خانه » همه » مذهبی » آغاز پیشوایی آخرین برگزیده خدا

آغاز پیشوایی آخرین برگزیده خدا


آغاز پیشوایی آخرین برگزیده خدا

۱۳۹۳/۱۰/۱۱


۸۱ بازدید

آغاز پیشوایی آخرین برگزیده خدا

شیعه با بهره‌مندی از برهان‌های عقلی و آموزه‌های آفتاب‌گون پیشوایان معصوم(ع)، بر این باور است که در هر زمان، برای انسان‌ها، ناگزیر باید حجّتی[۱] از طرف خداوند نصب شود.[۲]

براساس روایات معتبر، این حجّت‌ها، پس از پیامبر اسلام(ص)، در دوازده پیشوا منحصرند، که با گزینش خداوند و گزارش آن آخرین سفیر الهی، امامت مردم را برعهده گرفتند. هم آنان که یازدهمین ایشان امام حسن عسکری(ع) و آخرین آن‌ها، حضرت مهدی(ع) است و دیگری شایستگی چنین جایگاهی را ندارد؛ بدون تردید.

آغاز پیشوایی آخرین برگزیده خدا

شیعه با بهره‌مندی از برهان‌های عقلی و آموزه‌های آفتاب‌گون پیشوایان معصوم(ع)، بر این باور است که در هر زمان، برای انسان‌ها، ناگزیر باید حجّتی[1] از طرف خداوند نصب شود.[2]

براساس روایات معتبر، این حجّت‌ها، پس از پیامبر اسلام(ص)، در دوازده پیشوا منحصرند، که با گزینش خداوند و گزارش آن آخرین سفیر الهی، امامت مردم را برعهده گرفتند. هم آنان که یازدهمین ایشان امام حسن عسکری(ع) و آخرین آن‌ها، حضرت مهدی(ع) است و دیگری شایستگی چنین جایگاهی را ندارد؛ بدون تردید.

امّا آنچه این‌جا بیشتر محل بحث و نظر است، به امامت رسیدن آخرین حجّت خداوند، در سنّ خردسالی است. اگر چه این مسأله، افزون بر برخی پیامبران در برخی پیشوایان معصوم(ع) پیش از آن، رخ نموده بود، همواره از طرف مخالفان، به صورت چالشی در مباحث مهدویّت مطرح شده است.

از روایت‌ها و حکایت‌های تاریخی به روشنی به دست می‌آید، سال‌ها پیش از آن که نهم ربیع الاول سال260ق فرا رسد، پیشوایان معصوم(ع) و به ویژه واپسین فرستادة خداوند، پیامبر خاتم(ص) امامت آخرین حجّت الهی، حضرت مهدی(ع) را نوید داده بودند.

نه فقط پیروان مکتب اهل بیت(ع) که برخی از دانشوران اهل سنّت، در روایاتی چند به این حقیقت بزرگ اشاره کرده‌اند.[3]

تأکید بر پیشوایی آخرین امام معصوم

از آن‌جا که شرایط امامت آخرین امام، با پیشوایان پیشین دگر‌گون بود، پافشاری‌های فراوانی بر آگاهی‌بخشی امامت ایشان شده است.

برخی روایت‌ها که بر این امر اصرار داشت، بدین قرار است:

1) حدیث معراج

رسول اکرم(ص) دربارة آنچه در شب معراج دیده بود، پس از بیان دیدن نور پیشوایان معصوم(ع) و آخرین جانشین خود میان آن‌ها، می‌فرماید: …عرض کردم: «پروردگارا! اینان چه کسانی هستند؟» فرمود: ایشان پیشوایانند و این قائم است؛ همو که حلال مرا حلال می‌کند و حرام مرا را حرام می‌سازد و از دشمنان من انتقام می‌گیرد. ‌ای محمد! او را دوست بدار. پس همانا من او را دوست می‌دارم و هر کس که او را دوست بدارد، نیز دوست می‌دارم…».[4]

2) حدیث لوح حضرت زهرا(س)

لوح حضرت زهرا(س) که هدیة خداوند به آن بانوی بزرگوار است. اسامی همة پیشوایان معصوم(ع) را ذکر کرده است. در پایان این لوح پس از یاد از امامت امام عسکری(ع)، چنین می‌خوانیم:

…أُکْمِلُ ذَلِکَ بِابْنِهِ محمد رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ… ؛[5]

…]امر امامت[را با فرزندش، محمد که رحمت برای جهانیان است، کامل خواهم کرد.

3) حدیث غدیر

پیامبر اسلام(ص) در واپسین ماه‌های عمر خود ضمن پافشاری بر امامت نخستین پیشوای مسلمانان، دربارة آخرین پیشوا چنین فرمود: …ای مردمان! همانا به درستی که من پیامبرم و علی جانشین من است. آگاه باشید! ختم‌کنندة پیشوایان از ما است. او قائم مهدی است. آگاه باشید! همو است که دین را برتری خواهد بخشید و انتقام‌گیرنده از ستمگران است.[6]

4) حدیث رسول گرامی اسلام(ص)

از دیگر سخنانی که در آن به روشنی به شمار پیشوایان معصوم اشاره شده، بیان نورانی رسول اکرم(ص) است که فرمود:

پیشوایان پس از من، دوازده نفرند. نخستین ایشان، علی بن ابی طالب، و آخرین آن‌‌ها قائم است. آن‌ها جانشینان و اوصیای و اولیای من و حجت‌های خداوند پس از من، بر امت من هستند. اقرار‌کنندة به آن‌ها مؤمن و انکار‌کنندة ایشان کافر است.[7]

5) حدیث امام علی(ع)

پیشوایان معصوم(ع) نیز به پیروی از رسول گرامی اسلام(ص) همواره به زنجیره امامان دوازدهگانه اشاره کرده‌اند؛ به روشنی از دوازدهمین ایشان یاد نموده، شیعیان را از افتادن در دام انحراف و مدعیان، برحذر داشته‌اند.

آن‌گاه که از حضرت علی(ع) دربارة معنای روایت پیامبر اکرم(ص) که فرموده بود:«إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی»پرسیده شد «عترت» چه کسانی هستند؟ فرمود: من و حسن و حسین و پیشوایان نهگانه از فرزندان حسین. نهمین آن‌ها مهدی آن‌ها است. هرگز از کتاب خدا جدا نمی‌شوند و کتاب خدا نیز از آن‌ها جدا نمی‌شود. تا آن که کنار حوض پیامبر، بر او بازگردند.[8]

افزون بر روایت‌های یاد شده که از مهم‌ترین دلیل‌ها بر امامت حضرت مهدی(ع) است، دیگر پیشوایان معصوم(ع) نیز سخنان ارزشمندی در این‌باره فرموده‌اند. که برخی بدین قرار است:

دومین پیشوای شیعیان، امام حسن مجتبی(ع)، حضرت مهدی(ع) را نهمین فرزند برادر خود حسین و پسرسرور کنیزان دانسته است.[9]

امام حسین(ع) در اشاره به امامت نهمین پیشوای هدایتگر از نسل خود، از وی با «قائم به حق»یاد کرده است. [10]

امام سجّاد(ع) نیز در سخنی ارزشمند به امامت حضرت مهدی(ع) اشاره کرده، آن حضرت را دوازدهمین جانشینان پیامبر(ص) و پیشوایان پس از او دانسته است. [11]

امام باقر(ع) حضرت مهدی(ع) را نهمین پیشوای پس از حسین بن علی(ع) و قائم آن‌ها خوانده است.[12]

ششمین پیشوای شیعیان، به روشنی حضرت مهدی(ع) را دوازدهمین از پیشوایان هدایت پس از پیامبر گرامی اسلام(ص) ذکر کرده است.[13]

هفتمین امام معصوم نیز آن حضرت را پنجمین از فرزندان خود دانسته، فرمود:

برای او غیبتی است که مدتش طولانی خواهد شد.[14]

امام رضا(ع) پس از اشاره به دوران غیبت و سختی‌های آن، سبب آن سختی‌ها را پنهان بودن پیشوای ایشان ذکر کرده است.[15]

امام جواد(ع) نیز دربارة آن حضرت، وی را سومین از فرزندان خود دانسته است.[16]

امام هادی(ع)، جدّ بزرگوار آن حضرت نیز به پیشوایی آن حضرت پس از فرزند خود امام عسکری(ع) تأکید کرده است.[17]

و سرانجام این تلاش پیوسته، به دست یازدهمین پیشوای معصوم(ع) به اوج خود رسید که در آن، آخرین ذخیرة الهی به نیکوترین صورت ممکن، معرفی شده است.

آن‌جا که از آن حضرت دربارة درستی یا چگونگی این خبر که به نقل از پدران بزرگوارش رسیده است، پرسیدند که: زمین، هیچ‌گاه از حجت خدا بر خلقش خالی نیست. هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیّت مرده است.

آن حضرت فرمود: این مطلب حق است؛ آن‌گونه که روز، حق است.

سپس از آن حضرت سؤال شد: «ای پسر پیامبر! حجت و امام پس از شما کیست؟»

فرمود:فرزندم محمّد. او امام و حجّت پس از من است. هر کس بمیرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلیّت مرده است.[18]

تا این که با شهادت یازدهمین پیشوای شیعیان در هشتم ربیع الاول سال 260‌ق[19]، در حالی که بیش از پنج بهار[20] از عمر آخرین ذخیرة الهی سپری نشده بود، فصل بهره‌مندی مستقیم انسان‌ها از امام ظاهر به پایان رسید و در پی آن، دورانی بسیار مهّم در زندگی پیروان اهل بیت(ع) پیش آمد. این دوران، همزمان با دو رخداد مهم آغاز شد:

نخست: رسیدن آخرین حجّت الهی به مقام امامت؛

دیگر: قرار گرفتن آن حضرت در پرده پنهان‌زیستی.

اگر چه برگزیدگانی از شیعه برای این مرحله آمادگی کامل داشتند، می‌بایست هر دو رخداد (امامت و غیبت)، برای عموم شیعیان به اثبات برسد؛ چرا که حضرت مهدی(ع) نخستین روز امامت را در حالی آغاز کرد که جز افرادی اندک که پیش از آن، در دورة امام عسکری(ع) آن حضرت را دیده بودند[21]، کسی او را ندیده بود.

نخستین اقدام حضرت مهدی(ع) در آغاز امامت

بنابراین، روزِ در گذشتِ امام یازدهم و نخستین روز امامت حضرت مهدی(ع)، فرا رسید وآن حضرت، ناگزیر میان مردم آمده، بر پیکر پدر نماز گزارد.

این رخداد، به گونه‌هایی چند روایت شده است. در یک روایت، شیخ صدوق، آن را به صورت مفصل از زبان ابوالادیان یکی از خدمتکاران خانه و متصدی امور نامه های امام عسکری(ع) گزارش کرده است.[22]

به نظر می‌رسد حضرت مهدی(ع) پس از شهادت پدر، در نخستین ساعت‌های غیبت با حضور در کنار بدن پدر و اقامه نماز بر آن حضرت، مسایلی را مورد توجه قرار داد که همگی به نوعی در ارتباط با بحث امامت خود بود:

1. اجرای سنّت الهی در اقامة نماز امام بر امام؛

2. پیشگیری از اعلام ختم امامت؛

3. پیشگیری از انحراف داخلی در قضیه امامت؛

4. تثبیت ادامة جریان امامتِ بر حق و اعلام استمرار امامت در امام زنده.[23]

آغاز پیشوایی در خردسالی

در این رخداد آنچه برای مردم، از همه شگفت‌آورتر بود، این بود که با کودکی پنج ساله روبه رو بودند که می‌گفت جانشین امام عسکری(ع)است.

همان‌گونه که یاد شد، پیش از آن، با هدایت‌های پیوستة پیامبر و امامان نور(ع) شیعه به این نکته باور پیدا کرده بود که خداوند متعال، از طریق آخرین پیامبر خود، مقام امامت و ولایت را به سبب قابلیت های ذاتی به افرادی خاص عطا فرموده و فقط از طرف او است که برای جامعه امام نصب می شود. نیز این که این قابلیت، هیچ ارتباطی به کمی یا زیادی سن ندارد.

جالب این که این‌گونه پیشوایی، پیش از آن، هم بین امامان(ع) و هم در زنجیرة پیامبران(ع) دارای سابقه بود.

یکی از دانشوران معاصر، امامت در سنین کم را پدیده‌ای واقعی دانسته، چنین استدلال کرده است:

. . . امامی که در کودکی به پیشوایی روحی و فکری مردم رسیده، و مسلمانان حتی در کشاکش آن همه موج ویرانگر، باز خویشتنِ خویش را به پیروی و دوستی او گماشتند، به طور مسلّم باید از دانش و آگاهی و گستردگی دید و دانا بودن به فقه و تفسیر و عقاید، بهره‌ای آشکار و چشمگیر داشته باشد؛ چون در غیر این صورت نمی‌توانسته مردم را به پیروی از خویش وادارد…

به فرض محال که مردم نتوانستند حقیقت و واقعیت امر را دریابند، دستگاه خلافت و نیروی حاکم که آن همه دشمنی علنی با امام داشته، چرا بر نخاسته و پرده از رخسار حقیقت نینداخته است؟

اگر امام خردسال، از دانش و سطح تفکر عالی برخوردار نبود، خلفای معاصر، خیلی خوب می‌توانستند جنجال به پا کنند؛ امّا سکوت آن‌ها و سکوت تاریخ، گواه است که امامت در سنین کم، پدیده‌ای حقیقی بوده است، نه ساختگی.[24]

البته پیش از آن که در مسیر هدایت جامعه، نوبت به پیشوایی جانشینان آخرین فرستادة الهی برسد، خداوند متعال، پیامبرانی را در کودکی به مقام نبوّت مفتخر ساخته بود؛ بدین قرار:

پیامبری حضرت عیسی(ع) از هنگام ولادت

از میان پیامبران اولوالعزم، یگانه پیامبری که از هنگام ولادت، به نبوّت خویش به طور آشکار تصریح کرده، حضرت عیسی بن مریم(ع) است.

خداوند در آیات قرآن، در بخشی از داستان حضرت مسیح(ع) از زبان پیامبر خود در پاسخ منکران چنین می فرماید:]کودک[گفت: من بنده خدا هستم، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است.[25]

یزید کناسی می‌گوید: از امام باقر(ع) پرسیدم: «آیا عیسی بن مریم(ع)، هنگامی که در گهواره سخن گفت، حجّت خدا بر اهل زمان خود بود؟» حضرت فرمود:

«او آن زمان پیغمبر و حجت غیر مرسل خدا بود ]=یعنی در آن زمان، مأمور به تبلیغ و دعوت نبود[. مگر نمی‌شنوی گفته خود او را که می‌گوید: «من بندة خدایم. خدا به من کتاب داده و پیغمبر ساخته و هر جا باشم پر برکتم قرار داده و تا زنده باشم، مرا به نماز و زکات سفارش کرده است».

عرض کردم: «در آن زمان و در همان حالی که درگهواره بود، حجّت خدا بود بر زکریا؟».

فرمود: «…چون عیسی هفت ساله شد و خدای تعالی به او وحی فرستاد، از نبوت و رسالت خود سخن گفت و بر یحیی و همه مردم حجّت شد…».[26]

پیامبری حضرت یحیی(ع) در کودکی

حضرت یحیی(ع) یکی دیگر از پیامبرانی است که در کودکی به مقام نبوّت رسید. خداوند در این‌باره خطاب به وی می فرماید: ای یحیی! کتاب خدا را به جدّ و جهد بگیر. ما از کودکی به وی حکم ]نبوّت[دادیم.[27]

یکی از مفسران اهل سنّت، حکمیرا که خداوند به حضرت یحیی(ع) داد، همان نبوّت دانسته، بر این باور است که خداوند متعال، عقل او را در سنین کودکی محکم و کامل کرد و به او وحی فرستاد.[28]

در یکی از تفسیرهای معاصر، پس از آیة پیشین می‌خوانیم:

درست است که دوران شکوفایی عقل انسان به صورت معمول حد و مرز خاصی دارد؛ ولی می‌دانیم همیشه در انسان‌ها افرادی استثنایی وجود داشته‌اند. چه مانعی دارد که خداوند این دوران را برای بعضی از بندگانش به خاطر مصالحی فشرده‌تر کند و در سال‌های کمتری چکیده نماید؛ همان‌گونه که برای سخن گفتن، به صورت معمول گذشتن یکی دو سال از تولد لازم است؛ در حالی که می‌دانیم حضرت عیسی(ع) در همان روزهای نخست زبان به سخن گشود؛ آن هم سخنی پر محتوا که طبق روال عادی در شأن انسان‌های بزرگسال بود.[29]

در ادامه، این آیه را دلیل روشنی بر درست بودن امامت برخی ائمه(ع) در خردسالی دانسته است.

بنابراین، همان گونه که خداوند متعال، مقام نبوّت را به کودک خردسالی داد، می‌تواند مقام امامت را نیز با تمام ویژگی‌های لازم، به کودکی عطا فرماید.

پیشینه امامت در خردسالی

همان‌گونه که پیش از این نیز یاد شد، روایت‌های فراوان و شواهد تاریخی، گویای آن است که پیش از حضرت مهدی(ع) دو امام (امام جواد و امام هادی(ع)) نیز پیش از سن بلوغ جسمانی به امامت رسیدند. این، خود ایجاد آمادگی برای پذیرش امامت حضرت مهدی(ع)، در کودکی بود.

نخستین امام خردسال

در میان امامان دوازدهگانه، نخستین پیشوایی که در سن کودکی به امامت رسید، حضرت جواد الائمه(ع) بود.

حضرت امام محمد تقی(ع) نهمین پیشوای شیعیان و یگانه فرزند حضرت رضا(ع)، در روز دهم رجب سال 195ق در مدینه چشم به جهان گشود. آن حضرت، در هفت سالگی به مقام امامت رسید.[30]

از آن‌جا که این مسأله در دوران امامت بی‌سابقه بود، در ابتدا برخی بدان اعتراض کردند؛ ولیرفته رفته با هدایت هایقبلی امام رضا(ع) و کرامت‌هایی از خود آن حضرت، دل شیعیان آرام گرفت.

معمّربن خلاّد گوید: از امام رضا(ع) شنیدم مطلبی دربارة امر امامت بیان کرد و سپس فرمود:

چه احتیاجی به این موضوع دارید؟ این ابوجعفر است که او را به جای خود نشانیده و قائم مقام خود ساخته ام و فرمود: ما خاندانی هستیم که خردسالانمان موبه مو از بزرگسالان مان ارث می برند.[31]

این روایت بیانگر آن است که مقام امامت، به کمی و یا زیادی سن ربطی ندارد.

ابوبصیر گوید: خدمت امام صادق(ع) رسیدم، درحالی که کودک نابالغی عصاکش من بود. حضرت به من فرمود:

چگونه خواهید بود زمانی که حجت بر شما هم سال این کودک باشد؟[32]یا فرمود: همسال این کودک بر شما ولایت داشته باشد.[33]

صفوان بن یحیی گوید: «به امام رضا(ع) عرض کردم: پیش از آن‌که خدا ابو جعفررا به شما ببخشد، درباره جانشین تان از شما می پرسیدیم و شما می فرمودید؛ خدا به من پسری عنایت می کند. اکنون او را به شما عنایت کرد وچشم ما را روشن نمود. اگر خدای ناخواسته برای شما پیش آمدی کند، به که بگرویم؟ حضرت با دست اشاره به ابی جعفر فرمود که در برابرش ایستاده بود، عرض کردم: قربانت گردم، این پسر سه ساله است: فرمود:

چه مانعی دارد عیسی سه ساله]کمتر[ بود که به حجّت قیام کرد.[34]

اگر چه برخی در برابر این اراده از خود واکنش‌های نامناسبی نشان دادند، امّا کم نبودند انسان های وارسته‌ای که در برابر این خواست الهی، در کمال تواضع سر فروتنی و پذیرش فرود آورده، با خشنودی کامل آن را پذیرفتند.

ازجملة ایشان علی بن جعفر بن محمد “عموی امام رضا(ع)”بود که در برابر امام جواد(ع) در نهایت فروتنی بر پیروی از ایشان تأکید می‌نمود.[35]

از این‌جا بود که پیروان خالص اهل بیت(ع) با این باورمندیـ که مقام امامت امری فراتر از محاسبات ظاهری است ـ در امامت امام هادی(ع)، با اطمینان بیشتری آن را پذیرفتند. چرا که ایشان نیز در سنّ هشت‌سالگی به امامت رسید.[36]

از آن‌جایی که شرایط حاکم بر امامت حضرت مهدی(ع) این روند را به گونه‌ای دیگر رقم زد، تردیدهای شکننده‌ای را در ذهن شیعه پدید آورده، کار امام حسن عسکری(ع) را مشکل ساخت. آن حضرت نه فقط در سن و سالی کمتر از دیگر امامان به امامت رسید، بلکه به خاطر مصالحی ولادتشنیز پنهانی بود. و تا زمان امامت، جز اندکی، جمال دل آرای او را ندیده بودند.

البته حافظة شیعه‌های راستین، آموزه‌های پیشوایان معصوم(ع) پیشین را که با اقداماتی مناسب، برای این امر زمینه سازی کرده بودند[37]، هرگز فراموش نکرده بود.

این زمینه سازی هر چه به زمان ولادت حضرت مهدی(ع) نزدیک‌تر می‌شود، شتاب بیشتری به خود می‌گرفت، به گونه‌ای که امام عسکری(ع) هرگاه موقعیت را مناسب می‌یافت فرزند خود را معرفی و به جانشینی وی تصریح می‌نمود.

کودکان نابغه، انسان‌هایی استثنایی

افزون بر پیامبران و پیشوایان معصو(ع) که به تأیید الهی دارای ویژگی‌های خاصی هستند، بین انسان‌های معمولی نیز کسانی یافت می‌شوند که دارای نبوغ خاصی هستند که آن‌ها را از دیگران متمایز می‌کند.

یکی از پژوهشگران معاصر پس از بیان آیات و روایات، از کودکان نابغه به عنوان مؤید رخداد فوق یاد کرده، افرادی چون ابو علی سینا، فاضل هندی، توماس یونگ، را فقط نمونه‌ای از این‌گونه انسان‌ها دانسته است.[38]

برآیند سخن آن که: امامت مانند نبوّت موهبتی الهی است که خدای متعال به بندگان برگزیده و شایستة خود بخشیده است و در این بخشش سن و سال، دخالتی ندارد؛ از این رو امر پیشوایی در کودکی، نه فقط امری بعید نیست که در طول تاریخ میان پیامبران الهی(ع)، سابقه‌ای دیرینه دارد. و کسانی که جهت خرده‌گیری بر پیروان مکتب اهل بیت عصمت و طهارت(ع) این مطلب را دستاویز خود قرار داده‌اند، در بیان پیامبریِ برخی پیامبران و نبوغ برخی بزرگان دین و دانش هیچ تردیدی به خود راه نداده‌اند.

پی نوشت ها:

[1]. شیخ کلینی، کافی، ج1، ص178 (باب ان الارض لاتخلو من حجة). [2]. بقره (2): 124. [3]. ر.ک: صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، (الفصل الاوّل فیما یدّل علی انّ الائمة اثنا عشر…). [4]. نعمانی،الغیبة؛ ص93؛ شیخ صدوق،کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص252. [5]. شیخ کلینی،کافی، ج1، ص527. [6]. علامه مجلسی،بحار الانوار، ج37، ص213. [7]. شیخ صدوق،من لایحضره الفقیه، ج 4، 179. [8]. شیخ صدوق،کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص240. [9]. همان، ص 315. [10]. همان، ص317. [11]. همان، ص319. [12]. شیخ کلینی،کافی، ج1، ص 533 ، ح15. [13]. شیخ صدوق،کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص342. [14]. همان، ص361. [15]. شیخ صدوق،عیون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص273. [16]. شیخ صدوق،کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص377. [17]. همان، ص383. [18]. همان، ص409، باب 38، ح9. [19]. شیخ کلینی، کافی، ج1، ص503. [20]. شیخ مفید،الارشاد، ج2، ص339. [21]. ر.ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص 384 و 457. [22]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 475، باب 43، ح 25. همچنین ر.ک: نیلی نجفی،منتخب الانوار المضیئة، ص 157؛ راوندی، قطب الدین، الخرائج والجرائح، ج 3، ص1101. [23]. ر.ک: حکیمی، محمد رضا،خورشید مغرب، ص24ـ 25. [24]. صدر، سیّد محمد باقر،جست و جو و گفت و گو پیرامون امام مهدی(ع)، ص47ـ48. [25]. مریم(19): 30. [26]. شیخ کلینی،کافی، ج1، باب حالات الأئمة(ع) فی السّن. [27]. مریم(19): 12. [28]. فخر رازی،تفسیر فخر رازی، ج 11، ص 192. [29]. مکارم شیرازی، ناصر و دیگران،تفسیر نمونه، ج13، ص27. [30]. شیخ مفید،الارشاد، ج2، ص273. [31]. شیخ کلینی، کافی، ج 1، ص 320، ح 2. [32]. به نظر می‌رسد مقصود آن حضرت، امام جواد(ع) بوده است. اگر چه می‌تواند اشاره به امامت حضرت مهدی4 نیز باشد. [33]. شیخ کلینی، کافی، ج1،(حالات الأئمة(ع) فی السن، ح4). [34]. همان، ج 1، (باب الاشارة والنّص علی ابی جعفرالثانى). [35]. شیخ کلینی، کافی، ج 2، ص 322، ح 12. [36]. ر.ک: شیخ مفید،الارشاد، ج2، ص 297. [37]. نعمانی، الغیبة، ص322، ح1. [38]. امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص123و 124.

خدامراد سلیمیان

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد