خانه » همه » مذهبی » آن سوی قنیطره در جغرافیای مقاومت

آن سوی قنیطره در جغرافیای مقاومت


آن سوی قنیطره در جغرافیای مقاومت

۱۳۹۳/۱۱/۰۲


۶۴ بازدید

آن سوی قنیطره

حمله تروریستی روز یکشنبه رژیم صهیونیستی به نیروهای مقاومت در منطقه قنیطره در دامنه بلندی‌های جولان سوریه منجر به شهادت شش تن از نیروهای حزب‌الله لبنان و سردار محمدعلی الله‌دادی شد. این حمله اولین تجاوز رژیم اسرائیل به سوریه در طول بحران این کشور نبوده و از این جهت اقدامی جدید محسوب نمی‌شود و تحلیل آن نیز نمی‌تواند خارج از وضعیت و فضای درگیری‌ها و شرایط پیچیده منطقه باشد.

آن سوی قنیطره

حمله تروریستی روز یکشنبه رژیم صهیونیستی به نیروهای مقاومت در منطقه قنیطره در دامنه بلندی‌های جولان سوریه منجر به شهادت شش تن از نیروهای حزب‌الله لبنان و سردار محمدعلی الله‌دادی شد. این حمله اولین تجاوز رژیم اسرائیل به سوریه در طول بحران این کشور نبوده و از این جهت اقدامی جدید محسوب نمی‌شود و تحلیل آن نیز نمی‌تواند خارج از وضعیت و فضای درگیری‌ها و شرایط پیچیده منطقه باشد.

هم اکنون در سوریه بیش از 70 گروه تروریستی با انواع و اقسام حمایت‌های مالی، تسلیحاتی و اطلاعاتی غرب و برخی کشورهای مرتجع منطقه مشغول نبرد با حکومت بشار اسد به عنوان نماینده محور مقاومت هستند. گروه تروریستی داعش تنها یکی از این دهها گروه است. داعش تا چندی پیش بهترین ابزار غرب برای پیشبرد اهداف خود در این میدان و بلکه کل منطقه بود. هیلاری کلینتون در کتاب خاطرات خود – انتخاب‌های سخت – درباره بازی واشنگتن با کارت خود ساخته داعش می‌نویسد: «ما در جنگ عراق، سوریه و لیبی شرکت کردیم و همه چیز خوب بود اما به یکباره انقلاب سی‌ام ژوئن در مصر علیه دولت اخوان‌المسلمین روی داد و همه چیز در مدت 72 ساعت تغییر کرد. ما با اخوان‌المسلمین در مصر توافق کرده بودیم دولت اسلامی (نام جدید داعش) در سینا تشکیل شود. قرار بود بخشی از سینا به حماس و بخش دیگر آن به اسرائیل واگذار شود و حلایب و شلاتین به سودان ملحق شود و دولت مصر مرزها با لیبی را در منطقه السلوم باز کند. قرار بود ما در روز پنجم ماه ژوئیه سال 2013 در نشستی با دوستان اروپایی خود دولت اسلامی (داعش) را به رسمیت بشناسیم. من به 112 کشور سفر کردم تا نقش آمریکا و توافق با بعضی از دوستان را درباره به رسمیت شناختن دولت اسلامی(داعش) بلافاصله پس از تشکیل آن، توضیح دهم. اما به یکباره همه چیز در برابر چشمان ما فرو ریخت.»

همان‌گونه که کلینتون اعتراف می‌کند، داعش نتوانست آمریکا و متحدانش را در طرح منطقه‌ای مورد نظر، به هدف تعیین شده برساند و تشکیل ائتلاف مضحک ضدداعش در واقع پاسخی به این شکست تحقیرآمیز بود. آمریکایی‌ها به صراحت اعلام کرده‌اند که هدف از تشکیل این ائتلاف نه شکست داعش، که تضعیف و کنترل آن است. اگرچه اخبار منتشر شده مبنی بر ادامه کمک‌های لجستیکی به این گروه در عراق و سوریه نشان می‌دهد ادعای اعلامی این ائتلاف نیز عاری از حقیقت بوده و صرفاً پوششی برای اهداف دیگر است. اینک داعش در شرق سوریه درگیر بوده و سایر گروه‌های تروریستی در شمال غرب و جنوب سوریه مشغول هستند. یکی از این گروه‌ها به نام جبهه النصره که خود را یکی از شاخه‌های القاعده می‌داند در جنوب مستقر است؛ یعنی مناطق هم مرز با بلندی‌های جولان که تحت اشغال رژیم صهیونیستی است.

پس از شکست داعش در سرنگونی دولت دمشق و سرخوردگی غرب از این گروه تروریستی، آمریکایی‌ها یک بار دیگر به سراغ سایر گروه‌های شورشی رفته‌اند. همان تروریست‌هایی که به آنها شورشیان معتدل می‌گویند!

جبهه النصره یکی از شاخص‌ترین گروه‌های این شورشیان معتدل محسوب می‌شود که کانون تمرکز آن در منطقه جنوبی سوریه، هم مرز با لبنان و سرزمین‌های اشغالی است. مثلث تروریست‌ها، جریان ضدمقاومت در لبنان و رژیم صهیونیستی در این منطقه به هم پیوند خورده و یک مثلث را تشکیل می‌دهند. تروریست‌های مذکور تا چندی پیش ارتباطی مستمر با جریانات ضدمقاومت در لبنان داشتند و ارتباطشان با رژیم صهیونیستی غیرمستقیم و با واسطه بود. ناامنی‌ها، درگیری‌ها و انفجارهای چند ماه گذشته در لبنان حاصل همکاری این مثلث تروریستی بود. هوشیاری حزب‌الله باعث شد تا بتواند با همکاری ارتش این کشور این خط ارتباطی و لجستیکی را قطع کند. موضوعی که برای تروریست‌ها بسیار گران تمام شد و برای جبران این ضربه، ناچار شدند ارتباط خود را با رژیم صهیونیستی در جولان بیشتر کنند. ارتباطی که از چشم ناظران دور نماند و تل آویو برای سرپوش گذاشتن بر حمایت خود از تروریست‌ها، آنان را آوارگان سوری خواند که در بیمارستان‌های صحرایی ارتش این رژیم مداوا می‌شوند!

گسترش هماهنگی‌های اطلاعاتی و همکاری‌های عملیاتی میان تروریست‌های منطقه قنیطره و رژیم صهیونیستی، رخنه‌های امنیتی در جنوب سوریه ایجاد کرده و این فرصت را برای تل‌آویو به وجود آورد که چندین بار از این منطقه به داخل سوریه نفوذ هوایی کرده و اهدافی را مورد تجاوز قرار دهد. این همکاری دو طرفه چنان گسترده و آشکار شده است که حتی رسانه‌های صهیونیستی نیز از گزارش کردن ابعاد آن ابایی ندارند. روز گذشته روزنامه هاآرتص در این مورد نوشت؛ «اسرائیل به این گروه (جبهه النصره) که در فهرست گروه‌های تروریستی قرار دارد، کمک می‌کند و از آن کمک‌های متقابل نیز دریافت می‌دارد.

نگاهی به پایگاه‌های اینترنتی شورشیان سوریه برملا می‌سازد که جنگجویان ضد اسد در منطقه سوریِ بلندی‌های جولان اطلاعات محرمانه‌ را دائماً به اسرائیل منتقل می‌کنند و در مقابل، از اسرائیل کمک‌های تسلیحاتی و آموزش نظامی دریافت می‌کنند.همچنین گفته می‌شود اسرائیل مجروحان شورشیان سوریه را در بیمارستان‌های صحرایی خود درمان می‌کند.یکی از پایگاه‌های اینترنتی شورشیان اعلام کرد که اسرائیل با کمک شورشیان ضددولتی سوریه در منطقه بلندی‌های جولان متعلق به سوریه، در حال تشکیل نیرویی مشابه فالانژهای سابق لبنانی است که از متحدان اسرائیل در درون لبنان بودند…اسرائیل این گروه‌های شورشی را لزوماً خطری برای خود تلقی نمی‌کند. شورشیان نیز اسرائیل را وسیله‌ای برای حفاظت از خود در برابر نیروهای اسد می‌دانند.»

حمله روز یکشنبه رژیم اسرائیل اقدامی برای جلوگیری از قطع ارتباط با تروریست‌های جنوب بود و فرماندهان رژیم صهیونیستی به خوبی می‌دانند که خوشحالی‌شان از این تجاوز دوام چندانی نخواهد داشت و همانگونه که ضلع لبنانی این مثلث شوم قطع شد، ضلع صهیونیستی- تروریستی آن نیز به زودی قطع می‌شود. تروریست‌های سوری «انگل‌های خوکی» هستند که زنده بودنشان وابسته به ارتباط با میزبان است. وقتی ارتباط انگل‌ها و خوک قطع شود، نتیجه روشن است.

برخی ماجرای روز یکشنبه قنیطره را با انتخابات رژیم صهیونیستی مرتبط می‌دانند و بر این باورند که کمتر از دو ماه دیگر به انتخابات در سرزمین‌های اشغالی زمان باقی است و نشان دادن چهره‌ای مقتدر و امنیت زا، تقریبا سنت همه دولت‌های این رژیم است. کمتر انتخاباتی در تاریخ رژیم صهیونیستی وجود داشته که پیش از آن ترور یا تجاوزی از سوی دولت مستقر، اتفاق نیفتاده باشد. حمله به رآکتور عراق در سال 1981، تجاوز به لبنان(عملیات خوشه‌های خشم) در سال 1996، غزه (عملیات سرب مذاب) در سال 2008 و تجاوز سال 2012 به غزه (موسوم به جنگ 50 روزه یا عملیات صخره دفاعی) همگی پیش زمینه‌ای سیاسی داشتند. اما، ماجرا به مراتب فراتر از مسائل سیاسی درون رژیم صهیونیستی است، بلکه این رژیم جعلی به نمایندگی از آمریکا و متحدانش و جبهه مقاومت به نمایندگی از قطب قدرتمند اسلام‌ ناب به پرچمداری ایران اسلامی در برابر هم ایستاده‌اند و بدیهی است که نتیجه رخدادهای این عرصه، در آوردگاه قطب استکبار و قطب اسلام ناب قابل ارزیابی است.

و اما فارغ از دلایل این حمله، حالا نگاه‌ها به حزب‌الله و عکس‌العمل آن دوخته شده است. خبرها حاکی است صهیونیست‌ها پناهگاه‌های اضطراری را باز کرده و علاوه بر آماده باش کامل، نیروهای احتیاط خود را نیز فراخوانده‌اند. دو دهه پیش حزب‌الله یک نیروی صرفاً نظامی بود اما اینک حزب‌الله یک نیروی چندوجهی با برد منطقه‌ای است. بازدارندگی مقابل رژیم اسرائیل، تاثیر تعیین‌کننده سیاسی در لبنان و مقابله با جریان تکفیری در سوریه از جمله این نقش‌هاست. انتقام حزب‌الله از صهیونیست‌ها، سخت و البته هوشمندانه خواهد بود. لزومی ندارد که حزب‌الله برای پاسخگویی به تل‌آویو خود را به زمان و مکانی خاص محدود کند.

و اما سردار شهید محمدعلی الله‌دادی! شهادت این پاسدار اسلام به دست صهیونیست‌ها خود داستان جداگانه‌ای است و تحلیلی مجزا می‌طلبد. او یکی از خیل عظیم ملت ما به شمار می‌رود. همان ملتی که به تعبیر دقیق رهبر معظم انقلاب، عاشق مبارزه با صهیونیست‌هاست. این آغاز راه است.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد