آینده پادشاهی عربستان و روابط آن با ایران؟
۱۳۹۵/۰۲/۲۳
–
۱۲۶ بازدید
با سلام و احترام خدمت شما، در خصوص آینده پادشاهی عربستان سعودی مختصر باید گفت: با توجه به تحولاتی که در سالهای اخیر اتفاق افتاد و بعد از مرگ ملک عبدالله تغییراتی در دربار پادشاهی عربستان ایجاد شد، از نظر ساختاری به نظر نمی رسد تغییرات جدیدی شکل بگیرد و لکن از نظر تغییرات در افراد و مهره های سیاسی همواره در دربار سعودی رقابت بر سر رسیدن و تصاحب قدرت وجود داشته و دارد و امروزه هم تحلیل هایی در رابطه با اینکه ولیعهد عربستان به دنبال محور قرار گرفتن و حاشیه زدن پادشاه کنونی است، وجود دارد.
با سلام و احترام خدمت شما، در خصوص آینده پادشاهی عربستان سعودی مختصر باید گفت: با توجه به تحولاتی که در سالهای اخیر اتفاق افتاد و بعد از مرگ ملک عبدالله تغییراتی در دربار پادشاهی عربستان ایجاد شد، از نظر ساختاری به نظر نمی رسد تغییرات جدیدی شکل بگیرد و لکن از نظر تغییرات در افراد و مهره های سیاسی همواره در دربار سعودی رقابت بر سر رسیدن و تصاحب قدرت وجود داشته و دارد و امروزه هم تحلیل هایی در رابطه با اینکه ولیعهد عربستان به دنبال محور قرار گرفتن و حاشیه زدن پادشاه کنونی است، وجود دارد. البته نباید این نکته را نادیده گرفت که جنایات آل سعود، اقدامات غیرانسانی این رژیم در حمله به یمن و به راه انداختن جنگ نیابتی و حمایت از گروههای تروریستی در منطقه و تبدیل شدن به ابزار دست دشمنان اسلام در منطقه از یک سو و جنگ قدرت داخلی و فساد خاندان سعودی و بی کفایتی این رژیم در اداره حرمین شریفین خصوصا با توجه به حادثه منا در سال گذشته و کشته شدن حدود 7000 نفر از حجاج کشورهای مختلف از سوی دیگر می تواند زمینه ساز نابودی و سقوط آن باشد. اما پیرامون آینده روابط سیاسی عربستان سعودی با جمهوری اسلامی ایران گفتنی است: اگر نگاهی به تاریخ روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای عربی بیاندازیم خواهیم یافت که متغیرهای منطقهای و ساختاری مهمترین عامل اثرگذار بر این روابط بوده است. با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، سران عرب بر اساس متغیرهای ژئوپلیتیکی، ژئوکالچری (ایرانیت و عربیت، تشیع و تسنن، غربستیزی و غربگرایی و … ) و حتی ژئواکونومیکی احساس خطر کردند. آنها در طی هشت سال جنگ تحمیلی در کنار صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق ایستادند تا خطرات ناشی از انقلاب اسلامی را بر حوزه امنیت ملی خود بکاهند. کشتار حجاج ایرانی در سال ۱۳۶۶ از سیاهترین حوادث در روابط ایران و عربستان محسوب میشود که موجب شد تا چند سال روابط این دو کشور قطع باشد. اما با پایان جنگ تحمیلی و با روی کار آمدن دولت هاشمی رفسنجانی، دوران تنش زدایی میان این دو کشور آغاز شد. البته اگرچه برخی سعی کردند این فرایند تنش زدایی را گره زده به دیپلماسی شخصی هاشمی و روحیات و رفتارهای او تلقی کنند اما واقعیت این است که این ساختارها و متغیرهای منطقهای جدید بود که ایران و عربستان را به یکدیگر نزدیک ساخته بود. فروپاشی شوروی، حمله عراق به کویت و موضع اصولی ایران در قبال این رویداد، تبدیل شدن عراق به دشمن مشترک ایران و عربستان و … از جمله این متغیرها بودند. البته رویه هاشمی نیز در این میان مطمئنا اثرگذار است اما تعیین کننده نهایی نیست. اما در زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی که در چارچوب روحیات هاشمی با اعراب گام بر میداشت، امیر عبدالله ولیعهد وقت عربستان به تهران آمد تا در اجلاس سازمان کنفرانس اسلامی شرکت کرده باشد. خاتمی نیز چندی بعد به دیدار ملک فهد پادشاه عربستان رفت. اما در زمان ۸ سالهی خاتمی نیز سایه ساختارها بر روابط دو کشور احساس میشد. حمله آمریکا به عراق و سرنگونی صدام، پرونده هستهای ایران، جزایر سهگانه ایرانی که امارات متحده عربی ادعای مالکیت آنها را دارد، ادعاهای واهی مبنی بر حمایت ایران از برخی رفتارهای تروریستی از این دست متغیرهای منطقهای بودند. اگرچه نمیتوان همگرایی ایران و اعراب را در زمان خاتمی انکار کرد اما این نزدیکی مبنایی نبوده و صرفا در دیدارها و برخی تعاملات دیده میشود و الا تعارضات منطقهای همچنان پابرجا بود تا جایی که پس از حضور عربستان و سایر کشورهای عربی در تهران و شرکت در اجلاس سران کشورهای اسلامی، آنها چندی بعد طی بیانیهای، دوباره ادعاهای امارات در خصوص مالکیت بر جزایر سهگانه ایرانی را تکرار کردند. اما سطح همگرایی میان عربستان و ایران، در زمان ریاست جمهوری آقای احمدینژاد همانقدر که کاهش یافت، تنشها افزایش پیدا کرد. اگرچه احمدینژاد بار نخستی که به عربستان رفت، ملک عبدالله او را در میان همه مهمانان مورد عنایت ویژهای قرار داد و دست در دست هم قدم برداشتند، اما سایه ساختارها و متغیرهای منطقهای سنگینتر از این بود که این دست در دست هم دادنها کارساز باشد. پروندههای هستهای و عراق همچنان ادامه داشت. پرونده لبنان فعالتر از قبل شده بود و عملا لبنان به محلی برای درگیری سیاسی ایران و عربستان تبدیل شده بود و از سویی نیز حمایت ایران از مقاومت در منطقه که در زمان هاشمی و خاتمی هم وجود داشت ولی حالا برجستهتر شده بود، عملا حساسیت عربستان را بیشتر از قبل کرد تا جایی که اتهام ترور سفیر این کشور در آمریکا به ایران زده شد که تنشی بسیار قوی در روابط دو کشور محسوب میشد. اما اوج این تنشها با بروز تحولات جدید در منطقه رخ داد. دخالت نظامی عربستان در بحرین و کشتار شیعیان، دخالت سیاسی در یمن و انحراف انقلاب آن، حمایت از حسنی مبارک حتی تا روزهای آخر مسئولیت او و کارشکنی در ارتباطات ایران با مصر انقلابی و از همه مهم تر بحران سوریه که اوج درگیریهای سیاسی و حتی تمدنی دو کشور طی سالهای اخیر است، همه متغیرهای منطقهای مهمی هستند که در نوع روابط ایران و عربستان اثرگذار هستند. این تنشها چه از منظر کمی و چه از منظر کیفی میان این دو کشور، شاید از زمان جنگ تحمیلی تا کنون هیچگاه به این شکل وجود نداشته است. شواهد حاکی از این است که این تنشها به زودی قابل حل نیستند. در سوریه، حمایتهای تسلیحاتی، مالی و سیاسی عربستان از تروریستها با احتساب اینکه قطر تقریبا از معادلات سوریه خارج شده است و عربستان بازیگر منطقهای اصلی در صف مخالفان بشار اسد است، تنشها میان ایران با این کشور را افزایش میدهد. در صورت هرگونه تسری بحران سوریه به لبنان و عراق، این ایران و عربستاناند که در مقابل یکدیگر قرار میگیرد. بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم اگرچه در مراحل اولیه روزنه هایی برای کاهش تنش های سیاسی بین ایران و عربستان سعودی ایجاد شد و لکن سیاستهای خصمانه عربستان سعودی علیه جمهوری اسلامی ایران همواره ادامه داشته، خصوصا با توجه به مسائل و اتفاقات بوجود آمده مثل قضیه رخ داده در فرودگاه جده، حادثه منا، نقش و دخالت عربستان در مسائل یمن و سوریه و… کما کان اقدامات خصمانه و مداخله جویانه عربستان سعودی در مورد ایران ادامه دارد، از طرفی نیز این کشور روابط نزدیکی با آمریکا و اسرائیل دارد، با این اوصاف در وضعیت فعلی روابط ایران و عربستان سعودی دارای چشم انداز روشن و مثبتی نیست، مگر اینکه دولتمردان و حاکمان سعودی تجدیدنظری در سیاستها و اقدامات خود داشته باشند.