خانه » همه » مذهبی » آیه ولایت

آیه ولایت


آیه ولایت

۱۳۹۳/۰۷/۲۸


۱۲۸ بازدید

آیه ولایت در قرآن کدام است؟

آیه ولایت به این شرح است: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»1؛ «ولى و سرپرست شما تنها خداست و رسول او و کسانى که ایمان آورده،نماز را به پا مى دارند و زکات2 مى پردازند در حالى که در رکوعند». شأن نزول   بسیارى از محدثان و مفسران اهل سنت آورده اند که این آیه در شأن حضرت على (علیه السلام) نازل شده است. علامه امینى روایات مربوط به نزول این آیه درباره امیرمؤمنان را از حدود بیست کتاب اهل سنت با ذکر دقیق منبع نقل کرده است3.  از جمله ابواسحق ثعلبى در تفسیرش از ابوذر غفارى که خود شاهد ماجرا بوده است نقل مى کند:  «روزى با پیامبر در مسجد نماز مى گذاردم که سائلى درخواست کمک کرد ولى کسى به او چیزى نداد. او دست به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! گواه باش که من در مسجد پیامبر تو تقاضاى کمک کردم ولى کسى چیزى به من نداد. على (علیه السلام) مشغول نماز و در حال رکوع بود. او در این حال به انگشت کوچک دست راستش که در آن انگشترى بود اشاره کرد، سائل نزد او آمد و در برابر دیدگان پیامبر انگشتر را از انگشت او گرفت. آن گاه پیامبر رو به آسمان نمود و فرمود: بار خدایا! برادرم موسى از تو درخواست نمود که سینه ام را گشاده دار… و برادرم هارون را وزیر و پشتیبان و شریک در امر من قرار ده، تو او را فرمودى: من به زودى تو را به وسیله برادرت نیرومند مى سازم و شما را پیروزى مى دهم. خداوندا! من محمد پیامبر و برگزیده توام، به من شرح صدر ده و کار را بر من آسان کن و على را براى من وزیرى از اهل بیتم قرار ده و به وسیله او مرا پشتیبانى نما. هنوز دعاى پیامبر تمام نشده بود که جبرئیل از جانب خدا فرود آمد و گفت اى محمد! بخوان: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»4.  بنابراین نزول این آیه در مورد امیرمؤمنان جاى تردید نیست. برخى برآنند که روایات متضافر بلکه متواتر از طریق شیعه و سنى در این باره نقل شده است5.  شاعر صحابى حسان بن ثابت انصارى نیز این واقعه را به نظم آورده و در پاره اى از ابیات آن خطاب به امیرمؤمنان (علیه السلام) مى گوید: و انت الذى اعطیت اذ انت راکع زکوة فدتک نفوس القوم یا خیر راکع فانزل فیک الله خیر ولایه و بینها فى محکمات الشرایع6  «تو بودى که در حال رکوع زکات بخشیدى؛ جان ها به فداى تو اى بهترین رکوع کنندگان. از پس آن خداوند بهترین ولایت را در حق تو نازل کرد و آن را در ناموس استوار خویش بیان نمود». دلالت بر امامت   1. کلمه انما مفید حصر است، یعنى دلالت بر وجود چیزى به نحو انحصارى دارد7.  2. ولایت در آیه به معناى زمامدارى، سرپرستى و جواز تصرف در امور است8.  3. مراد از «الَّذِینَ آمَنُوا…» چنان که گذشت حضرت على (علیه السلام) مى باشد. نتیجه:  مراد آیه این است که تنها کسى که بر مسلمانان ولایت و پیشوایى و حق سرپرستى و تصرف در امور آنان را دارد خداست و در طول ولایت او پیامبر و سپس امام على (علیه السلام). بنابراین آیه یاد شده با اثبات حصر ولایت براى خدا پیامبر و امام هرگونه ولایتى در عرض آنها را مردود و نامشروع معرفى مى کند. بنابراین بدین وسیله امامت و ولایت بلافصل امیرمؤمنان (علیه السلام) پس از پیامبر از نظر قرآن روشن و مبرهن مى شود. دیدگاه اهل سنت   غالب اهل سنت برآنند که آیه شریفه ربطى به مسأله امامت ندارد. عمده ترین اشکالات آنها از قرار زیر است: اشکال اول   کلمه «ولىّ» در آیه به معناى یاور و دوستدار است، نه به معناى سرپرست، زمامدار و یا کسى که اولویت و حق تصرف در امور را دارد.  نقد:  1. بسیارى از ارباب لغت عهده دارى و سرپرستى را معناى کلمه ولى دانسته اند از جمله:  «راغب اصفهانى مى نویسد: ولایت؛ یعنى یارى کردن و لایت یعنى زمامدارى و سرپرستى امور و گفته شده است که ولایت و ولایت مانند دلالت و دلالت است و حقیقت آن سرپرستى است ولى و مولا نیز در همین معنا به کار مى رود9.  ابن اثیر مى نویسد: «ولى؛ یعنى یاور و هر کس امرى را بر عهده گیرد مولا و ولى آن است».  سپس مى گوید: و از همین قبیل است حدیث «من کنت مولاه فعلى مولاه» و سخن عمر که به على (علیه السلام) گفت تو مولاى هر مؤمنى شدى؛ یعنى ولىّ مؤمنان گشتى10.  صاحب صحاح اللغه مى نویسد: هر کس سرپرستى امور کسى را به عهده گیرد، ولى او است11.  مقاییس اللغه آورده است: هر کس زمام امر دیگرى را به عهده گیرد، ولى او است12.  2. قرائنى وجود دارد که براساس آنها نمى توان کلمه «ولىّ» در این آیه را به یاور و یا دوستدار معنى کرد. یکى از این قرائن حصر در آیه (انما) است که ولایت را منحصراً از آن خدا و رسول و حضرت على (علیه السلام) دانسته است در حالى که اگر ولایت به معناى یاورى و دوستى بود نه تنها انحصار معنا نداشت بلکه معارض با آیاتى مى شد که مؤمنان را پشتیبان و یار و یاور یکدیگر قلمداد مى کند. اشکال دوم   اگر مراد آیه پس از خدا و پیامبر حضرت على (علیه السلام) مى باشد، چرا به صورت جمع آمده است؟ پاسخ:  1. این گونه استعمالات هم در زبان عربى به طور عام شایع است و هم نمونه هاى مختلفى در قرآن مجید دارد.  به عنوان مثال قرآن مى فرماید: «یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ»13؛ «مى گویند: اگر به مدینه برگردیم، قطعاً آنکه عزتمندتر است آن زبون تر را از آنجا بیرون خواهد کرد ولى عزت از آنِ خدا و از آنِ پیامبر او و از آنِ مؤمنان است؛ لیکن این دو رویان نمى دانند».  در حالى که مفسران اتفاق نظر دارند که گوینده این سخن تنها یک نفر یعنى عبدالله بن ابى رئیس منافقان بوده است و «یقولون» به او اشاره دارد14.  2. در آیه ولایت عبارت «الَّذِینَ آمَنُوا» جمع است و در معناى مفرد به کار نرفته، بلکه مصداق خارجى آن در زمان نزول آیه منحصر به حضرت على (علیه السلام) است. مفسران شیعه و سنى سه احتمال را درباره راز این گونه سخن گفتن در آیه یاد شده مطرح ساخته اند که عبارت است از:  1. ترغیب دیگران به کسب این گونه فضایل15،  2. تنظیم و احترام نسبت به امیرمؤمنان16،  3. بازدارى از افروختن حس حسادت و کینه نسبت به آن حضرت17.  در این باره به سخن زمخشرى از مفسران برجسته اهل سنت بسنده مى کنیم:  این آیه در شأن على (علیه السلام) نازل شده است و سرّ این که لفظ جمع در آیه آمده «الذین امنوا» (با این که در مورد یک فرد بیشتر نیست) آن است که مردم را به چنین فعلى ترغیب کند و بیان فرماید که بر مؤمنان لازم است این گونه فضلیت ها را کسب کنند و بر خیر و احسان و دستگیرى از فقرا بکوشند. به طورى که حتى به اندازه یک نماز، آن را به تأخیر نیندازند18. اشکال سوم   چگونه ممکن است کسى مانند امام على (علیه السلام) که تیر از پاى مبارکش در نماز بیرون آوردند متوجه نشد، در حال نماز به درخواست شخصى توجه کرده باشد؟ پاسخ:  1. اصل صدقه دادن در حال نماز فضیلتى بسیار بزرگ است که خداوند آن را در کتاب خود ستوده و به عنوان الگویى نیکو به امت اسلامى معرفى کرده است، بنابراین با توجه به محبوب بودن این عمل نزد خداوند نمى توان آن را نوعى مانع و حاجب بین توجه انسان به خدا و حضور قلب به حساب آورد. آنچه مانع حضور قلب است توجه به امور مادى و دنیایى بدون ارتباط با خدا و فاقد انگیزه هاى الهى و معنوى است.  2. اولیاى الهى حالات متفاوتى از جهت مراتب دارند. به عبارت دیگر اگر چه حضور و توجه قلبى آنان به خدا دائمى و همیشگى است، اما این توجه باطنى داراى مراتب و درجاتى است. اشکال چهارم   اگر آیه یاد شده بر امامت و خلافت حضرت على (علیه السلام) دلالت دارد چرا خود آن حضرت به آن استشهاد نکرده اند؟ پاسخ:  حضرت على (علیه السلام) در موارد متعددى به این آیه در رابطه با امامت خویش استناد کرده اند، از جمله:  1. خطاب به ابوبکر فرمودند: تو را به خدا قسم آیا در قضیه زکات انگشتر، ولایت از طرف خدا براى تو مقرر شده یا براى من؟ گفت: بلکه براى تو؟19  2. در روز برگزارى شورایى که عمربن الخطاب در رابطه با تعیین خلیفه پس از خود تعیین کرده و زمام کار را به دست داماش عبدالرحمن بن عوف سپرده بود، امیرمؤمنان در برابر دیگران به همین آیه اشاره نموده و فرمود: آیا غیر از من در میان شما کسى هست که در حال رکوع زکات داده و درباره اش این آیه ولایت نازل شده باشد؟ همه پاسخ دادند: هرگز!20  3. در جنگ صفین نیز در حضور جمعیت به آیات مختلفى از جمله این آیه استشهاد کردند و استشهادات ایشان مورد تأیید جمعى از اصحاب بدر قرار گرفت.21  پاره اى از خرده اشکالات دیگر نیز در این باره مطرح گردیده که جهت رعایت اختصار به آنچه گفته آمد بسنده مى کنیم.22 ————————————-
پی نوشت ها:
BR/>  1 مائده (5)، آیه 55.  2 معناى کلمه زکات اعم از زکات واجب و مستحب است و کاربرد آن در این آیه در مورد زکات مستحبى یعنى صدقه است.  3 بنگرید: عبدالحسین احمد الامینى النجفى، الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج 2، ص 52 و 53، تهران، دارالکتب الاسلامیه.  4 مائده (5)، آیه 55.  5 بنگرید: پیام قرآن، ج 9، ص 204.  6 الغدیر، ج 2، ص 58.  7 بنگرید: کتاب هاى تفسیرى از جمله: تفسیر روح المعانى، کفایة الطالب و…  8 جهت آگاهى بیشتر بنگرید: امامت پژوهى، ص 274-272.  9 الراغب الاصفهانى، معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 570.  10 ابوالحسن على بن عبدالواحد، ابن اثیر، النهایه فى غریب الحدیث و الاثر، ج 5، ص 227.  11 اسماعیل بن حماد، الجوهرى، الصحاح فى اللغه، تحقیق احمدبن عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، ج 6، ص 2528.  12 معجم مقاییس اللغه، ج 6، ص 141.  13 منافقون (63)، آیه 8.  14 علامه امینى در کتاب الغدیر ج 3، ص 167-163 بیست مورد از این گونه استعمالات در قرآن را گردآورده است.  15 جار الله محمودبن عمر زمخشرى، الکشاف عن حقائق غوامض القرآن، ج 1، ص 649، تهران، ناصر خسرو، 1406 ق.   16 فضل بن حسن طبرسى، مجمع البیان، ج 4-3، ص 326، تهران، ناصر خسرو، دهم، 1416 ق.  17 سید ابوالحسن شرف الدین موسوى، المراجعات، مراجعه 42، ص 164، تهران، بعثت.  18 جهت آگاهى بیشتر بنگرید: امامت پژوهى، ص 291-289.  19 سیف الدین آمدى، غایه المرام، ص 108، ح 16.  20 همان، ح 17.  21 بنگرید: الغدیر، ج 1، ص 195 و 196.  22جهت آگاهى بیشتر بنگرید:   الف. پیام قرآن، ج 9، ص 213-207.   ب. امامت پژوهى، ص 298-287.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد