۱۳۹۶/۰۱/۲۳
–
۲۵۹۹ بازدید
لطفا در مورد محل تولد و زندگی نامه مختصری از ابن ملجم مرادی (لعنت الله علیه) توضیح بفرمایید.
عَبدالرّحمن بن عمرو بن مُلْجَم مُرادی معروف به إبن مُلْجَم مُرادی از خوارج نهروان و قاتل علی بن ابی طالب(ع)، امام اول شیعیان، است. ابن ملجم پس از به خلافت رسیدن علی(ع)، با او بیعت کرد، در جنگ جمل در کنار او جنگید و پس از جنگ صفین و پایان حکمیت، به خوارج پیوست. او در جنگ نهروان با علی(ع) نبرد کرد و از معدود افراد بازمانده از این جنگ بود. به نقل مشهور، ابن ملجم، در ۲۱ رمضان با یک ضربت شمشیر امام حسن(ع) قصاص شد. وی بنا بر روایات اهل بیت(ع)در بین شیعیان به «اَشقَی الاَولّینَ وَ الآخرین» و «اشقی الاشقیاء» شهرت دارد.ولادت و نسباز تاریخ ولادت ابن ملجم خبری گزارش نشده است. اما گفتهاند وی جاهلیت را درک کرده است.[۱] ابن سعد درباره نسبش مینویسد: وی از اعراب حِمیری و از قبیله مراد بود که با بنی جبله از قبیله کنده هم پیمان بودند.[۲] برخی نیز او را از قبیله تجوب، یکی از قبایل حمیری و همپیمان قبیله مراد خواندهاند.[۳] بلاذری میگوید: تجوب جد ابن ملجم بوده است.[۴]انگیزه ابن ملجم در قتل امیرمؤمنان
درباره شهادت علی بن ابی طالب(ع) توسط ابن ملجم و انگیزه آن روایتهای متفاوتی بیان شده است. ابن سعد، انتقام را انگیزه قتل میداند و مینویسد: به دنبال شکست خوارج در نهروان، سه تن از آنان، عبدالرحمن بن ملجم، برک بن عبدالله تمیمی و عمرو بن بکیر تمیمی در مکه گرد آمدند و پس از رایزنی بر آن شدند که همزمان، علی(ع)، معاویه و عمرو بن عاص را بکشند. عبدالرحمن کشتن علی(ع) را به عهده گرفت و به کوفه آمد و با یارانش از خوارج دیدار کرد. وی در مواجهه زن زیبارویی به نام قُطام دختر شجنة بن عدی به او دل باخت و از او خواستگاری کرد. زن که پدر و برادرش در نهروان کشته شده بودند، این پیشنهاد را پذیرفت و یکی از شرایط ازدواج را کشتن علی(ع) قرار داد.[۵]ابن اعثم کوفی عشق ابن ملجم به قطام را دلیل بر قتل امیر مؤمنان ذکر کرده و میگوید: پس از جنگ نهروان و پیش از رسیدن علی(ع) به کوفه، ابن ملجم به کوفه وارد شد و خبر کشته شدن خوارج را به طرفدارانشان داد. او در کوفه به زنی به نام قطام دختر اضبع تمیمی دل باخت و از او تقاضای ازدواج کرد. بنا بر این نقل، عبدالرحمن در شب ۲۳ رمضان در خانه قطام به سر برد و شراب نوشید و مست افتاد و چون بانگ اذان صبح برخاست، قطام او را بیدار کرد و به مسجد کوفه فرستاد و سرانجام چون علی(ع) خواست در رکعت دوم به سجده رود، شمشیر ابن ملجم بر سرش فرود آمد.[۶]بنا بر منابع، ابن ملجم مرادی در سحر نوزدهم ماه رمضان با شمشیر آلوده به زهر، فرق مبارک حضرت علی(ع) را در محراب مسجد کوفه شکافت.[۷]لعن ملائکه
در روایتی از امام صادق(ع) فرمود: هنگامی که ابن ملجم ضربت خود را بر سر مبارک آن حضرت فرود آورد، مانند همان ضربت بر صورتی که نزد فرشتگان بود، نقش بست و پس از آن هر بامداد و شامگاه که ملائکه آن صورت را زیارت نموده، بر ابن ملجم لعنت میفرستند و این امر به طور پیوسته تا روز قیامت ادامه دارد.[۸]سرنوشت
گزارشهای متفاوتی از سرنوشت ابن ملجم در منابع تاریخی آمده است. اما آن چه شهرت دارد این است که امام علی(ع) در آخرین ساعات زندگی به مدارا با ابن ملجم فرزندانش را وصیت فرمود و پس از شهادت امام(ع)، ابن ملجم را برای قصاص نزد امام حسن(ع) آوردند و ایشان نیز با یک ضربۀ شمشیر ابن ملجم را قصاص فرمود و این واقعه در ۲۱ رمضان روی داد. مشهور است ام الهیثم دختر اسود نخعی جنازه او را گرفته و آن را به آتش کشید.[۹]قبر
ابن بطوطه مینویسد: هنگامی که به کوفه مسافرت کردم، در غربی جبانه کوفه، در زمینی سرتاسر سفید، زمینی بسیار سیاه دیدم و از روی کنجکاوی علت آن را پرسیدم، و چون به تحقیق مشغول شدم مردم آن دیار گفتند: این جا قبر ابن ملجم، قاتل حضرت علی(ع) است و عادت اهل کوفه این است که هر سال هیزم زیادی در سر قبر ابن ملجم جمع میکنند و به مدت ۷ روز آنها را در این مکان میسوزانند.[۱۰]پانویس
1. ابن حجر، الاصابه، ج ۵، ص۸۵.
2. ابن سعد، طبقات کبری، ج ۳، ص۳۵.
3. بغدادی، اسماء المغتالین، ص۱۱۹.
4. بلاذری، انساب الاشراف، ص۵۰۷.
5. ابن سعد، طبقات کبری، ج ۳، ص۳۵ و ۳۶.
6. ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج ۴، ص۲۷۶ – ۲۷۸.
7. مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۰.
8. مجلسی، حیاة القلوب، ص۲۸۲.
9. مفید، الارشاد، ج ۱، ص۲۲.
10. ابن بطوطه، الرحلة، ج ۱، ص۱۶۷.
درباره شهادت علی بن ابی طالب(ع) توسط ابن ملجم و انگیزه آن روایتهای متفاوتی بیان شده است. ابن سعد، انتقام را انگیزه قتل میداند و مینویسد: به دنبال شکست خوارج در نهروان، سه تن از آنان، عبدالرحمن بن ملجم، برک بن عبدالله تمیمی و عمرو بن بکیر تمیمی در مکه گرد آمدند و پس از رایزنی بر آن شدند که همزمان، علی(ع)، معاویه و عمرو بن عاص را بکشند. عبدالرحمن کشتن علی(ع) را به عهده گرفت و به کوفه آمد و با یارانش از خوارج دیدار کرد. وی در مواجهه زن زیبارویی به نام قُطام دختر شجنة بن عدی به او دل باخت و از او خواستگاری کرد. زن که پدر و برادرش در نهروان کشته شده بودند، این پیشنهاد را پذیرفت و یکی از شرایط ازدواج را کشتن علی(ع) قرار داد.[۵]ابن اعثم کوفی عشق ابن ملجم به قطام را دلیل بر قتل امیر مؤمنان ذکر کرده و میگوید: پس از جنگ نهروان و پیش از رسیدن علی(ع) به کوفه، ابن ملجم به کوفه وارد شد و خبر کشته شدن خوارج را به طرفدارانشان داد. او در کوفه به زنی به نام قطام دختر اضبع تمیمی دل باخت و از او تقاضای ازدواج کرد. بنا بر این نقل، عبدالرحمن در شب ۲۳ رمضان در خانه قطام به سر برد و شراب نوشید و مست افتاد و چون بانگ اذان صبح برخاست، قطام او را بیدار کرد و به مسجد کوفه فرستاد و سرانجام چون علی(ع) خواست در رکعت دوم به سجده رود، شمشیر ابن ملجم بر سرش فرود آمد.[۶]بنا بر منابع، ابن ملجم مرادی در سحر نوزدهم ماه رمضان با شمشیر آلوده به زهر، فرق مبارک حضرت علی(ع) را در محراب مسجد کوفه شکافت.[۷]لعن ملائکه
در روایتی از امام صادق(ع) فرمود: هنگامی که ابن ملجم ضربت خود را بر سر مبارک آن حضرت فرود آورد، مانند همان ضربت بر صورتی که نزد فرشتگان بود، نقش بست و پس از آن هر بامداد و شامگاه که ملائکه آن صورت را زیارت نموده، بر ابن ملجم لعنت میفرستند و این امر به طور پیوسته تا روز قیامت ادامه دارد.[۸]سرنوشت
گزارشهای متفاوتی از سرنوشت ابن ملجم در منابع تاریخی آمده است. اما آن چه شهرت دارد این است که امام علی(ع) در آخرین ساعات زندگی به مدارا با ابن ملجم فرزندانش را وصیت فرمود و پس از شهادت امام(ع)، ابن ملجم را برای قصاص نزد امام حسن(ع) آوردند و ایشان نیز با یک ضربۀ شمشیر ابن ملجم را قصاص فرمود و این واقعه در ۲۱ رمضان روی داد. مشهور است ام الهیثم دختر اسود نخعی جنازه او را گرفته و آن را به آتش کشید.[۹]قبر
ابن بطوطه مینویسد: هنگامی که به کوفه مسافرت کردم، در غربی جبانه کوفه، در زمینی سرتاسر سفید، زمینی بسیار سیاه دیدم و از روی کنجکاوی علت آن را پرسیدم، و چون به تحقیق مشغول شدم مردم آن دیار گفتند: این جا قبر ابن ملجم، قاتل حضرت علی(ع) است و عادت اهل کوفه این است که هر سال هیزم زیادی در سر قبر ابن ملجم جمع میکنند و به مدت ۷ روز آنها را در این مکان میسوزانند.[۱۰]پانویس
1. ابن حجر، الاصابه، ج ۵، ص۸۵.
2. ابن سعد، طبقات کبری، ج ۳، ص۳۵.
3. بغدادی، اسماء المغتالین، ص۱۱۹.
4. بلاذری، انساب الاشراف، ص۵۰۷.
5. ابن سعد، طبقات کبری، ج ۳، ص۳۵ و ۳۶.
6. ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج ۴، ص۲۷۶ – ۲۷۸.
7. مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۰.
8. مجلسی، حیاة القلوب، ص۲۸۲.
9. مفید، الارشاد، ج ۱، ص۲۲.
10. ابن بطوطه، الرحلة، ج ۱، ص۱۶۷.