اتحاد و اختلاف در نگرش و منش امیرالمؤمنین علیه السلام
۱۳۹۴/۰۹/۱۱
–
۴۷۴ بازدید
نگرش و منش امیرالمؤمنین علیه السلام در خصوص اتحاد و اختلاف میان صفوف مسلمین چگونه است؟
دشمنان اسلام و مسلمین امروزه بیش از گذشته در صدد ایجاد شکاف و اختلاف در میان صفوف امت اسلامى عموماً و ملت ایران خصوصاً مىباشند و در این میان بزرگان و فرزانگان دلسوز و خیرخواه هشدار مىدهند که امت و ملت در این دام شیطانى نیفتند و دشمن را در دستیابى به اهداف پلیدش مأیوس سازند، اما این کار به الگویى برجسته و مورد قبول همگان نیاز دارد تا در سایه گفتار و رفتار او درخت اتحاد، پایدار و بارور گردد و خار اختلاف و نزاع ریشهکن و حداقل بىرمق شود. و اینک گزیدههایى از سخنان دلربا و جلوههایى از رفتار علوى در مقوله اتحاد و اختلاف.
جایگاه والاى اتحاد
امیرالمؤمنین علیهالسلام الفت و اتحاد را بزرگترین نعمت خداوند بر امت اسلامى مىدانند و مىفرمایند: «خداى سبحان بر این امت منت نهاد که ریسمان الفت را در بین آنان محکم کرد. آنان در سایه این الفت حرکت مىکنند و در پناه آن مأوا مىگیرند؛ نعمتى که هیچکس ارزش آنرا [چنان که باید] نمىداند، زیرا از هر چیزى برتر است». نهجالبلاغه، خطبه 192، فقره 104.
اتحاد و یکپارچگى امت اسلامى، یکى از ارمغانهاى مهم رسالت پیامبر گرامى اسلام صلىاللّهعلیهوآلهوسلم است. پیامبر صلىاللّهعلیهوآلهوسلم به انجام مأموریت الهى خویش قیام کردند و رسالتهاى الهى را ابلاغ نمودند؛ در نتیجه خداوند به واسطه او شکافهاى اجتماعى را پر کرد، فاصلهها را پیوستگى بخشید و میان خویشاوندان الفت ایجاد کرد. این همه پس از آن واقعه شد که آتش دشمنى در سینهها و کینههاى برافروخته در دلها جایگزین شده بود. نهجالبلاغه، خطبه 231.
امام علیهالسلام خود را حریصترین فرد امت پیامبر صلىاللّهعلیهوآلهوسلم بر حفظ اتحاد و یکپارچگى جامعه اسلامى مىدانند و یادآور مىشوند که او در این باره پاداش نیکو و فرجام شایسته را امید دارد. نهجالبلاغه، نامه 78، فقره 2.
و آنگاه که شورشیان، حکومت علوى را تهدید کرده و با امام علیهالسلام به مخالف برمىخیزند، حضرت تأکید مىکنند که تا آنجا که خطرى جامعه اسلامى را تهدید نکند، مخالفها را تحمل خواهند کرد. نهجالبلاغه، خطبه 169، فقره4.
امام علیهالسلام از سفارش مسلمانان به صورت عام و خاص بر حفظ اجتماع و اتحاد دریغ نورزیده و در هر مناسبتى آنان را به حفظ آن توصیه مىکنند: «به آنچه ریسمان اجتماع و اتحاد بر آن گره خورده و ارکان اطاعت از فرامین الهى بر آن بنا شده است، ملتزم باشید». نهجالبلاغه، خطبه 251، فقره 15. و در آخرین لحظات زندگى پربار خود، به تواصل و تباذل سفارشکرده و از پشت کردن به یکدیگر و قطع رابطه اخوت و مودت دینى برحذر مىدارند. نهجالبلاغه، بخش وصایا، شماره 47، فقره7.
نکوهیدگى تفرقه
به همان میزان که اتحاد در نگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام داراى ارزش و اهمیت و قداست است، تفرقه و تشتت، نکوهیده و ناپسند است. نکوهیدگى تفرقه تا حدى است که امام علیهالسلام آنجا که مخالفان حق را نفرین مىکنند، از خدا مىخواهد تا تشتت و پراکندگى را بر آنان مستولى نماید. نهجالبلاغه، خطبه 124، فقره 8.
تفرقه، مکر شیطانى و منشأ فتنه است؛ «شیطان مىخواهد که به جاى اجتماع و اتحاد، تفرقه را به شما بدهد و از طریق تفرقه، فتنهانگیزى کند». نهجالبلاغه، خطبه 113، فقره7.
امیرالمؤمنین علیهالسلام با لحنى بسیار تند مسلمانان را از تفرقه برحذر داشته و مىفرمایند: «از تفرقه برحذر باشید، زیرا انسان تنها و گسسته از اجتماع حقجویان، طعمه شیطان است؛ همان گونه که گوسفند تنها و جداشده از گله گوسفندان طعمه گرگ مىباشد. آگاه باشید که هرکس به این شعار (شعار خوارج که حاکمیت را تخطئه کرده و در برابر امام و یاران او شورش کردند) دعوت کند، اگر چه زیر این عمامه من باشد را بکشید».
امام علیهالسلام از این که دشمنان حق بر باطل خود اجتماع کرده و اطرافیان امام علیهالسلام در حق خویش متفرق مىباشند، به شدت اظهار شگفتى مىکنند: «شگفتا، شگفتا، به خدا سوگند این مطلب، قلب انسان را مىمیراند و غم و اندوه مىآفریند که آنها در مسیر باطل خود این چنین متحدند، و شما در راه حق اینگونه متفرق و پراکندهاید». نهجالبلاغه، خطبه 27، فقره 9.
امام علیهالسلام در یک دستورالعمل خاص به نیروهاى رزمى خود توصیه مىکنند که از تفرقه بپرهیزند و آنگاه که قصد منزلکردن در جایى را دارند، با هم فرود آیند، و هرگاه مىخواهند کوچ کنند، با هم کوچ کنند. نهجالبلاغه، نامه 11، فقره 45.
از دیدگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام اجتماع و اتحاد بر حق، در هر شرایطى خوب و سازنده است، هرچند ناخوشایندى انسان را در پى داشته باشد و تفرقه زیانبار است، هرچند با امیال نفسانى انسان در مسیر باطل هماهنگ باشد. و خداوند سبحان در گذشته از راه تفرقه به کسى خیر عطا نکرده است و در آینده نیز این سنت الهى ادامه خواهد داشت. نهجالبلاغه، خطبه 176، فقره 34.
نگرش امیرالمؤمنین علیهالسلام به مسئله الفت و اتحاد جامعه اسلامى، برگرفته از معارف قرآنى است. آن حضرت که قرآن ناطق هستند، این اصل قرآن را با گفتار و رفتار خود براى مردم تبیین کردهاند. قرآن کریم از مسلمانان مىخواهد که همگى به ریسمان الهى چنگ زده و فرقه فرقه نشوند و نعمت خداوند را در این که به جاى عداوت، الفت در دلها را به آنان ارزانى داشته و آنان در پرتو این الفت الهى با یکدیگر رابطه برادرانه دارند، یادآور شوند. آلعمران/103.
خاستگاه روانى اتحاد و تفرقه
اتحاد و تفرقه در گفتار و رفتار افراد جامعه نمایان مىگردد، اما خاستگاه و کانون آن در قلب و روح انسان است.
اگر تعداد افراد بسیار باشد، ولى دلهاى آنان هماهنگ نباشد، اتحاد واقعى شکل نخواهد گرفت و بسیارى افراد سود نخواهد بخشید. نهجالبلاغه، خطبه 119، فقره 6.
بر این اساس است که در آیه کریمه قرآن نیز بر الفت میان دلها تأکید شده و از آن به عنوان نعمت الهى یاد شده است: «… واذکروا نعمةاللّه علیکم إذ کنتم أعداءً فألف بین قلوبکم …»، آلعمران/103. بنابراین، اتحاد در گفتار و رفتار، آنگاه راستین و پایدار خواهد بود که از اتحاد دلها سرچشمه بگیرد.
تفرقه نیز منشأ روانى دارد و آن عبارت است از تمایلات شیطانى و رذایل نفسانى، مانند: خودخواهى، سوءظن، حسادت، تعصب کور، لجاجت و کینهتوزى.
امام علیهالسلام در اینباره فرمودهاند: «شما برادران دینى هستید، و بین شما جز خبث سرائر و زشتى ضمایر تفرقه ایجاد نمىکند؛ در نتیجه این رذایل اخلاقى، به دیدار یکدیگر نمىروید، نسبت به یکدیگر خیرخواهى نمىکنید و به همدیگر مودت نمىورزید». نهجالبلاغه، خطبه 113، فقره7.
عوامل و محورهاى اتحاد
از آنجا که اتحاد امت اسلامى مسئلهاى دینى است، عوامل و محورهاى آن نیز دینى است. این عوامل و محورها که در سخنان امیرالمؤمنین علیهالسلام به آنها اشاره شده، عبارتاند از:
1. توحید: اعتقاد به خداى یکتا و بىهمتا.
2. نبوت: اعتقاد به نبوت رسول اکرم صلىاللّهعلیهوآلهوسلم.
3. کتاب آسمانى: اعتقاد به قرآن کریم به عنوان آخرین کتاب آسمانى و معجزه جاویدان پیامبراکرم صلىاللّهعلیهوآلهوسلم.
4. دین اسلام: که مورد قبول همه مسلمانان است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام کسانى که به جاى رجوع به قرآن و سنت، آراى ناقص خود را مبناى قضاوت در مسایل دینى و اجتماعى قرار داده و دیدگاههاى متعارضى را عرضه کردهاند را نکوهش کرده و یادآور شدهاند: خداى آنان یکى، پیامبرشان یکى و کتاب دینىشان یکى است. آنگاه با اظهار شگفتى فرمودهاند: آیا «خداوند سبحان آنان را به اختلاف امر کرده و آنان در اختلافافکنى، خدا را اطاعت کردهاند، با این که آنان را از اختلافات نهى کرده و نافرمانى او را کردهاند؟! یا خدا دین ناقص را نازل کرده و در اتمام آن از آنان کمک گرفته است؟!» نهجالبلاغه، خطبه 18.
این در حقیقت مکر شیطان است که از طریق دین که مىبایست محور اتحاد و یکپارچگى مسلمانان باشد، در میان آنان اختلاف مىافکند: «شیطان مىخواهد گرههاى دین شما را از هم بگشاید و جماعت شما را متفرق سازد و بدین وسیله فتنهانگیزى کند.» نهجالبلاغه، خطبه 121، فقره 8.
دین در اصل، عامل اخوت است: «أنتم اخوان على دین اللّه.» نهجالبلاغه، خطبه 113، فقره7. اما شیطان آن را به عامل عداوت مبدل مىکند.
5. امامت، از دیگر عوامل و محورهاى اتحاد اسلامى.
امام علیهالسلام در تشبیهى معنادار، نقش امام در اتحاد و به هم پیوستگى افراد جامعه را به نقش ریسمانى که مهرهها را در نظام مىکند و آنها را جمع مىنماید، ارتباط مىدهند، که اگر ریسمان بگسلد مهرهها پراکنده مىشوند و هریک به جایى خواهند افتاد؛ سپس هرگز نتوان به آنها نظام بخشید. نهجالبلاغه، خطبه 164، فقره 25.
ایشان در جاى دیگر، فلسفه امامت را نظم بخشیدن به امت اسلامى دانستهاند: «والإمامة نظاماً للامة.» نهجالبلاغه، حکمت 255.
عبرتگیرى از تاریخ
امیرالمؤمنین علیهالسلام در کلامى حکیمانه و روشنگر از مسلمانان خواستهاند که از تاریخ گذشتگان در زمینههاى مختلف و از جمله در زمینه اتحاد و اختلاف عبرت بگیرند، عوامل سیادت و عزت آنان را از اسباب پریشانى و ذلت آنان بازشناسند، عوامل عزتبخش را به کار بگیرند و از اسباب ذلت بپرهیزند: «اگر در احوال مؤمنان پیشین تدبیر کنید، آیا بیش از همه خلایق در رنج و سختى نبودند و شرایط زندگى آنان دشوارتر از زندگى دیگران نبود، تا جایى که فرعونیان آنان را به بردگى گرفته و شکنجه و آزارشان مىکردند و راه نجاتى نمىیافتند تا این که وقتى خداى سبحان، صبورى آنان بر دشوارىها در راه دوستى خود را دید، آنان را از تنگنا نجات داد و عزت را جایگزین ذلت و امنیت را جایگزین ترس کرد و حکومت و فرمانروایى را به آنان اعطا نمود. بنگرید که چگونه بودند هنگامى که جمعیتهایشان متحد، خواستههایشان متفق، قلبهایشان معتدل، دستهایشان پشتیبان هم، شمشیرهایشان یارىدهنده یکدیگر و عزمهایشان یگانه بود. آیا مالک و سرپرست اقطار زمین نبودند و آیا رهبرى جهانیان را در دست نداشتند؟ پس بنگرید که سرانجام کارشان چه شد؛ آنگاه که میان آنان پراکندگى و تشتت و اختلاف کلمه پدید آمد، به دستههاى مختلف تقسیم شده و با یکدیگر به نبرد پرداختند، خداوند لباس کرامت را از آنان گرفت و نعمتهاى فراوانش را از آنان سلب نمود و سرگذشت آنان مایه عبرت شما باقى ماند.»
امام علیهالسلام در ادامه به مسلمانان هشدار داده است که این سنت الهى را فراموش کرده و از تاریخ عبرت نگرفتهاند، زیرا ریسمان اطاعت الهى را که در اطاعت از پیشواى بر حق تجلى مىیابد، پاره کرده و با پیروى از آداب و عقاید جاهلى دژ مستحکم الهى را در هم شکستهاند، زیرا خداوند با عقد الفت و اخوت در میان مسلمانان بر آنان منت نهاد تا در سایه آنان حرکت کنند و در پناه آن آرامش یابند؛ نعمتى که هیچکس ارزش آنرا نمىداند، زیرا آن از هر بهایى گرانقدرتر و از هر چیز باارزشى ارزشمندتر است. اما متأسفانه مسلمانان قدر این نعمت بزرگ را نشناخته و پس از هجرت از اخلاق و ادب جاهلى و بادیهنشینى، بار دیگر به آن اخلاق و آداب بازگشتند و پس از برادرى و مودت دینى، به احزاب مختلف تقسیم شدند و از اسلام به اسم آن و از ایمان به رسم و رسانههاى ظاهرىاش بسنده کردهاند؛ تعصبات جاهلى چنان بر آنان غلبه کرده که آتش دوزخ را بر ننگ و عار حزبى برمىگزینند!! نهجالبلاغه، خطبه 192، فقره81-107.
نقش اتحاد و همبستگى در پیشرفت و پیروزى یک قوم و ملت، یکى از سنتهاى الهى در تاریخ و جامعه بشرى است و هر قوم و ملتى که آنرا به کار گیرد، به مقاصد خود دست خواهد یافت، هرچند از نظر اعتقادى بر باطل باشد. مىتوان آنرا به ریاضت کشیدن و تسلط بر نفس تشبیه کرد، که هر کس آنرا به کار گیرد از نظر روحى قدرتمند خواهد شد، و خواهد توانست کارهاى خارقالعاده انجام دهد، هرچند از نظر اعتقادى بر حق نباشد. در تشبیه دیگر مانند رعایت قوانین سلامت و بهداشت است که بهرهگیرى از آن، تابع دین و آیین خاصى نیست. اتحاد، الفت، یکپارچگى و اطاعت از رهبرى، عوامل عزتبخش و پیروزىآفرین براى یک ملت است؛ چه مؤمن باشد یا کافر، و چه حق باشد یا باطل. به تعبیر امیرالمؤمنین علیهالسلام دست خدا با جماعت است: «إن یداللّه معالجماعة» نهجالبلاغه، خطبه 127.
امام علیهالسلام خطاب به کسانى که از اندکبودن مسلمانان در برابر قدرتهاى کفر آن زمان واهمه داشتند، فرمودند: «مردم عرب اگر چه امروز از نظر تعداد اندکاند، ولى در پناه دین اسلام از کثرت برخوردارند (نیروى ایمانى قدرت آنان را افزایش داده است) و در سایه اجتماع و اتحاد عزیزند.» نهجالبلاغه، خطبه 146. و آنگاه که سپاهیان معاویه بر قسمتهایى از سرزمینهاى تحت حکومت امیرالمؤمنین علیهالسلام تسلط یافته بودند، فرمودند: «سوگند به خدا، این قوم بدان جهت بر شما غلبه مىکنند که بر باطل خویش اجتماع و اتحاد دارند و شما در حق خود متفرقید؛ آنان از زمامدار خود در مسیر باطل اطاعت مىکنند، ولى شما امام بر حق خود را نافرمانى مىکنید.» نهجالبلاغه، خطبه 25.
اتحاد در رفتار علوى
امیرالمؤمنین علیهالسلام در میدان عمل نیز ثابت کردند که روش و منش اجتماعى ایشان با نگرش و بینششان کاملاً هماهنگ است. آن حضرت به نصب و نص الهى پیشواى امت اسلامى پس از پیامبر اکرم صلىاللّهعلیهوآلهوسلم بودند، اما آنگاه که این حق شرعى توسط کسانى غصب شد، امام علیهالسلام که مىتوانستند از راه قهر، حق خود را از غاصبان خلافت بازستانند، اما چنین نکردند، زیرا شرایط امت اسلامى به گونهاى بود که این اقدام، زمینه را براى سوءاستفاده دشمنان خارجى و داخلى فراهم مىساخت و اساس اسلام و کیان امت اسلامى صدمه سنگینى مىدید. بر این اساس امام علیهالسلام تا آنجا که ممکن بود، حقایق را براى مردم بیان مىکردند، اما در عمل راه صبر و شکیبایى را پیشه خود ساختند، و چنانکه خود فرمودهاند: «در شرایطى صبر کردم که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم». نهجالبلاغه، خطبه3، فقره 3.
امام علیهالسلام در جایى بر حقانیت خود و بر باطلبودن دیگران در باب امامت تصریح نموده و سوگند یاد کردند تا وقتى امور مسلمانان در سلامت باشد و فقط بر شخص او ستم شود، در اینباره صبر خواهد کرد. نهجالبلاغه، خطبه 47. همکارىهاى امیرامؤمنین علیهالسلام با غاصبان خلافت و تعریفهایى که احیاناً از آنان کرده است، همگى از نگرش و روش منصفانه، خیرخواهانه و اتحادمدارانه آن حضرت حکایت مىکنند؛ تا آنجا که وقتى در جلسه مشورتى درباره جنگ میان مسلمانان و سپاهیان ایرانى، از همراهشدن خلیفه با سپاهیان و حضور او در میدان جنگ سخن به میان آمد، و برخى آنرا مصلحت مىدانستند، امیرالمؤمنین علیهالسلام آنرا مصلحت ندانستند و با آن مخالفت ورزیدند و دو پیامد منفى را براى آن بیان کردند؛ یکى تحریض دشمن بر پایدارى در برابر مسلمانان و دیگر فرصتطلبى منافقان در مرکز اسلامى. نهجالبلاغه، خطبه 146.
از مطالب یادشده، پاسخ این شبهه نیز روش شد که اگر امیرالمؤمنین علیهالسلام امانت و خلافت را حق مشروع خود مىدانستند، مىبایست براى استیفاى آن قیام کنند و از طرفى شجاعت ایشان نیز ضربالمثل است، و آن حضرت در راه حق از کسى بیم و هراسى نداشتند؛ بنابراین عدم قیام آن حضرت، دلیل بر نادرستى عقیده شیعه در باب امامت بلافصل امیرالمؤمنین علیهالسلام است. شرحالمواقف، 8/354؛ شرحالمقاصد، 5/260.
در سخنانى که از امام علیهالسلام نقل کردیم، پاسخ این شبهه به روشنى آمده است. امام علیهالسلام بدان جهت قیام نکرد که آنرا برخلاف مصلحت اسلام و مسلمانان مىدانست؛ علاوه بر این، اصولاً سنت رهبران الهى در زعامت سیاسى، بر قهر و غلبه استوار نشده است؛ آنان در شرایطى از قدرت نظامى و سیاسى در جهت نیل به مقاصد الهى خود استفاده مىکنند که مورد حمایت همه یا اکثریت مردم باشند. بدینجهت است که وقتى مسلمانان پس از مرگ عثمان به سوى امام علیهالسلام شتافتند و بر بیعت خود با آن حضرت اصرار کردند، امام علیهالسلام رهبرى سیاسى را بر عهده گرفتند و در راه استیفاى آن با متجاوزان و پیمانشکنان جنگطلب به پیکار برخاست. (براى آگاهى بیشتر در اینباره به کتاب امانت در بینش اسلامى، فصل چهاردهم رجوع شود).
پیام و ختام
پیام این نوشتار که بازگوکننده گوشههایى از گفتار و رفتار علوى در زمینه اتحاد و اختلاف است، این است که باید اندیشه، گفتار، رفتار، باطن و ظاهر خود را با نگرش، منش و روش و گویش علوى بیازماییم، تا در دعوى پیروى از آن امام همام، صادق باشیم. بر این اساس لازم است، عوامل اخوت، الفت و اتحاد امت و ملت را تقویت کرده و با عوامل عداوت، تفرقه و اختلاف مبارزه کنیم. بدیهى است این پیام همگانى است و مرد و زن، پیر و جوان، عالم و جاهل، رجال سیاسى و افراد عادى را شامل مىشود، اما هر کس به تناسب موقعیت اجتماعىاش مخاطب آن قرار خواهد گرفت و کسانى که از موقعیتهاى ویژهاى برخوردارند و دایره نفوذ کلام و رفتارشان در دیگران گستردهتر است، در این باره مسئولیت مضاعف دارند.
همه توصیههایى که امیرالمؤمنین علیهالسلام آن روز به مسلمانان و اطرافیان خود درباره حفظ اخوت و اتحاد اسلامى کرده است و همه هشدارهایى که در مورد تفرقه و تشتت به آنان داده است، امروز متوجه امت اسلامى عموماً و جامعه انقلابى ما خصوصاً مىباشد. آن روز متأسفانه به توصیهها و هشدارهاى امام علیهالسلام آنگونه که باید توجه نشد و امت اسلامى دچار خسرانهاى جبرانناپذیرى شد. مبادا که بار دیگر تاریخ تکرار شود و جامعه انقلابى ما نیز در اثر بىتوجهى به آن توصیهها و هشدارها، دچار همان پیامد ناگوار شود. تأکید بر محورهاى اعتقادى مشترک میان مسلمانان، پرهیز از اهانت به مقدسات دیگران، اطاعت از رهبرى و حداقل پرهیز از تضعیف جایگاه رهبرى و همدلى و هماهنگى در مسیر مبارزه با دشمنان اسلام و انسانیت، وصایاى راهبردى امیرالمؤمنین علیهالسلام به عموم مسلمانان، به ویژه شیعیان است.
امید که در پایبندى به این وصایاى حکیمانه و خیرخواهانه و در پیروى از آن پیشواى بزرگ انسانیت، کامیاب و سرافراز باشیم.
قم، حوزه علمیه / على ربانى گلپایگانى
جایگاه والاى اتحاد
امیرالمؤمنین علیهالسلام الفت و اتحاد را بزرگترین نعمت خداوند بر امت اسلامى مىدانند و مىفرمایند: «خداى سبحان بر این امت منت نهاد که ریسمان الفت را در بین آنان محکم کرد. آنان در سایه این الفت حرکت مىکنند و در پناه آن مأوا مىگیرند؛ نعمتى که هیچکس ارزش آنرا [چنان که باید] نمىداند، زیرا از هر چیزى برتر است». نهجالبلاغه، خطبه 192، فقره 104.
اتحاد و یکپارچگى امت اسلامى، یکى از ارمغانهاى مهم رسالت پیامبر گرامى اسلام صلىاللّهعلیهوآلهوسلم است. پیامبر صلىاللّهعلیهوآلهوسلم به انجام مأموریت الهى خویش قیام کردند و رسالتهاى الهى را ابلاغ نمودند؛ در نتیجه خداوند به واسطه او شکافهاى اجتماعى را پر کرد، فاصلهها را پیوستگى بخشید و میان خویشاوندان الفت ایجاد کرد. این همه پس از آن واقعه شد که آتش دشمنى در سینهها و کینههاى برافروخته در دلها جایگزین شده بود. نهجالبلاغه، خطبه 231.
امام علیهالسلام خود را حریصترین فرد امت پیامبر صلىاللّهعلیهوآلهوسلم بر حفظ اتحاد و یکپارچگى جامعه اسلامى مىدانند و یادآور مىشوند که او در این باره پاداش نیکو و فرجام شایسته را امید دارد. نهجالبلاغه، نامه 78، فقره 2.
و آنگاه که شورشیان، حکومت علوى را تهدید کرده و با امام علیهالسلام به مخالف برمىخیزند، حضرت تأکید مىکنند که تا آنجا که خطرى جامعه اسلامى را تهدید نکند، مخالفها را تحمل خواهند کرد. نهجالبلاغه، خطبه 169، فقره4.
امام علیهالسلام از سفارش مسلمانان به صورت عام و خاص بر حفظ اجتماع و اتحاد دریغ نورزیده و در هر مناسبتى آنان را به حفظ آن توصیه مىکنند: «به آنچه ریسمان اجتماع و اتحاد بر آن گره خورده و ارکان اطاعت از فرامین الهى بر آن بنا شده است، ملتزم باشید». نهجالبلاغه، خطبه 251، فقره 15. و در آخرین لحظات زندگى پربار خود، به تواصل و تباذل سفارشکرده و از پشت کردن به یکدیگر و قطع رابطه اخوت و مودت دینى برحذر مىدارند. نهجالبلاغه، بخش وصایا، شماره 47، فقره7.
نکوهیدگى تفرقه
به همان میزان که اتحاد در نگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام داراى ارزش و اهمیت و قداست است، تفرقه و تشتت، نکوهیده و ناپسند است. نکوهیدگى تفرقه تا حدى است که امام علیهالسلام آنجا که مخالفان حق را نفرین مىکنند، از خدا مىخواهد تا تشتت و پراکندگى را بر آنان مستولى نماید. نهجالبلاغه، خطبه 124، فقره 8.
تفرقه، مکر شیطانى و منشأ فتنه است؛ «شیطان مىخواهد که به جاى اجتماع و اتحاد، تفرقه را به شما بدهد و از طریق تفرقه، فتنهانگیزى کند». نهجالبلاغه، خطبه 113، فقره7.
امیرالمؤمنین علیهالسلام با لحنى بسیار تند مسلمانان را از تفرقه برحذر داشته و مىفرمایند: «از تفرقه برحذر باشید، زیرا انسان تنها و گسسته از اجتماع حقجویان، طعمه شیطان است؛ همان گونه که گوسفند تنها و جداشده از گله گوسفندان طعمه گرگ مىباشد. آگاه باشید که هرکس به این شعار (شعار خوارج که حاکمیت را تخطئه کرده و در برابر امام و یاران او شورش کردند) دعوت کند، اگر چه زیر این عمامه من باشد را بکشید».
امام علیهالسلام از این که دشمنان حق بر باطل خود اجتماع کرده و اطرافیان امام علیهالسلام در حق خویش متفرق مىباشند، به شدت اظهار شگفتى مىکنند: «شگفتا، شگفتا، به خدا سوگند این مطلب، قلب انسان را مىمیراند و غم و اندوه مىآفریند که آنها در مسیر باطل خود این چنین متحدند، و شما در راه حق اینگونه متفرق و پراکندهاید». نهجالبلاغه، خطبه 27، فقره 9.
امام علیهالسلام در یک دستورالعمل خاص به نیروهاى رزمى خود توصیه مىکنند که از تفرقه بپرهیزند و آنگاه که قصد منزلکردن در جایى را دارند، با هم فرود آیند، و هرگاه مىخواهند کوچ کنند، با هم کوچ کنند. نهجالبلاغه، نامه 11، فقره 45.
از دیدگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام اجتماع و اتحاد بر حق، در هر شرایطى خوب و سازنده است، هرچند ناخوشایندى انسان را در پى داشته باشد و تفرقه زیانبار است، هرچند با امیال نفسانى انسان در مسیر باطل هماهنگ باشد. و خداوند سبحان در گذشته از راه تفرقه به کسى خیر عطا نکرده است و در آینده نیز این سنت الهى ادامه خواهد داشت. نهجالبلاغه، خطبه 176، فقره 34.
نگرش امیرالمؤمنین علیهالسلام به مسئله الفت و اتحاد جامعه اسلامى، برگرفته از معارف قرآنى است. آن حضرت که قرآن ناطق هستند، این اصل قرآن را با گفتار و رفتار خود براى مردم تبیین کردهاند. قرآن کریم از مسلمانان مىخواهد که همگى به ریسمان الهى چنگ زده و فرقه فرقه نشوند و نعمت خداوند را در این که به جاى عداوت، الفت در دلها را به آنان ارزانى داشته و آنان در پرتو این الفت الهى با یکدیگر رابطه برادرانه دارند، یادآور شوند. آلعمران/103.
خاستگاه روانى اتحاد و تفرقه
اتحاد و تفرقه در گفتار و رفتار افراد جامعه نمایان مىگردد، اما خاستگاه و کانون آن در قلب و روح انسان است.
اگر تعداد افراد بسیار باشد، ولى دلهاى آنان هماهنگ نباشد، اتحاد واقعى شکل نخواهد گرفت و بسیارى افراد سود نخواهد بخشید. نهجالبلاغه، خطبه 119، فقره 6.
بر این اساس است که در آیه کریمه قرآن نیز بر الفت میان دلها تأکید شده و از آن به عنوان نعمت الهى یاد شده است: «… واذکروا نعمةاللّه علیکم إذ کنتم أعداءً فألف بین قلوبکم …»، آلعمران/103. بنابراین، اتحاد در گفتار و رفتار، آنگاه راستین و پایدار خواهد بود که از اتحاد دلها سرچشمه بگیرد.
تفرقه نیز منشأ روانى دارد و آن عبارت است از تمایلات شیطانى و رذایل نفسانى، مانند: خودخواهى، سوءظن، حسادت، تعصب کور، لجاجت و کینهتوزى.
امام علیهالسلام در اینباره فرمودهاند: «شما برادران دینى هستید، و بین شما جز خبث سرائر و زشتى ضمایر تفرقه ایجاد نمىکند؛ در نتیجه این رذایل اخلاقى، به دیدار یکدیگر نمىروید، نسبت به یکدیگر خیرخواهى نمىکنید و به همدیگر مودت نمىورزید». نهجالبلاغه، خطبه 113، فقره7.
عوامل و محورهاى اتحاد
از آنجا که اتحاد امت اسلامى مسئلهاى دینى است، عوامل و محورهاى آن نیز دینى است. این عوامل و محورها که در سخنان امیرالمؤمنین علیهالسلام به آنها اشاره شده، عبارتاند از:
1. توحید: اعتقاد به خداى یکتا و بىهمتا.
2. نبوت: اعتقاد به نبوت رسول اکرم صلىاللّهعلیهوآلهوسلم.
3. کتاب آسمانى: اعتقاد به قرآن کریم به عنوان آخرین کتاب آسمانى و معجزه جاویدان پیامبراکرم صلىاللّهعلیهوآلهوسلم.
4. دین اسلام: که مورد قبول همه مسلمانان است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام کسانى که به جاى رجوع به قرآن و سنت، آراى ناقص خود را مبناى قضاوت در مسایل دینى و اجتماعى قرار داده و دیدگاههاى متعارضى را عرضه کردهاند را نکوهش کرده و یادآور شدهاند: خداى آنان یکى، پیامبرشان یکى و کتاب دینىشان یکى است. آنگاه با اظهار شگفتى فرمودهاند: آیا «خداوند سبحان آنان را به اختلاف امر کرده و آنان در اختلافافکنى، خدا را اطاعت کردهاند، با این که آنان را از اختلافات نهى کرده و نافرمانى او را کردهاند؟! یا خدا دین ناقص را نازل کرده و در اتمام آن از آنان کمک گرفته است؟!» نهجالبلاغه، خطبه 18.
این در حقیقت مکر شیطان است که از طریق دین که مىبایست محور اتحاد و یکپارچگى مسلمانان باشد، در میان آنان اختلاف مىافکند: «شیطان مىخواهد گرههاى دین شما را از هم بگشاید و جماعت شما را متفرق سازد و بدین وسیله فتنهانگیزى کند.» نهجالبلاغه، خطبه 121، فقره 8.
دین در اصل، عامل اخوت است: «أنتم اخوان على دین اللّه.» نهجالبلاغه، خطبه 113، فقره7. اما شیطان آن را به عامل عداوت مبدل مىکند.
5. امامت، از دیگر عوامل و محورهاى اتحاد اسلامى.
امام علیهالسلام در تشبیهى معنادار، نقش امام در اتحاد و به هم پیوستگى افراد جامعه را به نقش ریسمانى که مهرهها را در نظام مىکند و آنها را جمع مىنماید، ارتباط مىدهند، که اگر ریسمان بگسلد مهرهها پراکنده مىشوند و هریک به جایى خواهند افتاد؛ سپس هرگز نتوان به آنها نظام بخشید. نهجالبلاغه، خطبه 164، فقره 25.
ایشان در جاى دیگر، فلسفه امامت را نظم بخشیدن به امت اسلامى دانستهاند: «والإمامة نظاماً للامة.» نهجالبلاغه، حکمت 255.
عبرتگیرى از تاریخ
امیرالمؤمنین علیهالسلام در کلامى حکیمانه و روشنگر از مسلمانان خواستهاند که از تاریخ گذشتگان در زمینههاى مختلف و از جمله در زمینه اتحاد و اختلاف عبرت بگیرند، عوامل سیادت و عزت آنان را از اسباب پریشانى و ذلت آنان بازشناسند، عوامل عزتبخش را به کار بگیرند و از اسباب ذلت بپرهیزند: «اگر در احوال مؤمنان پیشین تدبیر کنید، آیا بیش از همه خلایق در رنج و سختى نبودند و شرایط زندگى آنان دشوارتر از زندگى دیگران نبود، تا جایى که فرعونیان آنان را به بردگى گرفته و شکنجه و آزارشان مىکردند و راه نجاتى نمىیافتند تا این که وقتى خداى سبحان، صبورى آنان بر دشوارىها در راه دوستى خود را دید، آنان را از تنگنا نجات داد و عزت را جایگزین ذلت و امنیت را جایگزین ترس کرد و حکومت و فرمانروایى را به آنان اعطا نمود. بنگرید که چگونه بودند هنگامى که جمعیتهایشان متحد، خواستههایشان متفق، قلبهایشان معتدل، دستهایشان پشتیبان هم، شمشیرهایشان یارىدهنده یکدیگر و عزمهایشان یگانه بود. آیا مالک و سرپرست اقطار زمین نبودند و آیا رهبرى جهانیان را در دست نداشتند؟ پس بنگرید که سرانجام کارشان چه شد؛ آنگاه که میان آنان پراکندگى و تشتت و اختلاف کلمه پدید آمد، به دستههاى مختلف تقسیم شده و با یکدیگر به نبرد پرداختند، خداوند لباس کرامت را از آنان گرفت و نعمتهاى فراوانش را از آنان سلب نمود و سرگذشت آنان مایه عبرت شما باقى ماند.»
امام علیهالسلام در ادامه به مسلمانان هشدار داده است که این سنت الهى را فراموش کرده و از تاریخ عبرت نگرفتهاند، زیرا ریسمان اطاعت الهى را که در اطاعت از پیشواى بر حق تجلى مىیابد، پاره کرده و با پیروى از آداب و عقاید جاهلى دژ مستحکم الهى را در هم شکستهاند، زیرا خداوند با عقد الفت و اخوت در میان مسلمانان بر آنان منت نهاد تا در سایه آنان حرکت کنند و در پناه آن آرامش یابند؛ نعمتى که هیچکس ارزش آنرا نمىداند، زیرا آن از هر بهایى گرانقدرتر و از هر چیز باارزشى ارزشمندتر است. اما متأسفانه مسلمانان قدر این نعمت بزرگ را نشناخته و پس از هجرت از اخلاق و ادب جاهلى و بادیهنشینى، بار دیگر به آن اخلاق و آداب بازگشتند و پس از برادرى و مودت دینى، به احزاب مختلف تقسیم شدند و از اسلام به اسم آن و از ایمان به رسم و رسانههاى ظاهرىاش بسنده کردهاند؛ تعصبات جاهلى چنان بر آنان غلبه کرده که آتش دوزخ را بر ننگ و عار حزبى برمىگزینند!! نهجالبلاغه، خطبه 192، فقره81-107.
نقش اتحاد و همبستگى در پیشرفت و پیروزى یک قوم و ملت، یکى از سنتهاى الهى در تاریخ و جامعه بشرى است و هر قوم و ملتى که آنرا به کار گیرد، به مقاصد خود دست خواهد یافت، هرچند از نظر اعتقادى بر باطل باشد. مىتوان آنرا به ریاضت کشیدن و تسلط بر نفس تشبیه کرد، که هر کس آنرا به کار گیرد از نظر روحى قدرتمند خواهد شد، و خواهد توانست کارهاى خارقالعاده انجام دهد، هرچند از نظر اعتقادى بر حق نباشد. در تشبیه دیگر مانند رعایت قوانین سلامت و بهداشت است که بهرهگیرى از آن، تابع دین و آیین خاصى نیست. اتحاد، الفت، یکپارچگى و اطاعت از رهبرى، عوامل عزتبخش و پیروزىآفرین براى یک ملت است؛ چه مؤمن باشد یا کافر، و چه حق باشد یا باطل. به تعبیر امیرالمؤمنین علیهالسلام دست خدا با جماعت است: «إن یداللّه معالجماعة» نهجالبلاغه، خطبه 127.
امام علیهالسلام خطاب به کسانى که از اندکبودن مسلمانان در برابر قدرتهاى کفر آن زمان واهمه داشتند، فرمودند: «مردم عرب اگر چه امروز از نظر تعداد اندکاند، ولى در پناه دین اسلام از کثرت برخوردارند (نیروى ایمانى قدرت آنان را افزایش داده است) و در سایه اجتماع و اتحاد عزیزند.» نهجالبلاغه، خطبه 146. و آنگاه که سپاهیان معاویه بر قسمتهایى از سرزمینهاى تحت حکومت امیرالمؤمنین علیهالسلام تسلط یافته بودند، فرمودند: «سوگند به خدا، این قوم بدان جهت بر شما غلبه مىکنند که بر باطل خویش اجتماع و اتحاد دارند و شما در حق خود متفرقید؛ آنان از زمامدار خود در مسیر باطل اطاعت مىکنند، ولى شما امام بر حق خود را نافرمانى مىکنید.» نهجالبلاغه، خطبه 25.
اتحاد در رفتار علوى
امیرالمؤمنین علیهالسلام در میدان عمل نیز ثابت کردند که روش و منش اجتماعى ایشان با نگرش و بینششان کاملاً هماهنگ است. آن حضرت به نصب و نص الهى پیشواى امت اسلامى پس از پیامبر اکرم صلىاللّهعلیهوآلهوسلم بودند، اما آنگاه که این حق شرعى توسط کسانى غصب شد، امام علیهالسلام که مىتوانستند از راه قهر، حق خود را از غاصبان خلافت بازستانند، اما چنین نکردند، زیرا شرایط امت اسلامى به گونهاى بود که این اقدام، زمینه را براى سوءاستفاده دشمنان خارجى و داخلى فراهم مىساخت و اساس اسلام و کیان امت اسلامى صدمه سنگینى مىدید. بر این اساس امام علیهالسلام تا آنجا که ممکن بود، حقایق را براى مردم بیان مىکردند، اما در عمل راه صبر و شکیبایى را پیشه خود ساختند، و چنانکه خود فرمودهاند: «در شرایطى صبر کردم که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم». نهجالبلاغه، خطبه3، فقره 3.
امام علیهالسلام در جایى بر حقانیت خود و بر باطلبودن دیگران در باب امامت تصریح نموده و سوگند یاد کردند تا وقتى امور مسلمانان در سلامت باشد و فقط بر شخص او ستم شود، در اینباره صبر خواهد کرد. نهجالبلاغه، خطبه 47. همکارىهاى امیرامؤمنین علیهالسلام با غاصبان خلافت و تعریفهایى که احیاناً از آنان کرده است، همگى از نگرش و روش منصفانه، خیرخواهانه و اتحادمدارانه آن حضرت حکایت مىکنند؛ تا آنجا که وقتى در جلسه مشورتى درباره جنگ میان مسلمانان و سپاهیان ایرانى، از همراهشدن خلیفه با سپاهیان و حضور او در میدان جنگ سخن به میان آمد، و برخى آنرا مصلحت مىدانستند، امیرالمؤمنین علیهالسلام آنرا مصلحت ندانستند و با آن مخالفت ورزیدند و دو پیامد منفى را براى آن بیان کردند؛ یکى تحریض دشمن بر پایدارى در برابر مسلمانان و دیگر فرصتطلبى منافقان در مرکز اسلامى. نهجالبلاغه، خطبه 146.
از مطالب یادشده، پاسخ این شبهه نیز روش شد که اگر امیرالمؤمنین علیهالسلام امانت و خلافت را حق مشروع خود مىدانستند، مىبایست براى استیفاى آن قیام کنند و از طرفى شجاعت ایشان نیز ضربالمثل است، و آن حضرت در راه حق از کسى بیم و هراسى نداشتند؛ بنابراین عدم قیام آن حضرت، دلیل بر نادرستى عقیده شیعه در باب امامت بلافصل امیرالمؤمنین علیهالسلام است. شرحالمواقف، 8/354؛ شرحالمقاصد، 5/260.
در سخنانى که از امام علیهالسلام نقل کردیم، پاسخ این شبهه به روشنى آمده است. امام علیهالسلام بدان جهت قیام نکرد که آنرا برخلاف مصلحت اسلام و مسلمانان مىدانست؛ علاوه بر این، اصولاً سنت رهبران الهى در زعامت سیاسى، بر قهر و غلبه استوار نشده است؛ آنان در شرایطى از قدرت نظامى و سیاسى در جهت نیل به مقاصد الهى خود استفاده مىکنند که مورد حمایت همه یا اکثریت مردم باشند. بدینجهت است که وقتى مسلمانان پس از مرگ عثمان به سوى امام علیهالسلام شتافتند و بر بیعت خود با آن حضرت اصرار کردند، امام علیهالسلام رهبرى سیاسى را بر عهده گرفتند و در راه استیفاى آن با متجاوزان و پیمانشکنان جنگطلب به پیکار برخاست. (براى آگاهى بیشتر در اینباره به کتاب امانت در بینش اسلامى، فصل چهاردهم رجوع شود).
پیام و ختام
پیام این نوشتار که بازگوکننده گوشههایى از گفتار و رفتار علوى در زمینه اتحاد و اختلاف است، این است که باید اندیشه، گفتار، رفتار، باطن و ظاهر خود را با نگرش، منش و روش و گویش علوى بیازماییم، تا در دعوى پیروى از آن امام همام، صادق باشیم. بر این اساس لازم است، عوامل اخوت، الفت و اتحاد امت و ملت را تقویت کرده و با عوامل عداوت، تفرقه و اختلاف مبارزه کنیم. بدیهى است این پیام همگانى است و مرد و زن، پیر و جوان، عالم و جاهل، رجال سیاسى و افراد عادى را شامل مىشود، اما هر کس به تناسب موقعیت اجتماعىاش مخاطب آن قرار خواهد گرفت و کسانى که از موقعیتهاى ویژهاى برخوردارند و دایره نفوذ کلام و رفتارشان در دیگران گستردهتر است، در این باره مسئولیت مضاعف دارند.
همه توصیههایى که امیرالمؤمنین علیهالسلام آن روز به مسلمانان و اطرافیان خود درباره حفظ اخوت و اتحاد اسلامى کرده است و همه هشدارهایى که در مورد تفرقه و تشتت به آنان داده است، امروز متوجه امت اسلامى عموماً و جامعه انقلابى ما خصوصاً مىباشد. آن روز متأسفانه به توصیهها و هشدارهاى امام علیهالسلام آنگونه که باید توجه نشد و امت اسلامى دچار خسرانهاى جبرانناپذیرى شد. مبادا که بار دیگر تاریخ تکرار شود و جامعه انقلابى ما نیز در اثر بىتوجهى به آن توصیهها و هشدارها، دچار همان پیامد ناگوار شود. تأکید بر محورهاى اعتقادى مشترک میان مسلمانان، پرهیز از اهانت به مقدسات دیگران، اطاعت از رهبرى و حداقل پرهیز از تضعیف جایگاه رهبرى و همدلى و هماهنگى در مسیر مبارزه با دشمنان اسلام و انسانیت، وصایاى راهبردى امیرالمؤمنین علیهالسلام به عموم مسلمانان، به ویژه شیعیان است.
امید که در پایبندى به این وصایاى حکیمانه و خیرخواهانه و در پیروى از آن پیشواى بزرگ انسانیت، کامیاب و سرافراز باشیم.
قم، حوزه علمیه / على ربانى گلپایگانى