اختلاف دکتر مصدق و آیتالله کاشانی-در ملی شدن صنعت نفت
۱۳۹۴/۰۵/۲۷
–
۱۴۵۱۱ بازدید
اختلاف دکتر مصدق و آیتالله کاشانی در ملی شدن صنعت نفت بر سر چه بود؟
margin: 0cm 5px 0cm 5px;
text-align: justify;
direction: rtl;
unicode-bidi: embed;
font-size: 16pt;
font-family: “Traditional Arabic”;
font-weight: normal;
}
.NormalCenter
{
margin: 0cm 5px 0cm 5px;
text-align: center;
direction: rtl;
unicode-bidi: embed;
font-size: 16pt;
font-family: “Traditional Arabic”;
font-weight: normal;
}
P
{
margin: 0cm 5px 0cm 5px;
text-align: justify;
direction: rtl;
unicode-bidi: embed;
font-size: 16pt;
font-family: “Traditional Arabic”;
font-weight: normal;
}
h1
{
margin: 0cm 5px 0pt 5px;
text-align: right;
text-autospace: none;
direction: rtl;
unicode-bidi: embed;
font-size: 20.0pt;
font-family: “Traditional Arabic”;
}
h2
{
margin: 0cm 5px 0pt 5px;
text-align: right;
text-autospace: none;
direction: rtl;
unicode-bidi: embed;
font-size: 18.0pt;
font-family: “Traditional Arabic”;
}
h3
{
margin: 0cm 5px 0pt 5px;
text-align: right;
text-autospace: none;
direction: rtl;
unicode-bidi: embed;
font-size: 16.0pt;
font-family: “Traditional Arabic”;
}
h4
{
margin: 0cm 5px 0pt 5px;
text-align: right;
text-autospace: none;
direction: rtl;
unicode-bidi: embed;
font-size: 14.0pt;
font-family: “Traditional Arabic”;
}
h5
{
margin: 0cm 5px 0cm 5px;
text-align: justify;
direction: rtl;
unicode-bidi: embed;
font-size: 14pt;
font-family: “Traditional Arabic”;
}
h6
{
margin: 0cm 5px 0cm 5px;
text-align: justify;
text-autospace: none;
direction: rtl;
unicode-bidi: embed;
font-size: 16pt;
font-family: “Traditional Arabic”;
font-weight: normal;
}
.Ayeh
{
color: #008000;
}
span
{
lang=”FA”; dir=”RTL”;
}
.border
{
border-style: solid;
border-width: 1px;
padding: 1px 4px;
}
ul
{
margin: 0cm 5px 0cm 5px;
text-align: justify;
direction: rtl;
unicode-bidi: embed;
font-size: 16pt;
font-family: “Traditional Arabic”;
font-weight: normal;
}
ol
{
margin: 0cm 5px 0cm 5px;
text-align: justify;
direction: rtl;
unicode-bidi: embed;
font-size: 16pt;
font-family: “Traditional Arabic”;
font-weight: normal;
}
li
{
margin: 0cm 5px 0cm 5px;
text-align: justify;
direction: rtl;
unicode-bidi: embed;
font-size: 16pt;
font-family: “Traditional Arabic”;
font-weight: normal;
}
دلایل اختلاف دکتر مصدق و آیتالله کاشانی در ملی شدن صنعت نفت چه بود؟
پس از پیروزى قیام 30 تیر 1330 به رهبرى آیتالله سید ابوالقاسم کاشانى، دکتر محمد مصدق علاوه بر نخستوزیری پست وزارت دفاع را نیز در دست گرفت و زمینه مساعدى فراهم آمد تا بتواند اصلاحات اساسى خود را در زمینههای مختلف آغاز کند. مردم نیز که در تمامى مراحل نقش عظیمى در پیروزیها داشتند با هدایت روحانیت بعد از شروع مجدد صدارت دکتر مصدق از هیچ کوششى فروگذار نکردند و از او پشتیبانى کردند.
انتخابات دوره هفدهم مجلس شوراى ملى، برگزار، و آیتالله کاشانى از تهران انتخاب و علیرغم میل باطنى به ریاست مجلس برگزیده شد. ایشان دراینباره گفتهاند:
«چون مقام ریاست مجلس به وجهه اینجانب چیزى اضافه نمیکند، بلکه با شائبههای سیاسى این شغل بیشتر مرا لکهدار میسازد؛ توصیه مینمایم که از اعضاى فراکسیون نهضت ملى، شخصى که شایسته باشد انتخاب کنند. ولى اگر خداینخواسته فراکسیون نتوانست توافقى پیدا کند و این عدم توافق امکان بروز اختلافات را بنماید من حاضرم فداکارى کرده و این سمت را قبول کنم. اما متاسفم که بهواسطه ضعف مزاج قادر به حضور در مجلس و اداره امور آن نیستم.»
باوجود حمایت مردم و آیتالله کاشانى از دکتر مصدق، او درصدد توسعه قدرت و نفوذ خود برآمد و موجب تشدید برخوردهاى اختلافبرانگیز شد. در 20 مرداد 1331 لایحهای را به مجلس فرستاد که بهموجب آن اختیار قانونگذاری را براى شش ماه درخواست کرد. دکتر مصدق براى توجیه خواسته خود، مدعى شد که چون دولت درصدد انجام کارهاى بزرگ و مؤثری است، پس باید رئیس دولت اختیارات کافى داشته باشد و این اختیارات فقط در پیشبرد برنامههای سودبخش براى مردم است.
آیتالله کاشانى در عکسالعمل به این لایحه نامهای به این شرح نوشت: «زیان بزرگ این قانون ناهنجار و نسنجیده در این است که اگر قدرتهای بزرگ خارجى به همدستى قدرتهای داخلى پرچم ملیت ایرانى را واژگون کنند، همین قانون را بر فرق ملیون این مملکت خواهند کوفت و از آن براى سرکوبى، استفاده عظیم خواهند کرد…»
سرانجام مجلس علیرغم میل باطنى موافقت کرد و بعد، لایحه جدیدى را براى انتخابات تهیه کردند که بهموجب یکى از بندههای آن، تعداد نمایندگان مجلس از 136 تن به 172 نفر افزایش مییافت. در صورت تصویب این لایحه میباید 87 نماینده در مجلس حضور داشته باشند، درحالیکه مجلس هفدهم فقط با 79 نفر به کار خود ادامه میداد. چون تعداد نمایندگان موجود از حدنصاب تعیینشده کمتر بود، تصویب لایحه مزبور عملاً به تعطیلى مجلس منجر میشد.
اختیارات ششماهه در شرف اتمام بود. مصدق باوجود داشتن اختیارات و حمایت آیتالله کاشانى، ماده واحده تمدید یکساله اختیارات خود را در 18 دیماه همان سال با دو فوریت تقدیم مجلس کرد. هنگام طرح این ماده، آیتالله کاشانى که در بیمارستان بسترى بود به گروهى از نمایندگان کسبه و اصناف گفتند که مصدق مرد عمل نیست و تاکید مصدق برگرفتن اختیارات، نقض روشن و آشکار قانون اساسى است، آیتالله، پیامى نیز به مجلس ارسال داشت.
مجلس به پیروى و احترام آیتالله کاشانى تعطیل شد و مصدق از فرصت استفاده کرد و با ارسال نامهای عدم قبول اختیارات را بهمثابه رأی عدم اعتماد دانست و از این طریق آیتالله کاشانى و مجلس را در تنگنا قرار داد. آیتالله کاشانى نامهای دیگر در 30 دى به مصدق نوشت و علیرغم میل باطنى آیتالله دو روز بعد از این نامه، لایحه مذکور به تصویب رسید ولى مصدق سکوت اختیار و حتى به نامه آیتالله نیز پاسخى نداد.
بااینحال، کاشانى بهمنظور جلوگیرى از افزایش اختلاف و سوءاستفاده نکردن دشمن، و جهت حل اختلافات، ملاقات با مصدق را پذیرفت. پس از این گفتگو اعلامیهای مشترک به شرح زیر منتشر شد:
«… لازم دانستیم به اطلاع عموم هموطنان عزیز برسانیم ما همانطور که از اوان نهضت ملت ایران همقدم بودهایم. اکنون هم در راه مشترک، که تامین استقلال کشور و سعادت مردم مملکت بر آن استوار میباشد، همواره مساعى بوده هر یک در انجام وظایف خود در حصول به مقصود، از هیچگونه همکارى خوددارى نخواهیم داشت…»
دکتر مصدق با داشتن اختیارات فراوان هر چه را میخواست بهصورت قانون درمیآورد و کافى بود که امضاى خود را زیر آن بگذارد و در حقیقت اصل تفکیک قوا از بین رفته بود.
خارج کردن رهبرى از دست آیتالله کاشانى
روند حوادث، پس از تصویب اختیارات نشان داد که هدف از گرفتن اختیارات، رفع سریعتر نابسامانیهای مملکت نبوده و عملاً مساله نفت تا پایان نخستوزیری مصدق به تعویق افتاد. نابسامانى اقتصادى کشور مردم را به ستوه آورده و آن اختیارات عملاً موجب بروز بحران در کشور شکاف، چنددستگی بین مجلس و نهایتاً فراهم ساختن زمینه انحلال آن شد. یکى از مهمترین پیامدهاى این حوادث، بیاعتبار کردن آیتالله کاشانى بود که در اثر به راه انداختن تبلیغات سوء، جنگ روانى گسترده از سوى مزدوران بیگانه و روزنامههای وابسته به دولت علیه آیتالله کاشانى بروز کرده بود.
دکتر مصدق بدون توجه به این نکته که اگر نقش و رهبرى کاشانى و حمایت روحانیون نبود، هیچگاه نمیتوانست دوباره به پست نخستوزیری برسد، به پیاده نمودن شعار «جدایى دین از سیاست» پرداخت و دست به دستگیرى و بازداشت روحانیون و نزدیکان آیتالله کاشانى زد. عوامل داخلى و خارجى نیز آنچنان شخصیت این مرد بزرگ و شریف روحانى را لکهدار کردند که شاید بتوان آن را در تاریخ ایران بیسابقه دانست، این همان چیزى بود
که استعمارگران انگلیس و آمریکا مایل بودند از طریق مصدق و دوستانش عملى شود.
خروج شاه از ایران مقدمهای براى کودتا
روز نهم اسفند 1331، بار دیگر دکتر مصدق درصدد اجراى نقشهای بود تا صحنه را خالى کند. او میخواست با رفتن شاه از ایران سبب تحریک بعضى از گروهها شود و با یک کودتاى ساختگى مطابق همان قولى که هندرسون، سفیر آمریکا به او داده بود، با وجهه ملى کنار برود. او بهیقین میدانست که با رفتن شاه، شوراى عالیام سلطنتى تشکیل میشود و به هر صورت، دست دربار از امور مملکت کوتاه نمیشود و نخستوزیر نمیتواند نظارت و کنترلى بر شاه که در خارج از ایران به سر میبرد، داشته باشد. اگر واقعاً توطئهای در کار نبود، چطور این امر را از آیتالله کاشانى که عهدهدار ریاست مجلس شوراى ملى بود، مخفى نگه داشتند. زیرا بهخوبی میدانستند که آیتالله کاشانى نمیگذرد مصدق با این نقشه، خود را کنار بکشد.
ازاینرو، آیتالله کاشانى بهعنوان رئیس مجلس و در جهت حفظ مصالح کشور و با خواهش عدهای از سران مبارز نهضت، نامهای به شاه نوشت و در آن گوشزد کرد که بدون اجازه مجلس، مملکت را ترک نکند. پس از وقایع نه اسفند، روزنامههای دولتی آیتالله کاشانى را به باد تهمت و افترا گرفتند، کارى که مطابق میل قدرتهای بیگانه بود. وى نیز براى روشن کردن اذهان مردم و زدودن شایعات نادرست، تنها در جلسات مذهبى، سخنرانى میکرد و مدعیان آزادى و دموکراسى حق دفاع را از ایشان سلب کرده بودند و سرانجام نیز با بیحرمتی منزل آیتالله را سنگباران، و با حمایت پلیس بدانجا هجوم بردند و دو نوه وى را به اتهام قتل دستگیر و بازداشت کردند.
شایعه همکارى آیتالله کاشانى با سپهبد زاهدى
همزمان با قضیه خروج شاه و مخالفت آیتالله کاشانى با این اقدام که منجر به وارد آمدن اتهامات بیاساس به ایشان شد، حادثه دیگرى نیز در شرف وقوع بود.
سپهبد فضلالله زاهدى که در کابینه مصدق، وزیر کشور بود از پست خود کنارهگیری و بهظاهر در جناح مخالف مصدق و در رأس آنان قرار گرفت و بهعنوان کاندیداى نخستوزیری معرفى شد و براى اینکه روند جریانات، طبیعى جلوه کند.روز 6 / 12 / 1331 حکومت نظامى دولت مصدق، سرلشکر زاهدى را توقیف کرد. هدف این دستگیرى و بازداشت، فراهم کردن زمینه و طبیعى جلوه دادن وقایع بود، تا سرانجام زاهدى بر سرکار بیاید و مصدق بدون اینکه از وجهه ملیاش کم شود خود را کنار بکشد. براى سهولت کار، قرار شد این اقدامات بدون حضور شاه در کشور انجام گیرد؛ ولى آیتالله کاشانى این توطئه را نیز مانند دیگر توطئهها با ممانعت کردن از مسافرت شاه از کشور خنثى کرد، بهعبارتدیگر همان کارى که در 28 مرداد 1332 صورت گیرد، بنا بود در این مقطع تاریخى صورت گیرد، که انجام آن ممکن نشد.قضیه پناهنده شدن زاهدى به مجلس، بزرگترین نمایشى بود که میتوانست او را معروفتر کند، تا براى اجراى کودتا نظامى آماده شود.
نقشه زیرکانه مصدق این بار هم اجرا نشد و نتوانست از زیر بار مسؤولیتى که داشت بگریزد. سرانجام در 29 تیر 1332 پسازاین که نظر دولت و فراکسیون نهضت ملى مبنى بر انحلال مجلس هفدهم مسلم شد سرلشکر زاهدى با میانجیگرى رئیس مجلس از پناهگاه خود خارج شد، بیانگر این واقعیت است که مصدق مایل به زندانى کردن زاهدى نبود و تحصن او را در مجلس فقط براى آیتالله کاشانى پیراهن عثمان کرده و براى ایجاد این ذهنیت که آیتالله کاشانى با زاهدى، در جریان کودتا همکارى داشته، موضوع کاندید نخستوزیر شدن زاهدى را از طرف آیتالله کاشانى شایع کردند.
در حقیقت با این کار دو هدف را دنبال میکردند: اول اینکه درصدد ایجاد ذهنیت براى مردم، نسبت به همکارى آیتالله زاهدى بودند و دوم القاى این نکته که کاشانى مخالف سرسخت مصدق در همه زمینههاست.
نامه آیتالله کاشانى به دکتر محمد مصدق در 27 مرداد 1332
یک روز قبل از کودتا آیتالله کاشانى طى نامهای، مصدق را از وقوع کودتا آگاه میسازد.
«حضرت نخستوزیر معظم، جناب آقاى دکتر مصدق دام اقباله.
عرض میشود، گرچه امکاناتى براى عرایضم نمانده، ولى صلاح دین و ملت براى این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصى است و علیرغم غرضورزیها و بوق وکرناى تبلیغات شما، خودتان بهتر از هر کس میدانید که هموغم، در نگهدارى دولت جنابعالى است، که خودتان به بقاى آن مایل نیستند از تجربیات روى کار آمدن قوام و لجبازیهای اخیر، بر من مسلم است که میخواهید مانند سیام تیر کذابى، یکبار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید.
حرف اینجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجراى رفراندوم نشنیدید مرا لکه حیض کردید. خانهام را سنگباران ویاران و فرزندانم را زندانى فرمودید و مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد، بستند و حالا نه مجلس هست و نه تکیهگاهی براى این ملت گذاشتهاید. زاهدى را که من با زحمت در مجلس تحت نظر و کنترل نگاه داشته بودم با لطایفالحیل خارج کردید و حالا همانطور که واضح بوده درصدد بهاصطلاح کودتاست.
اگر نقشه شما نیست، که مانند سیام تیر عقبنشینی و بهظاهر قهرمان بمانید و اگر حدس و نظر من صحیح نیست که همانطور که در آخرین ملاقاتم در دزاشیب به شما گفتم و به هندرسون هم گوشزد کردم که آمریکا ما را درگرفتن نفت از انگلیسها کمک کرد و حالا بهصورت ملى و دنیاپسندی میخواهد به دست جنابعالى این ثروت ما را به چنگ آورد و اگر واقعا با دیپلماسى نمیخواهید کنار بروید، این نامه من سندى در تاریخ ملت ایران خواهد بود که من، شما را باوجود همه بدیهای خصوصیتان نسبت به خودم، از وقوع حتمى یک کودتا وسیله زاهدى، که مطابق با نقشه خود شماست، آگاه کردم که فردا جاى هیچ گونه عذر موجهى نباشد. اگر براستى در این فکر اشتباه مى کنم، با اظهار تمایل شما، سید مصطفى و ناصر خان قشقایى را براى مذاکره خدمت شما مى فرستم. خدا به همه رحم بفرماید. ایام به کام باد.
سیدابوالقاسم کاشانى»
جواب سربالاى دکتر مصدق و پیروزى زاهدى
در پاسخ به این نامه تاریخى، مصدق تنها به نوشتن این جمله کوتاه مبادرت نمود:
«مرقومه حضرت آقا، بهوسیله آقاى حسن آقا سالمى زیارت شد. اینجانب مستظهر به پشتیبانى ملت ایران هستم. والسلام.
دکتر محمد مصدق»
دکتر مصدق که خود را مستظهر به پشتیبانى ملت میدانست با اقداماتى از قبیل انحلال مجلس هفدهم، رفراندوم سى تیر و… تنها به فکر خویش بود و به قول آیتالله کاشانى این هدف را تعقیب مینمود که قهرمانانه زنده بماند و زمینههای لازم را براى کودتا فراهم کرده بود. مصدق باوجوداینکه از فعالیتهای پشت پرده اطلاع دقیق و کافى داشت و نیز براى جلوگیرى از آن ابزار و قدرت کافى در اختیار داشت، درعینحال نسبت به فرماندهان واحدهاى ارتش مستقر در تهران اعتماد کرد. وى نهتنها بااطلاع از تمام ماجرا مماشات کرد، حتى پس از شروع کودتا نیز سعى در مبارزه با کودتاچیان نکرد. مصدق حتى به درخواست دوستانش که اصرار داشتند رادیو، خبر کودتا را به مردم اعلام کند و از مردم استمداد بطلبد، توجهى نکرد و با این کار مخالفت کرد. سرانجام زاهدى با نقشه شوم کودتا، که توسط سازمان سیا، پس از خروج شاه از ایران طرحریزی شده بود، موفق شد دولت ملى را از بین ببرد و مصدق فورا خود را تسلیم زاهدى کرد و دریک دادگاه به سه سال حبس محکوم شد ؛ اما آیتالله کاشانى به مخالفت خود با زاهدى ادامه داد و علم مبارزه را بلند کرد و ملت را از یاد نبرد و سرانجام دستگیر و زندانى شد و پسرش مصطفى نیز در این راه به شهادت رسید.
آیتالله کاشانى بعد از کودتاى ننگین 28 مرداد در نامهای خصوصى، اوضاع مملکت را چنین تشریح مینماید:
«… فساد و تباهى، وحشتزاست. یک مشت مردم بیسروپا، به جان، مال و ناموس ملت مسلط هستند. همان روزهایى که از آن ترس داشتیم، رسیده است. مصدق با خودخواهى و لجبازى همه سنگرهاى دفاعى ملت را خرد و نابود کرد شاه که در دست ما «موم » بود، اکنون صدقهسر مصدق یک تازى میکند. مصطفى را کشت. خواستم خونخواهى کنم، مرا به زندان روانه کرد. نمیدانم شرح ماوقع را شنیدهاید یا خیر؟ در استنطاقى که کردند گفتند؛ شما محرک قتل رزمآرا هستید. به مدعیالعموم گفتم: اگر مصدق مرا با لجاج، عناد و یا به دستور خارجى از اثر نینداخته بود، حکم نابودى یک یک شما را میدادم که مثل زالو خون ملت بیرمق را میمکید. در زندان خیلى صدمه خوردم. از اطراف و اکناف، حتى آقاى بروجردى اقداماتى کردند، وگرنه شاه میخواست مرا هم نابود کند…
ضعف، مریضى و ناراحتى شدید از اوضاع مردم، عنقریب مرا از پاى میاندازد.
هر چه فریاد زدم که دست از خودخواهى و تجاوز به قانون، که تنها پناهگاه ملت است بردارند، گوش شنوایى نبود. در هر زمان که مصالح اسلام و ملت در کار بوده، خود و شخصیتم را فراموش کردم. مگر میدانستم که با بوق و کرنایى که مصدق در اختیار دارد، مخالف او حرف زدن انتحار سیاسى است ؟ ولى من اگر سکوت میکردم ! در مقابل تاریخ این ملت مسئول بودم. تا ابدالدهر متجاوزین به قانون اساسى این مردم، خواهند شنید که کسى هم در این مملکت بوده که واهمه نداشته و براى دفاع از قانون اساسى که ارثیه قیمتى مجاهدین مشروطه است، از اسم و رسم و مقام چشم پوشیده…»
نامه زیر که از سوى آیتالله کاشانى در تاریخ 20/11/1332خطاب به رئیس سازمان ملل نگاشته شده است، بیانگر موضع باقدرت، اصولى و خیرخواهانه ایشان نسبت به ملک و ملت ایران و نیز اوضاع بسیار آشفته، هرجومرج و تاریک روزهاى بعد از کودتا است.
«جناب آقاى هامراسکیولد دبیر کل سازمان ملل متحد
بدینوسیله به اطلاع سازمان ملل متحد که تنظیم و تصویبکننده حقوق بشر است میرساند، تا دنیاى آزاد بداند که هیچوقت وضعیت مملکت ایران به این اندازه اسفانگیز و دلخراش نبوده و آزادى جز براى خائنین و عمال اجنبیانى که درصدد تامین منافع استعمارى خود میباشند وجود ندارد. در این ایام که انتخابات مجلسَین (شورى و سنا) جریان دارد دولت تمام روزنامههای ملى بنام مخالف را توقیف کرده و با کنترل شدید چاپخانهها بهوسیله قواى مسلح امکان انتقاد و نشر حقایق را از قاطبه ملت سلب نموده است و جرایدی که اکنون منتشر میشود، تحت سانسور شدید بوده و حتى اجازه ندارند که خبر قتل و کشتگانى را که هرروز در کوچه و خیابان به دست مامورین دولت از پا درمیآیند منتشر سازند، و نیز عدم آزادى به حدى است که مخبرین خبرگزاریهای خارجى قادر به مخابره جریانات واقعى نبوده و به انواع تضییقات دچار و با تهدید به اخراج از کشور، نمیتوانند وظیفه خود را انجام دهند. اکنون جمعى از میلیون و آزادیخواهان متدین که موردعلاقه مردم میباشند یا در زندان بسر برده، یا خانه و مسکن آنان تحت نظر پلیس و مامورین کارآگاهى میباشد.
در همین شرایط دزدان، جانیان، عناصر بدسابقه و نوکران استعمار خارجى در کمال وقاحت و بهزور سرنیزه بهعنوان نماینده ملت به مردم بیپناه این مملکت تحمیل میشوند.
منباب نمونه انتخابات دو درجه مجلس سنا، در تهران که توام با تقلب و تزویر و تهدید جریان یافته قابلذکر است. چه، علاوه بر آنکه انجمنهای اصلى و فرعى نظارت انتخابات شامل اشخاص غیر معتمد مردم و اکثراً از بستگان کاندیدهاى دولتى تشکیل گردیده و قانونا میبایست رأی بهطور مخفى و آزاد از طرف اشخاصى باسواد داده شود، لیست کاندیداى دولتى، بهوسیله ادارات – مؤسسات دولتى به کارمندان (کارگران تحمیل و آنها را وادار نمودند، بر طبق آن رأی دهند و افرادى که براى دادن رأی به حوزههای انتخابیه وارد میشدند رأی آنها را اخیراً کنترل و در صورت عدم تطبیق با لیست دولتى قبل از دادن رأی بهوسیله رجال و اوباش اجیرشده دولتى، مضروب و مجروح گردیده با کامیون پلیس به زندان تحویل میشدند. نیز تعداد زیادى رأی از اشخاص بیسواد یا بدون شناسنامه گرفته شده و همچنین با توجه به ساعات اخذ رأی و مجموع آراء موجود در صندوقها مقدار معتنابهى بالغبر نصف کلیه آراء مأخوذه از طرف متصدى مربوطه آراء قلابى به صندوقها وارد گردیده است. باکیفیت مزبور آراء ملى و طبیعى، کسانى که توانستهاند باوجود تضییقات و مخاطرات رأی خود را به نفع کاندیداهاى ملى به صندوق بریزند در موقع شمارش و قرائت آراء از منع حضور مخبرین جراید و نظار ملى که در تمام ادوار معمول بوده استفاده کرده و آنها را بهحساب کاندیدهاى دولتى احصاء و بالنتیجه آنها را حائز اکثریت نمودند.
این مختصرى از جریانات انتخابات پایتخت مملکت است که حدیث مفصل انتخابات شورى و سناى شهرستانها را میتوان از این مجمل فهمید.
البته ملل آزاد جهان از خود میپرسند منظور دولت فعلى از اینهمه اعمال ضد انسانى و کشتار مردم آزادیخواه و دانشجویان بیگناه دانشگاه، کارگران آبادان، حبس و تبعید مخالفین رویه حکومت و ضرب و شتم معترضین به سوء جریان انتخابات و اعمال فشار چیست ؟
هدف دولت فعلى این است که، براى تهیه پول به هر وسیله و به هر شرط، جز اخذ عوارض و مالیاتهای قانونى از مالکین عمده و سرمایهداران بزرگ بهمنظور حفظ مقام و موقعیت خود و خوراندن به دار و دسته دزد و قطاع الطریقى که از او حمایت میکنند اقدام نموده تا حکومت منفور تحمیلى خود را به بهانه ظاهرفریب مبارزه با کمونیسم ادامه داده و انتخابات مجلسَین قانونگذاری را به بهانه ظاهر حقوق ملى و قوانین موجود و سنن مشروطیت در چنان شرایطى که نظیر آن در کشورهاى دیکتاتورى هم دیده نمیشود به انجام رسانده تا با وجوه دریافتى از خارجه و تکیه به سرنیزه سلطه خود را حفظ نماید و امیدوار باشد که اعضاى مجلسَینى که انتصاب خود را بهعنوان نماینده مردم فقط و فقط مدیون مداخلات غیرقانونی و بیشرمانه میدانند از او حمایت نموده و قراردادهایی را که براى فروش نفت ایران و تهیه پول منعقد میسازد و همچنین قوانینى را که با مباینت باحیثیت و استقلال و آزادى کشور تهیه مینماید تصویب کنند.
بدیهی است دولت حاضر در چنین شرایط و اوصافى که تنها با توسل به وسایل غیرقانونی به حکومت خود ادامه میدهد هر قول و قرارى که بدهد و هر قراردادی را امضاء کند و یا قوانینى به تصویب برساند بههیچوجه از طرف ملت ایران رسمیت نخواهد داست و هر دولت یا موسسه خارجى که پولى به این دولت بپردازد یا اعتبارى برایش باز کند ناگزیر بعداً باید براى استرداد و تسویهحساب خود را با اشخاص طرف بداند.
ملت ایران به خود حق میدهد بهموقع در اولین فرصت ممکنه مرتکبین این اعمال ضد انسانى و مسببین کشتارهاى دستهجمعی متجاوزین به حقوق اولیه و اساسى خویش را به شدیدترین وجهى مجازات نماید…
سید ابوالقاسم کاشانى»
برای آگاهی بیشتر ر.ک:
روزها و رویدادها،مرکز فرهنگی تربیتی نور ولایت،انتشارات پیام مهدی(عج)،1379.
رفتارشناسی آمریکا در قبال نهضت ملی، محمد حسین جمشیدی،
حدیث پیمانه، حمید پارسانیا،
نهضت روحانیون ایران، علی دوانی.