۱۳۹۳/۰۱/۲۳
–
۲۳۸ بازدید
۱-اگر اخلاق مطلق است چرابعضی از گزاره های اخلاق در یک جامعه خوب ودر یک جامعه بداست۲-آیا اخلاق کشف است یا اختراع
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت شما پرسش گر گرامی
ما برخی از مسائل اخلاقی را خودمان درک می کنیم و برخی را با اکتساب و تفکر به دست می آوریم اما آن دسته از مسائلی که عقل خودش توانائی درک آنها را دارد تحت عنوان مستقلات عقلیه مندرج است که این نوع درک شامل همه انسانها اعم از گذشته و حال و آینده و نیز اعم از هر نوع ملیت و دین وآئینی می شود که به طور خلاصه به صرف انسان بودن این نوع درک در او هویدا می شود مسائلی مانند قبح و زشتی دروغ و خیانت و سرقت و کبر و حسد و… و حسن و خوبیِ وفای به عهد، صداقت، محبت، امانت داری، احترام، خوش اخلاقی، خنده، و… چراکه خلقت انسان را خدا متعال طوری قرار داده که این نوع ادارک را داشته باشد که در ذیل آیه مبارکه «فالهمها فجورها و تقواها» سوره شمس/ به این واقعیت اشاره کرده است. این نوع ادارک جبری و تکوینی بوده و هیچ انسانی در داشتن و نداشتن آن مستثنی نیست و از دایره اختیار وی بیرون است که بخواهد نفهمد و بخواهد بفهمند لذا در تمامی دادگاههای دنیا مرتکبین چنین قبایح و زشتی، متهم محسوب گردیده و مورد مؤاخذه قرار می گیرند یعنی این چنین نیست که دروغ در یک جامعه ای خوب و در دیگری بد باشد و یا سرقت ، خیانت و…
اما پاره ای از مسائل اخلاقی هستند که اکتسابی بوده و باید افراد آن را فراگیرند و در یادگیری و متنبه شدن به آنها کاملا مختار هستند. این مسائل آن عده از مسائلی هستند که به جعل جاعلی و به اعتبار معتبری سرچشمه می گیرند و چون مردم جامعه در وهله اول چندان آشنائی به آن مسائل ندارند لذا عده سعی در همگانی و عمومی سازی آن هستند و به شکل قانون در بین جامعه مطرح می کنند مسائلی مانند رعایت قوانین رانندگی و یا قوانین خاص وزات علوم یا وزارت آموزش و پرورش. که در صورت همگانی شدن و رعایت همه اقشار جامعه تحت عنوان فرهنگ این جامعه قرار می گیرد نه اخلاق که با این حساب مسائلی در یک جامعه ای فرهنگ سازی شده و همه آن را عمل می کنند (مانند رعایت حق و حقوق سگها در جامعه و ارزش و اعتبار دادن به همجنس بازان) و در یک جامعه ای عمل نمی شود (مثل جامعه ایران )
بنابراین آن چه قابل تغییر و تغیر نبوده و در کل جوامع انسانی از گزاره های اخلاقی محسوب می شود مسائل اخلاقی است در اگر خوب هستند در همه جا و همه ازمنه خوب و اگر هم بد هستند در همه جا و ازمنه بد ولی اگر قابل عوض شدن بوده و در برهه ای خوب و برهه ای بد، آنها فرهنگها و آداب زیستی هستند که گاها بد و گاها خوب است پس بین اخلاق و فرهنگ از عرش تا فرش فاصله است و نباید این دو را یکی دانست
اما اینکه اخلاق کشف است یا اختراع باید گفت که با توجه به مطالب فوق اخلاق امر فطری بوده و مربیان اخلاق و راهنمایان بشریت آن رامکشوف می کنند و آنچه اختراع و نوآوری می شود فرهنگ و آیین است که بر اثر رعایت همگانی تبدیل با گزاره های اخلاقی مشتبه می شود
برای کسب اطاعات بیشتر به کتابهای فلسفه اخلاق مراجعه نمائید مانند: فلسفه اخلاق شهید مطهری یا استاد مصباح یزدی
موفق و منصور باشید
ما برخی از مسائل اخلاقی را خودمان درک می کنیم و برخی را با اکتساب و تفکر به دست می آوریم اما آن دسته از مسائلی که عقل خودش توانائی درک آنها را دارد تحت عنوان مستقلات عقلیه مندرج است که این نوع درک شامل همه انسانها اعم از گذشته و حال و آینده و نیز اعم از هر نوع ملیت و دین وآئینی می شود که به طور خلاصه به صرف انسان بودن این نوع درک در او هویدا می شود مسائلی مانند قبح و زشتی دروغ و خیانت و سرقت و کبر و حسد و… و حسن و خوبیِ وفای به عهد، صداقت، محبت، امانت داری، احترام، خوش اخلاقی، خنده، و… چراکه خلقت انسان را خدا متعال طوری قرار داده که این نوع ادارک را داشته باشد که در ذیل آیه مبارکه «فالهمها فجورها و تقواها» سوره شمس/ به این واقعیت اشاره کرده است. این نوع ادارک جبری و تکوینی بوده و هیچ انسانی در داشتن و نداشتن آن مستثنی نیست و از دایره اختیار وی بیرون است که بخواهد نفهمد و بخواهد بفهمند لذا در تمامی دادگاههای دنیا مرتکبین چنین قبایح و زشتی، متهم محسوب گردیده و مورد مؤاخذه قرار می گیرند یعنی این چنین نیست که دروغ در یک جامعه ای خوب و در دیگری بد باشد و یا سرقت ، خیانت و…
اما پاره ای از مسائل اخلاقی هستند که اکتسابی بوده و باید افراد آن را فراگیرند و در یادگیری و متنبه شدن به آنها کاملا مختار هستند. این مسائل آن عده از مسائلی هستند که به جعل جاعلی و به اعتبار معتبری سرچشمه می گیرند و چون مردم جامعه در وهله اول چندان آشنائی به آن مسائل ندارند لذا عده سعی در همگانی و عمومی سازی آن هستند و به شکل قانون در بین جامعه مطرح می کنند مسائلی مانند رعایت قوانین رانندگی و یا قوانین خاص وزات علوم یا وزارت آموزش و پرورش. که در صورت همگانی شدن و رعایت همه اقشار جامعه تحت عنوان فرهنگ این جامعه قرار می گیرد نه اخلاق که با این حساب مسائلی در یک جامعه ای فرهنگ سازی شده و همه آن را عمل می کنند (مانند رعایت حق و حقوق سگها در جامعه و ارزش و اعتبار دادن به همجنس بازان) و در یک جامعه ای عمل نمی شود (مثل جامعه ایران )
بنابراین آن چه قابل تغییر و تغیر نبوده و در کل جوامع انسانی از گزاره های اخلاقی محسوب می شود مسائل اخلاقی است در اگر خوب هستند در همه جا و همه ازمنه خوب و اگر هم بد هستند در همه جا و ازمنه بد ولی اگر قابل عوض شدن بوده و در برهه ای خوب و برهه ای بد، آنها فرهنگها و آداب زیستی هستند که گاها بد و گاها خوب است پس بین اخلاق و فرهنگ از عرش تا فرش فاصله است و نباید این دو را یکی دانست
اما اینکه اخلاق کشف است یا اختراع باید گفت که با توجه به مطالب فوق اخلاق امر فطری بوده و مربیان اخلاق و راهنمایان بشریت آن رامکشوف می کنند و آنچه اختراع و نوآوری می شود فرهنگ و آیین است که بر اثر رعایت همگانی تبدیل با گزاره های اخلاقی مشتبه می شود
برای کسب اطاعات بیشتر به کتابهای فلسفه اخلاق مراجعه نمائید مانند: فلسفه اخلاق شهید مطهری یا استاد مصباح یزدی
موفق و منصور باشید