خانه » همه » مذهبی » ارزش انسان و تئوری راز یا قانون جذب

ارزش انسان و تئوری راز یا قانون جذب


ارزش انسان و تئوری راز یا قانون جذب

۱۳۹۳/۰۷/۲۴


۶۵۰ بازدید

در تئوری راز آنچه که برای انسان اتفاق می افتد بر اساس نوع فکر آدم هاست. با این فرض چه نسبتی بین توکلی که ما به آن معتقدیم و این تئوری وجود دارد؟ نسبت بین این دو چگونه است؟

قانون یا تئوری جذب یک ادعای بی دلیل و غیر واقعی بوده و ربطی به توکل به خداوند ندارد .توکل معنایی واقعی و تکیه و اعتماد به خالق عالم وسپردن نتایج امور به او است ،اما تئوری راز یک مفهوم غیر واقعی و غیر مستدل و بی معنا میباشد .توضیح
تعریف تئورى جذب
تئورى راز که از آن به عنوان قانون جذب هم یاد مى شود ، موضوعى است که امروزه در جاى جاى دنیا از آن سخن گفته میشود . سخنرانان ، روانشناسان ، فیلم سازان ، نویسندگان همه و همه این موضوع را به بحث گذاشته وآن را تبلیغ مى کنند و به عنوان یک قانون مسلم ازآن دفاع مى کنند . این تئورى به طور خلاصه چنین است :
« این قانون همان قانون جاذبه عمومى است اما در حیطه افکار . قانون جاذبه نیوتن مى گوید : کره زمین همه اجسام را به سمت خود مى کشد ، اما قانون جذب مى گوید : تمام چیزهایى را که ما تصور مى کنیم به سوى ما جذب مى شوند . » ( 1 )
« تو همه چیز را به طرف خودت جذب مى کنى . مردم ، شغل ، شرایط زندگى ، وضع سلامتى ، ثروت ، قرض ، شادى ، ماشینى که سوار مى شوى و اجتماعى که در آن زندگى مى کنى . مثل آهن ربا همه اینها را به طرف خودت جذب مى کنى . به هر چه فکر کنى همان اتفاق مى افتد . کل زندگى تو تجلى افکارى است که در ذهنت جریان دارند . » ( 2 )
« با تصور شما و افکار شما تمام دنیا یک کاتالوگ مى شود در دست شما . انگار شما دارید به جهان سفارش مى دهید . هر انتخابى که بکنید درست است . قدرت تماماً در اختیار شماست . » ( 3 )
شما در سه گام به آرزوهاى خود دست مى یابید : نخست خواستن : « به دنیا فرمان بده . » . دوم باور : « باور داشته باش که به خواسته ات رسیده اى . » . سوم : تجسم : « احساس کن که به خواسته ات رسیده اى » ( 4 )
« افکار ما تبدیل مى شوند به اجسام . هر چیزى در فکرت بگذرد به زودى آن را در مشت خواهى گرفت . حکمرانان و بزرگان این راز را مى دانستند و تلاش کردند مردم آن را نفهمند . چون در آن صورت همه مى خواستند از آن استفاده کنند . بزرگان این راز را مخفى داشتند . » ( 5 )
پیشینه تئورى راز
به گفته مدافعین فرضیه جذب ، این فرضیه نه فقط مورد قبول بزرگان تاریخ بوده است که مورد استفاده ایشان بوده است و اساساً راه موفقیت علماء و دانشمندان و حکمرانان کشف همین راز بوده است و البته پا را فراتر گذاشته ادعا مى کنند که بزرگان بشریت « این راز » را کتمان مى کردند . در فیلم راز جملاتى به دانشمندان و مخترعین در مورد این فرضیه نسبت داده مى شود .
در کشور ما مروجین این تئورى ، درصدد بومى سازى این فرضیه هستند و در موارد متعددى آیات و احادیث را مستمسک قرار داده و اصرار بر تطبیق صد درصدى این فرضیه با متون قرانى و روایى دارند . ( 6 )
در سال 2006 یک کارگردان استرالیایى در پى رسانه اى نمودن و بازارى نمودن این ایده برامد وبا تولید فیلم راز ( 7 ) این هدف را پى گرفت که در سال هاى گذشته چند بار از سیماى جمهورى اسلامى پخش شده است .
پشتوانه تئورى راز
در کتب زیادى از یافته هاى جدید فیزیک کوانتوم و همین طور کشفیات جدید روانشناسان در مورد قدرت ذهن به عنوان پشتوانه علمى این تئورى نام برده مى شود . یافته هاى جدید علمى طبق بیان مدافعان تئورى جذب به این شرح است .
الف ) ایده عدد بحرانى
اگر شمار قابل توجهى ( عدد کافى ) از انسان ها حتى دیگر موجودات از رفتار خاص و الگوى خاصى تبعیت کنند همان رفتار در تمام آن « گونه » تظاهر خواهد یافت . اقل نصاب عدد در « گونه » که موجب تسرى رفتار به تمام آن صنف خواهد شد « عدد بحرانى » یا « توده بحرانى گونه » نام دارد . ( 8 ) این ایده از آن جا قوت گرفت که میمونى در کشور ژاپن به طور ابتکارى سیب زمینى را در آب شور دریا شست پس از آن ، آن را خورد . متعاقباً بعضى از همنوعانش از او تقلید کردند . تعداد زیادى از میمون هاى حاضر این عمل را انجام دادند . با تعجب مشاهد شد میمون هایى که در چند فرسخى زندگى مى کردند و هیچ تماسى با میمون هاى ساحل نداشتند این رفتار را از خود بروز دادند . کن کیس ( 9 ) در کتابش معتقد است که اگر تعدادى از افراد نوع بشر از بحران جنگ هسته اى آگاهى یابند و این حس را به اکثریت انتقال دهند و اکثریت این رفتار را در خود تظاهر دهند جنگ هسته اى اجتناب ناپذیر است .
فیزیک دانان از این نصاب « انتقال مرحله اى » تعبیر مى کند و آن هنگامى است که اتم هاى تشکیل دهنده یک ملکول به ترتیب خاصى قرار گیرند و تعداد آنها به نصاب نزدیک شود و این هنگام است که بقیه اتم ها خود به خود در همان مسیر قرار مى گیرند . حرکتى عجیب از یک میکروب در یک نقطه از زمین باعث بروز حرکت دیگر میکروب ها بدون هیچ تماسى در کره زمین مى شود . این مطلب در مورد رفتار توده ها در جوامع بشرى قابل توجه است به طورى که رفتار کلى انسان ها و مواضع جمعى آنها متاثر از حس مشترک آنها است که تبیینى دیگر از همان « وحدت وجود » است . ( 10 )
ب ) انرژى اتریک
بدن ما داراى یک نوع حرارت است شبیه نور خورشید که نور الکترونیک از آن متصاعد مى شود که قدرت ارسال گرما دارند . رویت این انرژى با آموزش و تعلیم امکان پذیر است . بامشاهده این انرژى مى توان الگوهایى را در دیگران مشاهده کرد . این انرژى قابل تحریک است به گونه اى که مى توان با ضربه زدن ( مخاطب قرار دادن و تحت تاثیر قرار دادن آن ) فرد را متوجه دیگرى کرد . این انرژى از دور با نشان دادن فرد قابل تحریک و هیجان است . انرژى اتریک و مشاهده و تاثیر پذیرى آن ، توهم « فاصله » میان انسان ها را زایل مى کند و آن ها را به اصل « تاثیر پذیرى کائنات از ذهن و اراده انسان » رهنمون مى سازد . ( 11 )
ج ) کشفیات نوین فیزیک کوانتوم :
ذرات کوچکتر از اتم به طور مداوم اتخاذ تصمیم مى کنند و عجیب تر این که تصمیمات اتخاذ شده بر اساس تصمیماتى است که در جاى دیگر اتخاذ مى شود . ریز ذرات اتم به فوریت مى دانند که در جاى دیگر چه تصمیمى اتخاذ شده است . مبناى استدلال فلسفه کوانتوم این است که همه چیزهایى که در جهان به ظاهر منفرد و مستقل به نظر مى رسند در واقع اجزایى از یک کلیت مستقل به شمار مى روند . دنیاى علم به سختى مى کوشد به آن چه رهبران روحانى بشریت گفته اند دست یابد . در علم مکانیک کوانتوم در این مسئله ذى حیات بودن ذرات عالم و دستورگیرى از حقیقت دیگر تمایزى بین جاندار و بى جان وجود ندارد . تمامى اجزاء عالم ضمن اینکه در کار انفرادى خود عارى از نقص و خطا مى باشند در همان زمان با ذرات دیگر و با کل کائنات هماهنگ و همنوایند و به فواصل زمانى احتیاجى ندارند . ( 12 )
پاره اى از روانشناسان عصر جدید بعد از قبول اینکه انسان « مجموعه اى از نظام هاى جسمانى و نظام هاى روحانى است » و « مجموعه انسانى ، مرکب از این دو نظام است » تصریح کرده اند که هیچ نظام عرفانى و فکرى فلسفى تاکنون نتوانسته کنش متقابل این نظامات را توجیه و تفسیر نماید . ( 13 )
دکتر لیال واتسن ( 14 ) با اشاره به مطلب فوق مى گوید : تمامى نظام هاى وجودى یک انسان داراى خصوصیت مشترکى اند شبیه هولوگرام ( 15 ) ( اصل نگار تمام نگار ) در عکاسى که بیانگر تاثیر متقابل انسان و جهان پیرامون اوست . ( 16 )
واقعیت آن است که ان چه ما در بالا به عنوان دلیل علمى و یافته هاى علوم تجربى نقل نمودیم اولا دلیل نیست که حداکثر یک شاهد و قرینه است که در نهایت میتواند « طرح فرضیه » نماید که در آن صورت صرفا منجر به تولید احتمال قوى و گمان قابل توجه مى شود . دوم این که قراین بالا چندان ارتباطى با تئورى راز ندارند بلکه شواهد « وحدت وجود » و « یگانگى هستى » است و علامت نوعى هماهنگى و همسویى در فعل انفعالات کائنات است . این نکته ظریف را وین دایر به زیبایى دریافته است و در هر چند از اینها براى تئورى راز هم نکاتى را استفادهنموده اما آثارش ، مستندات بالا را به عنوان « دلایل وحدت وجود » ذکر کرده است .
محاسن قانون جذب
ابتدا باید دانست صرف نظر از « تاثیر تفکر و تصور در رسیدن به مطلوب » – چنان که در قانون راز ادعا مى شود – خداوند موجودات و کائنات را در اختیار انسان قرار داده و « قدرت تسخیر و تصرف در کائنات » را منحصر به انسان نموده است . ( 17 ) یعنى بسیارى از موجودات و پدیده ها و امکانات طبیعت در بدو امر و در شرایط عادى مسخر انسان اند . ناگفته پیداست که این تمکن براى انسان ها تام و همه جانبه نیست یعنى یک اسب که در بارکشى و سوارى در خدمت انسان قرار دارد گاهى ممکن است از وظیفه همیشگى خود سرباز زند و براى چند ساعت و یا چند روز سوار کارخود را از خود براند و سر به نافرمانى گذارد . و یا زمین کویرى براى رشد پاره اى گیاهان و محصولات تمکین نمى کند و امکان بارورى ندارد . نتیجه این که هرموجودى و هر پدیده اى در چهار چوب مشخصى و در حدود معینى در خدمت انسان ها قرار گرفته اند . که البته یکى از معانى تقدیر در متون دینى همین است که از هر چیزى هر نتیجه اى بدست نمى آید و هر محصولى در هر گونه سبب و زمینه اى رویش ندارد .
اما مهمترین محاسن این فرضیه موارد زیر است :
از جمله مزیت هاى قانون جذب توجه به مفهوم کلیدى « امید » است . این مفهوم از آنجا که به « نشاط ، طراوت و بالندگى روحى » ختم مى شود ارزشمند و مهم است . هرچند این خصیصه منحصر به تئورى راز نیست اما این ویژگى کاملاً به جا ، به صورت پر رنگى در این تئورى برجسته مى شود و از طرف کسانى که تلقى به قبول شده این خصیصه مورد توجه و تعقیب قرار مى گیرد و به عنوان یک « مزیت اخلاقى » از آن یاد مى شود .
از دیگر محاسن این تئورى ، پذیرش « شعور مندى کائنات » است . هستند افرادى که فهم و دیگران را به پشیزى نمى گیرند و بسیارند کسانى که اصولاً غیر انسان را صاحب شعور نمى دانند و جمادات را از جهت شعورمندى هم مرتبه « عدم » مى انگارند ، ولى در این تئورى به حق بر این « شعورمندى » صحه گذاشته شده و این حقیقت پذیرفته شده است .
لازم به ذکر است در متون اسلامى قرآن و روایات و متون فلسفى اسلامى نه فقط « شعورمندى کائنات » بلکه 4 مرتبه بالاتر یعنى « عبادت و تسبیح و تهلیل » ، « علم و معرفت به مبدأ آفرینش » ، « رشد و تکامل » و « هدفمندى مجموع کائنات ( هستى ) » مورد اشاره قرار گرفته است . آیه شریفه « ان من شى الا یسبح بحمده ( 18 ) ( هیچ چیزى نیست مگر آن حمد و تسبیح خدا مى گوید » که در مقام اطلاق و شمول است همه اشیاء را تسبح گوى خداوند سبحان مى داند .
در جایى دیگر قرآن مى فرماید « الم تر ان الله یسبح له من فى السموات و الطیر صافات کل قد علم صلاته و تسبیحه » ( نور 41 ) که هم « تسبیح » را براى موجودات مسلم مى شمارد و هم « علم و آگاهى و التفات به نماز و تسبیح » را براى تمامى موجودات اثبات میکند .
در آیات شریفه « و الیه ترجعون » و « کل یجرى لاجل مسمى » چنان که علامه طباطبایى فرموده اند : حکم جریان و سیر و رشد و تکامل ، عمومى است که همه اجسام محکوم به آن هستند . ( 19 )
سومین نقطه قوت تئورى راز ، تکیه بر ظرفیت ها و استعدادهاى شگرف وجود آدمى است ، توجه به استعدادهاى روحانى و توانمندى هاى معنوى نفس انسانى باعث خلق جنبش هاى فراوانى در دنیاى امروز شده است . این جریانها که همه نوعى سمت و سوى معنوى وعرفانى دارند در صدد کشف و جهت دادن به این گونه گرایشهاى معنوى در انسان معاصرند . نفس پرداختن به گرایشهاى متعالى و معنوى آدمى ، امرى است مطلوب ، و مکاتب مختلف هرمیزان در پیوند دادن این گرایش با حقیقت هستى توفیق یابند نسخه کارامدترى از معنویت راستین را عرضه نموده اند .
فرضیه راز از نگاه روان شناسى
کنکاشى مختصر در متون و مکاتب روان شناختى روشن مى کند که براى این فرضیه ، نظیر ها و مشابه هایى ذکر شده است اما هیچ کدام به صورت افسار گسیخته و بدون ضابطه و بى در و پیکر « نقش آفرینى ذهن » را نپذیرفته اند و به اطلاق تئورى راز را تایید نمى کنند .
– آنچه در روانشناسى جهت درمان افسردگى تحت عنوان « روش شناخت درمانى » مطرح است مبتنى بر این نظریه است که به جاى حوادث بیرونى ، افکار و طرز تلقى انسان هاست که روحیه آنها را شکل مى دهد ( 20 ) در این روش با کاستن از فشارهاى عصبى ، ایجاد امیدوارى به آینده در فرد تقویت مى شود . در این روش ، از یک طرف احساسات فرد شناسایى مى شوند و از طرف دیگر افکار معادلِ آن احساس ، مشخص مى گردد . مثلاً معلوم مى گردد احساس تنهایى ، نتیجه فکر « عدم توجه به دیگران » است یا احساس درم ندگى در اثر فکر عدم بهبود وضعیت ایجاد مى گردد یا باور در خطر بودن موجب ترس و بیمناکى مى شود . ( 21 ) بنابراین مقابل هر فکر منفى یک حال منفى و احساس منفى وجود دارد .
دکتر دیوید برنز برخلاف مدعیان قانون جذب که تفکر و تجسم را شاه کلید مى دانند و آن را به تنهایى کافى مى دانند ، شناخت درمانى را از عمومیت مى اندازد و اعلام مى کند « شناخت درمانى به تنهایى براى درمان اختلالات روانى مناسب نیست . براى روان پریشى و . . اغلب به دارو و درمان نیاز است . شناخت درمانى مى تواند به افزایش عزت نفس روان پریش کمک کرده او را در موقعیتى قرار دهد تا با مسائل شخصى خود رفتار موثرى داشته باشد » ( 22 ) ، عبارت بالا از یک روانشناس مشهور گویاى این مطلب است که شناخت درمانى به عنوان مقدمه اقدام اهمیت پیدا مى کند و بسترى درونى براى عمل بیرونى محسوب مى شود نه یک فرایند درمانى مستقل .
– همین طور تئورى جذب با مفهوم « خود تلقینى » هم متفاوت و مباین است . هر چند به گفته روان شناسان یکى از دستاوردهاى علوم روان شناختى روشن کردن این مطلب است که « هر انگیزش مغزى یک حرکت خود انگیخته موثر را بکار مى اندازد » . ( 23 ) و مجموعه احساسات و اطلاعات و افکار در نیمه هوشیارى ما رسوخ مى کند و بر اجزاى مبهم و آشناى شخصیت مان اثر مى گذارد . اما در این روش باز ادعاى مدافعین تئورى راز به طور مطلق تایید نمى شود و به مرتبه اى ضعیف از « نقش ذهن » در این مدل درمانى بسنده مى شود .
« در خود تلقینى با شیوه اى مواجه مى شویم که امکان مى دهد فکر خود را چنان تحت تاثیر قرار دهیم که عوامل مولد تعادل ، فعالیت ، سلامتى را به آن القاء و تثبیت و عوامل باز دارنده را از آن دور کنیم » ( 24 )
همچنان از عبارات بالا به وضوح استفاده مى شود در خود تلقینى « آفرینندگى ذهن » مطرح نیست بلکه با سامان دادن افکار مى توان احساسات را سامان داد که در نتیجه عوامل فعالیت و اقدام ( دقت شود ! ) در وجود انسان به کار افتد و با اراده و کار و تلاش ، وصول به مطلوب محقق شود .
« شایسته است همیشه افکار مثبت و خوش بینانه خود را حفظ کنیم و آنها را پرورش دهیم . این افکار علاوه بر آن که براى انجام کارها در ما انگیزه ایجاد مى کنند از اختلالات روانى نیز جلوگیرى مى کنند . ( 25 )
آنچه در عبارات بالا مورد تاکید و قبول نویسنده است همان تاثیر افکار ، بر تقویت انگیزه است و حداکثر جلوگیرى از اختلالات روانى ، یعنى فکر و تجسم به ضمیمه عوامل بیرونى ( اسباب و علل منطقى پدیده ها ) به هدف منجر مى شود نه خیالپردازى و توهم یک مطلوب . . .
« مقدار معمول انرژى کیهانى که هر سال به جو زمین مى رسد / 03 رونتگن است . مقدار کشنده این اشعه براى اکثر حیوانات آزمایشگاهى بین 200 تا 700 رونتگن است . اما موش ماده را با 80 رونتگن کاملاً نازا کرد » ( 26 )
« انسان از طریق نیروهاى کاملاً معین فیزیکى از محیطش تاثیر مى پذیرد و زندگیش دقیقاً مانند سایر جانداران بوسیله قوانین طبیعى و جهانى تنظیم مى گردد . به چیزى غیر از این معتقد بودن ، در حکم قبول کردن این نظریه است که دایره المعارف بریتانیکا در نتیجه انفجارى در یک کارگاه چاپ ، خود به خود گرد آمده است . » ( 27 )
دکتر راین و همسرش بعد از 25 سال مطالعات آزمایشگاهى به این نتیجه رسیدند که ذهن داراى نیرویى است که مى تواند مستقیماً روى ماده فیزیکى اثر گذارد . وى این نظریه را حرکت فیزیکى ناشى از نیروى ذهن ( پسیکو کینه سیس ) نامید ( 28 ) . قابل ذکر این که وى اولاً این قدرت را فقط در بعضى افراد قابل اثبات دانست و از سوى دیگر اعمال آن را هم محدود نمود به گونه اى که احتمال داد که این عمل در بازى طاس فقط قابل انجام باشد .
« اگر اندیشه شما حالت رویا و خیال داشته باشد بدانید که به جایى نمى رسید . حرف مرا به اشتباه نگیرید . اگر رویاها و خیال ها سازنده باشند و اگر منتهى به عمل و اقدام شوند مولد و مفید هستند . اما اگر رویا و خیال جاى اقدام و عمل را بگیرد ، وضع خراب است . روزى از ریچارد هیم بر ( شعبده باز معروف ) خواستم موفقیت را در یک جمله تعریف کند . گفت : کار زیاد که به درستى انجام شود و اندیشیدن به شکلى سازمان یافته باشد به موفقیت منتهى مى شود . نمى توان منکر درستى این حرف شد . سخت کوشى و کار زیاد یک دارایى و سرمایه است . ) ( 29 )
اشکالات فرضیه جذب
الف ) خدشه در عمومیت و شمول
بسیارى از افراد – که خواننده محترم بهتر و بیشتر از نویسنده موارد آن را مشاهده کرده است اهدافى داشته اند و چنان خاطر آنها از جهت آن مطلوب مشغول بوده است که حتى سلامت درونى و روانى ایشان از ناحیه این مشغولیت ذهنى صدمه دیده است اما به مراد خویش دست نیافته اند . در این گونه موارد هم تجسم و تمرکز بر مطلوب اتفاق افتاده است و هم خواستارى و مطالبه گرى در نهایت درجه خود موجود بوده است . حتى اگر بپذیریم که این تئورى درمواردى هم جواب داده است باید نسبت موارد تصدیق شده با مواردى که مطالبه گر در وصول به مطلوب ناکام مانده است سنجیده شود تا سستى این ادعا بیشتر روشن گردد . به عبارت دیگر اگر موارد آن احصاء شود معلوم مى شود که اگر نگوییم غالب موارد این گونه است مى توان ادعا کرد که موارد آن ، چنان است که اثبات تئورى جذب ( که قائلین از آن به عنوان قانون مسلم و تخلف ناپذیر و صد در صدى دفاع مى کنند ) از حیث تحقق مصادیق خارجى به جد قابل مناقشه است .
باید یادآورى کنیم که منظور ما مواردى است که اولا در شرایط عادى و با استفاده از امکانات موجود احتمال وصول به آنها پایین است و درآن موارد اسباب و علل ظاهرى و طبیعى چندان در دسترس انسان ها نیستند و ثانیا تجسم کننده اقدام عملى دیگرى غیر از « تجسم هدف » نداشته است مانند کارگرى که در شرایط عادى 300 هزار تومان درامد دارد و با ابزار تجسم مى خواهد این درامد به 3 ملیون در ماه برسد . باید پرسید در این موارد تئورى جذب چند درصد قابلیت عرض اندام دارد ؟ آیا کسى که با زبان انگلیسى نا آشناست مى تواند با نشستن در کنج خانه و تصور این که دارد کلمات و اصطلاحات انگلیسى را یاد مى گیرد به این زبان مسلط شود ؟ توضیح روشن تر آن که مواردى که بدون تمسک به فرضیه جذب قابل تبیین و توجیه اند استناد آنها به قانون جذب مخدوش است چرا که در جایى که علت شناخته شده ومعقول و مجرب مثل علل و اسباب عادى و متعارف وجود دارند معرفى یک علت دور از ذهن و نامانوس و مبهم مانند تمرکز ذهنى « لقمه از پشت سر گرداندن » است ، و در مواردى که اسباب و علل متعارف چندان در دسترس انسان نیستند ، نسبت به مصادیق خارجى و عینى این تئورى چند درصد قابل اثبات است ؟ روشن است به فرض این که در این گونه موارد % 90 قانون جذب قابل اثبات علمى هم باشد همان % 10 باقى مانده کافى است که عمومیت قانون جذب زیر سوال برود و از مرحله صد درصدى به موارد غالبى تغییر مصداق پیدا کند که در نتیجه از مرتبه قطعیت به مرحله « گمان و احتمال » تنزل پیدا مى کند . « و اان الظن لایغنى من الحق شیئاً » ( 30 )
ب ) نظام سست اخلاقى
از مباحث قابل تامل ودر خور بحث در مورد تئورى راز این است که قائلیین معتقدند « مهم نیست تو خوب و یا بد باشى و مهم نیست چیزى بخواهى که در ذات خود خوب باشد یا خوب نباشد بلکه مهم خواست و طلب توست . . . » .
هرچند این مختصر گنجایش به پرداختن به موضوع مبنایى را ندارد اما ذکر چند نکته خالى از لطف نیست . اول آن که این گونه « محوریت دادن به خواستها و تمنیات آدمیان » محصول رویش بذر سکولاریسم و دنیا گرایى است که از زمین اومانیسم روییده است . یعنى همان نظام معرفتى که انسان را محور هستى میداند و خواسته انسان و لذت و امیال او را اصیل ترین اصل در نهاد انسانى مى داند که بالتبع همین خواسته ها را مبناى نظام تشریع قرار مى دهد . بنابراین طبیعى است که در این تئورى حرفى از خوبى و بد ى مطلوب ها نیست و نظام ارزشى فراتر از میل و طلب انسان تصویر نمیشود و ملاکى براى سنجش مطلوب ها معرفى نمیشود . به همین جهت است که اریک فروم مدعى است که باید محبت به انسان و عدالت را جانشین خدا نمود و سخن از خدا را باید کنار گذاشت . ( 31 )
دوم این که درچنان نظام معرفتى ، ارزش انسان نه در بعد الهى و ملکوتى او که در خرد زمینى و عقل معاش اندیش اوست . نتیجه ان که خرد گرایى و عقل گرایى اصالت پیدا مى کند . در نهایت رفاه و تنعم انسان و خوشى و لذات او تعیین کننده مطلوب هاى اوست و به سازى زندگى انسان به جاى قرب الهى و کمال معنوى او مى نشیند .
سوم ان که در تئورى راز نکته جدیدى بر دو مطلب بالا اضافه شده و آن این که نه فقط نظام تشریع که نظام تکوین هم در در خدمت آمال و آرزوهاى انسان و تمنیات اوست . عبارت « فرمانبردارم سرورم » که به عنوان زبانحال کائنات در این تئورى بارها و بارها تکرار میشود و نه تنها به عنوان « قانون هستى » که به عنوان « قویترین قانون کائنات » ازآن یاد میشود .
ج ) هدفمندى گلدکوئیستى
خواننده محترم در این عقیده با نویسنده هم فکر است که پرداختن به نیازهاى معیشتى و رفع نیازمندیهاى اساسى زندگى غیر از « رفاه مدارى » و « هوى محورى » است و نگاه ابزارى به امکانات زندگى با غایت نگرى به امکانات متفاوت است . از اشکالات جدى این فرضیه « تاکیدى » است که بر « مطلوب هاى حسى و مادى » و به عبارت دقیق تر « چرب و شیرین هاى سرگرم کننده و زودگذر » مى شود . « همیشه به ثروت هاى بیکرانى که د رآینده بدست خواهید آورد بیندیشید . . . همواره بگویید من ثروتمندم . . . کارى کنید که واقعا کودک دورن شما یعنى ضمیر نا خواگاه شما ثروت را احساس کند و همان شرایط را براى شما قراهم کند . . احساس کنید ثروت خود را و احسا س کنید رفاه خود را . . . به نمادهایى از ثروت مثل اسکناس ، چک ، و تصاویر شمش هاى طلا خیره شوید و با آن معاشقه کنید . . . » ( 32 )
رفاه و تنعم چنان برجسته مى شوند که اصلاً گرایش هاى متعالى روح انسان و رشد معنوى و تکامل روحى وى در میان این همه مطالبات سطحى گم مى شود و غایت هستى و هدفمندى خلقت به کلى فراموش مى گردد و هدف زندگى در عیش و عشرت و کامیابى حداکثرى خلاصه میشود و غایت بدین سان به ابتذال کشیده میشود . آنچه به عنوان خواست و مطالبه انسان در این گونه کتب و بخصوص در فیلم راز مثال زده مى شود اسکناس هاى سبز ، خانه ، ماشین ، پست و مقام ، تجهیزات زندگى ، پول ، امکانات خانه ، اسکناس بیشتر . . . چندین و چندبار تکرار مى شوند . مطلبى که در اینجا به ذهن هر مخاطبى مى رسد این است که چرا براى طرح فرضیه جذب و اثبات آن ، سراغ موارد غیر متعارف مى روند . براستى چرا در موارد عادى زندگى ، اصلاً قانون جذب طرحش بى معناست و نتیجه اى بر آن ترتب نیست مثلاً براى نوشیدن آب ، رفتن به محل کار ، کار با اتومبیل ، صحبت با دیگران و هزار مورد دیگر که هر روز براى انسان ها تکرار مى شود و همه هم جزء مطلوبیت هاى زندگى انسان است نیازى به تجسم و تصور نیست ولى در رسیدن به ماشین آنچنانى ، آغوش محبوب کذایى و . . باید این مطلوب ها تجسم شود وتجسم شود و تجسم شود تا بالاخره به دست آیند ؟ مگر غیر از این است که این تجسم مداوم باعث مى شود که این خواسته ها در عمیق ترین لایه هاى وجودى انسان جا حک شود و اصولاً روان و روح انسانى با مطلوبیت هاى محسوس و دم دستى عجین شود و حتى با نهاد او یکى شود ؟
به راستى مگر غیر از این بود که با انتشار کتابهاى « تکنولوژى فکر » و « قدرت ذهن » و « معجزه فکر » گلدکوئیست اوج گرفت و وسوسه ملیارد شدن و ثروت هاى نجومى عده اى را از فضاى کار و کسب به عرصه تخیل و تجسم کشاند وباعث بیچارگى و بى خانمانى افراد زیادى گردید ؟
د ) سنجش گریزى فرضیه راز
در فیلم راز به صراحت عنوان مى شود که « هیچ قانون ثابت و مستندى در این باب وجود ندارد که رسیدن به مطلوب چقدر طول مى کشد . » به راستى چرا هیچ راهى براى اثبات قطعى و دائمى این فرضیه وجود ندارد ؟
« در فرضیه راز ، از آن رو که زمانى براى تحقق رویاها مشخص نشده ، هیچ گاه نمى توان این فرضیه را ابطال کرد ، زیرا تا آخرین لحظه عمر ، یک نفر باید منتظر باشد شاید روز بعد ، روز رسیدن به آرزویش باشد . بنابراین هنگامى مى توان این فرضیه را ابطال کرد که یک نفر با اندیشه و احساس مثبت نسبت به آرزویش ، ناکام بمیرد . به این ترتیب براى هیچ کس در این دنیا امکان سعى و خطا و تجربه کردن قانون جذب وجود ندارد ، زیرا با سعى اول تا پایان عمر باید برود و با مرگش خطاى آن کشف مى شود . بنابراین قانون جذب در طول زندگى خطاپذیر نیست . البته شاید بتوان گفت که حتى با مرگ یک انسان آرزومند ناکام نیز قانون جذب ابطال نمى شود ، چون شاید علت ناکامى او نادرستى قانون جذب نبوده بلکه او به اندازه کافى قدرت تجسم و یا احساس مثبت به خرج نداده است . زیرا در قانون جذب شاخص و معیارى براى حد نصاب احساسات مثبت و تجسم خلاق وجود ندارد . » ( 33 )
ه ) آمال پرورى جایگزین اقدام محورى
برنامه‌ریزى و مدیریت مقوله‌اى است که انسان در عرصه زندگى از آن براى رسیدن به اهداف خود استفاده مى‌کند ، هر کس در طول زندگى خود با مسائل و مشکلاتى روبروست . مثلًا یک دانشجو با مسائلى از این قبیل مواجه است : چگونه درس بخوانم ؟ چگونه زندگى زناشوئى را تشکیل دهم ؟ در زندگى با چه کسانى معاشرت داشته باشم ؟ چه مطالعات و تحقیقاتى داشته باشم تا به موفقیت تحصیلى برسم ؟ اوقات فراغت را چگونه سپرى کنم ؟ و برنامه‌ریزى و مدیریت ، اهداف را روشن‌تر و قابل دسترس‌تر مى‌سازد ، به طورى که هیچ کس بر حسب تصادف به هدف خود نمى‌رسد بلکه با برنامه‌ریزى به سمت تحول و دگرگونى مثبت و مفید پیش مى‌رود ، وانتخاب‌هایش را عاقلانه‌تر مى‌کند تا سرانجام به مقصد برسد . برنامه‌ریزى و مدیریت یک روند فعّال و پویا در جهت هدفیابى و کامروایى است . کسب روزى ، تحصیل ، کار و فعالیت اجتماعى ، ازدواج و زناشویى ، روابط اجتماعى ، صله رحم ، انجام وظایف اجتماعى و مسئولیت‌هاى فردى و گروهى و جملگى امورى هستند که هر کس موظف است درباره آن‌ها اطلاعات لازم را کسب نموده و با یک برنامه‌ریزى دقیق براى موفقیت در آنها به تلاش و مجاهده بپردازد .
در فرضیه جذب آن چه « شاه کلید » محسوب میشود تمرکز و تجسم مطلوب است نه اقدام عملى و برنامه ریزى و مشورت . انرژى ها نه در میدان عمل که در کنجى خلوت به کارگرفته مى شود . عرصه عمل و تلاش جاى خود را به گوشه نشینى و انزوا میدهد . فکر گرایى و خیال پردازى جایگزین ارتباط منطقى با دنیاى خارج میشود و عملیاتى کردن طرح ها و ائده ها جاى خود را به « نگریستن آمال » میدهد . امام على ( علیه السلام ) فرمود : عمل خود را رفیقت قرار ده و آرزویت را دشمنت . . . . آرزوهایتان را دروغگو بدانید و عمرتان را براى پرداختن به بهترین کارهایتان ، غنیمت بشمارید و چونان صاحبان تشخیص و خِرد ( به عملْ ) مباردت کنید .
ز ) تبلیغ غیر مستقیم امور منفى
از اشتباهات فاحش و نابخشودنى در این تئورى ج البته اگر از سر سهو باشد ج ایده « عدم مخالفت با امور منفى » است . با این نگاه « حمایت از صلح نه مخالفت با جنگ » به بهانه اتلاف انرژى تبدیل به یک راهبرد اساسى میشود . مدعى میشوند : زندگى باید با تفکرات مثبت اداره شود نه تفکرات منفى به همین جهت توصیه مى کنند « به جاى اینکه علیه تروریسم و جنگ اعلام انزجار کنید طرفداران صلح باشید . . . اگر شما علیه چیزى باشید و با آن دشمنى نمائید نفاق و اختلاف در ضمیر شما نقش خواهد بست . . . علیه هرچه بایستید همان چیز علیه شما خواهد ایستاد . در عوض ابراز انزجار نسبت به مواد مخدر و مبارزه علیه آن ، کودکان را در انتخاب راه صحیح زندگى یارى دهید . » ( 34 )
شعار فوق خواسته یا ناخواسته در خدمت آمال و نقشه هاى متجاوزان و جنگ طلبان و نظام سلطه جهانى است و بیش از همه ایشان از آن سود خواهند برد و به خوبى انسانهاى معنویت گرا را ظلم پذیر و بستر ساز تداوم بى عدالتى موجود خواهد نمود .
روشن است ثمره معنویت فردگرا و نگرش تک بعدى به پاره اى از ابعاد روح ، در این فرضیه ، تهى شدن از رسالت اجتماعى خواهد بود . این ایده که « بر ضد هیچ چیز جبهه گیرى نکنید » ( 35 ) دست تبهکاران را در چپاول و ظلم بازتر خواهد کرد و زمینه نظام سلطه جهانى موسوم به « دهکده جهانى » را فراهم خواهد کرد .
هرچند میگویند که « منظور ما توجیه گناه ظالمان نیست » ( 36 ) اما نکته این است به برکت نظام لیبرال دمکراسى غرب که بهره کشى هر چه بیشتر از دیگران و تلذذ آنى را مطلوب نهایى انسانها مى داند ، معدود افراد خدا گرا هم با این اندیشه مسموم ، میدان را براى جولان سرمایه داران و متجاوزان خالى خواهند نمود و همه موانع از سر راه آنها کنار خواهد رفت و ظلم و ظلم پذیرى به طرز دحشتناکى نهادینه و مستقر خواهد شد . با تاسف ، این ایده خطرناک را به کرات تکرار و به طرز ناصوابى توجیه و تفسیر مى کنند . درک ناصحیح ایده پردازان راز ، که جمع بین « مبارزه با مواد مخدر » و « راهنمایى کودکان » را « اجتماع متناقضین » مى داند ، هیچ گونه محملى براى توجیه و دفاع ندارد . ( 37 )
ح ) نبود پشتوانه علمى
قائلین به فرضیه راز نه دلیل تجربى وافى بر ادعاى خود دارند چرا که دلیل تجربى باید به گونه اى باشد که بتوان با محک ها ى معمول آزمایشگاهى آن را پذیرفته و در ترازوى عینیت به صحت آن دست یافت و خطاى آن را با روش هاى تجربى به آزمون نهاد . خلاصه باید بتوان در علوم تجربى به روشنى و به وجهى متقن آن را اثبات نمود و بر آن قسم خورد . در حالى که میدانیم مدعیان فرضیه راز دستشان از چنین دلیلى خالى است و چنان که در بالا گفته شد ادله ایشان از پاره اى شواهد نارسا که از اثبات مدعا عاجز است فراتر نمى رود و به تعبیر مشهور « دلیل اخص از مدعاست . » براستى کدام دانشمند تجربه گرا به گونه قاطع و صد در صد ادعاى اثبات تجربى و عینى این فرضیه را نموده است ؟ همین طور نه از دلیل فلسفى و برهان قانع کننده بر این ایده خبرى هست و استدلال مروجین داخلى هم که به دسته اى از ایات متشابه و روایات غیر مرتبط تمسک مى کنند نمى تواند پشتوانه وحیانى و دینى درست نماید .
ابهامات فرضیه جذب
الف ) راز راز
سوال و ابهامى که د راین فرضیه جواب قانع کننده اى به آن داده نشده است این است که طبق ادعاى قائلین ، بزرگان بشریت این قانون را فهمیده بودند ولى ان را فاش نکردند تا بتوانند همچنان بزرگى را براى خود نگهدارند و د رتاریخ بشریت یاد و نام ایشان ماندگار بماند و همه از موفقیت ایشان یاد کنند . با این وجود ناکامى ها وشکست هاى ایشان چگونه باید توجیه شود ؟ و بالاتر این که چرا این ابزار را فقط در یک جنبه به کار گرفتند ؟ چرا حکما فقط حکیم ماندند ؟ چرا از حکومت بى بهره بودند ؟ و چرا حکمرانان چندان بهره اى از حکمت و علم نبردند ؟ ایشان که از این راز بزرگ با خبر شدند چرا نتوانستند همه جانبه از ان استفاده کنند ؟ یقینا این جواب که « انها نخواستند » ، جواب قانع کننده اى نیست . تاریخ از افراد زیادى نام مى برد که براى رسیدن به حکومت شب و روز نداشتند و به عشق آن ج همان چیزى که د راین تئورى ازان به احساس و طلب یاد میشود . – شب را به صبح مى رساندند و امیدوارانه به پیش مى تاختند اما کارى از پیش نبردند وبا ناکامى سر به بالین خاک گذاشتند .
ب ) چرا فقط ذهن ؟
آنچه که قانون راز روى آن تکیه مى کند « آفرینندگى ذهن و قدرت خداگونه تفکر » است . از تفکر که بگذریم تئورى راز در مورد ظرفیت دیگر استعدادهاى بشرى ساکت است و بلکه عادى بودن آنها را پذیرفته است خصوصاً در مورد قواى مادى مثل قدرت جسمى انسان ، قدرت بینایى و شنوایى و بویایى و . . . فرضیه جذب ادعایى ندارد . هرچند ارتباط این قوا با قوه تفکر در تئورى جذب تبیین نشده و مبهم گذاشته شده است ولى ادعاها در این فرضیه به گونه اى است که گویا نه فقط جهان پیرامون که مابقى استعدادها و قواى انسانى در خدمت « ذهن آفرینشگر » قرار دارد .
وین دایر که از مدافعان جدى تئورى راز است در جاى جاى آثارش به تبیین این مسئله پرداخته است . کلمات زیر از گفته هاى وى است :
« انسان معنوى از نیروهاى خارق العاده ذهن در تاثیر گذارى بر این عالم آگاه است ، او نیک مى داند که ذهن معطوف به آرامش از هر نیروى فیزیکى قوى تر است . ( 38 ) از طریق مراقبه و مکاشفه مى توان به ژرف ترین سطوح ذهنى دسترسى پیدا کرد و در آن فضاى خاموش و نامرئى ، از حکمت و هدایت بهره مند شویم واز طریق ذهن است که مى توان به بخش نامرئى وجود دست یافت . ( 39 )
قدم اول در فعال سازى قدرت ذهن ، تغییر تصاویر ذهنى است . رویدادهاى زندگى همه پرداخته تجسمات انسان است بنابراین باید نیروى تجسم و تصور ذهن را باور داشت و به تغییر نگرش نسبت به خود ، محیط پیرامون ، دیگران و زندگى همت گماشت تا موجبات تغییر در واقعیت این امور فراهم شود . آینده انسانها از راه شیوه تفکرى که بر مى گزینند رقم مى خورد و در حقیقت آنها به آنچه تفکر مى کنند تبدیل مى شوند . ( 40 ) پدیده هایى که در زندگى انسانها اتفاق مى افتد زاییده تفکر آنهاست نه مستقل از فکر . ( 41 )
باید توجه داشت تفکرات هر چند واقعیت خارجى ندارد اما اگر به طور مناسب تقویت و درونى گردند به طور عینى در قالب فیزیکى انسان عینیت مى یابند و تجسم خارجى به خود مى گیرند . ( 42 ) بنابراین افکار و اعمال رابطه على و معلولى با هم دارند ، هم اعمال انسان برخواسته از تصورات و افکار اوست و هم افکار اوست که باعث تحقق اعمال متناسب با همان فکر در زندگى مى شود . ( 43 )
براى تجربه معجزه ذهن ، باید صداهاى درونى که از محدودیت ها مى گویند خاموش شوند . در این مسیر ضریب هوش پندارى باطل است ، هوش و سایر توانایى هاى ذهنى بى حدو بى کرانه است ، ( 44 ) تمامى هیجانات از ذهن سرچشمه مى گیرند و آنگاه بازتاب آن به صورت علایم و عوارض بیرون متجلى مى شود . ( 45 ) این قدرت ذهن که از آن به « اداره کردن تصادفات » یاد مى شود به این معنى است که هر چیزى که مى خواهید در ذهن شما اتفاق بیفتد در ذهن خود تصور کنید . از درون بر آن تمرکز کنید و از بیرون به آن علاقه نشان دهید و به تصور ذهنى عشق بورزید . حالا انرژى درونى شما تصادفاتى را جذب خواهد کرد که با آرزوهاى شما جور در خواهند آمد ( 46 ) و ذهن بر هر چه تمرکز پیدا کند همان توسعه پیدا مى کند و بزرگ مى شود . ( 47 ) این قدرت ذهن ، از زبان و بیان متاثر مى شود ، بیان کلمات و عبارات باعث مى شود بدن فیزیکال به همان راهى برود که اظهار شده است . » ( 48 )
ملاحضه :
حقیقت آن است که دیدگاه روان شناسان در مورد ذهن علاوه بر تشتت و تعددى که دارند از طرف ایشان در حد یک احتمال و امکان مطرح شده است نه بیشتر . لیال واتسن روانشناس معروف قدرت آفرینندگى ذهن را در حد یک احتمال قابل توجه مطرح نموده نه مسئله اى اثبات شده و قابل دفاع . وى احتمال داده است امور اغوا کننده اى مثل پرى ، هیولا ، انسان خون آشام ، ادم گرگ نما ، شبح ، روح شریر و بشقاب پرنده در آینده به صورت عینى وزن و اندازه گیرى شوند و به گونه اى شوند که حتى تجربه گراترین دانشمندان هم با آن اعلام موافقت نمایند . چرا که ممکن است این امور مربوط به بخشى ناشناخته از ذهن باشد که « قدرت آفرینش فیزیکى » دارد . . .
صرف نظر از گفته هاى پراکنده دانشمندان علوم مختلف در باب قدرت ذهن ، سوال اساسى دراین باب میزان و مقدار قدرت ذهن است .
ج ) برد تئورى راز
اساسى ترین ابهام در فرضیه جذب به فرض صحت ادعاهاى منسوب به یافته هاى فیزیک کوانتوم « میزان اثر گذارى قدرت تجسم » و به عبارت دقیق تر « برد قدرت ذهن » است . اگر اصل « قدرت جذب » را براى قوه تفکر مسلم بنگاریم این قوه تا کجا اثر گذار است ؟ محدوده تاثیر گذارى ان کجاست ؟ بسیار روشن است که موارد زیادى تحت این قدرت واقع نمى شود و از دسترس آن خارج است مانند مواردى که درحوزه تصرف تکوینى و عینى در پدیده ها و اشیاء است مثلاً آیا با قدرت تفکر مى شود قوه بینایى یک فرد نابینا را طى یک هفته برگرداند ؟ یا دیگرى مى تواند یک عقب مانده ذهنى را با « تجسم بهبودى وى » درمان کند ؟ یا اصلاً مى توان تصور کرد با استفاده از تئورى جذب یک موجود جدید ایجاد نمود ؟ این ها مواردى است که به قطع از شمول تئورى جذب فراتر است و این گونه معجزه گریها در تئورى جذب ، راهى براى طرح و قبول ندارد .
آن چه که به عنوان یافته هاى فیزیک کوانتوم ادعا میشود فقط در حد « پذیرش تاثیر و تاثربین پدیده ها » ست نه رابطه على ومعلولى . به عبارت دیگر حداکثر در حد « علت ناقصه » این رابطه وجود دارد نه « علت تامه » .
د ) وحدت کلمه مدعیان
این تئورى در بین مدعیان و مبلغان داخلى یک « پیوست » دارد که این پیوست در نسخه هاى خارجى وجود ندارد . در بین مروجان خارجى مثل آنتونى رابینز ، وین دایر ولوئیر هى و . . آنچه معیار و میزان است « طلب » انسان است و بس . یعنى فقط تصور یک مطلوب کافى است که آن مطلوب بخدمت انسان درآید ، اما مدعیان داخلى بنابر اقتضاء ارزش هاى دینى و فرهنگ بومى مردم « توجه به خدا » را هم به این قانون ضمیمه کرده اند . به عبارت واضح تر مى گویند : « تو مطلوب خود را تصور کن و بر این تصور ممارست کن خداوند آن را به تو مى دهد » یعنى هر چند معطى را خداوند مى دانند اما باز خداوند با محوریت « ذهن » و از کانال پدیده اى شگفت به نام « تفکر » اقدام به این اعطاء مى کند به عبارت دیگر از حیث منشاء بودن ذهن و قدرت والاى آن با مدعیان خارجى مشترکند .
ه ) جایگاه آموزه هاى دینى
سوالى که باید از مبلغین اسلام گراى تئورى راز درکشور پرسید این است که اگر قرار باشد ذهن این گونه در رسیدن به مطلوب معجزه آسا عمل کند جایگاه دیگر مفاهیم معنوى مرتبط مثل دعا ، توکل ، توسل ، واجبات ، محرمات و قناعت و دهها آموزه دینى دیگر در این « نظام تحصیل آمال » ( البته اگر بتوان قانون جذب را یک نظام به حساب آورد ) چگونه است ؟ آیا قدرت تفکر جایگزین و بدیل دعاست یا در عرض آن ؟ هر کدام که باشد اشکالات عدیده اى براى آن قابل تصور است .
و ) نسبت ذهن و روح
ابهام دیگر در این فرضیه این است که آیا منظور قائلین از « قدرت ذهن » همان قدرت روح است ؟ که البته این معنا خلاف ظاهر کلمات گویندگان است . هرچند بسیارى از مدافعان این تئورى وجود روح را قبول دارند خصوصاً مبلغین داخلى ، روح را یک مخلوق خدایى مى دانند ولى این مطلب باز ناگفته مانده است که آیا این قدرت ذهن از روح نشات مى گیرد و اصولاً نسبت بین این قدرت ذهنى و روح انسان چگونه تبیین مى شود ؟
باید پرسید چرا از نسبت دادن این قدرت به فرض وجود اصل این قدرت به روح خوددارى مى شود و در همه موارد این قدرت مستقیماً به ذهن نسبت داده مى شود و اصلاً از روح انسانى ( قل الروح من امر ربى ) ( 49 ) صحبتى به میان نمى آید ؟ براستى آیا عالمانه تر نیست که گفته شود این قدرت از قدرت هاى روح است اما با ابزار ذهن محقق مى شود ؟
البته ما در صدد کشف انگیزه ها و اغراض نیستیم و هیچ کدام از این عزیزان را به سوء نیت و غرض ورزى متهم نمى کنیم ولى از ایشان باید پرسید که اگر براى رسیدن به مطلوب ها ابزار ذهن این قدر معجزه آسا عمل مى کند آیا جا نداشت خداوند حکیم هم چنان که توسل را به عنوان وسیله قرب معرفى کرد ( وابتغوا الیه الوسیله ) ، تمرکز و تجسم را هم به عنوان یک راه ذکر مى کرد ؟ وسیله به این مهمى چرا درمتون دینى به آن تصریح نشده است ؟ پاره اى از این عزیزان براى اثبات این فرضیه به آیه ( فتبارک الله احسن الخالقین ) ( 50 ) تمسک نموده اند و بعضى دیگر به حدیث پیامبرکه فرمود : الفقر سواد الوجه فى دارین ( فقر باعث بیچارگى دردو دنیاست ) استدلال مى کنند !
کدام مفسر از صدر اسلام تاکنون از آیه بالا قدرت ذهن را فهمیده است . البته ما قدرت هاى ذهن را انکار نمى کنم اما یا استعدادهاى انسانى و قواى معنوى منحصر به ذهن است ؟ چرا در بین تمامى قواى معنوى انسان ، از آیه فقط « قدرت ذهن » استفاده مى شود ؟ بدیهى است اگر ما روح را ( و نفخت فیه من روحى ) را خلق ویژه خدا بدانیم و تمامى قدرت هاى غیر عادى و شگرف آدمى را منتسب به روح بدانیم اشکالى به مطلب وارد نیست چون در آن صورت قدرت ذهن هم جزء زیرمجموعه هاى قدرت روح مى باشد و استفاده ما هم با متون قرآنى و روایى سازگار است .
بهتر این است که این عزیزان با ذهن پر ، سراغ آیات و روایات نروند و در استفاده از آیات از متخصصین و مفسرین کمک بگیرند ؟ که کسى مرتکب این اشتباه فاحش نشود و ادعا کند مراد از « اولئک هم الغافلون » ( 51 ) افرادى اند که از قانون جذب بى خبرند .
ز ) ابهام در نسبت بین قواى معنوى
ارتباط و نسبت بین تجسم و اراده چیست ؟ آیا تجسم ، بلاواسطه ومستقیم ، راه بر به مطلوب است و دست تجسم گرا را مى گیرد و به مطلوب مى رساند و به عبارتى خودش « قدرت خلق و آفزینندگى » دارد ؟ یا این که تجسم و تفکر زمینه ساز اراده است ( زمینه ساز چه از نوع ایجاد عوامل و اسباب و چه از نوع انگیزه بخشى و چه از نوع مشوق و الهام بخش نسبت به راههاى دستیابى به مطلوب ) ؟
نسبت قانون جذب با عمل انسان چه نسبتى است ؟ اگر به عمل ، عامل دیگرى ( به نام تجسم و تفکر ) باید ضمیمه شود چرا این عامل در بسیارى از درخواست ها و طلب هاى انسان وارد نمى شود و اثر گذار نیست ؟ دانش اموزى را فرض کنید که جهت قبولى تلاش مى کند و هیچ تجسمى و تصورى و تفکرى از قبولى خود ( به عنوان یک برنامه ) ندارد و بعد از تلاش و جدیت موفق مى شود چرا مدعیان قانون جذب ، این گونه موارد را در قانون جذب به بررسى نمى گذارند .
دو پرسش اساسى
آفرینش گر ذهن آفرینشگر ؟
براستى نقش خالق هستى در فرایند نقش آفرینى ذهن چیست ؟ عمل ذهن و عکس العمل کائنات چه نسبتى با مبدا آفرینش دارد ؟ آیا خالق ذهن ، ذهن را در فرایند تصرف به حال خود رها کرده یا این که لحظه به لحظه ذهن این توانایى را از مبدا آن دریافت مى کند ؟
چرایى فرایند جذب ( غایت در این فرضیه ) ؟
یکى از مبنایى ترین سولات در ارتباط با تئورى راز « چرایى فرایند جذب » است . توضیح روشن تر آن که مفهوم « غایت » چگونه در فرضیه راز توضیح داده مى شود ؟ خالق ذهن چه هدفى از تعبیه این قوه در انسان داشته است ؟ جواب به این سوال هرچه باشد خود یک تبیین خاص از هستى ( نوعى جهان بینى ) است و بردارنده یک نگرش خاص به هستى خواهد بود .
منابع :
1 لیال واتسن ، فوق طبیعت ترجمه احمد آرژمند ، انتشارات امیرکبیر .
2 تونى هى ، پاتریک والترز ، جهان کوانتومى نوین ، ترجمه محمدرضا محجوب ، انتشارات نقش حریر .
3 رابرت کى بى فورمن ، عرفان ذهن ، آگاهى ترجمه سید عطاء انزلى ، دانشگاه مفید .
4 دیوید برنز ، از حال خوب به حال بد ، ترجمه مهدى قراچه داغى ، نشر پیکان .
5 پل ژاگو ، قدرت خود تلقینى ، ترجمه نیلوفر خوانسارى ، انتشارات ققنوس .
6 هرى لورین ، قدرت ذهن ، ترجمه مهدى قراچه داغى ، انتشارات نقش و نگار .
7 – جامعه شناسى دین ترجمه جمشید ازادگان – انتشارات سمت
8 – جامعه شناسى ادیان ج ژان پل ویلم ج ترجمه گواهى
9 – زیگموند فروید ج تعبیر خواب ج‌شیوا رویگران نشر مرکز
10 قلى زاده ، روانشناسى یروح ، انتشارات وثوق .
11 یونگ ، کارل گوستاو ، مشکلات روانى انسان مدرن ، ترجمه محمود بهفردى ، انتشارات جامى .
12 یونگ ، کارل گوستاو ، ضمیر پنهان ، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور .
13 مطهرى ، مرتضى ، فلسفه اخلاق ، انتشارات صدرا .
14 مطهرى مرتضى ، انسان کامل ، انتشارات صدرا .
15 طباطبایى ، محمدحسین ، نهایه الحکمه ، انتشارات جامع مدرسین .
16 وین دایر ، اعجاز واقعى ، محمدرضا آل یاسین ، نشر هامون .
17 وین دایر ، معنویت 2 ، على على پناهى ، نشر آسیم .
18 وین دایر ، معنویت رسالت نهایى شما ، على على پناهى ، نشر آسیم .
19 وین دایر ، براى هر مشکلى راه حل معنوى وجود دارد ، وجهیه آیت اللهى ، نشر پارسه .
20 وین دایر ، عرفان ، داروى دروهاى بى درمان ترجمه محمد حسن نعیمى انتشارات کتاب آیئن .
22 وین دایر ، خود حقیقى شما ترجمه دکتر علیرضا شاملو ج نشر دارینوش
23 وین دایر ، خود مقدس شما ترجمه سودا به مبشر ، نشر پارسه .
24 غفارى محمد رضا ، روح و دانش جدید نشر فرهنگى اسلامى .
25 لنگها و زن محمد ، اسلام و کثرت گرایى دینى ترجمه نرجس جواندل .
26 مصباح یزدى محمد تقى به سوى او ص . 56
27 – غفارى ، محمد رضا ، روح و دانش جدید ، نشرفرهنگ اسلامى
28 – ویلیام جیمز – دین و روان – مهدى قاینى – آموزش انقلاب اسلامى
29 – انگیزش و هیجان – محمد کریم خداپناهى – سمت
30 – نگرش و تغییر آن ج‌جرد بوهنر – منیژه صادقى نشرساوالان
31 – صادقى ، محمود ، تحلیل روان شناختى دین ، انتشارات طریق کمال .
پى نوشت ها :
( 1 ) فیلم راز / قسمت اول
( 2 ) راز . ص
32 ( 3 ) آزمندیان {L= ،CD =L} مقدماتى کلاس تکنولوژى فکر
( 4 ) راز صفحات 57 تا
62 ( 5 ) فیلم راز / قسمت اول
( 6 ) افرادى از جمله آزمندیان ، حلت ، فرهنگ ، هورایى و . . . از این دسته محسوب مى شوند .
{L= (7)(thesecret =L} )
( 8 ) وین دایر ، عرفان ص
{L= 141(9)kenkees =L}
( 10 ) همان ص
143 ( 11 ) وین دایر ، خود حقیقى ص
71 ( 12 ) » عرفان ، ص
360 ( 13 ) غفارى محمدرضا روح و دانش جدید دفتر نشر فرهنگ اسلامى ص
{L= 42(14)lyallWatson =L}
( 15 ) هولوگرام نوعاً از قطعه اى فیلم تشکیل شده که شباهتى به فیلم نگاتیو معمولى ندارد .
( 16 ) همان ص
47 ( 17 ) سخر لکم مافى الارض جمیعاً / جاثبه
13 ( 18 ) ( اسرا / 44 )
( 19 ) ( ترجمه المیزان ج 11 ذیل آیه )
( 20 ) ( دکتر دیوید برنز ، شناخت درمانى ، ترجمه‌ظ مهدى قراچه داغى ، نشر پیکان ، ص 16 )
( 21 ) ( همان ص 25 )
( 22 ) ( شناخت درمانى ص 42 )
( 23 ) ( پل ژاگو ، قدرت خود تلقینى ، ص 8 )
( 24 ) ( همان ص 10 )
( 25 ) ( همان ص 87 )
( 26 ) ( لیال واتسن ، فوق طبیعت ص 52 )
( 27 ) ( لیال واتسن فوق طبیعت ص 86 )
( 28 ) ( همان 140 )
( 29 ) ( هرى لورین ، قدرت ذهن ، ترجمه مهدى قراچه داغى ص 16 )
( 30 ) ( النجم 28 )
( 31 ) ( عبدالله نصرى فلسفه افرینش ص 358 ) .
( 32 ) ( تکنولوژى فکر ، آزمندیان ، علیرضا ص 238 )
( 33 ) ( مظاهرى سیف ، مطالعات معنوى ص 99 ) .
( 34 ) عرفان ص
228 ( 35 ) عرفان ص
233 ( 36 ) عرفان ص
406 ( 37 ) اعجاز واقعى ص 74 ج 189 ، 403 / 401 / عرفان 227 ج 406 ج
109 ( 38 ) اعجاز واقعى ص
61 ( 39 ) اعجاز ص
164 ( 40 ) معنویت ص 46 ج عرفان ص 71 ج 188 ج 214 ج 112 ج 121 ج 186 خود حقیقى ص
37 ( 41 ) عرفان ص 74 ، معنویت ص
110 ( 42 ) عرفان ص
83 ( 43 ) ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟
( 44 ) اعجاز ص
291 ( 45 ) اعجاز ص
301 ( 46 ) خود حقیقى ص
37 ( 47 ) خود حقیقى ص
44 ( 48 ) خود حقیقى
110 ( 49 ) ( اسراء 85 )
( 50 ) ( مومنون 14 )
( 51 ) اعراف 179

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد