۱۳۹۵/۰۴/۰۷
–
۱۱۲۳ بازدید
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما:
این که میگویند حضرت محمد(ص) و امامان,کنیزانی داشته اند که بدون عقد شرعی با آن ها ارتباط داشته اند درست است یا خیر؟ با تشکر
1. داشتن کنیز در گذشته امری مرسوم میان مردم بوده و اختصاصی به پیامبر ص و ائمه ع نداشته است .2. در گذشته ارتباط جنسی با بردگان زن از چند طریق ممکن بود:
1- ازدواج کردن مثل زنان غیر برده.
2- اسارت زن درمیدان جنگ
3- ملک یمین یعنی خریدن و صاحب برده زن شدن که این راه مخصوص صاحب آن کنیز است. و در صورتی که این کنیز شوهری نداشته باشد با خریدن آن، صاحب و مالک آن کنیز بدون عقد نکاح می تواند او را به عنوان همسر خود انتخاب نماید و اگر این کنیز از مالک خود صاحب فرزندی شد، سبب و زمینه آزادی او فراهم شده است و دیگر صاحب و مالک حق ندارد این کنیز را بفروشد باید از این کنیز نگهداری کند تا بعد از مرگ صاحب خود به عنوان ارث به فرزند خود منتقل شده و آزاد گردد و این راهی است و قسمتی از برنامه ای است که اسلام برای آزادی اسیران و بردگان خود قرار داده است.
بنا براین، مالکیت کنیز، شبیه عقد ازدواج بود و موجب محرمیت به مالک مى گردید.چرا که رابطه زن و شوهر بودن امر اعتباری و قراردادی است، نه یک امر حقیقی، حکم اسلام این است که زن به صرف اسارات در میدان جنگ از پیمان زناشوئی قبلی خود رها می شود، زیرا زنان اسیری که قبلا شوهردار بوده اند و شوهران آنان غالبا در جنگ کشته می شده اند، جز ایجاد محدودیت برای آنان دیگر هیچ سودی برای آنها نداشته، از این رو ماندن زن بر سر این پیمان جز زیان هیچ نفعی به همراه نداشت. در حالی که اگر با اسارات تمام پیمان ها و قرارهای قبلی فسخ شود، زن در دوران اسارات فرصت زندگی در شرایط انسانی برایش فراهم می شود، و زمینه نفع معنوی که عبارت از پذیرش ایمان و اطاعت خداوند باشد برای او مهیا می گردد. البته تمام مسائل عفت و پاکدامنی و زناشویی رعایت می شود. و اگر این صاحب روزی بخواهد او را به شخص دیگری ببخشد یا بفروشد و یا به عقد دیگری در بیاورد همانند همسران دیگر باید مدتی را عده نگه دارد که اصطلاحا به عده کنیزان استبراء گفته می شود بعد از آن به عقد دیگری در آید.
بنابر این روشن است که در روابط جنسی و زناشویی با زنان کنیز، کاملا مسائل شرعی و ناموس و عفت و پاکدامنی رعایت می شود و تنها تفاوت این است که اگر بین کنیز و مالک او بخواهد روابط زناشویی برقرار شود نیاز به اجرای عقد نکاح ندارد اما سایر مسائل به قوت خود باقی است.
یعنی در واقع همان خرید به قصد نکاح یا اسارت در میدان جنگ جایگزین عقد می شود یا هبه دیگران به قصد حلیت برای موهوب له موجب حلیت کنیز برای شوهرش می شود.
1- ازدواج کردن مثل زنان غیر برده.
2- اسارت زن درمیدان جنگ
3- ملک یمین یعنی خریدن و صاحب برده زن شدن که این راه مخصوص صاحب آن کنیز است. و در صورتی که این کنیز شوهری نداشته باشد با خریدن آن، صاحب و مالک آن کنیز بدون عقد نکاح می تواند او را به عنوان همسر خود انتخاب نماید و اگر این کنیز از مالک خود صاحب فرزندی شد، سبب و زمینه آزادی او فراهم شده است و دیگر صاحب و مالک حق ندارد این کنیز را بفروشد باید از این کنیز نگهداری کند تا بعد از مرگ صاحب خود به عنوان ارث به فرزند خود منتقل شده و آزاد گردد و این راهی است و قسمتی از برنامه ای است که اسلام برای آزادی اسیران و بردگان خود قرار داده است.
بنا براین، مالکیت کنیز، شبیه عقد ازدواج بود و موجب محرمیت به مالک مى گردید.چرا که رابطه زن و شوهر بودن امر اعتباری و قراردادی است، نه یک امر حقیقی، حکم اسلام این است که زن به صرف اسارات در میدان جنگ از پیمان زناشوئی قبلی خود رها می شود، زیرا زنان اسیری که قبلا شوهردار بوده اند و شوهران آنان غالبا در جنگ کشته می شده اند، جز ایجاد محدودیت برای آنان دیگر هیچ سودی برای آنها نداشته، از این رو ماندن زن بر سر این پیمان جز زیان هیچ نفعی به همراه نداشت. در حالی که اگر با اسارات تمام پیمان ها و قرارهای قبلی فسخ شود، زن در دوران اسارات فرصت زندگی در شرایط انسانی برایش فراهم می شود، و زمینه نفع معنوی که عبارت از پذیرش ایمان و اطاعت خداوند باشد برای او مهیا می گردد. البته تمام مسائل عفت و پاکدامنی و زناشویی رعایت می شود. و اگر این صاحب روزی بخواهد او را به شخص دیگری ببخشد یا بفروشد و یا به عقد دیگری در بیاورد همانند همسران دیگر باید مدتی را عده نگه دارد که اصطلاحا به عده کنیزان استبراء گفته می شود بعد از آن به عقد دیگری در آید.
بنابر این روشن است که در روابط جنسی و زناشویی با زنان کنیز، کاملا مسائل شرعی و ناموس و عفت و پاکدامنی رعایت می شود و تنها تفاوت این است که اگر بین کنیز و مالک او بخواهد روابط زناشویی برقرار شود نیاز به اجرای عقد نکاح ندارد اما سایر مسائل به قوت خود باقی است.
یعنی در واقع همان خرید به قصد نکاح یا اسارت در میدان جنگ جایگزین عقد می شود یا هبه دیگران به قصد حلیت برای موهوب له موجب حلیت کنیز برای شوهرش می شود.