۱۳۹۳/۰۵/۲۳
–
۲۴۵۷ بازدید
با سلام
آیا در قرآن کریم آیه ای مبنی بر اینکه حسنات هم از بین می روند وجود دارد؟
با سلام و عرض ادب و تشکر از ارتباط شما با این مرکز
1. آنچه در قران کریم به صراحت مورد تاکید است تکفیر است یعنی اینکه اعمال خیر اعمال بد و سیئات را بپوشاند و محو کند . در آیه 114 هود امده است :
وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْرى لِلذَّاکِرینَ ؛ و در دو طرف روز [اول و آخر آن ] و نخستین ساعات شب نماز را برپا دار، زیرا خوبیها بدیها را از میان مى برد. این براى پندگیرندگان، پندى است.
2. از بین رفتن اعمال خیر و حسنات به وسیله گناهان در اصطلاح « حبط عمل » نام دارد . حبط شدن عمل خیر و حسنات به وسیله گناهان عمومیتی ندارد و مربوط به موارد خاصی است .
علما و مفسران به چند عامل که موجب حبط و از بین رفتن ثواب عمل نیک مى شود، اشاره کرده اند که در قرآن از آن ها نام برده شده است:
1- ارتداد پس از ایمان. یعنى شخصى که مؤمن بوده، از عقاید خود دست بکشد و آن ها را انکار کند. قرآن فرمود: «هر کسى راه ارتداد را پس از ایمان در پیش گیرد و در همان حال بمیرد، اعمال او در دنیا و آخرت باطل مى شود و آنان براى همیشه در آتش خواهند بود».(1)
2- عمل بدون ایمان (کفر و شرک به خدا). قرآن به افرادى که به خدا و قیامت ایمان ندارند و عمل نیک انجام مى دهند، هشدار داده است که عملشان بدون فائده و پوچ است: »آنان کسانى هستند که به آیات خدا و روز معاد کفر ورزیده اند، پس عمل هاى نیک آنان باطل گردیده و روز رستاخیز براى آنان ارزشى قائل نخواهیم شد«.(2)
3- بى احترامى نسبت به پیامبر. از جمله عوامل احباط بى احترامى نسبت به شأن و مقام پیامبر است که از مظاهر آن با صداى بلند در مقابل حضرت سخن گفتن است، یعنى در برابر پیامبر ادب را رعایت ننموده و چون سایرین با ایشان برخورد کنند. قرآن فرمود: «اى افراد با ایمان! صداهاى خود را فراتر از صداى پیامبر نبرید و براى او داد و فریاد نکنید، آن گونه که برخى از شما با برخى دیگر سخن مى گوید و فریاد مى زند؛ مبادا اعمال شما باطل شود و خود توجه نداشته باشید».(3)
4- نداشتن التزام عملى نسبت به ایمان. قرآن فرمود: «هر کس به ایمان کفر ورزد، عملش باطل گردیده و در سراى آخرت از زیانکاران خواهد بود».(4)
5- نفاق و دورویى. قرآن فرمود: «آنان در واقع به خدا و اسلام ایمان نیاوردند، پس خداوند کارهاى آنان را حبط و باطل ساخت و این کار بر خداوند آسان است».(5)
6- ارتباط و طرح دوستى بیماردلان با کافران. «مسلمانان بیماردلى را مى بینى که با شتاب با کفار پیوند دوستى برقرار مى کنند«…آنان اعمالشان حبط شده است».(6)
عوامل دیگرى نیز موجب حبط عمل است که به آن اشاره مى شود: ناخشنودى از آیات قرآن، بازدارى از راه خدا، ستیزه جویى با پیامبر، کشتن پیامبران الهى، کشتن آمران به معروف و منادیان عدالت.(7)
علاوه بر آیات، در روایات معصومان(ع) به علل حبط و باطل شدن عمل نیز اشاره شده است مانند:
1- عجب و غرور: امام سجاد(ع) در دعاى خود مى گوید: «خدایا، عبادت مرا با عُجُب فاسد نکن».(8)
2- حسد: امام باقر(ع) مى فرماید: «از حسد بپرهیزید. به درستى که حسد، حسنات و نیکى ها را مى خورد، آن چنان که آتش هیزم را نابود مى کند».(9)
3- انکار ولایت: پیامبر اسلام(ص) فرمود: «کسى که بدون اعتقاد به ولایت، خدا را ملاقات کند، عملش را نابود ساخته است».(10)
4- بى صبرى هنگام مصیبت: امام جواد(ع) فرمود: »کسى که ناراحتى و بى تابى اش بر صبر و تحملش غلبه کند، عملش را نابود کرده است».(11)
5- ترک نماز بدون عذر: پیامبر(ص) فرمود: «کسى که بدون عذر نمازش را ترک کند، عمل خود را از بین برده است».(12)
عوامل حبط عمل به طور کلّى به چند گروه تقسیم مى شوند:
بعضى گناهان، حسنات را در دنیا و آخرت حبط مى کنند، مانند:
1- ارتداد: «کسانى که به آیات الهى کافر مى شوند و پیامبران را به ناحق مى کشند و کسانى را که امر به عدل و قسط
مى کنند و مى کشند، بشارت بده به عذاب دردناک. اینان کسانى اند که اعمال شان در دنیا و آخرت حبط مى شود».(13)
2- پاره اى گناهان، قسمتى از حسنات را حبط مى کند، مانند مخالفت کردن با پیامبر، چنان که متابعت از پیامبر موجب حسنه و مانع از بطلان عمل مى شود.(14)
3- برخى گناهان باعث انتقال حسنات انسان به دیگرى مى شود مانند قتل. هابیل به برادرش قابل گفت: برادر، اگر تو به سوى من دست دراز کنى که مرا بکشى، من به سوى تو دست دراز نمى کنم و تو را نمى کشم. من مى خواهم هم گناه من و هم گناه خودت را ببرى و جزایش را ببینى.(15)
مشهور است که متکلمین شیعه و اشاعره منکر احباط و معتزله معتقد به آن می باشند از سوی دیگر بدون شک بر اساس آیات متعدد قرآن احباط در بعضی موارد ثابت می باشد مانند احباط اعمال کسی که مرتد گشته و بدون توبه می میرد.
برای فهم درست مسأله باید دقت نمود که احباطی که شیعه منکر آن است به چه معنا است و آنچه آیات الهی اثبات می کند چیست؟ ابتدا دیدگاه معتزله که معتقد به احباط می باشند بیان می شود یعنی همان دیدگاهی که شیعه منکر آن شده است. معتزله معتقد بودند که بین هر گناه و هر عمل صالحی رابطه احباط است اما در نحوه رابطه آنها دیدگاه های مختلفی داشتند: 1- گناهان زیاد حسنات کم را نابود می کند بی آنکه حسنات تأثیری در کم شدن گناهان داشته باشد پس اگر کسی گناهانش بیش از اعمال صالحش باشد تنها همان گناهان برای او ثبت می شود. 2- گناهان زیاد حسنات کم را نابود می کند ولی به میزان حسنات از گناهان کم می شود. در هر دو نظر بالا تقدم و تأخر گناه و عمل صالح مطرح نیست. 3- گناه متأخر مطلقا (چه کم چه زیاد) عمل صالح متقدم را نابود می کند. نظر اول و سوم موجب ظلم است زیرا عمل صالح هیچ تأثیری نداشته و هیچ انگاشته شده است. اما نظر دوم در عین اینکه ظلم نیست با آیات متعددی که دلالت بر ثواب اعمال صالح مطلقا (حتی در فرض وجود گناه) دارد منافات پیدا کرده و لازمه آن خلف وعده توسط خدای متعال است. شیعه چنین احباطی را منکر شده یعنی رابطه احباط بین هر گناه با هر عمل صالحی که منجر به ظلم یا خلف وعده الهی می شود.
اما آیات قرآن نوع دیگری از احباط را اثبات می کند که متکلمین شیعه نیز آن را پذیرفته اند. به عنوان نمونه چند آیه ذکر می شود: 1- «من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فأولئک حبطت اعمالهم فی الدنیا و الآخره؛ (بقره، 217) و کسانی از شما که از دین خود برگردند و در حال کفر بمیرند آنان کردارهایشان در دنیا و آخرت تباه می شود». 2- «لئن اشرکت لیحبطن عملک؛ (زمر، 65) اگر مشرک گردی عمل تو تباه می گردد». مرحوم علامه در بحث مفصلی درباره حبط اعمال برای رد نظریه معتزله دو دلیل ذکر کرده اند: اول: خداوند می فرماید «و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملا صالحا و آخر سیئا عسی الله ان یتوب علیهم و الله غفور رحیم؛ (توبه، 103) و دیگرانی هستند که به گناهان خود اعتراف کرده و کار شایسته را با کار دیگری که بد است در آمیخته اند. امید است خدا توبه آنان را بپذیرد که خدا آمرزنده مهربان است». این آیه به وضوح بیان می نماید که اعمال انسان مختلف است (بعضی گناه و بعضی عمل صالح است) و تا الحاق توبه الهی، به حال خود باقی می ماند و این یعنی عدم احباط. دوم: در مسأله تأثیر اعمال خدای تعالی به روش عقلا عمل می کند که پاداش و کیفر هر عملی را جداگانه می دهد مگر در بعضی موارد که رابطه مولویت و عبودیت کاملا قطع شود مثل ارتداد و شرک که در صورت عدم توبه موجب نابودی اعمال می شود. اعمال در سعادت و شقاوت دنیوی و اخروی انسان مؤثر است. «فمن اتبع هدای فلا یضل و لا یشقی و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا و نحشره یوم القیامه اعمی؛ (طه، 123و124) هر کس از هدایتم پیروی کند نه گمراه می شود و نه تیره بخت، و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگی تنگ (و سختی) خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور می کنیم». سبب اصلی تأثیر اعمال در سعادت و شقاوت در سوره محمد آیه یازدهم چنین بیان می شود: «ذلک بأن الله مولی الذین آمنوا و ان الکافرین لا مولی لهم؛ چرا که خدا سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند ولی کافران را سرپرست (و یاری) نیست». بنابراین اگر کسی رابطه مولویت و عبودیت را بطور کامل با خدا قطع کند اعمال صالحش موجب سعادت (دنیوی و اخروی) او نمی شود. باید توجه داشت که استحقاق حبط عمل بواسطه کفر و امثال آن هنگام صدور عصیان از اوست ولی حتمیت آن هنگام موت است. پس شیعه معتقد به احباط به معنای معتزلی نیست ولی حبط به معنایی که در آیات قرآن بیان شده مورد قبول بوده و منجر به ظلم نمی شود.
برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: 1- علامه طباطبائی، تفسیر المیزان، ذیل آیات 216 بقره، تحت عنوان «کلام فی الحبط». 2- شیخ جعفر سبحانی، الهیات (عربی) ج4 ص363 تا 376.
پى نوشت ها:
1. بقره (2) آیه 217.
2. انعام (6) آیه 88.
3. حجرات (49) آیه 2.
4. مائده (5) آیه 5.
5. احزاب (33) آیه 19.
6. مائده، آیه 52.
7. سوره اعراف (7) آیه 147.
8. مفاتیح الجنان، دعاى مکارم الاخلاق.
9. اصول کافى، ج 2، ص 306.
10. بحارالانوار، ج 38، ص 106.
11. همان، ج 50، ص 103.
12. همان، ج 79، ص 22.
13. آل عمران (3) آیه 123.
14. محمّد (47) آیه 33.
15. مائده (5) آیه 29.
1. آنچه در قران کریم به صراحت مورد تاکید است تکفیر است یعنی اینکه اعمال خیر اعمال بد و سیئات را بپوشاند و محو کند . در آیه 114 هود امده است :
وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْرى لِلذَّاکِرینَ ؛ و در دو طرف روز [اول و آخر آن ] و نخستین ساعات شب نماز را برپا دار، زیرا خوبیها بدیها را از میان مى برد. این براى پندگیرندگان، پندى است.
2. از بین رفتن اعمال خیر و حسنات به وسیله گناهان در اصطلاح « حبط عمل » نام دارد . حبط شدن عمل خیر و حسنات به وسیله گناهان عمومیتی ندارد و مربوط به موارد خاصی است .
علما و مفسران به چند عامل که موجب حبط و از بین رفتن ثواب عمل نیک مى شود، اشاره کرده اند که در قرآن از آن ها نام برده شده است:
1- ارتداد پس از ایمان. یعنى شخصى که مؤمن بوده، از عقاید خود دست بکشد و آن ها را انکار کند. قرآن فرمود: «هر کسى راه ارتداد را پس از ایمان در پیش گیرد و در همان حال بمیرد، اعمال او در دنیا و آخرت باطل مى شود و آنان براى همیشه در آتش خواهند بود».(1)
2- عمل بدون ایمان (کفر و شرک به خدا). قرآن به افرادى که به خدا و قیامت ایمان ندارند و عمل نیک انجام مى دهند، هشدار داده است که عملشان بدون فائده و پوچ است: »آنان کسانى هستند که به آیات خدا و روز معاد کفر ورزیده اند، پس عمل هاى نیک آنان باطل گردیده و روز رستاخیز براى آنان ارزشى قائل نخواهیم شد«.(2)
3- بى احترامى نسبت به پیامبر. از جمله عوامل احباط بى احترامى نسبت به شأن و مقام پیامبر است که از مظاهر آن با صداى بلند در مقابل حضرت سخن گفتن است، یعنى در برابر پیامبر ادب را رعایت ننموده و چون سایرین با ایشان برخورد کنند. قرآن فرمود: «اى افراد با ایمان! صداهاى خود را فراتر از صداى پیامبر نبرید و براى او داد و فریاد نکنید، آن گونه که برخى از شما با برخى دیگر سخن مى گوید و فریاد مى زند؛ مبادا اعمال شما باطل شود و خود توجه نداشته باشید».(3)
4- نداشتن التزام عملى نسبت به ایمان. قرآن فرمود: «هر کس به ایمان کفر ورزد، عملش باطل گردیده و در سراى آخرت از زیانکاران خواهد بود».(4)
5- نفاق و دورویى. قرآن فرمود: «آنان در واقع به خدا و اسلام ایمان نیاوردند، پس خداوند کارهاى آنان را حبط و باطل ساخت و این کار بر خداوند آسان است».(5)
6- ارتباط و طرح دوستى بیماردلان با کافران. «مسلمانان بیماردلى را مى بینى که با شتاب با کفار پیوند دوستى برقرار مى کنند«…آنان اعمالشان حبط شده است».(6)
عوامل دیگرى نیز موجب حبط عمل است که به آن اشاره مى شود: ناخشنودى از آیات قرآن، بازدارى از راه خدا، ستیزه جویى با پیامبر، کشتن پیامبران الهى، کشتن آمران به معروف و منادیان عدالت.(7)
علاوه بر آیات، در روایات معصومان(ع) به علل حبط و باطل شدن عمل نیز اشاره شده است مانند:
1- عجب و غرور: امام سجاد(ع) در دعاى خود مى گوید: «خدایا، عبادت مرا با عُجُب فاسد نکن».(8)
2- حسد: امام باقر(ع) مى فرماید: «از حسد بپرهیزید. به درستى که حسد، حسنات و نیکى ها را مى خورد، آن چنان که آتش هیزم را نابود مى کند».(9)
3- انکار ولایت: پیامبر اسلام(ص) فرمود: «کسى که بدون اعتقاد به ولایت، خدا را ملاقات کند، عملش را نابود ساخته است».(10)
4- بى صبرى هنگام مصیبت: امام جواد(ع) فرمود: »کسى که ناراحتى و بى تابى اش بر صبر و تحملش غلبه کند، عملش را نابود کرده است».(11)
5- ترک نماز بدون عذر: پیامبر(ص) فرمود: «کسى که بدون عذر نمازش را ترک کند، عمل خود را از بین برده است».(12)
عوامل حبط عمل به طور کلّى به چند گروه تقسیم مى شوند:
بعضى گناهان، حسنات را در دنیا و آخرت حبط مى کنند، مانند:
1- ارتداد: «کسانى که به آیات الهى کافر مى شوند و پیامبران را به ناحق مى کشند و کسانى را که امر به عدل و قسط
مى کنند و مى کشند، بشارت بده به عذاب دردناک. اینان کسانى اند که اعمال شان در دنیا و آخرت حبط مى شود».(13)
2- پاره اى گناهان، قسمتى از حسنات را حبط مى کند، مانند مخالفت کردن با پیامبر، چنان که متابعت از پیامبر موجب حسنه و مانع از بطلان عمل مى شود.(14)
3- برخى گناهان باعث انتقال حسنات انسان به دیگرى مى شود مانند قتل. هابیل به برادرش قابل گفت: برادر، اگر تو به سوى من دست دراز کنى که مرا بکشى، من به سوى تو دست دراز نمى کنم و تو را نمى کشم. من مى خواهم هم گناه من و هم گناه خودت را ببرى و جزایش را ببینى.(15)
مشهور است که متکلمین شیعه و اشاعره منکر احباط و معتزله معتقد به آن می باشند از سوی دیگر بدون شک بر اساس آیات متعدد قرآن احباط در بعضی موارد ثابت می باشد مانند احباط اعمال کسی که مرتد گشته و بدون توبه می میرد.
برای فهم درست مسأله باید دقت نمود که احباطی که شیعه منکر آن است به چه معنا است و آنچه آیات الهی اثبات می کند چیست؟ ابتدا دیدگاه معتزله که معتقد به احباط می باشند بیان می شود یعنی همان دیدگاهی که شیعه منکر آن شده است. معتزله معتقد بودند که بین هر گناه و هر عمل صالحی رابطه احباط است اما در نحوه رابطه آنها دیدگاه های مختلفی داشتند: 1- گناهان زیاد حسنات کم را نابود می کند بی آنکه حسنات تأثیری در کم شدن گناهان داشته باشد پس اگر کسی گناهانش بیش از اعمال صالحش باشد تنها همان گناهان برای او ثبت می شود. 2- گناهان زیاد حسنات کم را نابود می کند ولی به میزان حسنات از گناهان کم می شود. در هر دو نظر بالا تقدم و تأخر گناه و عمل صالح مطرح نیست. 3- گناه متأخر مطلقا (چه کم چه زیاد) عمل صالح متقدم را نابود می کند. نظر اول و سوم موجب ظلم است زیرا عمل صالح هیچ تأثیری نداشته و هیچ انگاشته شده است. اما نظر دوم در عین اینکه ظلم نیست با آیات متعددی که دلالت بر ثواب اعمال صالح مطلقا (حتی در فرض وجود گناه) دارد منافات پیدا کرده و لازمه آن خلف وعده توسط خدای متعال است. شیعه چنین احباطی را منکر شده یعنی رابطه احباط بین هر گناه با هر عمل صالحی که منجر به ظلم یا خلف وعده الهی می شود.
اما آیات قرآن نوع دیگری از احباط را اثبات می کند که متکلمین شیعه نیز آن را پذیرفته اند. به عنوان نمونه چند آیه ذکر می شود: 1- «من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فأولئک حبطت اعمالهم فی الدنیا و الآخره؛ (بقره، 217) و کسانی از شما که از دین خود برگردند و در حال کفر بمیرند آنان کردارهایشان در دنیا و آخرت تباه می شود». 2- «لئن اشرکت لیحبطن عملک؛ (زمر، 65) اگر مشرک گردی عمل تو تباه می گردد». مرحوم علامه در بحث مفصلی درباره حبط اعمال برای رد نظریه معتزله دو دلیل ذکر کرده اند: اول: خداوند می فرماید «و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملا صالحا و آخر سیئا عسی الله ان یتوب علیهم و الله غفور رحیم؛ (توبه، 103) و دیگرانی هستند که به گناهان خود اعتراف کرده و کار شایسته را با کار دیگری که بد است در آمیخته اند. امید است خدا توبه آنان را بپذیرد که خدا آمرزنده مهربان است». این آیه به وضوح بیان می نماید که اعمال انسان مختلف است (بعضی گناه و بعضی عمل صالح است) و تا الحاق توبه الهی، به حال خود باقی می ماند و این یعنی عدم احباط. دوم: در مسأله تأثیر اعمال خدای تعالی به روش عقلا عمل می کند که پاداش و کیفر هر عملی را جداگانه می دهد مگر در بعضی موارد که رابطه مولویت و عبودیت کاملا قطع شود مثل ارتداد و شرک که در صورت عدم توبه موجب نابودی اعمال می شود. اعمال در سعادت و شقاوت دنیوی و اخروی انسان مؤثر است. «فمن اتبع هدای فلا یضل و لا یشقی و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا و نحشره یوم القیامه اعمی؛ (طه، 123و124) هر کس از هدایتم پیروی کند نه گمراه می شود و نه تیره بخت، و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگی تنگ (و سختی) خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور می کنیم». سبب اصلی تأثیر اعمال در سعادت و شقاوت در سوره محمد آیه یازدهم چنین بیان می شود: «ذلک بأن الله مولی الذین آمنوا و ان الکافرین لا مولی لهم؛ چرا که خدا سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند ولی کافران را سرپرست (و یاری) نیست». بنابراین اگر کسی رابطه مولویت و عبودیت را بطور کامل با خدا قطع کند اعمال صالحش موجب سعادت (دنیوی و اخروی) او نمی شود. باید توجه داشت که استحقاق حبط عمل بواسطه کفر و امثال آن هنگام صدور عصیان از اوست ولی حتمیت آن هنگام موت است. پس شیعه معتقد به احباط به معنای معتزلی نیست ولی حبط به معنایی که در آیات قرآن بیان شده مورد قبول بوده و منجر به ظلم نمی شود.
برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: 1- علامه طباطبائی، تفسیر المیزان، ذیل آیات 216 بقره، تحت عنوان «کلام فی الحبط». 2- شیخ جعفر سبحانی، الهیات (عربی) ج4 ص363 تا 376.
پى نوشت ها:
1. بقره (2) آیه 217.
2. انعام (6) آیه 88.
3. حجرات (49) آیه 2.
4. مائده (5) آیه 5.
5. احزاب (33) آیه 19.
6. مائده، آیه 52.
7. سوره اعراف (7) آیه 147.
8. مفاتیح الجنان، دعاى مکارم الاخلاق.
9. اصول کافى، ج 2، ص 306.
10. بحارالانوار، ج 38، ص 106.
11. همان، ج 50، ص 103.
12. همان، ج 79، ص 22.
13. آل عمران (3) آیه 123.
14. محمّد (47) آیه 33.
15. مائده (5) آیه 29.