از وحدت حوزه و دانشگاه تا دانشگاه اسلامی
۱۳۹۴/۰۹/۲۴
–
۱۳۹۸ بازدید
از وحدت حوزه و دانشگاه تا دانشگاه اسلامی
مفهوم وحدت حوزه و دانشگاه را توضیح دهید و این که دانشگاه اسلامی
چه تعریفی دارد؟
وحدت حوزه و دانشگاه:
وحدت
حوزه و دانشگاه یکی از رهاوردهای عظیم و پر برکت انقلاب اسلامی است. بدون شک، تداوم
انقلاب و بنیان گذاری تمدّن نوین اسلامی و رشد و توسعه فراگیر آن، جز در پرتو وحدت
و پیوند گسست ناپذیر این دو نهاد مقدس، امکان پذیر نیست. آنچه در این روند بایسته و
اجتناب ناپذیر است، در درجه اول، شناخت ماهیت این دو پایگاه عظیم و توانمندی هاو
کاستی های هر یک و داشتن الگویی مناسب برای پیوند آن دو است. درباره ماهیت حوزه و
دانشگاه، تردیدی نیست که وجه مشترکشان این است که هر دو، نهادهایی علمی و پرورش
دهنده شخصیت های علمی و فکری هستند. با این حال، هر یک خاستگاهی ویژه و ساختار و
روشی خاص خود و تاریخچه و کارنامه ای جداگانه دارند. خاستگاه اساسی حوزه های علمیه،
انگیزه های دینی است: شور و اشتیاق زایدالوصف دینی و علاقه به ژرف کاوی در معارف
سعادت بخش و هدایت آفرین الهی، و کنجکاوی در دستورهای جامع و زندگی ساز اسلام و
شناخت جهان بر اساس رهنمودهای وحیانی و آموختن هنجارهای دینی در ابعاد مختلف حیات
فردی و اجتماعی انسان. این انگیزه باعث پیدایش حوزه های بزرگ علمیه، در طول تاریخ و
پرورش چهره های علمی درخشانی شده است. اینان علاوه بر علوم خاص دینی، در دیگر رشته
هاـ مانند فلسفه، ریاضیات، هیئت، طب و… ـ نیز سرآمد روزگار خویش بوده و
افزون بر خدمات علمی، فعالیت های اجتماعی و سیاسی بسیار ارزنده ای نیز کرده اند؛
چهره هایی چون: بو علی سینا، شیخ طوسی، شیخ بهایی، ملاصدرا، امام خمینی (ره) ،علامه
طباطبایی، شهید مطهری، آیه اللّه حسن زاده، آیهالله جوادی، آیه الله مصباح
یزدی و… . در دستور رضا خان جهت تأسیس دانشگاه تهران ـ که اولین دانشگاه ایرانی
به سبک جدید در ایران است ـ درباره خاستگاه دانش های جدید در ایران، دو نکته بیان
شده است: 1. آشنایی با علم و تکنولوژی غرب؛ 2. تربیت کادر نظام. در
این دستور، توجه به غنای داخلی و رشد و توسعه علمی، با تکیه بر امکانات بالقوه و
فرهنگ داخلی، فراموش گردیده و این تلقّی را در ضمن خود دارد که دانشگاه برای رشد
علمی، همواره باید مصرف کننده تولیدات غرب باشد. همچنین در تربیت کادر نظام ـ با
توجه به وابستگی کل نظام به سلطه های غربی ـ شیوه ای را می طلبید که در آن، افرادی
وابسته و مقلّد غرب پرورش یابند. ثمرات این حرکت به گونه ای شد که ناگهان فریاد
«شریعتی»ها بلند و پرده از خیانت های پرورش یافتگان نظام تربیتی غربی برداشته شد!
کسانی چون دکتر شریعتی بانگ بر آوردند که پای هر قرارداد استعماری، امضای یکی از
تربیت یافتگان دانشگاه ها دیده می شود؛ در حالی که هیچ روحانی حوزه رفته ای، در این
امور مشارکت ندارد. البته این به معنای آن نیست که همه دانشگاهیان، این گونه تربیت
می شدند؛ بلکه مقصود آن است که یکی از اهداف بنیان گذاران دانشگاهِ جدید، این بوده
است؛ لیکن دانشگاهیان به دو دسته «انسان های شریف و مستقل» و «انسان هایی با گرایش
های غربی» تقسیم می شدند. بدون شک، نقش فعال و گسترده گروه اول ـ به ویژه پس از
انقلاب اسلامی ـ بسیار حایز اهمیت و چشمگیر است. در این بین، یک واقعیت نیز قابل
انکار نیست و آن اینکه حوزه های علمیه ـ در عین آنکه در طول تاریخ فعالیت خود،
علاوه بر آثار فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و شخصیت های بزرگی که در خود پرورش داده اند
ـ به دلیل فشارهای سیاسی و اجتماعی و نیز برخی نگرش ها و بینش های درونی خود، در
یکی دو قرن اخیر دچار تنگناهای شدید و ضعف هایی گشتند؛ از جمله آنکه به دلیل
فشارهای مختلف ـ به خصوص در عهد رضاخان ـ بسیاری از رشته های علمی کنار گذاشته شد و
به حداقل اکتفا گردید. علاوه بر این شرایط، موج غرب گرایی و
خود باختگی در برابر آن، و نیز شعار غربی «جدایی دین از سیاست» نیز بیش از پیش،
حوزه ها را دچار اختلاف و محدودیت کرد. اکنون نیز این باور در برخی از اذهان وجود
دارد که بایستی دین و رجال دین، از سیاست جدا باشند که این نیز از ارمغان های تفکر
غربی است!
معنای صحیح وحدت حوزه و دانشگاه:
پیشنهاد
«مرتبط شدن حوزه ها با علوم دانشگاهی» نکته ای قابل توجه است؛ ولی نبایستی از وحدت،
برداشتی فیزیکی داشت. اگر امام راحل و دیگر شخصیت های بارز فرهنگی، برای دفاع از
کیان فرهنگ اسلام و استقلال فکری، شعار وحدت حوزه و دانشگاه را سر داده اند، بدان
معنا نیست که باید از نظر فیزیکی و اداری در یک چهارچوب قرار بگیرند!
چنین وحدتی، نه ممکن است و نه مفید. وحدت، وحدت در اهداف واصول و
راهبردها و راه کارها است؛ نه وحدت صوری و فیزیکی. یکسان شدن محیط آموزشی حوزه و
دانشگاه، به دولتی شدن حوزه ها منجر می شود و دولتی شدن حوزه، خطر بزرگی است که
همواره حوزه ها از آن پرهیز می کرده اند. اگر حوزه ها توانسته اند در شرایط مختلفی
ـ همانند انقلاب مشروطه، انقلاب ضد انگلیسی در عراق، و بالاخره انقلاب اسلامی ـ
نقشی ایفا کنند، به دلیل استقلال آنها از حکومت بوده است. مقام معظم رهبری در تعیین
دقیق این موضوع می فرماید: «وقتی ما وحدت حوزه و دانشگاه را عنوان میکنیم، بدیهی
است مقصود این نیست که این دوتا را در عالم واقعیت تبدیل کنیم به یک چیز؛ زیرا
اگرچه در گذشته، در حوزههای علمیه، همان دروسی خوانده میشد که امروز در دانشگاه
ها خوانده میشود؛ اما اگر فرض کنیم آن دروس حوزههای علمیه، همان پیشرفتی را که تا
امروز کرده است، میکرد، باز امروز باید به مقتضای تخصص و تشعُّب، هر گروه کار و
درس خودشان را دنبال کنند. پس مقصود این نیست و مبادا بعضی همین موضوع به این
روشنی و وضوح را ندیده بگیرند و درباره غلط بودن شعار وحدت حوزه و دانشجو قلم
فرسایی کنند». این را همه میفهمند. نه امام و نه دیگر بزرگواران نخواستند بگویند
که دانشگاهها جمع شوند بروند قم یا بشوند شعبهای از حوزه قم یا اینکه حوزه قم
جمع بشود بیاید توی دانشگاه ها حل شود و یا بشود شعبهای از آنها. هیچکس این را
نخواست و مطرح نکرد. مسئله این است که ما دو نهاد اصیل دانشجویی داریم: یکی متوجه
به کسب علوم مربوط به فهم و تبلیغ دین و نوآوری در مباحث دینی و نوآوری در فهم
مسائل روز و حادث شونده در زندگی است که این حوزه است. و کارش عبارت است از تحقیق
در مسائل دینی و فراگرفتن احکام الهی در همه شئون زندگی. آن هم نه فقط در آنچه که
مربوط به کنج محراب یا کنج خانه است؛ بلکه در قلمرو وسیع زندگی بشر. این گروه، این
را باید فرابگیرند، احکام جدیدش را تحقیق کنند، ناخالصی ها و ناسرهها را از آن
بزدایند و آن را با زبان مناسب، در هر جامعهای و هر زمانی و هر مخاطبی، به رساترین
شکل ممکن، به مخاطبان برساند. این، وظیفه آن نهاد حوزهای
است و اسمش «حوزه علمیه» است. یک نهاد دانشجویی دیگر داریم که این نهاد دانشجویی،
ناظر است به اداره امور زندگی مردم؛ منهای مسائل مربوط به دین. مردم معاش دارند،
کسب دارند، ساختمان دارند، راه دارند، جسم دارند، شناسایی های گوناگون لازم است،
تحقیق در امور زندگی مردم لازم است. علوم مختلف و انواع و اقسام دانش ها، برای بهتر
کردن و راه انداختن زندگی مردم، وجود دارد. این نهاد هم مشغول فراگیری این دانش
هاست که اینها را فرابگیرد و در آنها متخصص و صاحبنظر شود. درباره آنها تحقیق کند
و آنها را برای پیاده شدن در جامعه آماده کند. تحقیقات نو، دنیایی را جذب کند، و
خودش به نوبه خود، تازههایی در این دانش ها بیافریند و به بشریت عرضه کند. این هم
یک نهاد دانشجویی دیگر. حالا اگر هر دوی این دو نهادهای دانشجویی خوب کار کنند و با
هم رابطه متقابل دوستانه و از خود دانستن یکدیگر داشته باشند، معنایش این خواهدشد
که این جامعه، هم دینش، هم دنیایش آباد خواهد شد. آنها جهتگیری زندگی او را تصحیح
میکنند، اینها حرکات زندگی او را تسهیل میکنند. آنها فکر و ذهن و روح او را،
آنچنان از زشتی ها و نادرستی ها میآلایند که بفهمد به کجا باید حرکت کند و اینها
وسیله این حرکت را بهدست او میدهند، تا حرکت کند. وحدت در اهداف کلّی؛ وحدت در
کامل ساختن این ملت و این کشور و حرکت با یکدیگر و عبور در دو خط موازی بدون اصطکاک
با هم؛ یعنی، هر دو، کار خودشان را بکنند، اما برای یک هدف. آن هدف، ساختن و کامل
کردن ملت و کشور ایران است. اینجور باید حرکت کرد».
(بیانات مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان، به مناسبت روز وحدت
حوزه و دانشگاه 24/9/72) «هدف این است که همه
به سمت ایجاد یک جامعه اسلامی پیشرفته مستقل، جامعه امام، جامعه پیشاهنگ، جامعه
الگو، ملت شاهد ـ ملتی که مردم دنیا با نگاه به او جرأت پیدا کنند، تا فکر تحول را
در ذهن خودشان بگذرانند و در عملشان پیاده کنند ـ حرکت نمایند. در راه ایجاد چنین
کشور و جامعه و ملتی، علاجی جز این نیست که دانشجو و طلبه، حوزه و دانشگاه، روحانی
و روشنفکرِ تحصیلکرده، در کنار هم، دوشبهدوش هم و با هم، به سمت یک هدف حرکت
کنند؛ بدون این نمیشود. او متدین است و این آگاه به مسائل جهان و مسائل روز».
(سخنرانی در دیدار
طلاب حوزههای علمیه و دانشجویان دانشگاهها، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه،
28/9/69)
اسلامی شدن دانشگاه ها:
بحث اسلامی شدن دانشگاه ها، یکی از مهم ترین اهداف
انقلاب اسلامی در بعد فرهنگی آن و از نیازها و ضرورت های اساسی جامعه ما است. از
ابتدای انقلاب نیز تاکنون گام های مثبتی در این زمینه برداشته شده؛ اما با این همه
نسبت به اهداف انقلاب اسلامی و جایگاه شایسته دانشگاه در این امر، با کاستی های
فراوانی روبه رو است. اکتفا به برخی امور مانند گنجاندن چند درس و یا مسائل ظاهری،
هر چند امری لازم است اما به هیچ وجه کافی نیست و انتظارات جامعه از یک دانشگاه
اسلامی را برآورده نمی سازد.
ویژگی های دانشگاه اسلامی:
باید روح حاکم بر دانشگاه و محتوای آموزش و سیاست ها،
مدیریت ها و برنامه ریزی ها از تعالیم عالی اسلامی سرچشمه بگیرد. مسئولان، اساتید و
دانشجویان با مبانی فکری و عقیدتی اسلام عمیقاً آشنا شده و از نظر روش و عملکرد،
میزان و ملاک آموزه های دینی باشد. چنین دانشگاهی باید سرشار از نشاط، پویایی،
ایمان و اخلاص باشد و هدف و انگیزه همگان، تعالی و تکامل خود و اجتماع و پیشی گرفتن
در علم و ترقّی کمّی و کیفی آن باشد. رفع نیازهای نظام اسلامی و قطع وابستگی های
علمی و فنی و جبران عقب ماندگی ها از هدف های مهم دانشگاه اسلامی است. نوآوری و به
کار گرفتن تمام نیرو و اندیشه در راه تولید علم، از ویژگی های دیگر آن است.
هر دانشجو می تواند با مطالعه عمیق مبانی دینی و اسلامی آراسته شدن
به فضایل اخلاقی و الهی، ایجاد ارتباط با دیگر دانشجویان، انتقال افکار و اندیشه
های خود به یکدیگر، داشتن اتّحاد و موضع گیری های مناسب در موارد ضروری و از همه
مهم تر تلاش پیگیر علمی و فتح قله های دانش، در تحقّق این مهم می تواند نقش مؤثری
ایفا کند.
آنچه که مقام معظم رهبری تحت عنوان «نهضت نرم افزاری» مطرح فرمود،
یک شرط واقعی و مهم برای تحقق این هدف مهم است و وظیفه ما تولید علم و دانش در این
عرصه است.
مؤلفه های دیگر دانشگاه اسلامی ـ که باید در پی تحقق آنها بود ـ
عبارت است از:
1. علم و تخصص، 2. معارف دینی، 3. اخلاق و
تهذیب، 4. خودباوری و اعتماد به نفس، 5. استقلال و اتکای ذاتی در عین
استفاده از یافته ها و تجارب دیگران، 6. جامع نگری و
بینش اجتماعی و سیاسی، 7. آرمان گرایی و هدف داری، 8. تعهد و دلسوزی
در راستای اصلاح و سامان بخشیدن به امور جامعه.
بنابراین
تعهد و تخصّص، دو مؤلفه لازم و همراه در دانشگاه اسلامی هستند.
(جهت مطالعه بیشتر
ر.ک: فصلنامه دانشگاه اسلامی، سال ششم، ش 15؛ فصلنامه دانشگاه اسلامی، سال هفتم، ش
17، 18 و 19؛ مجموعه دانشگاه اسلامی و رسالت دانشجوی مسلمان، روابط عمومی نهاد
نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه ها؛ دانشگاه و دانشگاهیان از دیدگاه امام خمینی،
مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
)