اسلام و برده دارى – جزء ۲سوره بقره، آیه ۱۷۸ و ۲۲۱
۱۳۹۵/۱۲/۰۲
–
۲۰۷ بازدید
پرسش ۱ . نظر اسلام درباره برده دارى و بردگى چیست؟ پرسش ۲ . آیا قیمت گذارى بر روى برده و خرید وفروش آن، با مقام انسانیت سازگار است؟
پرسش ۳ . آیا درست است که کنیز به صاحب و مولاى خود محرم مى شود؛ در حالى که صیغه اى جارى نشده است؟
پرسش ۴ . چگونه زن شوهردار کافر، وقتى کنیز مى شود، عقد قبلى او از بین رفته، مولایش مى تواند با او نزدیکى کند؟
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ…»[ بقره 2، آیه 178.]؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید! درباره کشتگان، بر شما [حق ]قصاص مقرر شده، آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده…».
«وَ لا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِ حَتّى یُؤمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤمِنَةٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْ»[ بقره 2، آیه 221.]؛
«و با زنان مشرک ازدواج مکنید؛ تا ایمان بیاورند. قطعاً کنیز با ایمان، بهتر از زن مشرک است؛ هر چند [حسن و زیبایى] او شما را به شگفت آورد».
داستان بردگى در قرآن چند جا آمده است. عبد، به مرد برده مى گویند و اَمه، یعنى کنیز و زن برده. «لَأَمَةٌ مُؤمِنَةٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَةٍ»[ بقره 2، آیه 221.]؛ «[براى ازدواج] کنیز با ایمان، بهتر از زن مشرک است».
در آیه 89 سوره مائده کفاره شکستن قسم، یکى از این سه چیز است: سیر کردن 10 مسکین یا لباس دادن به 10 مسکین یا آزاد کردن 1 بنده (برده). در روایات نیز آمده است که کفاره افطار عمدى روزه ماه رمضان این است که یا 60 روز روزه بگیرد یا 60 فقیر را سیر کند و یا یک بنده (برده) آزاد نماید.
حالا باید بررسى کنیم:
اولاً، اصل داستان بردگى چیست؟
ثانیا، آیا اسلام قبول داشته یا نه؟
ثالثا، آیا الآن هم حکم برده دارى در اسلام وجود دارد یا نه؟
اصل داستان بردگى این بوده که در زمان قدیم و قبل از اسلام، بر اثر جنگ، اسیرهایى که مى گرفتند، اینها را مثل امروز، در اردوگاه اسیران نگه دارى نمى کردند؛ بلکه آنها را خرید و فروش مى کردند. اگر زن هم بوده، همین طور؛ از مردها، به عنوان خدمتکار استفاده مى کردند و از زنان به عنوان کلفت. بردگى در همه ادیان، یهودى، مسیحى و بت پرست، کارى مرسوم بوده است.
البته غیر از جنگ، یک راه دیگرى هم براى بردگى داشتند و آن این که هر کس زورش مى رسیده، افرادى را اسیر مى کرد و مى فروخت؛ به ویژه سیاه پوستان را؛ مثلاً یک تاجرى به افریقا مى رفت و 50 نفر را مثل این که قفس بیندازد و بگیرد، مى گرفت و با خود به کشورهاى دیگر مى آورد و آنها را مى فروخت. البته همین الان هم به نوعى این کارها هست که از آن به برده دارى نوین تعبیر مى کنیم. در عربستان هم اکنون افراد ثروتمند از کشورهایى مانند فیلیپین، تعدادى انسان را مى خرند و گاهى آنها را مى فروشند؛ البته اسمش برده نیست؛ اسمش مثلاً خادم است؛ ولى در اصل، همان برده است و نیز در کشورهاى اروپایى و آمریکا، انسان هاى جهان سومى را اجیر مى کنند و در کارهاى سخت از آنان استفاده مى کنند. یا از جنس زن استفاده هاى صد در صد ابزارى و تبلیغاتى مى نمایند به طورى که کرامت انسانى او را در حدّ یک ابزار براى سودجویى و درآمد بیشتر شرکت ها و افراد ثروتمند و داراى قدرت، پایین مى آورند.
آیا اسلام بردگى را قبول دارد یا نه؟
اسلام، بخشى از برده دارى را رد و بخشى را امضا کرد که باید بررسى کنیم. آن بخش که با کرامت انسانى ناسازگار است، رد شده است؛ مثل این که یک نفر به زور تعدادى را مى گرفت و بعد خرید و فروش مى کرد که این، ممنوع شده است؛ زیرا بشر آزاد است؛ چه سرخ پوست باشد و چه سیاه پوست؛ همگى بشرند و آزاد خلق شده اند. به همین دلیل، براى حل مشکل برده دارى موجود در جامعه آن روز، در اسلام، احکامى وضع شد و راهکارهایى بیان شده که بردگان رفته رفته، رها شوند و بدون تنش و مشکل، جذب اجتماع شوند؛ به طور مثال، کفاره برخى گناهان، مانند روزه خوارى را آزاد کردن برده قرار داد و با این کار، برده هایى که از گذشته به ناحق گرفته شده بودند، آزاد شدند و یا کسانى که سیاه لشگر دشمن بودند، رفته رفته در خانه مسلمانان، با آیین و آداب اسلام آشنا شدند و بعد، آزاد شدند.
اما آن قسمتى که مورد قبول اسلام قرار گرفت و هم اکنون نیز در احکام اسلام وجود دارد، آن است که اگر کافرهاى حربى، یعنى غیرمسلمانان متجاوز، به مسلمانان حمله کردند، در این جا اسراى آنها احترام ندارند؛ نه زن و نه مرد؛ مثلاً اگر اسراییل یا آمریکا به ایران حمله کنند، اینها کافر حربى هستند. کشتن اسیر در اسلام، حرام است؛ اما دلیلى ندارد در اردوگاه نگه دارى شوند؛ بلکه اگر در خانه هاى مسلمانان تقسیم شوند و کار کنند، علاوه این که این عمل نوعى تنبیه نسبت به تجاوزشان است، به عنوان نیروى انسانى به اقتصاد خانواده ها و در مجموع به اقتصاد کشور، کمک مى کنند و در عین حال با آیین و آداب مسلمانان نیز آشنا مى شوند و این همان نکته مهمى است که موجب شده از نگاه اسلام، تحویل اسرا به خانه مسلمانان، بر نگه دارى در اردوگاه، ترجیح داده شود. به همین جهت، بسیارى از بردگان پس از مدتى مسلمان شده، حتى بعد از آزادى، مایل بودند در خانه صاحب خود بمانند و این نمونه ها درباره بردگانى که در خانه امامان علیهم السلامبودند، بسیار بوده است.
در اسلام توصیه ها و احکام متعددى درباره رعایت حق و حقوق بردگان آمده است. بردگان در اسلام، نباید شکنجه شوند، غذا و پوشاک و مسکن آنها باید تأمین شود و… ولى در عین حال، باید مطیع مولا و صاحب خود باشند. اسلام چنین برده دارى را پذیرفته، اگر چه امروزه امکان اجراى آن وجود ندارد؛ ولى احکام آن در کتاب هاى فقهى هست.
البته تذکر یک مطلب لازم به نظر مى رسد و آن اینکه اجراى این حکم مانند قصاص حق مسلمانان است ولى مى توانند از این حق گذشته و با اسیران طبق مصلحت هاى جامعه و زمان برخورد دیگرى نمایند. مثلاً در قبال انجام خدمتى مانند یاد دادن حرفه و عملى به مسلمانان آنان را آزاد نمایند یا هرگونه که حکومت اسلامى صلاح دید آنان را نگه دارى نماید. و اگر سؤال شود اسلام که با انواع راه هاى برده گیرى مخالفت کرد چرا این یک راه را باز نگه داشت؟
پاسخ این است که در آن زمان کفار در جنگ ها برده مى گرفتند و اگر اسلام آن را منع مى کرد موجب تضعیف جبهه مسلمین شده و کافران را بر آنان پرجرأت مى نمود پس اسلام این راه را براى مقابله به مثل مفتوح نگه داشت ولى اگر در زمانى سایر ادیان و کشورها در جنگ برده گیرى نکنند حاکم اسلامى هم مى تواند به جاى برده نمودن اسیران کافر با آنان برخورد دیگرى نماید. به عبارت دیگر این حکم حق حکومت اسلامى است نه تکلیف او، مانند قصاص که حق مجنى، علیه است نه تکلیف او، یعنى مى تواند قصاص کند نه اینکه قصاص کردن بر او واجب باشد و اگر قصاص ننمود مى تواند به جاى آن دیه و پول بگیرد یا عفو نماید. حال حکم برده گیرى براى حاکم اسلامى نیز همین گونه است.
آیا پذیرفتن برده دارى به همین مقدار نیز با کرامت انسانى سازگار است؟
در این باره باید دانست که اگر غیرمسلمانان در پى توطئه نباشند و جنگ افروز نباشند، بلکه به قوانین اسلام احترام بگذارند، آنها احترام دارند؛ اما کشورى که سر جنگ با اسلام دارد و حمله نماید دیگر احترامى ندارد و اگر اسیر شدند، طبق قوانین اسلام، تحویل آنان به مسلمانان، بر نگه دارى آنان در اردوگاه ها، اولویت دارد و در این صورت، چه بسا اکثر اینها مسلمان شده، بعد از اسلام آوردن، آزاد گردند. بنابراین، این کار با کرامت انسانى سازگارى دارد.
در نتیجه اسلام با برده دارى به شکل زورگیرى یا انتقال مردم ضعیف از کشورى به کشور دیگر و خرید و فروش آنها و همچنین با برده گیرى از میان اسراى دو کشور مسلمان مخالف است؛ اما اگر کافرى در جنگ با مسلمین اسیر شد احترامى ندارد، اگر مرد بود، عبد است و اگر زن بود، در صورت اسیر شدن، حکم کنیز را دارد.
آیا قیمت گذارى بر روى برده و خرید و فروش آن، با مقام انسانیت سازگار است؟
با پاسخ هاى متعددى که ذکر کردیم، معلوم مى شود؛ انسان هایى که با حضور در جبهه کفر، با اسلام به مقابله آمده اند، تنزل آنها در حد کالا، نه تنها با مقام آنها ناسازگار نیست، بلکه نوعى تخفیف در مجازاتشان نیز مى باشد و حداقل از زندگى محروم نبوده و یا در زندان هاى مخوف، گرفتار نمى شوند. اگر شخصى به ماهیت و حقیقت تجاوز آمریکا و انگلیس به عراق و افغانستان آگاه شود که چگونه از آن طرف کره زمین آمدند و به مال و جان و نوامیس مسلمین تجاوز کردند، هیچ گاه واژه اى به نام کرامت انسانى براى این کفار حربى به ذهنش خطور نمى کند.
قیمت برده ها نیز با توجه به توانایى ها و هنرهاى ایشان، متفاوت است؛ مثلاً اگر غلامى خیاط و یا بنا باشد، این موجب تفاوت قیمت او مى شود که به نوعى نه تنها کسر شأن او نیست، بلکه نشان دهنده توانمندى هاى او نیز مى باشد.
چگونه کنیز به انسان محرم مى شود؛ در حالى که صیغه اى جارى نشده است؟
در اسلام، ازدواج بدون سبب ممکن نیست و سبب نیز منحصر به صیغه عقد نیست؛ بلکه در مورد کنیز، سبب محرمیت، همان مالکیت مولاى او مى باشد؛ به این معنا که مولى وقتى مالک کنیز مى شود، هم به او محرم شده، هم مى تواند از او صاحب فرزند شود.
نباید فراموش کرد که اگر گفته شد محرمیت کنیز با صیغه عقد نمى باشد، به معنى بى بندوبارى جنسى نیست و این گونه نیست که مولایش و یا دیگران هرنوع رابطه اى را بتوانند با او داشته باشند؛ بلکه زوجیت او ضوابطى دارد که براى همه لازم الاجرا مى باشد؛ مثل این که اگر مولى اجازه داد که کنیزش با شخص دیگرى و یا غلامى ازدواج کند، دیگر خود حق همبسترى با او را ندارد و مانند آن.
چگونه زن شوهردار کافر، وقتى کنیز مى شود، عقد قبلى از بین رفته، مولایش مى تواند با او نزدیکى کند؟
کافر حربى و کسى که به جنگ اسلام و مسلمانان آمده است، جان و مال او احترام ندارد و پس از اسارت زن او، پیوند ازدواج او نیز محترم نخواهد بود و او حقى نسبت به همسرش ندارد. این گونه برخورد، حداقل دو دلیل مى تواند داشته باشد؛ 1. ضربه به دشمن. 2. رهاسازى زن از سلطه یک کافر و زمینه سازى اسلام آوردن او و آزادى او در محیط مسلمانان.
در صدر اسلام نیز بسیارى از زنان از مکه به مدینه پناهنده مى شدند و اسلام مى آوردند و همسران مشرک آنها، براساس قانون اسلام، حق بازگرداندن زنشان را نداشتند.
علاوه بر آن چه گفته شد، اسلام راه هاى ابتکارى متعددى را براى آزادى تدریجى بردگان اعلام نمود که برخى عبارتند از:
1. اسلام، آزادى برده را از عبادات بزرگ قرار داد و پیشوایان اسلام نیز در عمل به این عبادت، اهتمام والایى داشتند. امام سجاد علیه السلام در طول حیات شریف خود، هزاران برده را خرید و آزاد ساخت.[ رسول جعفریان، حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه علیه السلام، قم: انصاریان، چاپ اول، 1376، ص280.]2. کفاره واجب برخى از گناهان، آزادى برده قرار داده شد.
3. خرید و فروش ام ولد[ ام ولد، کنیزى را گویند که از ارباب خود صاحب فرزند شده است.] را منع کرد. این مسئله خود به خود، موجب آزادى کنیزانى مى شد که از طریق ارباب خود صاحب فرزند مى شدند.
4. مالکیت فرزند بر پدر و مادر خویش را منع کرد و این مسئله نیز منجر به آزادسازى ام ولد مى شد.
5. به بردگان حق کتابت و قرارداد با صاحبان خویش داد؛ تا بتوانند با کار و تلاش به آزادسازى خویش بپردازند و یا مدت بردگى و گستره آن را محدود سازند. این مسئله، باعث مى شد که بردگان با اراده و عزم خویش، در جست و جوى آزادى برآمده، در راه آن بکوشند و سپس از ثمرات آن به خوبى بهره گیرند.
6. در یکى از جنگ ها، پیامبر صلى الله علیه و آله با اسیران برده شرط کرد که هر کس ده مسلمان را سواد بیاموزد، آزاد خواهد شد و اسلام از این طریق، استفاده هاى فرهنگى مناسبى نمود. این کار علاوه بر آن که به نفع مسلمانان بود، بردگان نیز در برخورد با مسلمین، با عقیده و مکتب آنان بیشتر آشنا مى شدند و زمینه براى اسلام آوردن آنها فراهم مى شد.
در صدر اسلام – به ویژه در دوران حیات پیامبر صلى الله علیه و آله – بردگان نه تنها آزاد مى شدند، بلکه از تعلیم و تربیت و مراقبت هایى بهره مند مى شدند.
«زید» برده اى آزاد شده بود که به مقام صحابى پیامبر صلى الله علیه و آله و کتابت قرآن و حدیث رسید و فرزند او اسامه، از فرماندهان بزرگ سپاه اسلام بود.
«بلال حبشى» نیز به فرماندارى مدینه برگزیده شد.
«قطب الدین آیبیک»، برده اى بود که امپراتورى بزرگ اسلام را در سرزمین هندوستان بنیان نهاد.[ مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه محسن مؤیدى، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1358، ص 48 و 49.]چرا پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان علیهم السلام غلام و کنیز داشتند؟
رازش این است که یکى از شیوه هاى امامان، خرید غلامان براى تعلیم و تربیت آنان و پرورش فکرى و معنوى و سپس آزادسازى آنان بوده است. رفتار امامان به گونه اى بود که بسیار از بردگان پس از آزادى نیز نزد امامان مى ماندند.[ براى مطالعه بیشتر ر.ک:
الف) تفسیر المیزان، ج 6 (عربى) و ج 12 (فارسى)، ذیل آیات 116 – 120.
ب) موسوى زنجانى، اسلام و مسئله آزادى.
پ) على حجتى کرمانى، از بردگى روم قدیم تا مارکسیسم.
ث) مکارم شیرازى، فرآورده هاى دینى.
ت) برده دارى در روم باستان، بیدار فکر.
ج) اسداللَّه مبشرى، حقوق بشر.
ح) محمد على گرامى، نگاهى به بردگى.
خ) صادق ایرجى، بردگى در اسلام.
د) مصطفى حسینى، بردگى از دیدگاه اسلام.
ه) یادداشت ها(موضوعى)، شهید مطهرى.]
«وَ لا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِ حَتّى یُؤمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤمِنَةٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْ»[ بقره 2، آیه 221.]؛
«و با زنان مشرک ازدواج مکنید؛ تا ایمان بیاورند. قطعاً کنیز با ایمان، بهتر از زن مشرک است؛ هر چند [حسن و زیبایى] او شما را به شگفت آورد».
داستان بردگى در قرآن چند جا آمده است. عبد، به مرد برده مى گویند و اَمه، یعنى کنیز و زن برده. «لَأَمَةٌ مُؤمِنَةٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَةٍ»[ بقره 2، آیه 221.]؛ «[براى ازدواج] کنیز با ایمان، بهتر از زن مشرک است».
در آیه 89 سوره مائده کفاره شکستن قسم، یکى از این سه چیز است: سیر کردن 10 مسکین یا لباس دادن به 10 مسکین یا آزاد کردن 1 بنده (برده). در روایات نیز آمده است که کفاره افطار عمدى روزه ماه رمضان این است که یا 60 روز روزه بگیرد یا 60 فقیر را سیر کند و یا یک بنده (برده) آزاد نماید.
حالا باید بررسى کنیم:
اولاً، اصل داستان بردگى چیست؟
ثانیا، آیا اسلام قبول داشته یا نه؟
ثالثا، آیا الآن هم حکم برده دارى در اسلام وجود دارد یا نه؟
اصل داستان بردگى این بوده که در زمان قدیم و قبل از اسلام، بر اثر جنگ، اسیرهایى که مى گرفتند، اینها را مثل امروز، در اردوگاه اسیران نگه دارى نمى کردند؛ بلکه آنها را خرید و فروش مى کردند. اگر زن هم بوده، همین طور؛ از مردها، به عنوان خدمتکار استفاده مى کردند و از زنان به عنوان کلفت. بردگى در همه ادیان، یهودى، مسیحى و بت پرست، کارى مرسوم بوده است.
البته غیر از جنگ، یک راه دیگرى هم براى بردگى داشتند و آن این که هر کس زورش مى رسیده، افرادى را اسیر مى کرد و مى فروخت؛ به ویژه سیاه پوستان را؛ مثلاً یک تاجرى به افریقا مى رفت و 50 نفر را مثل این که قفس بیندازد و بگیرد، مى گرفت و با خود به کشورهاى دیگر مى آورد و آنها را مى فروخت. البته همین الان هم به نوعى این کارها هست که از آن به برده دارى نوین تعبیر مى کنیم. در عربستان هم اکنون افراد ثروتمند از کشورهایى مانند فیلیپین، تعدادى انسان را مى خرند و گاهى آنها را مى فروشند؛ البته اسمش برده نیست؛ اسمش مثلاً خادم است؛ ولى در اصل، همان برده است و نیز در کشورهاى اروپایى و آمریکا، انسان هاى جهان سومى را اجیر مى کنند و در کارهاى سخت از آنان استفاده مى کنند. یا از جنس زن استفاده هاى صد در صد ابزارى و تبلیغاتى مى نمایند به طورى که کرامت انسانى او را در حدّ یک ابزار براى سودجویى و درآمد بیشتر شرکت ها و افراد ثروتمند و داراى قدرت، پایین مى آورند.
آیا اسلام بردگى را قبول دارد یا نه؟
اسلام، بخشى از برده دارى را رد و بخشى را امضا کرد که باید بررسى کنیم. آن بخش که با کرامت انسانى ناسازگار است، رد شده است؛ مثل این که یک نفر به زور تعدادى را مى گرفت و بعد خرید و فروش مى کرد که این، ممنوع شده است؛ زیرا بشر آزاد است؛ چه سرخ پوست باشد و چه سیاه پوست؛ همگى بشرند و آزاد خلق شده اند. به همین دلیل، براى حل مشکل برده دارى موجود در جامعه آن روز، در اسلام، احکامى وضع شد و راهکارهایى بیان شده که بردگان رفته رفته، رها شوند و بدون تنش و مشکل، جذب اجتماع شوند؛ به طور مثال، کفاره برخى گناهان، مانند روزه خوارى را آزاد کردن برده قرار داد و با این کار، برده هایى که از گذشته به ناحق گرفته شده بودند، آزاد شدند و یا کسانى که سیاه لشگر دشمن بودند، رفته رفته در خانه مسلمانان، با آیین و آداب اسلام آشنا شدند و بعد، آزاد شدند.
اما آن قسمتى که مورد قبول اسلام قرار گرفت و هم اکنون نیز در احکام اسلام وجود دارد، آن است که اگر کافرهاى حربى، یعنى غیرمسلمانان متجاوز، به مسلمانان حمله کردند، در این جا اسراى آنها احترام ندارند؛ نه زن و نه مرد؛ مثلاً اگر اسراییل یا آمریکا به ایران حمله کنند، اینها کافر حربى هستند. کشتن اسیر در اسلام، حرام است؛ اما دلیلى ندارد در اردوگاه نگه دارى شوند؛ بلکه اگر در خانه هاى مسلمانان تقسیم شوند و کار کنند، علاوه این که این عمل نوعى تنبیه نسبت به تجاوزشان است، به عنوان نیروى انسانى به اقتصاد خانواده ها و در مجموع به اقتصاد کشور، کمک مى کنند و در عین حال با آیین و آداب مسلمانان نیز آشنا مى شوند و این همان نکته مهمى است که موجب شده از نگاه اسلام، تحویل اسرا به خانه مسلمانان، بر نگه دارى در اردوگاه، ترجیح داده شود. به همین جهت، بسیارى از بردگان پس از مدتى مسلمان شده، حتى بعد از آزادى، مایل بودند در خانه صاحب خود بمانند و این نمونه ها درباره بردگانى که در خانه امامان علیهم السلامبودند، بسیار بوده است.
در اسلام توصیه ها و احکام متعددى درباره رعایت حق و حقوق بردگان آمده است. بردگان در اسلام، نباید شکنجه شوند، غذا و پوشاک و مسکن آنها باید تأمین شود و… ولى در عین حال، باید مطیع مولا و صاحب خود باشند. اسلام چنین برده دارى را پذیرفته، اگر چه امروزه امکان اجراى آن وجود ندارد؛ ولى احکام آن در کتاب هاى فقهى هست.
البته تذکر یک مطلب لازم به نظر مى رسد و آن اینکه اجراى این حکم مانند قصاص حق مسلمانان است ولى مى توانند از این حق گذشته و با اسیران طبق مصلحت هاى جامعه و زمان برخورد دیگرى نمایند. مثلاً در قبال انجام خدمتى مانند یاد دادن حرفه و عملى به مسلمانان آنان را آزاد نمایند یا هرگونه که حکومت اسلامى صلاح دید آنان را نگه دارى نماید. و اگر سؤال شود اسلام که با انواع راه هاى برده گیرى مخالفت کرد چرا این یک راه را باز نگه داشت؟
پاسخ این است که در آن زمان کفار در جنگ ها برده مى گرفتند و اگر اسلام آن را منع مى کرد موجب تضعیف جبهه مسلمین شده و کافران را بر آنان پرجرأت مى نمود پس اسلام این راه را براى مقابله به مثل مفتوح نگه داشت ولى اگر در زمانى سایر ادیان و کشورها در جنگ برده گیرى نکنند حاکم اسلامى هم مى تواند به جاى برده نمودن اسیران کافر با آنان برخورد دیگرى نماید. به عبارت دیگر این حکم حق حکومت اسلامى است نه تکلیف او، مانند قصاص که حق مجنى، علیه است نه تکلیف او، یعنى مى تواند قصاص کند نه اینکه قصاص کردن بر او واجب باشد و اگر قصاص ننمود مى تواند به جاى آن دیه و پول بگیرد یا عفو نماید. حال حکم برده گیرى براى حاکم اسلامى نیز همین گونه است.
آیا پذیرفتن برده دارى به همین مقدار نیز با کرامت انسانى سازگار است؟
در این باره باید دانست که اگر غیرمسلمانان در پى توطئه نباشند و جنگ افروز نباشند، بلکه به قوانین اسلام احترام بگذارند، آنها احترام دارند؛ اما کشورى که سر جنگ با اسلام دارد و حمله نماید دیگر احترامى ندارد و اگر اسیر شدند، طبق قوانین اسلام، تحویل آنان به مسلمانان، بر نگه دارى آنان در اردوگاه ها، اولویت دارد و در این صورت، چه بسا اکثر اینها مسلمان شده، بعد از اسلام آوردن، آزاد گردند. بنابراین، این کار با کرامت انسانى سازگارى دارد.
در نتیجه اسلام با برده دارى به شکل زورگیرى یا انتقال مردم ضعیف از کشورى به کشور دیگر و خرید و فروش آنها و همچنین با برده گیرى از میان اسراى دو کشور مسلمان مخالف است؛ اما اگر کافرى در جنگ با مسلمین اسیر شد احترامى ندارد، اگر مرد بود، عبد است و اگر زن بود، در صورت اسیر شدن، حکم کنیز را دارد.
آیا قیمت گذارى بر روى برده و خرید و فروش آن، با مقام انسانیت سازگار است؟
با پاسخ هاى متعددى که ذکر کردیم، معلوم مى شود؛ انسان هایى که با حضور در جبهه کفر، با اسلام به مقابله آمده اند، تنزل آنها در حد کالا، نه تنها با مقام آنها ناسازگار نیست، بلکه نوعى تخفیف در مجازاتشان نیز مى باشد و حداقل از زندگى محروم نبوده و یا در زندان هاى مخوف، گرفتار نمى شوند. اگر شخصى به ماهیت و حقیقت تجاوز آمریکا و انگلیس به عراق و افغانستان آگاه شود که چگونه از آن طرف کره زمین آمدند و به مال و جان و نوامیس مسلمین تجاوز کردند، هیچ گاه واژه اى به نام کرامت انسانى براى این کفار حربى به ذهنش خطور نمى کند.
قیمت برده ها نیز با توجه به توانایى ها و هنرهاى ایشان، متفاوت است؛ مثلاً اگر غلامى خیاط و یا بنا باشد، این موجب تفاوت قیمت او مى شود که به نوعى نه تنها کسر شأن او نیست، بلکه نشان دهنده توانمندى هاى او نیز مى باشد.
چگونه کنیز به انسان محرم مى شود؛ در حالى که صیغه اى جارى نشده است؟
در اسلام، ازدواج بدون سبب ممکن نیست و سبب نیز منحصر به صیغه عقد نیست؛ بلکه در مورد کنیز، سبب محرمیت، همان مالکیت مولاى او مى باشد؛ به این معنا که مولى وقتى مالک کنیز مى شود، هم به او محرم شده، هم مى تواند از او صاحب فرزند شود.
نباید فراموش کرد که اگر گفته شد محرمیت کنیز با صیغه عقد نمى باشد، به معنى بى بندوبارى جنسى نیست و این گونه نیست که مولایش و یا دیگران هرنوع رابطه اى را بتوانند با او داشته باشند؛ بلکه زوجیت او ضوابطى دارد که براى همه لازم الاجرا مى باشد؛ مثل این که اگر مولى اجازه داد که کنیزش با شخص دیگرى و یا غلامى ازدواج کند، دیگر خود حق همبسترى با او را ندارد و مانند آن.
چگونه زن شوهردار کافر، وقتى کنیز مى شود، عقد قبلى از بین رفته، مولایش مى تواند با او نزدیکى کند؟
کافر حربى و کسى که به جنگ اسلام و مسلمانان آمده است، جان و مال او احترام ندارد و پس از اسارت زن او، پیوند ازدواج او نیز محترم نخواهد بود و او حقى نسبت به همسرش ندارد. این گونه برخورد، حداقل دو دلیل مى تواند داشته باشد؛ 1. ضربه به دشمن. 2. رهاسازى زن از سلطه یک کافر و زمینه سازى اسلام آوردن او و آزادى او در محیط مسلمانان.
در صدر اسلام نیز بسیارى از زنان از مکه به مدینه پناهنده مى شدند و اسلام مى آوردند و همسران مشرک آنها، براساس قانون اسلام، حق بازگرداندن زنشان را نداشتند.
علاوه بر آن چه گفته شد، اسلام راه هاى ابتکارى متعددى را براى آزادى تدریجى بردگان اعلام نمود که برخى عبارتند از:
1. اسلام، آزادى برده را از عبادات بزرگ قرار داد و پیشوایان اسلام نیز در عمل به این عبادت، اهتمام والایى داشتند. امام سجاد علیه السلام در طول حیات شریف خود، هزاران برده را خرید و آزاد ساخت.[ رسول جعفریان، حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه علیه السلام، قم: انصاریان، چاپ اول، 1376، ص280.]2. کفاره واجب برخى از گناهان، آزادى برده قرار داده شد.
3. خرید و فروش ام ولد[ ام ولد، کنیزى را گویند که از ارباب خود صاحب فرزند شده است.] را منع کرد. این مسئله خود به خود، موجب آزادى کنیزانى مى شد که از طریق ارباب خود صاحب فرزند مى شدند.
4. مالکیت فرزند بر پدر و مادر خویش را منع کرد و این مسئله نیز منجر به آزادسازى ام ولد مى شد.
5. به بردگان حق کتابت و قرارداد با صاحبان خویش داد؛ تا بتوانند با کار و تلاش به آزادسازى خویش بپردازند و یا مدت بردگى و گستره آن را محدود سازند. این مسئله، باعث مى شد که بردگان با اراده و عزم خویش، در جست و جوى آزادى برآمده، در راه آن بکوشند و سپس از ثمرات آن به خوبى بهره گیرند.
6. در یکى از جنگ ها، پیامبر صلى الله علیه و آله با اسیران برده شرط کرد که هر کس ده مسلمان را سواد بیاموزد، آزاد خواهد شد و اسلام از این طریق، استفاده هاى فرهنگى مناسبى نمود. این کار علاوه بر آن که به نفع مسلمانان بود، بردگان نیز در برخورد با مسلمین، با عقیده و مکتب آنان بیشتر آشنا مى شدند و زمینه براى اسلام آوردن آنها فراهم مى شد.
در صدر اسلام – به ویژه در دوران حیات پیامبر صلى الله علیه و آله – بردگان نه تنها آزاد مى شدند، بلکه از تعلیم و تربیت و مراقبت هایى بهره مند مى شدند.
«زید» برده اى آزاد شده بود که به مقام صحابى پیامبر صلى الله علیه و آله و کتابت قرآن و حدیث رسید و فرزند او اسامه، از فرماندهان بزرگ سپاه اسلام بود.
«بلال حبشى» نیز به فرماندارى مدینه برگزیده شد.
«قطب الدین آیبیک»، برده اى بود که امپراتورى بزرگ اسلام را در سرزمین هندوستان بنیان نهاد.[ مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه محسن مؤیدى، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1358، ص 48 و 49.]چرا پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان علیهم السلام غلام و کنیز داشتند؟
رازش این است که یکى از شیوه هاى امامان، خرید غلامان براى تعلیم و تربیت آنان و پرورش فکرى و معنوى و سپس آزادسازى آنان بوده است. رفتار امامان به گونه اى بود که بسیار از بردگان پس از آزادى نیز نزد امامان مى ماندند.[ براى مطالعه بیشتر ر.ک:
الف) تفسیر المیزان، ج 6 (عربى) و ج 12 (فارسى)، ذیل آیات 116 – 120.
ب) موسوى زنجانى، اسلام و مسئله آزادى.
پ) على حجتى کرمانى، از بردگى روم قدیم تا مارکسیسم.
ث) مکارم شیرازى، فرآورده هاى دینى.
ت) برده دارى در روم باستان، بیدار فکر.
ج) اسداللَّه مبشرى، حقوق بشر.
ح) محمد على گرامى، نگاهى به بردگى.
خ) صادق ایرجى، بردگى در اسلام.
د) مصطفى حسینى، بردگى از دیدگاه اسلام.
ه) یادداشت ها(موضوعى)، شهید مطهرى.]