اشکالات به زندگی خصوصی پیامبردر نقد قرآن!
۱۳۹۴/۱۰/۰۲
–
۵۷۱ بازدید
شبهه دکتر سها در مورد بیعدالتی پیامبر با همسرانش را ذکر نموده، نقد بفرمایید.
دکتر سُها در مورد زندگی خصوصی پیامبر ماجرایی تحت عنوان «تحریم ماریه قبطیه» نقل میکند که حضرت روزی به خانه حفصه (دختر عمر که همسر دیگر پیامبر بود) رفت در حالی که حفصه در خانه نبود با ماریه قبطیه که (کنیز و همسر دیگر پیامبر بود) همبستر شد و مورد اعتراض حفصه قرار گرفت و محمد(ص) قسم خورد که اگر این موضوع را افشاء نکنی من ماریه را بر خود حرام میکنم ولی حفصه موضوع را به عایشه گفت و محمد(ص) پشیمان شد و آیات آغاز سوره تحریم نازل شد.جالب این است که این ماجرا را نیز دکتر سها از تفسیر طبری، ج 28، ص 55 و تفسیر درالمنثور، ج 8، ص 216 نقل میکند و نتیجه میگیرد که این کار پیامبر(ص) بیعدالتی در حق حفصه بود و … .[1] بررسی
صل ماجرا و آیات مربوط در قرآن و تفاسیر معتبر اینگونه نقل شده است:
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوَاجِکَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ*قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمَانِکُمْ وَاللَّهُ مَوْلاَکُمْ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ*وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَکَ هذَا قَالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ (تحریم/ 1ـ3)؛ «اى پیامبر! چرا چیزى را که خدا بر تو حلال کرده (بر خود) ممنوع مى کنى، درحالى که خشنودى همسرانت را مى طلبى؟! و خدا بسیار آمرزنده [و]مهرورز است * به یقین، خدا گشودن سوگندهایتان را براى شما معیّن ساخته است؛ و خدا سرپرست شماست و او دانا [و] فرزانه است * و (یاد کن) هنگامى را که پیامبر با برخى از همسرانش سخنى پنهانى گفت، و[لى]وقتى که (همسرش) آن را خبر[چینى]کرد و خدا آن را بر آن (پیامبر) آشکار ساخت، (پیامبر) برخى از آن را (به همسرش) شناساند و از برخى [دیگر]روى گرداند؛ و وقتى که او (= همسرش) را بدان خبر داد، (همسرش) گفت: «چه کسى این را به تو خبر داد؟!» (پیامبر) گفت: (خداى) دانا [و] آگاه به من خبر داد».
نکات تفسیری
1. حکایت کرده اند که پیامبر(ص) گاهى نزد یکى از همسرانش به نام زینب مى رفت و از عسلى که تهیه کرده بود مى خورد. این خبر به گوش عایشه رسید و او با یکى دیگر از زنان پیامبر(ص) به نام حفصه قرار گذاشتند که به پیامبر(ص) بگویند تو مغافیر (شیره گیاه بد بو) خورده اى و حضرت از این سخن ناراحت شد، چون اصرار داشت که بوى بدى از بدن و لباس و دهان او شنیده نشود و از این رو سوگند یاد کرد که دیگر از عسل ننوشد (چراکه ممکن بود زنبور آن عسل بر گیاه بدبویى نشسته باشد)، اما پیامبر(ص) به حفصه سفارش کرد که این مطلب را به کسى نگوید اما حفصه آن سرّ را افشا کرد و معلوم شد اصل قضیه توطئه بوده است؛ از این رو پیامبر(ص) سخت ناراحت شد[2] و طبق برخى روایت ها تا یک ماه از همسران خود کناره گیرى کرد[3] و حتى شایعه ى طلاق آنان منتشر شد[4].
آیات فوق بدین مناسبت فرود آمد و روابط داخلى خانه ى رهبر اسلام(ص) را تنظیم کرد، به طورى که دیگر این کارها درون خانه ى پیامبر(ص) اتفاق نیفتد.
2. رهبران جامعه معمولًا درخانه هاى خود با مشکل روبه رو مى شوند و گاهى فرزندان یا همسران آنها از موقعیت اجتماعى رهبران سوء استفاده مى کنند و دست به توطئه علیه آنان مى زنند؛ البته این مسائل شخصى رهبران جامعه، بازتاب بیرونى خواهد داشت و به رفتار شخصى تلقى نمى شود و حتى گاهى مخالفان از آنها در تبلیغات خود سوء استفاده مى کنند.
از آن جا که پیامبر اسلام(ص) یک رهبر جهانى بود، توطئه در خانه ى او خطرناک بود؛ از این رو خداى متعال با کوچک ترین شکل توطئه به شدّت برخورد مى کند تا ریشه ى این گونه کارها را در خانه ى پیامبر(ص) بخشکاند.
3. از این آیات استفاده مى شود که پیامبر(ص) برخى چیزهاى حلال (مانند عسل) را برخود ممنوع کرده و براى این کار سوگند یاد کرده بود.
البته این ممنوعیت تحریم شرعى نبود و قسم خوردن براى ترک امور مباح، گناه به شمار نمى آید.
4. لحن آیات فوق سرزنش نسبت به پیامبر(ص) نیست، بلکه نوعى دل سوزى براى آن حضرت است؛ مانند هنگامى که کسى زیاد کار مى کند و به اومى گوییم: چرا این قدر خودت را به زحمت مى اندازى و بهره اى نمى گیرى؟
5. در این آیات راهِ گشودن سوگند در موارد جایز بیان شده است؛[5] یعنى اگر شخصى بر ترک کار بدى سوگند یاد کند، حرام است که سوگند خود را بشکند، ولى اگر براى ترک کار خوبى سوگند یاد کند شکستن آن با کفّاره جایز است؛ یعنى به ده بینوا غذا یا لباس بدهد و یا یک برده آزاد کند[6].
6. از احادیث استفاده مى شود که پیامبر(ص) بعد از نزول این آیه و راه نمایى خدا، برده اى را آزاد کرد[7] و یا به ده فقیر غذا داد، آنچه را که بر خود ممنوع کرده بود حلال و جایز کرد[8].
7. پیامبر(ص) نزد همسرخویش حفصه سوگند یاد کرد که دیگر از عسل خانه ى زینب نخورد، ولى به حفصه سفارش کرد که این سرّ را فاش نکند (چون که ممکن بود به گوش زینب برسد و ناراحت شود یا مردم گمان کنند که عسل خوردن خوب نیست و از پیامبر پیروى کنند.)
ولى حفصه این راز را افشا و براى عایشه بازگو کرد و خدا از طریق وحى خبر این افشاگرى را به پیامبر(ص) رسانید.
8. رازى که پیامبر نزد حفصه گذاشت دو بخش داشت: بخشى مربوط به خوردن عسل نزد زینب و بخش دوم سوگند در مورد ممنوعیت خوردن عسل بود. وقتى خدا این افشاگرى حفصه را به پیامبر(ص) خبرداد، پیامبر بخشى از اخبار سرّى را به حفصه یادآور شد، ولى براى آن که زیاد شرمنده نشود، با بزرگوارى، بخش دیگر خبر را بیان نکرد.
9. در منابع حدیثى اهل سنت در احادیث متعددى از ابن عباس و عمر حکایت شده که مقصود از این زنان که در این آیه و آیات بعد از آنان یاد شده، حفصه دختر عمر و عایشه دختر ابوبکر بودند[9].
نکات تکمیلی در پاسخ شبهه دکتر سُها
1ـ با توجه به مطالب فوق و شأن نزول آیات، روشن میشود که داستان نزول آیه با آنچه که دکتر سُها از تفسیر طبری نقل کرد، متفاوت است. بنابراین صحیح نبود که بر اساس یک تفسیر قرآن کریم و پیامبر محکوم شوند.
2ـ منبع دکتر سُها در نقل داستان تفسیر طبری بود که اشکالات آن قبلاً بیان شد؛ بنابراین منبع معتبر نبوده است.
3ـ آقای دکتر سُها صحیح بخاری و صحیح مسلم را جزء منابع خود در کتاب شمرده بود، ولی عجیب این است که در اینجا داستان نزول آیه را از آنها نقل نمیکند، چرا که موافق طبری نبودهاند.
پی نوشت ها :
[1]. نقد قرآن، ص 9ـ427.
[2]. اسباب النزول واحدى، ص 460؛ شأن نزول آیات، ص 552؛ تفسیر مجمع البیان، ج 10، ص 472؛ تفسیر بخارى، ج 6، ص 167- 168 و ج 7، ص 232؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 184؛ سنن ابى داود، ج 2، ص 191؛ سنن نسائى، ج 6، ص 151 و سنن کبرى بیهقى، ج 7، ص 353
[3]. تفسیر قرطبى، ج 18، ص 178- 179
[4]. تفسیر فى ظلال، ج 8، ص 163
[5]. «فرض على» به معناى وجوب و «فرض له» به معناى عدم ممنوعیت (/ جواز) است (المفردات فى غریب القرآن)
[6]. ر. ک: سوره ى مائده، آیه ى 89
[7]. بحارالانوار، ج 22، ص 231
[8]. کافى، ج 7، ص 452؛ تهذیب الاحکام، ج 8، ص 295؛ الاستبصار، ج 4، ص 51 و وسائل الشیعه، ج 22، ص 40
[9]. صحیح بخارى، ج 6، ص 70؛ الدرّ المنثور، ج 6، ص 243؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 189 و کنز العمال، ج 2، ص 530
صل ماجرا و آیات مربوط در قرآن و تفاسیر معتبر اینگونه نقل شده است:
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوَاجِکَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ*قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمَانِکُمْ وَاللَّهُ مَوْلاَکُمْ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ*وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَکَ هذَا قَالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ (تحریم/ 1ـ3)؛ «اى پیامبر! چرا چیزى را که خدا بر تو حلال کرده (بر خود) ممنوع مى کنى، درحالى که خشنودى همسرانت را مى طلبى؟! و خدا بسیار آمرزنده [و]مهرورز است * به یقین، خدا گشودن سوگندهایتان را براى شما معیّن ساخته است؛ و خدا سرپرست شماست و او دانا [و] فرزانه است * و (یاد کن) هنگامى را که پیامبر با برخى از همسرانش سخنى پنهانى گفت، و[لى]وقتى که (همسرش) آن را خبر[چینى]کرد و خدا آن را بر آن (پیامبر) آشکار ساخت، (پیامبر) برخى از آن را (به همسرش) شناساند و از برخى [دیگر]روى گرداند؛ و وقتى که او (= همسرش) را بدان خبر داد، (همسرش) گفت: «چه کسى این را به تو خبر داد؟!» (پیامبر) گفت: (خداى) دانا [و] آگاه به من خبر داد».
نکات تفسیری
1. حکایت کرده اند که پیامبر(ص) گاهى نزد یکى از همسرانش به نام زینب مى رفت و از عسلى که تهیه کرده بود مى خورد. این خبر به گوش عایشه رسید و او با یکى دیگر از زنان پیامبر(ص) به نام حفصه قرار گذاشتند که به پیامبر(ص) بگویند تو مغافیر (شیره گیاه بد بو) خورده اى و حضرت از این سخن ناراحت شد، چون اصرار داشت که بوى بدى از بدن و لباس و دهان او شنیده نشود و از این رو سوگند یاد کرد که دیگر از عسل ننوشد (چراکه ممکن بود زنبور آن عسل بر گیاه بدبویى نشسته باشد)، اما پیامبر(ص) به حفصه سفارش کرد که این مطلب را به کسى نگوید اما حفصه آن سرّ را افشا کرد و معلوم شد اصل قضیه توطئه بوده است؛ از این رو پیامبر(ص) سخت ناراحت شد[2] و طبق برخى روایت ها تا یک ماه از همسران خود کناره گیرى کرد[3] و حتى شایعه ى طلاق آنان منتشر شد[4].
آیات فوق بدین مناسبت فرود آمد و روابط داخلى خانه ى رهبر اسلام(ص) را تنظیم کرد، به طورى که دیگر این کارها درون خانه ى پیامبر(ص) اتفاق نیفتد.
2. رهبران جامعه معمولًا درخانه هاى خود با مشکل روبه رو مى شوند و گاهى فرزندان یا همسران آنها از موقعیت اجتماعى رهبران سوء استفاده مى کنند و دست به توطئه علیه آنان مى زنند؛ البته این مسائل شخصى رهبران جامعه، بازتاب بیرونى خواهد داشت و به رفتار شخصى تلقى نمى شود و حتى گاهى مخالفان از آنها در تبلیغات خود سوء استفاده مى کنند.
از آن جا که پیامبر اسلام(ص) یک رهبر جهانى بود، توطئه در خانه ى او خطرناک بود؛ از این رو خداى متعال با کوچک ترین شکل توطئه به شدّت برخورد مى کند تا ریشه ى این گونه کارها را در خانه ى پیامبر(ص) بخشکاند.
3. از این آیات استفاده مى شود که پیامبر(ص) برخى چیزهاى حلال (مانند عسل) را برخود ممنوع کرده و براى این کار سوگند یاد کرده بود.
البته این ممنوعیت تحریم شرعى نبود و قسم خوردن براى ترک امور مباح، گناه به شمار نمى آید.
4. لحن آیات فوق سرزنش نسبت به پیامبر(ص) نیست، بلکه نوعى دل سوزى براى آن حضرت است؛ مانند هنگامى که کسى زیاد کار مى کند و به اومى گوییم: چرا این قدر خودت را به زحمت مى اندازى و بهره اى نمى گیرى؟
5. در این آیات راهِ گشودن سوگند در موارد جایز بیان شده است؛[5] یعنى اگر شخصى بر ترک کار بدى سوگند یاد کند، حرام است که سوگند خود را بشکند، ولى اگر براى ترک کار خوبى سوگند یاد کند شکستن آن با کفّاره جایز است؛ یعنى به ده بینوا غذا یا لباس بدهد و یا یک برده آزاد کند[6].
6. از احادیث استفاده مى شود که پیامبر(ص) بعد از نزول این آیه و راه نمایى خدا، برده اى را آزاد کرد[7] و یا به ده فقیر غذا داد، آنچه را که بر خود ممنوع کرده بود حلال و جایز کرد[8].
7. پیامبر(ص) نزد همسرخویش حفصه سوگند یاد کرد که دیگر از عسل خانه ى زینب نخورد، ولى به حفصه سفارش کرد که این سرّ را فاش نکند (چون که ممکن بود به گوش زینب برسد و ناراحت شود یا مردم گمان کنند که عسل خوردن خوب نیست و از پیامبر پیروى کنند.)
ولى حفصه این راز را افشا و براى عایشه بازگو کرد و خدا از طریق وحى خبر این افشاگرى را به پیامبر(ص) رسانید.
8. رازى که پیامبر نزد حفصه گذاشت دو بخش داشت: بخشى مربوط به خوردن عسل نزد زینب و بخش دوم سوگند در مورد ممنوعیت خوردن عسل بود. وقتى خدا این افشاگرى حفصه را به پیامبر(ص) خبرداد، پیامبر بخشى از اخبار سرّى را به حفصه یادآور شد، ولى براى آن که زیاد شرمنده نشود، با بزرگوارى، بخش دیگر خبر را بیان نکرد.
9. در منابع حدیثى اهل سنت در احادیث متعددى از ابن عباس و عمر حکایت شده که مقصود از این زنان که در این آیه و آیات بعد از آنان یاد شده، حفصه دختر عمر و عایشه دختر ابوبکر بودند[9].
نکات تکمیلی در پاسخ شبهه دکتر سُها
1ـ با توجه به مطالب فوق و شأن نزول آیات، روشن میشود که داستان نزول آیه با آنچه که دکتر سُها از تفسیر طبری نقل کرد، متفاوت است. بنابراین صحیح نبود که بر اساس یک تفسیر قرآن کریم و پیامبر محکوم شوند.
2ـ منبع دکتر سُها در نقل داستان تفسیر طبری بود که اشکالات آن قبلاً بیان شد؛ بنابراین منبع معتبر نبوده است.
3ـ آقای دکتر سُها صحیح بخاری و صحیح مسلم را جزء منابع خود در کتاب شمرده بود، ولی عجیب این است که در اینجا داستان نزول آیه را از آنها نقل نمیکند، چرا که موافق طبری نبودهاند.
پی نوشت ها :
[1]. نقد قرآن، ص 9ـ427.
[2]. اسباب النزول واحدى، ص 460؛ شأن نزول آیات، ص 552؛ تفسیر مجمع البیان، ج 10، ص 472؛ تفسیر بخارى، ج 6، ص 167- 168 و ج 7، ص 232؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 184؛ سنن ابى داود، ج 2، ص 191؛ سنن نسائى، ج 6، ص 151 و سنن کبرى بیهقى، ج 7، ص 353
[3]. تفسیر قرطبى، ج 18، ص 178- 179
[4]. تفسیر فى ظلال، ج 8، ص 163
[5]. «فرض على» به معناى وجوب و «فرض له» به معناى عدم ممنوعیت (/ جواز) است (المفردات فى غریب القرآن)
[6]. ر. ک: سوره ى مائده، آیه ى 89
[7]. بحارالانوار، ج 22، ص 231
[8]. کافى، ج 7، ص 452؛ تهذیب الاحکام، ج 8، ص 295؛ الاستبصار، ج 4، ص 51 و وسائل الشیعه، ج 22، ص 40
[9]. صحیح بخارى، ج 6، ص 70؛ الدرّ المنثور، ج 6، ص 243؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 189 و کنز العمال، ج 2، ص 530