اصول اعتقادات شیعه(محمدتقی صرفی )
۱۳۹۳/۱۱/۱۹
–
۹۶۹ بازدید
منبعی برای توحید و عدل و نبوت؟
1-توحید 2
همه در ذاتش حیران 2
دلایل وجود خدا 4
ده دلیل برای اثبات وجود خدا 4
چهارچشمهمختلفدر سر 4
موسی وسخن گفتن با خدا 5
چوپانخداشناس 5
شرک 5
عدل الهی 7
معانی عدالت خدا 7
اشکالات به عدل 8
نبوت 9
نشانههای پیامبری: 9
عصمت پیامبران 9
پیامبران اولوالعزم 11
1-حضرت نوح (ع) 11
2-حضرت ابراهیم(ع) 11
بت شکن دربتخانه 12
3-حضرت موسی(ع) 12
4-حضرت عیسی(ع) 13
5- حضرت محمد(ص) 13
بعثت پیامبر: 14
دعوت خویشاوندان به اسلام: 14
شعب ابوطالب: 14
هجرت به مدینه: 14
غدیر خم: 15
مدح رسول خدا(ص)در قرآن 15
فرزندان پیامبر: 15
خاتمیت 16
دلایل خاتمیت: 16
فلسفة خاتمیت 16
قرآن کریم معجزه جاویدان حضرت محمّد(ص) 16
قرآن در شعر ملا عبدالرحمن جامی: 16
اسامی انبیاء در قرآن 16
امامت 17
علی(ع)اززبان پیامبر(ص) 17
خلاصهای از مشخصات دوازده امام 19
1-امیرمؤمنان علی(ع) 19
قاسطین! 19
2-امام حسن(ع) 20
3- امام حسین(ع) 20
4- امام سجاد(ع) 20
5- امام محمد باقر(ع) 20
6- امام جعفر صادق(ع) 20
7- امام موسی کاظم(ع) 21
8- امام رضا(ع) 21
چرا نام رضا؟ 21
9- امام محمد تقی(ع) 21
10- امام علیالنقی(ع) 21
11- امام حسن عسگری(ع) 21
12- امام مهدی(عج) 21
معاد یا حضور انسان در دادگاه الهی 23
مرگ چیست؟ 23
مرگ در کلام امام حسین(ع) 23
مرگ از زبان امام جواد(ع) 25
عزرائیل ومأموران قبض ارواح! 25
حضور معصومین(ع)بر بالین محتضران! 25
عالم برزخ! 26
خلاصةمباحث عالم برزخ! 26
رجعت: 26
رجعت در روایات: 27
نتیجة مطالب رجعت: 27
علائم وآثار قیامت: 28
اسامی قیامت: 28
صحنه های مختلف قیامت! 28
شاهدان قیامت کیانند؟ 29
فایدة شهادت شاهدان چیست؟ 29
محاسبه ودادگاه قیامت! 29
شفاعت: 29
حوض کوثر 29
نعمتهای سابقین در ایمان 30
نعمتهای اصحاب یمین 30
جهنم وعذابهای آن: 30
منابع 30
——————————————————————————–
1
——————————————————————————–
2
1-توحید
توحید یعنی یگانگی خداوند متعال.واینکه او شریک وهمتایی ندارد.
خداوند دارای اسماء حُسنی’ وصفاتی ثبوتیه است که این صفات عینذات حق هستند.
الله یکی از نامهای پروردگار است ونامی است که برای ذات احدیتخداوند تبارک وتعالی است والله جامع همه صفات کمالیهاست.اللهیعنی خالقاست.رازق است.ناطق است.قادر است.رحماناست.رحیم است.همة شئون الوهیت در تحت این نام مبارک است.الله مبدأ ومعاد هر موجودی از ابتداء خلقت تا انتهاءاست.اگر کوزهای رابشما نشان بدهند وبگویند این خودش بوجود آمده است:شماباورنمیکنید.زیرا سؤال میکنید که چگونه خاک آن گِل وگِل کوزه شد؟وبهاین صورت درآمد؟بلکه فاعل مختاری داشته که آن را ساخته است.آیاهمین بدن ما گواهی نمیدهد که دست قدرتی از همان ابتدا در صلبپدر ورحم مادر جمع کرده و بصورت نطفه در آورده تا به این وضعرساندیده .با چه ترکیب عجیب وغریبی از استخوان بزرگ وکوچکوگوشت وپوست،دستها وپاها وگوشها وچشمها ومفصل هایی که بتواندبدن را به آسانی جابجا نماید.
ای خدائیکه چه تصویر زیبائی نقاشی میکنی.راستی کور شود آنچشمی که تورا نمیبیند!از علی(ع)پرسیدند که آیا خدای خود رامیبینی تا او را ستایش کنی؟گفت من خدائی را که نبینم،عبادتنمیکنم.لکن با چشم ظاهر دیده نمیشود باید چشم دل را به کارانداخت.
همه در ذاتش حیران
الله از مادة اَلَهَ است.و اَلَه بمعنای تحیر است.یعنی همگی در پیبردن به ذات الهی حیرانند.وهیچکس به حقیقت ذات خدا پینتواندبُرد.وباید از طریق افعال وصفاتش خدا را شناخت.اما ذاتش بههمه چیز محیط است لکن ذات خدا احاطه نمیشود.الله یعنی معبود بهحقی که سزاوار پرستش است.وخضوع وخشوع والتماس بهدرگاهش،ارزش دارد.نه بر در دیگران.کسانی هستند که راه را اشتباهمیروند وخضوع وخشوعشان برای غیر خداست.کسی سزاوار پرستشاست که تمامی سلاطین وپادشاهان گدای در خانة او هستند.باید کمیتفکر کرد.ای بشری که خضوع خودت را بر کسی میکنی که او هیچبرتری بر تو ندارد!در عالم آخرت هردویعنی آن که به درخانة غیر خدارفته است وهمان غیرخدا همدیگر را لعن مینمایند.ان دو نفری کهوقتی مردند هردو را شسته ودر پارچهای کفن نموده ودر زیر خاکها پنهانمیسازند.پس چه فرقی باهم دارند؟پس باید خضوع را به در خانة خداببریم.خدایی که اوست خضوعپذیر ورواکنندة حاجات.«یا ایها الناسانتم فقراء الی الله والله غنیٌ حمید.»ای مردم همگی شما به خدا نیازدارید ولی خداوند بی نیاز وستوده شده است.
الله است که بی نیاز مطلق استومؤمن جز برای خدا کوچکینکند.غرض آن که تذلل و تملق برای غیر خدا روا نیست.در این روزگارگاه ثروتمند گدا میشود وگاه گدا ثروتمند!در کشکول است که یکی ازخلفای عباسی که کور شده بود ،بعد از عزل از خلافت،برای امرار معاشگدایی میکرد ودربازار صدا میزد.ای مردم به کسیکه تا دیروز خلیفهشما بود رحم کنید!این برای اهل یقین جای هشدار است کهبیدارشویم.مخصوصا اهل مقام که نکند همانند فرعون واهل او مقامبرای ما تکبر بیاورد.و در اینجاست که باید انسان از شر هوای نفس بهخدا پناه ببرد که هوای نفس انسان را به گناهان بزرگ وارد مینماید.
هرچه درباره خدا تصور کنی ،بگو خدا غیر اوست.خداوند جسمندارد.چون اجل ومدت را خلق کرده،پس اجل ومهلت هم ندارد.محلرا خلق کرد پس محل ندارد.نهایت معرفت آن است که بگوئیم پروردگاروجود دارد.علی(ع)فرمود:خداوند خالق بود وقتی که مخلوق نبود.رببود وقتی که مربوب نبود.رازق بود وقتی که مرزوق نبود.هفتصد آیه درقرآن در باب توحید است.یکی کلمة لااله الاّ الله.امام رضا(ع)به نقل ازپدران بزرگوار خود تا از جبرئیل تا از ذات احدیت نقل فرمود:کلمةلااله الاّ الله حصنی.ومَنْ دَخَل فِی حِصنِی اَمِنَ مِنْ عَذابِی.خدافرموده است:کلمه لااله الاّ الله حصار وقلعة من است.وکسیکه لااله الاّالله بگوید داخل قلعة من میشود.وکسیکه داخل قلعه من شد،از عذابمن ایمن خواهد بود.
به موسی(ع)ندا شد:ای موسی!اگر آسمان وزمین وهرآنچه درآنهاست در یک کفه ترازو بگذارند و کلمة لااله الاّ الله را در کفهدیگر.کلمة لااله الاّ الله سنگینتر خواهد بود.
تلقین به مرده
رسول اکرم(ص)فرمود: به مردههای خود کلمة لااله الاّ الله را تلقینکنید که گناهان را پاک میکند.ودر روایت دیگر است که اگر انسان لاالهالاّ الله بگوید،خداوند در بهشت برای او یک درخت که میوهاش از عسلشیرینتر و از مشک خوش بوتر است وشبیه گلابیاست،مینشاند.وامام صادق(ع)فرمود که :لااله الاّ الله قیمت بهشتاست وکسیکه صدبار لااله الاّ اللهبگوید از نظر عمل از همه برتراستمگر کسیکه بیشتر بگوید.وباز فرمود که هرکه در رختخواب صدبارلااله الاّ الله بگوید،خدا در بهشت خانهای به او مرحمت میکند.ودرروایت دیگر است که اگر کسی صدبار استغفرالله ربی واتوب الیهبگوید،همة گناهانش آمرزیده میشود.
——————————————————————————–
3
——————————————————————————–
4
دلایل وجود خدا
ده دلیل برای اثبات وجود خدا
1- نظم در جهان هستی:میلیونها سال است که از عمر جهان هستی می گذرد در حالی که نظمی عجیب وشگفت انگیز برآن حاکم است.در کره زمین فصلها وشب ها وروزها پشت سر هم می آیند ومی روند وهیچگاه در نظم آنان خللی وارد نشده است.فاصله خورشید تا زمین وگردش زمین بدور خورشید وگردش ماه بدور زمین و جزر ومد ونزول باران وهزاران جلوه نظم” دلیل بر وجود خالقی حکیم و تواناست .
(لو کانَ فیهما آلهةٌ الاّ الله لفسدتا)انبیاء22
رسولخدا(ص)بهزنی کهمشغولکار باچرخریسیبود،فرمود:خدا را چگونهشناختی؟زندستشرا برداشتوچرخازکارکردنایستاد.وعرضکرد ایرسولخدا!اینچرخبهاینکوچکیبدونگردانندهکار نمیکند پسآسمانو زمینهمگردانندهدارد.حضرتفرمود آفرینایزن.خدایترا خوبشناختی.
2- برهان علت ومعلول:دانشمند ان وفلاسفه معتقدند که هر معلولی دارای علت است وجهان هستی جهان علت ومعلولهاست که در نهایت به علت العللی ختم می شود والا اگر دور علتها ومعلولها ادامه داشته باشد واول وابتداو علت اصلی نداشته باشد تسلسل پیش می آید وآن هم محال است.پس خدا علت العلل جهان هستی است.و علت همه موجودات به او بر می کردد.وباز فلاسفه معتقدند که علت العلل خود علت نداردوخدا از ابتدا بوده و همیشه خواهد بود زیرا جسم نیست که محدودیت داشته باشد واو بود که زمان ومکان را آفرید.یعنی قبل از زمان باز خدا وجود داشته است.
3- برهان اثر و موثر:جهان پر از آثار ونشانه های وجود خداوند است.و ما از این اثرها پی به وجود موثر که همان خداوند بزرگ است می بریم.
پادشاهایمانآورد
آمدهاستکهپادشاهگمراهوکافریبود کهوزیریخداشناسوباتدبیر داشت.وزیر چونکفر سلطانرا دیددستورداد در پنهانیساختمانوقصریرا بنا نهادند.چونکار قصر تمامشد،پادشاهرا بهتماشایآنبرد.پادشاهپرسیداینبنا را کهساختهاست؟گفتقربانکسیآنرا نساختهبلکهخودبخود بوجود آمدهاست!پادشاهگفتمگر امکاندارد ساختمانبناکنندهنداشتهباشد؟وزیر گفتشما قبولدارید کهساختمانبنا کنندهلازمدارد؟گفتآری.وزیر گفتپسچگونهامکاندارد جهانیبهاینوسعتوعظمتبیبناکنندهباشد؟وبدونصانعباشد؟سلطانبهفکر فرو رفتوبعد از مدتیخداپرستشد.
همینبرایخداشناسیبساستبرایکسیکهعقلووجدانداشتهباشد.وعقلخود را قاضیکند.
چهارچشمهمختلفدر سر
از جملهعلاماتخداشناسیدقتدر خصوصیاتسر انساناست.سر دارایچهار چشمهاستکههر چشمهطعممختلفدارد.یکیاز اینچشمهها آبگوشاستکهتلخاستوعلتتلخبودنشایناستکهاگر حشرهواردگوششود،بواسطهتلخیآب،از بینمیرود دیگریچشم استکهآبششور استوعلتشوریآنبرایپیچشماست کهاگر شور نبود،پیآبشد وانساننابینا میگردید.
سومیآبدماغاستوچهارمیآبدهانکهشیریناست.اگر کوهیچهار چشمهداشتهباشد،امکانندارد کهطعمهمهبا همفرقداشتهباشد.ولیطعمچهار چشمهسرباهمفرقمینماید.پسبا کمیفکر در عظمتمخلوقاتخدا میتوانبهعظمتخدامعرفتپیدا کرد.البتهخداشناسیبرایبعضیمشکلاستزیرا چشمیکهبا آنخدا را ببیند ندارد واگر دارد،با عیباستولکنوجودخدااظهر منالشمساست.
همچنین مرگ یکی از آثار وجود خداست.آیا تاکنون انسانی توانسته است با قلدری وابراز وجود در مقابل خدا از دست مرگ نجات پیدا کند؟کجایند پادشاهان قدرتمند وبزرگ؟خسرو پرویز کجاست؟داریوش کبیر کجاست؟اسکندر و هیتلر وشاه عباس ورضاشاه وچرچیل وروزولت وموسولینی و…کجاهستند؟فرعون ها ونمرودها کجاهستند؟همگی در مقابل مرگ تسلیم شدند وجان به جان آفرین تسلیم کردند.
«امامسجاد(ع)فرمود:از متکبر فخرکنندهمتعجبمکهدیروز نطفهبودو فردا مرداراست!وعجباز کسیکهدر وجود خدا،شکمیکند، درحالیکهمخلوقاتِ اورا میبیند!وعجباز کسیکهمرگرا انکار میکند ،درحالیکهمشاهدهمیکند کهروز وشبافرادیمیمیرند! وعجبازکسیکه زندهشدنمردگانوجهانآخرترا انکارمیکند،درحالیکهمتولد شدنافراد زیادیرا میبیند!وعجباز کسیکهخانهازبینرفتنی-دنیا-را آباد میکند،ولیخانةباقیماندنیآخرترا ترککردهاست!»
یکیدیگر از نشانههایخداشناسی،کهمهمترینآنهاست،عقلاست. البتهاگر عقلنباشد درکخداشناسیخیلیسختمیشود.بهترینعامل برایشناختحضرتحق،بکاربستنعقلاست.اما درستبکاربردنعقلمهماست.چونگاهیعقلهستولینمیتواند از آندرستاستفادهنماید.
عالمی گفت:جوانیاز منپرسید بهچهدلیلخدا وجود دارد؟گفتمبدلیلعقل.گفتدلیلعقلچیست؟گفتمشما چندسالداری؟گفتبیستوپنجسال.گفتمقبلاز اینبیستوپنجسالکجا بودی؟گفتدر رحممادر.گفتمکیشما را بهصورتاینمرد کاملدرآورد؟جوانگفترحممادر قالباستونطفهکهریختهمیشود آدمدرستمیشود.گفتمشماخواهر دارید؟گفتبله.گفتمپسمادر شما دوقالبدارد.مقداریفکر کرد بعد گفتجوابرا گرفتم.گفتمآقا یکقدرتیاستکهایننطفهرا چنانجایی قرارمیدهدوگوشوچشمودهانودستوپا وهمةاجزاء را با یکنظم واحدی خلق میکند. برایآدمعاقلنهمخلوقبدونخالقاستونهنظمبدونناظماست.
اگر تمامدانشمندانجمعشوند نمیتوانندمگسیخلقکنند.اگر چهبا پیشرفتعلمدانشمندانبهشبیهسازیهمدستیافتهاند ولیباز علتالعللخداست.زیرا خشتاولآدمیرا خداوند از عدمآفرید.«انّ فیخلقالسماواتوالارضو اختلافاللیلوالنهار و الفُلکالتیتجریفیالبحر بما ینفعالناسوماانزلالله منالسماء مِنماءٍ فاحییبهالارضبعد موتها وبثَّ فیها مِنکلّ دابةٍ وتصریفالریاح والسحابالمسخرّ بینالسماءوالارضلایاتلقومیعقلون.»
حقیقتاً در خلقتآسمانها وزمینودر اختلافشبوروز ودر کشتیکهبر رویآبحرکتمیکند کهبرایمردمسودمند میباشد ودرآنچهکهخدا از آسمانباراننازلمیکند وزمینرا بعد از مردنشزندهمینماید ودر پراکندهکردنحیواناتبر رویزمینودر گردشبادها وابرها کهبینزمینوآسمانفرمانبر است،همهآیاتونشانهایبرایعاقلاناست.
——————————————————————————–
5
موسی وسخن گفتن با خدا
روزیحضرتموسی(ع)عرضکرد خدایا!آیا تاکنونتورا چرتگرفتهاست؟ندا رسیدموسیجامیآببدستبگیر.حضرتموسی(ع)جامیآببدستگرفت.بعد از مدتیکوتاهموسیرا چرتگرفتوآبریخت. حضرتموسی(ع)متوجهنشد.ندا رسید ایموسی!آبرا چرا ریختی؟عرضکرد چرتمرا گرفت!ندا آمد کهتو یکآنبهچرترفتی، جامآبریخت. قدرتمن استکهتمامموجوداتآسمانوزمینوخود آسمانوزمینرا نگهمیدارد.اگر مراچرتبگیرد تمامموجوداتاز هممیپاشد.«الله لاالهالاّ هو الحیّ القیّوملاتأخذهسنةٌ ولانومٌ …»بقره254
خداوند نیستخدائیجزاو واو زندهوزندهنگهدارندهاستوهرگز دچار چرتوخوابنمیشود.
چوپانخداشناس
روزیرسولخدا(ص)در بیاباناز چوپانیپرسید چگونهخدا را شناختی؟گفتبوسیلهاینگوسفندان.کهبدوننگهدارد نمیشوند پسچگونهاینآسمانوزمینوستارگانوافلاکبدوننگهدار میمانند؟حضرتفرمود خدایتراخوبشناختی.
4-برهان فطرت:غریزه خداطلبی و حس مذهبی در هر شخصی وجود دارد که بسته به محیط ووالدین ودوستان کم وزیاد می شود.اما برای نشان دادن این غریزه به مطلب زیر توجه نمائید:شخصی از امام ششم پرسید وجود خدا را برای من اثبات کنید؟امام فرمود:تاکنون سوار کشتی شده ای؟گفت آری.امام فرمود شده که ناگاه دریا طوفانی شود وکشتی در حال غرق شدن باشد؟گفت آری.امام فرمود در آن حالت بحرانی از چه کسی کمک می طلبی وانتظار عنایت از چه موجودی داری؟گفت امیدارم که یک نیروی غیبی وصاحب این جهان مرا کمک کند.فرمود همان نیرویی که بسوی آن توجه پیدا کردی خداست.
البته هرکودکی چه در شرق و چه در غرب”خداشناس و با اعتراف به وجود خدا متولد می شود ولی بعضی وقتی بزرگ شدند با تربیت ناصحیح منکر خدا می گردند.
5-بعثت پیامبران که همگی در میان مردمشان افرادی صالح ودرستکار وراستگو بوده اند همگی بر وجود خدای واحد شهادت و گواهی داده اند ومردم را از روز قیامت آگاه نموده اند
6 -هزاران دانشمند و فیلسوف ومتفکر بر وجود خدا اعتراف نموده اند وهزاران کتاب برای اثبات خدا تالیف نموده اند.
7-نعمت عقل آدمی به انسان هشدار می دهد که هرکجا احتمال خطر باشدباید احتیاط را مراعات نماید.در مورد وجود خدا و اینکه هرکه خدا را انکار کند وبه دستورات او عمل نکند دچار عذاب می شود وهرکه مطیع خدا باشد در دنیا وآخرت سعادتمند می شود”دلایل بسیاری وجود دارد و انسانهای زیادی این مطلب را تاکید نموده اند.پس اگر هنوز به یقین نرسیده ایم لااقل مطیع دستورات خدا باشیم که اگر احتمالا قیامتی وجود داشته باشد ما از قبل خود را آماده کرده باشیم.اگر چه وجود خدا و قیامت برای بسیاری از حقیقت جویان از جمله راقم این سطور ثابت شده است.
8-در طول تاریخ قدرتمندان بسیاری از جمله فرعون ها ونمرودها وابوسفیان ها با خداشناسان مبارزه کرده اند ولی عاقبت به ذلیل ترین حالت گرفتار شدند.فرعون ویارانش غرق شدند.نمرود ویارانش بوسیله پشه!از پا درآمدند.ابرهه وفیل سوارانش بوسیله پرندگان کوچکی بنام ابابیل نابود شدند.تا زمان ما که شاه خائن و امریکای مستکبر و دیگر قدرتمندان زورگو در مقابل خداشناسان ایرانی به ذلیل ترین وضع دچار شدند آن چنان که جیمی کارتر”رئیس جمهور اسبق آمریکا در کتابش نوشت که من در رابطه با ایران سه بار به گریه!افتادم.موقع خروج شاه از ایران!هنگام تسخیر سفارت آمریکا و هنگام نابودشدن نیروهای آمریکایی بدست نیروهای غیبی در صحرای طبس!
9-معجزات هزاران پیامبر وجانشینان آنها:همیشه تا زمان آخرین پیامبر. خداوند نمایندگانی بر روی کره زمین داشته است که مردم را به عبادت خدای واحد دعوت می کرده اند و دعوتشان همراه با معجزات بوده است.مثلا حضرت صالح با درخواست مردم از دل کوه شتری ماده بیرون آورد.حضرت موسی دارای عصایی بود که دریا را شکافت و سحر جادوگران را باطل کرد .حضرت عیسی مرده گان را زنده می نمود ومریضهای صعب العلاج را شفا می داد.حضرت سلیمان با حیوانات حرف می زدو باد در تحت فرمان او بود.پیامبر اسلام دارای هزاران معجزه بود از قبیل شفا دادن مریضها.شکافتن ماه.زنده کردن مرده گان.سفر آسمانی معراج.صحبت با حیوانات.
10-نابودی و نزول عذاب بر اقوام مختلف بشر:اقوام وملتهایی بودند که بر اثر نافرمانی خداوند ومخالفت با پیامبران دچار عذاب شدند از جمله قوم نوح وقوم صالح وقوم هود وقوم لوط و قارون با یارانش و اصحاب فیل که از حبشه آمده بودند و…
شرک
بزرگترین گناه که قابل آمرزش نمیباشد،شرک است.شرک به معنای قراردادن شریک و همتا برای الله است.
انواع شرک:
1-شرک ظاهر:این نوع شرک در میان بت پرستان،مسیحیانی که معتقدبه تثلیث(پسر،پدر وروح القدس)،یهودیانی که اعتقاد دارند که عُزیز پسخداست.وکسانیکه اعتقاد به دوخدای نور وظلمت هستندو…(واذ قاللقمان لابنه و هو یعظه یا بُنیّ لاتشرک بالله انّ الشرک لظلمٌعظیم)لقمان13
——————————————————————————–
6
لقمان پسرش را نصیحت کرد و گفت:شرک نورز که شرک،ظلمی بزرگ(بخود)است.
(واَذانٌ مِن الله و رسوله الی الناس یوم الحجّ الاکبر اِنَّ الله بریءٌ منالمشرکین ورسوله)توبه 3
اعلامی از طرف خدا ورسول در روز حج عظیم است که خدا ورسول ازمشرکین بیزار هستند.
(واعبدوالله ولاتشرکوا به شیئاً)نساء36
خدا را عبادت کنید و شریکی برای خدا نگیرید.
2-شرک خفی:
این نوع شرک در افرادی است که کلمة توحید بر زبان دارند ولی بعضیاعمالشان شرکآمیز است.
از جمله این افراد:الف – بخیل و ریاکار که اعمالشان چون برای هواینفس است مثل اینکه اعمالشان را برای ستایش مردم و یا مال دنیا انجاممیدهند و در حقیقت هوای نفس را میپرستند.ب – کسانیکه رفعگرفتاری خود را در مخلوقات میبینند.
(وما یُؤمن اکثرهم الاّ و هُم مشرکون)یوسف 23
اکثرشان ایمان نمیآورند مگر اینکه مشرک هستند!
امام ششم(ع)در تفسیر این آیه فرمود:منظور مؤمنینی هستند کهمیگویند:اگر فلانی نبود از بین رفته بودم!یا اگر فلانی نبود بدبختمیشدم!
راوی پرسید:پس اگر شخصی به انسان کمک کرد چهبگوید؟ فرمود:بگوید اگر خدا فلانی را واسطه نمیکرد وبدست فلانشخص کار مرا حل نمیکرد مثلا بدبخت میشدم.«خوبیها وبدیها»
ج – وابستگی به طاغوتها:
کسانیکه مستکبرین را عبادت میکنند یعنی از آنها اطاعت کرده وپیروآنها میباشند اگر چه به زبان شهادتین بگویند،دچار شرک خفیمیباشند.(المتر الی الذین یزعمون انّهم آمنوا بما آُنزل الیک و ما اُنزل منقبلک یریدون اَن یتحاکموا الی الطاغوت و قد اُمروا اَن یکفروابه)نساء60
آیا نمیبینی کسانی را که خیال میکنند که به آنچه بتو وپیامبران قبل نازلشده ایمان دارند حال آنکه در احکام خود به طاغوت مراجعه میکننددر حالیکه به آنهاامر شده بود که به طاغوت کافر باشند.
د – اطاعت از راهبان و بدعتگزاران:افرادی که از بدعتگزارانی کهحلال الهی را حرام وحرام الهی را حلال میکنند،تبعیت کنند نیز شرکخفی دارند.
(اتخذوا احبارهم ورهبانهم ارباباً من دون الله)توبه 31
از راهبان و عالمان خود اطاعت کرده ولی از خدا اطاعت نمیکنند.
امام ششم(ع) فرمود:آنها راهبها را عبادت نمیکردند حتی اگر راهبها ازآنها این تقاضا را مینمودند ولیکن از راهبها در تبدیل حلال الهی بهحرام وحرام الهی به حلال تبعیت مینمودند.
سرانجام مشرکین:
1-ازدواج با آنها حرام است(ولا تنکحوا المشرکات حتّی یُؤمنّ ولامهمؤمنه خیر من مشرکه ولو اعجبتکم*)بقره221
یعنی با زنهای مشرک ازدواج نکنید مگر ایمان بیاورند وهرآینه کنیزمؤمنی از یک زن آزاد مشرک بهتر است اگر چه آن زن مشرک باعثتعجب شما شود(بخاطر زیبایی یا ثروت)
2-مشرکین انسانهارا به جهنم می خوانند ولی خدا انسان را به بهشتمی خواند(اولیک یدعون الی النار واللّه یدعوا الی الجنه)بقره221
یعنی مشرکین شمارا به جهنم دعوت می کنند ولی خدا شمارا به بهشتدعوت می نماید.
3-همه گناهان قابل بخشایش است مگر شرک(انّ الّه لایغفر ان یشرک بهویغفر مادون ذلک لمن یشاء ومن یشرک باللّه فقد افتری اثماعظیما)نساء48
یعنی خدا شرک را نمی آمرزد ولی کمتر از شرک را می بخشد اگربخواهد وهرکه مشرک باشد گناه بزرگی را نسبت داده است.
——————————————————————————–
7
عدل الهی
دلیل بر عدل خداوند دوچیز است.1- دلیل عقلی:یعنی عقل می گوید ظلم بد است وخداوند حکیم هرگز کار قبیح وبد انجام نمی دهد زیرا عوامل ظلم چند چیز است که آنها در خدا وجود ندارد .از جمله این عوامل:1-نیاز:کسی ظلم می کند که برای رسیدن به اموری،نیاز مند باشد واز راه ظلم بتواند که به آنها برسد.2-جهل ونادانی:کسی ظلم می کند که گاهی از زشتی وقباحت ظلم بی خبر است.3-رذائل اخلاقی:کسی ظلم می کند که در وجودش،کینه وعداوت،حسادت،خودخواهی وهواپرستی باشد.4-عجز وناتوانی:کسی ظلم می کند که از دفع خطر از خودش عاجز است وبرای رسیدن به مرادش جز ظلم راهی ندارد.
هر ظلمی که در عالم واقع میشود در اثر عوامل فوق است واین عوامل در ساحت قدس الهی راه ندارند زیرا خداوند1-غنی وبی نیاز است.2-علمش نامحدود است.3-تمام صفات کمال را داراست واز صفات نقص منزّه است.4-دارای قدرت نامتناهی وبی حدّ است.پس او عادل است.
2- دلیل نقلی:آیات وروایات همه بر عدل خداوند دلالت دارند از جمله:
(انّ اللّه لایظلم مثقال ذرهّ)نساء40
یعنی خداوند سر سوزنی ظلم نمی کند.
(انّ اللّه لیس بظلاّم للعبید)آل عمران 182
یعنی حقیقتا خداوند به بندگانش ظلم نمی کند.
(لایظلم ربّک احدا)کهف49
یعنی خدایت هیچ ظلمی به احدی نمی کند.
(انّ اللّه یأمر بالعدل والاحسان )نحل90خدا امر به عدالت ونیکوکاری می نماید
(اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل)نساء58هرکاه حکمی صادر می کنید از روی عدل باشد.و
معانی عدالت خدا
عدل یک معنای ظاهری دارد یعنی ظلم نکردن !امّا معانی وسیعی برای عدل گفته شده است که به آن اشاره می شود:
1-عدل خداوند یعنی خداوند از انجام هر عملی که بر خلاف مصلحت وحکمت است،دوری می کند.
2-عدالت خداوند یعنی همه انسانها در پیشگاه او از هر جهت یکسان وبرابرند.وهیچ انسانی نزد او بر دیگری برتری ندارد مگر بواسطه تقوا واعمال نیک.(انّ اکرمکم عنداللّه اتقیکم)حجرات14
یعنی گرامیترین شما نزد خدا،باتقواترین شماست.
3-عدالت خداوند یعنی خداوند هیچ عملی را هرچند خیلی ناچیز وکوچک باشد، از هیچ کس ضایع نکرده وبی اجر وپاداش نمی گذارد.وبدون تبعیض به هرکس،جزای عملش را خواهد داد.(فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره ومن یعمل مثقال ذره شرّا یره)زلزال7
هرکه کوچکترین عمل خوب داشته باشد آنرا خواهد دید وهرکه کوچکترین عمل بد داشته باشد،نیز آنرا می بیند.
4-عدالت خداوند یعنی قرار دادن هر چیز در جای خودش.یعنی خالق متعال هر پدیده ومخلوقی را در جای خود وباندازه آفریده ومواد ترکیبی هر موجودی را باندازه قرار داده است.ودر همه موجودات تناسب وتعادل قرار داده است.(وانبتنا فیها من کلّ شیء موزون)حجر19
یعنی در روی زمین هر چیزی را به اندازه رویاندیم.
(الّذی خلق فسویّ)اعلی2
یعنی آنکه خلق کرد وبه میزان وتساوی خلق نمود.
×××
——————————————————————————–
8
اشکالات به عدل
گاهی اشکالاتی در باره عدل خداوند می نمایند.از جمله:اگر خدا عادل است پس چرا فلان جوان را در جوانی میراند!چرا فلانی مرد؟چرا سیل عده ای را نابود کرد؟چرا گروهی محرومند؟
برای جواب به این سؤالات باید دنیا وهدف از آفرینش را بشناسیم.همچنین علت وقایع ومصیبتهارا درک کنیم.
عده ای خیال می کنند که مرگ نابودی است لذا می گویند چرا فلان جوان ناکام شد؟یا خیال می کنند که دنیا جای ماندن ابدی است ومی گویند چرا سیل وزلزله عده ای را نابود کرد!یا فکر می کنند که دنیا جای آسایش است ومی گوئیم چرا گروهی محرومند!
در کتاب قصه های قرآن صفحه273 آمده است که عده ای نزد ذی الکفل که یکی از پیامبران بود ، آمدند ودرخواست کردند که او از خدا بخواهد تا مرگ را از آنها بردارد؟پیامبر دعا کرد ومرگ از میان آنها رفت.آنها مدتی خوشحال بودند وعمرهای طولانی داشتند .ولی کم کم متوجه شدند که مشکلات زیادی متوجه آنها شده است از حمله هر مردی باید از مادرش وپدر ومادر مادرش وپدر ومادر مادر مادرش وهمچنین از پدر وپدر ومادر پدرش و مواظبت بکند.کم کم خانه هایشان را برای این تعداد نفرات ،بزرگتر کردند وزمینهای بیشتری را برای خوراک این همه عائله به زیر کشت بردند.
عاقبت آنها پشیمان شدند ونزد ذی الکفل آمده ودرخواست کردند تا مرگ دوباره به میانشان بیاد!
——————————————————————————–
9
نبوت
اولین بشری که خلق شد ،پیامبر ورسول الهی بود وطبق روایات،آخریننفری هم که از دنیا میرود،حجت الهی ونماینده خدا در زمین خواهدبود.
تمام امّتها دارای پیامبر وهشدار دهندة الهی بودند.
(واِنْ مِنْ اُمَّةٍ الاّ فیها نذیرٌ)فاطر25
در هر امّتی نصیحت کننده وهشداردهندهای بوده است.
هدف خداوند از فرستادن پیامبران را میتوان بشرح زیر نام برد:
1-تربیت وتعلیم(هو الذی بعث فی الامییّن رسولاً یتلوا علیهم آیاتِه ویزکیّهم ویعلّمهم الکتاب والحکمة و اِن کانوا من قبل لفی ضلالٍمبین)جمعه2
خداوند در میان بیسوادان رسولی انتخاب کرد که آیات الهی را بر مردمبخواند و آنها را تربیت کرده و تعلیم دهد اگر چه قبلاً در گمراهیآشکاری بودند.
2-هدایت مردم به عبادت الله و مبارزه با طاغوتها(ولقد بعثنا فی کلّ اُمَّةٍرسولاً اَن اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت)نحل39
در هر ملّتی پیامبری فرستادیم تا به آنهابگوید که خدا را بپرستید وازطاغوتها دوری نمائید.
3-تأمین عدالت وآزادی(لقد ارسلنا رُسُلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتابو المیزان لیقومَ الناس بالقسط)حدید21
پیامبران را با معجزات فرستادیم و با آنهاکتاب و میزان(معیار تشخیصخوب وبد)نازل نمودیم تا مردم گرایش به عدل پیدا کنند.
نشانههای پیامبری:
1-معجزه:معجزه کار خارق العادهای است که مدعّی پیامبری آن را برایاثبات حقانیت خود انجام میدهد و همه را دعوت میکند که اگرمیتوانید مانند آنرا بیاورید.ولی نمیتوانند.
پس معجزه دارای سه ویژگی است:الف – کاری است که از توانائی نوعبشر حتّی نوابغ خارج است. ب – آورنده معجزه ادعای نبوت میکند.
ج – جهانیان از مقابله و معارضه با این معجزه عاجزند.
2-پیامبر قبلی ،آمدن اورا بشارت داده باشد(واذ قال عیسی بن مریم یابنی اسرائیل انّی رسول الله الیکم مصدقاً لما بین یدَی من التوراة و مبشراًبرسول یأتی من بعدی اسمُه احمد…)صف6
و هنگامیکه عیسی(ع) گفت:ای بنی اسرائیل!من رسول خدا در نزد شماهستم وتورات را تصدیق کرده وبشارت میدهم که بعد از من پیامبریبنام احمد خواهد آمد…
3-قرائن وشواهدی که بطور یقین پیامبری را ثابت میکند.از جمله:
الف – بررسی خصوصیات روحی واخلاقی پیامبر که همه اورا به پاکیو راستگوئی بستایند ودارای فضائل اخلاقی باشد(ولقد جائکم رسولمن انفسکم عزیز علیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم)
توبه 128
همانا رسولی از جنس خودتان برای هدایتتان آمد که از فرط محبت بهشما،فقر وپریشانی شما برایش سخت بوده و بر آسایش شما حریصاست و نسبت به مؤمنان رؤف وبا رحمت است.
ب – آئین او با عقل وفطرت منطبق است(ولکلّ امّة رسولٌ فاذا جاءرسولُهم قضی بینهم بالقسط و هم لایُظلمون)یونس4
برای هر امّتی ،پیامبری بوده که هرگاه نزدشان میامد به عدل حکممیکرد و به ایشان ظلم نمیشد.
ج – در دین ثبات واستقامت داشته و سخنش با عملش یکی است(حضرت نوح(ع)نهصدسال تبلیغ کرد وفقط به اندازه انگشتانش بهاوایمان آوردند.)
د – پیروانش دارای فضائل اخلاقی میباشند.(التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الامرون بالمعروف و الناهونعن المنکر وبشِرّ المؤمنین)توبه 112آنهائیکه توبه کننده،عابد،حمدکننده،هجرت کننده،اهل رکوع وسجود و امر بمعروف ونهی ازمنکرند.پس مؤمنین را بشارت بده!
عصمت پیامبران
همة پیامبران دارای عصمت بوده واز گناه کردن دوری میکردند. زیرا:
1-چون آنها مربّی انسانها بودهاند، چنانچه خود گناهمیکردند، نمیتوانستند پیروان خود را از گناه نجات دهند.
2- مردم اگر از پیامبران عمل زشتی را میدیدند دیگر به حرف او گوشنکرده و به او اعتماد نمینمودند.
3-همانطور که سوزندگی آتش برای ما اثبات شده ویقینی است برایپیامبران هم آثار بد گناه یقینی بوده لذا زشتی گناه را کاملا یقین داشتندواز آن دوری مینمودند.
چرا خداوند عدهای را شریف وعدهای را پست قرار داد؟
شخصی از امام صادق(ع)پرسید:چرا خداوند یک عده را شریف ودسته دیگری را پست قرار داده است؟فرمود:شریف کسی است کهاطاعت خدا کند و پست کسی است که نافرمانی او نماید.
پرسید:آیا درمیان مردم عدهای ذاتا خوبتر از عدهای دیگرنیستند؟ فرمود:تنها ملاکبرتری تقواست.البته خداوند عزّ و جلّ گروهیاز فرزندان ادم را انتخاب کرد و آنها را پاک قرار داد و در صلب پدرانومادرانشان از آلودگی دور نمود و از میان آنها پیامبران را انتخاب نمودکه آنها پاکترین فرزندان آدم(ع)هستند.وعلت این امتیاز آن بود کهخداوند هنگام افرینش آنها میدانست که آنهامطیع او خواهند بود وهمتایی برایش نمیگیرند.پس سبب این امتیاز و مقام بلند،اطاعتوعمل انهاست.«بحارج10ص170»
——————————————————————————–
10
——————————————————————————–
11
پیامبران اولوالعزم
آنان پنج نفر بودهاند که بدلیل کتاب ودین جداگانه به صاحبان دینشناخته شدهاند.شامل:
1-حضرت نوح (ع)
نام اصلی نوح،عبدالغفار یا عبدالملک یا عبدالاعلی’ است و علتاینکه او را نوح خواندند کثرت نوحه و گریة آنحضرت بوده است.
«نوح پیامبر تا وقتی که 460 سال از عمرش گذشته بود،پیوسته درکوهها زندگی میکرد وبعبادت حقتعالی روزگار خود را بسر میبرد و زنوفرزندی نداشت ولباس پشمین میپوشید و از سبزیهای زمین غذایخود را تأمین میکرد تا اینکه پس از گذشتن مدت مزبور جبرئیل بنزدوی آمده گفت:چرا از مردم کنارهگیری کردهای؟گفت:برای آنکه قوم منخدا را نمیشناسند از اینرو من از ایشان کنارهگیری اختیارکردهام.جبرئیل گفت:با آنان مبارزه کن!نوح گفت:قدرت ندارم.و اگرعقیده مرا بفهمند مرا میکُشند.
جبرئیل گفت:اگر نیروی این کار بتو داده شود با آنها مبارزه میکنی؟
نوح گفت:چه بهتر از این،و این کمال آرزوی من است.در این موقعنوح پرسید:تو کیستی؟
جبرئیل فرشتگان را صدا زد و چون فرشتگان بدورش جمع شدند، نوح ترسید ولی جبرئیل خود را به وی معرفی کرد و سلام خدایرحمان را بوی ابلاغ کرد و بشارت نبوت را بدو داد و به او دستور داد باعمورة- دختر ضمران بن اخنوخ – که نخستین کسی بود که بعدا به نوحایمان آورد- ازدواج کند.
نوح در حالی که روز عید بود و عصایی در دست داشت که از ضمیرمردم خبر میداد،نزد مردم آمد .در آن روز سرکردههای قوم نوح هفتادنفر بودند که نزد بتها رفته بودند.نوح صدا را به لااله الاّالله بلند کرد ونبوت خویش و پیامبران قبل از خود وبعد از خود را به مردم اطلاعداد.در این موقع بتها را لرزه فرا گرفت و آتشهائی را که روشن کرده بودندخاموش شد و مردم دچار وحشت شدند.
بزرگان و سرکرده هاپرسیدند:این مرد کیست؟
نوح گفت:من بندة خدا هستم که خداوند مرا به عنوان پیامبر بنزدشما فرستاده است و من شما را از عذاب الهی بیم میدهم.
عمورة وقتی سخن نوح را شنید به او ایمان آورد.پدرش وقتی متوجهشد به عمورة گفت:باین زودی سخن نوح در تو اثر کرد؟من میترسم کهپادشاه متوجه ایمان تو شود وتو را بکشد.
ولی عمورة به سخن پدر توجهی نکرد و دست از ایمان خود برنداشت.پس از آن هرچه او را تهدید کرده وزندانی نمودند از ایمانبخدای نوح دست نکشید تا بالاخره نوح با وی ازدواج کرد و سام بننوح از وی بدنیا آمد.
علامه مجلسی طبق روایات اهل بیت(ع) عمر نوح را 2500 سالذکر کرده که 850 سال قبل از پیامبری و 1150 سال بعد از پیامبری وقبلاز طوفان و500 سال بعد از طوفان زندگی نمود.قبر نوح در نجفاست.
2-حضرت ابراهیم(ع)
آن حضرت در زمان نمرود که در عجم به کیکاوس معروفبود،زندگی میکرد.نمرود مردی باقوت وحشمت بود.سپاه بسیار داشتودر سرزمین بابل آن زمان وکوفة زمان ما حکومت میکرد.چهارصدصندلی طلا داشت که برروی هریک جادوگری نشسته وجادومینمود.او یکشب در خواب دید که ستارهای در افق پدیدار شد ونورشبر نورخورشید غلبه نمود.نمرود وحشت زده از خواب بیدار شد وجادوگران را احضار نموده وتعبیر خواب خود را از آنان جویا شد.گفتندطفلی دراین سال متولد میشود که سلطنت تو بدست او نابودمیشود.وهنوز آن طفل از صلب پدر به رحم مادر منتقل نشدهاست.نمرود دستور داد که بین زنان ومردان جدایی اندازند و کودکی کهدر آن سال متولد میشود،اگر پسر است،بکشند.واگر دختر است،باقیبگذارند.تارخ که یکی از مقربّان نمرود بود شبی پنهانی نزد همسرشرفت ونطفه ابراهیم بسته شد.هنگام تولد کودک،مادر ابراهیم (ع) بهداخل غاری رفت وابراهیم (ع) در آنجا متولد شد.مادر،کودکش را درغارگذاشت وبه شهر مراجعت نمود.او همه روزه به غار میرفت وبهفرزندش شیر میداد وبرمی گشت.رشد یک روز آن حضرت مطابقیکماه کودکان دیگر بود.پانزده سال گذشت ودراین مدت ابراهیم (ع)جوانی قوی شده بود.روزی با مادرش به طرف شهر حرکت کردند .درراه به گله شتری رسیدند.ابراهیم (ع)از مادر پرسید:خالق اینهاکیست؟گفت آنکه آنهارا خلق کرد و رزق میدهد وبزرگمینماید.ابراهیم (ع) در شهر با گروههای بت پرست وارد بحث میشدوآنها را محکوم مینمود.واقرار به خدای نادیده کرد.به مصداق آیةشریفة «فلما جنّ علیه اللیل رای کوکباً…»چون مذاهب آنهاراباطلدید وباطل نمود،فرمود:انّی وجهّت وجهی…»بعد ابراهیم (ع) را بهدربار نمرود بردند.نمرود مرد زشترویی بود ولی در اطرافش غلامانوکنیزان زیبا بودند.ابراهیم (ع) از عمویش آذر پرسید:اینها چه کسیهستند؟آذر گفت اینها غلامان وکنیزان وبندگان نمرودند! ابراهیم (ع)تبسمی کردوگفت چگونه است که بندگان و کنیزان و غلامان ازخدایشان زیباترند؟آذر گفت از این حرفها نزن که تورا میکشند.آمدهاست که آذر بت میساخت وبه ابراهیم (ع) میداد تا بفروشدوابراهیم(ع) هم طناب به پای بتها میبست ومی گفت:بیایید خدایی را بخرید کهنمیخورد و نمیبیند و نمیآشامد و نه نفعی میرساند ونه ضرری!با اینتعریف ابراهیم (ع) کسی بتها را نمیخرید.وبتها را به نزد آذر برمیگرداند.
——————————————————————————–
12
بت شکن دربتخانه
نمرودیان سالی دوبار در فروردین جشن میگرفتند.در یکی از جشنهاموقع خروج از شهر،آذر به ابراهیم (ع)پیشنهاد نمود که او هم به جشنبرودتا شاید جشن آنهارا تماشاکرده وزبان از بدگویی بتها بردارد.ولی روزبعد موقع رفتن،ابراهیم (ع)گفت من مریض هستم!لذا همه با زینت تماماز شهر بیرون رفتند بجز ابراهیم (ع) که تبری برداشت و به بتخانه رفتوهمة بتهارا شکست.سپس تبر را بر دوش بت بزرگانداخت. «فجعلهمجُذاذاً الاّ کبیراً لهم»همة بتهارا خورد کرد مگر بُت بزرگ را.وقتینمرود ونمرودیان باز گشتند وبه بتخانه آمدند تا خود را تبرک کنند،همةبتهارا شکسته دیدند غیر از بُت بزرگ.به روایتی شیطان به آنها اطلاع دادکه ابراهیم (ع)خدایان شمارا شکسته است.صدای ناله وفریاد مردم بلندشد.نزد نمرود رفتند کهای نمرود!خدایان مارا شکستهاند.نمرود دستورداد تا به هرکه شک دارید نزد من بیاورید.همه گفتند کار ابراهیم (ع)است.حضرت را احضار کردندوبه او گفتند:«أ انت فعلتَ هذا بآلهتنایاابراهیمقال بل فعلهم کبیرهم هذا فاسئلوهم اِن کانواینطقون»»آیا تو این عمل را نسبت به خدایان ما بجاآوردی؟گفت بتبزرگ این کار را کرده است از او بپرسید اگر حرف میزند! نمرودیانگفتند ای ابراهیم (ع) این بتها سخن نمیگویند.سپس همگی خجلوشرمنده و سر به زیر انداختند.بعد ابراهیم (ع)فرمود چیزی را عبادتمیکنید که نه نفعی میرساند ونه ضررو نه حرف میزند.چون نمرودیاناز جواب عاجز شدند،همگی گفتند اگر کمک کار خدایان خودهستید،ابراهیم (ع) را بسوزانید.نمرود دستور داد دیوارهای در دامنه کوهدرست کردند وبمدت یکماه هیزم آورده ودر آن قرار دادند تا پرشد.بعدگفتند چگونه ابراهیم (ع) رادر آتش بیاندازیم؟شیطان بصورت آدمیظاهر شد وگفت منجنیق بسازید!تا آن زمان منجنیق نساخته بودندوشیطان هنگامیکه به آسمانها راه داشت از جهنم دیدار کرده ودیده بودجهنمیان را با منجنیق درون آتش میاندازند،یاد گرفته بود.لذا به آنها یادداد که چگونه این وسیله را بسازند.چهارصد نفر آمدند وهردونفر یکطناب را گرفتند و ابراهیم (ع) را بالا بردند.در این هنگام در میانفرشتگان غلغلهای افتاد وبه پیشگاه الهی عرضه کردند که خدایا از شرقتا غرب یکنفر،تورا عبادت میکند واوراهم که میخواهندبسوزانند.دستور بده تا اورا یاری کنیم.خطاب آمد:بروید اگر از شما یاریخواست اورا کمک کنید.ابتدا ملک باد نزد ابراهیم (ع) آمد وگفت:منموکل باد هستم.اگر امر بفرمائید به باد امر کنم تا آتش را به خانة نمرودببرد و نمرودیان را بسوزاند.ابراهیم (ع)فرمود پناه من خداست وبتونیازی ندارم.ملک ابر آمد وگفت ای ابراهیم!اجازه بده تا به ابر امر کنمآتش را خاموش کند.ابراهیم (ع)گفت امر خود را به خدای نادیدهواگذاردم.ملک کوه آمد وگفت ای ابراهیم!اجازه بده کوه بابل را برسرشان خراب نمایم وهمه را هلاک کنم.ابراهیم (ع) گفت بتو نیز محتاجنیستم.بعد جبرئیل آمد وگفت ای ابراهیم!هیچ احتیاجی نداری؟گفتدارم اما نه بتو.گفت به که داری؟گفت او از همه بهتر به حال من آگاهاست.بعد از آن از طرف خدا ندا آمد:«یانار کونی برداً وسلاماً علیابراهیم»
ابراهیم از پیامبرانی است که خداوند او را بیش از دیگران با عظمتیاد نموده است واو را با القابی چون :حنیف،مسلم، حلیم، اوّاه،منیب،صدیقیاد کرده و با اوصافی چون:شاکرو سپاسگزار نعمتهایخداوند،قانت و مطیع خالق توانا،دارای قلب سلیم،عامل و فرمانبردارکامل خدا،بندة مؤمن و نیکوکار،شایسته و صالح درگاه خدا و…وی راستوده است.و به منصبهایی چون:امامت وپیشوائی مردم،برگزیده دردوجهان و خلیل اللهی مفتخر داشته است.
از جمله الطاف الهی بر ابراهیم آنست که:
او را از پیامبران اولوا العزم قرار داد.
پیامبری را در ذریه او قرار داد.
علم وحکمت وشریعت بوی داده است.
اورا امّت واحده خواند.
و خانة کعبه بدست او تجدید بنا شد.
مقام امامت به او تفویض شد
مدت عمر ابراهیم دویست سال بوده و در شهر خلیل الرحمنفلسطین اشغالی مدفون است.
3-حضرت موسی(ع)
فرزندان یعقوب که در ابتدا هفتاد نفر بودند روز بروز بیشتر شده و تازمانی که یوسف زنده بود در عزت میزیستند.ولی بعد از رحلتیوسف،مقدمات خواری آنان که به بنی اسرائیل مشهور بودند
بدست فراعنه شروع گردید.پادشاهان مصر از ترس قوی شدن بنیاسرائیل به آزار وقتل وپراکنده کردن آنان پرداختند مخصوصا فرعونزمان حضرت موسی که به رامسس دوم مشهور بود دستور داده بود تاپسرانشان را بکشند ودخترانشان را زنده نگه میداشتند و آنان را بهشغلهای پَست میگماشتند.
——————————————————————————–
13
تا اینکه موسی فرزند عمران ویوکابد در مصر متولد شد و با اسبابالهی به قصر فرعون برده شد ودر آنجا بزرگ گردید.سپس به پیامبریرسید.او با کمک برادرش هارون ،به مبارزه فرعون طغیان کار رفتوعاقبت پیروز گردید.موسی در سن 126 سالگی وهارون در133سالگی از دنیا رفتند وقبر موسی در کوه «نبأ» و هارون در کوه «هور»در طور سینا مدفون هستند.
4-حضرت عیسی(ع)
عیسی از پیامبرانی است که نامش در قرآن کریم بسیار برده شده و دربیشتر آیاتی که ذکری از او شده نامش با فضیلت و عظمت توأم گشته وبعنوان «عبدالله» و کلمة خدا و روح خدا و تأییدشده به روح القدس وسایر افتخارات مفتخر گشته است.
مادرش مریم دختر عمران یکی از زنان برتر عالم است که سورهای درقرآن بنام او وجود دارد وخداوند از او مدح نموده است.
حضرت عیسی در بیت اللحم متولد شد و در سی سالگی نبوتخود را ظاهر کرد .با اینکه او برای تأیید تورات مبعوث شده بود ولییهود با او مخالفت میکردند تا اینکه توطئه دستگیری او را طرح نمودندولی خداوند عیسی را به آسمان بالا برد ودرعوض یکنفر دیگری کهشبیه عیسی بود دستگیر کرده وبه صلیب آویختند.
حضرت عیسی در زمان ظهور امام عصر به زمین فرود آمده واز یارانامام عصر خواهد شد.
5- حضرت محمد(ص)
ولادت حضرت محمّد(ص) در سال عام الفیل در شهر مکّه متولدشدند.پدر آن حضرت عبداللّه بن عبدالمطلب ومادر آن حضرتآمنهدختر وهب بن عبدمناف بوده است. از نظر علماء شیعه،اجداد پیامبراسلام تا حضرت آدم همه موحّد بوده وصُلب پیامبر در پشت هیچمشرکی قرار نگرفته است.
در روایت مشهور،اجداد پیامبر تا حضرت آدم را بشرح زیر ذکرنمودهاند:
محمّدپسر عبداللّه پسر عبدالمطلب پسر هاشم پسر عبدمناف پسر قهرپسر غالب پسر لوی’ پسرقصی’ پسر کنانه پسر خزیمه پسر مدرکه پسرالیاس پسر مغیر پسر نزار پسر سعد پسرعدنان پسر ادد پسر یستحب پسرنبت پسر همیسع پسر قیدار پسر اسماعیل(ع) پسرابراهیم(ع)پسرتارخپسرتاخور پسرارغو پسرقالع پسر بغابر پسرارفخشد پسرسام(ع) پسرنوح(ع)پسرملک پسرمتوشلخ پسرادریس(ع)پسر ادد پسر مهلائیل پسرفینان پسر انوش پسرشیث(ع)پسر آدم(ع).
پیامبر دارای نُه عمو بوده است.یعنی عبدالمطلب ده پسر داشته استشامل:(ابوطالب(عبدمناف)،زبیر،حمزه،حارث،غیداق،مقوم(حجل)
ابولهب(عبدالعزّی)،ضرار،عباس »
«پیامبر دوماهه بودند که پدرشان رحلت نمود وچهارساله بودند کهمادرشان از دنیا رفت وهشت ساله بودند که عبدالمطلب رحلت نمودندوچهل وپنج ساله بودند که ابوطالب وهمچنین همسررسولخدا،خدیجه(س) رحلت نمودند.»
مأمورین الهی در نزد آمنه:
آمده است که در هنگام وضع حمل آمنه مادر رسولخدا، چهارزن موحّدومؤمن در حالیکه در دستشان جامهای بلورین شربت بود،به کمک اوآمدند.
یکی گفت:من آسیة خداپرست،همسر فرعون هستم.دیگری گفت:منمریم عذراء مادر عیسی هستم.سومی که عقب تر از آن دوبانوی جمیلبود،گفت:من هاجر مادر اسماعیلِ ذبیح اللّه هستمو چهارمی گفت:منکلثوم خواهر موسی بن عمران هستم.
تولد پیامبر وسرنگونی بتها :
روایت شده است که:صبح روزی که آنحضرت متولد شد هربتی که درهرجای عالم بود،بر رو افتاد وایوان کسری’ بلرزید وچهارده کنگره آنافتاد ودریاچة ساوه که آنرا میپرستیدند، فرو رفت وخشک شدوآتشکدة فارس که هزار سال خاموش نشده بود،در آن شب خاموششد.عبد المطلب در آن شب، نزدیک کعبه خوابیده بود.ناگاه دید کهخانه کعبه با همة ارکانش از زمین کنده شد وبطرف مقام ابراهیم بهسجده افتاد وسپس راست شد وگفت:اللّه اکبر پروردگار محمّد مصطفی’و پروردگارمن!الان مرا از انجاس شرک پاک گردانید.در این موقع بتهالرزیدند وبر رو افتادند وناگاه دید که پرندگان همه بسوی کعبه جمعشدند وکوههای مکه بجانب کعبه متمایل شدند وابری سفید دید که دربرابر حجرة آمنه ایستاده است.
عبدالمطلب گفت:بخانة آمنه دویدم وبه او گفتم:خوابم یا بیدارم؟گفت:بیداری.گفتم:نوری که در پیشانی توبود کجارفت؟گفت:با آنفرزندی است که از من متولد گردید وچند فرشته آنرا از منگرفتند.گفتم:فرزندم را بیاور تا اورا ببینم؟گفت:تا سه روز تورا نخواهندگذاشت که اورا ببینی!من شمشیر خود را کشیدم وگفتم:فرزند مرا بیرونبیاور والاّتورا میکشم!گفت:در اطاق است.تودانی واو.چون خواستمداخل شوم،مردی بیرون آمد وگفت:برگرد که احدی از فرزندان آدم اورانمیبیند تا همة ملائکه اورا زیارت کنند.من بر خود لرزیدم وبرگشتم.
«پیامبر دوماهه بودند که پدرشان رحلت نمود وچهارساله بودند کهمادرشان از دنیا رفت وهشت ساله بودند که عبدالمطلب رحلت نمودندوچهل وپنج ساله بودند که ابوطالب وهمچنین همسر رسولخدا،خدیجه(س) رحلت نمودند.»
——————————————————————————–
14
بعثت پیامبر:
یکی از برنامههای پیامبر اسلام در قبل از بعثت،عبادت وتفکر در غارحرا بود که در سن چهل سالگی در همین غار ودرحالت خلوت با خدایبی نیاز،اولین وحی واولین آیه نازل شد ومقام نبوت،رسما به آن جنابابلاغ گردید.در این مورد روایتی از امام حسن عسگری(ع)نقل شده که:
«وقتی پیامبر به سن چهل سالگی رسید،خدای رؤف دل حضرت را ازهمة دلها بهتر وخاشعتر ومطیعتر وبزرگتر یافت.لذا امر کرد تا درهایآسمان را گشودند وملائکه فوج فوج به زمین آمدند وخدای توانا ،رحمت خود را از ساق عرش تا سر آن بزرگوار متصل کرد.در این هنگامجبرئیل فرود آمد ودر غار حرا،بازوی مبارک پیامبر را گرفتوگفت:ایمحمّد!بخوان!محمّد(ص)فرمود:چه بخوانم؟جبرئیل فرمود:
«اِقْرَءْ بِاسْمَ رَبِّک الذّی خلق،خَلَقَ الانسانَ مِنْ عَلَقٍ…»وقتی وحی تمامشد وملائکه به آسمان بالا رفتند،حضرت در حالیکه انوارجلال الهیاورا فرا گرفته بود وکسی نمیتوانست به او نگاه کند،از غار بیرون آمدوبطرف پایین کوه حرکت نمود.
بر هر درخت وسنگ وگیاهی که عبور میکرد،بر آن جناب سلاممیکردند وبه زبان فصیح میگفتند:السلام علیک یا نبی اللّه!السلامعلیک یا رسول اللّه!همینکه وارد خانه خدیجه شد،خانه از شعاعخورشید جمالش منوّر گردید.خدیجه گفت:ای محمّد!این چهنوریستکه در تو مشاهده میکنم؟فرمود:این نور پیامبری است!بگو لا اله الاّ اللّه.محمّد رسول اللّه.خدیجه گفت:من سالهاست که پیامبریتورا میدانم وشهادتین را جاری نمود.در این موقع حضرت فرمود:احساس سرمای شدیدی میکنم.پارچهای روی من بیانداز!وقتیپارچهای بر روی پیامبر انداخت،ناگاه آیه نازل شد:«یا ایُهَا المُدَّثِر.قُمْفَانْذِر.ورَبِّکَ فَکَبِّرْ …»(ای پیچیده شده در پارچه!بلند شو ومردم را انذاربده!وخدا را به بزرگی یاد کن و…)رسولخدا(ص)برخاست وبر بالای بامرفت وانگشت بر دوگوش گذاشت وفریاد زد:اللّه اکبر!اللّه اکبر! درمکهخانهای نماند جز اینکه صدای تکبیر حضرت را شنید.»حیوة القلوبج2
دعوت خویشاوندان به اسلام:
سه سال نبوت رسولخدا(ص)پنهان بود وچند نفری بیش نمیدانستند. امّا ناگاه آیه نازل شد:وَاَنْذِرْ عَشیرَتَکَالاقرَبین. «24شعراء»خویشان نزدیکت را انذار بده!
با این دستور،پیامبر در ابطح(مکّه)بپا ایستاد وفرمود:
منم رسولخدا!شمارا به عبادت خدای یکتا وترک عبادت بتهائی که نهسودمیدهند ونه زیان میرسانند ونه میآفرینند ونه روزی میدهند ونهزنده میکنند ونه میمیرانند،دعوت مینمایم.
«همچنین پیامبر ،چهل نفر از سران قریش را دعوت نمود ونبوت خود رااعلام کرد وفرمود:هرکه اولین نفری باشد که با من بیعت نماید،اوجانشین ووزیر وبرادر من خواهد بود.در این جلسه،تنها علی(ع) کهاولین شخصی بود که اسلام آورد،با پیامبر بیعت نمود ورسولخدا(ص)اورا جانشین خود معرفی فرمود.و ابتدای غدیر از همین جلسه بودهاست.»
شعب ابوطالب:
هشت سال از بعثت حضرت محمّد(ص)گذشت وبا وجود اذیتوآزارها وشکنجههای قریش،تعدادی از افراد مسلمان شدند.
چون قریش،پیشرفت اسلام را دیدند،در دارالندوه جمع شدند وپیمانمحاصرة اقتصادی،اجتماعی،… علیه مسلمانان بستند که طبق بندهایاین پیمان،قسم خوردند وامضا نمودند که:«با آن حضرت دشمنباشند!وهر موقع به آنحضرت دست پیدا کنند،اورا بکشند!بابنی هاشمغذا نخورند وسخن نگویند وخرید وفروش نکنند.دختر به آنها ندهندواز آنها دختر نگیرند تا زمانیکه بنی هاشم،حضرت را به آنهاتسلیمنمایند!!»
وقتی ابوطالب از این پیمان با خبر شد،بنی هاشم را جمع کردوگفت:بحق کعبه قسم میخورم که اگر خاری بپای محمّد(ص)برود،همة شمارا هلاک میکنم.سپس همه به درّه ای که به «شعب ابیطالب»معروف شد،رفتند.در آنجا ابوطالب شمشیر بدست گرفته وشبوروز از حضرت محافظت مینمود ودر شب چند نوبت،محلاستراحت پیامبر را عوض مینمود.با اینکه ثروت خدیجه در این ایامصرف شد،امّا شدّت این محاصره طوری بود که اهل مکه از گریة اطفالبنی هاشمکه گرسنه بودند،خواب نمیرفتند!…
بعد از چهارسال خداوند موریانه را فرستاد تا عهدنامه را- بغیر از نامخدا،- خوردواین خبر توسط ابوطالب به قریش داده شد وبه این وسیلهپیمان از بین رفت.
دوماه پس از خروج مسلمانان از شعب ،ابوطالب رحلت کرد وسه روزبعد،خدیجه از دنیا رفت.»
هجرت به مدینه:
در سال سیزده بعثت،قریش در جلسهای تصمیم به قتل رسولخدا(ص)گرفتند.
خداوند رسولش را از این توطئه آگاه نمود ودستور داد که علی(ع)رادرجای خود گذاشته وخود به مدینه هجرت نماید.
پیامبر وقتی از مکه خارج شد وبطرف غار «ثور»میرفت.ابوبکر را در راهدید واورا باخود همراه نمود وهردو بداخل غار رفتند وعلی(ع)تا سهروز برای حضرت،آذوقه میآورد وبعد از سه روز، رسولخدا(ص) علی(ع)را برای رد کردن اماناتی که نزد پیامبر بود،در مکه گذاشت وخودبطرف مدینه حرکت نمود.
امّا شب اولّی که قریش برای کشتن پیامبر به خانة حضرت،یورش برند،باتعجب علی(ع) را در بستر پیامبر،یافتند (که خداوند در شأن او آیة ومنالناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاة اللّه..«207بقره» را نازل نمود.)واورارها نموده وبه تعقیب پیامبر پرداختند وامّا خداوند اراده کرد کهرسولش،به سلامت به مدینه برسد.
——————————————————————————–
15
پیامبر روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول وارد محله ایدر اطراف مدینهبنام«قبا»شد ودر آنجا اولین مسجدرا بنا نمود.»
«هجرت پیامبر مبدأ تاریخ مسلمانان گردید وحوادث مهم سال اولهجرت بشرح زیر بوده است:تعیین جمعه به عنوان عید مسلمانان.واجب شدن نمازهای یومیه.ساخته شدن مسجد قبا.ایجاد پیمانبرادری بین مهاجرین وانصار.و…»
در مدّت ده سالی که رسولخدا(ص)در مدینه بودند،حکومت اسلامی راتأسیس کردندومدینه به عنوان اولین شهر مسلمانان ودارالاسلام، مطرحگردید.در این مدت،جنگهایی بین مسلمانان ومشرکین پیش آمد کهتقریباً درهمة جنگها ،آغازگر جنگ، مشرکین بودهاندومسلمانان بهعنوان دفاع وارد جنگ میشدهاند.تعداد این جنگها را 62 جنگ گفتهاندکه 22تای آن غزوه بوده است یعنی حضرت شخصاً در آن حضورداشتهاند که اسامی غزوات بشرح زیر میباشند: «ابواء،بواط، عشیر،بدراولی،بدرکبری«سال دوم»،بنی سلیم،سویق، ذیامر، احد «سال سوم»،نجران،اسد،بنی نضیر«سال چهارم»،ذاتالرقاع«سال ششم»،بدراخیره،دومة الجندل،خندق«سال پنجم»،بنیقریظه،بنی لحیان،بنی قرو،بنی مصطلق،خیبر«سال ششم»،فتحمکه«سال هشتم»،حنین«سال هشتم»،طائف وتبوک«سال هشتم»»
غدیر خم:
در سال دهم هجرت،پیامبر گرامی اسلام،آخرین حج خودر راموسومبه«حجة الوداع»انجام داد ودر حالیکه هزاران نفر از مسلمانان همراه آنحضرت بودند،بطرف مدینه باز میگشت. چون به محل«غدیرخم»رسیدند،حضرت دستور توقف دادند.زیرا طبق آیة شریفه«یا ایُّهَا الرسولبَلِّغْ ما اُنزِلَ اِلَیک مِنْ رَبِّک فَاِنْ لَمْتَفعَلْ فما بَلََّغت رِسالتَهُ.«67مائده»ایرسول!آنچه خدایت بر تو نازل کرد را ابلاغ نما!که اگر ابلاغ ننمایی،رسالتت را به انجام نرساندهای.»پیامبر خدا(ص) موظّفشدند،جانشین خود را رسماً به مردم معرفی کنند. وقتی همه در آنجا جمعشدند،برای پیامبر بوسیلة کجاوهها، منبری درست کردند و حضرت بربالای آن رفته وخطبة مفصلّی ایراد کردند وخبر رحلت خود را به مردمدادندو فرمودند:وقت آن شده که دارفانی را وداع کنم. بدرستیکه من درمیان شما دوچیزِ پربها،امانت میگذارم که اگر به آن متمسکشدید،هرگز بعد ازمن گمراه نشوید!وآن کتاب خدا وعترت من است.دراین موقع حضرت فرمود: الستُاولی’ بانفسکم؟قالوا:اللّهم بلی’ .آیا من ازخوتان برشما سزاوارتر نیستم؟گفتند:بخداآری.پس بازوهای علی(ع) راگرفت وبلند کرد وفرمود:«مَن کُنتُ مولاه،فهذا علیٌ مولاه.اللّهم والِ مَنْوالاه وعادِ مَنْ عاداه.هرکه من مولای او هستم،این علی مولایاوست.خدایا!دوست بدار دوستدار علی را ودشمن بدار دشمن علیرا.»
حضرت در حالیکه ظهر شده بود،از منبر پایین آمد.بلال اذان گفتوپیامبر نماز ظهر را بجای آورد وداخل خیمة خود شد ودستور داد:درمقابل خیمة خود،خیمهای برای علی(ع) بر پا کنند وعلی(ع)در آنبنشیند ومردم با او بیعت نمایند.
اصحاب دسته دسته خدمت علی(ع)رفته وبه او مبارکباد میگفتند وباعبارت:السلام علیک یا امیر المؤمنین بر او سلام مینمودند.
تعداد کسانیکه این حادثه را دیده وبا علی(ع)بیعت کردند را تاهفتادهزارنفرنوشتهاند.در این هنگام آیه نازل شد:«الیوم اکملتُ لکمدینَکم واَتْممتُ علیکم نِعمتی ورَضیتُ لکُمُ الاسلامَ دیناً.«30مائده»امروز!دین شما را کامل ونعمت را بر شما تمام نموده واسلامرا به عنوان دین شما پسندیدم.»
مدح رسول خدا(ص)در قرآن
«خداوند درقرآن ،هرعضوی از اعضاء پیامبر را مدح کرده است:خودشرا(لاتکلّف الاّ نفسک)نساء84*سرش را(یاایّها المدثّر)* مویشرا(واللیل اذاسجی)ضحی2چشمشرا (ولاتمدّنعینیک)طه13*بینائیش را(مازاغ البصر)نجم27 *گوشش را(ویقولون هواُذُنٌ)توبه61*زبانش را(فانّما یسرّناه بلسانک)مریم97*سخنش را(وماینطقعنالهوی)نجم3* صورتش را(قدنری تقلّبوجهک)بقره144 *ابرویش را (ولاتصعّرخدّک)لقمان16*دهانش را(ماکذب الفؤاد)نجم11*دلش را(علیّ قلبک)بقره97*سینه اش را(الم نشرح لکصدرک)شرح1*پشتش را(الذّی انقض ظهرک)شرح3* دستشرا(ولاتجعل یدک)اسراء29*قیامش را(حین تقوم)شعراء218*صدایش را(فوق صوت النبی)حجرات 3 *پایش را(طهماانزلنا)طه1*روحش را(لعمرک انّهم لفی سکرتهمیعمهون)حجر72*اخلاقش را(وانّک لعَلی’ خُلُقٍ عظیم)قلم4*لباسشرا(وثیابک فطهّر)مدثّر4*علمش را (وعلّمک مالم تکنتعلم)نساء113*نمازش را(فتهجّد نافلةً)اسراء79*روزه اش را(انّ لکفی النهار)مزمل7*کتابش را(وانّه لکتاب عزیز)فصلت41*دینشرا(دینهم الذی ارتضی لهم)نور55*امّتش را(کنتم خیرامة)آل عمران110*قبله اش را(فلیولیّنک قبلة)بقره144*شهرش را(لا اقسم بهذاالبلد)بلد1*امرش را(اذاقضی اللّه ورسوله) احزاب36 *لشکرشرا(والعادیات ضبحاً)عادیات1*عزتّش را(ولِلّه العزةورسوله)منافقون8*عصمتش را(واللّه یعصمک من الناس)مائده67*شفاعتش را(فلعلّک ترضی)طه130* صلابتش را(برائة من اللّهورسوله)توبه 1*وصیتش را(انّما ولیّکم اللّه ورسوله)مائده55*اهلبیتش را(لیذهب عنکم الرجس اهل البیت)احزاب 133»بحارج17
فرزندان پیامبر:
«فرزندان آن حضرت از خدیجه(س)،شش نفر بودند که شامل:«طاهر(ابراهیم)،قاسم،فاطمه(س)،ام کلثوم،رقیه وزینب.»
غیر از فاطمه زهراء(س)،همة فرزندان رسولخدا(ص) قبل از او از دنیارفتند وحضرت فاطمه(س) هم حداکثر تا نود روز بعد از پیامبر زنده بودوسپس به شهادت رسید.»
——————————————————————————–
16
خاتمیت
حضرت محمد(ص)آخرین پیامبر الهی بوده که بعد از او پیامبردیگری نخواهد آمد.
دلایل خاتمیت:
1-ضروری بودن خاتمیت(وقتی شخصی اسلام را پذیرفت بایدخاتمیت را هم که از طریق قرآن وروایت گفته شده است،بپذیرد.)
2-آیة (وماکان محمد اب احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتمالنبیین)احزاب40
محمّد(ص)پدر هیچکدام از شما نیست بلکه او رسول خدا وخاتمپیامبران است.
3- آیة (وما ارسلناک الاّ کافةً للناس)سبأ28
ما تورا برای همة مردم فرستادیم(همه انسانهاتا روزقیامت)
3- روایت (پیامبر(ص)به علی(ع)فرمود:ای علی!تو نسبت بمن مانندهارون نسبت به موسی(ع)هستی با این فرق که بعد از من پیامبرینخواهد بود.)«مفاتیح الجنان دعای ندبه»
4-روایت(امام صادق(ع)فرمود:خداوند پیامبر شما(مسلمانان)راآخرین پیامبر قرار داد.پس بعد از او هرگز پیامبر دیگری نخواهد آمد.)
5- روایت(پیامبر(ص)فرمود:من خاتم پیامبران و رسولان بوده و حجتخدا بر تمام اهل آسمانها وزمینها میباشم)
فلسفة خاتمیت
با توجه به اینکه جامعة بشری مرتب در حال تغییر وپیشرفتهای مادیومعنوی است،چگونه میشود که با قوانین ثابت وقدیمی وبدونتغییر،جوابگوی نیازهای بشر امروزی بود؟ وچگونه میشود پیامبراسلام،خاتم پیامبران باشد و دیگر برای بشر امروزی نیاز به پیامبرنباشد؟
در جواب باید گفت که :چون اسلام یک دین فطری است ودر فطریاتهیچگونه تغییری ایجاد نمیشود همانطور که در نیازهای فطری بشرهمانند نیاز به غذا خوردن وخوابیدن وازدواج و…تغییری ایجاد نشدهاست وتا روز قیامت این نیازها در بشر وجود خواهد داشت،لذا قوانینیدر اسلام است که همیشگی است وبرای همة انسانها در هر قرنی کهباشند مفید است واز طرفی برای نیازهای جدید وباصطلاح حوادثواقعه نیز احکام ثانوی پیش بینی شده است.
قرآن کریم معجزه جاویدان حضرت محمّد(ص)
اگر 4440معجزه برای پیامبر اسلام شمردهاند از قبیل :شقّ القمر،زندهکردن مرده،شفای مریض،بینا کردن کور،صحبت با سنگریزه وکوه، سخنگفتن با حیوانات و…
ولی این معجزات با رحلت رسولخدا(ص)پایان یافت.امّا بزرگترینمعجزه که قرآن باشد جاویدان بوده و برای همة اعصار است.
علت جاوید بودن قرآن:
پیامبران قبل برای زمان ومکان معینی مبعوث میشدند مثلنوح(ع)برای اهل زمین در زمان خودش،ابراهیم(ع)برای اهل روستایی،
هود برای قوم عاد،صالح برای قوم ثمود،شعیب برای چهل خانه درمدین،یعقوب برای کنعان،یوسف برای مصر،یوشع برای بنیاسرائیل،عیسی(ع)برای بیت المقدس و…
امّا پیامبر اسلام(ص)برای همة زمانها ومکانها تا روز قیامت حجت استلذا کتاب او هم تا روزقیامت حجت بوده وباعث هدایت انسانها خواهدبود.
ویژگیهای قرآن
1-مرز زمان و مکان را درهم شکسته و تا قیامت معجزه است.
2-معجزهای روحانی ومعنوی است واگر معجزات دیگر،چشم وگوشرا تسخیر میکند ولی قرآن در اعماق جان ودل نفوذ مینماید.
3-یک معجزه گویا و ناطق است و خود اعلام میکند که اگر جن وانسپشت بهم بدهد باز نمیتوانند آیهای همانند قرآن بیاورند.
4-کسی این قرآن را آورده که امّی بوده و در میان امییّن زندگی میکردهاست یعنی در محیطی که کمتر کسی پیدا میشده که خواندن ونوشتنبلد باشد.ولی رسولخدا کتابی اورد که آن چنان شگفت اور است که باوجود صدها تفسیری که در توضیح آن نوشتهاند ولی هنوز نتوانستهاندیک پرده از هفتاد پردة آنرا کنار بزنند.
قرآن در شعر ملا عبدالرحمن جامی:
آیت قرآن که خوب ودلکش استشش هزار و ششصد وشصت وشش است
یکهزارش وعده و دیگر وعیدیک هزارش امر ویکی نهی شدید
یک هزار امتثال و اعتباریک هزار از قصه هایش یاد دار
پانصدش بحث حلال است وحرامصددعا تسبیح اندر صبح وشام
شصت وشش منسوخ و ناسخ از کتابفهم کن والله اعلم بالصوابطبق روایات،صد وبیست وچهارهزار پیامبر وجود داشتهاند که فقط نامتعدادی از آنها در قرآن ذکر شده وچندتائی هم در تاریخ پیامبران از آنهانام برده شده است وبقیه برای بشر تا کنون مشخص نشده استوضرورتی هم برای دانستن آنها وجود ندارد.
اسامی انبیاء در قرآن
اسامی پیامبرانی که نامشان در قرآن آمده است:
آدم،هابیل(غیرصریح)،اسباط،نوح(صاحب صحف)،ادریس، هود،صالح، لقمان،ابراهیم(صاحب صحف)،لوط،اسماعیل،اسحاق، الیاس، یسع،یعقوب، یوسف،شعیب، موسی(صاحبتورات)، هارون، یوشع،طالوت،داود(صاحبزبور)،سلیمان،عزیز،خضر،ایوب،زکریا،یحیی،یونس،ذی القرنین،عیسی(صاحب انجیل)،محمد(ص)(صاحب قرآن)
——————————————————————————–
17
امامت
امامت دنبالة نبوت است واگر امامت نبود،دین ناقص میماند.تعبیراتقرآن از امامت بشرح زیر است:
1-با امامت،دین اسلام کامل شد.(الیوم اکملتُ لکم دینکم و اتممتُعلیکم نعمتی و رضیتُ لکم الاسلام دینا)مائده3
روزغدیر دین را برای شما کامل کردم و نعمت را تمام نمودم و اسلام رابرایتان پسندیدم.
2- علوم همة انبیاء در امام جمع شده است(وکلُّ شی ءٍُاحصیناه فیامام مبین)یس12
هرچیزی را در امام مبین(آشکار)جمع نمودیم.
3-امام صراط مستقیم است(پیامبر(ص):علی (ع)صراط مستقیم است)
4-امامت بالاترین درجة حضرت ابراهیم(ع)بود.(واذا ابتلی ابراهیم ربّهبکلمات فاتمهنّ قال انّی جاعلک للناس اماماً قال ومِن ذریّتی قال لاینالعهدی الظالمین)بقره124
هنگامیکه خدا ابراهیم را با حقایقی آزمایش کرد واو هم آنها را به اخررساند.خدا به او گفت:مت ورا به امامت مردم میرسانم.ابراهیمگفت:آیا از نسل من کسی به امامت میرسد؟خدا فرمود:عهدمن(امامت) به ستمکاران نمیرسد.
5-(ولایعلم تأویله الاّ الله والراسخون فی العلم)آل عمران7
تأویل قرآن را فقط خدا وثابتین در علم(پیامبر وامامان)میدانند.
6-امامان از آلودگیها پاک میباشند(انّما یریدالله لیذهب الرجس عنکاهل البیت ویطهّرکم تطهیراً)احزاب 33
خدا اراده کرده که شما اهل بیت از آلودگیها پاک باشید.
آیاتی که برمقام علی(ع)دلالت می کند:
1-«اجعلتم سقایة الحاج وعمارة المسجدالحرام کمَنْ آمن باللّه والیومالاخر وجاهد فی سبیل اللّه.لایستوون عنداللّه واللّه لایهدی القومالظالمین»توبه19
دربارة نزول این آیه آمده است که:عباس وطلحه وحمزه به هم فخر میفروختند.عبّاس عموی پیامبر می گفت:افتخارمن این است که آب زمزمدر دست مااست وما به حاجیان آب می دهیم.طلحه می گفت:منکلیددار کعبه هستم.حمزه هم به چیز دیگری افتخار می کرد.امیرمؤمنانکه حضور داشت فرمود:من شش ماه قبل از همة شما ایمان اوردم وباپیامبر نماز می خواندم واز همه بیشتر جهاد نمودم.خواستند داوری نزدپیامبر ببرند که این آیه نازل شد:آیا آب دادن به حاجیان وکلیدداری کعبهرا برابر می دانید با کسیکه ایمان به خدا وقیامت داردودر راه خدا جهادنموده است؟اینها درنزد خدا مساوی نیستند وخدا ظالمین را هدایتنمی کند.
2-«یا ایّها الرسول بلّغ ما اُنزل الیک من ربّک واِن لم تفعل فما بلّغتَرسالته واللّه یعصمک من الناس.»مائده67
«ای پیامبر!آنچه را که از جانب پروردگارت بتو نازل شده ابلاغ نما که اگرنکنی رسالتش را انجام نداده ای وخدا تورا از مردم حفظ می کند.»
مفسرین شیعه وسنّی گفته اند که این آیه دربارة ابلاغ ولایت علی(ع)بهمردم،نازل شده است.
3-«اهدنا اصراط المستقیم»فاتحه6
پیامبر فرمود:ای علی!تو صراط مستقیم هستی!
4-«انّما انت منذر ولکلّ قوم هادٍ»رعد7
5-«الذین ینفقون اموالهم باللیل والنهار سراً وعلانیةً فلهم اجرهمعندربّهم ولاخوفٌ علیهم ولاهم یحزنون»بقره74
«آنانکه اموال خودرا در روز وشب،آشکار وپنهان انفاق می کنند،درپیشگاه خدا مأجور بوده وغم واندوهی بر آنان نیست.»
ابن عباس گفته است:آیة فوق دربارة علی(ع)نازل شد.آنزمانیکه آنحضرت چهاردرهم داشت.یکدرهم را در روز ویکی را درشبویکدرهم آشکارا ودرهم چهارم را درپنهانی صدقه داد.
6-«اوفوا بعهدی اوف بعهدکم»بقره 40
«به عهدمن وفا کنید تا به عهد شما وفا نمایم.»
مفسرین گفته اند یعنی:به ولایت علی(ع)وفا کنید تا منهم بهشت رفتنشمارا وفا کنم.
7-«وبالوالدین احساناً»نساء36
«به پدر ومادر نیکی کنید.»
پیامبر فرمود:برترین والدین وسزاوارترین والدین،محمّد(ص) وعلی(ع)هستند.
8-«واعتصموا بحبل اللّه جمیعاً ولاتفرقّوا»آل عمران102
«به ریسمان الهی چنگ زنید ومتفرق نشوید.»
درتفسیر نورالثقلین آمده که مراد از ریسمان الهی،علی(ع)است.
9-«یا ایّها الناس قد جائکم برهانٌ من ربّکم وانزلنا الیکم نوراًمبیناً»نساء174
«ای مردم!برهان الهی نزد شما امد وما بسوی شما نور آشکاری را نازلکردیم.»
آمده که مراد از برهان ،پیامبراسلام ومراد از نور،علی(ع)است.
10-«یا ایّهاالذّین آمنوااتّقوا اللّه وکونوا مع الصادقین.»توبه119
«ای مؤمنین!تقوا داشته وبا صادقین باشید.»
در تفاسیر از ابن عباس نقل شده که مراد از صادقین،علی(ع)است.
علی(ع)اززبان پیامبر(ص)
1-«من وعلی از یک درختیم وبقیه مردم از درختهای دیگر هستند.»
2-«من شهر علمم وعلی در این شهر است.پس هرکه بخواهد وارد اینشهر شود،از در داخل شود.»
3-«علی با حق است وحق با علی است واین دو همیشه با هم هستند.»
4-«ای عمار!اگر دیدی همة مردم از راهی میروند وعلی(ع)از راهدیگری.تو با علی برو.»
5-«در معراج همة پیامبران را جمع دیدم،خدا بمن وحی کرد که از آنهابپرس که به چه چیزی مبعوث شدهاند؟منهم از آنها پرسیدم.گفتند:مامبعوث شدیم به :شهادت «لااله الاّالله »واقرار به پیامبری تو و ولایتعلی بن ابیطالب.»
6-«نگاه کردن به صورت علی(ع)عبادت است.»
7-«ای فاطمه!من تو را به ازدواج شخصی در میآورم که اسلامش ازهمه باسابقهتر و علمش از همه بیشتر وبردباریش از همه عظیمتراست.»
——————————————————————————–
18
8-«اگر درختان قلم شوند ودریاهامرکّب وجنیان حسابگر وآدمیانبنویسند!نمیتوانند،فضایل علی بن ابی طالب(ع)را شماره نمایند.»
9-«روز قیامت،علی بن ابیطالب را به هفت نام بخوانند:
یا صدیق!یادالّ!یاعابد!یاهادی!یامهدی!یافتی!یاعلی!»
10-«برای احدی عبور از صراط جایز نیست مگر اینکه علی(ع) جوازعبور اورا امضاء کند.»
11-«ای علی!هیچ بندهای خدا را باحالت انکار ولایت تو،ملاقات نمی کند الاّآنکه با حال بت پرستی خدا را ملاقات مینماید.»
12-«ای پسرعمر!بدرستیکه علی نسبت به من مثل روح نسبت به جسداست.علی نسبت به من بمنزلة نفس از نفس است. بدرستیکه علینسبت به من مثل نور نسبت به نور است.بدرستیکه علی نسبت به منمانند نسبت سر به بدن است.بدرستیکه علی نسبت به من مثل پیراهندر تن است.»
13-«ای علی!هرکه بعد از رحلت من،تورا دوست داشت،خدا عاقبتاورا با امن وایمان ختم میکند.وکسیکه با حال دشمنی تو بمیرد،بهمردن جاهلیت مرده است.»
14-«ای علی!دست تو در دست من است وروز قیامت هر کجا من واردشدم،تو هم وارد میشوی.»
15-«بزودی فتنهها شما را در بر میگیرد .پس در این حال با علی بنابیطالب باشید.چون اوست اولین کسیکه در روز قیامت مرا میبیند وبامن دست میدهد واو بامن است در مرتبة بلند واوست جدا کنندة حقوباطل.»
16-«ضربت علی بن ابیطالب در جنگ خندق از عبادت اِنس وجن تاروزقیامت برتر است.»
17-«اگر ایمان علی را با ایمان امّت من بسنجند،همانا در قیامت،ایمانعلی بر ایمان امّتم بتازد وراجح خواهد بود.»
18-«پیامبر در تفسیر آیة«انَّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک همخیر البریّة»فرمود:ای علی!تو وشیعیانت خیر ابریة هستی ودر قیامتراضی ومرضی میباشید ودشمنان شما محزون بوده ودستهایشان بهگردن بسته است.»
من وعلی از یک نور در چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم(ع)خلقشدیم وخداوند پس از خلقت آدم(ع)، نور ما را در صلب او قرار داد وماباهم بودیم تا اینکه در صلب عبدالمطلب از هم جداشدیم.پس در مننبوت ودر علی امامت قرار گرفت.»
19-«علی دریائی است موج زننده و آفتابی است نور دهنده.دست او ازفرات بخشندهتر و قلب او از دنیا وسیعتر است.لعنت خدا بر کسی بادکه با او دشمنی بورزد.»
از اهل تسنن نقل شده که:
از امام احمدبن حنبل وغیراو نقل شده که پیامبر(ص)فرمود:من وعلی،چهارده هزارسال قبل از خلقت آدم از یک نور خلق شدیم.وقتیآدم(ع)خلق شد،خدامارا در صُلب او قرار داد.
بعد از آن،نورمن وعلی باهم بود تا اینکه در صُلب عبدالمّلب از همجداشدیم.آنوقت در من نبوّت ودر علی ،خلافت وجانشینی مقررگردید.(شبهای پیشاور)
——————————————————————————–
19
خلاصهای از مشخصات دوازده امام
1-امیرمؤمنان علی(ع)
علی(ع)در روزجمعه 13رجب سال 30 بعد از عام الفیل درمیان کعبهمتولد شد.پدرش ابوطالب ومادرش فاطمهبنتاسد بوده اند.
علی(ع) کوچکترین فرزند وجعفر وعقیل وطالب برادران بزرگتر اوبودند.چون ابوطالب از نظر مالی توانائی اداره عائلة سنگین خود رانداشت،برادرش عباس کفالت طالب را پذیرفت.برادر دیگرشحمزه،کفالت جعفر را به عهده گرفت وپیامبراسلام،کفالت علی(ع) راقبول فرمود.علی(ع) دردامن پیامبر تربیت شد ودرهمة ادوار زندگیپیامبر درکنار حضرت بود.وقتی حضرت محمد(ص)به نبوت مبعوثشد،علی اولین شخصی بود که به او ایمان آورد ومسلمان شد.
دعوت یوم الانذار:
درسال سوم بعثت،پیامبر مأمورشد تا اسلام را علنی کند ودعوت بهاسلام را از فامیل خود شروع نماید.پیامبر در حالیکه خدیجه همسرشبود،چهل نفر از قریش را دعوت کرد واسلام را به آنها عرضه نمودوفرمود:هرکه درایمان بمن سبقت بگیرد،اوجانشین ووزیر وبرادر مناست.از آن چهل نفر کسی این دعوت را نپذیرفت جز علی(ع).بنابراینپیامبر علی(ع) را به عنوان جانشین خود معرفی کرد.
وقتی مشرکین تصمیم به کشتن پیامبرگرفتند،علی حاضرشد برای حفظجان پیامبر خود را بخطر بیاندازد ودربستر پیامبر بخوابد تا مشرکینمتوجه خارج شدن حضرت نشوند.واین کار چنان باارزش بود که درشأنعلی مرتضی این آیه نازل شد:
«ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اللّه»بقره207
ازدواج:
ازدواج مبارک علی(ع)بافاطمه(س)درسال دوم هجری اتفاق افتاد.کهحاصل این ازدواج،حسن وحسین وزینب وام کلثوم بوده است.
علی(ع)درطول 23سال نبوت حضرت محمّد(ص)باهمةقدرت ازپیامبرحمایت کرد وهرگز لحظه ای از یاوری رسولخدا دست برنداشتتا زمانیکه پیامبردرسال 11هجری رحلت نمود.
بعد از رحلت پیامبر،درحالیکه علی(ع) مشغول غسل وکفن ونماز ودفنپیامبربود،عده ای در سقیفه جمع شدند وبعد از مباحثاتی، ابوبکر را بهخلافت برگزیدند.ابوبکرهم درهنگام رحلت،عمربن خطاب را خلیفهبعد ازخوداعلام کرد.عمر هم درهنگام مردن،شورای 6نفره رامأمورتعیین خلیفه نمود که باترفندهایی ،عثمان به خلافت رسید.
مدت 25سال علی(ع)آن معدن رحمت وخزانة علم وبازوی شجاعتوصالح ترین انسان برای جانشینی پیامبر،خانه نشین بودتا اینکه درسال35با کشته شدن عثمان،مردم علی(ع)را به خلافتبرگزیدند.حدو5سالبارخلافت به گردن علی(ع) بود و3جنگ مهم دراین مدت اتفاق افتاد.
جنگ جمل:
عده ای از افرادیکه باعلی(ع)بیعت کردند،امیدواربودند که امیرمؤمنان به آنان توجه نموده وازثروت وجاه ومقام برای آنان سهمی بگذارد.امّاکم کم متوجه شدند که امیرمؤمنان فرقی بین آنانودیگرمسلمین،درهنگام تقسیم بیت المال قائل نیست.لذا اشخاصی مانند طلحه وزبیروسعدبن عاص ومروان بن حکم وعده ای دیگر، جلسات مخفیانهترتیب دادند وتصمیم به مقابله باحضرت را گرفتند.طلحه وزبیر به بهانهحج به مکه رفتند وباعایشه ،گروهی را بدورخودجمع نمودند وبهبهانةانتقام خون عثمان ،بطرف بصره حرکت کردند ودرآنجا بعدازمقدماتی جنگ بین یاران عایشه وطلحه وزبیر از یکسو ولشگر ظفرمندعلی مرتضی ازسوی دیگر آغاز شد وباکشته شدن شتر عایشهوطلحهوزبیروعدة زیادی از دوطرف،جنگ به پیروزی امیرمؤمنان تمام شد.
جنگ صفین:
قاسطین!
بعد از شکست ناکثین «عهدشکنان »در جنگ جمل،معاویه که حکومتخودرا درشام باخطر مواجه می دید وامیرمؤمنان اورا ازاستانداری شامعزل کرده بود،به بهانة خون عثمان لشگری هشتادهزارنفره تهیه دیدوبسوی عراق حرکت کرد.امیرمؤمنان نیز سپاهی نود هزارنفره که900نفر از انصار و800نفر از مهاجرین درآن شرکت داشتند،فراهم آورد.
درکناره های فرات،دولشگر مقابل هم قرار گرفتند وبعد ازمقدماتیجنگ شروع شد ونودروز طول کشید.شخصیتهایی دراین جنگ درکنارامیرمؤمنان بودند که حضورهرکدام از آنها درکنارعلی(ع)،برای باطلبودن وناحق بودن معاویهکافی بود.اشخاصی مانند عمّار یاسر،اویسقرن،ابویوب انصاری،مالک اشتر،عبداللّه بن عباس،محمدبنابوبکر،هاشم مرقال،خزیمةبن ثابت ،قیس بن سعد،محمدبنحنفیه،دراین نبرد شرکت داشتند.وقتی عمار وهاشم مرقال بشهادت رسیدند، لشگرامیرمؤمنان ،حملات پیروزمندی را به لشگر معاویه نمودند.دراینجابود که نیرنگهای عمروعاص واشعث بن قیسودیگرمشاورین معاویه شروع شد وکار به آنجا کشیدند که قرآنهابرسرنیزه کردند وتقاضانمودند که قرآن دربارة این جنگ حکم کند!ازلشگر علی(ع)عدة زیادی ساده لوح وعده ای هم از منافقین که میدانستند قضیه چیست،امیرمؤمنان را تحت فشار قرار دادند تا بهحکمیت راضی شود واینکار را برعلی(ع)تحمیل نمودند.آن اسوةمظلومیت مجبور شد که تن به حکمیتی بدهد که تا آخر آن برایحضرت روشن بود.با کشته شدن نزدیک به هفتادهزارنفر از دوطرف،اینجنگ بجایی نرسید ومعاویه بانیرنگهایی که بکاربرد، نجات یافت.
جنگ نهروان:
از حکمیتی که براثر نیرنگ پدید آمدوبه ضرر لشگر امیرمؤمنان تمامشد،گروهی بنام خوارج زائیده شدند.اینها همان کسانی بودند کهحکمیت را برعلی(ع)تحمیل کردند.ولی بعد از مشخص شدن نیرنگمعاویه،از علی(ع) می خواستند که بخاطر پذیرفتن حکمیت،توبهکند!ودرمقابله باعلی(ع)کارشان به آنجا کشید که گفتند: اصلاً ماحاکملازم نداریم چون قرآن گفته است:اِنِ الحُکم الاّلِلّه.حاکم فقط خداستوعلی(ع) ومعاویه هردوباید کناربروند!
——————————————————————————–
20
درمیان اینها افرادی بودند که نماز وعبادتشان بسیارپررونق بود وآثارسجده درپیشانی بعضی دیده می شد.امّاازتقوا وعقل درآنها اثری نبود.
چهارهزارنفر از این گروه خوارج،درکنار نهر نهروان برای جنگ باامیرمؤمنان وقرآن ناطق جمع شدند.امام ابتدا پیکهائی را روانه کردتاشاید خونشان حفظ شود ولی فقط 1200نفرپشیمان شدند وبرگشتندوبقیه برسرتصمیم خودماندند.طی جنگی که امیرمؤمنان با آنهانمودفقط 10نفرشان زنده ماندند وبقیه کشته شدند.
باقیماندة خوارج درمکه جمع شده وطی گفتگوئی باهم تصمیم گرفتندکه درشب 19رمضان سال 40 هجری سه نفر را ازبین ببرند:علی(ع)،معاویه وعمروعاص.امّا خدامقدرنکرد که معاویه وعمروعاصدرمحراب عبادت کشته شوند.لذا این دوجان سالم بدربردندوفقطامیرمؤمنان بود که با بهترین حالت بشهادت رسید.درسحر،شبقدر،درمحراب عبادت،ماه رمضان و… که درهنگام فرودآمدن ضربتبرفرق نازنینش،صدازد:فزتُ وَرَبِ الکعبة!بخدا کعبهسوگند!رستگارشدم.
2-امام حسن(ع)
میلاد آن حضرت در شب نیمه رمضان سال سوم هجری در شهر مدینهبوده است.در سنّ سی وهفت سالگی به مقام امامت رسیدند وبعد از دهسال امامت،در سن چهل وهفت سالگی بدست عوامل معاویه بهشهادت رسیدند.مرقد مطهرش در قبرستان بقیع مدینه است.
القاب آن جناب :مجتبی،سبط ،سید،امین ،حجت،برّ،نقی و زکیاست.کنیة آن حضرت ابامحمد بوده است.
امام سجاد(ع)فرمود:وقتی امام حسن(ع) متولد شد،فاطمه(س) بهعلی(ع)فرمود:نامی برای این کودک انتخاب کن!علی(ع) فرمود:من قبلاز پیامبر این کار را نمی کنم.سپس کودک را به نزد پیامبر(ص)بردندوخواهش کردند که اسمی بر او بگذارد.حضرت فرمود:من در نامگذاریاین کودک بر خدا سبقت نمی گیرم.در این هنگام وحی نازل شدوجبرئیل سلام خدا را ابلاغ کرده وگفت:خدا می فرماید:علی بنابیطالب برای تو مانند هارون برای موسی(ع)است.نام پسر هارون را کهشُبّر است بر او بگذار.رسول خدا(ص)فرمود:لغت من عربیاست؟جبرئیل گفت:عربیِ شُبَّر،حسن است.
پس نام حسن را بر این کودک گذاشتند.
3- امام حسین(ع)
امام حسین (ع) در سوم شعبان سال چهارم هجری در شهر مدینة،درحالیکه شش ماه بیشتر در شکم مادرش زهراء(س)نبود،متولد شد.در45سالگی به امامت رسید ودر 55 سالگی در محرم سال 61 هجریقمری بشهادت نائل آمد.
در هنگام تولدش،چون فاطمة زهراء(س)،شیر نداشت، رسولخدا(ص) به معجزة الهی انگشت سبابة خود را در دهانش میگذاشتند واو ازپیامبر تغذیه مینمود.
نام اورا بدستور خدا،حسین معادل شبیر نام پسر دوم هارون(ع) جانشینموسی(ع)گذاشتند.گفتهاند که قبل از اسلام نام حسن وحسین سابقهنداشته است.
در وقت ولادتش،گروهی از فرشتگان به سرپرستی جبرئیل در حالیکهفطرس ملک را به همراه داشتند،برای عرض تبریک الهی بر پیامبر نازلشدند.جبرئیل بعد از ادای مأموریت،به رسولخداعرضه داشت کهفطرس مورد غضب الهی است،شما شفاعت کنید تا خدا از او راضیشود.
پیامبر فرمود که خود را به قنداقة حسین(ع)بمالد!چون چنین کرد خدااورا بخاطر حسین(ع) بخشید.در هنگام صعودِ فطرس به آسمان ،اینفرشته عرضهداشت که در مقابل این محبت حسین(ع) ،منهم سلامزائرینش را در هرکجای زمین که باشند،به او میرسانم.
4- امام سجاد(ع)
حضرت علی بن الحسین در روز پانزدهم جمادی الاولی وبه قولی پنجمشعبان در مدینه متولد یافت.مادرش بقول مشهور،شهربانو دختر یزدگردساسانی وپدرش امام حسین(ع)بوده است.دربیست ودوسالگی به مقامامامت رسید وبعد از سی وپنج سال امامت در سال 95هجری بدستعبدالملک مروان بشهادت رسید.مرقد مطهرش در قبرستان بقیع مدینهاست.
5- امام محمد باقر(ع)
امام محمدباقر(ع) درسال پنجاه وهفت هجری در مدینه متولدشد.مادرش فاطمه دختر امام حسن وپدرش امام سجاد(ع)بودهاست.در سن سی وشش سالگی به مقام امامت رسید وپس از بیستویک سال امامت در سن 57سالگی بدست هشام بن عبدالمکبشهادت رسید.مرقد مطهرش در قبرستان بقیع مدینه است.
نام شریفش محمد والقابش،باقر،شاکر،هادیوکنیه اش اباجعفر بودهاست.
پیامبر فرمود:هرگاه حسین رحلت کند،قائم به امر بعد از او،پسرش علیاست.واو حجت خدا وامام است.خداوند از صلب علی،فرزندی متولدکند که همنام وشبیه ترین مردم به من باشد.علم او علم من وحکم اوحکم من است.و امام و حجت بعد از پدرش است.
6- امام جعفر صادق(ع)
تولد این امام در روز دوشنبه هفدهم ربیع الاولی سال هشتاد وسههجری در مدینه واقع شد.مادرش اُمّ فروه وپدرش امام باقر(ع)بودهاست.
نام مبارکش،جعفر والقابش،صادق،صابر،فاضلوطاهر بوده وکنیه اشابوعبدالله است.در سن سی ودوسالگی به مقام امامت رسید وسی وسهسال مقام امامت را به عهده داشت.عاقبت در سن شصت وپنج سالگیبدست منصور دوانقی بشهادت رسید.مرقد شریفش در قبرستان بقیعاست.
مذهب شیعیان ومذهب اهل بیت(ع) به نام جعفری مزیّن شده استزیرا آن حضرت از فرصتها استفاده کرد وعلم اهل بیت(ع) را که از زمانرحلت پیامبر،مورد ظلم قرار گرفته بود،منتشر کرد وشاگردان زیادیتربیت نمود ودرمحضرش چهارهزار نفر حاضر می شدند.
——————————————————————————–
21
7- امام موسی کاظم(ع)
تولدش در هفتم صفر سال صد وبیست وهشت هجری در مدینه بدنیاآمد.مادرش،حمیده وپدرش امام صادق(ع) بوده است.در بیستسالگی به مقام امامت رسید وسی وپنج سال مقام امامت را به عهدهداشت.عاقبت در سن پنجاه وپنج سالگی ودرسال 183بدست هارونالرشید به شهادت رسید.مرقد شریفش در شهرستان کاظمین عراقاست.
وقتی حمیده رفتار غیر عادی نوزادش را در هنگام تولد برای امامصادق(ع)بیان کرد.امام فرمود:آری این نشانة هر پیامبر و وصی پیامبراست که هنگام ولادت سر بسوی آسمان بلند می کند به گونه ای کهدیگران از شنیدن آن ناتوانند،بر یگانگی پروردگارجهان شهادتدهند.آن گاه خداوند منان همة دانش را یکجا به او عطا می کند واو راسزاوار دیدار فرشتة «روح»که اعظم از جبرئیل است،گرداند.«مبلغانج33ص48»
8- امام رضا(ع)
تولد حضرت در یازدهم ذیقعده سال صدوچهل وهشت در مدینه بودهاست.مادرش نجمه وپدرش موسی بن جعفر(ع)می باشد.نامش علیوالقابش،رضا،صابر،رضیّ ووفیّ بوده وکنیه اش ابولحسن چهارم میباشد.در سن سی وچهارسالگی به امامت رسید وبعد از بیست ویکسالامامت،در سن پنجاه وپنج سالگی در آخر ماه صفر سال 203هجریبدست مأمون بشهادت رسید.
امام صادق(ع)چندین بار به فرزندش امام کاظم(ع)گفته بود که:عالم آلمحمد در صلب توست.ای کاش اورا درک می کردم.او همنامامیرالمؤمنین علی (ع)است.
چرا نام رضا؟
به امام جواد(ع)گفتند که چرا به پدرتان رضا گویند؟فرمود:زیرا همانطورکه دوستان ویاورانش از او راضی بودند،دشمنانش نیز از او راضیبودند.
9- امام محمد تقی(ع)
آن امام در روز دهم رجب سال صدونود وپنج هجری در مدینه متولدشد.مادرش خیزران یا سبیکه یا ریحانه وپدرش امام رضا(ع)بودهاست.در هفت سالگی به مقام امامت رسید وهیجده سال مقام امامت رابه عهده داشت.و شهادتش در بیست وپنج سالگی در سی ذیقعده سال220 در سامراء بوده است.مرقد شریفش در کاظمین می باشد..
نام مبارکش محمد والقابش جواد،تقی ،آیة العظمی و…بوده وبه او ابنالرضا هم می گفته اند.کنیه اش اباجعفر بوده است.
وقتی امام جواد(ع)متولد شد،امام رضا(ع)فرمود:مانند این کودک درمبارکی،تاکنون متولد نشده است.
علی بن اسباط می گوید:وقتی خدمت امام جواد(ع)رفتم واندام کم سنوسال اورا برانداز کردم،ناگاه حضرت فرمود:همانطور که خداوند،بعضیاز پیامبران را در سنین کم،حجت خود قرار داد،امام را هم همینطور قرارمی دهد.قرآن می فرماید:«وآتیناه الحکم صبیا»ما به عیسی در کودکیحکت دادیم.وباز می فرماید:«لمّا بلغ اشدّه وبلغ اربعین سنة»یعنیزمانیکه او بزرگ شد وبه چهل سالگی رسید… که نشان می دهد جایزاست در کودکی حکیم باشد وجایز است در چهل سالگی باشد.
10- امام علیالنقی(ع)
تولد این امام در پانزدهم ذی حجه سال دویست وچهاردهم هجری درشهر مدینه بوده است.مادرش سوسن یا سمانه بوده وپدرش امامجواد(ع)است.نام آن بزرگوار،علی والقابشنقی،طیب،امین، هادی، ناصح،فتاح،مرتضی،فقیه،عالم ومتوکل بودهوکنیه اش ابوالحسن است.به حضرت ابن الرضا هم می گفته اند.در سنشش سالگی به مقام امامت رسید وسی وسه سال مقام امامت را بهعهده داشت ودر سال دویست وپنجاه وچهار در سن چهل سالگیبدست معتمد عباسی که برادر معتز خلیفه بود، بشهادت رسید.مرقدشریفش در سامراء است.
11- امام حسن عسگری(ع)
ولادت آن بزرگوار در روز سال دویست وسی ودو هجری در شهرمدینه بوده است.مادرش حُدیث وپدرش امام هادی(ع)بوده است.نامش حسن والقابش زکی،عسگری،خالص،سراج وهادی بودهوبه آن حضرت ابن الرضا نیز می گفته اند.کنیه حضرت ابامحمد بودهاست.در سن بیست ودوسالگی به مقام امامت رسید وبعد از شش سالامامت،در سن بیست وهشت سالگی در سال 260 بدست معتمدعباسی بشهادت رسید.مرقد شریفش در سامراء است.
ابوهاشم جعفری گوید:
با امام حسن عسگری(ع)بصورت سواره جائی میرفتیم.من در دل باخود میگفتم:موقع پرداخت قرضهایم رسیده ومن پولی برای پرداختندارم ونمی دانم چکنم؟
ناگاه امام برگشت وفرمود:خدا اداء میکند.سپس همانطور که سواره بودخم شد وبا تازیانه خطی روی زمین کشید وفرمود:پیاده شو وبردار!منپیاده شدم ودیدم تکهای طلا است.آنرا برداشتم وسوارشدم.وبا خودگفتم:قرضم جور شد ولی ای کاش برای خرج زمستانم هم پولی داشتم!
ناگاه دوباره امام برگشت وفرمود:خدا ادا میکند ومانند گذشته دوبارهخم شد وخطی کشید وفرمود:پیاده شو وبردار!من پیاده شدم وقطعهطلا را برداشتم.
12- امام مهدی(عج)
تولد حضرت در نیمه شعبان سال دویست وپنجاه وپنج هجری درسامراء بوده است.مادرش نرگس خاتون وپدرش امام عسگری(ع)میباشد.
نام حضرت محمّد است ولی در کتاب«فرهنگ مهدی (ع)آمده که درکتب مختلف نامهای مختلفی برای حضرت وجود دارد ازجمله: فرخنده «درکتاب اشعیای نبی»،ایستاده«در کتابشاکمونی»،بندةیزدان«در کتاب ایستاع»،بهرام«در کتابمجوس»،پرویزبه معنای پیروز ومظفر«در کتاب برزین آزرفارسیاب»،حاشر«در صحف ابراهیم(ع)»،سروش ایزد«در کتاب زمزمزردتشت»
——————————————————————————–
22
القاب
القاب آن حضرت بشرح زیراست:
فجر،قائم،مهدی،هادی،امیرالامراء،بقیة الانبیاء،جابر، حامد، حجة، حقّ،حمد،خجسته،خداشناس،خسرو«سلطان عظیمالشأن» ،خلیل، دابةالارض،داعی،سناء«روشنائی»، سیّد، صاحب، صراط، ضیاء ،عالِم،عدل،عصر،غوث،غیب،فتح.
امّا کنیه های حضرت:ابوتراب،ابوجعفر،اباصالح،ابوعبدالله وابومحمد.
آن حضرت در سن پنج سالگی به مقام امامت رسید وازهمان موقع غیبتصغری که 74سال طول کشید آغاز شد ودر این مدت بوسیلة نایبانخاصش به ترتیب،عثمان بن سعید،محمد بن عثمان،حسین بن روحوعلی بن محمد سمری با مردم در ارتباط بود.
پس از رحلت علی بن محمد سمری در سال 329 غیبت کبری آغاز شدکه در این مدت نایبان عام امام عصر(ع) که فقهاء ومجتهدین شیعههستند،رهبری مردم را در دست دارند. که امام در سخنی آنها رانمایندگان خود معرفی نمود.
——————————————————————————–
23
معاد یا حضور انسان در دادگاه الهی
——————————————————————————–
24
علماء کلام واصول اعتقادات،دلایل وجود جهان پس از مرگ را چنددلیل می دانند.اگر از آنها پرسیده شود:به چه دلیل،روز قیامت باید باشدوبه چه دلیل،بهشت وجهنم وجودداردمی گویند:
1- عدالت خداوند: ما معتقدیم که خداعادل است.از طرفیانسانها ،یا مؤمنند ویا کافر هستند ! عدالت خدا،اقتضا می کند که مؤمنرا پاداش دهند وکافر را عقاب نمایند ! ودر عالم دنیا ، مجالی نیستکهاین عدالت،اجرا شود . پس باید،جهانی دیگر باشد، تا نیکوکار ر اپاداش و معصیتکارراعقاب نمایند !
2-حکمت پروردگار:آیا خداوند،این جهان و مخلوقاتش راعبث وبیهوده،خلق نموده استآیا خداوندانس وجن را آفرید تا گروهیاز آنان اطاعت اورا بکنند وگرو هی دیگر،اورا نافرمانی کنندولی
با مردن آنان،همه چیز تمام شودآیا هدف از خلقت،آن است که ما
انسانها،مدتی را دراین دنیا عمر سپری کنیم وبعد بامردن فانی شویم ؟وآیا این آسمانها وزمین ها ومخلوقات دیگر،بدون هدف وحکمت،خلقشده اند؟ این از خداوند حکیم ومدبر ، قابل قبول نیست.
3-هشدار پیامبران وکتب آسمانی:از ابتدای خلقت تاکنون ،هزاران پیامبر و وصی پیامبر،اعلام کرده اند که روز قیامت وجود دارد !دادگاه الهی و محاسبه اعمال اجرا می گردد!انس وجن ، دوباره زندهگشته ومشمول بهشت ونعمتهایشویا جهنم وعذابهایش،می گردنداگربا این اخبار،به یقین نرسیم،لااقل عقل ما احتمال صحت این هشدارهارا میدهدوباید ضرر محتمل را که مشمول عذاب شدن است را بدهیم!
مرگ چیست؟
آل عمران 185:کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوتِ یعنی:هر نفْسی چشندةمرگ است.
نساء78:اینما تکونوا یدرککم الْمَوتَ ولوکنتم فی بروجمشیدةٌیعنی:هرکجا باشید،مرگ،سراغ شما می آید اگر چه درپادگانهای مستحکم باشید!
الرحمن 26:کُلُّ مَنْ عَلَیْها فان* ویبقی وَجْهُ ربک ذُوالْجَلالِوالاکرام.یعنی:هر موجودی که بر روی زمین است،فانی می شودوذات پروردگارصاحب جلال واکرام،باقی می ماند.
ق:وجاءت سکرة الْمَوْتِ بالحق،ذلک ماکنت تحید “یعنی:همانطور که از مردن،فرار می کردی ، عاقبت مستی مرگ فرارسید
علی(ع)چگونگی حالت احتضارراشرح میدهد:
ناگاه سکرات مرگ وحسرت از دست دادن آنچه داشتند،بر آنهاهجوم آورددراین حالت، اعضاء بدنشان سست گردید ودربرابرآن ،رنگ خود را باختند.سپس کم کم مرگ در آنها نفوذ کرده وبین آنها وزبانشان،جدائی افکند!
اوهمچنان در میان خانواده خود باچشم،نگاه می کند وباگوشش،می شنود!در حالیکه عقلش،سالم است وفکرش باقی است!می اندیشد که عمر را در چه راهی فانی کرده وروزگارش را در چهراهی،سپری نموده است!به یاد ثروتهائی که جمع کرده است،می افتد !همان ثروتی که در جمع آوری آن،چشمها را بهم گذارده بود واز حراموحلال ومشکوک گرفته، گناه جمع آوری آنها به گردن اوست!حال هنگامجدائی از آن اموال،فرارسیده،در حالیکه این ثروت برای وراث می ماندواز آن استفاده کرده وبهره می برند!راحتی آن برای دیگران وسنگینیگناهش،بر دوش اوست واودر گرو این اموال است!دست خودرا ازپشیمانی به دندان می گزد واین به خاطر صحنه هائی است کهدر هنگاممرگ،برایش مشخص می گردد.دراین حالت،به آنچه در زندگی به آنعلاقه داشت بی اعتناست!وآرزو می کند،ای کاش آن شخصی که درگذشته بر ثروت او ،غبطه می خوردم وبر او حسد می بردم،این اموال راجمع کرده بود!
مرگ همچنان بر اعضایش،چیره می شود!تا آنجا که گوششهمچون زبانش،از کار می افتد!بطوریکه در میان خانواده اش ،نمی تواندبا زبانش سخن بگوید!وبا گوشش بشنود،پیوسته به صورت آنان مینگرد وحرکات زبانشان را می بیند،اما صدای آنان را نمی شنود!سپسچنگال مرگ،همه وجودش را فرا می گیرد!چشم او نیز همچون گوشش ،از کار می افتد وروح از بدنش،خارج می گردد!وهمچون مرداری،بینخانواده اش می افتد!آنچنانکه از نشستن نزدش ،وحشت می کنند وازاودور می شوند!او نه سوگواران خود را یاری می کند ونه به آن شخصی کهاورا صدا می زند،پاسخ می گوید!سپس اورا به منزلگاهش در درونزمین،حمل می کند وبه دست اعمالش می سپارند واز دیدارش،برایهمیشه،چشم می پوشند!1
مرگ در کلام امام حسین(ع)
روز عاشورا،خطاب به اصحابش فرمود:ای فرزندان خانواده هایبزرگوار!مرگ فقط پلی است که شمارا از سختی ومشقت،به بهشتهایوسیع ونعمتهای دائمی،منتقل می کند.کدامیک از شما بدش می آید کهاز زندان به قصر وکاخ،منتقل گردد؟ولی مرگ برای دشمنان شما،منتقلشدن از قصر وکاخ،به زندان است!
پدرم از رسول خدا(ص)نقل کرد که:دنیا زندان مؤمن وبهشت کافراست! پس مرگ پلی است که شمارا به بهشت وآنها را به جهنم،منتقلمی کند.نه دروغ می گویم ونه به من دروغ گفته شده است!3
——————————————————————————–
25
مرگ از زبان امام جواد(ع)
به امام جواد(ع)گفته شد:چرا مسلمین از مرگ در هراسند؟امامفرمود:چون مرگ را نمی شناسند،ازآن می ترسند واگر آنرا می شناختندواز اولیاء خدا بودند،هر آینه مرگ را دوست می داشتند ومی فهمیدندکه آخرت از دنیا،برایشان بهتر است!
سپس فرمود:می دانی چرا کودک ودیوانه،از خوردن داروئی کهبرای سلامتی آنها وبرطرف شدن مرض مفید است،خودداری می کنند؟زیرا از منافع دارو بی اطلاعند!قسم به آن خدائی که محمد رابهپیامبری مبعوث کرد، هر کسیکه برای مرگ ،خودش راآنچنان که باید ،آمادهکند،مرگ برای او از داروئی که مریض را از بین ببرد،مفیدتراست!
اگر مؤمنین بدانند که بعداز مردن،خداوند چه نعمتهائی برای آنان آمادهکرده است،مرگ را طلب می کنند ومردن در نظرشان،از داروئی که نزدافرادعاقل ،برای ازبین بردن مرضها،استفاده می نمایند،نافع تر است!6
رسول خدا(ص)فرمود :سکته ومرگ ناگهانی،برای مؤمن،باعثراحتی وبرای کافر،باعث حسرت است!15
عزرائیل ومأموران قبض ارواح!
قُلْیَتَوَفّا’کُمْ الْمَلَکُ الْمَوتْ الَّذی وُکِّلَ بِکُمْ(تنزیل11)
بگوشمارا ملک الموت،که مأمور است،قبض روح می کند!
حَت’ّی اِذا جائَتْهُمْ رُسُلُنایَتَوَفَّونَهُمْ (اعراف 37)
آنان زنده بودند تا زمانیکه مأموران ما آنان را قبض روح کردند!
دیدار پیامبر با عزرائیل!
رسول خدا(ص)فرمود:زمانیکه به معراج رفتم،فرشته ای را دیدمکه در دستش،لوحی از نور بود وابداًبه راست وچپش،توجه نداشت ودارای شکل وشمایل افراد غمگین بود!از جبرئیل پرسیدم:این کیست؟گفت:ملک الموت است که مشغول قبض ارواح،می باشد!گفتم:مرا نزداوببرتابا او سخنی بگویم!جبرئیل،مرا نزد اوبرد ومن از او پرسیدم:ای
ملک الموت!آیا هر شخصی که می میرد،تو اورا قبض روح می کنی؟ گفت:آری!گفتم: تو خودت بر بالین همه حاضرمی شوی؟گفت:آری!زیراخداوند،دنیارا در نزد من، مثل یک سکه ای در دست شخصی،قرار دادهکهبههر طرف بخواهد،می تواند آنرا بگرداند!وهیج خانه ای نیست مگراینکه من روزی پنج بار به آن سر می زنم.وهر موقع،شخصی را قبضروح می کنم واهل وعیال او می گریند،به آنها می گویم:بر او گریه نکنید!زیرا من آنقدر نزد شما می آیم وهمة شما را قبض روح می کنم تااینکهاحدی ازشمارا باقی نگذارم!
در این موقع،رسول خدا(ص)فرمود:مرگ برای شخص هوشیار ،عبرت انگیز است! جبرئیل گفت:آنچه بعد از مرگ پیش می آید،عبرتانگیز تر است!
ملائکه وکفار
خداوند،درآیه50سورةانفال،می فرماید:واگر می دیدی که وقتیکفار می میرند،ملائکه بر صورت وپشت آنان می زنند ومیگویند:عذابسوزنده را بچشید!
ودرآیة1سورةنازعات،می فرماید:قسم به فرشتگانی که جانکفارراباشدت می گیرند!
ودر آیة93سورةانعام،می فرماید:اگر ببینی که ستمگران،درحالمستی وسختی مرگ،هستند وملائکه دستهای -قدرت-خودرا باز کردهو-گویند-جان از تن،بیرون کنید.امروز به عذاب خوارکننده مجازاتمیشوید!زیرابرخداسخن ناحقمیگفتید ودرمقابلآیاتش،تکبرمی نمودید!
ملائکه ومؤمنین!
خداوند،درآیة44سورةاحزاب،می فرماید:تحیت ملائکه،هنگامملاقات با مؤمن-درهنگام قبض روح-سلام است.
ودر آیة30سورةسجده،می فرماید:آنانکه گفتند: پروردگارما، اللهّ است،ملائکه بر آنان،نازل شده -وگویند-نترسید وغمگین نباشید !بشارت باد به بهشتی که به شما،وعده داده شده بود!
حضور معصومین(ع)بر بالین محتضران!
یا اَیَّتُهَاالنَفْسُ الْمُطْمَئِنَّة اِل’ی مُحَمّدٍ وَوَصِیِّیهِ !
ابابصیر می گوید:از امام صادق(ع)سؤال کردم:آیا مؤمن از مرگ
ناراحتمی شود؟امامفرمود:نهبخدا!گفتم:چراناراحتنمی شود؟فرمودهرگاه مرگ مؤمنی فرا برسد،رسول خدا(ص)واهل بیتش(ع)بر بالین اوحاضر می شوند!جبرئیل ومیکائیل واسرافیل وعزرائیل،نیز بیایند!علی(ع)می فرماید: یا رسول اللّه!این شخص از دوستان مااست!پس اورادوست بدار!همة فرشتگان نیز توصیةاورا به عزرائیل،می کنند!ومیگویند:این شخص از دوستان محمّد وآل محمّد است.با او مدارا کن!
عزرائیل گوید:قسم به خدائی که شمارا برگزید،ومحمّد را به نبوت
انتخاب کرد،من نسبت به او از پدر مهربانتر واز برادر رفیق ترم!
سپس عزرائیل به آن شخص می گوید:ای بندةخدا!آیا از آتش،خودت رارهاندی؟آیا از گرو امانت الهی،بیرون آمدی؟او جواب می دهد:آری!
عزرائیل می پرسد:چگونه؟می گوید:به محبت محمّد وآلش وبه ولایتعلی بن ابی طالب وفرزندانش!عزرائیل می گوید:خدا تورا از هرچهخوف داشتی،ایمن نمودوآنچه امید داشتی،بتوداد!چشمانت را باز کنونگاه کن!او وقتی چشمش را باز می کند،افرادی راکه در اطراف اوهستند-پیامبر (ص)واهل بیتش وملائکه را-می بیند.سپس چشمش بهدری از باغی از باغهای بهشت،می افتد.عزرائیل می گوید:این راخدابرایت مهیا ساخته واینها هم رفقایت هستند!آیا دوست داری به اینهاملحق شوی ویا به دنیا برگردی؟او دستش را بالای چشمانش گذاشته ومی گوید:نمی خواهم به دنیا برگردم!
در این هنگام از دل عرش،ندا میشود:یااَیَّتُها النَفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ اِل’یمُحَمَّدٍ وَ وَصِیّیه وَ الاَئِمَّةُمِنْ بَعْدِه !اِرْجِعی اِل’ی رَبِّکِ ر’اضِیةًبِالْولاّیَةِ،مَرْضیة ً بِالثَو’اب .فَادْخُلی فی عِب’ادی مَعَ مُحَمَّدٍوَاَهْلِ بَیْتِهِ وَ ادْخُلی جَنَّتی غَیْرَ مَشوبَةٍ!یعنی:ای بنده ای که در کنارمحمد ووصیش وامامان بعد از اوآرامش یافتی!به سویخدایت، برگرد!در حالی که به ولایت اهل بیت،راضی شوندهوبه ثواب راضی شده ای!پس با محمّد آلش،داخل بندگانم شوودرحالیکه دچاراضطرابی نیستی ،به بهشتم وارد شو!28
——————————————————————————–
26
عالم برزخ!
فاصلةبین مردن تا روز قیامت را برزخ گویند.در این حال ،روح در جسم مثالی،که لطیف تر از جسم دنیوی است،داخلشده وبه حیات خود،درعالمی دیگر،ادامه می دهد!دراینمدت،اگر از خوبان باشد،به نعمتها،مشغول واگر از بدان باشد ،به عذابهای سخت،معذب است!
چند آیه در بارةبرزخ!
خداوند،در آیة 100سورةمؤمنون، می فرماید:وَمِنْ وَر’ائِهِمْ بَرْزَخٌاِل’ی یَوْمِ یُبْعَثُونَ.یعنی:بعدازمردنشان،در برزخ هستند،تاروزیکهمبعوث شوند.
ودر آیة169 سورةآل عمران،می فرماید:وَلا’ تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلُوافی سَبیلِ الّ’له اَمْو’اتاً،بَلْ اَحْی’اءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ.فَرِحیَن بِم’اآت’یهُمُ اللّ’ه مِنْ فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَبِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْخَلْفِهِمْ،اَلا’ّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا’ هُمْیَحْزَنُونَ.یعنی:نپندارید که کشتهشدگان درراهخدا،مردگانند!بلکه زندگانند ودرنزدخداروزی می خورند
وبه نعمتهایی که خدا به آنها داده است،خوشحالند وبشارتمی دهندبهکسانی که-از جهادکنندگان-هنوز به آنان ملحقنشده اند،که ترس واندوهی برآنان-شهداء-نیست!
ودر آیة 46سورةغافر،می فرماید:اَلّ’نارُ یُعْرَضُوَن عَلَیْه’اغُدوّاًوَعَشِی’ا وَیَوْمَ تَقُوُم الس’ّاعَةُ.یعنی،صبح وشب،آتش بر او
-برفرعوندر عالم برزخ-عرضه می شود،تا قیامت فرا برسد.
ودر آیة 11سورةغافر،می فرماید:ق’الُوا رَبَن’ا اَمَتَّن’ا اثْنَتَیْنِوَاَحْیَیْتَن’ااثْنَتَیْنِ ،فَاعْتَرَفْن’ا بِذُنوبِن’ا فَهَلْ اِل’ی خُرُوجٍمِنْسَبیلٍ؟یعنی خدایا !دوبار ما را میراندی-مردن در دنیا ومردن در رجعت- ودوبار مارا زندهنمودی-در رجعت ودر قیامت- پسآیا راهی برای خروج ازعذاباست؟
حوادث قبر:طبق آیات وروایات،شب اول قبر،دو فرشتة الهی،به سراغ مردگان آمده وسئوالاتی از آنها می پرسند.اگر درستجواب دادند،که دری از باغهای بهشت،بر آنها،گشوده میگردد.واگرخلاف جواب دادند،به انواع عذابها،گرفتار میشوند،تاروز قیامت،برپا،گردد.
خلاصةمباحث عالم برزخ!
1-بعد از مردن،انسانها نیست ونابود نمی شوند،بلکه روح از جسمدنیوی در آمده وبه جسم مثالی که لطیف تر از بدن دنیوی است ،داخل
می گردد.2-عدهای درعالم برزخ،درراحتی وغرق لذاتالهی می گردندو عده ای درسختی وعذاب وشکنجه ها بسر می برند.3-از جملهخصلتهایی که باعث راحتی انسان در عالم برزخ می گردد،نمازشب،باقیات صالحات،کمک به محتاجان،تجهیز مساجد،رکوع کامل ،طلب علم،نماز جماعت وبعضی دیگر از اعمال می گردد.واز جملهخصلتهایی که باعث عذاب وفشار قبر می شود،ضایع کردن نعمتها ،سخن چینی،بد اخلاقی با خانواده،عدم اهمیت دادن به نجاسات،ترکنماز جماعت،بدنبال کارهای ناشایست رفتن،وبعضی ازاعمال دیگر میباشد.
رجعت:
علماء شیعه معتقدند که بعد از ظهور امام عصر(عج)،پیامبرگرامی اسلام(ص)وائمة معصومین«ع»،زنده می شوند وبه دنیابر می گردند وپس از انتقام ازدشمنان ،حکومت اهل بیت(ع)راتأسیس می کنند.مدت این حکومت رابعضی روایات،هشتادهزار سال،ذکر کرده اند.
از مردم،کسانی زنده می شوند که مؤمن خالص ویا کافر خالصبوده اندوغیرازاین دودسته،بقیه افرادرجعت ندارند.همچنیناقوامی که به عذاب الهی ،هلاک شده اند،در رجعت زنده نمیشوند.
ادله رجعت:
1-نمل82: وَاِذ’ا وَقَعَ الْقَوْلُعَلَیْهِمْ اَخْرَجْن’ا لَهُمْ د’ابَّةُمِنَالاَرْضِ
تُکَلِّمُهُمْ اِنَّ الن’اسَ ک’انوا بِآی’اتِن’ا لایوقِنونَ.یعنی:چون عذاب خدابرآنان واقع شود،دابة زمین را بیرون آوریم که با مردم سخن گوید!
بدرستیکهآن مردم به آیات مایقین ندارند.
که طبق روایات، مراد از دابه،علی(ع)است که نزدیک قیامت،به دنیارجعت،خواهدکرد.
2-نمل83: یَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلاّمّةٍفَوجاّمِمَّن ْیُکّذِّبُ بِآی’اتِن’الاّیُوقِنُونَ امام صادق(ع)فرمود:این آیه در رجعت است که خداوند از هرامتی، فوجی را زنده می کند.
3-قصص85: اِنَّ الَّذی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآن لَر’ادُّکَ اِلَی الْمَعادِ
یعنی:آنکه قرآن را بر تو واجب کرد،تورا بر محل بر گشتن،بر می گرداند.
در احادیث زیادی وارد شده است،مراد رجعت حضرت رسول اکرم بهدنیا است.
4-آل عمران158: وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فی سَبیلِ اللّ’ه اَوْ مُتُّمْ لاّلیَ اللّهِ
تُحْشَرونَ.یعنی:اگر در راه خدا،کشته شوید ویا بمیرید،هر آینه بسویخدا محشور می شوید.
که روایت های زیادی نقل شده که این آیه در رجعت است.ومراد از راهخدا،راه ولایت علی(ع)وذریة اوست.وهر که به این آیه ایمان داشتهباشداگربمیرد،در رجعت بر می گرددتا در راه اهل بیت کشته گردد واگردر دنیا کشته شود،در رجعت بر می گردد تابمیرد!
5-آل عمران185: کُلُّ نَفْسٍ ذ’ائِقَةُ الْمَوتِ.یعنی:هرشخصی،چشتدةمرگ است.
در تفسیر این آیه آمده است که هر که کشته نشود،مرگ را نچشیدهاست!پس در رجعت،به دنیا بر می گردد تا مرگ را بچشد.
6-آل عمران81: وَاِذْ اَخَذَ الّله میثاقَ النَبیّین لَماآتَیْتُکُمُمِنْکِتابٍ
وَحِکْمَةٍثُمَّ جائَکُمْ رَسولٌ مُصَدّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِننَّبِه ولَتَنْصُرُّنَهُ
قالَ ءَاَقْرَرْتُمْ وِاَخَذْتُمْ عَلی’ ذالِکُمْ اِصْری قالوا أَقْرَرْناقالَفَاشْهَدواوَانَا مَعَکُمْ مِنَ الش’ّاهِدینَ.یعنی:آنگاه که خدا از پیامبرانپیمان گرفت که چونشمارا کتاب وحکمت دادم،سپس پیامبری نزد شماآمد،که آنچه را با شماست،باور داشت وراست انگاشت،باید به اوبگروید ویاریش کنید.-آنگاه ـ گفت:آیا اقرار می کنید وبر این،پیمان مرامی پذیرید؟گفتند:اقرار داریم.فرمود:پس گواه باشید ومنهم با شما ازگواهانم.
در روایات است که مراد از آیةفوق ،رجعت است.وامام صادق(ع)فرمود:یعنی:پیامبران به رسول خدا(ص)ایمان خواهند آورد وحضرتعلی(ع) را در رجعت،یاری می کنند.سپس فرمود:بخدا سوگند!هرپیامبری را که خدا مبعوث گردانیده است،از آدم وهرکه بعد از اوست،
——————————————————————————–
27
همة آنها به دنیا بر می گردند ودر کنار حضرت امیر(ع)جهاد می کنند.
7-سجده21: وَلَنُذیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الاَدْنی’دونَ الْعَذابِ الاَکْبَرِلَعلَّهُمْ یَرْجِعونَ یعنی:البته آنان را عذاب نزدیکتر قبل از عذاب بزرگترمی چشانیم،شاید بر گردند.
امام صادق(ع)فرمود:عذاب نزدیکتر،عذاب رجعت است که با شمشیر،آنهارا عذاب خواهند کردوعذاب بزرگتر،قیامت است.ومراد از برگشتنوزنده شدن در رجعت است.
8-غافر11: رَبَّنا اَمَتَّنَاثْنَتَیْنِ وَ اَحْیَیتَنَاثْنَتَیْنِ.یعنی:خدایا!مارا دوبار
میراندی ودوبار زنده کردی!
در احادیث واردشدهاست که یکبار زنده شدن دررجعت است ودیگریدر قیامت!ویکبار مردن در دنیا ودیگری در رجعت است.
9-مائده20: اِذْجَعَلَکُمْ اَنْبیائً وَجَعَلَکُمْ مُلوکاً.یعنی:زمانیکه شمارا
پیامبر وپادشاه گردانید!
امام صادق(ع)فرمود:پیامبران،حضرت رسول(ص) وابراهیم(ع) واسماعیل(ع)وذریةاویند.وپادشاهان،ائمه اند!راوی گفت:خدا چهپادشاهی بشما داده است؟فرمود:پادشاهی بهشت وپادشاهی رجعتامیرمؤمنان علی بن ابی طالب!
10-نساء159: وَاِنْ مِنْ اَهْلِ الْکِتابِاِلاّ لَیُؤمِنَنَّ بِه قَبْلَ مَوتِه.یعنی:
هیچ فردی از اهل کتاب(یهود ونصاری)نیست مگر اینکه قبل از مرگشبه عیسی(ع)ایمان خواهد آورد!
شهربن خوشب،گفت:حجاج به من گفت:من تفسیر آیةمذکور رانفهمیدهام!زیرا گاهی شده است که حکم اعدام فردی یهودی یا نصرانی را صادر
کرده ام ولی موقع مردنشان،ندیدم که سخنی بگویند-وبه عیسی(ع)،ایمان بیاورند-من جواب دادم:ای امیر!این مراد نیست که شما فهمیدهاید!گفت:پس چه معنایی دارد؟گفتم:حضرت عیسی(ع)،قبل از قیامت،
از آسمان به زمین می آید وهمةیهود ونصاری،به او ایمان می آورند!واو
پشت سر حضرت مهدی(عج)نماز می خواند.حجاج گفت:این مطلبرا از کجا نقل می کنی؟گفتم:از امام پنجم(ع)شنیده ام.گفت:بخداسوگند!از چشمة صافی برداشته ای!
رجعت در روایات:
روایات زیر از کتب حق الیقین وبحارالانوار علامه مجلسی و
کتاب مجمع المعارف ومخزن العوارف محمد شفیع بن محمدصالح،نقل شده است:
1-امام صادق(ع)فرمود:خلفای جور،خودرا امیر المؤمنین می خواندند،در حالیکه این نام مخصوص علی(ع) است.وهنوز معنا و تأویلاّین نامبرای مردم ،ظاهر نشده است!راوی گفت:تأویل آن کی خواهد بود؟فرمود:آنوقتی که خداوند،پیامبران ومؤمنان را جمع می کند تا علی(ع)رایاری کنند.در آنروز ،پیامبر اسلام،علم را بدست علی(ع)می دهد واوامیر مؤمنان،خواهد بود وهمة مردم در زیر علم آن حضرت،خواهند بودواو امیر وپادشاه همه خواهد بود.
2- امام صادق(ع:روح مؤمن پس از رحلت،آل محمد(ص) را در بهشتهای رضوان،زیارت می کند وبا آنها طعام وآشامیدنی می خورد ومیآشامد ودر جلسات با آنها سخن می گویدتا اینکه امام عصر(عج)ظهورکند.
پس از ظهور،خداوند مؤمنین را زنده می کند وارواح زنده شده،فوجفوج،تلبیه گفته وبه محضر آن حضرت،مشرّف می شوند.
3-امام صادق(ع):من از خدا خواستم که فرزندم اسماعیل را بعد از من
باقی گذارد ولی خدا ابا کرد ولکن خدا در بارة او منزلت دیگری بمن عطاکرد که در رجعت،او با ده نفر از اصحاب خود،زنده می شود وعلمدارشعبداللّه بن شریک عامری است.
4-امام پنجم(ع)فرمود:گویا عبداللّه بن شریک را می بینم که عمامهسیاهی بر سر دارد وعلامتی در کتفش قرار داشته وپیش روی قائم ما،
با چهار هزار نفر که در رجعت ،زنده شده اند،صدا به تکبیر بلند کرده وازدامن کوه بالا می روند.
5-داود رقّی می گوید:به امام صادق(ع)عرضکردم:من پیر شده ام واستخوانهایم باریک شده است .دوست دارم آخرین عملم این باشد کهدر راه شما کشته شوم!امام فرمود:چارهای نیست که اگر در این موقعنشود،در رجعت خواهد شد.
6-راوی می گوید:از امام صادق(ع)پرسیدم:آیا رجعت حق است؟فرمود:آری!پرسیدم:اولین شخصی که رجعت کند،کی خواهد بود؟
فرمود:امام حسین(ع) که بعد -ظهور-از حضرت مهدی(عج)،بااصحابش که -در کربلا- با او شهید شدند،زنده می گردند.همانطور که با
حضرت موسی(ع)هفتاد پیامبر بودند،با امام حسین(ع)نیز هفتادپیامبر،خواهند بود!حضرت مهدی(عج)-در هنگام رحلت- انگشتر
خود را به امام حسین(ع) می دهد واز دنیا خواهد رفت.امام حسین(ع)
اورا غسل وکفن وحنوط خواهد کرد و-بعد از نماز بر او-اورا در قبر،مدفون می سازد.
7-امیر مؤمنان(ع):گویا مردگان را می بینم کهداخل کوچه های کوفهشده وشمشیرهای برهنه بر دوش نهاده وبر دشمنان خدا،از اولین وآخرین می زنند!
8ـ در روایت است که خدیجه3 در ایام رجعت زنده شده و به دنیابرمیگردد.
نتیجة مطالب رجعت:
علماء شیعه معتقدند که بعد از ظهور امام عصر(عج)،پیامبرگرامی اسلام(ص)وائمة معصومین«ع»،زنده می شوند وبه دنیابر می گردند وپس از انتقام ازدشمنان ،حکومت اهل بیت(ع)راتأسیس می کنند.مدت این حکومت رابعضی روایات،هشتادهزار سال،ذکر کرده اند.
از مردم،کسانی زنده می شوند که مؤمن خالص ویا کافر خالصبوده اندوغیرازاین دودسته،بقیه افرادرجعت ندارند.همچنیناقوامی که به عذاب الهی ،هلاک شده اند،در رجعت زنده نمیشوند.
قیامتجاثیه 26:قُلِ اللّه یُحْییکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعَکُمْ اِل’ی یَومِ
الْقیامَةِ لا رَیْبَ فیهِ وَل’کِنَّ اَکْثَرَالنّ’اسِ لا یَعْلَمونَ.یعنی:بگو!خداوند
——————————————————————————–
28
است که شمارا زنده می کند*متولد می کند*سپس می میراند،سپسشمارادر روزقیامت،جمع می نماید.شکّی درقیامت،نیست!ولی اکثرمردم ،نمی دانند.
واقعة1تا3:بسم اللّه الرحمن الرحیم-اِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ-لَیْسَلِوَقْعَتِها کاذِبَةٌ.یعنی:بنام خداوند رحمن ورحیم*آنگاه که حادثهوواقعه-قیامت-واقع می گردد*ودر وقوع آن،کذب ودروغ نیست.
اسراء49:وَقالوا أَاِذا کُنّا عِظاماً وَرُفاتاً أَئِنّا لَمَبْعوثونَ خَلقاً
جَدیداً-قُلْ کونوا حِجارَةً اَوْ حَدیداً-اَوْ خَلْقاً مِمّا یَکْبُرُ فی
صُدورِکُمْ فَسَیَقولونَ مَنْ یُعیدُنا قُلِ الَّذی فَطَرَکُمْ اَوَّلَ مَرّةٍ.یعنی:
گفتند-کافران-آیاآنگاه که استخوان وپوسیده شویم،دوباره زنده میشویم؟*بگو:سنگ باشید یا آهن *یا خلقتی سخت تر-بازهم زنده میشوید-پی می گویند:چه کسی مارا بر می گرداند؟بگو:آن کسیکه شمارا
برای اولین بار خلق کرد.
علائم وآثار قیامت:
درآیات مختلف قرآن،این حوادث وآثار،به عنوان فرا رسیدنقیامت،ذکرشده است:زلزله ای عظیم در جهان هستی ، رخ میدهد!-کوهها مثل ریگ،تکه تکه می شوند!- ساختمان وبلندی وپستیهای زمین،از بین رفته وزمین صاف وهموار می گردد!-آسمانهاشکافتهمی شوند!-زمین تکان سختی می خورد!-کوهها از ریشه در میآیند!-ستارگان،ناپدید می شوند!-ماه تیره می گردد!-خورشید،درهمپیچیده می گرد د ! -دریاها بجوش در می آیند!-گورها وقبرها،زیر وزبرمی شوند!- صیحه ای از آسمان بگوش می رسد که همه با
شنیدن آن می میرند وبا صیحة دوم،زنده می گردند!
اسامی قیامت:
یوم المجموع!روزیکه همة خلایق جمع می شوند-یوم المشهود!روزیکه عده ای درآن مورد شهادت واقع میشوند -یوم التلاق!روزملاقات اهل آسمان وزمین-یوم التنا د ! روزیکه اهل بهشت وجهنّم،یکدیگررا صدا می زنند.-یوم الآزفة!روز نزدیک شونده-یوم التغابن!روززیان اهل جهنّم – یوم الحاقة!روزیکه وقوعش،حقیقتدارد.-یومالقارعة!روز کوبنده-یوم الطامّة الکبری!روز حادثةعظیم-یومالموعود!
روزوعده شده-یوم الشاهد!روزیکه عده ای در آن شهادتمیدهند-یوم الغاشیة!روزیکه پوشنده وفراگیر است -یوم تبلیالسرائر!روزیکهاسرار آشکارمی گردد.-یوم الصاخة!روزبانگ هولانگیز-یوم ترجف الراجفة!روزیکه لرزاننده می لرزاند . – یوم الفصل!روزداوری-یوماً عبوساً قمطریراً!روزیکه گرفته وسخت است.-یومالواقعة!روز بوقوع پیوسته-یوم الواهیة ! روزیکه آسمان سست میشود.-یوم الخافضة و الرافعة! روزیکه کافر خوار وپست ومؤمن عزیزوبرتر می گردد.-یوم الفتح!روز پیروزی مؤمنین-یوم الحسرة!روزپشیمانی جهنّمیان.
حالات مردم وخلایق در صحنة قیامت!
طبق آیات قرآن،صحنة قیامت،بسیار سخت وهولناک است!
آنچنان که از سختی آن،کودکان پیر می شوند ومادران،بچههایشیرخوار خودرا رها می نمایند وانسان از برادر وپدر ومادروفرزندان ودوستان خود فرار می نماید!آنچنان که همة انبیاءبغیر ازحضرتمحمد(ص)، صدامی زنند :نفسی ،نفسی! یعنی خدایا!بدادمنبرس! انسانهارا مست می بینی در حالیکه مست نمی باشند،بلکه قیامتهولناک است!درآنروز اثری از دوستی ها ،رفاقت ها،فامیلی هاوقومگرائی ها نیست!گناهکار
حاضراست برای فرار از عذاب،فرزندان وزن وبرادر و خویشانخودراتسلیم کند!هیچ دوستی نمی تواندبداد دوست
خود برسد،مگرخدابخواهد!کافر آرزومی کند،ای کاش خاکبودم!قدرت جسمانی وپول وثروت وزیبائی وحسب ونسب ریاستوعلم ودانش وزرنگی وزیرکی وامثال اینها که در دنیا، دارای ارزشهستند،در قیامت بکار نمی آید! معذرت خواهی ظالمین،پذیرفته نمیشود!
تنها در آن روز،متقین ومؤمنین واولیاء خدا،خوشحال ومسرورند!آنان درقیامت ،دارایدرجات مختلفی هستند. بعضی هاآنقدر مقامشان بالااست که به موازات منبر نورانی
پیامبر اسلام،منبری برایش نصب می کنند!وبعضی مقامی پایینتر دارند.
اعمالیکه باعث خلاصی ونجات انسان در قیامت است:
حُسن ظن به رحمت الهی*نیکی به والدین*وضوء* ذکر خدا * نماز*روزة رمضان*غسل جنابت*حج وعمره*صلِة رَحِمْ* صدقه * امربمعروفونهی از منکر*خوش اخلاقی*خوف از خدا*گریه از خوف
خدا*صلوات بر پیامبر*زیارت قبور ائمه(ع)*قرائت بعضی ازسُورقرآن*واسطه گری در ازدواج*رفع حوائج مؤمنین*احترام به
پیران مسلمان*کسیکه در راه حج یادر حال احرام بمیرد*زیارت
قبر مؤمن وقرائت هفت بار سورة قدر بر سر قبر او*درحالیکه قدرت برگناه دارد،از ترس خدا دوری نماید*سوار کردن مؤمن بر وسیلة خود*
فروبردن خشم*طولانی بودن قنوت*راستگویی وامانت داری و وفای
به عهد*درتاریکی به مسجد رفتن*اذان گفتن*ولایت ومحبت به اهلبیت(ع).و…
صحنه های مختلف قیامت!
شخصی خدمت امیر مؤمنان امد وگفت:ای امیر مؤمنان!در قرآندچار شک شده ام!حرت فرمود:مادرت بعزایت بنشیند!چرا در قرآنبشک افتاده ای؟گفت:زیرا در قرآن آیاتی است که با یکدیگر مخالفهستند!حضرت فرمود:کدام آیات؟گفت:یکی آیة 28سورة نبأ که میفرماید:روزقیامت،غیر از کسانیکه خدا اجازه دهد،احدی سخن نمیگوید!دوم آیة23انعام که می فرماید:-در قیامت،مشرکین-گویند:قسمبخدا!ما مشرک نبودیم!سوم آیة 25 عنکبوت که می فرماید:روز قیامت،بعضی ها به بعضی از شما کافر می شوند وبعضی از شما،بعضی دیگر رالعن نمایند!چهارم آیة64سورةص که می فرماید:جهنمیان،شکایتیکدیگررامی کنند!پنجم آیة28 سورةق می فرماید:نزد من شکایتنکنید!
در این آیات،قرآن از سخن گفتن مشرکین سخن می گوید.ولی در آیة 65یس می فرماید:امروز بردهان آنان مُهر زدیم ودستها وپاهایشان،آنچه راکه انجام داده اند،برایمان می گویند!
طبق ایات اولی،آنان سخن می گویند ولی طبق آیة دومی،آنان حق سخنگفتن ندارند.در بعضی آیات است که احدی اجازة سخن گفتن ندارد ولیدربعضی از آیات می گوید که دست وپا وپوست بدن،سخن می گویند.
——————————————————————————–
29
ای امیر مؤمنان!علت اختلاف این آیات چیست؟
امیر مؤمنان فرمود:این آیات همه در یک محل قیامت نیست.بلکه هرآیه ای مربوط به یک موقف قیامت است.زیرا روز قیامت،پنجاه هزارسال است!خداوند در آن روز،ابتدا همه را در یک محل جمع می کند.
عدهای که تابعین پیامبران بوده ودر دنیا،در کارهای خیر وتقوی،به هم
کمک ویاری می رسانده اند،سخن می گویند وبرای یکدیگر،استغفارمی کنند.اما آنانکه در دنیا،معصیت می کرده اندودر ظلم ودشمنی،یاورهمدیگر بوده اند،ومستکبرین ومستضعفینی که ظلم می کرده اند،درقیامت،یکدیگر را لعن می نمایند!
سپس به محلی می روند که عده ای که در دنیا در ظلم،با هم همکار بودهاند،از عده ای دیگر،فرار می کنند. همانطور که قرآن می فرماید:روزیکهانسان،از برادر ومادر وپدر ورفیق وپسرانش،فرار می کند!
بعد در محلی جمع شده وگریه می کنند که اگر صدای این گریه ها،بهاهل زمین می رسید،مردم از زندگی می افتادند.آنقدر گریه می کنند کهاشکشان تبدیل به خون می شود.که قرآن در آیة37عبس می فرماید:امروز،هر شخصی بفکر خودش است!
سپس به جای دیگری می روند وسخن می گویند.که در آیة23انعام میفرماید:بخدا قسم!ما شرک نورزیدیم!
چون در اینجا به اعمالشان اقرار نمی کنند،بر دهانشان مُهر زره می شودودست وپا وپوست بدنهایشان،سخن می گویند وبر معصیتی که از آنسر زده شهادت میدهند!سپس مُهر از دهانشان برداشته می شود وآنانبه اعضای بدنشان اعتراض می کنند که چرا علیه ماشهادت می دهید؟
قرآن جواب اعضا را در آیة21فصلت،این چنین می گوید:خدایی که هرچیزی را بسخن می آورد، مارا بسخن آورد!
بعد در جای دیگری جمع شده که هیچ شخصی بدون اجازة خدا،سخننمی گوید.همانطور که در آیة38نبأ می فرماید:احدی سخن نمی گویدمگر کسیکه خدا به او اجازه دهد وسخن درست بگوید.
سپس در مکان دیگر جمع می شوندکه یعضی ها علیه بعضی شکایتوطلب دِین می کنند.وهمةاین ها قبل از حساب است.وقتیکه حسابشروع شد،هر کسی بخودش مشغول می شود.ما از خدا می خواهیم کهآنروز را برایمان ،مبارک گرداند.
شاهدان قیامت کیانند؟
یکی از اسامی قیامت،یوم الشاهد ویوم المشهود، یعنی :روزیکه درآن عده ای شهادت می دهند وعده ای دیگر،موردشهادت واقع می شوند،است.رسول خدا(ص)،ائمة اطهار(ع)ملائکه شاهدند وشهادت می دهند.دست وپا وپوست بدن،شاهدند.زمین هاوروزها وشبها،همه شاهد هستند.
نساء41:فَکَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ اُمَةٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی’ه’ؤلاءِ شَهیداً.یعنی:چگونه است هنگامیکه برای هر ملتی شاهدبیاوریموتورا شاهد بر آن شاهدان بگیریم.
فایدة شهادت شاهدان چیست؟
علامه مجلسی(رح)می گوید:فایده شهادت،با اینکه خداوند ازهمة اعمال باخبر است،شاید این باشد که این خود نوعی عذاب برایمعصیت کاران می باشد.زیرا در حضور همة خلایق،رسوا می شوندواسرارشان برملا می گردد واز طرفی شاید عدهای بخاطر ترس ازاینمسئله،گناه نکنند.
محاسبه ودادگاه قیامت!
یکی از نامهای قیامت،یوم الحساب،است.ویکی از صفات خداوند،احکم الحاکمین وسریع الحساب است.به همة اعمال در این موقفرسیدگی می شود وهمه جز عدةخاصی باید دراین دادگاه حاضرشدهوبه سؤالات پاسخ دهند!
بقره28:اِنْ تُبدوا ما فی انفُسِکم اَو تُخفوهُ یُحاسِبکم به اللّه فَیغفرلِمَن یشاء ویُعذّب من یشاء واللّه علی’ کل شیٍ قدیر.یعنی:آنچهدر دلتان است،چه آنرا ظاهر کنید وچه مخفی نگه دارید،خداوند از آنحساب می کشد!پس هرکه را بخواهد می آمرزد وهر که را بخواهدعذاب می کند وخدا بر هر چیزی قادر است.
امام صادق(ع)در تفسیر آیه«اِنَّ السمعَ والبصرَ والفُؤادَ کلٌ اولئک کان مسئولا.یعنی:حقیقتا گوش وچشم ودل مورد بازخواستواقع می شوند»فرمود:از گوش دربارة آنچه شنیده است واز چشم در بارةآنچه دیده است واز دل درباره آنچه به آن اعتقاد داشته است،سؤال میشود.«تسلیة الفؤاد»
شفاعت:
شفاعتیعنی:در پایان حساب ورسیدگی به اعمالدر روزقیامت،وقتی نامه های اعمال را به دست راست ویا چپ میدهند،وعده ای بهشتی وعده ای جهنمی می شوند،به وساطتوشفاعت بعضیهاکه در نزد خداوند،قُرب ومقامی دارند،گروهی از جهنمیان،بخشیده می شوندو از رفتن به جهنم ،نجات می یابند.
طه109:یومَئذٍ لا تَنفَعُ الشفاعَةُ الاّ لِمنْ اَذِنَ لَهُاالرحمن و رَضِیَلَهُ قولا.یعنی:امروز شفاعت احدی سود ندارد،مگر کسیکه خدا به اواجازه داده وبه سخن او راضی است.
امام صادق(ع)در تفسیر آیة فوق،فرمود:بخدا سوگند!در آنروز،بما اجازهداده می شود وجواب می گوییم!سؤال شد:چه جوابی میدهید؟فرمود:پروردگار را تمجید می کنیم.بر پیامبر صلوات می فرستیم.
واز شیعیانمان شفاعت می کنیم وخدا،شفاعت مارا رد نمیکند.«بحارج8»
حوض کوثر
کوثر1:اِنّا اَعطَیْناکَ الْکوثَر.ما بتو کوثر را عطانمودیم.
——————————————————————————–
30
ابن عباس در باره آیه فوق گفته است:کوثر،نهری در بهشت است کهعمقش،هفتاد هزار فرسخ است.ابش از شیر،سفیدتر واز عسل،شیرینتربوده وکناره های آن از لؤلؤ وزبرجد ویاقوت است.خداوند این حوضرا برای رسول خدا(ص) واهل بیتش(ع)،قرار داده است ودیگر پیامبراندرآن سهمی ندارند.«بحارج8»
بهشت بهشت مکان بزرگی است که انواع لذتها ونعمتها درآن وجوددارد.وآن پاداش افرادی است که در دنیا مطیع خدا بوده ومعصیت اورانکرده باشد.
بعضی ازنعمتهای بهشت درآیات وروایات ،بشرح زیر است:
باغها وقصرهایی که از زیر واطراف آن نهرها جاری است * زنهایبهشتی که زیباترین وپاکیزه ترین زنها هستند وهرگز دچار عادت ماهانهوولادت فرزند ونجاسات وپیری نمی شوند.هرگز دست انس وجنی بهآنان نرسیده وهمیشه باکره هستند*بهشتیان دچار سرما وگرما نمیشوند*بهترین زینتها از طلا ونقره ولؤلؤ ویاقوت وحریر ودیباج وغیرهبرای بهشتیان فراهم است*اهل بهشت در کاخهایی که از جواهراتساخته شده اند ودارای خدمتکاران بیشمار وزیبائی است،میباشند*هر میوه ای که بخواهند برای آنان آماده می شود وبه هر غذائیکه میل پیدا کنند،بدون اینکه سخنی بگویند برایشان مهیا میگردد*میوه های بهشت در رنگ شبیه هم،ولی طعم آنان با هم فرقدارد*برای دفع غذا وآشامیدنی ها نیاز به تخلی ندارندبلکهغذاهابصورت عرقی خوشبو،خارج می شوند*در بهشت هیچگاه ناسزاوسخن بد ولغو شنیده نمی شود وازاختلاف وکینه وحسادت خبرینیست*ازجمله نهر های بهشت،نهری از عسل تصفیه شده،نهری ازشیری که هیچگاه طعمش تغییر نمی کندونهری از شراب بهشتی است.
دربهشتمریضی،پیری،ناراحتی،گرسنگی،تشنگی،خواب،خستگی وسرما وگرما نیست.
ترجمة آیة69زخرف:شما با همسرانتان با خوشحالی داخل بهشتشوید*با کاسه هایی از طلا وکوزه هایی بر آنان بگردانند.ودرآن هرچهدلها بخواهد وچشمها از دیدن آن لذت ببردهست. وشما در آن ابدیهستید.
از امام صادق(ع)در باره آیه«فیهنّ خیرات حسان یعنی:دربهشت زنان خوب وزیبا است.»سؤال شد.فرمود:آنها زنان مؤمن شیعههستند که داخل بهشت شده وبه ازدواج مردان مؤمن در می آیند.وآنجاکه فرموده است:«حور مقصورات فی الخیام یعنی:حوریانی که درخیمه ها نشسته اند.»حوران بهشت هستند که در نهایت سفیدی اندوکمرهای باریک دارند.«زاد المعاد»
نعمتهای سابقین در ایمان
واقعة15تا26:بر تختهای بافته-به زر وگوهر-*رویاروی یکدیگر بر آنهاتکیه زده اند*پسرانی هماره نوجوان،پیرامون ایشان می گردند*با کوزهها وجامهایی از مِی صاف گوارا*که از آن سردرد نگیرند ومستنشوند*ومیوه هایی که دوست دارند*وگوشت هر پرنده ای کهبخواهند*ودوشیزگانی باچشمهای سیاه ودرشت*همچون مرواریدِپوشیده در صدف*پاداش اعمالشان است*در آنجا سخن لغووگناهآلود نشنوند*مگر گفتاری:سلام،سلام.
نعمتهای اصحاب یمین
در زیر درختهای سدر*ودرخت موز که میوه اش بر هم چیدهباشد*وسایه ای کشیده وپیوسته*وآبی هماره روان*ومیوه ایبسیار،نه تمام می شود ونه مانعی است*وفرشهای بر افراشته*
جهنم وعذابهای آن:
سرنوشت کسانیکه به خدا ایمان نیاوردندوازروی عمدو آگاهی،بهدستورات او عمل نکردند،عذاب ابدی است!که در مقابل معصیتهاولذات زودگذر این افراد،بسیار عظیم است.در مقابل چندین سال کفرورزیدن،تا ابد در جهنم خواهند بود. ومعلوم است که افراد عاقبتاندیش،هرگز برای چند روزة دنیا خود را گرفتار خشم الهی نخواهندنمود.
آری!عاقبت کفار ومنافقین ومعصیتکاران وطاغیان درگاهالهی،جهنمسوزان وعذابهای دردناک وغیر قابل تحمل است.بر آنان لباسهاوکفشهایی از آتش می پوشانند.آب آشامیدنی آنها حمیم وغذای آنهازقوم است.مرگ برای آنان نیست تا از عذاب راحت شوند.هرزمان کهپوست بدنشان می سوزد،بلافاصله پوست جدید می روید.درزنجیرهایی از آتش بسته میشوند . مارها وعقربها بر آنان مسلطهستند.با گرزهای آتشین بر سرشان می زنند.نگهبانان جهنم اهل ترحمنیستند.اگر داد بزنند کسی بداد آنها نمی رسد.درمقابل مدت کمی که دردنیا معصیت نمودند،تا ابد در دوزخ عذاب می شوند.
ق30:یومَ نَقولُ لِجَهنّمَ هَلْ اِمتلاءتْ وتقولُ هلْ مِنْمزید؟یعنی:روزیکه دوزخ را گوییم:آیا پرشدی؟ودوزخ گوید:آیا بیشاز این هم است؟
دوروایت از رسول خدا(ص)
1-روز قیامت زناکار را وارد جهنم می کنند وقطره ای از عورتش میچکد که از بوی آن تمام اهل جهنم دچار ناراحتی می شوند!جهنمیان بهنگهبانان جهنم می گویند:این بوی بد مال کیست که مارا اذیت کردهاست؟به آنها گفته می شود:این بوی زناکاران است.
2-کسیکه وارد جهنم شود حداقل بمقدار احقاب در آن باید بماند وهرحقب،65سال است که هر سالش 360روز است وهر روزش هزار سالدنیا است.«بحارج8»
منابع
1-بحار الانوارعلامه مجلسی
2- اصول اعتقادات حجة الاسلام قائمی
3-علی از کعبه تامحرابمحمد تقی صرفی
4-آشنایی با مفاهیممحمد تقی صرفی
5-قصههای قرآن
6-قصص قرآنرسولی محلاتی
فهرست آیات
واَذانٌ مِن الله و رسوله الی الناس یوم الحجّ الاکبر اِنَّ الله بریءٌ منالمشرکین ورسوله 6
واعبدوالله ولاتشرکوا به شیئاً 6
وما یُؤمن اکثرهم الاّ و هُم مشرکون 6
اتخذوا احبارهم ورهبانهم ارباباً من دون الله 6
انّ اللّه لایظلم مثقال ذرهّ 7
انّ اللّه لیس بظلاّم للعبید 7
لایظلم ربّک احدا 7
انّ اللّه یأمر بالعدل والاحسان 7
اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل 7
الّذی خلق فسویّ 7
واِنْ مِنْ اُمَّةٍ الاّ فیها نذیرٌ 9