خانه » همه » مذهبی » الگوگیری از امامان(ع)

الگوگیری از امامان(ع)


الگوگیری از امامان(ع)

۱۳۹۳/۱۰/۰۵


۱۹۶ بازدید

درمورد کارکرد و تاثیر عملی دیدگاه و عمل معصومین نکات زیر قابل ذکر است:
امامان دو جنبه دارند:
یکی جنبه بشری و دیگری جنبه فرا بشری. در بعد بشری آنان اسوه همگانند و رفتارها و کردارهای آنان قابل الگوگیری است. برای روشن شدن مطلب در این بخش باید به دو واقعیت معرفت پیدا کرد. ۱. پیامبران و امامان(ع) داراى اراده بشرى اند؛ مانند دیگر مردم زندگى مى کنند؛ براى تحصیل هر چه بیش تر مقامات معنوى مى کوشند و اهل صبر و جهاد و زهد و تقوایند. ۲. خداوند متعال به قابلیت ممتاز پیامبران و امامان براى تحصیل مقامات معنوى و شایستگى آنان براى به عهده گرفتن مسؤولیت هدایت جامعه علم دارد.

درمورد کارکرد و تاثیر عملی دیدگاه و عمل معصومین نکات زیر قابل ذکر است:
امامان دو جنبه دارند:
یکی جنبه بشری و دیگری جنبه فرا بشری. در بعد بشری آنان اسوه همگانند و رفتارها و کردارهای آنان قابل الگوگیری است. برای روشن شدن مطلب در این بخش باید به دو واقعیت معرفت پیدا کرد. 1. پیامبران و امامان(ع) داراى اراده بشرى اند؛ مانند دیگر مردم زندگى مى کنند؛ براى تحصیل هر چه بیش تر مقامات معنوى مى کوشند و اهل صبر و جهاد و زهد و تقوایند. 2. خداوند متعال به قابلیت ممتاز پیامبران و امامان براى تحصیل مقامات معنوى و شایستگى آنان براى به عهده گرفتن مسؤولیت هدایت جامعه علم دارد. درحقیقت همان قابلیت و شایستگى آنان موجب گزینش آنان مى شود. آیات و روایات فراوانى بر این دو واقعیت گواهى مى دهد: «وجعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا لما صبروا و کانوا بایتنا یوقنون: M}و چون شکیبایى کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخى از آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما[مردم را] هدایت مى کردند.{M»؛ سجده(32):24. «اللّه اعلم حیث یجعل رسالته؛M} خداوند بهتر مى داند رسالتش را کجا قرار دهد.»{M انعام(6):124. 3. سپردن هر مسؤولیتى با دادن امکانات لازم همراه است. امامت جامعه از این قاعده مستثنا نیست. از این رو، خداوند آنان را از علم لازم براى به عهده گرفتن مسؤولیت امامت بهره مند مى گرداند. این ویژگى هنگام به عهده گرفتن مسؤولیت براى امامان(ع) محسوس مى شود؛ چنان که درباره امام هادى(ع) مى خوانیم: «یکى از یاران ایشان به نام «هارون به فضیل» در کنارشان بود که ناگاه امام فرمودند:«انالله و انا الیه راجعون» ابى جعفر[امام جواد(ع)] در گذشت. به حضرت عرض شد: از کجا دانستید؟ فرمود: در برابر خدا فروتنى و خضوعى در دلم افتاد که برایم سابقه نداشت. اصول کافى، ج 2، ص 218. در اوایل دعاى ندبه به مجموع این سه واقعیت نورانى اشاره شده است: «بعد ان شرطت علیهم الزهد فى درجات هذه الدنیا الدنیه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لک ذلک و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربتهم و قدمت لهم الذکر العلى و الثناء الجلى و اهبطت علیهم ملائکتک و کرمتهم بوحیک و رفدتهم بعلمک؛[آنان را برگزیدى ]…بعد از آن که بر آن ها شرط کردى نسبت به دنیا و زینت زیورها زهد بورزند، آنان نیز این شرط را پذیرفتند و دانستى که آنان به آن شرط وفا دارند. پس آن ها را پذیرفتى و به خود نزدیک ساختى و یاد بلند و ستایش ارجمند را براى ایشان پیش فرستادى و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستادى و به وحى خود آنان گرامى داشتى و آنان را به بخشش علم خود میهمان کردى… .» البته این امتیاز(علم و عصمت موهبتى) پایه و شرط اولیه امامت است و معصومان با اراده خویش و تلاش و عبادت به مقامات عالى ترى از علم و عصمت دست مى یابند؛ چنان که در قرآن مجید از زبان پیامبر(ص) مى خوانیم:«و قل رب زدنى علماً؛ M}و بگو پروردگارا بردانشم بیفزاى{M.»؛ طه(20):114. و همین عبادت ها و صبر و جهادهاى بیش تر که با اختیار و اراده انجام مى شود، موجب برترى برخى از پیامبران بردیگر پیامبران مى گردد: «تلک الرسل فضلنا بعضهم على بعض؛ M}برخى از آن پیامبران را بر برخى دیگر برترى بخشیدیم… {M.»؛بقره(2):253. ناگفته نماند، دسترسى به مقام «عصمت» و راه یابى به مقامات «علمى و معنوى» به پیامبران و امامان اختصاص ندارد و براى همگان میسر است؛ چنان که حضرت زینب(س) تا مرز عصمت پیش رفت؛ حضرت عباس(ع) به مقامات عالى معنوى دست یافت و بسیارى از علما و اولیا را «تالى تلو معصوم»(نزدیکان به مرز عصمت) مى خوانند.
الگو قرار دادن پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) و بزرگان دین به این معنا نیست که همه کارها و برنامه های جزئی و شخصی و اموری که مناسب شرایط زمانی و مکانی زمان پیامبر(ص) بود در این زمان و در زندگی ما نیز اجرا گردد بلکه باید خطوط کلی و مسائل اساسی و راه کارهای عملی زندگی را از آنها فرا گرفت و از آنها در این راستا الگو گرفت. مثلا باید از روحیات عالی، استقامت و شکیبایی،‌ هوشیاری و درایت و اخلاص و توجه به خدا و تسلط پیامبر(ص) بر حوداث و زانو نزدن او در برابر سختی ها و مشکلات از پیامبر(ص) و پیشوایان معصوم(ع) الگو گرفت ولی نحوه استقامت و مورد آن و نیز نوع هوشیاری و موضوع و چگونگی آن و نیز طرز تحمل و پایداری و مورد موضوع آن متناسب با این زمان و این شرایط خاص باید باشد و از این نظر ممکن است در موارد زیادی با زمان پیامبر(ص) متفاوت باشد. اتفاقا مشکلات کنونی جامعه ما و سایر جوامع، الگو قرار نداد پیامبر(ص) و پیشوایان معصوم(ع) و پیروی از الگوهای ناقص و دروغین و غیر اصیل است.
باید دانست الگوگیری در یک تقسیم بندی کلی بر دو محور «ارزش ها» و «روش ها» استوار است که ارزش ها ثابت است ولی روش ها با توجه به شرایط مختلف قابل تغییر است.
به طور مثال: اصل عبادت خدا، اطاعت شوهر، تربیت فرزند، حضور در صحنه سیاست، تعلیم دیگران و خدمت رسانی به مردم، از اصول ارزشی است. اما مقدار وقت گذاری برای هر کدام و روش ها و ابزارهای آن با توجه به موقعیت و شرایط افراد تغییر پذیر است. چه بسا حضرت زهرا(س) عبادت طولانی داشته باشند ولی برای برخی از خانم ها با توجه به کشش روحی و معنوی آنها طولانی بودن عبادت مفید نباشد البته اصل «عبادت» باید جزء برنامه های ارزشی زندگی باید تلقی شود و در حد امکان باید از روش های معصومین(ع) نیز باید الگوگیری کرد.
امیر مؤمنان(ع) در نهج البلاغه می فرماید: «الا و ان لکل مأموم اماما یقتدی به و یستضیء بنور علمه، الا و ان امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه، الا و انکم لا تقدرون علی ذلک ولکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفه و سداد؛ آگاه باشید که هر رهروی رهبری دارد که پیرو اوست و از نور دانش او روشنی و فروغ می گیرد. بدانید که پیشوای شما از دنیا به دو لباس کهنه و دو قرص نان بسنده کرده است. آگاه باشید که شما توان این کار را ندارید ولی می توانید با تقوا و تلاش و کوشش و عفت و کار و برنامه درست و استوار مرا یاری دهید.
در حد توان سعی کنید رعایت کنید بدیهی است که ما قادر نیستیم مانند پیامبر اکرم (ص) رفتار کنیم منتهی باید کوشش کنیم ایشان را مقتدای خود قرار دهیم وطوری عمل کنیم که بگویند به سیره پیامبر عمل میکند.
الگو قراردادن شخصیت ها به این معنا است که اصول کلى و خط مشى آنان را شناسایى کرده و متناسب با شرایط زمانى پیاده کرد؛ مثلاً عبادت، تقوا و عفاف، تربیت صحیح فرزند، خوب شوهردارى کردن، زهد و ساده زیستى، خدمت به تهى دستان، خدمات اجتماعى، هوشیارى سیاسى، دانش وسیع دینى، شهامت در دفاع از حق و… از ویژگى هاى بارز آن حضرت بوده است و براى هر فرد مسلمان مى تواند الگو باشد
همین طور باید دانست خود پیامبران و امامان(ص) «آیین حنیف» خود را بر «فطرت سلیم» استوار ساخته اند. از این رو اگر ما به ندای فطرت خود پاسخ مثبت بدهیم، به طور عملی و کاربردی از آنان الگو گرفته ایم. کارکرد فطرت انسان همانند «پیامبر درونی» در هنگام هر موضعگیری و قبل از اقدام به هر عملی پیام راستی و درستی را به گوش جان می رساند و در صورتی که انسان به این پیام گوش بسپارد و به کار ببندد پرتو افکنی فطرت در دل انسان بیشتر می شود و نورانیت سراسر قلب او را احاطه می کند و به مقام عصمت نسبی نایل می شود و این مهمترین سرمایه انسان است. سالها دل طلب جام جم از ما می کرد     آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد اما برای شدت بخشی به سیر معنوی و عمیق بخشی راستی و درستی و بازشنایی پیام فطری از اوهام شیطانی، نیاز به «پیامبر بیرونی» و عنایت ویژه معصومان(ع) داریم. در این باره به طور مختصر به برخی از نکات کلیدی اشاره می شود: 1- فزون بخشی محبت آنان پایه و مایه «متابعت» و «شوق وصال» است. 2- برای عمق بخشی به محبت، «معرفت» هر چه بیشتر لازم است، هم به مراتب علمی و مقامات معنوی معصومان آشنا شد و هم به سنت و سیره زندگی آنان آگاهی یافت. مطالعه مستمر کتابهایی مانند: اصول کافی، تحف العقول، میزان الحکمة، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و… علاوه بر تلاوت مستمر «قرآن مجید» اگر چه به مقدار کم در هر روز بسیار کارگشاست. 3- برای تداوم و ثبات محبت و معرفت، «کثرت ذکر» لازم است که به مقدار ممکن و غیرمخل به امور زندگی، (می توان از ذکر چند صلوات در هر روز) کار را شروع کرد. آنچه تاکنون گفته شد تنها زمینه الگوگیری را فراهم می سازد و موانع را برطرف می کند. اما چگونگی الگوگیری و تطبیق شرایط خود با شرایط هر یک از امامان و دخالت عنصر زمان و مکان در تحلیل ها و نتیجه گیری ها نیاز به کارشناسی و دقت دارد که در مکاتبات بعدی می توان بیشتر به آن پرداخت و جزئیات بیشتری طرح شود.
در روان شناسی به این مسأله توجه شده که انسان احتیاج به الگوی رفتار و نمونه عمل دارد و این مطلب به تجربه نیز ثابت شده است و می بینیم که در کارها هر انسانی به دنبال الگو می گردد و در پی شخصیت برجسته ای است که به او دل بندد و ارادت بورزد. در بین بچه ها و جوانان معمول است که اگر امتیازاتی در فردی ببینند و به او علاقمند شوند در همه کارها و حتی نوع و شکل لباس و آرایش از او تقلید می کنند. وجود الگوهای رفتار و شخصیت های نمونه و مربی نقش بسیار مهمی در سازندگی انسان ها دارد. قرآن کریم می فرماید: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یوجوا الله والیوم الاخر و ذکر الله کثیرا؛ برای شما در زندگی و عملکرد پیامبر(ص) سرمشق نیکویی بود برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند» (احزاب، آیه 21). روحیات عالی، استقامت و شکیبایی پیامبر، هوشیاری و درایت و اخلاص و توجه به خدا و تسلط او بر حوادث و زانو نزدن در برابر سختی ها و مشکلات هر کدام می تواند الگو و سرمشقی برای همه مسلمین باشد. به دلیل اسوه و الگو بودن پیامبران و رهبران الهی برای امت ها و به دلیل این که مهمترین و مؤثرترین بخش تبلیغ و دعوت انبیا(ع) دعوت عملی آنهاست. دانشمندان اسلام معصوم بودن را شرط قطعی مقام نبوت دانسته اند، چون کسی که می خواهد الگو و مقتدای انسان ها باشد باید از هرگونه خطا و گناه و حتی اندیشه آن مصون و محفوظ باشد و حتی از نسیان و سهو نیز بر کنار باشد، چون فردی گنه کار و در معرض لغزش و سهو و خطا چگونه می تواند الگو و اسوه دیگران باشد و مردم به راحتی به او سر بسپرند و به او دل ببندند و عمل و رفتار او را الگوی خود قرار دهند؟ اهل بیت به تصریح قرآن کریم دارای مقام عصمت بوده و از هرگونه آلودگی پاک و پیراسته می باشند: «انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا ؛ خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد» (احزاب، آیه 33). امامان معصوم و نیز حضرت زهرا(س) تمام شرایط الگو بودن و مقتدا بودن را دارا می باشند و عقل حکم می کند انسان دنباله رو کسانی باشد که به گواهی تاریخ و اعتراف دوست و دشمن گوی سبقت را در میدان کمالات و فضایل و خوبی از همه ربوده اند و همه خوبان و پاکان و صاحبان کمال ریزه خوار سفره خصال نیکوی آنها می باشند. راهبرانی که با علم خداداد و لدنی کاملا با پیچ و خم راه سعادت آشنایند و خود این راه را تا آخر پیموده اند و با علم و قدرت الهی، توانایی دستگیری و راهنمایی رهروان این راه را دارند. در الگوگیری، حضور یا عدم حضور افراد چندان مهم نیست ; بلکه چه بسا کسانی که در گذشته ای دور زندگی می کردند, بهتر از بسیاری از مصاحبان بتوانند الگو واقع شوند; لیکن برای این کار باید از طریق بررسی تاریخ زندگی درس های لازم را فرا گرفت . گذشت چهارده قرن هم چیزی را عوض نمی کند; زیرا محور اصلی در الگوگیری اصول کلی تربیتی و ارزش های اخلاقی است که با مرور زمان پوسیده و کهنه نمی شود. زندگی ائمه(ع) برای ما الگو است و پذیرش این مطلب و بیان این سخن گزاف و بیهوده نیست و لذا هم گوشه گوشه زندگی آنها برای ما روشن است و بیان شده و هم می توان همچنان از آنها الگو گرفت و پیروی نمود. و برای رسیدن به آن می توان کتب مشتمل بر معارف دین را که بسیار فراوان است مورد مطالعه قرار داد. نماز شب حضرت زهرا(س)، ساده زیستی آن حضرت، برخورد وی با نامحرم , پیروی کامل از فرامین دین، بها دادن به ارزشهای انسانی و معنوی در برابر معیارهای دنیوی و مادی و از خودگذشتگی و خود را فراموش کردن و هزار نکته دیگر که تنها یک دستورالعمل نیست بلکه بنیان رفتار فاطمی است برای همیشه می تواند سرمشق زندگی باشد. سخنان ائمه(ع) در مورد کیفیت و شکل زندگی [نه سخنان معرفتی و تحلیلی آنها] برای هر انسانی قابل فهم و راهگشاست، کافی است به کتاب هایی که در مورد زندگانی ائمه(ع) نوشته شده مراجعه کنید و یا از کلمات گهربار آنها فیض ببرید تا زندگی شما رنگ دینی و الهی بگیرد.
به هرحال در این مورد می توانید به کتاب های سیری در سیره ائمه(ع) تعلیم و تربیت، انسان کامل و سیری در سیره نبوی , نوشته شهید مطهری , مراجعه و از آنها بهره مند شوید همین طور مطالعه کتب معتبر زندگانی ائمه هدی (ع) به خصوص کتابهای جناب آقای شهیدی و آقای آیتی و آقای سیدمهدی شمس الدین و یا کتب روائی که سخنان ائمه را جمع آوری نموده مانند کتاب فرهنگ سخنان حضرت زهرا(س) و یا نهج البلاغه، نهج الفصاحه، اصول کافی و تحف العقول استفاده کنید. شما با ترجمه این کتب می توانید خود از آن بهره برده و برنامه زندگانی خود را تنظیم کنید.
نکته ای که در اینجا مهم و اساسی است این است که هر چند کامل بودن و بی عیب و بی نقص بودن الگو در تربیت و رهبری انسان ها بسیار مؤثر است چون انسان به راحتی به آنها سر می سپرد و از آنها اطاعت می کند ولی وجود زمینه ها و بسترهای مناسب در فرد الگو گیرنده نیز دارای اهمیت ویژه ای است بنابراین باید خود انسان با سعی و تلاش و مجاهده و با پیروی از حجت و پیامبر و واعظ درونی اش یعنی عقل این زمینه را فراهم سازد تا سخنان و رفتار حجت بیرونی و خارجی یعنی پیامبران و امامان و بزرگان اهل کمال و معرفت در او تأثیرگذار باشند وگرنه در خود زمان پیامبر و امامان(ع) کم نبوده اند کسانی که دایما با آنها در تماس بوده اند و با آنها انس و معاشرت داشته اند ولی سرسخت ترین دشمنان آنها به شمار می آمدند و بالاترین مخالفت ها و عنادها را با حق و حقیقت داشته اند. پس الگو داشتن لازم ولی غیر کافی است. به عبارت دیگر باید هم فاعل (یعنی الگو) در فاعلیتش کامل باشد و هم قابل (یعنی الگو قرار دهنده) در قابلیتش کامل باشد تا الگو سازی مفید و نتیجه بخش باشد و چون الگوهای رفتاری ما یعنی اولیای الهی در فاعلیت و تأثیرگذاری کامل و بی نقص می باشند، این ما هستیم که باید قابلیت پذیرش در خود ایجاد کنیم تا بتوانیم خود را در معرض وزش نسیم رحمت و هدایت آنها قرار دهیم و غنچه وجود خود را شکوفا سازیم: گوهر پاک بباید که شود لایق فیض ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد