انتظار؛ کربلایی به وسعت جهان در مصاف حق و باطل
۱۳۹۴/۰۹/۱۴
–
۶۷ بازدید
انتظار؛ کربلایی به وسعت جهان در مصاف حق و باطل
عاشورا دریچهای به انتظار است و انتظار، تجلّی آرزوها و آمال کربلاییان. فرهنگ عاشورا، دستمایه اساسی و مایه شکوفایی و بالندگی منتظران مهدی(ع) در عصر انتظار است. انتظار کربلایی دیگر است به وسعت همه جهان و مصاف حق و باطل.
خبرگزاری شبستان: همواره بین عاشورا و ظهور، ارتباط معناداری وجود داشته است؛ بهگونهای که میتوان بین آنها ارتباط تنگاتنگی برقرار کرد. انقلاب حضرت مهدی(ع) ادامه قیام امام حسین(ع) است و فرهنگ انتظار، برآمده از فرهنگ عاشورا و چشم به راه بودن برای حسین دیگری است.
انتظار؛ کربلایی به وسعت جهان در مصاف حق و باطل
عاشورا دریچهای به انتظار است و انتظار، تجلّی آرزوها و آمال کربلاییان. فرهنگ عاشورا، دستمایه اساسی و مایه شکوفایی و بالندگی منتظران مهدی(ع) در عصر انتظار است. انتظار کربلایی دیگر است به وسعت همه جهان و مصاف حق و باطل.
خبرگزاری شبستان: همواره بین عاشورا و ظهور، ارتباط معناداری وجود داشته است؛ بهگونهای که میتوان بین آنها ارتباط تنگاتنگی برقرار کرد. انقلاب حضرت مهدی(ع) ادامه قیام امام حسین(ع) است و فرهنگ انتظار، برآمده از فرهنگ عاشورا و چشم به راه بودن برای حسین دیگری است.
این دو، پیوندی دیرین و مستحکم با یکدیگر دارند. یکی پشتوانه فرهنگی و زمینه ساز دیگری است؛ یکی رمز حیات شیعه است و دیگری رمز بقای آن؛ یکی رمز قیام و بپاخاستن شیعه است و دیگری عامل حفظ و استمرار آن. عاشورا، دریچهای به انتظار است و انتظار، تجلّی آرزوها و آمال کربلاییان؛ فرهنگ عاشورا، دستمایه اساسی و مایه شکوفایی و بالندگی منتظران مهدی(عج) در عصر انتظار است. انتظار، کربلایی دیگر است به وسعت همه جهان و مصاف حق و باطل است در زمانی دیگر؛ با این تفاوت که این بار، حق پیروز است و چهره باطل برای همیشه دفن میشود.
در این نوشتار، پس از نگاهی کوتاه به فلسفه قیام امام حسین(ع) به این نتیجه میرسیم که این دو حرکت بزرگ تاریخ در آرمان و هدف، یک راه را میپیمایند.
گفتنی است که در طول تاریخ نسبت به قیام امام حسین(ع) نگرشها و دیدگاههای خاصی وجود داشته است. البته علل فزونی پرسشها و دیدگاهها پیرامون فلسفه قیام امام حسین(ع) را باید در پیچیدگی خاص و چند بعدی بودن این نهضت، جست و جو کرد؛ نهضتی که در طول تاریخ اسلام، نمیتوان نظیری برای آن یافت.
پس در ابتدا، این دیدگاهها و نگرشها مطرح و سپس آرمان مشترک امام حسین(ع) و حضرت مهدی(ع) نقل میشود.
رهیافتها به فلسفه قیام امام حسین(ع)
رهیافت دنیاگرایانه
یکی از دیدگاههای مهم اهل سنّت به فلسفه قیام عاشورا، برداشت دنیا گرایانه میباشد. آنان بر این باورند که امام حسین(ع) برای دستیابی به ریاست و حکومت دنیایی قیام کرده است. آنان تفسیری سطحی و دنیا گرایانه از انگیزه قیام امام حسین(ع) دارند و در نتیجه، چهرهای تحریف شده و دگرگون از نهضت کربلا به دیگران نشان میدهند. آنان بر این باورند که نهضت امام حسین(ع) یک حرکت نسنجیده در شرایط نامناسب بوده است، و آن را سبب تفرقه بین مسلمانان میپندارند.(1)
با اندک تأملی، بطلان این رهیافت، ثابت میشود. این عده، قدرت مادی ـ که تجسم آن، امکانات و قوای زمینی است ـ را اصل قرار میدهند و احساس وظیفه و تکلیف را به حساب نمیآورند. از سویی دیگر، سخنان و نامههای امام حسین(ع) بهترین شاخص برای پی بردن به هدف و آرمان قیام آن حضرت است که در این برداشت، به آن توجّهای نشده است.(2)
رهیافت عارفانه و صوفیانه
این رهیافت از سوی عارفان و صوفیان ارائه میشود. این عده، قیام امام حسین(ع) را زاییده عشق میدانند و هر حرکتی در روز عاشورای حسینی(ع) را فقط با عشق تبیین میکنند. آنان بر این باورند که قهرمانان عاشورا، عاشقان پاک باختهای بودند که عاشقانه به سوی حق شتافتند و در او فانی شدند. (3)
آنان محو و فانی شدن در انوار معشوق را برای عاشق، وصال میدانند. با چنین دیدگاهی است که مُلای رومی، روز عاشورا را روز فرح و شادمانی میداند. کاوش در اشعار و گفتههای مولوی، عمان سامانی و صفی علیشاه ما را به این نتیجه میرساند. (4)
این برداشت نیز باطل است؛ زیرا نتیجه این رهیافت این است که قاتلان امام حسین(ع)، خدمت بزرگی به ایشان و یارانش کردهاند؛ چرا که قفس روح آنان را شکستهاند و مرغ روحشان را به عالم ملکوت به پرواز در آوردهاند! با چنین دیدگاهی، قاتلان امام حسین(ع) تبرئه میشوند. دیگر آن که بایستی در تحلیل حادثه عاشورا، از عرفان مبتنی بر قرآن کریم و سنّت استمداد جست و با کمک آن به تحلیل حادثه عاشورا پرداخت؛ نه عرفان مسیحی، بودایی، هندی و… .
رهیافت قیام برای تشکیل حکومت
براساس این نظریه، برای امام حسین(ع) پیروزی نظامی و تشکیل حکومت اسلامی مطلوب درجه یک، صلح شرافتمندانه، مطلوب درجه دو و شهادت، مطلوب درجه سه بوده است. به عبارت دیگر، آن حضرت، نخست برای پیروزی نظامی و بعد برای صلح فعالیت کرد، ولی برای کشته شدن هیچ گونه فعالیتی نداشت، بلکه این کارگزاران حکومتی یزید بودند که فرزند پیامبر گرامی اسلام(ص) را کشته و چنین خسارتی را بر جهان اسلام وارد ساختند. (5)
در تحلیل این نظریه باید گفت که اولاً این نظریه بر این باور استوار است که امام حسین(ع)، از حوادث پیش بینی نشده و پشت پرده آگاه نبوده و این امر منجر به شکست نهضت او شده است.
دوم اینکه بر اساس چنین دیدگاهی، جهاد اسلامی با پیروزیها و شکستهای ظاهری ارزیابی میشود و بعد اساسی جهاد اسلامی ـ که به منظور هدایت است ـ مورد غفلت قرار میگیرد.
آخر اینکه: امام حسین(ع) میدانست که همیشه پیروزی از راه قدرت و امکانات نظامی، موقتی است؛ زیرا قدرت نیرومندتری وجود دارد که بتواند آن را در جریان زمان نابود کند. ولی پیروزی از راه رنج و جانبازی و شهادت، همیشگی است و در وجدان بشری، اثری جاودان میگذارد.
رهیافت مسیحانه
عدّهای از شیعیان ناآگاه با تأثیر پذیری از مسیحیت و این باور که حضرت عیسی(ع) به صلیب کشیده شد تا کفاره گناهان مسیحیان باشد، بر این باورند که امام حسین(ع) نیز خود را فدای امتش کرد تا دوستداران اهلبیت(ع) که گاهی مرتکب گناه میشوند را در قیامت شفاعت کند و گناهان آنان را به حسنات تبدیل نماید. (6)
در تحلیل این دیدگاه باید گفت که این دیدگاه، یک برداشت اباحه گری است و نتیجهاش این میشود که قیام امام حسین(ع) قابلیت الگو دهی را ندارد. با این دیدگاه، حادثه عاشورا مجوزی است برای ارتکاب هر گناهی در طول زندگی. در این نظریه با حفظ عظمت و جلالت امام حسین(ع) شهادت آن حضرت پوچ و خالی از معنا و محتوا میشود و تنها قیام آن حضرت را مجوز ارتکاب گناهان میپندارند؛ غافل از آن که قیام امام حسین(ع) برای برپایی نماز و روزه و زکات و امر معرف و نهی از منکر بوده است. در این تحلیل، گریه و گریاندن، هدف نهضت حسینی(ع) قلمداد و هدف اصلی فراموش میشود.(7)
رهیافت واقع بینانه به فلسفه قیام حسینی(ع)
در این رهیافت، هدف کلی امام حسین(ع) عبارت است از احیای اسلام ناب محمدی و زدودن زنگارهای تحریف و بدعت از دین. خاستگاه این رهیافت، سخنان امام حسین(ع) میباشد. امام حسین(ع) در وصیتنامهای که هنگام خروج از مدینه و در زمان وداع با برادرش «محمد بن حنفیه» برای وی نوشتند، هدف از حرکت خویش را چنین بازگو کردند: «من از روی سرمستی و گستاخی و تبهکاری و ستمگری از مدینه خارج نشدم؛ بلکه برای طلب اصلاح در امّت جدّم خارج شدهام. میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جدم و پدرم علی بن ابی طالب(ع) عمل نمایم».(8)
در این فرمایش، امام حسین(ع)، رواج بدعتها، مخالفت با کتاب خدا و حلال و حرام الهی، نابودی سنّت پیامبر(ص)، شیطان محوری و ترک خدا محوری، فساد، ظلم، بیعدالتی و نا امنی، تعطیلی حدود الهی، تاراج بیت المال مسلمانان و… را حاکی از فراوانی و شیوع امری به نام «منکر» و خود را موظف به نهی از آن میدانند.
ایشان در جایی دیگر نیز فرمودند: «خدایا! تو میدانی آنچه از سوی ما انجام گرفته است به خاطر سبقت جویی در فرمانروایی و افزون خواهی در متاع ناچیز دنیا نبوده است؛ بلکه برای این است که نشانههای دینت را به مردم نشان دهیم و اصلاح در شهرهایت را آشکار کنیم. میخواهیم بندگان ستم دیدهات در امان باشند و به دستورها و سنتها و احکامت عمل شود.» (9)
رهیافت مشترک به فلسفه قیام حسینی(ع) و انقلاب مهدوی(عج)
بزرگترین مشکل روزگار ظهور حضرت مهدی(ع) تودههای جاهل و نادانی هستند که در دوران عمر خود، گرفتار بد آموزیهای گسترده در تعالیم دین بودهاند و به رهبری و راهنمایی تزویرگران عالِم نما، از سر جهل و نادانی، رویاروی امام و منجی خویش میایستند. کوشش امام و رسالت او، تطبیق درست و دقیق تعالیم قرآن بر مسائل حیات بشری و مشخص کردن حدّ و مرزهای واقعی احکام اسلامی است.
اگر امام حسین(ع) فرمود «برای اصلاح امت جدم قیام میکنم»، درباره مهدی موعود(عج) نیز آمده است: «خداوند به وسیله حضرت مهدی(ع) این امت را پس از آنکه تباه شده است، اصلاح میکند».(10)
اگر هدف امام حسین(ع) احیای دین و جلوگیری از انحطاط ارزشها است ـ چنان که در زیارت «اربعین» میخوانیم «و بذل مهجه فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضاله؛ خون خود را تقدیم تو کرده تا انسانها را از نادانی و گمراهی رهایی بخشد» ـ هدف مهدی(عج) نیز نجات انسانها از بردگی فکری و برداشتن زنجیرهای اسارت از افکار آنان است. امام باقر(ع) میفرماید: «اذا قام القائم ذهب دوله الباطل (11)؛ هنگامی که قائم قیام کند، هر آینه، باطل از بین میرود».
و اگر امام حسین(ع) بیعت هیچ طاغوتی را نمیپذیرفت، چنان که فرمود: «لا والله لا اعطیکم اعطاء الذلیل و لاافر فرار العبید(12)؛ به خدا قسم، دستم را از روی خواری و ذلت به شما نمیدهم و مانند بردگان فرار نمیکنم» ـ حضرت مهدی(ع) نیز بیعت هیچ طاغوتی را به گردن ندارد.
امام صادق(ع) در تحلیل روزگار سخت ظهور حضرت مهدی(ع) میفرمایند: «آزاری که حضرت مهدی(ع) به هنگام ظهور از جاهلان آخرالزمان میبیند، بسیار دشوارتر از آزار و اذیتی است که پیامبر اکرم(ص) از مردم جاهلیت دید. پیامبر اکرم(ص) به میان مردم آمد، در حالی که ایشان سنگ و صخره و چوب و تختههای تراشیده را میپرستیدند، اما قائم ما که قیام کند، مردمان، همه از کتاب خدا برای او دلیل میآورند و آیههای قرآن را تأویل و توجیه میکنند».
مقایسه شیوه دین داری مردمان عصر ظهور با شرک و بتپرستی مردمان عصر پیامبر اکرم(ص)، آشکارا به این مطلب اشاره دارد که در دوره پیش از جامعه مهدوی، ایمان و باورهای معنوی، جای خود را به مظاهر شرک و ماده پرستی ـ در شکل و نمای مدرن و متناسب با زمان ـ خواهد داد. اصلاح این کژی و هدایت انسانها به سمت ایمان و معنویت راستین، نخستین مسئولیت جامعه مهدوی است.
با ظهور امام و یاوران خالصش، دوران تضادها و برداشتهای ناسازگار از دین و تفسیرهای گوناگون و متضاد از احکام خدای متعال سپری و تعالیم صحیح اسلام و قرآن بر همگان ارائه میشود.
در پایان بایستی گفت که احیای اسلام ناب محمدی(ص) تبیین معارف دینی، احیای کتاب و سنّت و تحریف زدایی از پیکره دین، آرمان مشترک قیام امام حسین(ع) و انقلاب مهدوی است.
پی نوشت ها:
1. ابن کثیر، ابن خلدون و ابن عربی و… از جمله صاحبان این دیدگاه میباشند.
2. محسن رنجبر، «فلسفه قیام عاشورا»، فصلنامه تاریخ در آینه پژوهش، شماره 3، ص94.
3. عباس ایزدپناه، تحریف شناسی عاشورا در پرتو انسان شناسی، کیهان فرهنگی، شماره 126، ص44.
4. محسن رنجبر، «فلسفه قیام عاشورا» فصلنامه، تاریخ در آینه پژوهش، ش3، ص103.
5. نعمت الله صالحی نجف آبادی، شهید جاوید، ص159.
6. شاعرانی چون سروش اصفهانی و قاآنی شیرازی به این دیدگاه معتقدند. سروش اصفهانی در شعری میگوید:
من سیرم از حیات و گرنه کنم روان در هر قدم به روی زمین چشمه حیات
بهر شفاعت گنه دوستان خویش کردیم سینه را هدف تیر حادثات
7.محسن رنجبر، «فلسفه قیام عاشورا» فصلنامه، تاریخ در آینه پژوهش، ش3، ص109.
8 . ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج5، ص21.
9. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص172.
10. اربلی، کشف النعمه، ج2، ص472.
11. طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص242.
12. نعمانی، الغیبه، ص279.