طلسمات

خانه » همه » مذهبی » ایمان ثابت

ایمان ثابت


ایمان ثابت

۱۳۹۲/۱۲/۱۴


۶۳۶ بازدید

چگونه ایمانمان ثابت باشد و هیچ کس نتواند در اعتقادمان شک به وجود اورد؟


  اجمالا دو پاسخ به این سؤال می توان داد؛
پاسخ اول:
برای تقویت ایمان ابتدا باید ببینیم ایمان چیست تا در نتیجه آن پی ببریم که چگونه می شود آن را افزایش داد. ایمان عبارت است از معرفت توأم با تسلیم قلبى و خضوع و خشوع دل به خداوند متعال و رسول او و آموزه هایى که به بشریت ارائه کرده اند. ایمان یعنی باوری یا نیرویی معنوی که باعث می شود انسان با شجاعت و قدرت و صدق و اخلاص برای رضای خدا تلاش کند و در مسیر قرب الهی قرار بگیرد و با آرامش کامل بدور از هر گونه شک و شبهه ای به انجام وظایف فردی و اجتماعی خود همت گمارد و از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای هراس به خود راه ندهد، علامت ایمان این است که فرد مومن حتی از مرگ در این راه نگرانی ندارد و آن را شهادت در راه خدا می داند و از آن استقبال می کند.
حقیقت ایمان آن است که انسان خودش را در جبهه حق و تحت ولایت خداوند بداند و خلافت انسان کامل معصوم را بر خودش و جامعه بپذیرد و تحت فرماندهی ولی و خلیفه خدا در روی زمین، همیشه آماده نبرد بزرگ با دشمنان داخلی( جهاد اکبر) با نفس اماره و دشمنان خارجی (جهاد اصغر) با سلطه گران و ظالمان و کافران باشد و در عرصه این درگیری بتواند از جان و مال و آبروی خویش مایه بگذارد و از هیچ نیروی شیطانی هراس بدل راه ندهد و محکم و استوار، با صدق و اخلاص در راه خدا مبارزه و مقاومت کند و در مقابل سختی ها این راه بردبار و صبور باشد. این صفات و حالات، دورنمایی از یک انسان مومن واقعی است.
ما اگر بخواهیم حقیقت ایمان را به درستی و مصداقی درک کنیم باید مومن حقیقی و ویژگی های آن را بررسی کنیم. چرا؟ چون ایمان یک نیروی معنوی بسیار قوی و در عین حال پیچیده است که بدون مطالعه در مظاهر آن شناختنی نیست. ایمان نیرویی است که در مومن ظهور می کند و ما تا مومن که ظرف ظهور ایمان است را به درستی نشناسیم، نمی توانیم به این نیروی معنوی شناخت عمیق پیدا کنیم. البته برخی ویژگی های ایمان در قرآن کریم و روایات اسلامی آمده که برای این منظور قابل استفاده است ولی حقیقت ایمان را باید در فرد مومن واقعی مشاهده کنیم و نوع منش و تفکر و اخلاق انسان مومن است که این نیرو را معرفی می کند. به طور مثال از قرآن کریم می توان استنباط کرد که ایمان امرى اختیارى است به دلیل آن که در آیات بسیار به آن، امر شده است و روشن است که امر به چیزى از سوى حکیم مطلق، دلالت بر مقدور بودن و اختیارى بودن آن چیز دارد
نگا: بقره / 41، 91، 186 – نساء / 136 – آل عمران / 179. و در این آیه به اختیارى بودن آن تصریح شده است: «إن هذه تذکرة فمن شاء اتخذ إلى ربه سبیلا» ؛ مزمل، آیه 19. «قطعاً این اندرزى است تا هر که بخواهد به سوى پروردگار خود راهى در پیش گیرد».
ایمان در قرآن، گونه اى از معرفت وعلم را داراست، ولى تمام هویت آن، از سنخ علم و معرفت نیست؛ بلکه افزون بر آن تسلیم و خضوع در برابر حق نیز مى باشدحجرات / 15 – بقره / 42 – توبه / 110. ؛ «إنما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فی سبیل الله أولئک هم الصادقون» ؛ حجرات / 15.«در حقیقت، مؤمنان کسانى اند که به خدا و پیامبر او گرویده و شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کرده اند. اینانند که راست کردارند». پس اهل ایمان کسانى اند که در ایمان به خدا و رسول تردیدى نداشته، به آنها علم و یقین دارند «ود کثیر من أهل الکتاب لویردونکم من بعد إیمانکم کفارا حسدا من عند أنفسهم من بعد ما تبین لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتى یأتی الله بأمره…» ؛ بقره / 109. «بسیارى از اهل کتاب – پس از این که حق بر ایشان آشکار شد – از روى حسدى که در وجودشان بود، آرزو مى کردند که شما را بعد از ایمانتان، کافر گردانند. پس عفو کنید و درگذرید، تا خدا فرمان خویش را بیاورد».
این آیه، به روشنى حکایتگر این حقیقت است که بسیارى از اهل کتاب على رغم روشن شدن حق و علم آنها به آن، آرزو دارند تا مؤمنان را هم از روى حسد به گمراهى افکنند. بنابراین، ایمان تنها معرفت و علم نیست؛ بلکه باید در برابر حق خاضع و خاشع و قلباً تسلیم بود.
کافر و مؤمن خدا گویند ، لیک ، —————– در میان هردو فرقى هست نیک
آن گدا گوید خدا را بهر نان ——————- متقى گوید خدا از عین جان
گر بدانستى گدا از گفت خویش ————– پیش چشم او نه کم ماندى نه بیش (مثنوى / 2 / 502 – 497.)
از نظرگاه قرآن، عمل جزء ایمان نیست، چرا که آیات متعددى وجود دارد که دلالت دارد عمل منفک از ایمان است، نگا: عصر / 3 – نساء / 124 و 162 – اعراف / 152 – فاطر / 10. اما عمل لازمه ایمان است و در واقع، ثمره و نتیجه آن تلقى گشته است؛ به صورتى که از دیدگاه قرآن عمل صالح تنها در کنار ایمان، پایدارى و دوام دارد و ایمان نیز تنها با وجود عمل صالح است که طراوت و نشاط مى یابد. نگا: نساء / 65 – انفال / 3 و 4 – مجادله / 22 – بقره / 177.
از منظر قرآن، به هر اندازه که معرفت آدمى عمیقتر و خضوع و خشوع و تسلیم قلبى او ژرف تر و مستحکم تر باشد، ایمان هم افزایش مى یابد و هر چه معرفت کم تر و سطحى تر و خضوع قلبى اندک و کم استقامت باشد، ایمان هم کاهش مى یابد. به هر روى، با توجه به درجات دو عنصر اساسى ایمان، یعنى معرفت و تسلیم قلبى، ایمان هم امکان کاهش یا افزایش دارد. نگا: آل عمران / 173 – انفاق، 2 – نساء / 136.
در ادامه گفتنی است: اگرچه ایمان امرى قلبى و باطنى است ولى آثار آن را در رفتار و اعمال فرد مى توان مشاهده کرد براى نمونه:
– مقدار اهتمام به نماز و تکالیف دینى دیگر،
– چگونگى معاشرت با دوستان و خویشان و رسیدگی به نیازمندان جامعه و مشارکت در پیشرفت و تکامل اجتماع.
– وضعیت خانوادگى و الگوهاى رفتارى فرد.
– ولایت پذیری و اهتمام به پیروی از امامان معصوم و در خط و جبهه حق بودن و مبارزه با اهل باطل. این نکته خیلی مهم است. مومن جبهه دارد و تحت ولایت معصوم و نایب معصوم حرکت می کند و این از نشانه های بزرگ اهل ایمان است.
با توجه به این سه اصل مى توان میزان پایبندى فرد به ایمان را تا حدودى به دست آورد. رسول خدا(ص) فرمود: «هر فرد بر دین دوست و همنشین خود است».
هر چیزی نشانه ای دارد ایمان و تقوا هم نشانه هائی دارد، در خصوص ویژگى «ایمان» که یک صفت قلبى است به عرض مى رسانیم که راه شناخت و پى بردن به این ویژگى درونى، دقت در اعمال و رفتار ناشى از آن است. مثلاً شجاعت یک صفت نفسانى و درونى است و کسى نیست که ادعاى شجاعت نکند ولى راه تشخیص فرد شجاع از ترسو دقت در رفتارهاى وى و مشاهده آنها است. مثلاً کسى که شب از بیرون رفتن و یا واقع شدن در تاریکى امتناع مى ورزد و با مشاهده یک صحنه پراضطراب رنگ رخساره اش را مى بازد، نمى تواند شجاع باشد. حال براى پى بردن به ایمان افراد نیز باید از نظر رفتارى وى را مورد دقت قرار دهید. مثلاً شخص با ایمان به سهولت غیبت نمى کند، تهمت نمى زند، از انجام واجبات غفلت نمى ورزد و نمازهاى واجب را در اول وقت و باحضور قلب و کیفیت برتر به جا مى آورد، در رعایت حساب مالى (خمس و زکات) دقت دارد و وضعیت شخصى او از نظر پایبندى به امور شرعى و… بنابراین به صرف ادعا نمى توان کسى را با ایمان دانست چون مدعیان ایمان کم نیستند. برخی افراد برای تقویت بعد معنوی و ایمانی خود به کتاب های عرفانی روی می آورند. و نقطه تأکید خود را در این مسیر بر عرفان و راهکار عرفانی قرار می دهند.
سؤال اصلی این است که چه راهکارهای دیگری در تقویت بنیه معنوی و ایمانی انسان می تواند مؤثر و مفید واقع شود به بیان دیگر سیر حرکت انسان چگونه باید باشد تا به تقویت بعد معنوی و افزایش مرتبه ایمان و قرب الهی بینجامد؟
به طور کلی سیر حرکت تکاملی انسان از نقص به کمال است و در این جهت به طور لایتناهی می تواند بر مرتبه کمال خود بیافزاید. ایمان از جمله مقوله های ارزشی است که ذو مراتب بوده و شایسته است انسان مؤمن به نحو دائم و مستمر تلاشهای همه جانبه ای را جهت تقویت مرتبه ایمانی خود انجام دهد. نکته اساسی در این میان توجه و عنایت به جامعیت مجاهدتها و اقدامات انسان است که از آفت یکسونگری و تک بعدی رفتار کردن پرهیز نماید.
جامعیت حرکت تکاملی اقتضا می کند که انسان در سه حیطه معرفتی، عاطفی و رفتاری که سه بعد وجودی انسان است، تلاشهای بی وقفه ای را در جهت تقویت ابعاد معنوی و ایمانی خود انجام دهد. بنابراین حرکت یک بعدی و یکسویه هیچگاه نمی تواند انسان را به سرمنزل مقصود برساند. فرآیند و تنها حرکت جامع و متوازن در جهت تقویت بنیه ایمانی است که می تواند از انسان یک الگوی نظری و عملی بسازد.
اینک راهکارهای تقویت هر سه حیطه وجودی انسان را به نحو اجمالی مورد بررسی قرار می دهیم.
1- فعالیتهای عقلانی
یکی از راههای تقویت ایمان هر فردی، استواری استدلالهای منطقی و عقلی است. زیرا ایمان به عنوان فعل نفس انسان، مبتنی بر معرفت و شناخت است. اعمال اختیاری انسان، به ویژه ایمان وقتی حاصل می شود که در چارچوب اراده قرار گیرد و اراده انسان در درجه اول مبتنی بر شناخت اوست زیرا انسان تا تصوری از چیزی نداشته باشد و مفید بودن آن را نپذیرد هیچ گاه علاقمند و مشتاق انجام آن نخواهد شد و درنتیجه اراده ای نیز از او صادر نخواهدشد. بنابراین شناخت صحیح برای تقویت ایمان لازم است و کسی که ایمان خود را بر پایه شناختی استوار، متقن و عقلانی از خدا، پیامبر(ص) و امامان(ع) بنا نهاده باشد و براین معرفت خود هر روز بیافزاید، یقیناً ایمان او تقویت و با افزایش معرفت به مرتبه ایمان او افزوده خواهدشد.
مطالعه و تعمق در جهت فهم بیشتر و عمیقتر آیات و روایات و تعقل در آموزه های دین نیز در این چارچوب قرار می گیرد.
2- مجاهدت عملی
سیر و سلوک عملی و به تعبیر روایت نبوی جهاد با نفس و یا همان تزکیه نفس در قالب انجام وظایف و مناسک دینی، مهمترین عامل تکامل ایمان شمرده می شود. ازمنظر قرآن و روایات عمل انسان چه جوارحی و چه عمل قلبی، تأثیر فراوانی در تحکیم باورهای دینی و ایمان او دارد و همین حقیقت را می توان به اجمال در آیاتی یافت که ایمان را به همراه عمل صالح ذکر کرده اند. پیامبراعظم(ص) می فرماید که ایمان بدون عمل و عمل بدون ایمان قبول نمی شود. تأثیر منفی اعمال سوء بر ایمان نیز مورد تصریح آیات قرآن است. در قرآن کریم(سوره روم-10) آمده است: کسانی که اعمال سوء انجام دادند، سرانجام به جایی رسیدند که آیات الهی را تکذیب کردند.»
3- تقویت عواطف و احساسات
تقویت عواطف و احساسات مبتنی بر شناخت عقلانی یکی دیگر از راهکارهای تقویت ایمان است. به تعبیر قرآن کریم کسانی که ایمان می آورند بیشتر از همه خدا را دوست می دارند. بنابراین اگر تکیه بر احساسات گذرای دینی، در جهت بیداری فطرت و جلوگیری از غفلت انسان باشد می توان بر آن تکیه کرده و جزء عوامل تقویت ایمان به حساب آورد.
نتیجه :
در یک جمع بندی کوتاه می توان گفت، تقویت بنیه معنوی و ایمانی انسان منوط به تلاش و مجاهدت در سه حیطه معرفتی، عاطفی و رفتاری به طور همزمان و متوازن است در غیر این صورت تکامل انسانی به صورت یک بعدی و ناقص خواهدبود.
 
پاسخ دوم راه افزایش و تقویت ایمان:
ایمان دو جنبه دارد : نظری و عملی. هر یک از آن دارای درجات و مراتبی است. اولین درجه ایمان نظری شناخت و معرفت خدا و اعتقاد به وحدانیت او و عقیده بر این که نظام هستی قائم به تدبیر و اراده او و متحرک به قدرت قیومی او است . همه موجودات در پیدایش و بقا و هستی خویش به او نیازمندند.
پس از آن، اعتقاد به فرشتگان به عنوان کارگزاران خداوند در نظام هستی و عقیده به وحی و نبوت همه انبیا از حضرت آدم (ع) تا حضرت خاتم النّبیّین (ص) و اعتقاد به عالم برزخ و قیامت کبری و حساب و کتاب، حشر و نشر و بهشت و جهنم از شعبه‌های ایمان نظری است.
ایمان عملی ثمره ایمان نظری و میوه شناخت و آگاهی از حقیقت (حق مطلق) است. ایمان و عقیده از شناخت و آگاهی سرچشمه می‌گیرد. شناخت صحیح و واقعی نتیجه‌اش ایمان حقیقی است.
شناخت هر چه دقیق‌تر و عمیق‌تر باشد، ایمان و عقیده از قوت و ژرفای بیش تری برخوردار می‌گردد . در نتیجه همه وجود انسان از روح و روان و جسم و توان او را تحت تاثیر نورانیت خود قرار می‌دهد.
اگر تحقیق و تلاش انسان جهت دست‌یابی به معرفت و شناخت از آفاق و انفس به قصد حقیقت‌جویی و با عمل به واجبات و ترک محرمات همراه باشد، به مقتضای آیه:« والّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا؛(عنکبوت 69) آن ها که در راه ما (با خلوص نیت) جهاد کنند، قطعاً به راه‌های خود، هدایت شان خواهیم کرد» مشمول عنایت ویژه حق مطلق، قرار می‌گیرد و در مسیر دستیابی به معرفت و شناخت خداوند که حق مطلق است، به افزایش ایمان هدایت می‌شود.
توبه ،بازتاب و میوه معرفت
چنین علم و آگاهی نه تنها در ذات خویش نور هدایت و ایمان را به همراه دارد، بلکه به تعبیر پیامبر این گونه معرفت، حقیقت و ماهیتی جز نور روشنگر و ایمان امنیت‌ آفرین ندارد. نور معرفت و آفتاب ایمان وقتی درون دل را روشن ساخت. انسان را به حقیقت هستی و هستی آفرین آشنا نمود. آدمی از این طریق توانست خود را بشناسد و در کارهایی که انجام داده و یا می‌توانست انجام بدهد، ولی انجام نداده ، تأمل نماید. از عواقب آن با خبر شود. تحوّل درونی و انقلاب فکری و عقیدتی عمیقی در او پدید می‌آید که اصطلاحاً به آن توبه می‌گویند.
بنابراین،نخستین گام در مسیر دستیابی به ایمان واقعی ، کسب آگاهی و معرفت دینی است که شامل شناخت اصول اعتقادی ،خویشتن شناسی و دست یافتن به رابطه خالق و خلق و رسالت و مسؤولیت هایی است که در برابر پروردگار به عهده دارد. نتیجه و ثمره حقیقی و عینی چنان شناختی ،توبه و تحول درونی است . پس توبه پس از شناخت و معرفت ، اولین مرحله از مراحل عملی سیر و حرکت به سوی خدا و تقرّب و نزدیکی به او است. حقیقت توبه، پشیمانی و ندامت از خطاها و گناهان و سستی‌های گذشته است.
کسی که حقیقتاً از گناه پشیمان باشد، عزمی راسخ بر ترک گناه ، خطا و کوتاهی ها و تقصیرات دارد.
دومین مرحله عملی ، انجام واجبات و اطاعت از اوامر الهی است. کسی که از طریق معرفت دینی ، از غفلت رهایی یافت و بیداری و بینایی پیدا کرد ، خود را به انجام واجبات و ترک گناهان پایبند خواهد کرد. پیامبر فرمود: «اصلُ الدین الوَرَع و رأسه الطاعه؛(بحار الانوار ج.74 ص. 88) ریشه و اساس دین و دینداری ورع و اجتناب از گناهان، و ساقه و سر آن اطاعت از خداست».
ائمه (ع) باب معرفت خدا
شناخت خدا و دستیابی به ایمان واقعی بدون معرفت و شناخت چهارده معصوم و توسل و ارتباط با آنان میسر نیست؛ زیرا ائمه (ع) سبیل اللّه یعنی راه خدا و باب الله به معنای در ورود به مقام الوهیت و تقرب به ذات خدا هستند. بابی که قرآن دستور می‌دهد اگر می‌خواهید در خانه‌های رحمت و فضل الهی به روی شما باز شود، باید از آن در‌ها عبور کنید: «آتوا البیوت من أبوابها». (وسائل الشیعه ج.27 ص 20 باب 3 )
امام باقر(ع) در تفسیر و بیان مصداق آیه «آتوا البیوت من أبوابها» می‌فرماید: «امامان از آل محمّد علیهم السلام ، سبیل الله و باب الله هستند». (تفسیر عیاشی)
امیرالمؤمنین (ع) در مقام تبیین آیه مذکور فرمود:«ما اهل البیت خانه‌هایی هستیم که خداوند دستور داده از راه در‌های آن وارد شوید. ما اهل البیت، خانه‌های خدا هستیم و هم در‌های خانه خدا». (تفسیر عیاشی)
بنابراین، هر کس می‌خواهد خدا را بشناسد و ایمان خود را تکمیل و تقویت کند و به کمال نهایی عبودیت و انسانیت نایل گردد، باید با احادیث و معارف بلند ائمه (ع) آشنا شود و با آن زندگی نماید. برنامه دنیا و آخرت خویش را بر اساس آن تنظیم کند . یقین بداند بدون شناخت و ارتباط و اطاعت از امامان(ع) نیل به قرب الهی میسر نیست.
همان گونه که در زیارت جامعه کبیره آمده «من أراد اللّه بدء بکم و من وحّده قبل عنکم و من قصده توجّه بکم؛.هر که خدا را طلب می‌کند و تقرّب و نزدیکی به او را جستجو می‌نماید، باید از شما اهل البیت(ع) آغاز کند و با شما باشد. هر کس توحید خالص و ایمان واقعی طلب می‌کند و وحدانیت خدا را می‌جوید، ولایت و اطاعت شما را می‌پذیرد».
هر که قبله مقصودش خداست، به سوی شما می‌آید.
رابطه ایمان و عمل
از توضیح ذکر شده این حقیقت روشن می گردد که «ایمان بدون عمل صالح معنا ندارد».
امام صادق (ع)فرمود:«الإیمان لا یکون إلاّ بعمل؛(کافی ج2 ص28) ایمان چیزی جز عمل نیست».
در حدیث دیگری که از حضرت نقل شده آمده :« ایمان آن است که طاعت خدا شود و گناهی و معصیتی انجام نگیرد».
تحکیم پایه های ایمان :
همان گونه که معرفت و شناخت باعث پیدایش ایمان می شود ،در تقویت و تکمیل ایمان نقش کلیدی دارد . لیکن تحکیم پایه های ایمان افزون بر تقویت معرفت و شناخت ، نیازمند امور دیگری نیز است .
برای تحکیم پایه های ایمان به اموری باید توجه نمود، از جمله:
1ـ باور قلبی به این که خداوند همواره ناظر و حاضر است.
اگر آدمی باور داشته باشد که خداوند بر همه اعمال او نظارت دارد و حتی از افکار قلبی وی آگاه است، مسلّماً تأثیر بسیار مفیدی در زندگی اش می گذارد. او را از کارهای خلاف که زندگی انسان را سیاه و تاریک می کند، باز می دارد. قرآن می فرماید: آیا او ندانست که خداوند (همة‌اعمالش را) می بیند.(علق 14)
2ـ به یاد مرگ و آخرت بودن :
باور کند آن چه در دنیا از خیر و شر و اعمال خوب و بد انجام می دهد، ‌در سرای آخرت پاسخش را دریافت خواهد نمود . کیفر کارهای ناشایست را تحمل خواهد کرد . پاداش رفتارهای شایسته را خواهد دید.
انسان به این باور برسد که: هر کس ذرّه ای کار خیر انجام دهد، آن را می بیند،‌ و هر کس ذرّه‌ای کار بد کرد،‌ آن را می بیند.(زلزال)
3ـ باور کند که واجبات دینی برای کمال و ترقی و جهت رسیدن به نعمت های بی پایان خدا مقرر شده و محرّمات به خاطر نجات از بدبختی ممنوع گردیده است . گناهان – اگر چه به ظاهر لذت بخش باشد – نه تنها به حال او مفید نیست، ‌بلکه مضر است. حضرت امام رضا(ع) فرمود: گناهان نه تنها در زندگی بشر مورد احتیاج نیست، بلکه مایه فساد و باعث فنا و هلاک است . بدین جهت از طرف خدا ممنوع شده است. وقتی انسان حقیقتاً معتقد شد که نتیجه ‌همه اعمالش به خودش عاید می گردد، واجبات و کارهای خیر را با اشتیاق انجام می دهد و گناهان را به آسانی ترک می کند.
4ـ آنچه را برای خود می پسندد، برای دیگران هم بپسندد. رسول خدا(ص) فرمود: بنده ایمان نمی آورد. مگر این که برای مردم دوست داشته باشد آن چه را برای خود دوست می دارد.
5ـ خوش خُلقی. رسول خدا(ص) فرمود: اخلاقت را نیکو گردان تا ایمانت کامل شود.
علی (ع) فرمود: کامل ترین شما از جهت ایمان خوش اخلاق ترین شما است.
ایمان دارای درجات و مراتب است . انجام هر کار نیکو و افزایش معرفت و آگاهی در تقویت و رساندن آن به مرتبه بالاتر مؤثر است .
. امام صادق(ع) فرمود:
«خداوند ایمان را به هفت شعبه تقسیم کرده است .
1ـ نیکوکاری؛
2- راستگویی؛
3- رسیدن به درجه یقین؛
4- نیل به مقام رضا و خشنودی خدا؛
5- وفا (وفای به عهد و پیمان‌های الهی و بیعت با پیامبر و ائمه(ع) و قول و تعهدات مشروعی که با انسان‌ها دادیم)؛
6- علم و معرفت؛
7- حلم و بردباری و صبر و شکیبایی».
بنابراین باور کردن و اعتقاد یقینی به عقاید دینی و انجام واجبات و ترک محرّمات و آراسته شدن به اخلاق حسنه و رهایی از رذایل اخلاقی به ویژه از حسد، تکبر و بدخواهی برای مردم موجب تحکیم و تقویت پایه های ایمان هستند.
 
اما درجات ومراتب ایمان:
ازآیات قرآن استفاده می شود که ایمان دارای درجاتی است:
الأنفال / 2 تا 4:« إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ … جز این نیست که مؤمنین کسانى هستند که زمانى که به یاد خدا افتادند دلهاى آنها از خوف میلرزد و موقعى که آیات شریفه بر آنها تلاوت شد درجات ایمان آنها بالا میرود و ازدیاد پیدا میکند و در کلیه امور توکل بخدا میکنند، کسانى هستند که نماز را برپا میدارند و از آنچه ما به آنها داده ایم بذل و انفاق میکنند، اینها ایمان حقیقى دارند و سزاوار ایمان هستند ، از براى آنها درجاتى است نزد پروردگارشان و آمرزش و روزى بسیار محترم و گوارا.
درآیه: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ » ، کلمه انّما از ادات حصر است و مؤمن منحصر است بکسانى که داراى این صفات باشند،مؤمنینى که داراى این صفات باشند ، به ارث مى برند فردوس را،آنها در آن فردوس مخلد هستند. فردوس یکى از بهشت هاى هشت گانه زیراست:
1-دار السلام 2- جنة الخلد 3- فردوس 4- جنة المأوى 5- جنة العدن 6- دار النعیم 7- دار الجلال 8- دار الضیافة.
و هر کدام از این بهشتها ، درجاتى و مراتبى دارد که اهل بهشت بواسطه درجات ایمان و علم و تقوى و عمل صالح در آن درجات سکونت دارند و تمام اهل بهشت از هر هشت بهشت سهم و نصیب دارند.
– درنساء/ 68 :- وَ لَهَدَیْناهُمْ صِراطاً مُسْتَقِیماً – خداوند متعال در این آیه شریفه بیان مى کند که از ایمان و پرستش پروردگار، سهم بسزائى که شائبه تمرد در آن نباشد، نصیب افراد مطیع و منقاد خواهیم نمود، زیرا فضیلت ایمان و تقواى اکتسابى، داراى مراتب بیشمار است و هر فرد از اهل ایمان بقدر استعداد و ظرفیت خود مى تواند از آن بهره مند گردد از این نظر است که درجات ایمان به شماره مؤمنان مى باشد و هر مرتبه اى از آن، رزق آسمانى و موهبت الهى است لذا کلمه صراط مستقیم بصورت نکره ذکر شده است.
قرآن می گوید: ایمان در جهت قوس صعودى و در جهت اعتلاء، خودش درجات و مراتب دارد. شما از ایمانى وارد ایمان دیگر بشوید و از ایمانى وارد ایمان دیگر، ایمان به پیغمبر آخرالزمان، خودش یک امر صاحب درجات است، در واقع قرآن مى خواهد بگوید شما مى توانید اجر ده ایمان را پیدا کنید و اجر صد ایمان را پیدا کنید ، ولى به شرط اینکه این مراحل و مراتب ایمان را یکى بعد از دیگرى طى کنید و به هر مرحله اى که بالا بروید، به فضلى و رحمتى جدید از پروردگار دست مى یابید.
پس، از این جهت ناراحت نباشید که ما در وضعى قرار گرفته ایم که فقط یک اجر و یک رحمت شامل حال ما مى شود؛ بلکه شما درجات و مراحل و مراتب ایمان را طى کنید تا دائماً به فضلى بعد از فضلى و به رحمتى بعد از رحمتى برسید. این است که مى فرماید: «لِئَلّا یَعْلَمَ اهْلُ الْکِتابِ الّا یَقْدِرونَ عَلى شَىْ ءٍ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» تا اهل کتاب گمان نبرند (علم در اینجا به معنى زعم است)، اعتقاد [پیدا] نکنند و خیال نکنند که مؤمنین و مسلمانان، دیگر بر فضل و رحمت پروردگار دست نمى یابند، یعنى یک بار که ایمان آوردند کار تمام شده؛ بلکه بدانند که در جهت صعودى هر چه آنها بالا بروند باز جا دارد. «وَ انّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّهِ» و اینکه فضل به دست خداست، به هر که بخواهد مى دهد، و خدا صاحب فضل عظیم است.
حضرت صادق علیه السّلام فرمود: خداوند متعال ایمان را بر هفت سهم قرار داده و آنها عبارتند از نیکى، صدق، یقین، رضا، وفاء، علم، و حلم، بعد از این آنها را بین مردم تقسیم کرد، و هر کس این هفت سهم را داشته باشد کامل مى باشد.( ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج 1، ص: 443)
بعضى از آن هفت سهم، یک سهم دارند وگروهى دو سهم و بعضى هم سه سهم و یا بیشتر، بعد از آن فرمود: بر کسى که یک سهم دارد دو سهم را بر او تحمیل نکنید، و یا آن کس که دو سهم دارد سه سهم بر او تحمیل نمى شود زیرا آنها نمى توانند تحمل کنند و همین طور است تا هفت سهم. 
مردى بنام سراج که خادم حضرت صادق علیه السّلام بود مى گفت: امام صادق براى کارى مرا فرستاد و امام با گروهى از یاران خود در این وقت در حیره بودند، گوید: ما دنبال آن کار رفتیم و بعد در حالى که هوا بسیار گرم بود و ما هم گرسنه بودیم برگشتیم.من در جایى که بسترم در آن جا قرار داشت رفتم و خود را با همان ناراحتى روى رخت خواب خود افکندم، در این هنگام ناگهان حضرت صادق علیه السّلام بطرف ما آمد و گفت مى خواهم در نزد شما بنشینم، من از جاى خود برخاستم و امام هم در کنار بستر من قرار گرفت و در باره کارى که مرا براى آن فرستاده بود سؤال کردند.
من امام علیه السّلام را در جریان آن کار قرار دادم، او هم خداوند را سپاسگزارى کرد، و بعد در باره گروهى به سخن مشغول شدیم، من عرض کردم قربانت گردم من از آنها تبرى مى کنم چون آنها معتقدانى دارند که ما نداریم.امام علیه السّلام فرمود: آن ها ما را دوست مى دارند ولى چون مطالبى را مى گویند که شما آن را نمى گوئید حالا باید از آنها بیزارى بجوئید؟!
گفتم آرى، فرمود: نزد ما هم چیزهائى هست که در نزد شما نیست، پس در این صورت ما باید از شما تبرى کنیم.؟!
عرض کردم خیر قربانت گردم، فرمودند در نزد خداوند چیزهائى هست که در نزد ما وجود ندارد، آیا خیال مى کنى خداوند ما را از خود دور کرده است، گفتم خیر قربانت گردم ، پس ما اکنون با آنها چه کنیم؟ فرمودند: آنها را دوست بدارید و از آنان تبرى نکنید؛بعضى از مسلمانان یک سهم از ایمان را دارند و بعضى دو سهم و بعضى هم سه سهم، تا هفت سهم، در اینجا کسى که که یک سهم دارد نباید با کسى که دو سهم یا بیشتر دارد مقایسه شود، خداوند براى هر کسى سهمى معین کرده و به همان اندازه پاداش خواهد دید.
اینک براى تو در این باره مثلى مى زنیم مردى یک همسایه نصرانى داشت، و او را به اسلام دعوت کرد و به اندازه اى از مزایا و زیبائیهاى اسلام براى او تعریف کرد که او هم قبول کرد و مسلمان شد او در یکى از سحرها قبل از نماز صبح آمد و در خانه اش را زد.مرد تازه مسلمان گفت: کیست که در این هنگام در مى زند، گفت من فلان کس هستم، گفت چه مى خواهى گفت وضو بگیر و لباس خود را در بر کن تا با هم به مسجد برویم، او هم وضوء گرفت و جامه هاى خود را عوض کرد و با هم به مسجد رفتند.آنها به مسجد رفتند و به نماز مشغول شدند، بعد از طلوع فجر نماز صبح خواندند و در مسجد مشغول ذکر و دعا شدند تا آفتاب طلوع کرد، مرد نصرانى برخاست تا به منزل خود برود، آن مرد گفت کجا مى روى روز کوتاه است.اکنون ظهر فرا مى رسد او هم نشست تا ظهر شد و آنها نماز ظهر گذاشتند، بعد از آن گفت بین ظهر و عصر فاصله زیادى نیست، صبر کنید نماز عصر را هم ادا کنیم، او را در مسجد نگه داشت تا نماز عصر را هم خواندند، آن مرد برخاست که برود. بار دیگر گفت: اکنون آخر روز است صبر کنید تا شب با هم برویم، او را نگه داشت و نماز مغرب را هم خواندند و بعد از آن مرد تازه مسلمان خواست برود بار دیگر گفت نماز عشاء را بخوانیم و برویم، آنها نماز عشاء را هم خواندند و بعد از هم جدا شدند.
هنگام سحر بار دیگر آن مرد بطرف منزل نصرانى رفت و در زد، او آمد و معلوم شد رفیق شب گذشته است، آمده او را به مسجد ببرد، گفت: برخیز و وضوء بگیر با هم به مسجد براى عبادت برویم !، مرد نصرانى گفت: براى این دین بیکارتر از مرا پیدا کن، من مردى فقیر و صاحب عیال هستم ، امام صادق علیه السّلام فرمود: او را نخست در چیزى وارد کرد ولى بار دیگر از آن خارج ساخت.
– عبد العزیز قراطیسى گوید: حضرت صادق علیه السّلام به من گفت: اى عبد العزیز ایمان ده پله دارد همانند نردبان، که باید پله پله از آن بالا رفت، کسى که دو پله بالا رفته نباید به کسى که یک پله بالا رفته بگوید: تو هیچ بحساب نمى آئى مگر اینکه به پله دهمى رسیده باشد.
اکنون کسى که از تو پائین تر مى باشد نباید از نظرت دور باشد که اگر چنین کنى کسى که از تو بالاتر مى باشد تو را از نظر دور مى افکند، هر گاه مشاهده کنى کسى یک درجه از تو پائین تر است او را هدایت کنید تا خود را به شما برساند، و او را بیش از استعدادش بار نکن که کمرش خواهد شکست، و بدان هر کس کمر مؤمنى را بشکند باید آن را بار دیگر اصلاح کند و بهبودى بخشد.
– ابو عثمان در یک روایت از آن جناب روایت مى کند که امام علیه السّلام در آخر حدیث فرمود: مقداد در پله هشتم بودند و ابو ذر در نهم و سلمان در دهم قرار داشتند.
– سدیر گوید: امام باقر علیه السّلام فرمود: مؤمنان در منازلى قرار دارند که با هم متفاوت مى باشند، بعضى در طبقه اول و بعضى در دوم تا هفتم، اگر آن کسى که در طبقه اول قرار دارد بخواهى او را به طبقه دوم ببرى او توانائى ندارد بالا برود و همان گونه اند آنها که در طبقات بالا هستند، هر کس در منزل خود قرار دارد و نمى تواند به منزل بالاتر برود.
– صباح بن سیابه گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: شما چرا از یک دیگر بیزارى مى جوئید، بدانید که مؤمنان نسبت به یک دیگر برترى دارند، گروهى بیشتر نماز مى خوانند و بعضى بصیرت زیادترى دارند اینها را مى گویند درجات.
– على بن جعفر از برادرش و او از پدرانش علیهم السّلام روایت مى کند که رسول خدا صلى اللَّه علیه و اله فرمود: هر کس وضوء کامل بگیرد و نمازش را نیکو بخواند و زکاة مالش را بدهد، و زبانش را حفظ کند و غضب خود را نگه دارد و مردم را بطرف اهل بیت رسولش دعوت نماید به حقیقت ایمان رسیده و درهاى بهشت براى او بازمى گردند.
– برقى از پدرش و او به سند خود از امام صادق علیه السّلام روایت مى کند که فرمود : مؤمنان بر هفت درجه هستند و هر کدام که در یک درجه قرار مى گیرند امتیازى براى آنها مى باشد که بدرجه دیگرى نمى توانند برسند آن درجات عبارتند از شهداء خداوند در میان مخلوقات،نجبا و خالصان، کسانى که مورد آزمایش قرار مى گیرند، کسانى که اهل صبر هستند، و در مشکلات شکیبائى به خرج مى دهند، آنهائى که اهل تقوى مى باشند، افرادى که اهل مغفرت و رحمت هستند.
– عمار بن ابى الاحوص گوید: خدمت امام صادق علیه السّلام عرض کردم که نزد ما افرادى زندگى مى کنند که به ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام معتقد هستند و او را بر همه مردم فضیلت مى دهند، ولى مانند ما شما را وصف نمى کنند آیا ما آنها را دوست بداریم؟امام علیه السّلام فرمود: آرى آنها را به نسبت دوست بدارید، مگر هر چه در نزد خداوند مى باشد در نزد رسول خدا صلى اللَّه علیه و اله هست، و یا آن چه در نزد رسول است در نزد ما مى باشد، و یا آنچه در اختیار ما هست در نزد شما هم قرار دارد، و یا آنچه شما دارید دیگران هم دارند؟

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد