خانه » همه » مذهبی » بخش سوم : حفظ معنویت

بخش سوم : حفظ معنویت


بخش سوم : حفظ معنویت

۱۳۹۵/۰۴/۱۴


۱۲۱ بازدید

گناه و دانشگاه

گناه و دانشگاه

پرسش 22 . قبل از ورود به دانشگاه بیشتر دنبال درس بودم و تا حدودى هم مذهبى بودم اما بعد از ورود به دانشگاه در اثر ارتباط با دوستان دچار گناهان متفاوتى شده ام. با این حال آیا مى توانم شخصیتم را بازیابم و از گناه پاک شوم؟


شخصیت انسان تحت تأثیر عوامل گوناگونى شکل مى گیرد.

عوامل وراثتى و ژنتیکى در واقع زمینه ساز به وجود آمدن یک دسته ظرفیت ها و امکانات و استعدادهایى است که در تعامل با محیط این استعدادهاى بالقوه به رشد و شکوفایى مى رسد. آنچه در شکل گیرى شخصیت انسان بسیار مؤثر است به ویژه در دوران نوجوانى و جوانى دوستانى هستند که ما انتخاب مى کنیم نقش دوست در سرنوشت انسان و همچنین در شخصیت او بسیار مهم و مؤثر است به گونه اى که در روز قیامت افرادى که به سرنوشت بدى دچار شده اند خواهند گفت «اى کاش فلانى را به عنوان دوست انتخاب نکرده بودم»(1)

دوست در خوشبختى و سعادت انسان و همچنین در شقاوت و بدبختى او نقش بسیار زیادى دارد و خداوند متعال به خاطر اهمیت دوست و نقشى که در سرنوشت انسان دارد، دو داستان بسیار مهم را براى ما در قرآن بیان مى فرماید: یکى داستان فرزند حضرت نوح که با انتخاب دوستانى ناباب گرفتار عذاب الهى شد و داستان اصحاب کهف که از طریق دوستى توانستند خودشان را از محیطى که سرتاسر آن آلوده ى به شرک و گناه بود، نجات دهند و حتى سگى که همراه آنها بود، در اثر همراهى با افراد نیکوکار به سرنوشتى نیکو و ارزشمند رسید تا جایى که قرآن از آن سگ نیز نام مى برد. بنابراین رفیق و همنشین مى تواند نقش بسیار مؤثرى در زندگى انسان داشته باشد.

به قول سعدى:

پسر نوح با بدان بنشست

خاندان نبوتش گم شد

سگ اصحاب کهف روزى چند

پى نیکان گرفت و مردم شد

درست است، شخصیت ما متأثر از عوامل وراثتى و محیطى است ولى ما با انتخاب خود مى توانیم بهترین استفاده را از استعدادهاى خود و امکاناتى که محیط و وراثت در اختیار ما قرار داده، ببریم بنابراین خود ما و انتخاب ما و تلاش و کوشش ما نقش اصلى را در شکل گیرى شخصیت ما دارد و ما هرگز محکوم عوامل وراثتى و محیطى نیستیم بلکه مى توانیم به آنها جهت بدهیم و به نفع خود از آنها بیشترین بهره بردارى را بنماییم.

نکته ى قابل توجه دیگرى که باید به آن توجه کنید این است که مؤلّفه هاى شخصیتى انسان در عین حال که نسبتا پایدار است ولى قابل تغییر نیز هست. بسیارى از روان شناسان معتقدند که شخصیت تا پایان عمر قابل تغییر است البته در دوران کودکى و نوجوانى و جوانى راحت تر مى توان تغییراتى را در مؤلّفه هاى شخصیتى ایجاد کرد و در سنین بالا و پیرى ایجاد تغییر مشکل مى شود ولى محال نیست. با توجه به آنچه گفته شد شما هم مشکلاتى را که از نظر شخصیتى احساس مى کنید دارید مى توانید برطرف کنید و هم گذشته را جبران نمایید بشرط اینکه با عزمى راسخ و گام هایى استوار تصمیم بگیرید و تلاش کنید و با پشتکار در مسیرى که براى شما تعیین مى شود حرکت کنید.

1. سعى کنید در رابطه با دوستانى که دارید به صورت جدّى تجدید نظر کنید و اگر افرادى ناباب، غیرمذهبى و لاابالى هستند براى همیشه آنها را رها کنید.

2. افراد اجتماعى، مذهبى با نشاط را جایگزین دوستان قبلى نمایید.

3. رابطه خود را با مجالس مذهبى و مسائل معنوى بیشتر کنید.

اما در جبران گناهان بهترین راه و مطمئن ترین کار پشیمانى از گناهان، عدم تکرار آنها و بازگشت به سوى خداوند متعال و بالاخره توبه ى واقعى است اگر واقعا شما توبه کنید خداوند آمرزنده است و افرادى که توبه مى کنند به ویژه اگر جوان باشند خداوند نه تنها آنها را مى بخشد بلکه آن ها را دوست مى دارد و با آغوش باز مى پذیرد و همه ى آلودگى ها را پاک مى کند بنابراین راه نجات، راه تغییر مسیر زندگى، راه انتخاب دوستان خوب و راه جبران همه ى اشتباهات گذشته باز است فقط همّت بلند و پشتکار مجدّانه ى شما را مى طلبد.

در پایان توجه به این نکته ضرورى است و آن این که چرا گاهى اوقات بعضى افراد وقتى از یک محیط کوچک وارد محیط بزرگ ترى مى شوند عنان فکر، تصمیم گیرى، اعتقادات، اخلاقیات، اصالت هاى خانوادگى و فرهنگى از دست آنها ربوده مى شود و هیچ گونه ثبات فکرى ندارد و یک حالت به هم ریختگى پیدا مى کنند هر روزى با کسى طرح دوستى مى بندد و هر روزى تصمیم بر یک کارى مى گیرند و در هیچ کدام از این انتخاب ها نه تنها به اهداف خود نمى رسند بلکه دچار شک و تردید، دل زدگى، ناامیدى و… و بالاخره در همه ى زمینه ها دچار افت و حتى از هم گسستگى مى شوند؟ به نظر مى آید علت اصلى این لغزش ها و اشتباهات و شکست ها به خود آنها برمى گردد، گرچه عوامل دیگرى نیز مى توانند نقش داشته باشند.

حال این سؤال مطرح مى شود که چرا عده اى اینقدر آسیب پذیرند؟

یکى از علل این آسیب پذیرى عدم آمادگى براى قرار گرفتن در موقعیت هاى جدید است انسان باید از نظر فکرى، اعتقادى، اخلاقى و اجتماعى و فرهنگى آن قدر استحکام داشته باشد که به راحتى تحت تأثیر دیگران قرار نگیرد و هر فکرى را به راحتى و بدون تأمل نپذیرد و به دنبال هر پیشنهادى که هر کسى به او ارائه کرد دست به اقدام و عمل نزند بلکه اوّل پیشنهاد او را مورد ارزیابى قرار دهد، فکر کند و بعد اگر به صلاح اوست انجام دهد. بسیارى از نوجوانان و جوانان قبل از ورود به دانشگاه و محیط هاى بزرگ تر مشکلات کمترى دارند اما به محض ورود به چنین محیط هایى در عرض چند ماه دچار مشکلات عدیده اى مى شوند براى پیشگیرى از چنین مشکلاتى باید آمادگى هاى خود را بالا ببرند. اراده و فکر و همین طور سایر جنبه هاى شخصیتى خود را تقویت کنند تا آسیب کمترى ببینند و بتوانند در مقابل مسائلى که براى آنها پیش مى آید مقاوم و استوار باشند و همه چیز خود را از دست ندهند.

به کارگیرى راه کارهاى زیر مى تواند مفید باشد.

1. در برخورد با مسائلى که براى شما پیش مى آید سعى کنید زود تصمیم نگیرید اول فکر کنید و صورت مسئله را خوب بفهمید و بعد تصمیم بگیرید.

2. براى انجام کارهاى خود برنامه ریزى کنید و هر کارى را در وقت خود انجام دهید.

3. در برخورد با افراد جدید سعى کنید قبل از این که طرح دوستى بریزید ویژگى هاى شخصیتى او را شناسایى کنید و بعد اگر او را مناسب یافتید با او طرح دوستى ببندید.

4. هر روز در یک وقت معیّنى حدود دقایقى به ورزش دلخواه تان بپردازید.

5. نمازهاى یومیه را سر وقت بخوانید.

6. از آلوده شدن به گناه اجتناب کنید.

7. سعى کنید مهارت هاى ارتباطى را یاد بگیرید و در این زمینه از الگوهاى مناسب استفاده کنید.

8. در انجام امور فوق با خود عهد ببندید که اگر تخلّف کردید خود را جریمه کنید.

به نظر مى آید با رعایت راه کارهاى فوق مى توانید اراده ى خود را تقویت کنید و ارتباط فکرى و عملى بیشترى برخوردار شوید.

پرسش 23 . با وجود فساد و گناه در جامعه چطور مى توان با خداوند در ارتباط بود و تا عمق معنویات پیش رفت و در جامعه هم نقش فعال داشت؟ آیا حفظ دین با این وضعیت جامعه و دانشگاه ها ممکن است؟

علامه طباطبائى(ره) درباره رسیدن به مدارج معنوى به دو نکته اساسى اشاره مى کند:

الف. داشتن عقیده راسخ و استوار.

ب. مراقبت از نفس و نگهبانى از دل و محافظت باطن از شرهاى شیطانى.

ایشان درباره قسم دوم فرمود: «بذر سعادت، مراقبت است. مراقبت یعنى کشیک نفس کشیدن؛ یعنى حریم دل را پاسبانى کردن. این تخم سعادت را باید در مزرعه ى دل کاشت و بعد با عمل هاى صالح و آداب و دستورهاى قرآنى، این نهال سعادت را بپروراند».(2)

ناگفته نماند، تمدنى که هم اکنون در جهان حاکم است با سرشت فطرى و ساختمان طبیعى انسان منطبق و هماهنگ نیست؛ چه، در این تمدن، انسان فراموش شده، انسانیت سرکوب، و موازنه ماده و معنا بر هم برخورده است. در این تمدن، جنبه مادى بشر بیش از حد مورد حمایت واقع، و جنبه معنوى بشر که مهم تر است مورد بى اعتنایى یا به بوته فراموشى سپرده شده! در تمدن کنونى دنیا اکثریت مردم سعادت را تنها در ارضاى غریزه ها، قانع کردن شهوت ها و فزونى لذت ها جستجو کرده و براى تعالى معنوى و تکامل روحى ارزشى قایل نیستند.

اما آنان که در پى سعادت و رستگارند باید خود را بشناسند، از ذخیره هاى درونى و برونى خویش آگاه شوند و طبق سنن آفرینش گام بردارند، تمام جهت هاى مادى و معنوى را مورد توجه قرار داده، تمایل هاى انسانى و غریزه هاى خود را با رعایت تعادل و موازنه تأمین نموده و هیچ یک را فداى دیگرى نکنند.

در این راستا امام هشتم علیه السلاممى فرماید: «از ما نیست کسى که دنیاى خود را براى دین ترک گوید یا دین خود را براى دنیا از دست دهد». سپس خاطر نشان فرمود: «که آیین خدا را به درستى بشناسید و با آگاهى و بصیرت از آن پیروى کنید».(3)

با این مقدمه سراغ شمارى از راه کارهایى که نیل به معنویت را در ما تقویت مى کند، مى رویم:

1. تفکّر و برهان:

با برهان هایى که در کتاب هاى حکمت و کلام و عرفان اقامه شده، اثبات مى شود که تمام پدیده هاى جهان فقیر و نیازمند، بلکه عین فقر و نیازند.

قرآن کریم مى فرماید: «وَ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ»(4) «مشرق و مغرب از آن خداست و به هر سو رو کنید، خداوند آنجاست».

قرآن کریم هر یک از پدیده هاى جهان را آیه و نشانه اى از وجود آفریدگار هستى معرفى مى کند و در آیه هاى متعدد تأکید مى کند که در آیات خداوندى تفکر و تعقل کرده تا از زیبایى ها و شگفتى ها و از نظم و هماهنگى حاکم بر آنها به وجود پروردگار دانا و توانا و حکیم پى برید. افزون بر این، مى خواهد که در آفرینش خودشان و اسرار و شگفتى هایى که در ساختمان روح و جسم شان به کار رفته و اختلاف زبان ها، رنگ ها، شکل ها و وجود همسران نیک بیندیشند.

2. عبادت:

بعد از حصول ایمان و معرفت، انسان باید در عمل صالح و انجام وظیفه تلاش داشته باشد. تا آن هنگام که ایمان و معرفت با عمل صالح همراه باشد انسان را به مقامات عالى معنویت مى رساند.

این فرمایش قرآن کریم است: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ»(5) «و پروردگارت را عبادت کن تا یقینت فرا رسد».

در این راستا علامه طباطبائى(ره) مى فرماید: «اصلاح اخلاق و هواى نفس و تحصیل ملکات فاضله، تنها و تنها یک راه دارد، آن هم عبارت است از: تکرار عمل صالح و مداومت بر آن».(6)

برخى از عمل هاى صالح عبارتند از: نمازهاى واجب، اول وقت، نیکى به پدر و مادر، صدقه، خوش اخلاقى و خدمت رسانى به مردم.

3. ذکرها و دعاها:

ذکر در واقع نوعى عبادت است که موجب استکمال نفس و قُرب به پروردگار مى شود.(7)

ذرّات جهان ثناى حق مى گویند

تسبیح کنان لقاى او مى جویند

ما کوردلان، خامششان پنداریم

با ذکر فصیح، راه او مى پویند

گناهان گذشته

پرسش 24 . وقتى به گناهانم و به عدالت و حسابگرى خداوند فکر مى کنم، آرامش ندارم. چه باید کرد؟


در ابتدا گفتنى است، در آیات و روایات از یک سو غرور، خودستایى و احساس ایمنى از عذاب الهى نکوهش شده و از سوى دیگر ناامیدى و اضطراب ناپسند شمرده شده است. آن چه مهم است حالت میان بیم و امید، خوف و رجاء است. تا از یک سو خیزش براى کارهاى نیک و انجام دستورات الهى انجام پذیرد و از سوى دیگر انگیزش و نشاط آدمى دو چندان شود از این رو پیروان راستین مکتب حیات بخش اسلام که به روز قیامت، ایمان دارند و طبق تعلیم هاى دینى، خود را در پیشگاه الهى مسئول مى دانند، همواره مراقب عمل هاى خود هستند؛ به فریضه هاى الهى عمل، از حرام ها دورى گزیده و مى کوشند تا دامنشان به گناه و ناپاکى آلوده نشود. چرا که اینان یقین دارند که هر عمل زشت و ناروایى که در دنیا انجام دهند، خواه کوچک باشد یا بزرگ، در کتاب عمل شان ثبت شده، در قیامت مورد مؤاخذه واقع مى شوند و به تناسب آن عمل، کیفر مى بینند.

این گروه با ایمان و معتقد، با نیروى ایمان بر هوا و تمایل هاى خویش حاکم شده، غریزه هایشان را مهار، عنان شهوت هاى خود را به دست عقل مى سپارند و به انگیزه معنوى و اعتقاد باطنى قانون شکنى نکرده، پیرامون گناه نمى گردند و به حقوق و حدود دیگران نیز تجاوز نمى کنند.

قرآن کریم درباره عدالت پروردگار مى فرماید: «وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً»(8) «ما ترازوهاى عدل را در روز قیامت برپا مى کنیم؛ پس به هیچ کس کمترین ستمى نمى شود».

نکته شایان ذکر این که: اگر خداوند با مردم براساس عدل و داد رفتار کند و تمام جزییات کارهاى دوران عمرشان را که در پرونده اعمال شان ثبت شده با دقت مورد رسیدگى قرار دهد، هرگز از گرفتارى و عذاب رهایى نمى یابند و به فلاح و رستگارى نایل نمى شوند.

در این باره قرآن کریم مى فرماید: «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکى مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً»(9) «و اگر فضل و رحمت الهى بر شما نبود، هرگز احدى از شما پاک نمى شد!».

امام سجاد علیه السلام در زمینه عفو بارى تعالى و عدل او با زبان دعا و تضرع در پیشگاه الهى عرضه مى دارد: «بارالها! اگر بخواهى، ما را به فضل و کرمت مى بخشى و اگر بخواهى، به عدل و دادت عذاب مان مى دهى. پس بر ما منّت بگذار و عفوت را به آسانى شامل حال مان کن و با گذشت و مغفرت، از عذابت پناه مان ده، که ما را طاقت عدل و دادگریت نیست و بدون بخشش و عفوت، هیچ یک از ما نجات نمى یابیم»(10)

رحمتش نى رحمت آدم بُوَد

که مزاج رحم آدم غم بود

رحمت مخلوق باشد غصه ناک

رحمت حق از غم و غصه است پاک

نکته اى که نباید مورد غفلت قرار گیرد، این که: توجه به گناهان گذشته، نتیجه لطف و عنایت پروردگار به گنه کاران است. آرى! اگر گناه برایش سنگین و گران است و آرامش را از او ربوده، باید از خالق متعال تشکر کند که مورد عنایت ذات ربوبى قرار گرفته است.

در این راستا پیامبر رحمت صلى الله علیه و آله در پندهاى خود به اباذر مى فرماید: «اگر خداى تبارک و تعالى خیر بنده اى را بخواهد، گناهانش را در برابر او مجسم مى کند و اگر بدى و بدبختى بنده اى را بخواهد گناهانش را از یاد او مى برد؟!»(11)

پرواضح است که به یاد داشتن گناه زمانى مفید است که مانع ادامه آن شود.

مرد اعرابى از رسول خدا صلى الله علیه و آلهمى پرسید: «چه کسى در قیامت به حساب مردم مى رسد؟ حضرت فرمود: خداوند کریم. اعرابى گفت: به خداى کعبه که نجات یافتیم. حضرت پرسید: چگونه این سخن را مى گویى و خویش را نجات یافته مى یابى؟ عرض کرد: کریم هرگاه بر گنهکار سلطه پیدا کند و بر مجازاتش قادر شود، او را مى بخشد»(12)

این مسلمان با صفا و پاکدل، درس توحید را از مکتب نورانى اسلام فراگرفته و خداوند را کریم مى داند و به اتکاى بزرگوارى و کرامت الهى، به عفو و اغماض او ابراز حُسن ظن مى کند و خویشتن را نجات یافته تلقى مى کند. پیامبر رحمت صلى الله علیه و آله نیز با سکوت خویش سخنان اعرابى را تأیید و امید عفوش را امضاء مى کند.

انسان هاى با ایمانى که خداوند در خلوت و جلوت ناظر بر اعمال خویش مى دانند، زمانى که جاذبه هاى هواى نفس و شهوت ها، آنان را به بیراهه مى برد و دامنشان را به پلیدى هاى گناه مى آلاید، قهر آزرده خاطر و متأثر مى شوند. از آن جایى که این حالت ممکن است سبب دلسردى و یأس آنها را فراهم آورد؛ از این رو خداوند غفار در «توبه» را به سوى اینان گشود و اعلان مى دارد:

«قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ…»(13) «اى پیامبر! به مردم بگو: از رحمت الهى ناامید نباشید که خداوند تمام گناهان را مى آمرزد؛ بى گمان او بخشنده و مهربان است».

دورى از گناه

پرسش 25 . راهى خلاصه که گناه نکردنم را در تمام طول زندگى تضمین کند نشان دهید.


ممکن است عموم مردم اجتناب و برکنارى از گناه را، هدفى نایافتنى تلقى کنند یا چنین صفتى را مخصوص انبیاء، اولیا و خاصان درگاه پروردگار بدانند! اما با بررسى متون دینى، مخصوصا قرآن کریم پى مى بریم:

خداوند گروه هاى مختلفى از مردم را در پرهیز از گناه، امداد و یارى مى رساند. براى مثال در اولین سوره نازل شده بر پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله، پیش از این که ثواب بهشت یا عذاب جهنم صحبتى به میان آید، مردم را به حضور خدا و آگاهى او به اعمال بندگان توجه مى دهد: «آیا انسان ندانست که خداوند (همه اعمالش را) مى بیند؟! آیا در حضور الهى بودن، سبب نمى شود که او گناه نکند؟!»(14)

نخستین راه؛ اجتناب از گناه این است که بنده حضور خداوند را در تمام شئون و مراحل زندگى اش درک کرده، خود را در پیش گاه و مَنظر خداوند بنگرد.

عبادت آگاهانه و عاشقانه مؤثرترین طریق وصول به این مرتبه است.

دومین راه، تقویت محبت و ارادت قلبى نسبت به خداوند بزرگ است. با دقت در رسالت و سیره انبیاء – این قافله سالاران کاروان بشریت – پى مى بریم ایشان واسطه محبت الهى بوده اند.

امام سجاد علیه السلام نقل مى فرمایند که خداوند به موسى کلیم وحى کرد: «موسى! کارى کن که آفریده هاى من، مرا دوست بدارند و خلق را محبوب من ساز!»

جناب موسى علیه السلام پرسید: «پروردگار من! چگونه این کار را انجام دهم؟ فرمود: نعمت هاى ظاهرى و باطنى مرا به یادشان آور!»(15)

وقتى مردم نسبت به نعمت هاى مادى و معنوى معرفت پیدا کنند، محبت نهفته ایشان به خداوند روزى دهنده و نعمت رسان، بیدار مى شود. وقتى محبت درونى برانگیخته شد، مردم مطیع خدا مى گردند. آنگاه که مطیع شدند، نه تنها گرد گناه نمى گردند بلکه به این وسیله محبوب خدا نیز مى شوند.

آن که به جاى محبت الهى، علاقه ها و تعلق هاى کم ارزش و ناپایدار در دلش رسوخ کرده، از هیچ خطایى در امان نیست. هر فریبایى، چشم و گوش و دلش را خواهد ربود و صبر و تحمل نخواهد کرد.

اما آن که دلش را مالامال از حب خداوند ساخته، اگر با گناهى روبرو شود، یوسف وار خفت زندان را از ارتکاب گناه، دوست تر خواهد داشت.(16)

به بیان پیشواى صادق، کسى که با اظهار محبت خداوند، گناه مى ورزد، باید در دوستى و محبت خود، تجدیدنظر کند.

تعصى الاله و انت تظهر حبه

هذا لعمرک فى الفعال بدیع

لو کان حبک صادقا لاطعته

ان المحب لمن یحب مطیع(17)

طاعت و فرمان خدا را فرو مى گذارى در حالى که تظاهر به دوستى اش مى کنى؟

به جان خودت سوگند که این کارى عجیب است.

اگر دوستى تو راستین باشد حتما او را اطاعت خواهى کرد.

زیرا محبّ، پیوسته مطیع محبوب خویش است.

امام، به این وسیله مى فرمایند: «محال است که خداوند را معصیت کنم، زیرا او را دوست دارم».

سومین راه، توجه به قدرت و عظمت پروردگار در گستره هستى است.

پرهیزکاران براى خداوند چنان عظمتى قائلند که به غیر او اعتنا نمى کنند. همین موضوع ایشان را در مقابله با خواسته هاى نفسانى و وسوسه هاى شیطانى غلبه مى دهد.

امام على علیه السلام در نامه معروف خود به مالک اشتر مى فرمایند: «هر گاه شکوه فرمانروایى، به نخوت و خودبزرگ بینى دچارت سازد، در بزرگى مُلک خدا و نیرویش ژرف بنگر که چگونه با تو، بر تو تسلّط دارد و بند بند وجودت – بیش از آنچه خود در اختیار دارى – در اختیار او باشد که این بى تردید نافرمانى ات را رام مى کند و بر تند روى هایت مهار مى رند و آنچه از خردت گریخته است، به سویت باز مى گرداند»(18)

راهکار چهارم، اندیشیدن درباره مرگ و عواقب گناه است.

اگر آدمى به هنگام گناه به این موضوع توجه کند که ممکن است در همان حال، مرگ او فرارسد، آیا باز تمرّد و سرپیچى و عصیان خواهد کرد؟!

مشکل عمده مجرمان و خطاکاران این است که نسبت به مرگ و عواقب اعمال ناشایست، معرفت و یقین شایسته اى کسب نکرده اند.

آیا محبتى در پى مى آید، براى دست کشیدن از گناه و روآوردن به طاعت، کافى نیست؟!

«حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ. لَعَلِّى أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ…»(19) «وقتى که مرگ گنهکار فرا مى رسد، مى گوید: خدایا مرا به دنیا بازگردان. شاید با اعمال شایسته کارهاى بد خویش را جبران کنم…».

موارد دیگرى نیز در دورى از گناه مؤثر است و ما از این جهت که در رده پایین ترى از مراتب فوق قرار دارند، فقط به ذکر عناوین آنها اکتفا مى کنیم.

– مطالعه پیوسته در عوالم پس از مرگ و احوال برزخ و قیامت،

– پرورش روحیه تعبّد آگاهانه دینى از راه مداومت در طاعات و عبادات،

– حفظ و تقویت حالت هاى اِنابه، تضرّع، خشوع و استغفار،

– دورى از محیط ها و مجال هاى گناه خیز،

– از بین بردن زمینه هاى گناه، مثلا کسى که کشش هاى جنسى شدید دارد باید هر چه زودتر ازدواج کند،

– ارتباط و مراوده با افراد مؤمن و خداترس و گریز از دوستى با افراد بى بند و بار،

– جدیت و اهتمام در مبارزه با خواسته هاى نفسانى.

در پایان یک حدیث کوتاه و گویا را در این باره متذکّر مى شویم: «استرشد الفعل و خالف الهوى تنجح»(20) «همیشه از عقل خود راهنمایى بخواه و نیز با هواى نفس مخالفت کن – در این صورت – موفق مى شوى».

عشق و گناه

پرسش 26 . چگونه مى توان عاشق خدا شد عشقى که انسان را از گناه حفظ کند و جز او کسى را نبیند؟


در پاسخ به سؤال لازم است از باب مقدمه، توضیحى درباره عشق از نظرتان بگذرد.

درباره واژه «عشق»، عظمت و شکوه آن و یا جنون و بیمارى عشق، سخن بسیار گفته شده و شاید کمتر کلمه اى به اندازه آن، داراى تعبیرها و تعریف هاى مختلف و متناقض باشد. بعضى از نویسندگان بزرگ آن را به اندازه اى بالا برده و گفته اند: عشق افسر زندگى و سعادت جاودانى است! یا این که: عشق معمار عالم هستى است! درباره انسان ها نیز از آثار معجزه آساى عشق سخن گفته اند، که روح انسان را توانا و دل او را زنده نگه مى دارد؛ یا این که اصولاً زندگى بدون عشق مفهومى ندارد. در برابر این تعریف هاى زیبا، برخى دیگر مى گوید: عشق مانند بیمارى سرطان و نقرس است که انسان عاقل باید از آن فرار کند!

امام على علیه السلام در قسمتى از خطبه 109 نهج البلاغه مى فرماید: «هرکس به چیزى عشق ورزد، نابینایش مى کند و قلبش را بیمار، سپس با چشمى معیوب مى نگرد و با گوشى ناشنواى مى شنود».

از تفسیرهاى متناقض بالا برمى آید که عده اى نظرشان عشق هاى مقدسى است که تمام وجود انسان را به رنگ خود درمى آورد و او را به سوى معشوق حقیقى و خالق یکتا رهنمون مى کند؛ و نکوهش کنندگان عشق نیز نظرشان به عشق هاى آتشین مادى و مجازى و آلوده به گناه است که بیشتر سر از رسوایى و بدبختى و بیمارى در مى آورد. در عشق هاى مجازى و مادى نامقدس، جاذبه نیرومند عشق، دو انسان را به گناه و آلودگى و سقوط در لجن زار عصیان مى کشاند، عقل را ویران، و از کار انداخته و او دست به کارهاى جنون آمیز و خطرناکى مى زند! این گونه عاشقان بى قرار، حتى بدترین عیب ها را با تفسیرهاى شگفت آور، زیبا معرفى مى کنند! نه اندرزى مى پذیرند و نه گوش به نصحیت خیرخواهان مى دهند و حتى گاه به ستیز در برابر اندرزگویان برمى خیزند. اینان معتقدند:

اگر بر دیده مجنون نشینى

به غیر از خوبى لیلى نبینى

این عشق هاى آتشین مجازى، بیشتر مواقع با یک آمیزش جنسى خاموش مى شود! ولى به عکس، در عشق هاى حقیقى و مقدس، روح انسان صفا و نورانیت فوق العاده اى پیدا کرده، و همه چیز را جز معشوق حقیقى – که مظهر کمال مطلق است – به فراموشى مى سپارد و تحمل سختى ها و ناملایمات را براى رسیدن به وصال او و برخوردار شدن از جذبه هاى عنایت و لطفش آسان مى کند و هنگامى که «در بیابان به شوق کعبه قدم مى گذارد، از سرزنش هاى خار مغیلان غمى به دل راه نمى دهد» در این بخش از حدیث قدسى، درباره واژه «عشق» بهره مند مى شویم، که آمده است: «هنگامى که بنده ام توجه به من پیدا کند، آرزو و لذتش را در ذکر خودم قرار مى دهم و هنگامى که آرزو و لذتش در ذکر من باشد، به من عشق مى ورزد و من هم به او عشق مى ورزم و هنگامى که به من عشق ورزد، حجاب میان خودم و او را بر مى دارم، (تا به مقام شهود نایل شود)»(21)

عشق به خداوند و اولیاى او و هم چنین عشق به ارزش هاى والا، همواره چراغ راه عارفان دل سوخته و عالمانى است که اثرهاى بزرگ علمى از خود نشان داده اند. زمزمه هاى امیرالمؤمنان علیه السلام در دل شب و دعاى پر معناى «صباح» در صبحگاهان و جمله هاى دعاى «کمیل» و راز و نیاز امام حسین علیه السلام در روز عرضه و صحیفه سجادیه و…همه این ها اثرهاى گران بهاى این عشق مقدسند!

کوتاه سخن این که، هر اندازه معرفت آدمى نسبت به معشوق بیشتر شود، عشق به وصال در او شعله ورتر مى شود؛ به اطاعت، بندگى و تسلیم در برابر خواسته هاى محبوبش تن مى دهد.

در روایتى از امام صادق علیه السلاممى خوانیم: «خداى عزّ و جلّ فرمود: محبوب ترین چیزهایى که بندگانم به وسیله آنها به من نزدیک مى شوند، انجام عملى است که به ایشان واجب کرده ام و او با نافله به من نزدیک مى شود، تا آن که دوستش بدارم، گوشش مى شوم که بدان مى شنود، چشمش مى شوم که بدان مى بیند، زبانش مى شوم که بدان سخن مى گوید و دستش مى شوم که بدان بر گیرد».(22)

الهى اى فروغ هر دو عالم

الهى اى امید و عشق آدم

الهى عاشقم در سوز و سازم

منم مسکین، تو بنما سرفرازم

براى عاشق شدن پروردگار باید در مقام اطاعت، فرمانبردار بى قید و شرط او باشیم و از اطاعت دیگران در هر مقام، اگر فرمانشان برخلاف رضایت الهى است، دست بشوییم.

انسان عاشق در سایه عبودیت به جایى مى رسد که مى تواند به اذن پروردگار در جهان تکوین، تصرف کند، همان گونه که آهن سرد و سیاه بر اثر مجاورت با آتش، گرم و سرخ و فروزان مى شود، این حرارت و نورانیت از درون ذاتش نیست، بلکه پرتو ناچیزى از آتش به او افتاده و به این رنگ درآمده است. انسان عاشق براى به دست آوردن رضایت معشوق باید فقط به چیزهایى که سبب خشنودى او را فراهم مى کند بیندیشد؛ در درجه اول انجام واجبات الهى، نیز از انجام کارهایى که خشم معشوق را فراهم مى کند، دورى و بیزارى مى جوید؛ یعنى گناهان را بر اثر تهذیب نفس و زحمت هاى فراوان ترک کند تا بتواند مقدارى از عشق خداى سبحان را در خویشتن بیابد.(23)

استغفار معصومان علیهم السلام

پرسش 27 . راز استغفار پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام چیست؟ این مسأله چگونه با عصمت آنان سازگار است؟ به عبارت دیگر با اینکه پیامبران و ائمه علیهم السلام معصوم بودند و مرتکب گناه نشدند، پس چرا در دعاهایشان از فزونى گناه استغفار مى کردند؟


استغفار و توبه داراى مراتب و درجات است. توبه گنه کاران از گناه است و توبه اهل سلوک از پرداختن به غیر خدا و توجه به غیر حق است. توبه و استغفار اولیاى الهى نیز مرتبه اى فوق همه اینها دارد. آنان چون مستغرق در ذات جمیل الهى اند و توجه به مقام ربوبى – که کمال مطلق است – دارند، وقتى به خود و اعمال خویش مى نگرند؛ با تمام بزرگى آن اعمال، آنها را در برابر عظمت بى نهایت الهى بسیار کوچک و مایه سرافکندگى و شرمندگى مى بینند.

آرى امام على علیه السلام همان عبادتى را که افضل از عبادت ثقلین است در برابر جمال و جلال الهى، برگ سبز درویش مى بیند و سر به زیر مى افکند و این خود یکى از عالى ترین مراتب عبودیت مطلقه و فناى فى الله است. چنان که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: «ما عرفناک حق معرفتک»(24)

از طرف دیگر امام راحل در کتاب آداب الصلاة در شرح حدیث نبوى «لیغان على قلبى و انّى لاستغفراللّه کلّ یوم سبعین مرّه»(25) فرموده اند: براساس توحید ناب تمام هستى آینه و مرآت تجلى پروردگار است و ائمه هدى علیهم السلامدر همه هستى – از جمله انسان ها – خدا را مى دیده اند، ولى برخى از آنها (مانند ابوجهل ها و ابوسفیان ها) مرائى کدرند و بر قلب پیامبر صلى الله علیه و آله زنگار مى زدند. از این رو حضرتش براى زدودن این زنگار استغفار مى فرستد.

گناه و ظهور امام زمان(عج)

پرسش 28 . با توجه به این که فراگیر شدن ظلم و جور در جهان از نشانه هاى ظهور است پس چرا مردم را براى زمینه سازى ظهور دعوت به صلح و ترک ظلم و گناه مى کنند؟


درباره مُصلح غیبى جهان، حضرت مهدى(عج) بیش از سه هزار روایت را شیعه و سنى از پیامبر عالى قدر اسلام صلى الله علیه و آله و پیشوایان الهى نقل کرده اند و این سؤال هم همیشه در ذهن افراد بود که ما در پاسخ به آن مى گوییم:

اول: باید توجه کرد که شرط ظهور امام زمان(عج)، هرگز منحصر به گسترش فساد در اجتماع انسانى نیست، بلکه هر گاه مردم دنیا از نظر رشد فکرى و کمال هاى روحى به حدى برسند که بتوانند ارزش وجود امام را درک کرده و شایسته رهبرى ایشان شوند، در این صورت حضرت بدون هیچ قید و شرطى ظهور مى کند.

ناگفته نماند که در کتاب هاى عقاید و مذاهب به گونه اى گسترده بحث و بررسى شده که مانع اساسى براى غیبت امام، اخلاق و روحیات و آماده نبودن جامعه انسانى براى ظهور و حکومت آن حضرت است و اگر این مانع برطرف شود، دوران غیبت او هم سپرى مى شود.

براى نمونه دانشمند بزرگ و فیلسوف عالى مقام اسلام، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسى در کتاب تجریدالاعتقاد در این باره سه جمله کوتاه اما پر معنا آورده است:

1. وجوده لطف: وجود امام معصوم – خواه آشکار و یا پنهان – براى جامعه انسانى نعمت معنوى و وسیله اطاعت الهى است و رابط میان خداوند و مردم.

2. و تصرفه لطف آخر: هرگاه امام از پرده غیبت بیرون آید و به راهنمایى ظاهرى بپردازد و زمام امور را به دست گیرد، خود نعمت دیگرى است، در این زمان نه تنها یک گروه، بلکه تمام جامعه انسانى از وجود او – که ظهور عدل و داد، و مجرى دستورهاى آسمانى و احکام الهى است – بهره مى برند.

3. و عدمه منا: علت حضور نداشتن ایشان براى موانعى است که خود مردم بر سر راهش به وجود آورده اند و اگر خود مردم براى حکومت واحد جهانى – آن هم بر پایه فضیلت و اخلاق و عدل و داد و رعایت حقوق و احکام اسلامى – آمادگى پیدا کنند، به یقیین او ظهور مى کند و هیچ گاه از ناحیه خداوند کوتاهى در ابراز لطف نبوده، بلکه این خود مردمند که ظهور حکومت حقه الهى را به تأخیر انداخته.(26) بنابراین، توسعه فساد و گسترش آلودگى، شرط منحصر ظهور امام نیست، بلکه راه نزدیک تر، همان پیدایش لیاقت و شایستگى در مردم است.

دوم: گسترش فساد و آلودگى جامعه بشرى هدف اصلى نیست، بلکه زمینه را براى ظهور حضرت و اصلاح جامعه انسانى فراهم مى کند؛ زیرا هنگامى که زمین پر از ظلم و و جور و تبعیض و فساد شد و تجربه هاى گوناگون از ناتوانى مردم و قوانین در برقرارى عدالت اجتماعى حکایت کرد، در این هنگام، آمادگى فکرى کامل براى پذیرش برنامه یک رهبر الهى با یک انقلاب برتر و نوین پیدا مى شود تا به تمام نابسامانى ها خاتمه دهد! اصولاً هیچ نهضت اصلاحى بدون یک زمینه فکرى قبلى انجام نمى گیرد و اصل «عرضه و تقاضا» که یک اصل اقتصادى است، یک اصل اجتماعى نیز مى باشد و تا درخواستى در مردم نباشد، عرضه هر نوع کالاى معنوى و مادى بى ارزش و بى ثمر خواهد بود.

سوم: از همه اینها گذشته، اگر ما به گسترش فساد کمک کنیم، از کسانى خواهیم بود که انقلاب حضرت مهدى(عج) براى درهم کوبیدن آنها صورت مى گیرد و در برابر، اگر در صدد اصلاح جامعه برآییم، از کسانى هستیم که در ارتش انقلابى او همکارى مى کنند؛ بنابراین به فرض این که با کمک کردن به گسترش فساد و ظلم، ظهور حضرت را به پیش اندازیم، وضع خود را به یقین به خطر انداخته ایم. مگر نه این که مصلح جهانى براى کوتاه کردن دست فاسدان و بر چیدن بساط ظلم و فساد قیام مى کند؟ در این حال ما چگونه مى توانیم با گسترش فساد و آلودگى و انحراف از انقلاب جهانى و نورانیش بهره مند شویم؟!

بنابراین، سکوت در برابر فساد و کمک به توسعه آن براى ظهور امام عصر(عج) صحیح نیست. شاید این اشکال و مغالطه کارى بیشتر از ناحیه کسانى است که مى خواهند از زیر بار مسئولیت ها فرار، و یا در برابر هر آلودگى و شهوت رانى آزاد باشند.

پی نوشت ها:

1. فرقان 25، آیه 28.

2. یادها و یادگارها، ص 33، 32، به نقل از: جوانان و پرسش هاى اخلاقى در محضر علامه طباطبائى، ص 101، ناشر مرکز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علمیه، چاپ اول، بهار 1381.

3. مجلسى، بحارالانوار، ج 17، ص 208.

4. بقره 2، آیه 115.

5. حجر 15، آیه 99.

6. طباطبائى، جوانان و پرسش هاى اخلاقى، ص 26، مرکز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علمیه، چاپ بهار 1381.

7. براى آگاهى بیشتر ر.ک: امینى، ابراهیم، خودسازى، انتشارات شفق.

8. انبیاء 21، آیه 47.

9. نور 24، آیه 21.

10. صحیفه سجادیه، دعاى دهم.

11. مجلسى، بحارالانوار، ج 74، چاپ بیروت، از پندهاى پیامبر به اباذر.

12. عطایى، محمدرضا، مجموعه ورام، ج 1، ص 9.

13. زمر 39، آیه 53.

14. علق 96، آیه 14.

15. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 2 کتاب العلم، ص 4، چاپ بیروت.

16. یوسف 12، آیه 33 «یوسف گفت: پروردگارا: زندان نزد من محبوب تر است از آنچه اینها مرا به سوى آن مى خوانند…».

17. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 47، ص 24، چاپ بیروت.

18. نهج البلاغه، دشتى، نامه 53، ص 14.

19. مؤمنون 23، آیات 99 و 100.

20. میزان الحکمه، ج 4، ص 3480.

21. هندى، علاءالدین، کنزالعمال، ج 1، ص 433، ح 1772.

22. کلینى، اصول کافى، ج 3، ص 54.

23. براى آگاهى بیشتر ر.ک: مکارم شیرازى، اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، نشر هدف، ج 1، بحث یقین و رضا.

24. بحارالانوار، ج 66، ص 292.

25. بحارالانوار، ج 25، ص 204.

26. کشف المراد، طبع صیدا، ص 226.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد