۱۳۹۳/۱۲/۰۵
–
۴۴۸ بازدید
ارتباط دو بخش از سوال شما ، کمی نا مفهوم میباشد و روشن نیست که منظورتان از این سوال عذابهای اخروی است یا رنجهای دنیایی؟ زیرا در بخش اول سوال درخصوص عذاب اخرت سوال نمودید و در بخش دوم درخصوص برخی حکمتهای حیات دنیوی .زیرا درآخرت سخن ازامتحان نیست بلکه آخرت ظهور نتایج و باطن اعمال خود انسان است یعنی کسی که در دنیا دروغ گفته درآخرت همان دروغ خود را میبیند و چون باطن دروغ آتش و عذاب است آن شخص ازآن گریزان و به آن معذب میباشد و همچنین مومنی که در دنیا اهل خیر و کمک به همنوع بوده در آخرت باطن عمل خود را میبیند که نعم بهشتی است .
توضیح اینکه :
توضیح اینکه :
1.ذات خداوندی از هر تغییری منزّه است ؛ لذا تأثیر پذیری و انفعال ، در ذات خدا راه ندارد ؛ و محال است مخلوقات در ذات خدا تأثیر بگذارند ؛ بنابراین نه رضایت خدا ، از سنخ تأثیر پذیری و انفعال است و نه غضب او .
2. رضا و غضب خدا ، از صفات فعلی او هستند ؛ و صفات فعلی خدا ، از نسبتی که بین خدا و فعل او (مخلوقات) وجود دارد انتزاع می شوند. همانطور که صفات و اسماء فعلی انسان نیز از رابطه بین انسان و فعلش انتزاع می شوند ؛ مثلا وقتی کسی فعلش درست کردن وسائلی مثل در و پنجره و … از چوب است ، به اعتبار فعلش به او نجّار گفته می شود ؛ یا اگر کسی کارش با آهن است او را آهنگر می گویند؛ امّا نه نجّار بودن جزء ذات انسان است نه آهنگر بودن ؛ آنچه در ذات انسان است فعّال بودن (ایجاد فعل کردن)است ؛ نجّاری و آهنگری در اصل صفت انسان نیست بلکه عین خودفعل اوست ؛ لذا ما از فعل انسان اسمهایی مثل نجّار و آهنگر را انتزاع نموده و به انسان نسبت می دهیم نه از ذات او . انتزاع صفات و اسماء فعلی خدا نیز به همین ترتیب از نسبت خدا به فعلش انتزاع می شوند ؛ و فعل خدا همان مخلوقات است. بنا براین با صرف نظر از وجود مخلوقات نه رضا برای خدا معنی دارد نه غضب . به عبارت دیگر رضای خدا و غضب او عین خود مخلوق است ؛ لکن از آن جهت که این مخلوق رابطه ای با خدا دارد ،از آن مخلوق ،صفت و اسمی فعلی برای خدا انتزاع می کنیم.
3. خداوند متعال حکیم است ؛ و کار حکیم هدفمند و غایت دار است ؛ لذا هر موجودی در عالم ،دارای هدف و غایتی مشخص است ؛ انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست ؛ اما تفاوتی عمده بین انسان و دیگر موجودات وجود دارد ؛ و آن تفاوت این است که دیگر موجودات به صورت طبیعی و غریزی به سوی هدف خود به پیش می روند ولی سیر انسان به سوی هدف مطلوب خویش حرکتی ارادی است ؛ لذا اگر خود انسان ،خواست به آن هدف مشخصی که خداوند متعال ، انسان را برای آن آفریده است می رسد؛و آن هدف رسیدن انسان به مقام عبودیت و قرب الهی ؛ و اگر نخواست در این مسیر سیر نمی کند ؛ و در نتیجه به قرب الهی نمی رسد و از هدف انسانی دور می افتد . بنا بر این انسان به سبب داشتن اختیار ویژه در انتخاب هدف ،دو راه در پیش روی خود دارد ؛ که یکی به سوی خدا ( کمال محض ) و دیگری در جهت عکس آن به سوی نقص و جودی است؛ پس افراد انسان همه از یک نقطه ( انسان بالقوه بودن ) شروع به حرکت می کنند ؛ ولی در اثر سیر اختیاری خودشان به دو گونه موجود تبدیل می شوند ؛ گروهی الهی می شوند و گروهی دیگر غیر الهی ؛ خداوند متعال در این باره می فرماید:« إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّاکَفُوراً »(الإنسان/3) (ما راه را به او (انسان )نشان دادیم، خواه شاکر باشد(و پذیرا گردد) یا ناسپاس.)
آنگاه ما ، نسبت این دو گروه را به خدا لحاظ کرده ، از یکی صفت رضا و از دیگری صفت غضب را انتزاع می کنیم ؛ و می گوییم انسانهای الهی که به هدف خلقت خود(قرب الهی ) رسیده اند مورد رضایت خدا هستند و انسانهای غیر الهی که به هدف خلقت خود نرسیده اند مورد غضب خدا هستند؛ بنا بر این رضای خدا یعنی رو به خدا کردن و از نور الهی بهره بردن ؛ و غضب خدا یعنی پشت به خدا کردن و از نور الهی بی بهره شدن .
4. همه مخلوقات خدا ؛ در مسیر خدا و رو به سوی او در حرکتند ؛ « آسمانهاى هفتگانه و زمین و کسانى که در آنها هستند، همه تسبیح او مى گویند؛ و هر موجودى، تسبیح و حمد او مى گوید؛ ولى شما تسبیح آنها را نمى فهمید؛ او بردبار و آمرزنده است.» (الإسراء / 44) تنها بعضی از انسانها و جنّها هستند که در مسیر عکس اراده تشریعی خدا حرکت می کنند ؛ و روشن است که نتیجه قهری چنین حرکتی در نهایت تصادم با نظام هستی خواهد بود ؛ همه هستی با اراده خدا به سوی او باز می گردند ؛« أَلا إِلَى اللَّهِ تَصیرُ الْأُمُورُ »(الشورى / 53) و کسی قادر نیست در مقابل این قافله هستی مقاومت کند ؛ اگر هم کسی هم بتواند مدتی در مسیر عکس رودخانه هستی شنا کند در نهایت خسته شده و خود را تباه خواهد ساخت ؛ لذا هر عذاب الهی که به انسان بدکار می رسد ناشی از این است که او مسیری برخلاف اراده الهی (رضای الهی ) را طی می کند؛ لذا این عذابها ناشی از انتخاب غلط مسیر است ؛ انسان بدکار مثل کسی است که در خیابانی یک طرفه و شلوغ ، در مسیر خلاف حرکت می کند ؛ روشن است که چنین کسی دیر یا زود دچار تصادف خواهد شد.
5.محبت خداوند هماهنگ با رحمت، عدالت و حکمت او است و کلیه کارها و احکام او، مبتنی بر عدالت، حکمت و رحمت است. آری خداوند از مادر مهربان تر است و این امری قطعی و مسلم است؛ بلکه مهربانی های پدر و مادر و دیگران، همه جلوه هایی از رحمت و عنایت الهی است. چه او است که این همه عشق و محبت را در ضمیر والدین نهاده است تا آنان با میل و علاقه تمام تلاش خود را در جهت رشد فرزندان خود به کار گیرند. اما باید متوجه این نکته بود که بین محبت های الهی و غیر الهی، تفاوتی عمده وجود دارد و آن اینکه محبت مادر، غالباً احساسی بیش نیست و در بعضی از موارد برخلاف حکم عقل حق و عدالت است. در حالی که لطف و رحمت الهی هرگز جدا از عدل، حکمت و سنت های حکیمانه پروردگار در نظام خلقت نیست. بنابراین در اجرای عدالت نباید احساسات و عواطف را به قضاوت کشاند؛ چه آنکه خود موجب ظلمی بزرگ تر می شود. زشت کاری های مجرمان را در بسیاری از موارد، باید تنها با شمشیر عدالت پاسخ گفت، وگرنه:
ترحم بر پلنگ تیز دندان ستم کاری بود بر گوسپندان
برای توضیح بیشتر مطلب به چند نکته توجه شود:
رحمت خدا بی پایان است:
1-پیامبر اکرم فرمود: «خداوند بزرگ صد باب رحمت دارد یکی از آن را به زمین نازل کرده است و در میان مخلوقاتش تقسیم نموده و تمام عاطفه و محبتی که در میان مردم است از پرتو همان است، ولی نود و نه قسمت را برای خود نگاه داشته و در قیامت بندگانش را مشمول آن می سازد». (طبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 21؛ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج1، ص 24)
مهربانی مادر ذره ای از قطره رحمت الهی است، که حقیقتا ما وسعت رحمت الهی را نمی توانیم به تصویر بکشیم به قدری روز قیامت خداوند با بندگانش که اصل ایمان و توحید را حفظ کرده خوب برخورد می کند که حتی حاضر نیست امت آخر الزمان را مثلا در محضر خود پیغمبر محاکمه کند بلکه به تنهایی مورد حسابرسی قرار می دهد تا آبروی بنده اش حفظ شود. رحمت خدا به آن وسعتش که شفاعت پیامبران و امامان و علما و شهداء گوشه ای از رحمت الهی است در حالی شامل حال انسان می شود که همان مادر مهربان در آن روز از فرزندان فرار می کند و فرزندان از او فراری است. (عبس، ص 34-36)
به قدری رحمت خدا وسیع است که حتی شیطان هم به طمع می افتد خدا او را ببخشید و یا در مورد معاویه نقل شده که چرا این قدر خیانت می کنی؟ مگر قیامتی در کار نیست؟ گفت امیدوارم رحمت الهی دستم را بگیرد.
کدام مادری حاضر است اهانت های پسرش را با یک استغفار و اظهار توبه قبول نماید، و حال آن که خداوند گناهان بنده ار با توبه و اظهار پشیمانی قلبی می بخشد، از این بالاتر اگر مادری هم اهانت های فرزندش را ببخشد هرگز اهانت های او را فراموش نمی کند و آن اهانت را هدیه و نیکی به حساب نمی آورد، ولی خداوند آن قدر مهربان است که اگر کسی توبه کرد نه تنها زود راضی می شود و گناهان او را می بخشد و هیچ کینه از او در دل ندارد، بلکه به جای گناهان او ثواب می نویسد در سوره فرقان می خوانیم: «و کسی که توبه کند [از عمل زشت زنا و …] و عمل صالح انجام دهد خداوند بدیهای آنان را تبدیل به خوبی ها می کند و خداوند بخشنده و مهربان است». (فرقان، 70-71)
2- بسیاری از افراد در عالم برزخ تا قیامت تصفیه می شوند و وارد آتش جهنم نمی شوند و اگر هم آنجا تصفیه نشدند در صورتی که اصل ایمان را حفظ کرده باشند شفاعت انبیا و اولیا دست آنها را می گیرد. و یا ممکن است مدتی برای تصفیه وارد جهنم شوند و بعد نجات یابند علی کل حال آنهای که دائم جهنم می مانند افرادی است که معاند و لجوج و کافرند نه مذهبی که گناهی از آنها صادر شده، متأسفانه گاه در منبرها و صحبت ها به گونه ناصحیح مسائل بیان می شود به گونه ای که مردم فکر می کنند با یک گناه سریع خداوند طرف را وارد جهنم می کند.
3- مجازات های جهان دیگر، رابطه تکوینی قوی با گناهان دارد، رابطه عمل و جزاء در آخرت قراردادی نیست و حتی رابطه علی و معلولی نیست بلکه بالاتر از آن است یعنی رابطه «عینیت» و «اتحاد» است یعنی آنچه که در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده می شود تجسم خود عمل آنهاست قرآن کریم می فرماید: «روزى که هر کسى آنچه کار نیک به جاى آورده و آنچه بدى مرتکب شده حاضر شده مى یابد و آرزو مى کند کاش میان او و آن [کارهاى بد] فاصله اى دور بود و خداوند شما را از [کیفر] خود مى ترساند و [در عین حال] خدا به بندگان [خود] مهربان است». (آل عمران، 30) و در جای دیگر می فرماید: «آنچه را انجام داده اند حاضر یابند و پروردگار تو به هیچ کس ستم روا نمى دارد». (کهف، 49)
و فرمود: «آن روز مردم [به حال] پراکنده برآیند تا [نتیجه] کارهایشان به آنان نشان داده شود آن روز مردم [به حال] پراکنده برآیند تا [نتیجه] کارهایشان به آنان نشان داده شود و هر که هموزن ذره اى بدى کند [نتیجه] آن را خواهد دید». (زلزال، 7-8)
درست مانند انسانی که سم خورده خود را برای همیشه از پا درآورد. و یا با چیزی چشمش را کور کرده برای همیشه کور خواهد بود ….