خانه » همه » مذهبی » تجلی برائت در زیارت عاشورا

تجلی برائت در زیارت عاشورا


تجلی برائت در زیارت عاشورا

۱۳۹۴/۱۱/۱۹


۱۲۳ بازدید

آیا لعن در زیارت عاشورا با آیات قرآن و روایات و اخلاق اسلامی سازگار است؟

لعن در لغت به معنای راندن و دور کردن است[ مفردات راغب، ص 741.].

و در قرآن مجید به صورت های گوناگون ارائه شده است.

گاهی لعن در قرآن به صراحت از سوی خداوند آمده است:

(((إِنَّ الَّذِینَ یُؤذُونَ اللّه وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّه فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً)))[ احزاب (33)، آیه 57.]؛

«بی گمان، کسانی که خدا و پیامبر او را آزار می رسانند، خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابی خفت آور آماده ساخته است».

(((وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلاّ فِتْنَةً لِلنّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَما یَزِیدُهُمْ إِلاّ طُغْیاناً کَبِیراً)))[ اسراء (17)، آیه 60.].

مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیه اشارتی دقیق ارائه کرده اند: حاصل معنای (((وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلاّ فِتْنَةً لِلنّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ))) این شد که ما شجره ملعونه در قرآن را قرار ندادیم مگر فتنه برای مردم و بوته امتحانی که یک یک مردم در آن آزمایش گردند و ما به همه آنان احاطه داریم…

روایات عامه و اتفاق احادیث خاصه تأیید می کند، که مراد از رؤیا در این آیه، خوابی است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره بنی امیه و شجره ملعونه این دودمان است[ ترجمه المیزان، ج 13، ص 192.].

و نیز در تفاسیر روایی آمده است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در عالم رؤیا دیدند که بنی امیه بر بالای منبرش رفته اند به همین خاطر اندوهناک شد. خداوند وحی فرستاد که غم مخور دنیایی است که به دست می آورند (و در آخرت بهره ای ندارند)…[ الدر المنثور، سیوطى، ج 4، ص 191.].

و آیا اگر قرآن مجید این شجره خبیثه ملعونه را لعنت فرستاد مجوزی نمی شود که ما نیز این خاندان و خاندان های مانند مروان و زیاد را لعنت نمائیم؟

در حادثه عاشورا چه گروهی، فرزند رسول خدا را به شهادت رساندند و آیا این شهادت حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) – که از اهل بیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) طبق شواهد تاریخی و تفسیری به شمار می رود – آزار رساندن به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و خداوند به شمار می رود یا خیر؟ و آیا این جریان مصیبت بار، قتل مؤمن محسوب می شود یا خیر؟

شاید این پرسش مطرح شود که در قرآن مجید آمده است که به خدایان کفار و مشرکان دشنام ندهید تا آنان خدای شما را دشنام ندهند و یا در نهج البلاغه امام علی(علیه السلام) هنگامی که در جنگ صفین، لشکریانش در مقابل دشنام های لشکریان معاویه، زبان به دشنام آنان گشودند آنان را از دشنام دادن منع کردند و گفتند که:

«انی اکره لکم ان تکونوا سبابین…»[ نهج البلاغه، خ 206.]؛ «من خوش ندارم شما دشنام دهنده باشید…».

پس چگونه است که در زیارت عاشورا این همه لعن و دشنام تکرار شده است؟

آن گونه که اشارت رفت در قرآن مجید نسبت به تحقیر و دشنام به خدایان و بتها تذکر داده شد و رفتار پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در طول زندگانی شریف شان نیز گویایی بیشترین احترام و اکرام حتی نسبت به مخالفان و دشمنان و مدارای با آنان بوده است و اگر انسانی چه مسلمان و چه غیرمسلمان به سخنان امام الموحدین علی(علیه السلام) بنگرد این حقیقت را در می یابد که آن حضرت نیز در کمال ادب و احترام با مخالفان سخن گفته اند و این اشاره که دستور به منع دشنام معاویه و یارانش داده اند خود نشان از آن روحیه والا دارد.

باید به این نکته مهم توجه داشته باشیم که «لعن» به معنای بیزاری و دوری از رحمت الهی است و «سبّ» به معنای دشنام و ناسزاگویی است. مؤمنان از ناسزاگویی به دور هستند، اما اعلان لعن نشانه ایمان و باور دینی و جداسازی راه خود از دشمنان خدا و دین پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)‌ است.

در جوامع امروزی نیز شعار مرگ بر… که در مبارزات سیاسی اجتماعی علیه کسانی داده می شود نیز موجب نفرت و تأثیر روانی خاص در جامعه است. اگر این اعلام نفرت توسط گروه حق و جویای حقیقت انجام شود موجب روشنگری، بیداری و توجه دادن به ابعاد سیاسی اجتماعی دین است.

حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در نهج البلاغه نسبت به خطر بنی امیه هشدار می دهد و به ستمگری هایش علیه دین و مردم، خبر می دهد[ «الا و ان اخوف الفتن عندى علیکم فتنه بنى امیه فانها فتنه عمیاء مظلمه…».].

«آگاه باشید همانا ترسناک ترین فتنه ها در نظر من، فتنه بنی امیه بر شماست، فتنه ای کور و ظلمانی که سلطه اش همه جا را فراگرفته و بلای آن دامن گیر همه نیکوکاران است… فتنه های بنی امیه پیاپی با چهره ای زشت و ترس آور و ظلمتی مانند تاریکی عصر جاهلیت بر شما فرود می آید»[ نهج البلاغه، ترجمه دشتى، خ 93، ص 123.].

امام علی(علیه السلام) می فرماید:

«آگاه باشید تیره روزی ها و آزمایش ها همانند زمان بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، بار دیگر به شما روی آورد به خدایی که پیامبر را به حق مبعوث کرد سخت آزمایش می شوید چون دانه ای که در غربال ریزند یا غذایی که در ریگ گذارند به هم خواهید ریخت، زیر و رو خواهید شد… آنان که سابقه ای در اسلام داشتند و تاکنون منزوی بودند بر سر کار آیند و آنها که به ناحق، پیشی گرفتند، عقب زده خواهند شد»[ نهج البلاغه، ترجمه دشتى، خ 16، ص 39.].

هنگامی‌که محمدبن ابی بکر به حکومت منصوب گردید نامه ای به معاویه نوشت که در آن به بیان فضائل امام علی در جهاد و حلم و سبقت در اسلام و… و ذکر مطاعن و خباثت های معاویه اشاره کرد و در آن معاویه را «انت اللعین ابن اللعین» خطاب نمود[ نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 3، ص 189.].

برخی از روایات درباره ابوسفیان و معاویه در این جا آورده می شود که در لسان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مورد لعن قرار گرفته اند:

روایتی را صاحب الغدیر از عبداللّه بن عمر نقل کرده که روزی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، ابوسفیان را دیدند که سواره و معاویه و برادرش دهانه کش و ستور رانند چون به آنها نظر افکندند فرمودند: «اللهم العن الراکب و القائد و السائق»[ الغدیر، امینى، ج 10، ص 173.].

و نیز از ابوذر غفاری نقل کرده که به معاویه گفت: از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در حالی‌که تو از کنارش می گذشتی شنیدیم که فرمود: خدایا او را لعنت کن و او را جز با خاک گور سیر مگردان[ «اللهمَّ اللعنه و لاتشبعه الا بالتراب»، الغدیر، ج 10، ص 177، بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات: چاپ اول، 1414].

زندگی ابوسفیان و فرزندش چه قبل و چه بعد از اسلام آوردن ظاهری، گویای این حقیقت است که آنان اسلام را پوششی بر رفتار قدرت‌طلبانه خویش قرار داده بودند و مطالعه کتاب های تاریخی از شیعه و سنی ما را به این حقیقت رهنمون می سازد.

در ستمکار بودن و عدم اعتقاد و پای بندی معاویه به اصول دین اسلام، مورخان و محققان بسیاری تحقیق و پژوهش و تأکید کرده اند و ما در این جا قصد بازشناسی یا رونمایی شخصیت ایشان را نداریم اما به برخی موارد از اقدامات ایشان که مستوجب لعنت است و در کلام امام حسین(علیه السلام) آمده است اشاره می شود.

«ای معاویه، تو و دوستان و یاران تو حزب و فرقه ای ستمکارید که دست دوستی به‌سوی شیطان دراز کرده اید، آیا تو قاتل «حجربن عدی» و یاران نمازگزار و خداپرست او نیستی؟ و این تو نبودی که پنجه ستمگرانه ات را به خون بندگان ستایشگر خداوند رنگین کردی؟ آنان پاک مردانی بودند که تن به زیر بار ستم و ستمکار نمی دادند. آیا تو کشنده «عمربن الحمق» همنشین پیامبر خدا نبودی؟ هیچ می دانی خون چه نازنین مردی را بر خاک ریختی؟ ای معاویه تو چنین مردی را به خاک هلاکت افکندی در حالی که با او پیمان بستی و او را امان دادی! ای معاویه گویی تو از این امت نیستی و این امت هم از تو نیستند، آیا تو قاتل حضرمی نیستی؟ زیادبن سمیه به تو نوشت که حضرمی بر دین علی بن ابیطالب است و تو در پاسخ او نوشتی که هر که بر روش علی(علیه السلام) است او را از دم شمشیر بگذران و او هم به امر تو چنین کرد و خون پاک حضرمی و دیگر یاران علی(علیه السلام) را بی رحمانه به خاک ریخت و پیکر آن آزاد مردان مسلمان را قطعه قطعه کرد… تو آنان را کشتی بی آنکه کسی را کشته باشند و با تو به جنگ و ستیزه برخیزند، تو آنان را نکشتی مگر این که ذکر فضائل ما را می کردند و حق خاندان نبوت را بزرگ می شمردند… من در این تجاوزها و ستمگری های تو هیچ چیز نمی بینم مگر این که به خودت زیان می رسانی و از دین محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بیزاری می جویی و مردم را آزار می دهی…»[ فرهنگ جامع سخنان امام حسین(علیه السلام)، ص 286.].

روایتی در خصال شیخ صدوق از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) به نقل از پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شده است که فرمودند:

«شش گروه مورد لعنت خداوند و پیامبران مستجاب الدعوة قرار گرفته اند که عبارتند از: تغییردهنده کتاب خدا، تکذیب کننده قدر الهی، مخالف و تغییردهنده سنت پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، هتک کننده حرمت ذریه و عترت من، کسی که به زور و ستم به قدرت برسد تا آنان را که خدا خوار کرده، عزت بخشد و آنان که عزت بخشیده را خوار نماید، آن کس که غنیمت بیت المال مسلمانان را به خود اختصاص می دهد و آن را حلال نماید»[ «ستة لعنهم اللّه و کل نبى مجاب: الزائد فى کتاب اللّه ، المکذب بقدراللّه ، التارک لسنتى، المتسلط بالجبروت لیذل من اعزه اللّه و یعز من اذله اللّه ، المستحل من عترتى ما حرم اللّه ، و المستأثر بفى ء المسلمین المستحل له»، خصال، شیخ صدوق، ترجمه کمره اى، ص 300].

درباره لعنت بر زمینه‌سازان و حامیان و پیروان آن ستمگران – که در زیارت عاشورا آمده است – به اختصار اشاره می شود.

امام علی(علیه السلام) در نهج البلاغه می فرمایند:

«ای مردم همانا مردم را رضامندی و بیزاری به هم گرد می آورد. ناقه صالح را یک نفر پی کرد ولی خدا همه آنها را عذاب کرد چون همه بدان رضایت داشتند»[ نهج البلاغه، صبحى صالح، خ 201.].

خداوند سبحان فرمود:

(((فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِینَ)))[ شعرا (26)، آیه 157.].

امام علی(علیه السلام) فرمود:

«آن که از کار مردمی خشنود باشد چونان کسی است که همراه آنان بوده و هر کسی که به باطلی روی آورد دو گناه بر عهده او باشد، گناه کردار باطل و گناه خشنودی به کار باطل»[ نهج البلاغه، دشتى، ح 154.].

امام صادق(علیه السلام) از امام علی(علیه السلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود:

«آن که مرتکب ستم شده و آن که از کار وی ابراز رضایت کرده و آن که وی را یاری داده، هر سه شریک هستند»[ «العامل بالظلم و الراضى به والمعین علیه شرکاء ثلاثه»، (وسائل الشیعه، ج 11، ص 410 ؛ کتاب الامر به المعروف و النهى عن المنکر ؛ بیروت، دارالاحیاء التراث العربى، چاپ ششم 1412)].

بی تردید، دعای مأثور امام سجاد(علیه السلام) در صحیفه سجادیه – که از لحاظ سندی و متن کاملاً وثاقت دارد – به عنوان تأیید و تأکید بیشتر می تواند مورد تأمل و توجه قرار گیرد: «خدایا دشمنان آنان را از گذشتگان و آیندگان، و کسانی را که به دشمنی این قوم رضا داده اند و همه هم کیشان و پیروان آنان را لعنت فرست»[ «اللهم العن اعداءهم من الاولین و الاخرین و من رضى بفعالهم و اشیاعهم و اتباعهم»، صحیفه سجادیه، فراز 11، دعاى 48.].

در این فراز کوتاه امام سجاد(علیه السلام) به چند گروه اشاره دارند:

1. درخواست لعن برای دشمنان محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و آل محمد(علیهم السلام) از نخستین تا آخرین.

2. درخواست لعن برای آنان که راضی به اقدامات دشمنان محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و آل محمد(علیهم السلام) بوده اند و هستند.

3. پیروان و حمایت کنندگان از دشمنان و مخالفان محمد و آل محمد.

این تعبیر در زیارت عاشورا به چند بیان و به طور آشکار آمده است.

سخن پایانی

صحت صدور زیارت عاشورا و اتقان متن آن، در دو حوزه ولایت و برائت، از بزرگ ترین آموزه های دینی است. سلام دادن و نفرین فرستادن نیز، گویای جهت گیری ارزشی انسان و جبهه گیری آن می باشد.

سلام ها و ادعیه زیارت عاشورا مفاهیم بلند ارزشی و آرمان والای انسان الهی را نشان می دهد، آرزوی حضور در دولت کریمه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، آرزوی زندگانی و مرگی چون زیستن و مردن محمد و آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)، آرزوی رسیدن به مقام محمود، آرزوی پایداری بر دین و حسینی بودن و حسینی ماندن، انتظار رسیدن به شفاعت امام حسین(علیه السلام) و… دریایی از خودسازی، الهی شدن، خداگونگی و… را نشان می دهد. و در کمال بیان حق و صدق و دین، روح مبارزه و جهاد را نیز زنده نگه می دارد.

روایات فراوان در بیان پاداش و فضلیت زیارت امام حسین(علیه السلام) و تأکید و عدم تقیید آن به زمان خاص و یا مکان خاص و یا با الفاظی خاص، خود گویای عظمت این زیارت است.

البته به واعظان و سخنوران و مداحان گرامی پیشنهاد می شود که بر پایه ادبیات زیارت عاشورا، در نام بردن برخی از شخصیت ها در لعن و نفرین و تبری، خودداری نمایند و موجب تفرقه و تشتت و نیز خشونت دیگران نشوند و همانند کلام متین امیر بیان و پیشوای متقیان امام علی(علیه السلام)، حرمت برخی از شخصیت ها را مراعات نمایند؛ اما درباره عده ای دیگر می توان به صراحت سخن گفت و آن انگیزه و اندیشه حاکم را به روشنی مورد نقد و داوری قرار داد و حتی متجاهران به فسق و فجور به نام مورد لعن و نفرین و تبری قرار گیرند.

جامعه اسلامی بالاخص قشر فرهیخته حوزوی و دانشگاهی می تواند در پرتو این زیارت بزرگ در اندیشه و انگیزه، درس آموز مدرسه کربلا و زیارت عاشورا باشد. زیستن و گریستن، اندیشیدن و فریاد زدن، دوست داشتن و نفرت ورزیدن و بالاخره مانند شدن را، بازکاوی نمایند و زمینه های رسیدن به مقام ولایت اهل‌بیت(علیهم السلام) را، – فارغ از شعار دادن و هیاهوهای برخی مدعیان و ناآگاهان و خرافه پرستان – آماده نمایند.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد