۱۳۹۵/۱۰/۳۰
–
۱۶۳۹ بازدید
با اینکه پرسش مبهم است ولی به نظر میرسد که مقصود، مبانی کلامی و فلسفی اخلاق باشد. با این نگاه اشارهای به بحث میشود.
با اینکه پرسش مبهم است ولی به نظر میرسد که مقصود، مبانی کلامی و فلسفی اخلاق باشد. با این نگاه اشارهای به بحث میشود.
پیشفرضها و مبانی فلسفى، کلامى و انسانشناختى اخلاق الهی، را میتوان در موارد زیر بیان کرد:
1. مبانی فلسفى: از جمله پیشفرضها و مبانی فلسفى متخلق شدن انسان به اخلاق الهی این است که انسان مرکب از دو جوهر متمایز روح و جسم است. با صرفنظر از چگونگى پیدایش آن دو، جسم بسترى براى رُشد و سعادت و یا سقوط و شقاوت روح و جان آدمى است. بنابراین، حقیقت وجودى انسان را روح او تشکیل میدهد. روح آدمى مجرد از جسم و بدن است و هنگام مرگ بینیاز از بدن مادى میگردد. روح است که درد و رنج و لذت و سعادت را درک میکند و کمال انسان در کمالِ او است. نفس جاودانه است و کمال و سعادت آن را باید در مجموعه حیات دنیوى و اخروى آن جست وجو نمود. 1
2. مبانى کلامى: حکیمانهبودن آفرینش عالم و آدم از مبانى کلامى اخلاق الهی است. علم اخلاق نسخه اجرایى چگونگى تحقق این هدف است. بدیهى است که با انکار حکمت و هدفمندى در آفرینش ، شیوه تحقق این هدف مفهومى ندارد و اخلاق ضرورت منطقى نخواهد داشت. ولى اثبات هدفمندبودن خلقت و تفسیر هدف آن، در علم کلام صورت میگیرد و علم اخلاق با پذیرش این مبنا و تفسیر ارائه شده از هدف کلان پیدایش عالم و آدم، در صدد تبیین آن و پیشنهاد طرح عملى براى تحقّق آن است. 2
هدف خداوند از خلقت آدم، رأس هرم اخلاق اسلامى را تشکیل میدهد؛ چنانکه از تعابیر قرآن و روایات بر میآید انسان خلیفه و جانشین خداوند در زمین است. 3 از حاصل سیر عقلانى حکیمان نیز بر میآید که خداوند در خلقت عالم، هدفى وراى ذات خویش نداشته است. طبق آنچه عارفان و سالکان در نتیجه سلوک معنوى خود بدان دست یافتهاند و بر اساس آنچه در معارف دینى است، جهتگیرى همه عناصر و فضایل در اخلاق اسلامى به سوى این است که آدمى در کار عالم مؤثرى جز خدا نبیند و خود نیز با اراده و اختیار، در ابعاد مختلف وجودى خویش در حدّ توان و امکان، تجلیگاه اسما و صفات خداوند باشد: در مهربانى مظهر رحمت الهى، در سخاوت مظهر جود خداوند، در خشم و غضب مظهر انتقام حق و …. این همان مقصدى است که گاه از آن به مقام «خلیفه الهى» و برخى به مقام «لقا و فنا» و عدهاى به مقام «قرب الهى» و امثال اینها تعبیر میکنند.
یکى دیگر از مبانى کلامى اخلاق اسلامى، باور به جاودانگى انسان و اعتقاد به حسابرسى اخروى و در نتیجه پاداش و کیفر در آن جهان است. باور به معاد، حسابرسى اخروى و بهشت و جهنم را میتوان ضامن کارآمدى و کارکرد اخلاق اسلامى در تحقق اهداف خلقت دانست.
به قطع، بدون وجود چنین رُکنى، اخلاق اسلامى استوار نخواهد شد؛ بلکه حتى نمیتوان سخن از یک نظام اخلاقى کارآمد به میان آورد. تأکیدات فراوان قرآن و روایات بر باور به معاد و حتى تأثیر گمان به آن در ساماندهى و اصلاح رفتار انسانها در دنیا نیز در همین راستا قابل تفسیر است. البته اثبات معاد، چگونگى آن و شیوه حسابرسى و پاداش و کیفر در آن روز، در علم کلام بیان میشود و در علم اخلاق به عنوان یکى از پیشفرض هاى مسلّم و یکى از بنیادهاى مستحکم آن است. 4
بنابراین، انسان ایمانی، انسان اخلاقی است؛ زیرا بنیاد دین بر اخلاق است و فلسفه و هدف آموزههای وحیانی اسلام، تخلق انسان به خلق الله است که از آن به خلق عظیم نیز یاد میشود؛ چرا که خداوند انسان را آفرید تا در مقام خلافت الهی قرار گیرد و مظهر رب العالمین شود. دستیابی به این هدف؛ یعنی ربانی و خلیفه الهی شدن، متوقف به خدایی شدن است. از اینرو، لازم است انسان براساس آموزههای وحیانی اسلام عمل کند تا انسانی متأله؛ یعنی متخلق به صفات و اخلاق الهی شود.
در اخلاق اسلامی ما با دو نوع صفت مواجه هستیم. صفات رحمانی و صفات شیطانی. متخلق شدن به اخلاق الهی یعنی جذب صفات رحمانی و تخلیه شدن از صفات شیطانی. تمام صفات بد ریشه در جهل و تاثیرات شیطانی دارد و تمام صفات خوب ریشه در خداوند و تاثیرات رحمانی دارد. بنابراین راه متخلق شدن به اخلاق الهی تخلیه از صفات رذیله و نهادینه کردن فضایل صفات در روح انسان است. موفق باشید.
_________________________________
1 . برای آگاهی بیشتر به این منابع مراجعه شود: صدرالدین شیرازى، الاسفار الاربعة، ج 8؛ ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج 3، نمط هفتم؛ سهروردى، شهاب الدین، مجموعه آثار، ج 2؛ علامه حلّى، کشف المراد، مقصد دوم.
2 . دیلمى، احمد، اخلاق اسلامى، قم، دفتر نشر معارف، چاپ دوم، 1380ش، ص 60.
3 . از جمله ر. ک: سوره بقره، آیه 30.
4. ر. ک: صدرالدین شیرازى: الاسفار الاربعة، ج 9؛ ابن سینا: الاشارات و التنبیهات، ج 3، نمط 8؛ علامه حلى: کشف المراد، مقصد ششم.
پیشفرضها و مبانی فلسفى، کلامى و انسانشناختى اخلاق الهی، را میتوان در موارد زیر بیان کرد:
1. مبانی فلسفى: از جمله پیشفرضها و مبانی فلسفى متخلق شدن انسان به اخلاق الهی این است که انسان مرکب از دو جوهر متمایز روح و جسم است. با صرفنظر از چگونگى پیدایش آن دو، جسم بسترى براى رُشد و سعادت و یا سقوط و شقاوت روح و جان آدمى است. بنابراین، حقیقت وجودى انسان را روح او تشکیل میدهد. روح آدمى مجرد از جسم و بدن است و هنگام مرگ بینیاز از بدن مادى میگردد. روح است که درد و رنج و لذت و سعادت را درک میکند و کمال انسان در کمالِ او است. نفس جاودانه است و کمال و سعادت آن را باید در مجموعه حیات دنیوى و اخروى آن جست وجو نمود. 1
2. مبانى کلامى: حکیمانهبودن آفرینش عالم و آدم از مبانى کلامى اخلاق الهی است. علم اخلاق نسخه اجرایى چگونگى تحقق این هدف است. بدیهى است که با انکار حکمت و هدفمندى در آفرینش ، شیوه تحقق این هدف مفهومى ندارد و اخلاق ضرورت منطقى نخواهد داشت. ولى اثبات هدفمندبودن خلقت و تفسیر هدف آن، در علم کلام صورت میگیرد و علم اخلاق با پذیرش این مبنا و تفسیر ارائه شده از هدف کلان پیدایش عالم و آدم، در صدد تبیین آن و پیشنهاد طرح عملى براى تحقّق آن است. 2
هدف خداوند از خلقت آدم، رأس هرم اخلاق اسلامى را تشکیل میدهد؛ چنانکه از تعابیر قرآن و روایات بر میآید انسان خلیفه و جانشین خداوند در زمین است. 3 از حاصل سیر عقلانى حکیمان نیز بر میآید که خداوند در خلقت عالم، هدفى وراى ذات خویش نداشته است. طبق آنچه عارفان و سالکان در نتیجه سلوک معنوى خود بدان دست یافتهاند و بر اساس آنچه در معارف دینى است، جهتگیرى همه عناصر و فضایل در اخلاق اسلامى به سوى این است که آدمى در کار عالم مؤثرى جز خدا نبیند و خود نیز با اراده و اختیار، در ابعاد مختلف وجودى خویش در حدّ توان و امکان، تجلیگاه اسما و صفات خداوند باشد: در مهربانى مظهر رحمت الهى، در سخاوت مظهر جود خداوند، در خشم و غضب مظهر انتقام حق و …. این همان مقصدى است که گاه از آن به مقام «خلیفه الهى» و برخى به مقام «لقا و فنا» و عدهاى به مقام «قرب الهى» و امثال اینها تعبیر میکنند.
یکى دیگر از مبانى کلامى اخلاق اسلامى، باور به جاودانگى انسان و اعتقاد به حسابرسى اخروى و در نتیجه پاداش و کیفر در آن جهان است. باور به معاد، حسابرسى اخروى و بهشت و جهنم را میتوان ضامن کارآمدى و کارکرد اخلاق اسلامى در تحقق اهداف خلقت دانست.
به قطع، بدون وجود چنین رُکنى، اخلاق اسلامى استوار نخواهد شد؛ بلکه حتى نمیتوان سخن از یک نظام اخلاقى کارآمد به میان آورد. تأکیدات فراوان قرآن و روایات بر باور به معاد و حتى تأثیر گمان به آن در ساماندهى و اصلاح رفتار انسانها در دنیا نیز در همین راستا قابل تفسیر است. البته اثبات معاد، چگونگى آن و شیوه حسابرسى و پاداش و کیفر در آن روز، در علم کلام بیان میشود و در علم اخلاق به عنوان یکى از پیشفرض هاى مسلّم و یکى از بنیادهاى مستحکم آن است. 4
بنابراین، انسان ایمانی، انسان اخلاقی است؛ زیرا بنیاد دین بر اخلاق است و فلسفه و هدف آموزههای وحیانی اسلام، تخلق انسان به خلق الله است که از آن به خلق عظیم نیز یاد میشود؛ چرا که خداوند انسان را آفرید تا در مقام خلافت الهی قرار گیرد و مظهر رب العالمین شود. دستیابی به این هدف؛ یعنی ربانی و خلیفه الهی شدن، متوقف به خدایی شدن است. از اینرو، لازم است انسان براساس آموزههای وحیانی اسلام عمل کند تا انسانی متأله؛ یعنی متخلق به صفات و اخلاق الهی شود.
در اخلاق اسلامی ما با دو نوع صفت مواجه هستیم. صفات رحمانی و صفات شیطانی. متخلق شدن به اخلاق الهی یعنی جذب صفات رحمانی و تخلیه شدن از صفات شیطانی. تمام صفات بد ریشه در جهل و تاثیرات شیطانی دارد و تمام صفات خوب ریشه در خداوند و تاثیرات رحمانی دارد. بنابراین راه متخلق شدن به اخلاق الهی تخلیه از صفات رذیله و نهادینه کردن فضایل صفات در روح انسان است. موفق باشید.
_________________________________
1 . برای آگاهی بیشتر به این منابع مراجعه شود: صدرالدین شیرازى، الاسفار الاربعة، ج 8؛ ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج 3، نمط هفتم؛ سهروردى، شهاب الدین، مجموعه آثار، ج 2؛ علامه حلّى، کشف المراد، مقصد دوم.
2 . دیلمى، احمد، اخلاق اسلامى، قم، دفتر نشر معارف، چاپ دوم، 1380ش، ص 60.
3 . از جمله ر. ک: سوره بقره، آیه 30.
4. ر. ک: صدرالدین شیرازى: الاسفار الاربعة، ج 9؛ ابن سینا: الاشارات و التنبیهات، ج 3، نمط 8؛ علامه حلى: کشف المراد، مقصد ششم.