ترک اولی ، گناه آدم علیه السلام
۱۳۹۸/۰۷/۲۵
–
۳۴۳۰ بازدید
با سلام
ایا حضرت ادم گناه کردند و یا ترک اولی انجام دادند؟
اصلا ترک اولی چیست…
ـ باید توجّه داشت که ترک اولی بسته به افراد و مراتب یقین آنها متفاوت است. در برخی افراد ترک اولی را می توان به معنی ترک مستحبّ یا ارتکاب مکروه دانست ؛ امّا در برخی دیگر ، به معنی ترک امر مستحبّ یا ارتکاب امر مکروه نیست ؛ بلکه به معناى ترک مستحبّ برتر و انجام مستحبّ کم ارزشتر است. ممکن است نبی یا امام گاه به انجام امر مستحبی امر نموده ولی خود آن را ترک نماید تا به این وسیله توهّم وجوب آن امر را در اذهان مخاطبین خنثی نمایند ؛ یا ممکن است نبی یا امام از مقدّم نمودن یک امر مستحبّ بر امر مستحبّ دیگر نهی کند ولی خود آن را مقدّم بدارد تا مخاطبین از نهی او حرمت را استنباط نکنند. امّا نبی یا امام این را به امر خدا انجام می دهند نه از روی غفلت یا سهو و خطا. مرتبه رقیقتر ترک اولی که ممکن است از برخی انبیاء علیهم السلام سر بزند ، این است که از بین دو امر مباح ، آن را که به استحباب نزدیکتر است ترک نمایند.
انبیاء علیهم السلام از تیررس شیطان خارج بوده ساحت قدسشان به گناه که سهل است به ترجیح مستحبّ مرجوح بر مستحبّ راجح نیز آلوده نمی شود. این بزرگواران از تمام انحرافات شرعی و از جمیع حجب ظلمانی رها گشته اند. لکن برای آنها نیز حجبی نورانی وجود دارد که باید از آنها گذر نمایند. لذا ترک اولی برای این بزرگواران در حوزه ای فراتر از حوزه شرع است.
پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام معتقدند انبیاء از هر گناه و خطایى مصون و محفوظ هستند ـ چه آنچه مربوط به باب اعتقادات و تبلیغ احکام دین است و چه آنچه مربوط به اعمال و کارهاى روزمرّه، چه قبل از نبوّت و چه بعد از نبوّت ـ (1) معتقدند که آدم هرگز مرتکب گناهى نشد و نهى خداوند از آن درخت ممنوع، نهى تحریمى نبود، بلکه تنها کار مکروهى براى آدم بود، ولى از آن جا که مقام انبیا مخصوصاً آدم که مسجود همه فرشتگان واقع گشت آن قدر والا و عالى است که حتّى انتظار مکروهى از آنان نمى رود، هنگامى که مرتکب چنین کارى شوند از سوى خداوند شدیداً مواخذه خواهند شد که گفته اند: «حَسَناتُ الاَبْرارِ سَیِّیاتُ الْمُقَرَّبینَ»؛ (کارهاى خوب نیکان به منزله گناه مقرّبان است)!به تعبیر دیگر، گناه بر دو قسم است: گناه مطلق و گناه نسبى. گناه مطلق، چیزى است که براى همه گناه است مانند دروغ و دزدى و شرب خمر، ولى گناه نسبى، آن است که نسبت به عموم مردم گناه نیست، بلکه شاید براى بعضى، عمل مستحبى محسوب شود امّا همین عمل مباح یا مستحب، اگر از مقرّبان درگاه الهى صادر شود دور از انتظار است و واژه عصیان بر آن اطلاق مى شود امّا نه به معناى گناه مطلق، بلکه گناه نسبى و منظور از ترک اولى هم، همین است.
بعضى نیز گفته اند که نهى آدم از درخت ممنوع، نهى الهى(مولوى) نبود، بلکه نهى ارشادى بود همانند دستور طبیب که مى گوید: فلان غذا را نخور که بیمارى تو طولانى مى شود. بدیهى است مخالفت طبیب، نه توهینى به طبیب است و نه گناه و عصیانى نسبت به فرمان او، بلکه نتیجه آن درد و رنجى است که عاید مخالفت کننده مى شود.
در بعضى از آیات مربوط به جریان آدم، اشاره اى به این معنا دیده مى شود: «فَقُلْنا یا آدَمُ اِنَّ هذا عَدوّ لَکَ وَ لِزَوْجِکَ فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّهِ فَتَشْقى»؛ (به آدم گفتیم این [ابلیس] دشمن تو و همسر توست، مبادا شما را از بهشت بیرون کند که به درد و زحمت خواهید افتاد). (2)
در بعضى از روایات نیز آمده که آدم هرگز از آن درخت ممنوع نخورد، بلکه از درختهاى مشابه آن خورد و لذا شیطان به هنگام وسوسه به آنها گفت: خداوند شما را از این درخت نهى نکرده (یعنى از دیگرى نهى کرده): «وَ قالَ ما نَهیکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَهِ». (3)
توجّه به این نکته نیز لازم است که قرآن مى گوید: ابلیس براى آدم سوگند یاد کرد که من خیرخواه شما هستم که مى گویم از این درخت بخورید: «وَ قاسَمَهُما اِنّى لَکُما لَمِنَ النّاصِحینَ». (4) و تا آن روز، نه آدم و نه حوّا، سوگند دروغى را نشنیده بودند و به همین جهت تحت تاثیر وسوسه شیطان واقع شدند. البتّه اگر آنها دقّت مى کردند پى به دروغ ابلیس مى بردند؛ زیرا قبل از این سخن، از خداوند شنیده بودند که شیطان دشمن آنهاست و به یقین نباید به قسمهاى دشمن اعتماد کرد و او را خیر خواه دانست. (5)
_________________________________________________
(1) . «ابن ابى الحدید» مى گوید: به اعتقاد امامیّه جایز نیست خداوند پیغمبرى را مبعوث کند که کار زشتى قبل از نبوّت از او سر زده باشد نه گناه کبیره، نه صغیره، نه از روى عمد و نه خطا و نه به خاطر اشتباه؛ و این مذهب منحصر به امامیّه است زیرا اصحاب ما (اهل سنّت) گناهان کبیره را پیش از نبوّت ممنوع مى دانند ولى گناهان صغیره را اگرموجب تنفّر نباشد ممنوع نمى شمرند. سپس مى افزاید: امامیّه این سخن را درباره امامان (دوازده گانه) نیز جارى مى دانند و براى آنها مقام عصمت مطلقه همچون انبیا قائلند.(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 7، ص 10).
(2) . سوره طه، آیه 117.
(3) . تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 11، ح 34، سوره اعراف، آیه 20.
(4) . سوره اعراف، آیه 21.
(5) . پیام امام امیر المومنین علیه السلام ، ج 1، ص 204.
انبیاء علیهم السلام از تیررس شیطان خارج بوده ساحت قدسشان به گناه که سهل است به ترجیح مستحبّ مرجوح بر مستحبّ راجح نیز آلوده نمی شود. این بزرگواران از تمام انحرافات شرعی و از جمیع حجب ظلمانی رها گشته اند. لکن برای آنها نیز حجبی نورانی وجود دارد که باید از آنها گذر نمایند. لذا ترک اولی برای این بزرگواران در حوزه ای فراتر از حوزه شرع است.
پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام معتقدند انبیاء از هر گناه و خطایى مصون و محفوظ هستند ـ چه آنچه مربوط به باب اعتقادات و تبلیغ احکام دین است و چه آنچه مربوط به اعمال و کارهاى روزمرّه، چه قبل از نبوّت و چه بعد از نبوّت ـ (1) معتقدند که آدم هرگز مرتکب گناهى نشد و نهى خداوند از آن درخت ممنوع، نهى تحریمى نبود، بلکه تنها کار مکروهى براى آدم بود، ولى از آن جا که مقام انبیا مخصوصاً آدم که مسجود همه فرشتگان واقع گشت آن قدر والا و عالى است که حتّى انتظار مکروهى از آنان نمى رود، هنگامى که مرتکب چنین کارى شوند از سوى خداوند شدیداً مواخذه خواهند شد که گفته اند: «حَسَناتُ الاَبْرارِ سَیِّیاتُ الْمُقَرَّبینَ»؛ (کارهاى خوب نیکان به منزله گناه مقرّبان است)!به تعبیر دیگر، گناه بر دو قسم است: گناه مطلق و گناه نسبى. گناه مطلق، چیزى است که براى همه گناه است مانند دروغ و دزدى و شرب خمر، ولى گناه نسبى، آن است که نسبت به عموم مردم گناه نیست، بلکه شاید براى بعضى، عمل مستحبى محسوب شود امّا همین عمل مباح یا مستحب، اگر از مقرّبان درگاه الهى صادر شود دور از انتظار است و واژه عصیان بر آن اطلاق مى شود امّا نه به معناى گناه مطلق، بلکه گناه نسبى و منظور از ترک اولى هم، همین است.
بعضى نیز گفته اند که نهى آدم از درخت ممنوع، نهى الهى(مولوى) نبود، بلکه نهى ارشادى بود همانند دستور طبیب که مى گوید: فلان غذا را نخور که بیمارى تو طولانى مى شود. بدیهى است مخالفت طبیب، نه توهینى به طبیب است و نه گناه و عصیانى نسبت به فرمان او، بلکه نتیجه آن درد و رنجى است که عاید مخالفت کننده مى شود.
در بعضى از آیات مربوط به جریان آدم، اشاره اى به این معنا دیده مى شود: «فَقُلْنا یا آدَمُ اِنَّ هذا عَدوّ لَکَ وَ لِزَوْجِکَ فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّهِ فَتَشْقى»؛ (به آدم گفتیم این [ابلیس] دشمن تو و همسر توست، مبادا شما را از بهشت بیرون کند که به درد و زحمت خواهید افتاد). (2)
در بعضى از روایات نیز آمده که آدم هرگز از آن درخت ممنوع نخورد، بلکه از درختهاى مشابه آن خورد و لذا شیطان به هنگام وسوسه به آنها گفت: خداوند شما را از این درخت نهى نکرده (یعنى از دیگرى نهى کرده): «وَ قالَ ما نَهیکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَهِ». (3)
توجّه به این نکته نیز لازم است که قرآن مى گوید: ابلیس براى آدم سوگند یاد کرد که من خیرخواه شما هستم که مى گویم از این درخت بخورید: «وَ قاسَمَهُما اِنّى لَکُما لَمِنَ النّاصِحینَ». (4) و تا آن روز، نه آدم و نه حوّا، سوگند دروغى را نشنیده بودند و به همین جهت تحت تاثیر وسوسه شیطان واقع شدند. البتّه اگر آنها دقّت مى کردند پى به دروغ ابلیس مى بردند؛ زیرا قبل از این سخن، از خداوند شنیده بودند که شیطان دشمن آنهاست و به یقین نباید به قسمهاى دشمن اعتماد کرد و او را خیر خواه دانست. (5)
_________________________________________________
(1) . «ابن ابى الحدید» مى گوید: به اعتقاد امامیّه جایز نیست خداوند پیغمبرى را مبعوث کند که کار زشتى قبل از نبوّت از او سر زده باشد نه گناه کبیره، نه صغیره، نه از روى عمد و نه خطا و نه به خاطر اشتباه؛ و این مذهب منحصر به امامیّه است زیرا اصحاب ما (اهل سنّت) گناهان کبیره را پیش از نبوّت ممنوع مى دانند ولى گناهان صغیره را اگرموجب تنفّر نباشد ممنوع نمى شمرند. سپس مى افزاید: امامیّه این سخن را درباره امامان (دوازده گانه) نیز جارى مى دانند و براى آنها مقام عصمت مطلقه همچون انبیا قائلند.(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 7، ص 10).
(2) . سوره طه، آیه 117.
(3) . تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 11، ح 34، سوره اعراف، آیه 20.
(4) . سوره اعراف، آیه 21.
(5) . پیام امام امیر المومنین علیه السلام ، ج 1، ص 204.