۱۳۹۲/۰۶/۰۲
–
۱۷۴ بازدید
تولرانس(Tolerance) به معانى گوناگونى ترجمه شده است؛ از جمله تساهل و تسامح، تحمّل عقیده دیگران، بردبارى، مدارا و… البته تسامح و تولرانس غربى، با مداراى اسلامى تفاوت هاى بنیادینى دارد.
تساهل لیبرالى (Tolerance) به معناى پذیرش یا بى تفاوتى در مقابل چیزى است که اصولاً آن را قبول نداریم. براى آن چهار قسم عمده ذکر کرده اند که عبارت است از: ۱. تساهل عقیدتى، ۲. تساهل سازمانى، ۳. تساهل رفتارى، ۴.
تساهل لیبرالى (Tolerance) به معناى پذیرش یا بى تفاوتى در مقابل چیزى است که اصولاً آن را قبول نداریم. براى آن چهار قسم عمده ذکر کرده اند که عبارت است از: 1. تساهل عقیدتى، 2. تساهل سازمانى، 3. تساهل رفتارى، 4. تساهل هویتى.
در این مختصر در مقام توضیح اقسام یاد شده و دلایل مخالفان و موافقان آن نیستیم؛ لیکن به اختصار یادآور مى شویم که هیچ نظام و یا دستگاه فکرى «کاملاً باز» یا «کاملاً بسته»، وجود ندارد و یا نمى تواند وجود داشته باشد. آنچه موجب اختلاف است، امور زیر است:
یک. اختلاف در مبنا و خاستگاه تسامح
در اندیشه لیبرالى مبانى و خاستگاه تسامح عبارت است از:
1. نسبیت حقیقت و معرفت؛
2. فقدان ماهیت معرفتى عرفان، عقاید و اخلاق؛
3. عدم رجحان عقلى هیچ عقیده اى بر عقاید دیگر؛
4. فرد گرایى.
در چشم انداز اسلامى، هیچ یک از این پیش فرض ها درست نیست؛ بلکه راه عقل و ادراک، در عالى ترین مفاهیم عقلانى، دینى و اخلاقى باز است. خدا با عقل ما، با ما سخن گفته و حقایقى در باب ملکوت و عالم و آدم، با ما در میان نهاده و از طریق پیامبران به ما معرفت عطا کرده است. بنابراین حق و باطل واقعیت دارند و فى الجمله قابل شناخت و داورى مى باشند. ایمان محصول معرفت است، نه گرایش خام، و یقین اسلامى، غیر از تعصّب و جهل مرکّب است.
دو. اختلاف در هدف
هدف در تساهل لیبرالى، سودگرایى و سوداگروى (یوتیلیتاریانیسم ) است ولى در نگرش اسلامى هدف رعایت ظرفیت ها و رعایت کرامت قدسى انسان و ایجاد زمینه جهت شکوفایى خرد و پرواز روح.
سه. اختلاف در گستره
در حدود و کیفیت تسامح و تساهل نیز تفاوت هایى وجود دارد. در تمدن کنونى غرب، اعمال خشونت در مورد «منافع مادى» به کار مى رود و اندک تسامحى در آن نیست؛ اما در مورد اخلاق و دیانت و ارزش ها، تساهل وجود دارد.
به عبارت دیگر منافع، قدرت و لذت هاى شهوانى، بسیار جدى هستند؛ اما «حق و باطل» از اهمیت چندانى برخوردار نیستند! در حالى که اندیشه اسلامى، تفاوت بسیارى با نگرش غربى دارد.
در متون اسلامى روایاتى هست که اسلام را شریعت سهله و سمحه معرفى کرده است. به عنوان نمونه نبى اکرم(ص) فرموده است: «ما بعثت بالرّهبانیّة الشّاقّة و لکن بالحنیفیّة السّمحة» ؛ مجمع البحرین، کلمه سمح. ؛ «من براى رهبانیّت شاقّ مبعوث نگشته ام؛ بلکه براى دیانت آسان و به دور از سخت گیرى ها مبعوث شده ام».
در حدیث دیگرى از آن حضرت(ص) است که: «بعثت بالحنیفیّة السّمحة السهلة»؛ «من به دیانت سهل و آسان (نه حادّ و مشکل ) مبعوث گشته ام».
باز در تاریخ اسلام مى خوانیم وقتى نبىّ مکرّم اسلام، حضرت على(ع) و برخى دیگر از صحابه را به یمن اعزام کرد به آنها توصیه فرمود: «بشرّا و لاتنفّرا و یسّرا و لاتعسّرا»؛ «در دعوت خود به اسلام بشارت دهید و افراد را فرارى ندهید. سهل و آسان بگیرید و سخت گیرى نکنید».
جالب اینکه به حضرت على(ع) مى فرماید: «به مردم بگو به وحدانیت خدا شهادت دهند، نماز بخوانند و صدقاتى را به مصرف فقیران خویش برسانند و بیش از این شرایط،لسان العرب، «حنف». چیزى از آنها نخواهید».
قرآن مى فرماید: «ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِى الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ» ؛ حج (22)، آیه 78 ؛ «خداى سبحان در دین بر شما سخت گیرى نفرموده است»
و یا «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها » ؛ بقره (2)، آیه 286 ؛ «خداوند هیچ کس را بیش از حد طاقتش تکلیف نفرموده است».
از آنچه گذشت، فهمیده مى شود که اساس و بنیان دینى بر سهولت است. اسلام نیامده تا مردم را در حرج و مشقّت بیندازد. همچنین در دعوت به اسلام و تربیت، تبلیغات و امر به معروف و نهى از منکر، به مراحل و مراتب آن باید توجه داشت و از همان آغاز، نباید با شدّت و حدّت برخورد کرد و مردم را متنفر ساخت.
نکته دیگرى که در باب مداراى اسلامى شایان توجه است، اصل همزیستى مسالمت آمیز به ویژه در رابطه با پیروان ادیان الهى است. این مسأله در نگاه بسیارى از اندیشمندان غربى، مورد توجه قرار براى آگاهى بیشتر نگا :
الف. عبدالکریم، سلیمى، نقش اسلام در توسعه حقوق بین الملل، (قم : مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1382)؛
ب. زین العابدین، قربانى، اسلام و حقوق بشر، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ پنجم 1375)؛
گرفته است.ج. مارسل، بوازار، انسان دوستى در اسلام، ترجمه محمد حسین مهدوى، (تهران : توس، 1362).
مارسل بوازار در مورد اصول همزیستى مسالمت آمیز و تفاهم در اسلام مى نویسد: «در مورد پیروان ادیان الهى باید گفت اصولاً اسلام آنها را مورد حمایت خود قرار داده و امنیت کاملى در جامعه اسلامى دارند. آنان مى توانند طبق دستورات دینى خود آزادانه عمل کنند، به خصوص که در قرآن نیز رعایت حقوق آنان توصیه شده است. این تساهل دینى در مسیحیت و یهود، مطلقاً وجود نداشته و به ویژه پیروان دین یهود، ناگزیر از انجام فریضه هاى بسیار سخت و توان فرسا بوده اند»مارسل بوازار، همان، ص 107. .
همو مى نویسد: «در دیانت یهود، برترى نژادى وجود دارد و در برادرى مسیحیت، رابطه الهى بر جنبه هاى عملى آن در زندگى اجتماعى غلبه یافته و در شرایط امروز قابل اجرا نیست. اما در دیانت اسلام این افراط و تفریط به چشم نمى خورد… این تفکر که از قرآن نشأت مى یابد، به دیانت اسلام سوداى جهان شمولى مى بخشد. اسلام به دنبال ساختن جهانى است که همه مردم – حتى آنان که به دین سابق خویش وفادار مانده اند – با تفاهم، همکارى، برادرى و برابرى کامل زندگى کنند».مارسل، بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه محسن مؤیدى، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1358)، ص 106.