تعریف، علائم، عوامل و راهکارهای درمان بیماری افسردگی
۱۳۹۴/۰۹/۲۲
–
۱۸۴۶ بازدید
با سلام و سپاس از اینکه مرکز ما را برای راهنمایی و پاسخگویی برگزیده اید. پرسشگر محترم مشکلتان را کاملاً درک میکنم و بدانید شما در این مسئله تنها نیستید. گاهی بیحالی، بیحوصلگی، غمگینی، انرژی کافی نداشتن، هجوم افکار منفی و ناامید کننده، پوچ دیدن تعاملات دنیایی، نخندیدن و… سراغ خیلی از افراد میآید. انگار با سوزن انسان را پنچر کردهاند و حتی از وجود خودش هم خسته شده و خود را انسانی بدبخت، گناهکار و بیمصرف میداند و فقط خلوت و سکوت کمی به انسان آرامش میدهد.
*** الف) تعریف :
باید یک تعریفی از افسردگی ارائه نماییم تا مرز بین افسردگی که یکی از اختلالات روانی محسوب میشود و سایر بیحوصلگیها و بیحالیهای عادی مشخص شود، دلیل مشخص شدن این مرزبندی بخاطر اینست که گاهی اوقات اشخاص به محض مشاهدهی یک بیحوصلگی ساده و یا یک بیرغبتی پیش پا افتاده سریعاً به خود برچسب «افسرده» میزنند و با توجه به اینکه تلقین نقش بسیار زیادی در ایجاد، تثبیت و افزایش بیماری دارد، لاجرم بسوی اختلال افسردگی پیش میروند.
تعریف افسردگی: افسردگی یکی از اختلالات روانی است که موجب کاهش شدید فعالیتهای فرد شده و او انگیزهی انجام بسیاری از کارها را از دست میدهد. انرژی روانی شخص افسرده کاهش محسوسی پیدا کرده و تمرکز حواس وی نیز افت زیادی میکند، و انگیزهای به استفاده از مهارتهای مختلف زندگی که قبلاً کسب کرده بوده نشان نمیدهد. چنین فردی گاهی پرخاشگر و گاهی ناامید است، احساس گناه در او بسیار قوی است، بازتاب اجتماعی افسردگی اینست که فرد افسرده نه تنها خود از پیگیری اهدافش در زندگی باز میماند بلکه باعث کاهش بازدهی در فعالیتهای اجتماعی و تولیدی میشود. این اختلال در قالب مجموعهای از علائم و نشانهها ظاهر میشود (نه اینکه با دیدن یک نشانه حکم به افسردگی شخص شود)، که بر اساس کمیت و کیفیت و مدت وشدت، باید جایگاه این بیماری را تشخیص داد.
*** ب) علایم و نشانههای افسردگی:
افسردگی از فردی به فرد دیگر متفاوت است، اما علائم و نشانه های مشترکی وجود دارند. بسیار مهم است که بخاطر داشته باشید هر یک از این علائم ممکن است در یک فرد معمولی در طول زندگی پیش آید، اما هر چه این علائم در فرد بیشتر و از نظر شدت شدیدتر و از نظر مدت مزمنتر باشد احتمال اینکه شخص دچار افسردگی شده باشد، بیشتر است. موارد زیر از نشانه ها و علائم معمول افسردگی هستند:
1- احساس درماندگی و ناامیدی: فرد دیدگاهی تاریک به آینده خواهد دارد و احساس میکند هیچ چیز هیچگاه درست نخواهد شد. هیچ کاری نیست که انجام دهد تا موقعیتش را بهبود بخشد. دنیا و تعاملات دنیوی را پوچ میداند. و مدام فکر خودکشی و نقشه خودکشی را در ذهن خود مرور میکند.
2- از دست دادن علاقه به فعالیت های روزانه: سرگرمیهای سابق، گذشتهها، فعالیتهای اجتماعی، یا حتی رابطه جنسی برایش جالب نخواهد بود. فرد علاقهاش را به لذتها و علاقهمندیهای گذشته از دست میدهد.
3- تغییرات اشتها و وزن: تغییرات شدید وزن و اشتها در بیمار بروز میکند. تغییر (یا کاهش وزن و یا افزایش وزن)بیش از 5 درصد در وزن بدن در هر ماه از این علائم است.
4-اختلال خواب: بیخوابی، بهخصوص بیدار شدن در ساعات اولیه صبح، یا خواب بیش از حد میتوانند از این علائم باشند. در نوار مغزی که از بیماران افسرده گرفتهاند؛ مشخص شده که آنها دورهی نهفتگی خوابشان طولانی شده و نیز مراحل بدون حرکات سریع چشم کاهش یافته.
5- زودرنج شدن و تند خویی: فرد احساس آشفتگی و بیقراری میکند و لحظهای نمیتواند آرام بگیرد. محدوده آرامش فرد آنقدر کم میشود که هر کسی میتواند او را تحریک کند و به راحتی از کوره در میرود.
6- احساس کمبود انرژی: احساس خستگی، سستی دارد و احساس میکند بدن او تخلیه شده است. شخص افسرده گاه احساس میکند بدنش سنگین شده است و حتی کارهای بسیار ساده را نمیتواند انجام دهد یا انجام این کارها برایش بسیار زمان بر است.
7- بیزاری از خود: فرد افسرده احساس گناه و بیارزشی شدیدی دارد. فرد برای اشتباهاتی که مرتکب میشود خود را به شدت سرزنش میکند.
8-مشکل تمرکز: زیاد دیده شده که افراد افسرده در تمرکز، تصمیم گیری، یا به خاطر آوردن چیزها دچار کندی میشوند.
9- دردها و ناراحتیهایی که نمیتوان برای آنها توضیح خاصی پیدا کرد: مانند سر درد، پشت درد، دردهای عضلانی و شکم درد بسیار شکایت می کنند.
10- افکارمنفی، وقتی افراد افسرده میشوند اغلب نسبت به خود و دنیای اطرافشان افکار منفی دارند معمولا این افکار از نظر فرد کاملا درست بنظر میرسند و فرد تصور میکند که هیچ راهی برای تغییر امور وجود ندارد. مطالعات نشان می دهند که وقتی حالت افسردگی در افراد از میان میرود آنها بار دیگر به همه چیز با دیدی مثبت نگاه میکنند. افکار منفی بر احساسات افراد تاثیر میگذارند؛ این افکار مربوط به الف) خود ب) دنیا و ج) آینده میباشد ، بهطوریکه فرد :
– خودش را بیارزش، ناتوان، دارای اشکالات و عیبهای زیاد یا ذاتی یا اکتسابی میدانند (مقصٌر، گناهکار، بیمصرف، و غیر قابل دوست داشتن با کاهش شدید عزت و اعتماد به نفس)
– دنیا را خطرناک، قهار، غیرقابل پیش بینی وبدون هیچ لطف و زیبایی و هیجان و پر از موقعیت برای شکست و صدمه خوردن و مردم را منتقد، طاقت فرسا، بیتوجه، غیرقابل اعتماد وظالم میپندارد.
– آینده را شبیه وضع حاضر و حتی با مشقٌت و سختی بیشتر، ناامیدی بیشتر و شکست بیشتر میبیند.
*** ج) عوامل ایجاد و تشدید افسردگی:
1- محیطهای خطرناک مانند: آلودگی آب و هوا.
2- محیطهای آشفته مانند: خشونت در خانه و محله و کار.
3-فروخوردن خشم و عدم تخلیه مناسب ناراحتیهای درونی.
4- ضربههای روحی شدید در کودکی و یا بزرگسالی مانند: درگذشت همسر، فرزند، والدین و دوستان.
5- از دست دادن حمایتهای اجتماعی در پی طلاق، دوری از دوستان، قطع رابطه، از دست دادن شغل و تجرد.
6- شرایط ناسالم اجتماعی و خانوادگی مانند: فقر، بیخانمانی و خشونت در جامعه و زندگی در خانوادهای گسسته. براساس بررسیها، افسردگی در افراد مجرد و به ویژه در افرادی که با طلاق از هم جدا شدهاند و خانوادههای گسسته، شیوع بیشتری دارد.
7- بیماریهای سخت مانند: سرطان، دیابت و ایدز.
8- شکست و ناکامیها – تجارب ناخوشایند مانند بیکاری، اخراج از کار، طرد شدن از طرف دوستان و… و حتی گاهی تجربهای تازه مثل تغییر شغل و یا محله باعث ایجاد افسردگی میشود .
9- تغییرات هورمونی – اختلال در تعادل انتقال دهندههای عصبی همچون سروتونین، دوپامین، مونو آمین و استیل کولین .
10- در اثر مصرف برخی داروها مانند: داروهای خواب آور، ضد بارداری و فشار خون.
11- استفاده از الکل، مواد مخدر و دیگر مواد محرک.
12- تغذیه نامناسب مانند کمبود ویتامین B1 و یا مصرف زیاد مواد قندی و کافئیندار.
13- ضعف شخصیت، اعتماد بنفس پایین، بدبینی و وابستگی .
14- استرس زیاد و قرار گرفتن در شرایط تنبیه مستمر که فرد احساس درماندگی کند. شواهد پژوهشی فراوانی موجود است که افرادی که از تنشهای بیشتری در زندگی خود رنج میبرند، بیشتر افسرده میشوند؛ بهویژه اگر از تدابیر مقابلهای مناسب استفاده نکنند.
15- الگوی تفکرات منفی نسبت به خود، دیگران و آینده.
16- عدم تحرک بدنی و نداشتن تفریح و سرگرمی و رفتارهای پاداش دهنده .
17- انزوا و گوشه گیری و نداشتن مهارت ابراز وجود.
18- وراثت و شیوع 30 درصدی افسردگی در خانوادههایی که پدر و یا مادر افسرده دارند بیشتر است.
*** د) راهکارهای مقابله با افسردگی:
بامی به کنار جوی میباید بود
وز غصه کناره جوی میباید بود
این مدت عمر ما چون گل ده روز است
خندان لب و تازه روی میباید بود
1- نگران نباش:
دانشمندان روانشناسی، افسردگی را سرماخوردگی بیماریهای روانی نام گذاری نمودهاند. و همة ما گاهی غمگینی، دل مردگی و کسالت روحی را در زندگی تجربه میکنیم و شاید یکی از رموز نهفته در نظام آفرینش، برای بهرهمندی و لذّت بردن بیشتر از لحظات زندگی، همین تجربههای ناخوشایند و کسالتهای روحی باشد. همانطور که بیماری، امری ناخوشایند برای تمام انسانهاست، امّا برای پی بردن به ارزش سلامتی و استفادة لذتبخش از تندرستی و قدردانی و سپاسگزاری از آفرینندة همه زیباییها، تذکر بسیار مهمی برای انسان است. بنابراین، بیماری و کسالت نیز یک نعمت است و اگر نگاه ما به زندگی و حوادث آن این گونه باشد، به طور کلی، همه چیز عوض خواهد شد و فشارهای روحی و افسردگی ها، تبدیل به نشاط و شادابی می شوند.
2- افکار خود را بشناسید و تغییر دهید:
یکی از درمانهای بسیار موثر و ثابت شده در درمان افسردگی، شناخت درمانی است. یعنی افکار منفی و تفسیرهای غیر واقعی از حوادث اطراف باعث ایجاد و افزایش افسردگی و احساس غمگینی در انسان میشوند. و این برداشتها و تفسیرها از رویدادها و حوادث دخالتی تام در ایجاد افسردگی دارند. پس کاوش در افکار منفی شخص افسرده و کشف خطاهای شناختی او و جایگزین ساختن آنها با شناختهای سالم روش این درمان است.
هر احساس منفی ناشی از فکر منفی بخصوصی است، روانشناسان اغلب افکاری که حال بد را برای ما به ارمغان می آورند را در ده دسته عمده گرد آوری کرده اند که عبارتند از:
– خطای اول، تفکر همه یا هیچ: در این نوع افکار قانون همه یا هیچ حاکم است . فرد یک رفتار، فکر، موفقیت ، پدیده یا موضوع را کلاً سفید یا سیاه میبیند. هر چیز کمتر از کامل، شکست بیچون و چراست. عدم قناعت به مقدار و یا بخشی از یک کار، یک فعالیت و یا یک امتیاز، آنها را از مزایای آن امر محروم میکند. بهطور مثال عدهای این نوع تفکر را دارند که یا باید فلان ماشین را داشته باشند یا اصلاً هیچ ماشینی را نمیخواهند. این نوع تفکر در بسیاری از قسمتهای زندگی دیده می شود. در مثال دیگر خانمی که رژیم لاغری گرفته بود، پس از خوردن یک قاشق بستنی گفت: «برنامه لاغری من دود شد و به هوا رفت». با این طرز تلقی به قدری ناراحت شد که یک ظرف بزرگ بستنی را تا به آخر نوش جان کرد.
– خطای دوم، تعمیم مبالغه آمیز: افرادی که این نوع خطا را در افکار دارند حقایق زندگی را پررنگتر از مقدار واقعی آن میبینند. شدت و مقدار واقعی خیلی کمتر از مقدار و شدتی است که در ذهن فرد قرار دارد. فردی که دچار این خطای شناختی است، هر حادثه منفی و از جمله یک ناکامی شغلی را شکستی تمام عیار و تمام نشدنی تلقی میکند و آن را با کلماتی چون هرگز و همیشه توصیف میکند. فروشنده دوره گرد افسردهای که فروش خوبی نداشته و در حال رانندگی پرندهای به شیشه اتومبیلش خورده بود گفت: چه بد شانس هستم، پرندهها همیشه به شیشه اتومبیل من میخورند. شاید بتوان این طور بیان کرد که این افراد به دلیل مبالغه در بخشی از افکار، نمیتوانند جوانب مثبت زندگی را ببینند. شاید در مثال ذکر شده بتوان این طور بیان کرد که این فروشنده دوره گرد از خیلی تواناییهای خود، غافل است و این که او ماشینی دارد که خیلی از فروشندگان دیگر ندارند .
– خطای سوم، فیلتر ذهنی: افرادی که دارای این نوع افکار هستند تحت تاثیر یک حادثه منفی همه واقعیت را تار میبینند. به جزیی از یک حادثه منفی توجه میکنند و بقیه را فراموش میکنند.عدم توانایی در دیدن بخشهای مهمتر این حوادث، عاملی است که ذهن ما را درگیر میکند. شبیه چکیدن یک قطره جوهر که بشکه آبی را کدر می کند. به مثالی توجه کنید: به خاطر طرز برخورد شایسته خود با همکاران اداره، از طرف رئیس اداره تشویق میشوید، اما در این میان و در حین دریافت جایزه یکی از همکاران کلمهای نه چندان جدی در مقام انتقاد به شما میگوید. روزهای طولانی در حالی که همه گفتههای مثبت و مراسم با ارزش تشویق را فراموش میکنید، تحت تاثیر این انتقاد بسیار جزئی یک همکار، رنج میبرید.
– خطای چهارم، بیتوجهی به امر مثبت: افرادی که دارای این نوع تفکر غیر منطقی هستند، توجه زیاد و با ارزشی به جنبههای مثبت زندگی خود ندارند و همیشه نکات مثبت را برای خود بیاهمیت جلوه میدهند. با بیارزش شمردن تجربههای مثبت، اصرار بر مهم نبودن آنها دارند. کارهای خوب خود را بیاهمیت میخوانند، معتقدند که هر کسی میتواند این کار را انجام دهد. بیتوجهی به امر مثبت شادی زندگی را میگیرد و شما را به احساس ناشایسته بودن سوق میدهد. به طور مثال نگهبان ساختمان تجاری با تیزهوشی موفق به شناسایی یکی از سه سارقی شده بود که در هفته قبل از یکی از مغازههای این ساختمان دزدی کرده بودند. مسئول ساختمان ضمن قدردانی از نگهبان که بعد از چند روز موفق به کشف این گره شده بود از نگهبان خواست که یکی از روزهای هفته زمانی را مشخص کند که در جلسهای با حضور افراد و مالکین ساختمان از زحمات وی قدردانی شود. نگهبان امروز و فردا کرده و یکسره میگفت کار مهمی نکردهام و از تعیین وقت سرباز میزد.
– خطای پنجم، نتیجهگیری شتابزده: بیآنکه زمینه محکمی وجود داشته باشد نتیجهگیری شتابزده میکنید. و یا دست به ذهن خوانی میزنند: بدون بررسی کافی نتیجه میگیرید که کسی در مورد شما منفی فکر میکند. پیشگویی: پیش بینی میکنید که اوضاع بر خلاف میل شما در جریان خواهد بود. بدون هر گونه بررسی میگویید« آبرویم خواهد رفت، از عهده انجام این کار برنخواهم آمد». و اگر افسرده باشید ممکن است به خود بگویید «هرگز بهبود نخواهم یافت».
– خطای ششم، درشت نمایی: از یک سو درباره اهمیت مسایل و شدت اشتباهات خود مبالغه میکند و از سوی دیگر، اهمیت جنبههای مثبت زندگی را کمتر از آنچه هست برآورد میکند. به دلیل اعتماد به نفس پایین، این افراد چون خود را نسبت به دیگران دستکم میگیرند، در صورت انجام کاری خطا، این اشتباه خود را خیلی پررنگتر از حد و حدود واقعی آن اشتباه میبیند. به طور مثال شخصی دوست قدیمی خود را میبیند و به او سلام میگوید، دوست قدیمی مانند همیشه سلام او را به گرمی جواب نمیدهد. او از این مسئله ناراحت میشود و این واقعه را برای خود فاجعه تلقی میکند. این درحالی است که شاید دلایل مختلفی برای سرد برخورد کردن وجود داشته باشد. از طرفی این قدر هم مهم نباشد ولی ساعتها این مسئله ذهن فرد را درگیر خود میکند.
– خطای هفتم، استدلال احساسی: افرادی که دارای استدلال احساسی هستند فکر می کنند که احساسات منفی ما لزوماً منعکس کننده واقعیتها هستند. این نوع استدلال احساسی ما را از بسیاری واقعیتها دور نگه میدارد. به طور مثال: «از سوار شدن در هواپیما وحشت دارم، چون پرواز با هواپیما بسیار خطرناک است».«یا احساس گناه میکنم پس باید آدم بدی باشم». یا «خشمگین هستم، پس معلوم می شود با من منصفانه برخورد نشده است.» یا «چون احساس حقارت میکنم، معنایش این است که فرد درجه دومی هستم». یا «احساس نومیدی میکنم، پس حتماً باید نومید باشم»
– خطای هشتم، بایدها: انتظار دارید که اوضاع آن طور باشد که شما میخواهید و انتظار دارید .همیشه این انتظار محقق نمیشود و یا با درصد کمتری محقق میشود. به طور مثال نوازنده بسیار خوبی پس از نواختن یک قطعه دشوار پیانو با خود گفت: «نباید اینهمه اشتباه می کردم». آنقدر تحت تاثیر این عبارت قرار گرفت که چند روز متوالی حال و روز بدی داشت. انواع و اقسام کلماتی که «باید» را به شکلی تداعی میکنند (مانند: هرگز، اصلاً، حتماً)، همین روحیه را ایجاد مینمایند. آن دسته از عبارتهای «باید» دار که بر ضد شما به کار برده می شوند، به احساس تقصیر و نومیدی منجر میگردند. اما همین باورها، اگر متوجه سایرین و یا جهان به طور کلی شود منجر به خشم و دلسردی میگردد «نباید این قدر سمج باشد».خیلیها می خواهند با «باید»ها و «نباید»ها به خود انگیزه بدهند. «نباید آن شیرینی را بخورم». این نوع فکر اغلب بیتاثیر است زیرا«باید»ها تولید تمردد میکنند و اشخاص تشویق میشوند که درست برعکس آن را انجام دهند.
– خطای نهم، برچسب زدن: برچسب زدن شکل حاد تفکر همه یا هیچ چیز است. به جای اینکه بگویید «اشتباه کردم». به خود برچسب منفی میزنید :«من بازنده هستم». گاه هم اشخاص به خود برچسب «احمق» یا «شکست خورده» و غیره میزنند. برچسب زدن غیر منطقی است، زیرا شما با کاری که میکنید، تفاوت دارید. انسان وجود خارجی دارد اما «بازنده» و «احمق» به این شکل وجود ندارد. این برچسبها تجربههای بیفایدهای هستند که منجر به خشم، اضطراب، دلسردی و کمی عزتنفس میشوند. گاه برچسب متوجه دیگران است. وقتی کسی در مخالفت با نظرات شما حرفی میزند ممکن است او را متکبر بنامید. بعد احساس میکنید مشکل به جای رفتار یا اندیشه بر سر «شخصیت» یا «جوهر و ذات» او است. در نتیجه او را به کلی بد قلمداد میکنید و در این شرایط فضای مناسبی برای ارتباط سازنده ایجاد نمیشود.
– خطای دهم، شخصی سازی و سرزنش: در این خطا، فرد خود را بیجهت مسئول حادثهای قلمداد میکند که به هیچ وجه امکان کنترل آن را نداشته است. وقتی زنی از آموزگار پسرش شنید که او در مدرسه خوب درس نمیخواند با خود گفت «این نشان میدهد که من مادر بدی هستم» و چه بهتر که این مادر علل واقعی درس نخواندن فرزندش را میجست تا او را کمک کند. شخصی سازی منجر به احساس گناه ، خجالت و نا شایسته بودن میشود . بعضیها هم عکس این کار را میکنند و سایرین و یا شرایط را علت مسائل خود تلقی میکنند و توجه ندارند که ممکن است خود در ایجاد گرفتاری سهمی داشته باشند «علت زندگی زناشویی بد من این است که همسرم منطقی نیست». سرزنش به خاطر ایجاد رنجش اغلب موثر واقع نمیشود.
پیشنهاد میکنم برای شناخت بیشتر افکار خود و تمرین بیشتر، کتاب از حال بد به حال خوب نوشته دیوید برنز را تهیه کنید و در یک برنامه روزانه مطالعه کنید.
3- آیینه دوستی :
مشکل اساسی و محور اکثر پریشانیهایی که بر زندگی انسان سایه افکنده است تا آنجا که همه چیز را تیره و تار و سیاه میبیند، نگرش منفی نسبت به «خود» است. به همین منظور برادرانه توصیه میکنم این مورد را به دقت بخوانید و مورد عمل خود قرار دهید.
احساس میکنم تنهایی و خودتو در بین دوست و فامیل تنها و بیکس میبینی. بگذار اول یک دوست خوب بهت معرفی کنم؛ تا هم تو و هم اون از تنهایی خارج بشید و بعد به کمک این دوست آینده را بهتر بسازید. باور کن اگر دستت تو دست این دوست نباشه به هیچ جا نمیرسی یعنی اگر چه در نظر مردم انسان موفق و پولدرا و معروفی باشید ولی ته دلت راضی نیست و احساس خوشحالی نداری. خب حالا به نظرت اون کیه؟
تو زندگی به فکر همه هستید، پدر، مادر، خواهر، برادر، همسر، همکلاسی، استاد، همه و همه. الا اون دوست تنها. از همه توقع محبت و توجه دارید و اگر یک بار، مثلاً روز تولدتان فراموششان شود، دگه زمین و زمان را بهم میدوزید. همه را مورد سرزنش و انتقاد خود قرار میدهید، ولی از دوستتان هیچ توقع ابراز محبتی ندارید. قدرت همه چیز و همه کس را از نظر میگذرانید و دست گدایی جلوی همه دراز میکنید ولی از دوست تنهای خود نمیخواهید و قدرت خارقالعاده او را فراموش کردهاید. بهنظرتان آن کیه که قدرت دارد، محبت میکند، تلنگر میزند و مهمتر از همه تنهاست؟
یک آیینه بیاورید و به آن کسی که در آیینه میبینید، با دقت نگاه کنید و تو چشماش چیره شوید؛ سعی کنید نگاهتان را عوض نکنید و به ابرو، موها، صورت، لب ، دندانها و … نگاه نکنید فقط به مردمک چشمتان خیره شوید. آیا آن کس حق محبت دیدن ندارد، الحق و الانصاف در طول شبانه روز چقدر به درد دلش گوش میکنید، چقدر از او مشورت میگیرید. خب حالا کامل متوجه شدی مدتهاست یکی از حلقههای مفقود زندگی شما خودت بودی. پس پیشنهاد میکنم از الان بهجای اینکه از دیگران توقع داشته باشی، دنبال قدرت و عنایت دیگران باشی، محبت را از دیگران گدایی کنی. بیا با اونی که در آیینه است دوست شو و با تمام وجود دوستش داشته باش و بپذیر هر آنچه که هست. اگر تو تنهایی مطمئن باش که اون تنها تر از تو است. به نظرم همه رو رها کن و به درد دل اون برس.
روزی سه مرتبه حتی یک دو دقیقه هم که شده، جلوی آیینه قرار بگیر و به چشمهای اونی که در آیینه است، نگاه کن و به او لبخند بزن، ببوسش، لپشو بگیر و الکی هم که شده بگو دوستت دارم و با هر قد، مو، بینی، وزن، شکم، و … که هست بپذیرش. بدان اونی که در آیینه هست خیلی تنها و مظلومه، لطفاً سعی کن اونو از تنهایی در بیاوری. اگر کسی از کار خوب شما تشکر نکرد، شما بروید جلوی آیینه و خودتان از خودتان تشکر کنید. اگر روز تولدتان را فراموش کردند، یک شاخه گل بخرید و به خودتان هدیه دهید. به شما اطمینان میدهم که اگر دستت تو دست آیینه دوستی باشه، آن تو را قدرت و عزت میدهد.
4- مثل زنبور بشوید:
میدانید فرق زنبور با مگس در چیست؟ مگس اگر در دشت پر از گل پرواز کند، تنها کثیفی این دشت را پیدا میکند و روی آن مینشیند ولی زنبور اگر در محل تخلیه زباله پرواز کند، تنها گل روییده شده را پیدا و روی آن مینشیند. در دنیایی که ما قرار داریم هم بدی و پلیدی هست و هم خوبی و زیبایی. انسان موفق انسانی هست که به هر دو روی این عالم توجه بکند و بتواند از بین بدیهای این دنیا خوبیها رو ببینه و پررنگ کنه. افکار منفی که شما از آن صحبت کردید و کمی ذهن شما را آشفته میکنه؛ نشان میدهد که شما روی بدی و پلیدی این عالم را خوب میبینید و آنها را در ذهن خود بهتر جای دادهاید ولی آیا همین اندازه کافیست؟ آیا واقعیت همین است و بس؟ آیا دنیا و این زندگی روی دیگری ندارد؟ آیا تنها توجه به زشتیها، ظلم به بخوبیها نیست؟ بیایید عینکتان را عوض کنید تا در کنار بدیها، زیباییها را هم ببینید. مثل زنبور ببینید. پس از الان شروع کنید. درسته اول ذهن، خوبیها را نمیبیند و سخت متوجه میشود و غرغر میکند ولی اگر حوصله کنید برایتان شیرین میشود و تبدیل به نوعی تفریح برای شما میشود.
بههمین منظور یک کاغذ و قلم بردارید و سعی کنید نکات مثبت موجود در خود، خانواده، محیط زندگی، و… را پیدا کنید و بنویسید. و در طول روز آنها را در ذهن خود مرور کنید. به جنبه هاى مثبت خود فکر کنید، موفقیت و کامیابى هایى را که در زندگى تجربه کرده اید در نظر بگیرید و سعى کنید آنها را در یک برگه اى به صورت فهرست، لیست کنید و آنها را شکوفا ساخته و رشد بدهید به جاى اینکه به کمبودها، عیب ها و ناکامى هاى خود بیندیشید، به موفقیت ها و آن امکاناتى که در زندگى از آن بهرمند بوده و هستید فکر کنید. به عبارت دیگر امکانات و شرایط زندگى ما مانند لیوانى است که بخشى از آن پُر است و بخشى خالى؛ به آن بخش پُر فکر کنید و از آن بهره ببرید و غصه آن نیمه خالى را نخورید. فرصت هاى زندگى را مغتنم بشمرید و از آنچه در آینده پیش خواهد آمد، نگران نباشید.
5- تغذیه و ورزش را دست کم نگیرید:
با ورزش و رژیم غذایی مناسب، تنظیمات نامنظم هورمونهای بدن خود را متعادل کنید. گاهی افکار منفی و کسالت متأثر از کارکرد نامناسب هورمونها هستند. روزی بیست دقیقه پیادهروی و یا شنا و… کاری میکنه که صدتا قرص آرامبخش نمیکنه.
در طب سنتی برای افراد افسرده توصیه میشود که روزی نصف استکان گلاب میل کنند و مقداری را به لباس و سر و صورت خود بمالند. که باعث افزایش نشاط روحی میشود.
6- به دنبال معنا بگردید:
افراد افسرده دنیا را پوچ میدانند و از این زندگی یکنواخت خسته شدهاند و کار و تلاش را امری بیفایده تلقی میکنند. آنها برای امروز خود و فردای زندگی خود هیچ هدفی ندارند. بههمین منظور برای پیدا کردن معنا در زندگی باید به سمت مشکلات بروید و از سکون خارج شوید. انسان در سختیهای زندگی و حتی بیماریها و از دست دادن نعمتها و عزیزان به معنای واقعی زندگی پیمیبرد.
راه دیگر برای پیدا کردن معنا ، توجه به مرگ و نابودی است. برای همین در یک محیط خلوت دراز بکشید و تصور کنید مردهاید و دستتون از این دنیا کوتاه شده. سعی کنید این تصور را دقیق انجام دهید و در این حین که مردهاید فرشتهای میآید و به شما فرصت یک هفتهای میدهد که زنده شوید و اگر کارهای ناتمامی دارید را انجام دهید. در این لحظه چه احساسی دارید؟ آیا دنیا را بهتر نمیبینید؟ آیا نعمت وجود پدر، مادر، همسر و فرزند، خانه و … را خوب درک نمیکنید؟ پس با فکر نیستس و مرگ از هستی خود به بهترین نحو استفاده کنید.
7- احساسات خود را بیان کنید:
ابراز احساسات باعث تخلیه هیجانی شده و به سلامتی شما کمک میکند. همچنین ابراز احساسات به نحو صحیح و بدون قضاوت و توهین به دیگران در بسیاری از موارد باعث گرم شدن روابط اجتماعی میگردد.
8- توسل به اهل بیت (ع) :
با توسل به اهل بیت(ع) از آنها بخواهید که شما را کمک کنند و همواره امیدوار به لطف و رحمت خدا باشید. و به خداوند توکل داشته باشید امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمودند: کسی که به خدا اعتماد کند ،سرور قلبی برایش حاصل میشود و کسی که به خدا توکل کند ،خدا امور او را کفایت میکند
9- قرآن تلاوت کنید:
سعی کنید تلاوت قرآن را در برنامه روزانه خود قرار دهید چون «فانه ربیع القلوب واستشفوا بنوره فانه شفاء الصدور»؛ قرآن را فرا گیرید زیرا قرآن بهار دلهاست و از نور آن بر مرض ها و دردهاى خود مرهم بگذارید زیرا آن داروى شفابخش سینه هاست»
10- ذکر بگویید:
ذکر «لا حول ولا قوه الا بالله» برای برطرف شدن هم وغم توصیه شده و نیز این دعا نیز خواصی دارد از جمله بر طرف شدن هم وغم «أَعْدَدْتُ لِکُلِّ هَوْلٍ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لِکُلِّ هَمٍّ وَ غَمٍّ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ لِکُلِّ نِعْمَةٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لِکُلِّ رَخَاءٍ الشُّکْرُ لِلَّهِ وَ لِکُلِّ أُعْجُوبَةِ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ لِکُلِّ ذَنْبٍ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ لِکُلِّ مُصِیبَةٍ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ وَ لِکُلِّ ضِیقٍ حَسْبِیَ اللَّهُ وَ لِکُلِّ قَضَاءٍ وَ قَدَرٍ تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ وَ لِکُلِّ عَدُوٍّ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ وَ لِکُلِّ طَاعَةٍ وَ مَعْصِیَةٍ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»
11- فضای محیط زندگی خود را تغییر دهید:
فضای محیط زندگی خود را تغییر دهیدو آن را تبدیل به محیطی سرزنده و شاداب کنید. برای این کار، هم میتوانید به مسافرتی تفریحی بروید؛ و هم اینکه محیط تحصیل یا کارتان را عوض کنید و وارد محیطی شوید که خاطرات تلخ گذشته کمتر به یاد شما بیایند. و یا با افراد شاداب، فعال، اجتماعى، و متدین و در عین حال مثبت نگر معاشرت کنید و از افرادى که همیشه وقتى با آنها مواجه مى شوید، از زندگى شکایت مى کنند، دورى گزینید.
12- پرهیز از موسیقی و فیلم غمگین :
گوش دادن به موسیقی غمگین و تماشای فیلم های غمگین باعث افزایش افسردگی و ناراحتی بیشتر شما میگردد، پس از آنها پرهیز نمایید.
13- کتابهای مناسب مطالعه کنید از جمله:
– «افسردگی از دیدگاه اسلام و علم روز، به انضمام تست افسردگی بک»، نوشته علی صالحی خواه، انتشارات حسین فهمیده.
– «راز شاد زیستن»، نوشته اندرو میتوس، ترجمه: وحید افضلى راد، نشر نیریز.
– «از حال بد به حال خوب» اثر دکتر برنز ترجمه مهدی قراچه داغی.
– «افسردگی، تاثیر شناخت در ابتلاء به افسردگی» از دکتر سید جلال یونسی ،نشر قطره.
– «آرامش در زندگی و زندگی در آرامش»، از امان الله خلجیموحد
– «آرامش روانی»، اثر محسن طالبنژاد
– «آرامش فوری: 100 شیوه آسان و عملی برای آرام کردن جسم و روح»، نوشته پل ویلسون، ترجمه توراندخت(مالکی)
– «آموزش آرامش تدریجی»، نوشته برنشتاین-داگلاسای.، بورکووک-توماسدی، ترجمه مختار ملکپور
– «بلندترین گام به سوی آرامش»، نوشته امیر دانشزاده
– «رموز دستیابی به آرامش»، نوشته پاول ویلسون، ترجمه فاطمه کنارسری
– «روانشناسی کسب آرامش، چگونه میتوان اضطراب و دستپاچگی را از خود دور ساخت»، نوشته هربرت بنسون، ترجمه فرید جواهرکلام
– «روح و آرامش درون»، نوشته جوزف مورفی، ترجمه هوشیار رزمآزما
– «غلبه بر فشارهای روانی: برنامه 15 روزه دستیابی به آرامش»، نوشته جکی شوارتس، ترجمه داوود نبیپور
– «رمز پیروزى مردان بزرگ»، نوشته استاد جعفر سبحانى.
14- مصرف دارو :
اگر رعایت موارد فوق در بهبودی شما کارساز نبود سعی کنید به روانپزشک مراجعه کنید تا با دراوهای مناسب، سیستم عصبیتان تنظیم شوند.
*** قرآن و درمان افسردگی
قرآن کریم به عنوان تنها منبع وحیانی مورد اعتماد، با نگاهی جامع به انسان، و نیازهای او و ظرفیت وجودیش، دستورالعملهایی را برای سالم ماندن از حملههای عصبی، افسردگی و هر بیماری دیگر صادر کرده است. قرآن کریم با علم به این که انسان موجودی است که از دو عنصر روح و جسم تشکیل شده است پیش بینی بروز این مشکلات را کرده و به بیان راه حلهایی اساسی اقدام کرده است. با توجه به عوامل ذکر شده برای جلوگیری از ایجاد افسردگی، قرآن کریم چنین میفرماید: «مومنان کسانی هستند که هر گاه مصیبتی به آنان برسد متوجه خداوند شده و میگویند: «انا لله و انا الیه راجعون»در حقیقت ما از خداییم و در واقع ما فقط به سوی او باز میگردیم.» قرآن کریم با بیان و القاء این دستورالعمل، انسان مصیبت زده را از افتادن به ورطهی اضطراب و افسردگی نجات میدهد و در صورت بروز اضطراب با بیان «الا بذکر الله تطمئن القلوب»، او را به آرامش و دور شدن از اضطراب دعوت میکند. چرا که شخصی که معتقد به نیرویی فراتر از ماده باشد هیچ گاه از دست دادن چیزی از امور دنیوی او را افسرده و غمگین نمیکند. همان طور که گذشت، طبق بیان دیدگاههای شناختی نیز، سه نگرش منفی وجود دارد که باعث بروز افسردگی در انسان میگردد. ولی خداوند در مقابله با این عوامل میفرماید: «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ» لذا شخصی که خود را عزیز بداند و به این نسخهی شفا بخش توجه کند دچار احساس حقارت نمیگردد. در جای دیگر از احساس بدبینی نهی کرده و آن را گناهی بزرگ شمرده و میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» ای مردم! در واقع ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را نژادها و قبیله هایی قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ آری کسی که به آیات الهی مومن است تلاش میکند نسبت به دیگران بدگمانی نداشته باشد یا بد گمانی خود را کنترل کند و کسی که چنین باشد از افسردگی و افسرده شدن نجات یافته است.
در رابطه با عامل دیگر ایجاد افسردگی که احساس نومیدی در انسان بود: قرآن کریم به شدت نهی کرده و طبق روایات، ناامید شدن از رحمت خدا از گناهان کبیره دانسته شده است و قرآن کریم در این باره میفرماید: «وَ لاَ تَیْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ» و از رحمت خدا ناامید نشوید؛ که جز گروه کافران، (کسی) از رحمت خدا ناامید نمیشود.» و در جای دیگر میفرماید: «قُلْ یا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» بگو: «ای بندگان من که در مورد خودتان زیاده روی کرده اید، از رحمت خدا ناامید نشوید، که خدا تمام آثار (گناهان) را می آمرزد؛ که تنها او بسیار آمرزنده مهرورز است. از جمله عوامل دیگر افسردگی، تجربهی مستمر ناراحتی بود، قرآن کریم راه نفوذ برخی ناراحتیها را که ممکن است عواملی مانند: نوع نگاه شخص به وقایع اطراف باشد مسدود کرده است و میفرماید: «عَسَی أَن تَکْرَهُوا شَیْئاً وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَی أَن تُحِبُّوا شَیْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» و آن برای شما خوب است؛ و چه بسا چیزی را دوست میدارید و آن برای شما بد است. و خدا میداند، و شما نمیدانید. در زندگی روزمره، حوادثی اتفاق میافتد که ممکن است باعث ناراحتی انسان شود. خداوند میفرماید: در رابطه با این امور ناراحتی به خود راه ندهید چه بسا همین امر که به ظاهر موجب ناراحتی شما شده است، مصلحت شما در آن باشد. از آن جا که این بیان عام میباشد، لذا فرد مومن نسبت به هر امر به ظاهر ناراحت کننده با دیدهی مثبت نگریسته و از گرفتار شدن در کمند غمگینی شدید رهایی مییابد. عوامل جامعه شناختی مطرح شده نیز، از نگاه قرآن مخفی نمانده و با بیاناتی شیوا انسان را از وارد شدن به آن محدوده باز داشته است و میفرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ» خداوند در این آیه عوامل امتحان بشر را باز میشمارد. عواملی که در صورت عدم ایمان شخص، باعث تنش در زندگی او شده و فرد را به کام افسردگی فرو میبرد، اما خداوند با تذکر به این نکته که این موارد برای امتحان و آشکار شدن افراد صابر میباشد، جامعهی اسلامی را از ورود به اضطراب و افسردگی نجات میدهد.
از عوامل دیگر جامعهشناختی در بروز افسردگی بحث تجرد و خانوادههای از هم گسسته است. موضوعی که در اسلام عزیز مورد غفلت واقع نشده و با اهتمام هر چه بیشتر به آن پرداخته شده است. قرآن کریم علاوه بر آن که به امر ازدواج ترغیب و تشویق میکند آن را عامل ثبات روانی و دور شدن از اضطراب میداند و میفرماید: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةًوَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» و از نشانه های او این است که همسرانی از (جنس) خودتان برای شما آفرید، تا بدان ها آرامش یابید، و در بین شما دوستی و رحمت قرارداد؛ قطعاً در آن نشانه هایی است برای گروهی که تفکّر میکنند. در این آیهی شریفه آفرینش موجودی از جنس بشر که به عنوان همسر معرفی شده را مایهی سکون و آرامش دانسته و با این فرایند، جامعهی اسلامی را که به این آیه عمل کنند از ورود به وادی اضطراب و تشنج روانی دور نگه میدارد. اسلام از رهبانیت و انزوا طلبی و فرار از ازدواج نهی کرده و در مقابل، ازدواج را دریچهای برای ورود به وادی آرامش و سلامت روانی معرفی کرده است. و از طرفی در اسلام، طلاق تا زمانی که مجبور به انجام آن نشویم ـ امری ناپسند معرفی شده است. گرچه آموزههای قرآنی، طلاق را در صورت ضرورت وسیلهای برای رهایی و فرار از فشارهای روانی ناشی از اختلافات خانواده میداند ولی برای آن شرایطی را توصیه میکند که در آن صورت فشار روانی حاصل از این جدایی را به حداقل میرساند: «وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ» و هنگامی که زنان را طلاق دادید، و به (روزهای پایانی) سرآمدِ (عدّه)شان رسیدند، پس بطور پسندیده نگاهشان دارید، یا بطور پسندیده آزادشان سازید؛ و بخاطر زیان رساندن نگاهشان ندارید، موضوع این آیه طلاق و جدایی همسران است. ولی با ظرافتی که مخصوص قرآن است میفرماید: در این هنگام که عدهی زن در حال تمام شدن است، یا به بهترین وجه رجوع کرده، و زندگی را ادامه دهید، و یا با بهترین وجه که هیچ گونه آشفتگی روحی را به همراه نیاورد جدا شوید. پیشنهاد رجوع مجدد به زوج، از طرف خداوند نشان از اهمیت پیوند و استمرار زندگی در اجتماع دارد و تاکید به جدایی همراه با زیبایی و خوبی که هم شرع و هم عرف و عقل آن را تایید کند نشان از احتمال بروز حملههای روانی در این حالت دارد، که با این گونه برخورد زوج، این حملهها به حداقل میرسد. در آیهی بعد، از این که، از ازدواج مجدد همسر جلوگیری شود ـ که در گذشته رسم بود ـ نهی شده و ازدواج همراه با نیکی را مورد تاکید قرار میدهد. که خود دلیل دیگری بر اهمیت دادن قرآن به ازدواج و اکراه از تجرد است. به طور خلاصه نظر قرآن در این باره چنین است:
1. سفارش به ازدواج.
2. نکوهش طلاق، هر چند آن را دریچه خروج از بن بستهای تفاهم میداند.
3. توصیه به تحکیم روابط عاطفی خانوادگی از دیگر آموزههای قرآن است.
چنانچه گذشت، اسلام نه تنها از رهبانیت و انزواطلبی نهی کرده بلکه قرآن کریم به رجوع به جمع و همکاری جمعی سفارش میکند و میفرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا» و همگی به ریسمان خدا، تمسّک جویید، و پراکنده نشوید؛ و در آیهی دیگر میفرماید: «تَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَالتَّقْوَی» و بر(ای) نیکوکاری و (خود نگهداری و) پارسایی با یکدیگر همکاری کنید؛ با این راهکار افسردگی در جامعهی اسلامی به حداقل میرسد.
فرموده اید:« آیات و روایات و احادیثی که در زمینه افسردگی وجود دارد چیست ؟» در این باره باید عرض نمایم که شاید بتوان فرقهایی بین افسردگی ای که در قرآن و روایات مطرح است و افسردگی ای که در روانشناسی مطرح است قائل شد اما دین بطور کلی ترجیح دنیا بر آخرت را عامل افسردگی می داند البته این یک عنوان کلی است که عناوین زیر هرکدام به نوعی زیر چتر آن قرار می گیرند ارتکاب گناهان، و تا حدی مکروهات، ابتلاء به رذائل اخلاقی مانند نفاق، شرک، حسد، تکبر، ظلم، ریاء، قهقهه، غفلت، و….،.
در مورد راهکارهای دین برای رهایی از افسردگی نیز باید عرض کنم که قدم اول بیداری است یعنی متوجه شویم که پشت سر جهان ماده دنیایی بسیار وسیع تر پیش روی ما قرار دارد و ما در این جهان بسان مسافری بیش نیستیم که باید بعد از مدت محدودی رخت از این جهان بر بندیم و لذا باید در این جهان بدنبال جمع کردن توشه برای آخرت باشیم و بس حال که این نکته معلوم گشت شخص ابتدا شروع به انجام واجبات و ترک معاصی می کند و رذائل اخلاقی را با مجاهدت از دل می زداید تا لایق جانان شود و شخصی که در چنین مسیری گام بر می دارد هرگز در مخیله و شناخت او افکار و خطوراتی که موجب افسردگی می شوند راه پیدا نمی کند و اگر از قبل بوده زدوده می شود.
*** افسردگی در آیینه روایات
عواملی که در پیدایش و یا تشدید افسردگی نقش دارند فراوانند. در احادیث اهل بیت(ع) ـ که خود مفسر واقعی قرآن میباشند ـ عوامل شناختی، عاطفی و رفتاری متعددی برای این موضوع شمرده شده است که در اینجا به بخشی از این روایات اشاره میشود:
الف. وابستگی: وابستگی از جمله عواملی است که در روایات متعدد از آن به عنوان عامل افسردگی نام برده شده است. از آن جا که انسان نمیتواند در زندگی به تمام تمایلات و خواستهای خود برسد این ناکامی باعث میشود فرد دچار غمگینی شدید و افسردگی شود. از رسول اکرم(ص) حکایت شده: «انا زعیم بثلاث عن اکب علی الدنیا بفقر لاغناء له و بشغل لافراغ له و بهمّ حزنٍ لا انقطاع له» «کسی که علاقه و وابستگی زیاد به دنیا داشته باشد به طور قطع سه چیز را در پی دارد: نیازمندی، که هیچ گاه به بینیازی نمیانجامد؛ گرفتاری، که هرگز از آن خلاصی نیست؛ و افسردگی و غمگینی، که جزو وجودش میشود و از او جدا نمیگردد.
ب. دوری از معنویت: از جمله عوامل افسردگی که در روایات اسلامی به آن اشاره شده است عامل دوری از معنویت و پیروی از هواهای نفسانی، شهوترانی و اموری از این قبیل میباشد. از حضرت علی(ع) نقل شده: «من غضب علی من لایقدر ان یضره طال حزنه و عذب نفسه»؛ «هر که به ناحق بر کسی خشم گیرد که توان آسیب رساندن به وی را ندارد، اندوهش دراز گردد و خود را عذاب دهد.» این عامل از آن رهگذر منجر به افسردگی میشود چه بسا این کار که بدون در نظر گرفتن فرامین دین و ندای عقل انجام گرفته در نهایت به خاطر احساس گناه و دوری از پروردگار به سرزنش عقل و وجدان منجر میشود و احساس بیارزشی و نوامیدی او را به افسردگی میکشاند.
ج. منفی نگری: در روایات منفینگری در محورهایی مانند: تردید نسبت به الطاف خداوند، نارضایتی از خداوند و ناخشنودی از زندگی، نپذیرفتن واقعیت و خیال پردازی، برآورده نشدن انتظارات و نگرش منفی نسبت به اطرافیان و اموری این چنین تجلی پیدا کرده. که این نیز عاملی برای پیدایش افسردگی معرفی شده است. از امام صادق(ع) حکایت شده که میفرماید: «ان الله ـ بعدله و حکمته و علمه ـ جعل الرَوح و الفرح فی الیقین و الرضا عن الله و جهل الهمّ والحزن فی الشک والسخط»؛ «خداوند براساس عدالت و حکمت و علم خود، آرامش و شادابی را در معرفت یقینی و رضایت (از آنچه به او و به دیگر بندگان عطا کرده) قرارداده است و اندوهگینی و افسردگی را در شک و تردید و عدم رضایت قرار داده است.»
د. ضعف انگیزه و اراده: در روایات اسلامی ضعف انگیزه و اراده در موضوعاتی مانند کوتاهی در انجام فعالیت و عدم دستیابی به موفقیتها تجلی کرده است و به عنوان عاملی برای افسردگی معرفی شده است. از این روی از حضرت علی(ع) حکایت شده که میفرماید: «من قصر فی العمل ابتلی بالهمّ»؛ «هر کس در انجام تکالیف و فعالیتهای خود کوتاهی کند به اندوهگین و افسردگی مبتلا میشود.
ه. آرزوهای دور و دراز (طول امل): در منابع اسلامی آرزوهای طولانی داشتن و در قبال آنها خیال پردازی کردن را مایهی افسردگی میداند و از امیرالمومنین حکایت شده «ایاک و الاغترار بالامل… فعظم الحزن و زاد الشغل و اشتدت التعب … و زدتَ به فی الهم و الحزن» «از اینکه آرزوهای دور و دراز داشته باشی و فریب آنها را بخوری برحذر باش! که تو را ناراحت و اندوهناک میسازد و به تدریج اندوهگینیات بزرگ میشود و فکر تو را مشغول میسازد و ناراحتیات را افزایش میدهد.»
و. تلاوت قرآن: تلاوت قرآن مایه آرامش و زنده شدن روح و جان انسان میشود. امیرمؤمنان علی (ع) مى فرمایند : « و تعلّموا القرآن فانه ربیع القلوب واستشفوا بنوره فانه شفاء الصدور و احسنوا تلاوته فانه انفع القصص »؛ «قرآن را فرا گیرید زیرا قرآن بهار دلهاست و از نور آن بر مرض ها و دردهاى خود مرهم بگذارید زیرا آن داروى شفابخش سینه هاست و آن را نیکو تلاوت کنید که به یقین سودمندترین قصه هاست»
ز. حسن ظن: در این خصوص توجه شما را به سخنی زیبا و پر مغز از امیرمومنان جلب میکنم که فرمود: «حُسنُ الظَّّنِّ یُخَفِّفُ الهَمَّ وَ یُنجی مِن تَقَلُّدِ الاثمِ»؛ «خوش بینی، اندوه را میکاهد و از سقوط انسان در دامن گناه جلوگیری میکند».
ح. توکل به خداوند: امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «کسی که به خدا اعتماد کند، سرور قلبی برایش حاصل میشود و کسی که به خدا توکل کند ،خدا امور او را کفایت میکند».
بررسیهای تجربی در «رابطهی بین اعتقادات مذهبی و افسردگی»: در اینجا مواردی از بررسیهای صورت گرفته در مورد «رابطهی میان افسردگی و امور مذهبی» را برای عینیت بخشی به موارد بیان شده ذکر میکنیم: طبق آمار و دادههای تجربی میان میزان افسردگی و عقاید مذهبی همبستگی منفی وجود دارد. نتایج یک مطالعه با نمونه برداری تصادفی در گروههای مشابه نشان داد که همبستگی مثبتی بین خواندن نماز و بهبودی افسردگی و اضطراب و افزایش اعتماد به نفس وجود دارد. در این زمینه «ازالی»، «هاسانچ»، «آمینا» و «سابرامانیام» در مطالعهی میان 130 بیمار مبتلا به اضطراب، و 100 بیمار مبتلا به افسردگی، در دو گروه متمایز با شرایط فرهنگی مذهبی قوی و ضعیف به این نتیجه رسیدند که: «گروه دارای اعتقادات مذهبی، بعد از شش ماه روان درمانی، بهبود بیشتری یافتند.» آزمایش در مورد این «ارتباط» به صورت مکرر صورت گرفته که بخشی از آنها در کتاب اسلام و بهداشت روان آمده است.
*** نتیجهگیری :
قرآن کریم نسبت به انسان و حالات روحی او علم کامل داشته و زمینههای منجر به افسردگی را بیان و راه درمان آن را تجویز کرده است. در این نوشتار، اول به بررسی علل مطرح شده در مکاتب مختلف روانشناسی در مورد افسردگی پرداخته شد و در مرحله بعد پاسخهای قرآنی آن داده شد و در ضمن این موضوع را نیز در آیینه روایات نظاره کردیم در نهایت نیز نمونهای از بررسیهای صورت گرفته در مورد «ارتباط دین و افسردگی» ارایه گردید.
نویسنده : گروه روانشناسی و مشاوره پرسمان