۱۳۹۴/۰۴/۱۴
–
۳۱۱ بازدید
آیا برداشت هاى فردى از قرآن صحیح است؟ آیا نمى شود بدون مراجعه به کتاب هاى تفسیرى، خودمان از قرآن استفاده کنیم؟ مگر قرآن هدایت براى همه نیست؟
قرآن کتابى است با زبان عرفى و در اوج فصاحت و بلاغت و رسایى معنا؛ از این رو عرب زبانان عصر نزول، بسیارى از معارف قرآن را بدون مراجعه به تفسیر، درک مى کردند.
اما به دلایلى، جهت فهم صحیح آیات قرآن نیاز به آگاهى هاى بیشتر و مراجعه به تفسیرهاى معتبر داریم:
1. قرآن در کنار حادثه ها بود و به وقایعى که در طول 23 سال رسالت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله اتفاق مى افتاد، نظر داشت. عرب هاى معاصر پیامبر صلى الله علیه و آله آن حوادث را درک کرده بودند، اما نسل هاى بعد از آن صحنه ها دور شدند. لذا آگاهى به شرایط نزول آیات در فهم بهتر کمک مى کند.
2. قرآن با توجه به مخاطبان اولیه خود، از مثال ها و اصطلاحات منطقه اى بهره جسته است؛ اگر چه پیام هاى آن فرامنطقه اى است. آگاهى از این قالب ها در فهم بهتر پیام ها بسیار کارگشا است.
3. برخى از عبارات قرآنى، مربوط به ادیان آسمانى گذشته است؛ لذا آشنایى با اعتقادات آنان و محتواى کتاب ها و منابع آنان بایسته است.
روشن است به دلیل ناآگاهى از موارد فوق، پرده هایى از ابهام، بر عبارات قرآن عارض مى شود. مفسران این پرده ها را کنار مى زنند، تا مراد خداوند به طور شفاف استخراج و کشف شود. در واقع آنان کار فهم آیات را بر ما ساده و آسان مى کنند.
گاهى جهت فهم مراد آیات قرآن، علاوه بر تفسیر به دانش هاى دیگرى همچون تأویل و تطبیق نیز نیازمندیم.
گفتنى است معناى «هدایت بودن قرآن» آن نیست که بدون دانستن زبان آن و رسیدن به سرچشمه هاى قرآنى، بتوانیم از هدایت آن بهره گیریم. همان طور که استفاده از آب که مایه حیات است، گاه نیازمند حفر چاه و کنار زدن لایه هاى خاک و سنگ از روى آن است.
بنا بر آنچه گفته شد؛ بهره مندى از معارف قرآن تا حدودى براى همگان ممکن است؛ امّا براى فهم قرآن ـ به عنوان منبع اساسى معرفت دینى ـ باید ابزارهاى خاص آن را بیابیم و حدود استفاده از آنها و میزان تأثیر و اعتبار آنها را بدانیم. مهم ترین این ابزارها عبارت است از:
1. ادبیات و قواعد زبان شناختى
براى درک سخن هر گوینده و نقطه آغاز تفاهم، آگاهى از قواعد اولیه مربوط به زبان و لغت او ضرورى است؛ از این رو باید اطلاعاتى کافى و عمیق از ادبیات این زبان، داشت. در ادبیات نیز فهم معناشناسى واژه ها، آشنایى با علم صرف و علم نحو ـ که جایگاه ترکیبى کلمات را در ساختار جملات مشخص مى سازد ـ و اطلاع از علم معانى و بیان و بدیع ـ که در زیباسازى کلام حاوى قواعد مهمّى است ـ بایسته است.
2. آشنا بودن به مضمون و سیاق خود قرآن
در قرآن قرینه هایى هست که بعضى پیوسته و برخى ناپیوسته است و براى فهم مقصود هر گوینده، مناسب ترین شیوه آن است که سخنان او را در کنار هم و مرتبط با هم بنگریم و این شیوه در ارزیابى و نتیجه گیرى مفید است.
3. سنت معصوم علیه السلام
از جمله شئون پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان علیهم السلام، تبیین مقاصد کتاب الهى است: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیکَ الذِّکْرَ لِتُبَینَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِمْ »[1].
علامه طباطبایى مى نویسد: «این آیه مبارکه، دلیل بر حجّیت سخن پیامبر اکرم در شرح آیات قرآن کریم است»[2]. سنّت و سخن معصوم علیه السلام در تفسیر و تبیین قرآن و تعلیم شیوه تفسیر به مردم و تبیین تأویل و تعلیم راهیابى به بطون قرآن، نقش اساسى دارد.
4. عقل و تفکر خلاق
مفسّر و بهره گیرنده از قرآن، باید عقل فعّال و تفکّر خلاق داشته باشد تا بتواند با استفاده از این ابزار به طور صحیح و دقیق، معارف دینى را از آیات قرآنى استخراج کند.
5. جامع نگرى
گفتنى است دین مجموعه عقاید و آموزه هایى است که باید با هم سازگار باشد؛ ازاین رو در برداشت از قرآن، باید هر مفهوم قرآنى، در مجموعه آموزه هاى دینى ـ که از منابع اصلى به دست آمده ـ نگریسته شود. فهم عمیق معانى قرآن، نیاز به تلاش علمى بسیار دارد؛ از این رو مفسرانى موفق بوده اند که کوله بارى از پیشینه علمى و تحقیقى بر دوش آنان بوده است.[3][1]. نحل 16، آیه 44.
[2]. المیزان، ج 12، ص 261.
[3]. براى آگاهى بیشتر در این زمینه به کتاب هاى علوم قرآنى مراجعه شود؛ از جمله:
الف. دزفولى، کمال، شناخت قرآن؛
ب. بهشتى، محمدحسین، روش برداشت از قرآن؛
ج. سعیدى روشن، محمدباقر، علوم قرآنى.