۱۳۹۳/۰۸/۰۶
–
۳۷۶ بازدید
ویرایش علمی – ایا میتوان گفت که تمدن و شکوه ایران بعد از حمله ویرانگر اعراب از بین رفت و ایران بعد از سقوط ساسانیان دیگر ایران نشدو از پیشرفت و ترقی باز ماند یا خیر
با سلام. در پاسخ به این سوال باید گفت:
نگاهی مختصر به امپراطوریهای بزرگ گذشته و وضعیت آن کشور در حال حاضر حکایت از آن دارد که آنان نیز فقط زمانی دارای چنین شوکتی بودهاند و سپس بر اثر عوامل گوناگون رو به زوال رفتهاند لذا ارتباط زوال قدرت تنها به یک عامل بسیار عوام فریبانه و در جهت تخریب افکار برآورد میشود. چرا که امپراطوریها یا پادشاهیهای متعدد پیش از ساسانیان نیز بر اثر حملات گوناگون متلاشی شده و از بین رفتند اما هرگز هیچ اندیشمند تاریخ شناسی نمیگوید علل سقوط آنان تنها یک عامل و آن هم حمله یک قوم یا کشور به آنان بوده است.
بی شک دین و آیین مذهبی مردم ایران امری است که دشمنان به شدت از آن احساس خطر میکنند و گرنه امپراطوریهای بزرگ دیگری نیز در شرق و غرب بودهاند امروزه جز نام، چیزی از عظمت آن باقی نمانده است به عنوان نمونه در غرب امپراطوریهای روم و یونان چه شدند؟ آیا آنان نیز با حمله اعراب از بین رفته و دیگر نتوانستند سر بر آورند یا در شرق امپراطوری با عظمت مغول که گستره خود را تا نزدیکی قاره آفریقا گسترش داده بود یا اتحاد جماهیر شوروی سابق چه شدند؟
آیا آنان نیز درگیر ورود اعراب شدند که امروزه آن شکوه سابق خویش را ندارند و مرزهای آنان که روزی بخش اعظم اروپا، شمال آفریقا، غرب آسیا، آسیای مرکزی تا شبه قاره را در بر میگرفت امروزه – در برخی از آنها- به یک پنجم ایران (امروزی) نیز نمیرسد.
عقب ماندگی در ایران پدیده ای تاریخی و نسبی است. تاریخی به این معنا که باید عوامل آن را در سراسر تاریخ ایران جستجو کرد و دگرگونی تاریخی آن را نیز مد نظر داشت. نسبی است به این معنا که نمی توان
گفت ایران کشور عقب مانده است، بلکه باید گفت که ایران نسبت به جوامع غربی عقب مانده است، ولی از کشور های شرقی و همسایه خود عقب نبوده و نیست. بنابراین می توان ضمن مراجعه به عوامل ویژه عقب ماندگی ایران به عوامل کلی عقب ماندگی شرق در برابر غرب و آنهم در دوره مدرن (یعنی بعد از سده های ١٥ و ١٦ میلادی) اشاره کرد. زیرا شرق بطور کلی و ایران بطور مشخص پیش از دوره مدرن، در زمانی که اروپا دوران تاریکی را میگذارند، نه تنها عقب تر از غرب نبود، بلکه رشد یافته تر نیز بود. این رشد یافتگی را می توان تقریباً در تمام زمینه ها نشان داد.
در پایان ذکر این نکته لازم به نظر میرسد که : برخی معتقدند استعمارغرب نگذاشت ما رشد کنیم. این مسئله به عقیده بسیاری از اندیشمندان غیر قابل قبول است. عوامل عقب ماندگی ایران نه خارجی، بلکه بطور عمده داخلی بوده است. نه غربی ها، بلکه خود ایرانی ها مسئول آن بوده اند و بطور مشخص نه انسان هایی که در ایران زندگی میکردند، بلکه سر زمین آنها در این عقب ماندگی دخیل بوده است. کما اینکه ثروت کشور های عربی خلیج فارس، نه از لیاقت و برتری ساکنان آنها، بلکه ناشی از ثروت طبیعی سرزمین آنها، یعنی نفت است.
نگاهی مختصر به امپراطوریهای بزرگ گذشته و وضعیت آن کشور در حال حاضر حکایت از آن دارد که آنان نیز فقط زمانی دارای چنین شوکتی بودهاند و سپس بر اثر عوامل گوناگون رو به زوال رفتهاند لذا ارتباط زوال قدرت تنها به یک عامل بسیار عوام فریبانه و در جهت تخریب افکار برآورد میشود. چرا که امپراطوریها یا پادشاهیهای متعدد پیش از ساسانیان نیز بر اثر حملات گوناگون متلاشی شده و از بین رفتند اما هرگز هیچ اندیشمند تاریخ شناسی نمیگوید علل سقوط آنان تنها یک عامل و آن هم حمله یک قوم یا کشور به آنان بوده است.
بی شک دین و آیین مذهبی مردم ایران امری است که دشمنان به شدت از آن احساس خطر میکنند و گرنه امپراطوریهای بزرگ دیگری نیز در شرق و غرب بودهاند امروزه جز نام، چیزی از عظمت آن باقی نمانده است به عنوان نمونه در غرب امپراطوریهای روم و یونان چه شدند؟ آیا آنان نیز با حمله اعراب از بین رفته و دیگر نتوانستند سر بر آورند یا در شرق امپراطوری با عظمت مغول که گستره خود را تا نزدیکی قاره آفریقا گسترش داده بود یا اتحاد جماهیر شوروی سابق چه شدند؟
آیا آنان نیز درگیر ورود اعراب شدند که امروزه آن شکوه سابق خویش را ندارند و مرزهای آنان که روزی بخش اعظم اروپا، شمال آفریقا، غرب آسیا، آسیای مرکزی تا شبه قاره را در بر میگرفت امروزه – در برخی از آنها- به یک پنجم ایران (امروزی) نیز نمیرسد.
عقب ماندگی در ایران پدیده ای تاریخی و نسبی است. تاریخی به این معنا که باید عوامل آن را در سراسر تاریخ ایران جستجو کرد و دگرگونی تاریخی آن را نیز مد نظر داشت. نسبی است به این معنا که نمی توان
گفت ایران کشور عقب مانده است، بلکه باید گفت که ایران نسبت به جوامع غربی عقب مانده است، ولی از کشور های شرقی و همسایه خود عقب نبوده و نیست. بنابراین می توان ضمن مراجعه به عوامل ویژه عقب ماندگی ایران به عوامل کلی عقب ماندگی شرق در برابر غرب و آنهم در دوره مدرن (یعنی بعد از سده های ١٥ و ١٦ میلادی) اشاره کرد. زیرا شرق بطور کلی و ایران بطور مشخص پیش از دوره مدرن، در زمانی که اروپا دوران تاریکی را میگذارند، نه تنها عقب تر از غرب نبود، بلکه رشد یافته تر نیز بود. این رشد یافتگی را می توان تقریباً در تمام زمینه ها نشان داد.
در پایان ذکر این نکته لازم به نظر میرسد که : برخی معتقدند استعمارغرب نگذاشت ما رشد کنیم. این مسئله به عقیده بسیاری از اندیشمندان غیر قابل قبول است. عوامل عقب ماندگی ایران نه خارجی، بلکه بطور عمده داخلی بوده است. نه غربی ها، بلکه خود ایرانی ها مسئول آن بوده اند و بطور مشخص نه انسان هایی که در ایران زندگی میکردند، بلکه سر زمین آنها در این عقب ماندگی دخیل بوده است. کما اینکه ثروت کشور های عربی خلیج فارس، نه از لیاقت و برتری ساکنان آنها، بلکه ناشی از ثروت طبیعی سرزمین آنها، یعنی نفت است.