۱۳۹۴/۱۱/۱۳
–
۱۴۹ بازدید
فکرهای خوبی به سرم میرسد؛ ولی هر بار که میخواهم انجامشان بدهم ،همت و کوششی نمیکنم و همیشه میگویم بگذار برای بعد، اگر راهکاری برای دورشدن از این عادت دارید، معرفی کنید؟
«الکَسَلُ یُضِرُّ بالدِّینِ والدُّنیا؛[ محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمه، ج10، ص124، ح17769.] تنبلی و بی حالی به دین و دنیا زیان میزند».
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در باره دوری از تنبلی و سستی در کارها دعا کردند:
«امنُنْ علَینا بالنَّشاطِ، وأعِذْنا مِن الفَشَلِ والکَسَلِ والعَجزِ والعِلَلِ والضَّررِ والضَّجَرِ والمَلَلِ؛ نعمت سرزندگی و کوشایی را به ما ارزانی دار واز سستی و تنبلی و ناتوانی و بهانهآوری و زیان و دلمردگی و ملال محفوظمان بدار».[ همان، ج 10، ص128، ح 17798.]
افراد تنبل که در واقع دچار یک آسیب روانیاند به عادت ناپسند تعلّل ورزیدن، سبک گرفتن و سهلانگاری در کارها و وظایف محوّله، عادت کرده و معمولاً از همّت پایینی برخوردارند.
برای درمان آسیبهای روانی از جمله تنبلی و سستی شایسته است در ابتدا بهدنبال شناسایی علل و ریشههای آن باشیم؛ زیرا یافتن علّت، مبیّن راه درمان است. تاکنون عوامل زیادی برای این آسیب روانی ذکر شده که در دو دسته کلّی قرار دارد:
الف. عوامل درونی و روانی:
این عوامل مربوط به درون شخص است، مانند: خود کمبینی، توقّع بیش از حد از خود، پایین بودن سطح تحمّل، برتریطلبی منفی و وسواسگونه، اشتیاق به لذّتجویی کوتاه مدّت، فقدان قاطعیّت و عدم اعتماد به نفس.
عوامل بیرونی و محیطی:
آسیبهایی که هنگام ارتباط با دیگران و یا حتّی محیط اطراف خود را نشان میدهند، مانند: نارضایتی از وضع موجود، عدم تسلّط بر کار، نگرش منفی به کار، نگرش غیر واقعبینانه از دیگران، احساس عدم مسؤولیت در برابر دیگران، لجبازی با دیگران، اهمالکاری و پرخاشگری انفعالی و برچسب زدن به این و آن.[ مرتضی آقا تهرانی، اهمالکاری (بررسی علل و راهکارهای درمان)، ص29. در این کتاب راهکار درمانی اختصاصی هر یک از عوامل مذکور به تناسب ذکر گردیده است.]
برخی از راهکارهای درمان تنبلی با توجه به عوامل مطرح شده، عبارتند از:
قدرشناسی از فرصتهای بهدست آمده: گاهی افراد اگر گذر زمان و فرصتهای پیش آمده را درک نکنند و به ارزش بیبدیل وقت توجه نکنند، به راحتی آن را از دست میدهند. به طور مثال کسب علم و دانش و بالا رفتن از نردبان ترقّی همیشه برای انسان میسر نمیشود. پس اگر شخصی فرصت آن را پیدا کند؛ ولی به اهمیت و ارزش واقعی آن واقف نباشد، ممکن است آن را با تنبلی و بیحالی به راحتی از دست داده و زمانی حسرت آن را بخورد که هیچ سودی ندارد. امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) میفرماید:
« إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ؛[ محمّد باقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 68، ص217، ح 22.] از دست دادن فرصت، موجب اندوه و غصه است».
تبدیل آرزوها به هدف: مردم عادی «آرزو» دارند؛ امّا افراد موفّق، «هدف و برنامه».[ سانتراک به نقل از حسین خنیفر، مهارتهای مدیریّت زمان، ص25.]«هدف» مطلوبی است که در آینده قابل تحقق میباشد و احتمال رسیدن به آن بسیار است. در واقع هدف یعنی آشکار کردن آنچه که داریم؛ ولی هنوز ناپیداست. آرزو، ما را از واقعیت دور میکند و به توهّم میکشاند و ذهن را اسیر و آشفته خود میکند؛ بنابراین بهتر است که از آن اجتناب شود.
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند:
«أَشْرَفُ الْغِنَی تَرْکُ الْمُنَی ؛[ نهج البلاغه، حکمت 34.]بهترین غنا و مال ترک آمال و آرزوها میباشد».
تلاش در ایجاد انگیزه: بسیاری از موارد تنبلی و اهمالکاری به خاطر نداشتن انگیزه کافی است و همین مسأله باعث بیحالی و تنبلی شخص در انجام کارها و وظایف محوّله میشود. اگر انگیزه کافی در ما وجود نداشته باشد در انجام وظایف واجب هم سستی میکنیم؛ بنابراین شایسته است با توجّه به هدف، نتایج و ثمراتی که از انجام کارهایمان بهدست میآوریم، تعلق به گروه، خودنظمدهی و… در خود ایجاد انگیزه کنیم؛ زیرا انگیزهها حس انجام وظیفه را بر میانگیزند و ما را به انجام کار تشویق میکنند.
تعیین وقت معیّن برای هر کار: افراد باید برای هر کاری قبل از انجام آن وقت معیّنی در نظر بگیرند تا در آن وقت و فاصله زمانی کار انجام شود. اگر وقت هر کاری از قبل مشخص نشود، ممکن است انسان در انجام آن امروز و فردا کند.
امام علی(علیه السلام) میفرماید:
«کُلُّ مُؤَجَّلٍ یَتَعَلَّلُ بِالتَّسوِیفِ؛[ همان، حکمت 285.] به هر کس که مهلتی داده شود در انجام کار، امروز و فردا میکند».
استفاده از فن جزء جزء کردن: تقسیم کار به بخشهای کوچکتر باعث تسلّط بر آن شده و باعث میشود راحتتر از عهده انجامش برآییم؛ در نتیجه بازخورد بهتری دریافت نموده و این امر در روحیه ما برای ادامه کار، بسیار مؤثر است.
اولویّتبندی کارها: این تقسیمبندی ما را مقید خواهد کرد تا به کاری که فوریّت بیشتری دارد، اندیشیده و مانع اهمالکاری در سایر فعالیتها شود. امام علی(علیه السلام) میفرماید:
«شَرُّ مَا شَغَلَ بِهِ الْمَرْءُ وَقْتَهُ الْفُضُولُ ؛[ عبد الواحد تمیمى آمدى، غرر الحکم و درر الکلم ، ص476، ش 10932.]هر کس که به چیزی که مهم نیست بپردازد آنچه را که اهمیت بیشتری دارد از دست میدهد».
اقدام به کار در حدّ توان: گاه انسان به کاری مبادرت میکند که از حدّ توان و طاقت او به مراتب فراتر است. در اینجا شخص با انتخاب نادرست، زمینه اهمالکاری خود را فراهم ساخته است؛ بنابراین هر کس اوّل باید توان خویش را در انجام کارها درست برآورد نموده و سپس کاری مناسب با توانش بپذیرد.
تغییر شرایط و محیط: گاه تنبلی و اهمالکاری به خاطر شرایط محیط خاصی است که فرد در آن قرار گرفته است؛ برای همین تغییر و تحوّل در این شرایط میتواند تنبلی و بیحالی را از وی دور سازد. بهعنوان مثال بسیاری از شاگردان در اطاقی که کتابهای متنوّع و وسایل سرگرم کننده در آن وجود دارد، نمیتوانند برای مطالعه یک موضوع خاص تمرکز یابند؛ زیرا وقت خود را با مطالعه موضوعات گوناگون کتابها و… از دست میدهند. همه اینها دست به دست هم میدهند تا شخص اهمالکار به دنبال فرصتی برای طفره رفتن باشد؛ لذا پیشنهاد میشود که این افراد مکان دیگری را برای مطالعه برگزینند.
استفاده از عهد و پیمان: گاه لازم است برای درمان تنبلی با خود عهد ببندیم که در انجام آن کار کوتاهی نکنیم و در صورت شکستن عهد و پیمان برای خود تنبیه نیز در نظر بگیریم. در علم اخلاق این شیوه را مشارطه گویند که شخص برای اصلاح نفس خویش هر سحرگاه با خود شرط و قراردادی دوباره میبندد و در شامگاه پایبندی خود به آن را ارزیابی میکند تا به سوی کمال سیر کند.
پاداش دادن به خود: شایسته است در پایان هر کاری حتّی اگر پیشرفت خیلی کمی هم داشتید، به خود پاداش دهید. این پاداش می تواند کلامی یا عملی باشد. به عنوان مثال برای خود هدیه ای بخرید و یا جملههایی نظیر: «من تلاشم را کردم و به خودم میبالم؛ چون در کارم پیشرفت کردم» را جایگزین جملههایی مثل «پس از این همه تلاش، مقدار کمی پیشرفت داشتهام، از کارم راضی نیستم و احساس خستگی میکنم» نمایید و معجزه تفکر مثبت را ببینید.
کمک گرفتن از دیگران: کمک خواستن از دیگران نشانه ضعف نیست، بلکه یک تصمیم درست است. برای عملی کردن چیزهایی که به ذهنتان خطور میکند از دیگران به ویژه کسانی که در آن موضوع تبحّر دارند، کمک بگیرید.