طلسمات

خانه » همه » مذهبی » توصیف خداوند در قرآن

توصیف خداوند در قرآن


توصیف خداوند در قرآن

۱۳۹۴/۱۱/۲۰


۴۰۰ بازدید

سلام علیکم .
۱.ما اگر بخواهیم خداوند را در یک جمله توضیح دهیم آن چیست؟

پاسخ اجمالی:
اگر بخواهیم خداوند را در یک جمله معرفی نماییم بهتر است به قرآن مراجعه نماییم و ببینیم خود خداوند خود را چگونه معرفی نموده است. خداوند در سوره نور، آیه 35 می فرماید:« الله نورالسموات والارض»؛ خداوند نور آسمان ها و زمین است ؛ یعنی ، هدایت بخش و راهنمای همه هستی است.
پاسخ تفصیلی:
در مورد نور بودن خداوند متعال به توضیح ذیل توجه نمایید: کلمه نور معنایى معروف دارد، و آن عبارت است از چیزى که اجسام کثیف و تیره را براى دیدن ما روشن مى کند و هر چیزى به وسیله آن ظاهر و هویدا مى گردد، ولى خود نور براى ما به نفس ذاتش مکشوف و هویدا است، چیز دیگرى آن را ظاهر نمى کند. پس نور عبارت است از چیزى که ظاهر بالذات و مظهر غیر است، مظهر اجسام قابل دیدن مى باشد. این اولین معنایى است که کلمه نور را براى آن وضع کردند و بعدا به نحو استعاره یا حقیقت ثانوى به طور کلى در هر چیزى که محسوسات را مکشوف مى سازد استعمال نمودند، در نتیجه خود حواس ظاهر ما را نیز نور یا داراى نور که محسوسات به آن ظاهر مى گردد خواندند، مانند حس سامعه و شامه و ذائقه و لامسه و سپس از این هم عمومى ترش کرده شامل غیر محسوسش هم نمودند، در نتیجه عقل را نورى خواندند که معقولات را ظاهر مى کند، و همه این اطلاقات با تحلیلى در معناى نور است، که گفتیم معنایش عبارت است از ظاهر بنفسه و مظهر غیر. و چون وجود و هستى هر چیزى باعث ظهور آن چیز براى دیگران است، مصداق تام نور مى باشد، و از سوى دیگر چون موجودات امکانى، وجودشان به ایجاد خداى تعالى است، پس خداى تعالى کامل ترین مصداق نور مى باشد، او است که ظاهر بالذات و مظهر ما سواى خویش است، و هر موجودى به وسیله او ظهور مى یابد و موجود مى شود. پس خداى سبحان نورى است که به وسیله او آسمانها و زمین ظهور یافته اند، این است مراد جمله اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، چون نور را اضافه کرده به آسمانها و زمین، و آن گاه آن را حمل کرده بر اسم جلاله اللَّه و فرموده نور آسمان و زمین اللَّه است، ناچار منظور آن کسى هم که آیه را معنا کرده به اللَّه منور السماوات و الارض- خدا نورانى کننده آسمانها وزمین است همین است، و منظور عمده اش این بوده که کسى خیال نکند که خدا عبارت از نور عاریتى قائم به آسمانها و زمین است، و یا به عبارت دیگر از وجودى که بر آنها حمل مى شود و گفته مى شود: آسمان وجود دارد، زمین وجود دارد، این سخن بسیار باطل است و خدا بزرگ تر از اینها است. از اینجا استفاده مى شود که خداى تعالى براى هیچ موجودى مجهول نیست، چون ظهور تمامى اشیاء براى خود و یا براى غیر، ناشى از اظهار خدا است، اگر خدا چیزى را اظهار نمى کرد و هستى نمى بخشید ظهورى نمى یافت. پس قبل از هر چیز ظاهر بالذات خدا است. و به این حقیقت اشاره کرده و بعد از دو آیه فرموده: أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ مگر نمى بینى که براى خدا تسبیح مى کند هر کس که در آسمانها و زمین است، و مرغ در حالى که بدون بال زدن پرواز مى کند، و هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را مى داند، براى اینکه این آیه براى تمامى موجودات تسبیح اثبات مى کند، و لازمه آن این است که تمامى موجودات خدا را بشناسند، چون تسبیح و صلات از کسى صحیح است که بداند چه کسى را تسبیح مى کند، و براى چه کسى عبادت مى کند، پس این آیه نظیر آیه وَ إِنْ مِنْ شَىْ ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ مى باشد که به زودى بحث آن خواهد آمد- ان شاء اللَّه تعالى. پس تا اینجا این معنا به دست آمد که مراد از نور در جمله خدا نور آسمانها و زمین است نور خداست، که از آن، نور عام عالمى نشات مى گیرد، نورى که هر چیزى به وسیله آن روشن مى شود، و با وجود هر چیزى مساوى است، و عبارت اخراى آن است و این همان رحمت عام الهى است. مثل نوره- این آیه شریفه، نور خدا را توصیف مى کند، و اگر کلمه نور را اضافه به ضمیر خدا کرده، و فرموده نور او- با در نظر گرفتن اینکه اضافه مذکور، لامیه است و معنایش نورى که مال اوست مى باشد- خود دلیل بر این است که مراد وصف آن نور که خود خداست نیست، بلکه مراد وصف آن نورى است که خدا آن را افاضه مى کند، البته باز مراد از آن، نور عامى که افاضه اش کرده، و به وسیله آن هر چیزى ظهور یافته و عبارت است از وجودى که هر چیزى به آن وصف مى گردد نیست به دلیل اینکه بعد از تتمیم مثل فوق، فرموده: خدا هر که را بخواهد به سوى نور خود هدایت مى کند و اگر مقصود وجود بود که همه موجودات به آن رسیده اند، دیگر به موجود خاصى اختصاص نداشت، بلکه مراد از آن نور، نورى است خاص که خداى تعالى آن را تنها به مؤمنین اختصاص داده و آن به طورى که از کلام استفاده مى شود حقیقت ایمان است. هم چنان که در سایر موارد قرآن کریم مى بینیم خداى سبحان این نور خاص را به خود نسبت داده، مثلا فرموده: یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ و نیز فرموده: أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِى بِهِ فِى النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِى الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها و نیز فرموده: یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ و نیز فرموده: أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ و این نور همان نور ایمان و معرفت است که گفتیم خداوند به مؤمنین اختصاص داده تا در راه به سوى پروردگارشان از آن استفاده کنند. و مراد از آن قرآن نیست، هم چنان که بعضى «5» پنداشته اند براى اینکه آیه، در مقام توصیف عموم مؤمنین است که قبل از نزول قرآن چه وضعى داشتند و بعد از آن چه وضعى به خود گرفتند، علاوه بر این در چند جاى قرآن صریحا این نور را وصف مؤمنین خوانده از آن جمله فرموده: لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ «6» و نیز فرموده یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا «7» و معنا ندارد که قرآن وصف مؤمنین باشد، و اگر به اعتبار معارفى که قرآن براى آنان کشف مى کند در نظر گرفته شود، باز به همان معنایى که ما گفتیم بر مى گردد. ترجمه المیزان، ج 15، ص: 171 از سوی دیگر روایات متعددى از طرق شیعه وارد شده که مفردات آیه نور را به رسول خدا (ص) و اهل بیت او تطبیق مى کند و این البته صرف تطبیق است نه تفسیر، دلیل اینکه تطبیق است نه تفسیر، اختلاف این روایات است، مثلا در روایت کلینى در روضه کافى که به سند خود از جابر از ابى جعفر (ع) آورده، آمده که مشکاه قلب رسول خدا (ص) و مصباح نورى است که علم در آن است و زجاجه على و یا قلب على (ع) و شجره مبارکه زیتونه- که نه شرقى است و نه غربى- ابراهیم خلیل (ع) است، که نه یهودى بود و نه نصرانى، و جمله یَکادُ زَیْتُها یُضِى ءُ را معنا کرده که نزدیک است اولاد ایشان به نبوت سخن گویند، و لو فرشته وحیى به ایشان نازل نشود. ولى در روایتى که توحید به سند خود از عیسى بن راشد از امام باقر (ع) آورده، آمده است که مشکاه نور علم در سینه رسول خدا (ص) و زجاجه سینه على (ع) است که یَکادُ زَیْتُها یُضِى ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نزدیک است عالم از آل محمد به علم تکلم کند قبل از آنکه سؤال شود، نُورٌ عَلى نُورٍ امامى است که مؤید به نور علم و حکمت است که بعد از امامى دیگر از آل محمد (ع) قرار دارد. و در روایت کافى به سند خود از صالح بن سهل همدانى، از امام صادق (ع) آمده که مشکاه فاطمه (ع) و مصباح حسن و زجاجه حسین (ع) و شجره مبارکه ابراهیم خلیل (ع) و نه شرقى و نه غربى یهودى و نصرانى نبودن آن حضرت، و نُورٌ عَلى نُورٍ امامى بعد از امام دیگر است، و یَهْدِى اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ معنایش این است که خدا هر که را بخواهد به سوى این ائمه راهنمایى مى کند. ترجمه المیزان، ج 15، ص: 196

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد