۱۳۹۵/۰۶/۰۸
–
۱۰۶۷ بازدید
از بعضى آیات قرآن استفاده مى شود که پیروان سایر ادیان مأجورند، این چگونه با آیاتى که درباره حقانیت دین اسلام و نسخ سایر شرایع آمده است، سازگار است؟
آیه 62 سوره «مائده» بیانگر یک ملاک کلى و اساسى است در باب این که سعادت و رستگارى در گرو التزام جدى و حقیقى به دو چیز گران بها است: 1- تصحیح عقاید و ایمان راستین به حقایق دینى 2- عمل صالح و کنش بر اساس آنچه خداوند بشر را به آن مأمور کرده است. بنابراین آیه یاد شده، فخرفروشى هاى پوچ و بى اساس برخى از ارباب ادیان را -که به صرف مسیحى یا یهودى خواندن فرد، چنین وانمود مى کردند که رستگارى درست از آن ایشان است و دیگران کاملاً از آن بى بهره اند {/Bلَنْ یَدْخُلَ اَلْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصارى {w3-11w}2:111/}- مردود شمرده است. به عبارت دیگر مفاد این آیه شبیه این آیه است که: {/Bلَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ اَلْکِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ {w1-12w}4:123/}، (نساء، آیه 123). لیکن باید توجه داشت که مفاد فوق، به معناى پذیرش پلورالیسم دینى نیست؛ زیرا اولاً، آیه مزبور در صدد بیان همه جزئیات نیست بلکه یک اصل کلى را مطرح کرده و قیود و ویژگى هاى دیگر را در آیات دیگر بیان کرده است؛ از قبیل: 1- «{/Bإِنَّ اَلدِّینَ عِنْدَ اَللَّهِ اَلْإِسْلامُ {w1-5w}3:19/}»، (آل عمران، آیه 19). 2- «{/Bوَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ اَلْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ {w1-9w}3:85/}»، (آل عمران، آیه 85). 3- «{/Bقُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اَللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اَللَّهُ {w1-8w}3:31/}»، (آل عمران، آیه 31). 4- «{/Bفَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ {w1-18w}4:65/}»، (نساء، آیه 65) و… . بنابراین آیات یاد شده در حکم مفسر و بیانگر دایره و ویژگى هاى ایمان مورد نظر در آیه پیشین است. ثانیاً، قرآن مجید اساساً عناوینى مانند یهودیت و نصرانیت را به رسمیت نمى شناسد و تنها اسلام و مسلمانى واقعى را به رسمیت شناخته و در آیات بسیارى پیامبران الهى را مسلمان دانسته است. در سوره آل عمران آیه 67 آمده است: {/Bما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لکِنْ کانَ حَنِیفاً مُسْلِماً…{w1-12w}3:67/} و در سوره یوسف آیه 101 دعاى او را چنین نقل مى کند: {/Bرَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ اَلْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ اَلْأَحادِیثِ فاطِرَ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی اَلدُّنْیا وَ اَلْآخِرَةِ تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ {w1-25w}12:101/}. از سوره «بقره»، آیه 128 و «اعراف»، آیه 127 نیز مشابه این دعا را از زبان حضرت ابراهیم(ع) و حضرت موسى(ع) نقل کرده است. هم چنین در قرآن ایمان آوردگان حقیقى مسلمان نامیده شده اند؛ از جمله در سوره «حج»، آیه 78 آمده است: …{/Bمِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ اَلْمُسْلِمِینَ {w17-22w}22:78/}… و مسلمانى، همان ایمان و پیروى از پیامبران الهى در عصر بعثت و بقاى شریعت آنها است نه در زمان نسخ آن. ثالثاً، حقیقت ایمان به خداوند که در آیه 62 سوره «مائده» بیان شده است، در بردارنده و متضمن این معنا است که اوامر الهى تماماً مورد توجه والتزام قرار گیرد و این بدون پیروى از انبیاى الهى ممکن نیست. از طرف دیگر هر پیامبر صاحب شریعتى، نسبت به آمدن پیامبر بعدى و لزوم گرویدن به او بشارت داده است؛ چنان که قرآن مجید بشارت رسالت حضرت ختمى مرتبت(ص) به وسیله حضرت عیسى(ع) را چنین گزارش نموده است: {/Bوَ إِذْ قالَ عِیسَى اِبْنُ مَرْیَمَ یا بَنِی إِسْرائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اَللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ اَلتَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اِسْمُهُ أَحْمَدُ{w1-27w}61:6/}…، (صف، آیه 6). و چون لازمه ایمان به خداوند پیروى از رسولان او و در آخر، پیوستن به آخرین سفیر الهى است. در این راستا خداوند ایمان نیاوردن به پیامبر اکرم(ص) و کتمان بشارت هاى انجیل در این باره را در جاى جاى قرآن مورد عتاب و نکوهش قرار داده است و در دنباله آیه یاد شده این جریان را به منزله «اطفاء نور الهى» قلمداد کرده و عاملان آن را کافر خوانده است: {/Bیُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اَللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اَللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ اَلْکافِرُونَ {w1-13w}61:8/}، (صف، آیه 7). رابعاً، در همان آیه 62 سوره «مائده» ظرافت هایى وجود دارد که مخالفت قرآن با پلورالیسم دینى را نشان مى دهد. یکى از آن علایم – که علامه طباطبایى در تفسیر «المیزان» به آن اشاره کرده اند- این است که قرآن مجید به دنبال عبارت {/Bإِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ اَلَّذِینَ هادُوا{w1-6w}2:62*/}… نفرموده است. «من امن منهم؛ بلکه فرموده است: «من امن»؛ یعنى، ضمیرى به موصول (الذین) بر نگردانده است، با آن که از نظر ادبى در صله، برگرداندن ضمیر به موصول لازم است. علت این برنگرداندن ضمیر این است که تقریر و امضایى نسبت به آنان در کار نباشد؛ در حالى که در مورد امت پیامبر اکرم(ص) برخلاف آن آیه، عمل نموده و مى فرماید: {/Bوَعَدَ اَللَّهُ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً{w48-59w}48:29/}، (فتح، آیه 29). بنابراین قرآن به هیچ روى سرپیچى از پیامبر خاتم را روا ندانسته و آن را کفر و بى ایمانى معرفى کرده است. خداوند نیز حضرت محمد(ص) را به سوى همه انسان ها مبعوث ساخته و همگان را موظف به گرویدن به آیین خاتم گردانیده است. گفتنى است که پیروان دیگر ادیان سه دسته اند: 1- کسانى که حقانیت اسلام برایشان روشن شده است. این گروه هیچ عذرى در سرپیچى از اسلام نداشته و اگر به آن ایمان نیاورند قطعاً گرفتار عذاب ابدى خواهند شد. 2- کسانى که حقانیت اسلام را نشناخته اند؛ ولى عمداً از بررسى و تحقیق پیرامون آن شانه خالى کرده اند؛ در حالى که همه شرایط لازم براى درک حقانیت اسلام را در اختیار داشتند این گروه نیز عذرى در پیشگاه خداوند نداشته و معذب خواهند بود. 3- کسانى که ناآگاه بوده و در این راستا خود مقصر نیستند؛ بلکه اساساً غافل بوده و نداى اسلام را نشنیده اند و یا ابزارهاى لازم را براى تحقیق در اختیار نداشته اند. این گروه {/B«مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اَللَّهِ»{w3-5w}9:106/} هستند ودر صورت درستکارى براساس آیین قبلى با فطرت الهى، ممکن است خداوند بر آنان نظر رحمت کند.