۱۳۹۳/۱۲/۲۰
–
۴۲۷ بازدید
اگر قرآن جاودانه است، چرا از اصطلاحات و فرهنگ رایج عربستان بهره برده است؟
فرهنگ ساز است، پیام آن مثال ها و عبارات است و «پیام ها» فراتر از محدودیت
زمان، مکان و قوم خاصى است. روشن است که هدف قرآن، در آن مثال ها و مصادیق،
محدود نمى شود؛ ولى براى تفهیم و محاوره، گریزى از آنها نیست. پس مفاهیم و
معانى بلند و ژرف، از رهگذر آن مصادیق، پى گیرى مى شوند و این اهداف، همان
نتایج معرفتى، اخلاقى و هدایتى هستند که عموم مردم را شامل مى شوند؛ زیرا
مسائل تربیتى و هدایتى، به مکانى خاص و یا زمانى معین، محصور نمى شوند.
بنابراین، عربى بودن قرآن و به کارگیرى بعضى از مثال هاى رایج در حجاز، به
این دلیل است که مخاطبان ابتدایى قرآن، مردم آن سرزمین بودند؛ اما زبان
عربى، موجب محدودیت ارسال پیام و انحصار بیان اهداف قرآن به مردم عرب نیست؛
بلکه براى همگان و به طور همیشه، قابل استفاده است و این دو با هم منافات
ندارند؛ چنان که در آیات نخستین سوره ابراهیم علیه السلام آمده است:
« الر
کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى
النُّورِ … وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ
لِیُبَیِّنَ لَهُمْ [1] ؛
کتابى است که آن را به سوى تو فرود آوردیم؛ تا مردم را از تاریکى ها به سوى
روشنایى بیرون آورى … و ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم».
با توجه به این که قرآن، بیان گر همه چیز است و محدود در زمان و مکان مشخصى
نیست و همه را به تدبر و اندیشه در معانى خود دعوت کرده است، معلوم مى شود
که واژگان اختصاصى، محدودیتى در ارتباط با اهداف بلند آن، پدید نمى آورد و
اگر هم چنین تأثیرى داشته باشد، با توجّه به محتواى قرآن، جایگاه خود را
نزد هر مخاطبى، حفظ خواهد کرد و این، از ویژگى ها و معجزات قرآن است که
گاهى از عبارات و زبان ویژه یک منطقه، استفاده مى کند؛ ولى براى سایر مناطق
و فرهنگ ها نیز قابل برداشت است و گاهى تعبیرات را به گونه اى مى آورد که
چند منظوره است و همه آنها پذیرفتنى است؛ البته در قرآن تنها برخى از
نمونه هاى رایج در منطقه حجاز، گزینش و از آنها یاد شده است و این موارد به
گونه اى است که علاوه بر ملموس بودن براى عرب ها، مورد پذیرش جامعه بشرى و
قابل توجه براى دیگران نیز مى باشد؛ به عنوان مثال، اگر از دقت و تأمل در
آفرینش شتر- که جایگاه ویژه اى در زندگى ساکنان شبه جزیره داشته- یاد شده
است، « أَفَلا
یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ [2] ؛
آیا به شتر نمى نگرند که چگونه آفریده شده است»، علاوه بر پیام کلى- که
شایسته است در تمام آفریده هاى خدا در هر مکان و نقطه از جهان دقت کرد-
پیام ویژه اى هم دارد و آن این که دقت در ویژگى هاى این حیوان، حتى براى
مردم مناطق دیگر نیز اسرار بسیارى را روشن خواهد ساخت.
عربى بودن زبان قرآن نیز اگر چه به جهت بعثت پیامبر صلى الله علیه وآله در
میان عرب زبانان بوده است، اما خود آن داراى امتیازات فراوانى نسبت به
زبان هاى دیگر است و چه بسا حکمت خداوند بر این اساس بوده که دین خاتم و
کامل خود را به زبانى کامل و مبین، به ظهور رساند. همچنین استفاده از زبان
یک قوم، غیر از استفاده از فرهنگ آن قوم است و قرآن اگرچه به زبان عربى
است، ولى فرهنگ نوینى را با خود آورده و در موارد بسیارى با عناصر فرهنگى
حاکم بر شبه جزیره، به مخالفت برخاسته و آنها را نسخ کرده است. علاوه بر
این، قرآن براى خود زبان و ادبیات مستقلى دارد و اسلوب آن، پدیده اى
بى نظیر در ادبیات عرب است. زبان قرآن، زبان فطرت بشرى است. از این رو،
پیام آن براى همه انسان ها، قابل درک و پذیرش است.
مى خواهم خودم تفسیر کنم!
آیا برداشت هاى فردى از قرآن صحیح است؟ اگر قرآن براى هدایت همه است، آیا
نمى شود بدون مراجعه به کتاب هاى تفسیرى، خودمان از قرآن استفاده کنیم؟
قرآن، کتابى است با زبان عربى و در اوج فصاحت و بلاغت و رسایى معنا. از این
رو، عرب زبانان عصر نزول، بسیارى از معارف قرآن را بدون مراجعه به تفسیر،
درک مى کردند؛ اما به دلایلى بعضى از ابهامات بر آیات قرآن عارض شدند که
ایجاب مى کند براى فهم آنها، به تفسیر مراجعه کنیم که برخى عبارتند از:
1. قرآن در کنار حادثه ها بود و به وقایعى که در طول 23 سال رسالت پیامبر
اکرم صلى الله علیه وآله اتفاق مى افتاد، نظر داشت و اصول جاودان خود را
معطوف به بیان موضع الهى در آن حوادث مى کرد. عرب هاى معاصر پیامبر صلى
الله علیه وآله، آن حوادث را درک کرده بودند؛ اما نسل هاى بعد، از آن
صحنه ها دور بودند.
2. قرآن با توجه به مخاطبان اولیه خود، از مثال ها و اصطلاحات منطقه اى
بهره جسته است؛ اگر چه پیام هاى آن، فرامنطقه اى است و این قالب ها در فهم
بهتر پیام ها، بسیار کارگشاست.
3. برخى از عبارات قرآنى، مربوط به ادیان آسمانى گذشته است؛ از این رو،
آشنایى با اعتقادات آنان و محتواى کتاب ها و منابع آنان، بایسته است.
روشن است که به دلیل ناآگاهى از موارد فوق، پرده هایى از ابهام، بر عبارات
قرآن قرار مى گیرد و مفسران، این پرده ها را کنار مى زنند؛ تا مراد خداوند،
به طور شفاف، استخراج و کشف شود و در واقع، آنان کار فهم آیات را براى ما
ساده و آسان مى کنند.
همچنین براى فهم آیات قرآن، علاوه بر تفسیر، به روش هاى دیگرى همچون تأویل
و تطبیق نیاز است که از موضوع بحث خارج است. بنابراین، برداشت هاى فردى از
قرآن، زمانى صحیح است که ابهامات عارض شده بر عبارات قرآن، رفع شوند و
مراجعه به تفسیر، به همین منظور صورت مى گیرد و اگر آیه اى داراى هیچ گونه
ابهامى نباشد، نیاز به مراجعه به تفسیر هم ندارد.
معناى «هدایت بودن قرآن»، آن نیست که بدون دانستن زبان آن و رسیدن به
سرچشمه هاى قرآنى، بتوانیم از هدایت آن بهره گیریم؛ همان طور که استفاده از
آب که مایه حیات است، گاهى نیازمند حفر چاه و کنار زدن لایه هاى خاک و سنگ
از روى آن است.
بنا بر آن چه گفته شد، بهره مندى از معارف قرآن، تا حدودى براى همگان ممکن
است؛ امّا براى فهم قرآن- به عنوان منبع اساسى معرفت دینى، باید ابزارهاى
خاص آن را بیابیم و حدود استفاده از آنها و میزان تأثیر و اعتبار آنها را
بدانیم. مهم ترین این ابزارها عبارتند از:
الف. ادبیات و قواعد زبان شناختى
براى درک سخن هر گوینده و نقطه آغاز تفاهم، آگاهى از قواعد اولیه مربوط به
آن زبان و لغت، ضرورى است. از این رو، باید اطلاعاتى کافى و عمیق از ادبیات
این زبان، داشت. در ادبیات نیز فهم معناشناسى واژه ها، آشنایى با علم صرف و
علم نحو- که جایگاه ترکیبى کلمات را در ساختار جملات مشخص مى سازد و اطلاع
از علم معانى و بیان و بدیع- که در زیباسازى کلام حاوى قواعد مهمّى است،
بایسته است.
ب. آشنا بودن به مضمون و سیاق خود قرآن
در قرآن قرینه هایى است که بعضى پیوسته و برخى ناپیوسته است و براى فهم
مقصود هر گوینده، مناسب ترین شیوه آن است که سخنان گوناگون آن را در کنار
هم و مرتبط با هم بنگریم و این شیوه، در ارزیابى و نتیجه گیرى، مفید است.
ج. سنت معصوم علیه السلام
یکى از شئون پیامبر صلى الله علیه وآله و امامان علیهم السلام، تبیین مقاصد
کتاب الهى است؛ « وَ
أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ
إِلَیْهِمْ » [3] .
علامه طباطبایى مى نویسد: «آیه مبارکه، دلیل بر حجّیت سخن پیامبر اکرم صلى
الله علیه وآله در شرح آیات قرآن کریم است» [4] .
سنّت و سخن معصوم علیه السلام در تفسیر و تبیین قرآن و تعلیم شیوه تفسیر به
مردم و تبیین تأویل و تعلیم راه یابى به بطون قرآن، نقش اساسى دارد.
د. عقل و تفکر خلاق
مفسّر و بهره گیرنده از قرآن، باید عقل فعّال و تفکّر خلاق داشته باشد؛ تا
بتواند از این ابزار به طور صحیح و دقیق، معارف دینى را از آیات قرآنى
استفاده کند؛ براى مثال در معارف عقلى قرآن، درک بدیهیات و مسلمات عقلى و
به کار بستن آنها و در معارف اخلاقى آن، توجه به اصول اخلاقى، بایسته است.
ه. جامع نگرى
دین، مجموعه عقاید و آموزه هایى است که باید با هم سازگار باشند. از
این رو، در برداشت از قرآن، باید هر مفهوم قرآنى، در مجموعه آموزه هاى
دینى- که از منابع اصلى به دست آمده اند- نگریسته شود. فهم عمیق معانى
قرآن، نیاز به تلاش علمى بسیارى دارد. از این رو، مفسرانى موفق بوده اند که
کوله بارى از پیشینه علمى و تحقیقى بر دوش آنان بوده است. براى آگاهى بیشتر
در این زمینه به کتاب هاى علوم قرآنى، به ویژه کتاب هاى زیر مراجعه کنید:
1. کمال، شناخت قرآن، دزفولى.
2. روش برداشت از قرآن، دکتر بهشتى.
3. علوم قرآنى،
محمد باقر سعیدى روشن. [5]
[1]
ابراهیم: 1.
[2] غاشیه:
17.
[3] نحل،
آیه 44.
[4]
المیزان، ج 12، ص 61
[5] نهاد
نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها (معاونت آموزشى و پژوهشى
استادان و دروس معارف اسلامى)، ویژه نامه پرسمان، 23جلد، مؤسسه
فرهنگى و هنرى ابناء الرسول (ص) – تهران، چاپ: اول، 1392.
(به نقل از: نرم افزار گلشن فرهنگ و معرفت، ویژه
نامه پرسمان، شماره 21)