۱۳۹۴/۱۱/۱۹
–
۱۶۱۸ بازدید
جریانهای سلطنت طلب به چه جریانهایی گفته میشود، آنها چه اهدافی را دنبال میکردند و پشت پرده تشکیل این احزاب توسط رژیم پهلوی چه بود؟
جریان سلطنت طلب از نظر فکری ریشه در ایران پیش از اسلام دارد. این جریان اعتقاد به نظام سلطنتی داشته و شاه را به عنوان محور همه امور کشور دانسته،
از قدرت مطلقه او طرفداری میکند.
هر چند جریان سلطنت طلب از نظر مبنای عقیدتی و ایدئولوژیک روشنی همچون دیگر جریانها برخوردار نیست. اما شاه محوری، باستان گرایی و ناسیونالیسم، سکولاریسم و غرب زدگی را میتوان از مبانی فکری این جریان برشمرد.
جریان سلطنت طلب به دلیل مبانی فکری خود به وجود نظام حزبی اعتقاد ندارد، اما در عصر محمدرضا پهلوی به منظور ارائه چهره مردمی و ژست دموکراسی مأبانه و برطرف نمودن بحران مشروعیت و ایجاد ثبات سیاسی، احزاب و گروههای وابستهای را ایجاد کرد که از جمله میتوان به حزب مردم، حزب ملیون، حزب ایران نوین و حزب رستاخیز اشاره کرد. ویژگی مشترک این احزاب فرمایشی و وابسته بودن، حاکمیت تفکرات رژیم بر آنها و رهبری دولتمردان رژیم و حرکت در مسیر اهداف رژیم و پیشبرد آن بود این ویژگی مشترک، سرنوشت مشترکی را نیز برای این احزاب رقم زد.
در ادامه نگاهی گذرا به مهمترین احزاب دولتی و سلطنت طلب خواهیم داشت.
حزب مردم
حزب مردم در اردیبهشت 1336 اعلام موجودیت کرد. رهبر این حزب اسدالله علم نخست وزیر وقت بود.
عَلَم هدف حزب را از لحاظ رژیم سیاسی، حفظ و استقلال و تمامیت ارضی و جغرافیایی سیاسی کشور، حفظ کلیه آزادیهایی که قانون اساسی و منشور سازمان ملل متحد و اعلامیه حقوق بشر به همه افراد داده و از لحاظ سیاست خارجی حفظ و ایجاد رابطه حسنه و حسن تفاهم کامل را با کلیه کشورهایی که به استقلال و تمامیت ارضی کشور ما احترام میگذارند، اعلام داشت و از لحاظ رژیم اقتصادی، اصلاحات در امور کشاورزی، صنعتی، بازرگانی، اداری، اجتماعی و فرهنگی را اعلام کرد.[ شاهدی، مظفر، مردی برای تمامی فصول اسدالله علم و سلطنت محمدرضا پهلوی، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1379، ص 302.]
اما روشن است که این اهداف ترسیم شده، تنها پوشش ظاهری بوده و هدف اصلی تشکیل این حزب در اولین کنگره حزب مردم در مهرماه 1338 توسط وی این گونه تبیین شد:
«حزب مردم برای تجسم و تقدس یک نیت پاک و وطنخواهانه و آزادمنشانه شخص اعلیحضرت محمدرضا پهلوی به وجود آمد. ما میخواستیم با تشکیل این حزب از شاهنشاه دموکراتمنش خود سپاسگذاری کنیم و قسمتی از این نیت بزرگوارانه را عملاً تحقق بخشیم و اینک در آستانه اولین کنگره حزبی میتوانیم با جرأت به شاهنشاه بزرگوار خود اطمینان بدهیم که حزب مردم به عنوان یک مکتب شاهدوستی آماده هرگونه جانبازی در راه نیات شاهنشاه است».[ ازغندی، علی رضا، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، تهران: سمت، 1379، ج 2، ص 78.]
اولین وظیفه حزب، شرکت در انتخابات بود، این حزب میبایست در هر انتخاباتی چه موافق میل اعضا و اولیای حزب باشد یا نباشد و چه امید موفقیت داشته باشد یا نداشته باشد شرکت نماید، حتی اگر این عمل بهصورت اسمی باشد.
دومین وظیفه حزب، شرکت در مراسمی بود که به مناسبتهای مختلف برگزار میشد، در هر مورد حزب میبایست با انتشار اطلاعیه شرکت خود را در مراسم مزبور اعلام کند.
وظیفه سوم، تعریف و تمجید از فرمانها و دستورات شاه و تبلیغ آن
در بین اعضاء و مردم بود. حزب چنین وانمود میکرد که وظیفه حزب نه انتقاد از فرمانهای شاه و بیان اشکالات احتمالی آنها که مراقبت در اجرای صحیح این فرمانها است.[ لالوی، محمود، حزب مردم، تهران: مرکزاسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 259.]
در انتخابات سال 1339 حزب مردم موفق به کسب 40کرسی در مجلس شد اما با آشکار شدن برخی تقلبات، انتخابات توسط شاه باطل اعلام شد. علم نیز از دبیرکلی حزب استعفا کرد.
پس از استعفای علم، حزب به میزان زیادی اهمیت خود را از دست داد. در بین سالهای 1339 تا 1342، اغلب اعضاء و مقامات مؤثر آن از این حزب کنارهگیری کردند و عناصر باقیمانده در حزب نیز هیچگاه وحدت نظر لازم را نداشتند.
در خلال این سالها از باقیمانده اعضای فعال حزب در تهران به تدریج کاسته میشد و فعالیتهای حزب منحصر به تشکیل جلسات هفتگی در محل باشگاه حزب بود.[ صارمی شهاب، اصغر، احزاب دولتی و نقش آنها در تاریخ معاصر ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص 126-127.]
از این سال تا 1350 فعالیتهای این حزب با فراز و فرودهایی همراه بود
اما هیچ گاه نتوانست پایگاه مردمی پیدا کند و همواره با اختلافات درونی روبه رو بود، تا اینکه سرانجام در سال 1353 با برقراری نظام تک حزبی و تشکیل حزب رستاخیز این حزب و دیگر احزاب در آن ادغام شدند.[ لالوی، محمود؛ حزب مردم، پیشین، ص 201.]
حزب ملیون
حزب ملیون در سال 1337 توسط دکتر منوچهر اقبال نخست وزیر وقت تشکیل شد این حزب به عنوان حزب اکثریت (دارای اکثریت کرسیهای مجلس) در مقابل حزب مردم به عنوان اقلیت، نقش ایفا میکرد.
حزب ملیون به منزله یک حزب دولتی به تشویق شاه و کمک و مساعدت نخست وزیر وقت در مقام رهبر حزب ظاهر شد. شاه دلیل تشکیل این حزب را
در جلسه معارفه دکتر نصرت الله کاسمی به عنوان دبیرکل حزب به جای اقبال، این گونه بیان کرد: به فکر افتادهام که باید در مملکت تشکیلات حزبی ایجاد شود. قبلاً حزبی تشکیل شد (حزب مردم) که حزب اقلیت است و حالا باید حزب اکثریت تشکیل شود و این کار به عهده شماست البته کار دشواری در پیش دارید باید در سراسر کشور تشکیلات حزبی گسترش یابد… اگر اکثریت شمایید باید مملکت را اداره کنید و اقلیت که عَلَم است باید نقش انتقادکننده داشته باشد.[ صارمی شهاب، اصغر، احزاب دولتی و نقش آنها در تاریخ معاصر ایران، پیشین، ص 135.]
از جمله فعالیتهای حزب در کنار تلاش برای ایجاد تشکیلات حزبی در پایان سال1337 میتوان به برگزاری مراسم 19اسفند، حرکت به سوی آرامگاه رضاشاه در روز 24 اسفند (روز تولد رضاشاه)، پیروزی در انتخابات شیرخورشید سرخ شهر تبریز، حضور فعال اقبال و ناصر (وزیر دارایی) در مجلس شورای ملی در بین اعضای فراکسیون پارلمانی حزب و صحبت درباره علت اقدام ایران برای کاهش قیمت نفت را اشاره کرد.
بهطور کلی در سال1337 شاهد رشد آرام حزب ملیون در سطح جامعه ایران و به ویژه در تهران هستیم، سازمانهای حزبی نیز ظاهر شده و تکوین مییابند.[ یوسفی فر، شهرام، حزب ملیون به روایت اسناد، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ج 1، ص 51-76.]
حزب ملیون در سراسر سال1338در کلیه مراسمها و مناسبتهای مربوط به حکومت پهلوی شرکت فعال و گستردهای داشت. هدف نهایی حزب نشان دادن نمایشی از پشتوانههای مردمی برای رژیم پهلوی و تأکید بر مقبولیت آن
در نزد افکار عمومی و مردم جامعه ایران بود. این دو محور فعالیت حزب
در سال1338، بسیاری از توان و ظرفیت برنامهریزی، امکانات و تدارکات و نیز
وقت کادر رهبری و فعالان حزب را به خود اختصاص داده و از فعالیتهای سیاسی و توسعه رقابتها با حزب رقیب و توجه به تکامل سازمان حزبی کاست.[ همان، صص 97- 77.]
اوج فعالیت حزب ملیون بهعنوان حزب اکثریت، نقطه فرود و اضمحلال آن نیز بود در انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی که در زمان صدارت اقبال در تیرماه1339 انجام گرفت. اکثر افرادی که رأی آوردند از حزب دولتی ملیون بودند و این مسئله مورد اعتراض حزب مردم و احزاب دیگر شرکتکننده در انتخابات قرار گرفت. به دنبال اعتراضات و شکایات متعددی که از طرف شخصیتها و نیروهای سیاسی مختلف بر شیوه انتخابات و تقلباتی که انجام گرفته بود به عمل آمد،
شاه در یک کنفرانس مطبوعاتی در 5شهریور 1339 عدم رضایت خاطر خود را
از جریان انتخابات دوره بیستم اعلام و دستور انحلال آن را صادر کرد. دو روز بعد
در 7شهریور 1339 اقبال به دنبال اظهارات شاه مبنی بر نارضایتی از انتخابات، استعفانامه خود را در اختیار مطبوعات و شاه قرار داد و بدین ترتیب حزب ملیون عملاً از صحنه سیاسی دور شد.[ صارمی شهاب، اصغر، احزاب دولتی و نقش آنها در تاریخ معاصر ایران، پیشین، ص 135.]
حزب ایران نوین
حزب ایران نوین با هدف پر کردن خلأ سیاسی احزاب مردم و ملیون تشکیل شد. شالوده و بنیان نخستین ِحزب ایران بر هسته مرکزی و اولیهای استوار شد که تحت عنوان «کانون ترقی» شهرت داشت و سران آن حسنعلی منصور، امیرعباس هویدا و جمشید آموزگار بودند. در شهریور 1342 منصور اعلام کرد، کانون ترقی، حزب ایران نوین را به منظور پر کردن خلأ سیاسی احزاب مردم و ملیون تشکیل میدهد.[ همان.]
به دنبال ترور حسنعلی منصور در اعتراض به لایحه کاپیتولاسیون (مصونیت قضایی مستشاران آمریکا) توسط محمد بخارایی از اعضای هیأتهای مؤتلفه اسلامی در اول بهمن 1343 عباس هویدا مأمور تشکیل کابینه شد و اختیارات حزب ایران نوین را در دست گرفت.[ مرکز بررسی اسناد تاریخی، حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، تهران: وزارت اطلاعات، 1380، ج1، ص 31.]
در سال1344 هویدا بهدلیل مشغله کاری که داشت، وظایف نخستوزیری و دبیرکلی را از یکدیگر جدا کرد و مسئولیت دبیرکلی به عطاءالله خسروانی محول شد و او تا شهریور1348 در این سمت باقی ماند.
در سال 1348 حزب، شعبه های خود را در سراسر کشور گستراند و انتخابات انجمنهای شهرستانها را برگزار کرد. در نتیجه اکثر کرسیها را در شهرستانها از آن خود کرد. همچنین اعضای جدیدی را از میان اصناف، کارگران، کشاورزان و بازرگانان پذیرفت.
در سال 1350 حزب موفق شد اکثریت کرسیهای مجلس را از آن خود کند.
این حزب تا سال53 بهصورت یک شبکه پیشرفته برای دربرگیری نهادها برآمد و اکثر قریب به اتفاق اتحادیههای کارگری و تعاونیهای روستایی را کنترل میکرد.
با بسیاری از صنفهای بازاری و نیز سازمانهای بهداشتی، سوادآموزی، و توسعه که بر اثر انقلاب سفید پدید آمده بودند، پیوند و ارتباط داشت. این حزب حدود شصتوهفت روزنامه و مجله منتشر کرد و شبکهای از کانونهای جوانان را در سراسر کشور به گردش درآورد.
سرانجام به دنبال حذف نظام چند حزبی و تشکیل نظام تک حزبی توسط شاه در سال 53 این حزب نیز انحلال خود را اعلام و به حزب رستاخیز پیوست و فعالیتهای خود را در غالب آن ادامه داد.[ صارمی شهاب، اصغر، احزاب دولتی و نقش آنها در تاریخ معاصر ایران، پیشین، ص 139-141.]
حزب رستاخیز
این حزب آخرین حزب جریان سلطنت طلب بود که به دستور محمدرضا شاه در یازدهم اسفند 1353به عنوان یک حزب فراگیر تأسیس شد و سایر احزاب دولتی در آن ادغام شدند. شاه در مورد عملکرد این حزب اظهار داشت: حزب رستاخیز ملت ایران… در نقش راهنمای فکری و سیاسی ملت ایران در مسیر تمدن بزرگ باید بهترین نتایج را ارائه دهد.[ پهلوی، محمدرضا، به سوی تمدن بزرگ، تهران: مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی، 1355، صص270 ـ 269.]
حزب رستاخیز اهداف خود را باورمندی به نظام شاهنشاهی، قانون اساسی و انقلاب شاه و مردم اعلام کرد و این همان وظایفی است که شاه برای این حزب ترسیم کرده بود: وظیفه اساسی پاسداری از اصول انقلاب شاه و ملت و اجرای آن
به کاملترین صورت ممکن اکنون به عهده حزب واحدی است که مظهر یکپارچگی و پیوستگی تمام افراد کشور است.[ صارمی شهاب، اصغر، احزاب دولتی و نقش آنها در تاریخ معاصر ایران، پیشین، ص 145.]
شاه در کنفرانس بزرگ مطبوعاتی اعلام موجودیت حزب رستاخیز، مردم ایران را چنین مورد خطاب قرار داد:
به هر حال کسی که وارد این تشکیلات سیاسی (حزب رستاخیز) نشود،
دو راه در پیش دارد یا فردی است متعلق به یک تشکیلات غیرقانونی یعنی اصطلاح خودمان تودهای و یک فرد بی وطن است. یا اگر بخواهد، فردا با کمال میل،
بدون اخذ عوارض، گذرنامهاش را در دستش میگذاریم و به هر جایی که دلش خواست، میتواند برود؛ چون ایرانی نیست، وطن ندارد.[ روزنامه کیهان، شماره 9506، 12/12/1353.]
امام پس از تشکیل این حزب، طی اعلامیهای به تحریم آن فرمان دادند و فرمودند:
«نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است و مخالفت با آن از روشنترین موارد نهی از منکر است».[ صحیفه نور، ج1، ص358.]
در سال 1354 کلیه فعالیتهای مسئولان حزب مصروف بنیان گذاری و ایجاد تشکیلات حزبی گردید در سال 1355 فعالیت مقامات مسئول حزب برای تشکیل کانونهای حزبی و توسعه تشکیلاتی افزایش پیدا کرد. حزب در همین سال،
اعلام کرد پنج میلیون نفر از طبقات مختلف مردم را به عضویت پذیرفته است،
البته به دلیل ماهیت فرمایشی بودن و فراگیر بودن حزب رستاخیز بحث از پایگاه طبقاتی این حزب چندان موردی ندارد. اغلب رهبران حزب را دولتمردان تشکیل میدادند و بخشهایی از سایر طبقات به ویژه کارمندان دولت که هدف نخستین این عضویت اجباری بودند الزاماً به حزب پیوستند.[ صارمی شهاب، اصغر، احزاب دولتی و نقش آنها در تاریخ معاصر ایران، پیشین، ص 145-146.]
فعالیت حزب در سال 1356 با کندی همراه شد و به جز برگزاری کنگره سوم فعالیت چندانی نداشت و افزایش اعتراضات مردمی فعالیت حزب را تحت تأثیر قرار داد. حرکت کند و رکود حزب چنان بود که برای ایجاد تحرک در آن ساواک پیشنهادی مبنی بر انشعاب در حزب و جذب مخالفان بدین مضمون داد: به منظور ایجاد تحرک هر چه بیشتر در حزب رستاخیز در وضعیت فعلی اصلح است به تدریج در داخل حزب انشعاب به وجود آید و عدهای اعلام کنند که ما کادر رهبری فعلی حزب را قبول نداریم و با اعتقاد به سه اصل حزب، خود این افراد رهبری را انتخاب کرده و معرفی کنند و از طرفداران خود بخواهند که در انتخاب کاندیدای آنها
به منزله رهبر حزب با آنها همکاری و مشارکت داشته باشند. ازاین رو با اتخاذ این سیاست چه بسا امکان دارد تعداد زیادی از مخالفین هم به این گروه جدید پیوسته و تقریباً فعالیت این مخالفین جنبه هماهنگ شدهای پیدا نماید و تردیدی نیست که با پیوستن عدهای از مخالفین به این جناح آرامش قابل توجهی در خارج حزب و بین مخالفین پیدا خواهد شد و این عملیات مخالفین حرفهای را تحت الشعاع قرار داده و دست کم تا پنج شش سال آنها را از هم خواهد پاشید.[ همان، ص 147.]
رکود در حزب منجر به استعفای پی در پی مسئولان حزب گردید و سرانجام این حزب در مهرماه 1357 به دست خود رژیم برچیده شد.
فصل چهارم – جریان شناسی احزاب و گروههای سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
پیروزی انقلاب اسلامی را باید نقطه حیات جدید احزاب و جریانهای سیاسی برشمرد زیرا تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی احزاب یا وابسته
به جریانهای فکری غربی و شرقی و یا وابسته به دولت و سلطنت بودند
و در این میان جریانهای اسلام گرا با مشکلات و موانع زیادی روبه رو
بودند و فعالیتهای آنها بیشتر مخفیانه صورت میگرفت اما با شکل گیری انقلاب اسلامی، فضای مناسبی برای فعالیت آزادانه احزاب فراهم آمد و شاهد رشد و گسترش فعالیت احزاب پس از انقلاب اسلامی هستیم. البته در
این بین، عمدتاً احزاب وابسته به جریانهای غیردینی به دلیل سوء استفاده
از آزادی ایجاد شده و رعایت نکردن مبانی و اصول حاکم بر نظام و حرکت در مسیر فعالیتهای براندازانه، نتوانستند خود را با اهداف و آرمانهای انقلاب و عموم مردم هماهنگ سازند و مسیر خود را از مسیر نظام و عموم مردم جدا نمودند.
تشکلهای سیاسی بعد از انقلاب اسلامی در ابتدا تحت عنوان گروه های موسوم به چپ و گروه های موسوم به راست در قالبهای مختلفی تقسیم بندی میشدند، و بعدها در قالب اصول گرا و اصلاح طلب صف بندی کردند.
هر کدام از جریانهای موسوم به چپ و راست، اصول گرا و اصلاح طلب شامل طیف سنتی و مدرن میباشند و در درون خود نیز با جبهه بندیهای مختلفی همراه هستند که بدان اشاره خواهیم نمود.
نکته قابل توجه در تقسیم بندی احزاب و گروههای سیاسی در کشور اینکه این تقسیم بندی در قالب جریان راست و چپ در ادبیات سیاسی کشور واقعی نبوده و اهداف و شعارهایی که توسط این احزاب مطرح میگردد با آنچه به عنوان احزاب چپ و راست در کشورهای اروپایی و آمریکایی شناخته میشوند، متفاوت میباشد. به گونهای که ممکن است احزاب چپ در کشور، اهداف و شعارهایی را مطرح نمایند که از ویژگیهای احزاب و گروههای راست بوده و برعکس احزاب راست، شعارهایی را به کار ببرند که از شاخصههای احزاب چپ باشد.
علاوه بر اینکه شاهد تغییر و چرخش زیادی در مواضع برخی از احزاب در طول فعالیت خود میباشیم که بر ابهام این تقسیم بندی ها میافزاید.
تقسیم بندیهای متعددی برای احزاب و گروههای سیاسی پس از انقلاب اسلامی وجود دارد. الگویی که در این کتاب دنبال میشود، تقسیم احزاب و گروههای سیاسی پس از انقلاب اسلامی، براساس دورههای تاریخی کشور است که در قالب پنج دوره مطرح میگردد.
دوره اول: دوران شکل گیری و تثبیت نظام (سال 57- 59)
دوره دوم: دوران دفاع مقدس (سال 59- 68)
دوره سوم: دوران سازندگی (سال 68-76)
دوره چهارم: دوران اصلاحات (سال 76-84)
دوره پنجم: دوران اصول گرایی (سال 84- 91)