جریان لیبرال؛ گروهک فرقان و کودتای نوژه؟
۱۳۹۵/۱۱/۳۰
–
۳۱۵ بازدید
با سلام و احترام خدمت شما فرهیخته گرامی ، واکنش رسمی ای از سوی این گروهها نسبت به اعدام تروریست های گروهک فرقان و عوامل کودتای نوژه صورت نگرفته است . اما با توجه به مواضع فکری و عملی این گروهها و همسویی آنها با اهداف تروریستی گروهک هایی مانند گروهک فرقان و عوامل کودتای نوژه ، می توان دریافت که این جریان ها و گروهها از این برخورد نظام رضایت نداشتند و امید ضربه خوردن نظام از این اقدامات را داشتند .
با سلام و احترام خدمت شما فرهیخته گرامی ، واکنش رسمی ای از سوی این گروهها نسبت به اعدام تروریست های گروهک فرقان و عوامل کودتای نوژه صورت نگرفته است . اما با توجه به مواضع فکری و عملی این گروهها و همسویی آنها با اهداف تروریستی گروهک هایی مانند گروهک فرقان و عوامل کودتای نوژه ، می توان دریافت که این جریان ها و گروهها از این برخورد نظام رضایت نداشتند و امید ضربه خوردن نظام از این اقدامات را داشتند . با توجه به ارتباط و پیوند نهضت آزادی به عنوان نماد جریان لیبرال با سازمان منافقین و پیوند این سازمان با گروهک فرقان به خوبی می توان مواضع این گروهها در برخورد نظام با گروههایی که به دنبال براندازی نظام بودند را دریافت . ارتباط نهضت آزادی با منافقین : پس از انتخاب بازرگان و یزدی در مرحله اول انتخابات مجلس اول ، دبیرکل نهضت آزادی در بیانیهای از مسعود رجوی (سرکرده گروهک منافقین و تنها نامزد راه یافته این گروهک به دور دوم انتخابات) به عنوان «معرف جناح پرشوری از جوانان با ایمان» یادکرد و از مردم خواست که به او رای دهند. (هفته نامه شهروند امروز، شماره 52، مجاهدین بدنام و سیاست ورزان ناکام و ر.ک. کیهان، 16/2/1359) این موضعگیری که بلافاصله با عکسالعمل شدید امام مواجه شد، نشان میداد که بازرگان مایل است جبههای از عناصر مخالف خط امام را در یک مبارزه پارلمانی صف آرایی کند. پس از آن نیز تعداد دیگری از اعضای نهضت آزادی بیانیهای دیگر در حمایت از اعلامیه بازرگان صادر نمودند و از این پیشنهاد حمایت نمودند. (کیهان، 27/2/1359) هرچند نهضت آزادی همواره وانمود میکرد که در مسئله آفرینیهای بنیصدر، بیطرفانه برخورد کرده است، اما درست یک هفته قبل از غائله 14 اسفند1359، یعنی در هفتم این ماه، نهضت آزادی تجمعی را در ورزشگاه امجدیه تهران برگزار کرد. در این تجمع که با شعارهایی بر ضد حزب جمهوری اسلامی (مثل شعار حزب چماق به دستان باید بره گورستان…) همراه بود، بازرگان ، شهید رجایی را به تبعیت از گروه واحد (حزب جمهوری اسلامی) و بی توجهی به مقام حقوق و وظایف ریاست جمهوری (بنیصدر) متهم کرد. در این دوره روابط نهضت آزادی و گروهک منافقین نیز گسترش یافت. مهدی بازرگان در سرمقاله روزنامه میزان صریحاً خطاب به منافقین نوشت: «مجاهدین خلق! شما فرزندان نهضت آزادی هستید. در سال 1342 که در زندان بودیم به دنیا آمدید و راه خود را پیش گرفتید بدون آن که از خانه فرار کرده یا اخراج شده باشید، مبانی فکری و تعلیمات اولیه شما را کتاب ها و بحث و تحلیلها و تجربیاتی که از نهضت گرفتید تشکیل میداد.» (روزنامه میزان، 12/2/1360) با اعلام عدم کفایت بنیصدر فضای کشور متأثر از آشوبهای خیابانی طرح ریزی شده توسط منافقین و ترورها و انفجارها شد. در این فضا نیز امام به نصیحت نهضت آزادی پرداختند و از آنها خواستند تا راه خود را از آشوبگران جدا کنند. پس از اتمام مجلس اول و به تبع آن پایان یافتن حضور اعضای نهضت آزادی در درون نظام تقنینی کشور و سپس رد صلاحیت مهدی بازرگان در انتخابات ریاست جمهوری سال 1364، بازرگان و یارانش با تشکیل جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران با پشتوانه رسانههای غربی در نقش یک گروه فشار فعالیت خود را آغاز کردند. اولین تحرک نهضتی ها مخالفت با ادامه جنگ و در شرایطی بود که بخشهای ارزشمندی از خاک ایران همچنان در اشغال دشمن بود، دشمنی که آمریکا، برخی از کشورهای اروپایی و نیز ابرقدرت شرق نه تنها حاضر به اعتراف به تجاوزگری و تنبیه او نبودند، بلکه بر حمایت خود از او افزوده بودند. اعضای این گروه تبلیغات بر ضد ادامه دفاع از کشور را از سال 1361 در مجلس آغاز کرده بودند. اما پس از پایان حضور در مجلس با نوشتن بیانیه و پوشش خبری رادیوهای فارسی زبان غربی مثل بی بی سی و حتی رادیو بغداد، به تضعیف روحیه رزمندگان میپرداختند. در بهار سال 1365 نشریه «آرا» متعلق به ارتشیان سلطنت طلب در مقالهای با عنوان براندازی را از خود آغاز کنیم، نوشت: «این درست است که هدف مهندس بازرگان و یارانش ممکن است براندازی رسمی و صوری جمهوری اسلامی نباشد. ولی یادمان نرود که مبارزه آنها با ضد فرهنگی که رژیم جمهوری اسلامی از بهمن 1357 به این طرف درصدد ترویج آن است، یعنی خشونت، کشتار، استبداد، ارتجاع و… هیچ کمتر از مبارزه واقعی برای براندازی رژیم ندارد.» کارنامه سازمان منافقین نیز در مواجهه با نظام جمهوری اسلامی چندان تاریک و سیاه است که نیاز به شرح ندارد . در ماجرای کودتای نوژه ارتباطاتی میان شاخه سیاسی کودتا با این سازمان برقرار شد و «شاخه سیاسی کودتا اقداماتی را برای جلب همکاری دیگر گروههای سیاسی مانند حزب دمکرات ، کومله مخصوصاً مجاهدین خلق و فداییان خلق به عمل آورد که طی تماسهایی که با مجاهدین انجام شد از آنها خواسته شد تا خنثی عمل کنند . تحلیل سران سازمان مجاهدین آن بود که سرنگونی حکومت کودتا به دلیل فقدان اعتقادات اصولی و مناسبات تشکیلاتی آسانتر از نظام جمهوری اسلامی است .»(کودتای نوژه ، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، 1365، ص 128-129) در مورد گروهک فرقان ، اقدامات این گروهک با حمایت این سازمان تروریستی همراه شد و مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی معتقدبود که سازمان مجاهدین خلق در ترورهای فرقان دست داشته است و در واقع گروه فرقان از نظر ایدئولوژی و استراتژی، در جهتی هماهنگ با آن سازمان بوده است و عناصر نفوذی سازمان بهخوبی موفق شدند از گروه سادهلوح فرقان در جهت اهداف تشکیلاتی خود بهره گیرند. شواهدی حکایت از رابطه سازمانی گروه فرقان با سازمان مجاهدین خلق در دست است که عبارتاند از: الف) از نظر ایدئولوژی، گروه فرقان در انتشارات خود و تحلیلهای قرآنی منتشرهاش نشان داده است که بهطور دقیق در خط این سازمان حرکت میکند. همان برداشتهای مادی از مفاهیم اسلامی را که سالها و بارها از زبان اعضای سازمان شنیدهایم، در نوشتههای گروه فرقان نیز میبینیم. ب) از نظر استراتژی نیز گروه فرقان همان مسیری را طی میکند که سازمان مجاهدین ترسیم کرده است. در رابطه با امام خمینی هم بهطور دقیق، همان برداشتهای درون سازمان مجاهدین را دارد.»( موسوی اردبیلی، عبدالکریم، غائله 14 اسفند 59 ظهور و سقوط ضدانقلاب، تهران: نجات، 1364، ص 68)