خانه » همه » مذهبی » جنگهای صلیبی

جنگهای صلیبی


جنگهای صلیبی

۱۳۹۵/۰۱/۲۶


۲۳۰۰ بازدید

علل جنگهای صلیبی

جنگهای صلیبی عنوانی است برای مجموعه ای از جنگهای میان مسیحیان و مسلمانان که در سال 1095 میلادی آغاز گردید و پس از هشت جنگ خونین در سال 1291 میلادی پایان یافت. استفاده از کلمه ی صلیب به عنوان نماد مسیحیت، بیانگر آن است که این جنگها به نام دین آغاز گردید و یکی از مهمترین برگهای تاریخ روابط مسلمانان و مسیحیان را رقم زد. علل و عوامل آغاز نبرد مورخان دلایل مختلفی را برای این جنگها شمرده اند. برخی معتقدند سختگیری های مسلمانان بر زائران اماکن مقدس مسیحی که پس از استیلای ترکهای سلجوقی صورت گرفت مسیحیان را برای تصرف اماکن مقدس تحریک نمود.( الدر، جان؛ تاریخ اصلاحات کلیسا، 1947م. بی نا. ص 25) اما در مقابل، گروهی نیز از اغراض سیاسی و اقتصادی پادشاهان و رهبران مسیحی سخن به میان آورده اند.( لوی بیئل، تیموتی؛ جنگهای صلیبی، ترجمه سهیل سمی، انتشارات ققنوس، 1385 ه ش. چاپ اول، ص 11) رونق کشورهای اسلامی و تمدن آن، برای بسیاری از پادشاهان هوس‌انگیز بود و رؤیای به چنگ آوردن این کشورها همواره یکی از آرزوهای پادشاهان غربی بود. دعوت امپراطور قسطنطنیه برای جنگ الکسیس(Alexius) امپراطور قسطنطنیه، برای محقق ساختن این آرزوی دیرینه با ارسال نامه ای به پاپ آن زمان از وی خواست تا مسیحیان را برای تصرف بیت المقدس به جنگ فرا خواند. پاپ اوربان دوم(Urban II) نیز با تشکیل شورایی از کلیساهای غربی موضوع را مطرح ساخت. رهبران کلیسا موافقت خود را با این تصمیم اظهار داشتند و آمادگی خود را برای آغاز جنگ مقدس بر علیه مسلمانان ابراز داشتند.( رانسیمان، استیون؛ تاریخ جنگهای صلیبی، ترجمه منوچهر کاشف، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1384 ه ش. چاپ اول، ج 1، ص 142) ناقوس جنگ به صدا در می آید به زودی تبلیغات گسترده ای برای جلب نظرمردم آغاز گردید. رهبران مسیحی با عنوان این مسأله که بیت المقدس، شهر مقدس مسیحیان است و به آنان تعلق دارد مسیحیان را برای جنگ آماده می نمودند. یکی از شخصیتهایی که نقش بزرگی را در ترغیب مردم به جنگهای صلیبی ایفا نمود راهبی به نام پطرس(Peter the Hermit)بود که مردم وی را با نام پیر منزوی می‌شناختند. وی با پوشیدن لباسی زبر و در دست گرفتن صلیبی بزرگ، سوار بر الاغ شده و به مناطق مختلف اروپا سفر نمود و تعداد بی شماری را برای این جنگ گرد خویش جمع نمود. (الدر، جان؛ تاریخ اصلاحات کلیسا، 1947م. بی نا. ص 25) پاپ نیز اعلامیه ای را منتشر ساخت و به کسانی که در راه جهاد قدم می نهادند وعده آمرزش گناهان را داد:همه ی کسانی که در این راه چه در خشکی و چه در دریا یا هنگام جنگ با بت پرستان بمیرند، گناهانشان بی‌درنگ پاک خواهد شد. من این را به واسطه قدرت خدا که به من داده شده است، عطا می کنم.( وان وورست، رابرت ای؛ مسیحیت از لابلای متون، ترجمه جواد باغبانی و عباس رسول زاده، انتشارات موسسه امام خمینی، 1384 ه ش، چاپ اول، ص 222) با این حال بیشتر مردم، تنها به امید بهبود شرایط زندگی به جنگهای صلیبی پیوستند و البته نه تنها مردم عادی بلکه رهبران مسیحی نیز از این قاعده مستثنی نبودند. پاپ اوربان دوم در شورای کلرمون خطاب به کشیشها و اسقفهای مسیحی اظهار داشته بود:اورشلیم بهشتی است آکنده از لذات و نعمتها،سرزمینی است به مراتب ثمربخش‌تر از همه‌ی سرزمینها. آن شهر شاهی که در قلب عالم قرار گرفته است از شما تمنا دارد که به یاریش بشتابید.( دورانت، ویل؛ تاریخ تمدن، ترجمه ابوطالب صارمی و دیگران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1378 ه ش. چاپ ششم، ج 4، ص 786) نخستین جنگ صلیبی: به زودی ارتشی بزرگ، متشکل از اقشار مختلف مردم تشکیل و راهی بیت المقدس گردید. برخی از مورخین تعداد لشکریان صلیبی را ششصد هزار نفر شمرده اند. لشکر به سوی بیت المقدس راه افتاد و در طی این مسیر طولانی به غارت شهرهایی که در راهش قرار داشت اقدام نمود. پس از رسیدن به اورشلیم، آن را به مدت یک ماه تحت محاصره درآوردند و در نهایت موفق به تصرف آن شدند. مهاجمین پس از ورود به شهر به کشتاری دست زدند که نمونه آن کمتر در تاریخ دیده شده است. آنان هر یهودی و مسلمانی را که دیدند چه بزرگ و چه کودک از دم تیغ گذراندند و شهر را تبدیل به حمام خون نمودند. یک مورخ غربی این واقعه را چنین توصیف می کند: تنها در داخل معبد سلیمان، ده هزار سر از بدن جدا گردید و پای انسان تا قوزک در دل خون فرو می رفت. دیگر چه بگویم؟ حتی یک تن جان به در نبرد. حتی از جان زنان و کودکان هم نگذشتند.( لوی بیئل، تیموتی؛ جنگهای صلیبی، ترجمه سهیل سمی، انتشارات ققنوس، 1385 ه ش. چاپ اول، ص 91) به این ترتیب نخستین جنگ صلیبی، پس از سه سال به پایان رسید. دومین جنگ صلیبی: در سال 1145 میلادی، مسلمانان اقدام به بازپس گیری شهر ادسا که دارای اهمیت فراوانی بود نمودند. خبر بازپس گیری این شهر به رم رسید و پاپ را بر آن داشت تا دوباره برای تسخیر این شهر مردم را به جنگی دیگر فرا خواند. به زودی قوای مسیحیان به سوی ادسا رهسپار شد. این بار لشکر به دو بخش تقسیم شد و از دو مسیر جداگانه به سوی این منطقه رهسپار شدند. اما این بار، ترکهای سلجوقی از این فرصت سود جسته و در دو مرحله، هر دو بخش سپاه صلیبی را شکست دادند و نزدیک به دو سوم این لشکر را نابود کردند. پس از این شکست، نیروهای صلیبی از پای ننشستند و پس از تجدید قوا تصمیم گرفتند تا به دمشق که شهری استراتژیک برای مسلمانان به شمار می‌آمد حمله کنند و آن را به تصرف خویش در آورند. لشکر صلیبی علی‌رغم آنکه در اولین برخورد خویش توانست به پیروزیهایی دست یابد اما به دلایلی نامعلوم، فرماندهان سپاه دستور عقب نشینی را صادر کردند و پس از گذشت چند روز بدون آنکه به نتیجه‌ای برسند راه بازگشت به اورشلیم را در پیش گرفتند.( رانسیمان، استیون؛ تاریخ جنگهای صلیبی، ترجمه منوچهر کاشف، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1384 ه ش. چاپ اول، ج 2، ص 285-330) برخی از تبانی فرماندهان لشکر با والی دمشق سخن به میان آوردند اما این نیز تنها در حد یک احتمال بود. علل این عقب نشینی هرگز فاش نشد و به رازهای سر به مهر تاریخ پیوست. به مدت چند دهه، صلح تقریبی میان کشورهای اسلامی و مسیحیان برقرار بود تا اینکه رنو دوشاتیون ، شاهزاده‌ی انطاکیه در سال 1187 م در عملی ناجوانمردانه با حمله به کاروان تجاری مسلمانان که عازم زیارت مکه بود خشم آنان را برانگیخت. وی اموال کاروان را غارت نمود و به این نیز اکتفا نکرده و دستور قتل عام مردان کاروان و به اسارت گرفتن زنان و کودکان را صادر نمود. در این زمان، صلاح الدین ایوبی، حکمران سوریه از رنو خواست تا اسیران را آزاد کند و دیه‌ی کشته شدگان را نیز بپردازد اما رنو با بی‌توجهی حتی از پذیرفتن نماینده‌های صلاح الدین نیز سرباز زد. صلاح الدین با تشکیل لشکری بزرگ به سوی اورشلیم حرکت کرده و پس از دو هفته محاصره‌ی این شهر موفق به تسخیر این شهر گردید.( لوی بیئل، تیموتی؛ جنگهای صلیبی، ترجمه سهیل سمی، انتشارات ققنوس، 1385 ه ش. چاپ اول، ص 122- 125) سومین جنگ صلیبی: سقوط اورشلیم، طوفانی از وحشت و خشم را در میان مسیحیان برانگیخت. بار دیگر لشکر صلیبی عزم خود را جزم نمود تا اورشلیم را به تصرف خویش درآورد. سپاه صلیبی به رهبری شخصی به نام ریچارد که بعدها به ریچارد شیردل معروف گشت به اورشلیم حمله نمود اما با مقاومت سرسختانه‌ی صلاح الدین و نیروهای تحت فرمان وی مواجه گشت. در نهایت، صلاح الدین پیش قدم گردید و پیمان صلحی را با ریچارد بست. بر اساس این پیمان، مسیحیان از این پس می‌توانستند آزادانه برای زیارت به شهر اورشلیم مسافرت کنند و بدینسان سومین جنگ صلیبی پایان پذیرفت.( آ.کوریک، جیمز؛ قرون وسطای پسین، ترجمه مهدی حقیقت‌خواه، انتشارات ققنوس، 1385 ه ش. چاپ اول، ص 93) چهارمین جنگ صلیبی: در سال 1204م مسیحیان با حمله به شهر قسطنطنیه، این شهر را به تصرف خویش در آوردند و یکی از هولناکترین وقایع تاریخ را رقم زدند. آنان به محض ورود به این شهر اقدام به کشتاری بی‌سابقه نمودند. آنان به هیچ کس رحم ننمودند و حتی کودکان را نیز به فجیع‌ترین حالت به قتل رساندند. عجیب آنکه حتی کلیساهای این شهر نیز از چپاول آنان در امان نماند.( رانسیمان، استیون؛ تاریخ جنگهای صلیبی، ترجمه منوچهر کاشف، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1384 ه ش. چاپ اول، ج 3، ص 149 -150) پنجمین جنگ صلیبی: پاپ در سال 1218م برای بار دیگر مسیحیان را به فتح مصر ترغیب نمود و لشکر صلیبی را به این منطقه گسیل داشت. بلند پروازیهای رهبران مسیحی کاری را از پیش نبرد. چرا که فرانکها که همواره در جنگها به یاری این سپاه پرداخته بودند زیر سایه‌ی صلح از زندگی مناسبی برخوردار بودند و از همراهی لشکر صلیبی سرباز زدند. در نهایت صلیبیان بدون آنکه به هدف مشخصی دست یابند به اروپا بازگشتند.( لوی بیئل، تیموتی؛ جنگهای صلیبی، ترجمه سهیل سمی، انتشارات ققنوس، 1385 ه ش. چاپ اول، ص 152) ششمین جنگ صلیبی: این واقعه را اگرچه در تاریخ به عنوان جنگ ثبت نموده‌اند اما حقیقت آن است که در طی آن هرگز خونی ریخته نشد. چرا که فردریک دوم، پادشاه آلمان پس از رسیدن به سرزمین مقدس در سال 1229م دریافت که مسلمانان دیگر علاقه‌ای برای فرمانروایی بر اورشلیم ندارند. سلطان مصر با فردریک به توافق رسید و اورشلیم را در اختیار فردریک قرار داد و جنگ ششم صلیبی بدون آنکه خونی ریخته شود پایان پذیرفت.( همان، ص 153) جنگهای صلیبی هفتم و هشتم: اورشلیم به مدت پانزده سال در دست مسیحیان باقی ماند تا اینکه برخی از مسلمانان که از عمل پادشاه مصر ناخشنود بودند به اورشلیم حمله کرده و آن را به تصرف خویش در آوردند. شاه لوئی نهم بر آن شد تا شهر مقدس را به دست بیاورد. وی در سال 1250 به اورشلیم حمله نمود اما مقاومت سرسختانه‌ی مسلمانان، نه تنها نقشه‌ی لوئی را نقش بر آب کرد که خود وی نیز به اسارت مسلمانان درآمد. وی پس از پرداخت غرامتی سنگین آزاد گردید.( دورانت، ویل؛ تاریخ تمدن، ترجمه ابوطالب صارمی و دیگران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1378 ه ش. چاپ ششم، ج 4، ص 814) آخرین جنگ صلیبی نیز در پی تصرف انطاکیه در سال 1268 توسط مسلمانان صورت پذیرفت. لوئی نهم، برای بار دیگر بر آن شد که بخت خویش را بیازماید. بنابراین به اتفاق پسرانش، هشتمین مرحله‌ی این نبردها را سازماندهی کرد اما عمر وی کفاف نداد و با وفات وی در سال 1270 م آخرین جنگ صلیبی پایان یافت.( آ.کوریک، جیمز؛ قرون وسطای پسین، ترجمه مهدی حقیقت‌خواه، انتشارات ققنوس، 1385 ه ش. چاپ اول، ص 97) پس از وی شهرهایی که مسیحیان به تصرف خویش در آورده بودند یکی پس از دیگری توسط مسلمانان فتح گردید. عکا آخرین شهری بود که از سیطره‌ی صلیبیان خارج گردید و با فتح این شهر در سال 1291م، دوران استیلای مسیحیان بر شهرهای اسلامی پایان پذیرفت. در کتاب تمدّن اسلام و عرب، حدود 27 صفحه درباره جنگهاى صلیبى نگاشته شده است و خلاصه آن چنین است که پس از آن که بیت المقدس در زمان عمر به دست مسلمانان فتح شد و از دست مسیحیان بیرون آمد، مسیحیان گاه و بیگاه به زیارت بیت المقدّس مى آمدند تا زمان هارون الرشید که کاروانهایى بزرگ از مسیحیان آزادانه بدان جا سفر مى کردند. علّت آن بود که میان هارون الرشید که و شارلمان، روابط حسنه برقرار شده بود. سپس، اندک اندک شام به تصرف ترکمانان در آمد و مسلمانان از دست آنان در آزار افتادند. مسیحیان به حساب گذشته، آزادانه مى خواستندبه بیت المقدس در آیند، ولى ترکمانان مانع مى شدند و مى گفتند باید اجازه بگیرید و با خوارى و زبونى زیارت کنید و به وطن خود باز گردید. مسیحیان از این کار ناراحت بودند. در این میان شخصى به نام «پیر»، که بسیار پست بود برخى او را دیوانه مى دانند، تصمیم گرفت با مسلمانان بجنگد. این ماجرا در حدود قرن یازدهم میلادى روى داد. جمعیتى بسیار در حدود یک میلیون و سیصد هزار نفر برای جنگ با مسلمانان هم سوگند شدند و مانند سیل به سوى شرق سرازیر گشتند. این نخستین جنگ بود و پس از آن هفت بار دیگر جنگ در گرفت که آنها را جنگهاى صلیبى مى نامند و در حدود دویست سال طول کشید و سرانجام مسیحیان با یک میلیون تلفات بیت المقدس را گشودند پس از چند سال، مسلمانان بیت المقدّس را از مسیحیان باز گرفتند و دیگر مسیحیان نتوانستند آن جا را باز پس گیرند. قلم از نوشتن جنایاتى که مسیحیان به مسلمانان روا کردند، شرم دارد. «روبرت» راهب مسیحى، درباره جنایات صلیبیان در شهر«مارا»،که خود به چشم دیده است، چنین مى نویسد: سپاهیان ما درگذرها و میدانها و پشت مابمها در گشت و حرکت بودند و مانند شیر ماده اى که توله اش را ربوده اند، از قتل عام لذّت مى بردند. کودکان را پاره پاره مى کردند و جوان و پیر را در یک ردیف از دم شمشیر مى گذرانیدند و هیچ کس را باقى نمى گذاشتند و براى این که به کار خویش شتاب دهند، چندین نفر را با یک ریسمان به دار مى آویختند. من از دیدن این کارها در شگفت بودم که این جماعت با این که شمارشان بسى بیشتراست و بسیارى از آنان مسلح اند، چرا بدون هیچ دفاعى، جان خود را در کف گذاشته، به قربانگاه حاضر مى شوند. سپاهیان ما هر چه را مى یافتند، بى درنگ مى ربودند، شکم مردگاه را مى دریدند و پول و جواهراتشان را از لباسهایشان بیرون مى آوردند. امان از حرص و طمع! در کوچه هاى شهر نهرهاى خون جارى بود و از چهار سو، لاشه هاى کشتگان روى هم انباشته و سربازان روى آنها مى گذشتند. سرانجام «بوآمون» تمام کسانى را که در صحن قصر گردآورده بود، احضار کرد و زنان و مردان پیر و بیمار را از دم شمشیر گذرانید و دیگران را، که جوان و توانمند بودند، براى فروش به بازار انطاکیه فرستاد. این قتل عام در روز یکشنبه، دوازدهم دسامبر روى داد، ولى چون تمام آنان را نمى توانستند در یک روز بکشند، ناچار باقیمانده را روز دوم به قتل رسانیدند. این که اقوام شرقى، که در آن زمان بسیار بافضیلت و شایسته بودند، درباره چنین دشمنى چه در ذهن داشتند، تصورش چندان مشکل نیست، چنانکه مى بینیم تاریخ آنان پر است از تنفّرى ژرف از صلیبیان و درباره همینان است که سعدى شیرازى مى گوید:« نشاید که نامش نهند آدمى».در ضمن بدانید که تاریخ گواه است براین که مسلمانان به هنگام فتح بیت المقدس هیچ گاه دست خویش به جنایت نیالودند و به ویژه با اسیران جنگى با مهربانى و مدارا رفتار مى کردند. به نقل از تبیان

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد