طلسمات

خانه » همه » مذهبی » حرکت امام حسین(ع) به کوفه

حرکت امام حسین(ع) به کوفه


حرکت امام حسین(ع) به کوفه

۱۳۹۶/۱۲/۱۷


۶۲۸ بازدید

چرا امام حسین علیه سلام با آنکه بی وفایی مردم کوفه رو میدانستند ولی برای حرکت خود مصمم بود؟

دعوت و بیعت کوفیان حداکثر اثری که داشته، این بوده که حضرت احساس وظیفه و تکلیف کرد که در ادامة نهضت خود، به سوی آنان حرکت کند و از یاری شان (که وعده اش را داده و بر انجا مش بیعت کرده بودند) برای تحقّق اهداف الهی اش، بهره مند شود .هم چنین رهبری و هدایت مردمی را بر عهده گیرد که با اصرار، خواستار آمدن امام† بوده و خود را نیازمند رهبری وی می دانستند . چنان که نوشتند: «ما پیشوایی نداریم پس به سوی ما بیا، امید آنکه خدا ما را به وسیلة تو گرد حقّ جمع کند .»[1] و تأکید می کردند که به سوی ما بشتاب چرا که مردم انتظارت را می کشند و جز تو کسی را به عنوان امام خود قبول ندارند، پس در حرکت به سوی ما تعجیل کن: «فحیّ هلّا، فَانّ النَّاسَ یَنْتَظِرُونَکَ، وَ لا رَأیَ لَهُم فِی غیرِکَ، فَالْعَجَل فَالْعَجَل . وَالسّلام عَلَیْک.» [2] بنابراین، دعوت کوفیان را نمی توان یکی از علل قیام، به حساب آورد، بلکه باید آن را علّت برای انتخاب کوفه به عنوان مرکز قیام به شمار آورد . برای اثبات این ادّعا، به نکات زیر، می توان استناد نمود:اوّل : امام حسین† از همان آغاز که برای بیعت با یزید فرا خوانده شد، به صراحت اعلام فرمود که با یزید بیعت نمی کند، چرا که یزید آشکارا مرتکب فسق و فجور و گناهان کبیره می شود و چنین شخصی به هیچ وجه شایستگی جانشینی رسول‌خداˆ و ولایت بر امّت اسلامی را ندارد . چنان که امامˆ در پاسخ ولید بن‌عُتْبَه، استاندار مدینه، که وی را به بیعت با یزید فراخواند، فرمودند:
«ای امیر، ما، خاندان نبوت و سرچشمة رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و جایگاه رحمت الهی هستیم و خداوند به ما آغاز نمود و به ما نیز ختم کرد . یزید مردی است شراب‌خوار، کشندة انسان های محترم (و پاک) که آشکارا گناه می کند، و مثل من با چون اویی بیعت نمی کند ».[3]این سخنان را امام† زمانی ایراد فرمود که یزید تازه به خلافت رسیده بود و نامه هایی برای کارگزاران خود به نقاط مختلف کشور اسلامی، فرستاده و به آنان فرمان داده بود که برای وی از مردم بیعت بگیرند و در نامة خود به حاکم مدینه، تأکید کرده بود که به طور خاصّ در بیعت گرفتن از امام حسین† و عبدالله بن‌عمر و عبدالله بن‌زُبیر (که در دوران معاویه حاضر به بیعت با ولیعهدی او نشده بودند) شدّت به خرج دهد: «حسین و عبدالله پسر عمر و عبدالله پسر زُبیر را دستگیر کن و آنان را رها نکن تا بیعت کنند ». [4] این حوادث زمانی بود که هنوز از دعوت مردم کوفه خبری نبود .
فردای آن روز که امام† این سخنان را فرمود، مروان را دید، او نیز به حضرت پیشنهاد کرد که با یزید بیعت کند و گفت که این کار به نفع دین و دنیای شما است ! حضرت در پاسخ وی فرمود:
«زمانی که امّت اسلامی به رهبری هم چون یزید دچار شود، باید فاتحة اسلام را خواند.. . من از جدّم رسول‌خداˆ شنیدم که فرمود: خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است ».[5]بنابراین سیّد الشهدا به صراحت، خلافت یزید را برای امّت اسلامی، مصیبتی بزرگ دانسته که در صورت استمرار آن، اصل اسلام از بین خواهد رفت : «عَلَی الْاِسْلامِ السَّلام …».
شبیه سخنان فوق، در موارد متعدّدی از امام حسین† صادر شده است که حضرت به صراحت اعلام نموده که به هیچ رو با یزید بیعت نخواهد کرد، حتّی اگر در دنیا هیچ جا و پناهگاهی نداشته باشد، چنان که به برادرش محمّد حنفیّه فرمود: «یَا اَخِی وَالله لَوْ لَمْ یَکُنْ فِی الدُّنیَا مَلْجَأٌ وَ لا مَأویٰ لَما بَایَعْتُ وَالله یَزیدَ بن‌مُعاویة ابداً . . . »[6]روشن است که امتناع از بیعت با یزید و فاسق دانستن وی، از یک سو، به معنای قیام برضدّ حکومت است و از سوی دیگر، حکومت اُموی هیچ گاه وجود شخصی با موقعیّت و منزلت ممتاز امام حسین† را که علناً پرچم مخالفت را برافراشته باشد، برنمی تابید، زیرا بی تردید آزاد بودن چنین شخصی، موجب تضعیف و در نهایت، سرنگونی حکومت می شد .
دوّم: اوّلین نامه هایی که کوفیان برای امام حسین†‌ فرستادند، در روزگار خلافت یزید و زمانی بود که حضرت قیام خویش را با رفتن به سوی مکه آغاز نموده و در آنجا اقا مت گزیده بودند . در این زمان بود که شیعیان در منزل سلیمان بن‌صَُرَد خُزاعِی گرد هم جمع شدند . سلیمان به آنان گفت که حسین بن‌علی† از بیعت با یزید خودداری کرده و رهسپار مکه شده است و شما، شیعیان او و پدرش هستید، پس اگر می دانید که او را یاری می کنید و با دشمنانش می جنگید، برایش نامه بنویسید؛ ولی اگر از ضعف و سستی خود می ترسید، وی را فریب ندهید . آنان گفتند: نه، ما با دشمنانش می جنگیم و جانمان را در راهش فدا می کنیم . سلیمان گفت: پس برای آن حضرت نامه بنویسید. و آنها برای امام نامه نوشتند .[7]هم چنین حضرت پس از شروع قیام، در ابتدا به سوی کوفه حرکت نکردند، بلکه به مکّه رفتند و تنها پس از دریافت نامه های مردم کوفه و اعزام جناب مسلم بن‌عقیل به سوی آنان و بیعت آنان با مسلم،† به سمت کوفه حرکت نمودند .[8] بنابراین اگر امام† چنین قصدی داشتند و این موضوع در شکل‌گیری قیام حضرت دخالت داشت، دست کم آن را برای برخی از نزدیکان مثل محمّد بن‌حنفیّه، بازگو می کرد . در حالی که چنین گزارشی در منابع تاریخی ثبت نشده است .
بنابراین اگر دعوت مردم کوفه نقشی در اصل قیام امام† داشت، باید حضرت در ابتدا که وی را به بیعت با یزید فراخواندند، آشکارا از بیعت طفره نمی رفت و آن چنان بی پرده یزید را فاسق و فاجر معرفی نمی کرد، بلکه لازم بود به نحوی امر بیعت را به تأخیر بیندازد تا از دعوت مردم کوفه با خبر شود و آمادگی آنان را برای حمایت از خود و قیام برضدّ حکومت احراز کند . اگر دعوت کوفیان نقشی در برپایی قیام حضرت داشت، دیگر این سخن حضرت معنایی نداشت که بفرماید: اگر حتّی در دنیا جایگاه و پناهگا هی نداشته باشم، باز هم با یزید بیعت نخواهم کرد . بلکه باید می فرمود: اگر یاورانی داشته باشم، با یزید بیعت نخواهم کرد .
سوّم: اگر دعوت کوفیان در شکل گیری نهضت امام حسین† نقش داشت، حضرت تا صد در صد و عملاً یقین به همراهی آنان پیدا نمی کرد، نمی بایست دعوت شان را اجابت می کرد . به تعبیر دیگر، امام† باید در این باره به پیشنهاد نصیحت‌گران و دلسوزانی هم چون عبدالله بن‌عباس عمل می کرد . ابن‌عباس وقتی تصمیم امام† را مبنی بر رفتن به کوفه شنید، خدمت حضرت رسید و به ایشان گفت: اگر کوفیان امیرشان را کشته اند و شهرشان را در اختیار خویش گرفته و دشمنان شان را از شهرشان بیرون کرده اند، به نزد آنان برو، امّا اگر فرماندارشان هنوز فرمانروایی می کند و عاملان او در شهرها از مردم مالیات می ستانند و در این حال از شما دعوت به عمل آورده اند، (در حقیقت) شما را به جنگ و کشت و کشتار دعوت کرده اند .[9]چهارم: اگر بیعت کوفیان یکی از علل قیام امام† بود، باید آن زمان که حضرت از نقض بیعت کوفیان و شهادت مسلم بن‌عقیل و هانی بن‌عُرْوَه آگاه شد، از ادامه قیام منصرف شده و از باب اضطرار و حفظ جان، با یزید بیعت می کرد، چرا که یاوران و هم پیمانان خود را از دست داده بود و با وجود این شرایط، تکلیف از حضرت ساقط شده بود؛ در حالی که بنابر گزارش های تاریخی، امام† از ادامة قیام خویش منصرف نشد، بلکه از رفتن به کوفه اجباراً منصرف شد . هم چنان که هنگام رویارویی با لشکر حرّ بن‌یزید در دو نوبت به آنان فرمود که اگر شما مرا نمی خواهید من برمی گردم: یکی قبل از نماز ظهر بود که خطاب به سپاهیان حرّ فرمودند: «اگر از آمدن من خشنود نیستید، به جایی که از آنجا آمده ام ، باز می گردم .»[10] و دیگری بعد از نماز عصر که با لشکریان حرّ چنین سخن گفت :
«…اگر شما (از پذیرش حقّ ما ابا کنید و) نسبت به ما ناخشنود هستید و حقّ ما را نشناسید و رأی و خواسته تان درحال حاضر، غیر آن چیزی است که در دعوت نامه هایتان نوشته اید و فرستادگان تان برای آن پیش من آمدند، من از آمدن به سوی شما منصرف می شوم ».[11]در این تعبیر امام† باید دقّت نمود که می فرماید: «اگر حقّ ما را نمی پذیرید و از نظر گذشتة خویش برگشته اید، از آمدن به نزد شما منصرف می شوم ». و نمی فرماید: از نهضت خویش دست برمی دارم . این امر نیز شاهد روشنی بر این ادّعا است که دعوت عراقیان علّت برای انتخاب کوفه به عنوان مرکزیّت قیام بوده است نه یکی از علل برپایی نهضت کربلا . بنابراین دعوت مردم کوفه و حرکت امام† به سوی آنان، در واقع یک امر فرعی بود که در اثنای قیام پیش آمد، بدون آن که در اصل شکل گیری نهضت حسینی نقشی داشته باشد، چنان که پیمان‌شکنی آنان نیز در جلوگیری از ادامة نهضت حضرت هیچ تأثیری نداشت . در واقع امام حسین† با پذیرش دعوت کوفیان و حرکت به سوی آنان، به هر دو وظیفة خویش عمل کرد؛ یکی، استمرار امر به معروف و نهی از منکر در برابر حکومت فاسد و بدعت گذار اُموی و دیگری، اجابت دعوت شیعیانی که به سبب فقدان رهبری شایسته، از وی خواستند که امامت آنان را عهد ه دار شود.

پرسشگر گرامی جهت اطلاع بیشتردرباره این موضوع به کتاب زیر مراجعه فرمایید:
(گروهی از تاریخ‌پژوهان، زیر نظر مهدی پیشوایی، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا(ع)، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی).

پی نوشت:
[1]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص352؛ ابن‌طاووس، اَلْمَلْهُوف علی قَتْلَی الطُّفُوف، ص104 .
[2]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص353؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 38.
[3]. ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص14؛ خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج1، ص184.
[4]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص338؛ خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج1، ص180؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 44، ص 325 و 324 .
[5]. ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 17؛ خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج1، ص184؛ ابن‌طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص99 .
[6]. ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص21؛ خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج1، ص188.
[7]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص352؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 36؛ طبرسی، إعْلامُ الوَرَیٰ بِأعْلامِ الهُدَیٰ، ص221؛ ابن‌طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص103 .
[8]. حتّی بر اساس برخی از گز ارش های معاصران، حضرت در ابتدای قیام، قصد رفتن به کوفه نداشته است، چنان که در جواب محمّد بن‌حنفیه که از احتمال کشته شدن حضرت اظهار نگرانی می کرد، فرمود: «من قصد رفتن به مکه دارم، اگر در آنجا امنیّت داشتم، می مانم، اگرنه، به درّه ها و دشت ها پناه می برم تا ببینم چه می شود ». (سلیمان بن‌ابراهیم قندوزی، ینابیع‌المودّة، تحقیق سیدعلی جمال اشرف حسینی، ج3، ص 54).
[9] . طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص384 ـ 383 .
.[10] طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص401 ؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص79؛ طبرسی، إعْلامُ الوَرَیٰ بِأعْلامِ الهُدَیٰ، ص229 .
[11]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص402؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص80.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد