خانه » همه » مذهبی » حکمت های نماز

حکمت های نماز


حکمت های نماز

۱۳۹۳/۰۲/۲۲


۵۱۳۹ بازدید

سلام علیکم تفسیر نماز رو می خواستم مثلا رکوع نشانه چیست ، چرا رکوع می کنیم و جز به جز نماز برای چیست؟نه، نه اینکه بخوام تو کار خدا دخالت کنم بگم برا چیه ولی به نظرم من همه کار های خدا حکمت داره مثلا همین که باید در رکعت اول و دوم سوره حمد را بخوانیم یعنی اول خواسته هایمان باید ستایش خدا را به جا بیاوریم و از این جور تفسیر ها می خوام یعنی حکمتش رو


الف ) حکمتهای معنوی نماز:
– نماز گفت وگو و دیدار با معبود است، انسان های وارسته که جز حضرت حق، دوست و ولی نعمتی برای خود نمی شناسند، مشتاقانه در انتظارند تا در اولین فرصت، جسم و روح خسته از دنیای مادیت خود را جانی دوباره بخشند. از این رو،حتی قبل از رسیدن وقت نماز، با انجام مقدمات واجب و مستحب و با نظافت و معطّر نمودن بدن و لباس، خود را برای حضور در پیشگاه معشوق آماده می کنند.
– گرچه برای هر یک از نمازهای یومیه، وقت موسّع و طولانی در نظر گرفته شده است؛ اما همان گونه که موذن بر آن دعوت می کند، تأکید بر این است که در نخستین فرصت، با شتاب و عجله همگی به سوی نماز حرکت کنند و در اول وقت آن را اقامه نمایند و هیچ کار و مشغله ای را بهانه برای تأخیر نماز قرار ندهند.
خدایا ! کیست که طعم محبتت را چشید و جز تو کسی را آرزو کرد ؟ کیست که به نزدیک تو مقام گرفت و لحظه ای روی گرداندن توانست ؟ خدایا ! ما را از آنانی قرار ده که به دوستی خود برگزیده ای و به عشق و محبت خود خالصشان کرده ای و مشتاق دیدارشان ساخته ای و به خواست خود خشنودشان کرده ای و نعمت دیدار را عطاشان کرده ای . در مقام رضایتشان نشانده ای و در غربت و تنهایی در پناهشان گرفته ای و در جوار خود به عالم راستی و حقیقت جایگاهشان بخشیده ای و به شناخت خود معرفتشان داده ای و سزاوار پرستششان کرده ای.
– پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می فرماید: هیچ بنده ای نیست که مراقب اوقات نماز باشد مگر اینکه سه چیز را برای او تضمین می کنم؛ «آسودگی در هنگام مردن»، «از بین رفتن غم و اندوه ها»، و «نجات از آتش جهنم».( قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) : مَا مِنْ عَبْدٍ اهْتَمَّ بِمَوَاقِیتِ الصَّلاةِ وَ مَوَاضِعِ الشَّمْسِ إِلَّا ضَمِنْتُ لَهُ الرَّوْحَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ انْقِطَاعَ الْهُمُومِ وَ الأَحْزَانِ وَ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ. (مستدرک الوسائل، ج3، ص148، ح32) )
– امیرالمۆمنین (علیه السلام) می فرماید: در خواندن (به موقع) نمازهای پنج گانه مراقبت کنید؛ زیرا این نمازها در پیشگاه خداوند متعال منزلت خاصی دارند.(امیرالمۆمنین (علیه السلام): حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ الْخَمْسِ فِی أَوْقَاتِهَا فَإِنَّهَا مِنَ اللَّهِ جَلَّ وَعَزَّ بِمَکَانٍ. (بحارالأنوار، ج74، ص294) )
– حضرت عبدالعظیم حسنی از امام حسن عسکری(علیه السلام) روایت می کند که فرمودند: خداوند متعال با حضرت موسی تکلم کرد، حضرت موسی فرمود:خدای من. کسی که نمازها را در وقتش به جای آورد چه پاداشی دارد؟ خداوند فرمود: حاجت و درخواستش را به او عطا می کنم و بهشتم را برایش مباح می گردانم.( بحارالانوار، ج82، ص204)
– پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند:بنده ای نیست که به وقت های نماز و جاهای خورشید اهمیت بدهد، مگر این که من سه چیز را برای او ضمانت می کنم: برطرف شدن گرفتاری ها و ناراحتی ها، آسایش و خوشی به هنگام مردن و نجات از آتش.( سفینه البحار،ج 2، ص 42)
– امام صادق علیه السلام: فضیلت اوّل وقت نمازبر آخر وقت همچون فضیلت آخرت بر دنیاست.( ثواب الأعمال : 58/2)
– خود بزرگ بینی را تکبّر گویند. کبر یکی از صفات رذیله می‌باشد که شخص دارای آن ،خود را برتر و بزرگ‌تر از دیگران می‌پندارد و دیگر افراد را خوار و حقیر می‌شمارد. از این عنوان به مناسبت در بابهای طهارت، صلاة، حج و جهاد سخن رفته است. نماز روزانه ،درمان تکبر روزانه است : ما می‌خواهیم به ملاقات خدا برویم ولی به ملاقات خدایی بزرگ و متکبر. نماز، هم تمرین و هم تمنای لقاءالله است. ارزشمندترین فعل نماز و اوج نماز، سجده است. مهمترین جای توجه در نماز، «الله اکبر» اول نماز است. رابطه ما و خدا تذلل و تکبر در مقابل همدیگر است. تکبر در وجود ما، همه ‌روزه است و باید با نمازِ روزانه آن را تبدیل به تذلل کنیم. بسیاری از بیماری‌های روحی ما مانند حسادت، بخل، طمع و… گاهی هست و گاهی نیست؛ ولی تکبر مشکل همیشگی ما است.
تکبر و غرور، مادر همه رذایل اخلاقی و ریشه تمام بدبختی ها و صفات زشت انسانی است . تکبر می‌تواند سرچشمه انواع گناهان و حتی سرچشمه کفر گردد . آن‌ها که در این خصلت زشت غوطه ورند ، هرگز روی سعادت را نخواهند دید.اما باید بدانید که رذایل اخلاقی از جمله غرور یک شبه از بین نمی رود؛ بلکه ریاضت و تمرین لازم دارد و احتیاج به زمان دارد. برای این که بتوانید غرورتان را زیر پا بگذارید باید توجه داشته باشید که صفت غرور ریشه در دو چیز دارد:
1 – عدم شناخت صحیح و کافی از خداوند و انسان :
اگر به این نکته توجه شود که انسان یک موجود ممکن و ضعیفی است که از خودش چیزی ندارد و آن قدر ضعیف است که در قرآن هیچ موجودی با صفت ضعف یاد نشده مگر انسان : « خلق الانسان ضعیفاً ». (نسا،/ 28.)
از طرف دیگر اگر عظمت پروردگار عالم و این که هر چه هست از اوست روشن شود دیگر جایی برای غرور و عجب باقی نمی ماند ؛ چون می فهمد که اگر علمی و دانشی دارد از اوست و ابزار درک و فهم آن علم را خدا داده است و اگر قدرتی دارد از اوست و اگر عبادت و نیایشی می کند آن هم به توفیق اوست و … و نیز اگر بداند که خداوند با اندک اشاره ای می تواند همه این سرمایه ها وقدرت ها را از انسان سلب کند و بگیرد همیشه خودش را بدهکار او می بیند و عجب و غرور را از وجود خویش دور می کند . البته رسیدن به این مرحله از معرفت کار ساده ای نیست و جهاد با نفس لازم دارد .دقت در آیات قرآن ، سرنوشت مغروران ، ( چون شیطان ، قارون ، فرعون ها و …) و نیز دقت در روایات و تاریخ اسلام ، کمک خوبی برای شناخت راه درست و مبارزه با این صفت رذیله است .
شایسته است انسان واقع بین باشد و درباره خویش به انصاف قضاوت کند ؛ یعنی ، شایسته نیست که انسان خود را کمتر از آنچه هست بداند و زیبنده نیست که خود را بیش از آنچه هست ، تلقی کند .هر دو، آفت بوده و برای سرنوشت انسان مضر خواهد بود . به خصوص توجه داشته باشید که غرور، انسان را از اهداف عالی باز می دارد . علت آن روشن است ؛ چون انسان مغرور، به خودش اجازه مشورت و استفاده از نظرات و دیدگاه های دوستان ، اساتید و بزرگ ترها را نمی دهد و همین امر کافی است که او را از بسیاری از ارزش ها عقب بیندازد . انسان مغرور، پیوسته نظر خود را بر دیگران ترجیح داده و استبداد رای پیدا می کند و در نتیجه از ارزش ها عقب خواهد افتاد .
نکته دیگر این که مردم از افراد مغرور، متنفر و بیزارند ؛ هم چنان که خود شما نیز از افراد مغرور خوشتان نمی آید . با این بیان در صدد خودسازی برآمده و تلاش کنید، به جای غرور و منیت ، افتادگی و تواضع کنید و به هر کس به اندازه کمالی که دارد ، توجه نموده و احترام بگذارید.
بنا بر این انسانی که از خود هیچ ندارد، غرورش برای چیست ؟! در بین علما افرادی بوده اند که بعد ازمدت ها رنج و زحمت در راه علم با یک بیماری مختصر همه آنچه را درطول سال ها یاد گرفته بودند، فراموش کردند، به طوری که بعضاً اسم خودو فرزندان خود را هم از یاد برده اند .این بهترین شاهد است بر این که هیچ گاه عجب و غرور سراغ انسان نیاید، زیرا علمی که با بیماری مختصربه چنین سرنوشتی دچار شود، نباید موجب غرور شود .
در قرآن می خوانیم که : «وما اوتیتم من العلم الا قلیلاً ؛ (إسراء ایه 85) به شما از علم جزبهره اندکی داده نشده است» ، بنا بر این هر چقدر هم بر اندوخته های علمی انسان اضافه شود، جز اندکی نخواهد بود. با مطالعه در زندگی بزرگان می بینیم خیلی از آن ها در آخر عمر گفته اند: اکنون فهمیده ام که چیزی نمی دانم . ظاهراً درباره ابوعلی سینا با آن عظمت و تبحری که در اکثر علوم مخصوصاً فلسفه و عرفان داشت این نکته نقل شده که گفته است : تا بدان جا رسید دانش من که بدانم همی نادانم .
از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: لن یدخل الجنة من فی قلبه مثقال حبة من خردل من کبر؛ (وسائل الشیعة، ج 16 ، ص 7) داخل بهشت نمی شود کسی که در قلبش ذره کوچکی از غرور باشد.
به این شعر زیبا و عاشقانه و متواضعانهء علامهء طباطبایی (ره) توجه کنید که:
من به سرچشمه خورشید نه به خود بردم راه ذره‌ای بودم و مهر تو مرا بالا برد
من خسِ بی سر و پایم که به سیل افتادم او که می‌رفت مرا هم به دل دریا برد
جام صهبا ز کجا بود و مگر دست که بود که در این بزم بگردید و دل شیدا برد
خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود که ز یک جلوه ز من نام و نشان یک جا بود
2- غفلت :
گاهی اوقات ما معرفت به خود و خدای خود داریم ، ولی دچار غفلت می شویم و هر چه غفلت گسترده‌تر و پر دامنه‌تر گردد، غرور نیز گسترش پیدا نموده و بسترساز بیماری خطرناک خود برتربینی و تکبر می‌گردد.
و در پرتو از بین بردن غفلت‌ و خروج از خیالات و موهومات توخالی و توجه به عزت حق تعالی ، با امداد از حضرات معصومین ان شاء الله می‌توان گام های بلندی در درمان بیماری غرور برداشت.
اما چگونه می توان در عمل بر تکبر و غرور خود غلبه کرد؟ اقامه نماز یکی از راههای مبارزه با تکبر است!
راه عملی این است که ؛ انسان سعی کند اعمال متواضعانه را انجام دهد تا این فضیلت اخلاقی در اعماق وجود او ریشه بدواند و در برابر خدا و خلق تواضع کند؛ لباس ساده بپوشد؛ در سلام کردن بر دیگران تقدم جوید؛ صدر مجلس ننشیند؛ با کوچک و بزرگ گرم بگیرد و با متکبران همنشین نشود. خلاصه آن چه را که نشانه تواضع است ، در عمل و سخن به کار بندد.
حضرت امام صادق ( علیه السلام ) فرموده است : «إِنَّ فِی السَّمَاءِ مَلَکَیْنِ مُوَکَّلَیْنِ بِالْعِبَادِ فَمَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَاهُ وَ مَنْ تَکَبَّرَ وَضَعَاهُ ؛ (کافی، ج 2، ص 122) دو ملک در آسمان هستند که موکل بندگانند ؛ هر که تواضع کند، اورا بلند مرتبه کنند و هر که تکبر نماید، او را پست مرتبه سازند». تواضع سر رفعت افرازدت // تکبر به خاک اندر اندازدت
اگر طالب تحقیق بیشترهستید، شما را به مطالعه کتاب های اخلاقی مثل معراج السعاده و چهل حدیث امام خمینی و قلب سلیم شهید دستغیب توصیه می نماییم .

ب ) حکمتهای ظاهری نماز :
برخی از کارشناسان معتقدند نماز خواندن تنها غذای روح انسان نیست , بلکه جسم انسانها را نیز تقویت می کند و آنها را در مبارزه با مشکلات روزمره یاری می دهد . وقتی چشمها در حالت نماز ثابت می ماند جریان فکر هم خود به خود آرام شده و در نتیجه تمرکز فکر افزایش می یابد. ثابت ماندن چشم باعث بهبود ضعف و نواقصی مانند نزدیک بینی می شود و به لحاظ روانی این حالت باعث افزایش مقاومت عصبی فرد شده و بیی خوابی و افکار نا آرام را از انسان دور می کند. ایستادن در حالت نماز باعث تقویت حالت تعادلی بدن شده و قسمت مرکزی مخچه که محل کنترل اعمال و حرکات ارادی است را تقویت می کند و این عمل باعث می شود فرد با صرف کمترین نیرو و انرژی به انجام صحیح حرکات بعدی بپردازد.
حکمت رکوع وذکر آن:
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام ) فرمود: رکوع ادب است و سجود قرب است ، و کسى که ادب نیکو بجا نیاورد شایسته قرب نگردد، پس رکوع کن رکوع کسى که فروتنى کننده باشد مر خداى را عزّوجل به دل ، و خود را بس خوار دارد و بسى بى مقدار داند در زیر سلطه سلطنت خداى سبحان ، و نگاه دارد جوارح خود را نگهداشتن کسى که ترسان و هراسان شود بر آنچه او را فوت شود از فوائد بسیار و فزون از شمار رکوع کنندگان
مستحبّ است که قبل از رکوع تکبیر گوید در حال قیام ، و پس از خم شدن دستها را بر زانوها گذارد، و زن بالاتر از زانو، چنانکه ، دست راست را بر زانوى راست و دست چپ را بر زانوى چپ نهد، و دستها را بر پهلوها بچسباند و زانوها را پس برد و پیش نیارد، و انگشتان را از هم دور کند، و پشت را راست بدارد به نوعى که اگر قطره آبى بر آن ریخته شود بر جاى ماند، و گردن را موازى پشت کند و پیش افکند و نظر بر بین قدمین اندازد.
ذکر سبحان ربی العظیم و بحمده در رکوع و ذکر سبحان ربی الاعلی و بحمده در سجده، از جمله مواردی هستند که در احادیث بدان امر شده است. اگرچه می توان در نماز جایگزینی برای آنها یافت. پس علت اصلی این که این دو ذکر را در رکوع و سجده می گوییم امر خداوند است و ما نیز امر او را اطاعت می کنیم.
اما این اطاعت امر بدان معنا نیست که گفتن این ذکر از وجود حکمت خالی بوده و ما به صرف تعبد بدان، آن را می گوییم، بلکه حکمت هایی برای این دو ذکر بیان شده است که در نظر داشتن آنها برای شخصی که نماز می خواند خالی از لطف نیست.
برای بیان حکمت این دو ذکر، لازم است ابتدا ترجمه این دو را بیان کنیم. ترجمه ذکر رکوع: پروردگار بزرگ من از هر عیب و نقصی پاک و منزه است و من مشغول ستایش او هستم. و ترجمه ذکر سجده: پروردگار از همه کس بالاتر می باشد و از هر عیب و نقصی پاک و منزه است و من مشغول ستایش او هستم.
این که چرا در رکوع از صفت عظیم و در سجده از لغت اعلی استفاده می کنیم؟ در جواب این پرسش باید گفت؛ رکوع در نماز تعظیمی بر خداوند است و ما با هر رکوع تعظیمی را در مقابل خداوند انجام می دهیم. تعظیم در مقابل چیزی به این معنا است که ما معتقد به عظمت آن هستیم و در مقابل این عظمت سر تعظیم در مقابل او خم می کنیم. حال در رکوع، ما در حال تعظیم بر خداوند بوده و اذعان به عظمت خداوند می کنیم و این اذعان توسط بیان صفت عظیم برای خداوند شکل می گیرد و این تناسب بین ذکر رکوع و اصل رکوع را نشان می دهد.
حکمتهای سجده در نماز:
حضرت على (ع) فرمودند: ظاهر سجده، صورت گذاردن بر خاک از روى اخلاص وخشوع است، اما باطن آن دل کندن از همه امور فانى و دل بستن به سراى باقى ورهایى از تکبر، تعصّب و تمام وابستگى هاى دنیوى است.
از امیرالمؤمنین على (ع) درباره حکمت هاى سجده پرسیدند، حضرت فرمود: سجده اوّل، یعنى آنکه در ابتدا خاک بودم و چون سر از سجده برمى دارى یعنى از خاک به دنیا آمدم. سجده دوم یعنى دوباره به خاک بازمى گردم و سر برداشتن از آن، یعنى در قیامت از قبر برمى خیزم و محشور مى شوم.
امام صادق (ع) مى فرمایند: چون سجده براى خداست پس نباید بر خوردنى ها و پوشیدنى ها که مورد توجه اهل دنیاست، سجده کرد. سجده باید انسان را متوجه خدا سازد نه شکم و لباس و مادّیات.
– سجده، مظهر یکتاپرستى و روح ادیان توحیدى است. ودرسوره فرقان /60:« اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ » (دراین آیه از میان همه ى تکالیف، تنها سخن از سجده به میان آمده است و به دلیل امر خود اشاره میکند که دلیل سجده شما، رحمت گسترده ى خداوند است) پس می توان راز سجده را یکتا پرستی دانست ، گرچه نشانه خضوع وخشوع نیز هست.
– اما سجده بر خاک:
أما موضوع سر بر خاک گذاردن در سجده( وهمچنین استحباب نظر بموضع سجود افکندن نه بجاى دیگردر حال قیام در نماز) ، شاید ناظر به این باشد که خاک، مادر ماست که: «مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْرى » « ما شما را از آن [زمین ] آفریدیم و در آن بازمى گردانیم و بار دیگر (در قیامت) شما را از آن بیرون مى آوریم! » و لذا شیعه اصرار بر سجده بر خاک و أمثال آن دارد. و چون کعبه هم اعظم و اشرف مظاهر خاک است لذا قبله مسلمانان است
– امااینکه فقط پیشانی لازم است برخاک سجده کند : درحال سجده همه هفت عضو بدن که نماینده تمام بدن است براو سجده می کنند ، اما عضو رئیسه بدن که همان سراست وپیشانی ،لازم است که فقط بر خاک سجده کند ،تا نشان از نهایت خضوع وخشوع به درگاه حق باشد .
– خضوع طوعا و کرها:رعد/ 15: وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً- خواه و ناخواه براى خداوند سجده مى کنند همه آنها که در آسمانها و زمینند». «من» اسم موصول و براى عاقل (آدمى) است و ظاهرا مراد در این جا مطلق وهمه اشیاء است، زیرا کارى که به آنها نسبت داده شده کار آدمیان است. مفهوم آیه این است که آفریدگان موجود در آسمانها و زمین مانند انسان و حیوان و جز آنها که خدا داند، همه به اختیار خود در برابر خدا خاضع و ساجدند و اگر به طوع نباشد خداوند آنها را به اکراه به سجده وا مى دارد. منتها سجود اجبارى به معنى گردن نهادن به امر اوست. زیرا آدمیان محکوم قوانینى هستند که خداوند در همه جوانب زندگى و پس از مرگ آنان نهاده است.
وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ- و سایه هاشان نیز بامدادان و شامگاهان به سجده مى آیند».«غدوّ» یعنى صبح هنگام طلوع آفتاب و «آصال» یعنى شامگاه هنگام غروب آفتاب، و آیه تعبیرى از حرکت زمین به دور خورشید و صبح و شام آغاز و انجام پیدایش سایه است. سایه در آغاز دراز است. آن گاه به تدریج تا نیمه روز کوتاه مى شود تا از میان مى رود سپس دراز مى گردد تا آن که نور خورشید ناپدید مى شود.
نتیجه آن که در آغاز و پایان ، سایه ،دراز و در میانه آن دو ناپیداست. بدین سان سایه مطیع حرکت خورشید است و خورشید به نوبت خود منقاد پروردگار است. آیا این امر دلیل سجده طبیعت به خدا نیست؟ پس طبیعت وهمه عالم بر خدا سجده می کنند!
حکمت سجده در نماز از نظر تحقیقات علمی:
بدن شما به طور روزانه مقدار زیادی امواج الکترومقناطیس دریافت میکند.مثلا: از موتر،موبایل،لپ تاپ،ریموت،تلویزیون،و حتی از چراغ های روشن یعنی بدن شما با امواج الکترومقناطیس شارژ می شوید بدون اینکه بفهمید! سر درد دارید! احساس ناراحتی میکنید! گاهی با شارژ مخالف روبه رو شده باشید مثلا در هنگام خارج شدن از یگان موتر که با تماس دست شما به بادی موتر جرقه کوچک تولید شده باشد.و یا هم تنبلی در کار و درد در مکان های مختلف!
راه حل چیست ؟یک دانشمند غیر مسلمان(از اروپا) تحقیقاتی را شامل یافتن بهترین روش برای خارج کردن امواج الکترومقناطیس که به بدن آسیب می رساند انجام داده است.با گذاشتن پیشانی تان بیشتر از یک بار بر زمین, زمین امواج الکترو مقناطیس را تخلیه میکند و گپ شگفت انگیزتر این است که اگر پیشانی رو به مرکز زمین میگزارید باید به حالتی رو به مرکز زمین باشید چرا که در این حالت امواج الکترومقناطیس بهتر تخلیه خواهد شدو بیشتر تعجب خواهید کرد وقتی بدانید که بر اساس اصول علمی ثابت شده که شهر مکه مرکز زمین است. و کعبه دقیقا مرکز زمین است ! بنابراین سجده در نمازتان بهترین راه برای تخلیه سیگنال های مضر ازبدن است .خداوند قادر و متعال همواره از ما چیزی را می خواهد انجام دهیم که برای خودمان مفید و سودمند است!
بررسی های علمی ای که در مرکز تکنولوژی پرتو افکنی ملی قاهره انجام شده تأکید بر این دارد که : سجده کردن برای خدا انسان را از مبتلا شدن به ورم و آماسهای سرطانی حفظ می کند. همانطور که از زن حامله و معلولیت هایی که متوجه جنینش می شود حفظ می نماید، علاوه بر این انسان را از امراض متعدد جسمی و روحی مصون می دارد
دکتر محمد ضیاء الدین استاد علوم بیولوژی می گوید: بی شک انسان در معرض دریافت مقدار زائدی از پرتوها قرار می گیرد به ویژه در این عصر، عصری که انسان از تمام جوانب با میدانهای مغناطیسی محاصره شده بسر می برد. وی پیرامون کیفیت تخلیه ی این بارها الکترو مغناطیسی زائد خارج از بدن میگوید:
در خلال تحقیقات به این نتیجه رسیدم که عملیات تخلیه بارها از راه سجده برای خداوند سبحان و متعال محقق می شود . و این همان چیزی است که خداوند ما را بدان امر کرده و پیامبر گرامی ( ص ) به ما توصیه نموده 🙁 أقرب ما یکون احدکم من ربه و هو ساجد فأکثروا من الدعاء فیه ) بنده هنگام سجده، از هر حالتی، به خدا نزدیکتر است، پس در سجده به کثرت دعا کنید.
بررسی و تحقیقات علمی تأکید دارد : هر زمان که از محور طولی انسان کم شود یعنی زمانی که کوتاه شود، مدت قرار گرفتن الکترومغناطیسی کاسته می شود
دکتر ضیاءالدین اضافه می کند: کشف شده که انسان در حالت سجود، محور طولیش کم می شود و بالتبع تأثیر بارها نیز بر او کاسته می شود وسپس عملیات تخلیه بارها از راه اتصال پیشانیش بر زمین شروع می شود، بطوریکه بارهای مثبت از جسم انسان به طرف زمین که از آن به بار منفی تعبیر شده انتقال می یابد، در نتیجه عملیات آزاد سازی یا تخلیه بارها انجام می شود . تنها این نیست که این عمل از طریق پیشانی انجام می گیرد، بلکه هنگام سجده کردن هفت عضو از اعضای جسم با زمین تماس پیدا می کنند . همانطور که پیامبر ( ص ) می فرمایند: ( إذا سجد العبد سجد معه سبعة اعضاء … ) هنگامی که بنده سجده می برد همراه با او هفت عضو از اعضایش سجده می برند ـ که عبارتند از پیشانی، بینی، دوکف دست، دوزانو، قدمها ـ) در نتیجه عملیات تخلیه بارها به اسانی انجام می گیرد
در ساعات سجده کردن است که انسان از فشار های عصبی و همچنین از امراض دیگر مصون می شود
در ادامه دکتر ضیاءالدین می گوید: در خلال تحقیقات و بررسی ها برایم معلوم شد، برای اینکه عمل تخلیه بارها بصورت صحیح و درست انجام شود لازم و ضروری است که در حالت سجده به سمت مکه ـ کعبه ـ توجه شود
و این همان کاری است که ما در نمازمان انجام می دهیم و آن را قبله می نامیم. چرا که مکه تنها مرکز خشکی در تمام هستی است . همانطور که تحقیقات نشان می دهد، توجه به سمت مکه در سجود بهترین حالت و جهت است برای آزاد سازی و تخلیه بارها، یعنی روبه مرکز زمین قرار گرفتن، کاری که انسان را از هموم و ناراحتی ها نجات می دهد، تا بعد از آن به آرامش روحی دست پیدا کنند.
وی پیرامون مزیّت به پرداختن نمازهای پنجگانه بصورت صحیح آن می گوید: حقیقتاً نمازهای پنجگانه ی مفروضه برای خارج کردن تمام بارها کافی است
دکتر ضیاءالدین می گوید : من معتقدم که در این واجبات فلسفه و اعجاز علمی وجود دارد، مثلاً در مدتی که ما در خوابیم، ما از ناحیه جسمی تحت عوامل شیمیایی و اکسیده شدن قرار می گیریم , فرا رسیدن نماز صبح این روند را از بین می برد و انسان، با نشاط، سرحال و سر زنده روزش را آغاز می کند ؛ سپس نماز ظهر برای از بین بردن خستگی ها و فشارهای عصبی و روحی که ناشی از فعالیت و مشغله کاری است ، وارد عمل می شود، همچنین نماز عصر نیز، بقایایی که از این فشار جسمی و روحی بجای مانده را, پاکسازی می کند. اما به نسبت به مغرب باید گفت که هر چیز ناشناسی که مخل سیستم و مکانیزم جسمی انسان باشد از بین می رود و اینگونه منظومه ی پاکسازی جسم با نماز عشاء تکمیل و به پایان می رسد و انسان با انجام دادن این نمازهای پنجگانه در طول مدت شبانه روز با شعف و آرامش و سکونت روحی، بخواب می رود، بطوریکه از هیچ یک از نواحی جسمی و روحی احساس بی خوابی، خستگی و کوفتگی و آشفتگی و پریشانی نمی کند.
تاثیر نماز بر کارآمدی چرخش خون در مغز:
دیده شده بسیاری از مسلمانان بزرگسال که از زمان کودکی به اقامه‌ی نماز مشهور بوده اند، در سن پیری و با داشتن عمرهای بالا، تا حد زیادی از سلامت جسمانی و عقلی قابل قبولی برخوردارند.
عبادت‌های اسلامی فواید جسمی روشنی برای بدن انسان دارد. از جمله تاثیرات مثبت حرکات نماز در چرخش خون در مغز را، می توان نامه‌ا‌ی سرگشاده‌ به جهان غرب دانست.
آغاز نماز درسن کودکی باعث می‌شود کودک، نماز را به خوبی به جا آورد و به انجام نماز به شکل صحیح، عادت کند. انجام صحیح حرکات نماز، باعث پدید آمدن بیشترین تاثیرات مطلوب بر بدن خواهد شد.
با توجه به این که مغز یکی از مهم‌ترین اعضای بدن به شمار می‌رود، وظیفه‌ی آن به میزان زیادی به جریان چرخش خون بستگی دارد. جریان چرخه‌ی خون، تغذیه کننده‌ی مغز می‌باشد. چرخه‌ی خون ویژگی‌هایی دارد که همین ویژگی‌ها نشاط و پویایی مغز را تامین می‌کند. یکی از این ویژگی‌ها وجود چرخه‌ی ذخیره‌ای است که در مواقع اضطراری و مورد نیاز، به کار می‌افتد. همچنین دارای نظامی خودکار برای تنظیم چرخه‌ی خون در مغز می‌باشد که ثبات جریان خون به مغز را در شرایط گوناگون تضمین می‌کند. بر اساس تحلیل انجام شده در این پژوهش‌ها، مشخص شده که گونه‌های مختلف ورزش به چرخه‌ی خون در مغز آسیب می‌رساند. به عکس نماز که یکی از وظایف دینی اسلامی است، فواید بسیاری در این زمینه دارد. ورزش بدنی از این جهت که خون را به شکل مستقیم از مغز سرقت می‌کند و برای تغذیه‌ی عضلات دیگر به کار می‌گیرد، به چرخه‌ی خون در مغز ضرر می‌زند. این تغذیه‌ی عضلانی به حساب تغذیه‌ی خونی مغز گذاشته می‌شود
همچنین در نتیجه‌ی سرعت گرفتن عملیات تنفسی در هنگام انجام ورزش، معدل دی‌اکسید‌کربن در خون، پایین می‌آید که پیامد آن، آرام‌تر شدن جریان خون به سمت مغز است، زیرا نسبت دی‌اکسید‌کربن در خون یکی از مهمتر‌ین عوامل جریان خون به سمت مغز به شمار می‌آید.
گزارش‌های علمی فراوانی وجود دارد که حاکی از بی‌هوشی ورزشکاران هنگام فعالیت ورزشی یا بلافاصله بعد از ورزش است، در حالی که این بی‌هوشی‌ها هیچ گونه سابقه‌ی بیماری قلبی را به همراه نداشته. این گزارش‌ها نیز آسیب‌رسانی ورزش به فرآیند خون رسانی مغزی را تایید می‌کند.
همچنین گزارش‌های گوناگون دیگری، بیانگر پایین آمدن نیروهای اعتدالی در بسیاری از ورزشکاران می‌باشد که سرزنش بیشتری را نسبت به مساله‌ی ورزش برانگیخته است.
اضافه بر این سکته‌های قلبی متعدد در هنگام ورزش – در ورزشکاران بیمار و ورزشکاران سالم- تایید‌گر نظریه‌ی آثار نامناسب برخی ورزش‌های خشن می‌باشد.
از سوی دیگر به نظر می‌رسد، حرکات نماز بر جریان خون در مغز، تاثیرات مثبت فراوانی داشته باشد. در هنگام سجده با متمایل شدن سر به سمت پایین، جریان خون به سمت مغز افزایش می‌یابد همچنین خم شدن بدن بر روی خود هنگام سجده، به جهت‌گیری خون از اطراف بدن به سمت اعضای درونی و مغز کمک می‌کند. اضافه بر این،هنگام سجده و تمایل سر به سمت پایین، معدل دی‌اکسید‌کربن در خون به شکل فیزیولوژیک افزایش می‌یابد. این حالت در نتیجه‌ی فشار اعضای دستگاه گوارشی بر ریه پدید می‌آید. بالا رفتن نسبت دی‌اکسید‌کربن در خون باعث اضافه شدن جریان خون به سمت مغز خواهد شد.
همچنین خم‌شدن مکرر سر به پایین در هنگام رکوع و سجود؛ سپس بالا آمدن سر هنگام ایستادن و نشستن، کمک می‌کند از نظام خودکار توازن جریان خون به مغز، مراقبت بیشتری شود. مشهور این است که این نظام خودکار اعتدالی، با افزایش سن، فرسوده می‌شود.

ودر پایان فلسفه قیام، رکوع و سجود نمازرا از کتاب آداب الصلاه حضرت امام خمینى (ره) نقل مى کنیم:
حضرت امام فرمودند: بدان که اهل معرفت قیام را اشاره به توحید افعال دانند؛ چنانچه رکوع را به توحید صفات، و سجود را به توحید ذات اشاره دانند. اما بیان آن که قیام اشاره به توحید فعلى است آن است که در خود قیام وضعا، و قرائت لفظا اشارت به آن مقام است: اما این که قیام وضعا اشارت به آن است این است که در آن اشارت به قیام عبد به حق و مقام قیومیت حق است که آن تجلى به فیض مقدس و تجلى فعلى است و در این تجلى مقام فاعلیت حق ظاهر شود و همه موجودات مستهلک در تجلى فعلى و مضمحل در تحت کبریاى ظهورى شود. و ادب عرفانى سالک در این مقام آن است که این لطیفه الهیه را به یاد قلب آورد و ترک تعینات نفسیه را هر چه بتواند بکند و حقیقت فیض مقدس را به قلب تذکر دهد و نسبت قیومیت حق و تقوم خلق به حق را به باطن قلب برساند. و چون این حقیقت در قلب سالک متمکن شد، قرائت او به لسان حق واقع شود و ذاکر و مذکور خود حق گردد و بعضى از اسرار قدر بر قلب عارف کشف گردد» و انت اثنیت على نفسک؛ تو همچنان که خود را ستوده اى «و» و اعوذ بک منک؛ از تو به تو پناه مى برم «به بعض مراتب براى او مکشوف شود،(1). و بعضى از اسرار صلوه را قلب عارف دریابد. و همچنین حاج میرزا جواد ملکى تبریزى در کتاب گرانسنگ اسرار الصلوه مى فرماید: و اما قیام، حقیقت قیام عبارت از ایستادن در پیشگاه پروردگار براى ادائ حق عبودیت و بندگى او و جلب خیرات پروردگارى، و انس گرفتن با او و لذت بردن به مخاطبات و گفتگوى با او در کلام، و به مناجات با او در دعا و چاره کار براى توقف طولانى خود در روز قیامت و دفع هول و هراسى که در انتظار انسان هست مى باشد و مى بایست که انسان از این که در نماز مى بایست بر هر دو پا بایستد به این حقیقت پى ببرد که مسلمان باید در مقام خوف و رجائ باشد و از پایین افکندن سر در هنگام نماز، الزام قلب را بر تذلل و خشوع و تواضع و دورى از ریاست طلبى و خودبزرگ بینى فهم نماید و بداند که در فرداى قیامت او را در پیشگاه ذات اقدس خود ایستادنى است که چگونگى آن را این ایستادن تعیین مى کند، و لذا سزاوار است که انسان آن چه در توان دارد در تصحیح قیام نماز خود، بکار گیرد و بداند که تمام پنهانى ها و خاطرات و ضمایرش نزد حضرت حق مکشوف و آشکار است، و پروردگار حتى به چیزهایى که خود از آن بى خبر است و در باطن اوست آگاه است، و لذا خیلى مراقب باشد که مبادا باطنش مخالف با رضاى پروردگار باشد، و بناچار در چنین مقام خطیرى تواضع و فروتنى او لااقل همچون تواضع در محضر سلطانى از سلاطین دنیا خواهد بود، چگونه کسى که در مقابل حاکمى قرار مى گیرد مراقب تمام حرکات و گفته هاى خود مى باشد، که مبادا سخنى بر خلاف رضاى او بر زبان آورد، و یا از معناى آن چه مى گوید، غافل باشد و یا اشارات مخاطبات سلطان را در نیابد، و خدایى که ملک الملوک و جبارالجبابره است هرگز نزد مسلمان از بشرى مثل خود بى مقدارتر نخواهد بود «،(2). و اما قیام و سربرداشتن از رکوع، نیت انسان در انجام این عمل مى بایست که این باشد که پس از خضوع و خشوع و تواضع در برابر پروردگار بحول و قوه او بر دشمنان او گردن افرازد، و برترى جوید، و در هنگام گفتن تکبیر آن، دست ها را که بلند مى کند از تواضع و فروتنى در مقابل دشمنان خدا تبرى بجوید، و مستحب است که در هنگام رکوع پشت خود را صاف نگه دارد و گردنش را بکشد به این نیت که من به تو ایمان آورده ام گرچه گردنم را بزنى، سپس سر را بلند کند به این امید که خضوع و خشوع و تسبیح و حمدش قبول درگاه الهى شده باشد، و با حول و قوه او بر دشمنان او غالب آید، و این امید را با این ذکر که بر زبان مى آورد که« سمع الله لمن حمده؛ هر کس که حمد و ستایش حضرت حق کند خداوند آن را مى شنود » تا کید نماید. سپس خضوع و خشوعت را نسبت به پروردگار با گفتن این ذکر که:« اهل الکبریا و العظمه و الجود و الجبروت »زیادتر نما، به عبارت دیگر پس از این که براى عبودیت و بندگى خدا قیام نمودى، این قیام اقتضا مى کند که براى خود در قیام به عبودیت و بندگى او حول و قوه اى ببینى با انجام رجوع تبرى به جویى و با این عمل او را از این که برایش در حول و قوه شریکى باشد منزه بدانى و اقتضاى این امر این است که تو با اینکه در مقابل او ذلیل و خاضع و خاشع هستى بر دشمنان او و دشمنان دوستان او بحول و قوه او برترى و تفوق داشته باشى. «،(3).
پى نوشت
(1) خمینى، روح الله، آداب الصلوه- آداب نماز (؛ موئسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى) س (، چ سوم، 1372، صص 146 و 741)
(2) ملکى تبریزى، حاج میرزا جواد؛ اسرار الصلوه؛ انتشارات پیام آزادى، ج اول، 1363، ص 323 (3) همان، ص 224)

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد