خانه » همه » مذهبی » حکیم شدن

حکیم شدن


حکیم شدن

۱۳۹۳/۰۵/۲۷


۷۵ بازدید

چگونه حکیم و عادل باشیم؟

حکمت وعدالت دو صفتی است که برای بدست آوردنش بایستی جهاد کرد! واگر حکیم شوید عادل نیز خواهید بود! پس لازم است راجع به رسیدن به حکمت ،مطالبی را به سمع شما برسانم : یکی از مهمترین شرایط رسیدن به حکمت ، پاسخ دادن به بعضی از اموراست، مانند اینکه: چرا می خواهید حکیم وعادل شوید؟! اگر اخلاص باشد ارزش دارد والا نه! مناسب است که علی الحساب راجع به اخلاص کمی توضیح داده شود:
به تعبیر لطیف محقق طوسى : «پارسى اخلاص، ویژه کردن می باشد» (1) ؛ یعنى، انسان قلبش را مخصوص حق کند تا احدى جز «مقلب القلوب» در حرم دل او راه نیابد و البته اگر انسان محب شود، صحنه نفس را براى محبوب، خالص مى کند؛ چون مى داند که محبوب با مبغوض، جمع نمى شود.
کسى که کارى را هم براى خدا وهم براى غیر خدا انجام دهد، خدا آن کار را نمى پذیرد؛ زیرا دین کما و کیفا مخصوص خداست. قرآن کریم در مورد کمیت مى فرماید: «و له الدین واصبا» (2) .
«واصب» به معناى پر، تام، جامع و کامل است و آیه شریفه بدین معناست که مجموعه دین را خدا تنظیم مى کند و بنابراین، همه قوانین و مقررات باید از راه وحى تدوین شود و حتى کلمه اى از آن کم و یا بر آن افزوده نشود؛ در نتیجه حذف هر چیزى به نام نسخ و نیز اثبات هر چیزى به عنوان شریعت نو باید از راه وحى باشد. در باره کیفیت نیز مى فرماید: «ألا لله الدین الخالص» (3) فقط به نام و یاد خدا باید این مجموعه را فهمید و به آن عمل کرد و آن را به دیگران آموخت .
بنابراین، تنها کسانى متدین واقعى و دیندارند که مخلص باشند. از این روخداى سبحان مى فرماید : «و ما أمروا إلا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء» (4) مردم هیچ مأموریتى ندارند جز این که دستورهاى دین را مخلصانه براى خدا انجام دهند؛ یعنى فهمشان و عملشان براى خدا باشد و محصول اخلاص نیز لقاى بهشت است. امام صادق (علیه السلام) مى فرماید:
«من قال لا إله ألا الله مخلصا دخل الجنة و إخلاصه أن تحجزه لا إله إلا الله عما حرم الله عزوجل» (5) کسی که ازسر اخلاص لااله الا الله بگوید وارد بهشت می شود واخلاص گویی لااله الاالله این است که از حرام باز داشته شود وبه طرف حرام نرود.
و برتر از آن نیز «لقاء الله» است: «فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه أحدا» (6) کسى که امید لقاى حق دارد و مشتاق جمال و جلال الهى است، باید مؤمن باشد و عمل صالح انجام دهد و در کار خود، چه در بخش اعتقاد و چه در بخش عمل شرک نورزد.
معناى «لقاء الله» این نیست که انسان تنها بعد از مرگ، جمال الهى را مشاهد مى کند؛ بلکه قبل از مرگ نیز مى تواند شاهد جمال الهى باشد و فیضهاى خاص او را دریافت کند و کلام رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: «من أخلص لله أربعین صباحا فجر الله ینابیع الحکمة من قلبه على لسانه» (7)
ناظر به همین بخش است. کسى که چهل شبانه روز با اخلاص عمل کند، خداوند چشمه هاى حکمت را در قلب او مى جوشاند و بر قلم و زبانش جارى مى کند و در حقیقت، این شخص، علم الهى را ملاقات و اسمى از اسماى حسناى حق را مشاهده مى کند و البته مراحل برتر ممکن است بعد از مرگ حاصل شود.
– اربعین گیرى
اولیاى دین براى دستیابى انسانها به ره آورد سیر و سلوک و بهره مندى از نتایج اخلاص راههایى را به ما ارائه کرده اند که بهترین آنها «اربعین گیرى» یا «چله گرفتن» است و منظور از اربعین گیرى این نیست که انسان، چهل روز از مردم و کار اجتماعى، جدا شود؛ بلکه مقصود این است که چهل روز از ما سواى خدا جدا شود و با این که مشغول کار است، آن را جز به دستور خدا و براى رضاى او انجام ندهد.
در حدیث مزبور رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: کسى که چهل شبانه روز، با اخلاص در راه خدا قدم بردارد، خداى سبحان چشمه هاى حکمت را از قلب او بر زبانش جارى مى کند. حرفهاى صحیح و نو از قلم و زبان او شنیده و استفاده مى شود و نو آوریهاى زیادى دارد که در کتابها و سخنان دیگران نیست؛ چون این چشمه جوشان حکمت در دلهاى دیگران نیست .
«اربعین گرفتن» به این معنا نیست که انسان چهل شبانه روز، کوشش کند تا به مقام اخلاص برسد و نیز به این معنا نیست که چهل شبانه روز، یکسان، همه کارها را با اخلاص براى خدا انجام بدهد، بلکه برداشت اولى از نصوص اربعین گیرى این معناست که او چهل شبانه روز، همراه با حصول اخلاص است؛ یعنى شخص در چهل شبانه روز با اخلاص همراه است و اگر چهل شبانه روز، همه کارها را با حد معین از اخلاص انجام بدهد، مستلزم توقف و سکون در اخلاص مى شود؛ بلکه معنایش آن است که انسان، چهل شبانه روز در درجات چهل گانه خلوص حرکت کند؛ زیرا اخلاص درجاتى دارد. بنابراین، اخلاص روز اول، ابتدایى ترین و اخلاص روز چهلم، عالیترین درجه اخلاص است.
غرض آن که در معناى حدیث اربعین گیرى سه احتمال مى رود که تنها معناى سوم صحیح است:
.1 در مدت چهل شبانه روز اصلا خلوص حاصل نباشد و فقط بعد از چهل روز، پدید آید.
.2 از ابتدا تا پایان اخلاص باشد، لیکن در حد خاص و بدون افزایش.
.3 خلوص در همه این چهل شبانه روز حاصل باشد، ولى تکامل روزافزون داشته باشد.
– جوشش حکمت از سرچشمه اخلاص
کسى که چهل شبانه روز در مراتب چهل گانه خلوص قدم بردارد، فیض علمى حق که دائمى است، از قلب او خواهد جوشید. که ذات اقدس خداوند مى فرماید:«ألم تر أن الله أنزل من السماء ماء فسلکه ینابیع فى الأرض» (8)
خداوند آب را در زیر زمین با راهنماییهاى خاص خود، جارى مى کند و هر جاى مناسبى از زمین شکافته شود، آب به صورت چشمه و چاه از آن جا مى جوشد. علومى که مربوط به ارواح و نفوس است، نیز چنین است. رگه ها و راههاى تشخیص فجور و تقوا در زمینه دلهاى آدمى با هدایت خداى سبحان حرکت مى کند و این چشمه ها جوشان است؛ اما اگر کسى با خیالهاى باطل یا کارهاى ناروا یا رین و چرک، مجارى و روزنه ها را ببندد: «کلا بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون» (9)
در آن صورت این علوم فطرى دفن مى شود و جوششى ندارد، ولى اگر کند و کاو کند و نگذارد در زمینه دل او تیرگى راه پیدا کند، آنگاه دست و زبان او همانند چشمه خواهد بود و از آنها علوم فطرى که همان الهام تقواست، خواهد جوشید.در این صورت، چنین انسانى سخنان عالمانه و مؤثرى دارد و از زبان و قلم او حکمت نظرى مى جوشد، چنانکه از دست و قدم چنین انسان خیرى کارهاى خیر و حکمت عملى نشئت مى گیرد .
تذکر: درباره حدیث مشهور: «من أخلص لله أربعین صباحا…» ، اشاره به دو نکته سودمند است:
.1 حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در این حدیث فرمودند: «أربعین صباحا» و نفرمودند: «اربعین مساء» یا «عشیة» ذکر کلمه صباح در این حدیث شریف بدین معناست که انسان سالک به سوى خدا، باید تصمیم را از شب بگیرد و سفرش، را مانند سفرهاى ظاهرى، ازصبح شروع کند و این نکته با معارفى که قرآن کریم در باره شب و برکات آن به بشر آموخته نیز، هماهنگ است؛ نشئه شب از نظر قرآن کریم براى کسب «پایگاه محکم» و «سخن مستحکم» مناسبتر است: «إن ناشئة الیل هى أشد وطئا و أقوم قیلا» (10) .
.2 گرفتن اربعین و چهل روز مواظبت و پرهیز از حرام و مکروه و انجام دادن واجب و مستحب، اگر براى جوشش و ریزش چشمه هاى حکمت باشد، اخلاص نیست و «مشوب» است و در حقیقت، آن شخص مانند گدایى است که به «شرط مزد» ، کار کرده است و بنابراین، او مخلص نیست، بلکه اجیر و مزدور است.
بر همین اساس اگر کسى درس بخواند تا حکیم شود، درسش با اخلاص همراه نیست و این از قبیل «حسنات الأبرار، سیئات المقربین» (11) است.
اسوه هاى سلوک در ابتدا به انسان گویند: کسى که براى دستیابى به شهرت و مال درس بخواند، مخلص نیست و این سخن حق است؛ اما معرفت دقیقترى که پس از آن مى آموزند این است که اگر کسى براى این که عالم ربانى و خدمتگزار خلق بشود و مردم را از ضلالت برهاند و خودش با انبیا ( علیهم السلام) محشور شود درس بخواند، او نیز مخلص نیست: «ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا» ! او باید علم را تنها براى رضاى خدا فرا بگیرد؛ در این صورت خداوند هم، توفیق تبلیغ و ارشاد را نصیب او خواهد کرد و چون عالم ربانى شده با انبیا و اولیا محشور مى شود. از این برتر، آن است که نه تنها تحصیل علم را وسیله براى آن هدف قرار ندهد، بلکه این مطلب را هم از خاطره خود بزداید که این خیلى دشوار است. در این صورت، صحنه با صفاى دل چنین عالم و متعلمى، خالص است. البته هر کارى چنین است. معناى اخلاص آن است که جز ذات اقدس خداوند چیزى ملحوظ و مشهود انسان سالک نباشد.
– اخلاص پندارى
افراد زیادى تحت ولایت شیطانند، ولى خود را مخلص مى پندارند؛ مثلا، ما گاهى کارهاى خوبى مى کنیم، ولى هنگامى که آن کار را از ما مى گیرند و به دیگرى مى دهند، نگران مى شویم . معلوم مى شود ما کار خوبى را مى خواهیم که به ما ارتباط داشته باشد و از ما صادر شود، نه اصل کار خوب را و این، خطر بزرگى است و در این صورت ما خودخواهیم، نه خیر خواه. آنگاه در قیامت و هنگام نقادى، ما چون خیر را نمى خواستیم، خیر را به ما نمى دهند و در مقابل، همان خودخواهى را که مطلوب ما بود، به ما مى دهند که زمینه «نار الله الموقدة التى تطلع على الأفئدة» (12) را فراهم مى کند و درون سوزى انسان آغاز مى شود.
– لطائف اخلاص چهل روزه
در مقام عمل به این حدیث شریف به لطائف زیادی باید توجه داشت:
1-ظهور برکات اخلاص :کسی که می خواهد اخلاص واقعی را پیدا کندنباید فقط برای چهل روز اخلاص داشتن فکر کند ، بلکه اخلاص وظیفه دائمی ما در مقابل خدای متعال است .
2-درجات اخلاص :اخلاص درجاتی دارد هر چه ضریب مراقبه در اربعین سالک بیشتر باشد ، نتیجه گیری بیشتر خواهد بود.ممکن است بعضی سالکان چندین اربعین زحمت بکشند ، ولی رشدشان کم باشد؛ زیرا مراقبه به خوبی انجام نگرفته است . بسیار کم اتفاق می افتد که سالک در یک اربعین به نتیجه نهایی برسد .
3-مراتب حکمت: حکمت نیز مراتبی دارد . حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم وجناب لقمان هر دو به حکمت رسیده بودند ، اما این کجا و آن کجا . بندگی کردن خیلی مهم است .این که انسان بتواند خالص شود ، هواهای نفسانی اش را کشته باشد ، خدا را نه برای دنیایش بندگی کند و نه برای آخرتش ، نه برای ترقیات کمالاتش ؛ این خیلی سخت است .
– شیوه خالص کردن اعمال
حضرت آیت الله العظمی امام خمینی «قدس سره» در کتاب چهل حدیث در حدیث بیستم می فرمایند :
طریق خالص کردن اعمال از جمیع مراتب شرک وریا و غیر آن ، منحصر به اصلاح نفس و ملکات آن است ، که آن سرچشمه تمام اصلاحات و منشا جمیع مدارج وکمالات است . چنانچه اگر انسان ، حب دنیا را به ریاضات علمی و عملی از قلب خارج کند ، غایت مقصد او دنیا نخواهد بود و اعمال او از شرک اعظم که جلب انظار اهل دنیا و حصول موقعیت در نظر آن هاست خالص شود وجلوت و خلوت و سر و علن او مساوی شود .
و اگر با ریاضات نفسانیه بتواند حب نفس را از دل بیرون کند ، به هر مقداری که دل از خود خواهی خارج شد ، خدا خواه شود و اعمال او از شرک خفی نیز خالص شود و مادامی که حب نفس در دل انسان است و انسان در بیت مظلم نفس است ، مسافر الی الله نیست ، بلکه از مخلدین الی الارض است و اول قدم سفر الی الله ترک حب نفس است و میزان در سفر همین است .
و بعضی گویند : یکی از معانی آیه شریفه «وَ مَن یَخرُج مِن بَیتِهِ مُهاجِراً اِلَی اللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدرِکهُ المَوتُ فَقَد وَقَعَ اَجرُهُ عَلَی اللهِ» این است که کسی خارج شد از بیت نفس و هجرت به سوی حق کرد به سفر معنوی ، پس از آن ، او را فنای تام ادراک کرد ، اجر او بر خدای تعالی است . و معلوم است برای چنین مسافری جز مشاهده آن ذات مقدس و وصول به فنای حضرتش اجری لایق نیست …
– عمل صالح وقتی خالص نباشد قبول نمی شود
ابن فهد حلی خبری را روایت می کند که برای اهل سلوک قابل توجه است :
معاذبن جبل از رسول خدا ، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم روایت می کند که ایشان فرمودند : «خداوند هفت ملک آفرید و هر یک از آنها را دربان یک حجاب بزرگ قرار داد . کاتبان ، اعمال شبانه روز مؤمنان را ثبت می کنند و آخر روز اعمال مؤمنان را با تشریفات خاصی به سوی خداوند متعال صعود می دهند.
درحجاب اول،دربان اول پس از برسی پرونده ی او می گوید:توقف کنید امروز صاحب این پرونده غیبت کرده است.خداوند به من امر کرده که هر کس غیبت کرد اعمال صالح او رانگذارم که به سوی خدا عروج کند.اگر پروندۀ مؤمن خالی از غیبت بود،کاتبان اعمال او را به سوی حجاب دوم عروج می دهند.
دربان دوم پس از برسی پرونده می گوید:توقف کنید!امروز نیت این صاحب پرونده از این اعمال صالحه، آبروی دنیوی وحیثیت اجتماعی است.من مأمورم که نگذارم اعمالش از این جا بگذرد.اگر پروندۀ او از غیبت و عرض دنیا خالی بود کاتبان اعمال او را به سوی حجاب سوم با یک تشریفات خاصی عروج می دهند.
ملک دربان حجاب سوم می گوید:خداوند متعال به من امر فرموده:اگر در پروندۀ مؤمن کبر باشد من نگذارم که اعمال صالح او به سوی خداوند عروج کند.اگر پروندۀ مؤمن از کبر هم خالی بود.کاتبان، اعمال پروندۀ مؤمن را به سوی حجاب چهارم عروج می دهند.
ملک دربان در حجاب چهارم می گوید:خداوند متعال به من امر فرموده اگر در پروندۀ مؤمن عُجب باشد نگذارم که اعمال صالح او به سوی خدا عروج کند آنگاه اگر پرونده او از غیبت و عرض دنیا و کبر و عجب(خود پسندی)خالی بودکاتبان اعمال او را به سوی خجاب پنجم با صلوات و سلام،طی تشریفات خاصی عروج می دهند.
وقتی به فرشتۀ دربان خجاب پنجم می رسند می گوید:خداوند متعال به من امر فرموده:اگر در پروندۀ مؤمن حسد باشد من نگذارم که اعمال صالح او به سوی خداوند متعال عروج کند.اگر پروندۀ مؤمن از نواقص قبلی خالی بود فرشتگان با هزار تشریفات اعمال صالح او را به سوی حجاب ششم بالا می برند.
وقتی خدمت دربان حجاب ششم می رسند،می گوید:توقف کنید!من صاحب رحمت هستم؛اعمال را بزنید به صورت او؛زیرا صاحب این اعمال اهل ترحم نبوده؛وقتی مشکلی برای برادر ایمانی او پیش می آمد،اعم از مشکلات مادی و معنوی،بی تفاوت بود.من موظفم نگذارم که اعمال او از این مرحله بگذرد . آن گاه اگر پرونده او از نواقص قبلی خالی بود ، کاتبان اعمال او را به سوی دربان هفتم عروج می دهند .
وقتی به خدمت دربان آخری رسیدند می گوید : من ملک حجاب هستم . من ماموریت دارم نگذارم اعمال کسی که خالص نبوده از این مرحله بگذرد. قصد او سربلندی پیش حکام ، خوشنامی در مجالس و حسن شهرت در جامعه بوده است .کاتبان اعمال وقتی از مراحل هفتگانه بازرسی می گذرند ، با ابتهاج وسرور تمام اعمال صالحه مومن را به محضر مقدس خداوند متعال عرضه می دارند .
خداوند متعال خطاب به کاتبان و حافظان اعمال می فرمایند :شما حافظان اعمال بنده ی من هستید و من به درون او شاهد و ناظرم ، او مرا اراده نکرده است .
از گردنه های خطرناک سلوک چگونه به سلامت عبور کنیم
خلاصه بحث این است که ما طالبیم و خدا مطلوب ، ما عاشقیم و خدا معشوق ، ما عابدیم و خدا معبود و در این مسیر بسیار طولانی و خطرناک هفتاد هزار گردنه است؛هادی و راهنمای این مسیر امام عصر،حجت وقت،حضرت بقیة الله المهدی علیه السلام است و برای حضرت اعوان و انصاری است که کار تربیتی را انجام می دهند. در این مسیر راهزن خطرناکی به نام شیطان هست که او را جنود و اعوان فراوانی است.
زاد و توشه این راه تقوا است.«اِنَّ خَیرَ الزَّادِ مَا صَحِبَهُ التَّقوی».این مسیر رامی توان کُند وپیاده طّی نمود و می توان با مرکبی تند رو طی طریق کرد.توسل،مرکب این راه است؛توسّل به ائمۀ اطهار علیه السلام.البته همه ائمه سفینه اند و سفینۀ امام حسین علیه السلام تند روتر. اندر آن وادی که بر پشت صبا بندند —————–زین با سلیمان چون برانم من که مورم مرکب است
بحث در این است که شرط داشتن تقوی و پرهیزگاری که همان زاد و توشه است،با اخلاص نتیجه بخش است.در قرآن کریم، خداوند متعال می فرماید:«وَ ما اُمِرُوا اِلّا لِیَعبُدُوا اللهَ مُخلِصِینَ لَهُ»؛که خداوند متعال را با اخلاص در دین عبادت کنند . عبادت باید خالصانه باشد و هر کاری خالصانه برای خدا انجام گیرد تاثیرش را سریعاً می گذارد و اگرخدای ناکرده انسان اخلاص نداشته باشد هر چند کارهای خوب زیادی هم انجام دهد،بهره اش را نمی بیند . اگر فرضاً بهره ای هم داشته باشد ، مربوط به این مسیر نمی شود . ممکن است بهره های مادی داشته باشد و با بهره های اخروی ، ولی بهره ی معنوی کامل و عرفانی زمانی است که اعمال برای خدا خالصانه باشد .
– نمونه ای از بندگی خالصانه
ابن سیرین که در تعبیر خواب معروف است ، با یک زن هوس بازی رو به رو می شود که او را دعوت به نفس می کند .ولی او به خاطر خدا زن را رد می کند . خداوند متعال جایزه ای به او داد که قبلاً به پیامبر معصومش یوسف علیه السلام عطا کرده بود .حضرت یوسف و ابن سیرین در تعبیر خواب معروف هستند .چه شده است که به او دادند به دیگران ندادند ؟ مشابه این کارها را بسیاری انجام می دهند ولی …
زمانی که مولای متقیان امیر مومنان علی علیه السلام در حال رکوع انگشتری را صدقه دادند و این آیه کریمه نازل شد .«اَنَّمَا وَلِیُکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُوتُونَ الزَّکوة وَ هُم رَاکِعُونَ.»
بعد از آن فردی بارها در رکوع انگشتر صدقه داد که آیه هم برای او نازل شود ، اما چنین نشد .
– مشارطه ،مراقبه، محاسبه :
با توجه به مقدمات یاد شده، برای آن که انسان بتواند در این چهل روز، در دایرة اخلاص باقی بماند؛ آن چه از همة اعمال ضروریتر به نظر میرسد مشارطه، مراقبه و محاسبه است.
مشارطه:آن است که انسان، به طور مثال در اول هر روز، با خود شرط کند که امروز بر خلاف فرمودة خداوند ـ تبارک و تعالی ـ رفتار نکند و بر این مطلب تصمیم جدّی بگیرد، معلوم است که یک روز گناه نکردن، آسان است و انسان میتواند از عهدة آن برآید؛ البته ممکن است که شیطان این امر را برای انسان بزرگ جلوه دهد، ولی این از ترفندهای شیطان ملعون است، به همین جهت بایستی شیطان را از تَهِ قلب لعنت کرده خیالات باطل را از دل بیرون کند تا موفق شود.
مراقبه:پس از مشارطه کردن، انسان وارد مرحلة مراقبه میشود؛ به این ترتیب که انسان در تمام مدت شرط، متوجه عمل به شرط خود باشد، و خود را ملزم بداند که به آن عمل کند، به طوری که اگر ـ خدای ناخواسته ـ در دلش افتاد که مرتکب خلافی شود، بداند که شیطان و لشکریان او هستند که میخواهند او را بر خلاف شرطی که کرده، وادار کنند؛ در این صورت باید به خدا پناه ببرد؛ و به آنها بگوید:من امروز ـ یا دو روز یا ده روز یا چهل روز یا هر چند روزی را که شرط کرده ـ را با خود شرط کردهام که بر خلاف فرمان الهی کاری انجام ندهم. او سالهای زیادی به من نعمت، سلامتی، امنیت و آسایش مرحمت فرموده که اگر برای یکی از اینها تا ابد به او خدمت کنم، باز هم از عهدة شکر او برنمیآیم. خلاصه به این ترتیب امید است که ان شأ الله شیطان از او دور شود، و این مراقبت با هیچ یک ازکارهای انسان، مانند کسب، سفر، تحصیل و ورزش و غیره، منافات ندارد، و همین حالت را برای خود نگه دارد، شب فرا رسد که موقع محاسبه است.
محاسبه:آن است که از خود حساب بکشی که آیا به شرطی که با خدای خود نمودهای عمل کردی یا نه؟آیا وفا کردی یا خیانت؟اگر درست وفا کرده بودی، شکر خدای را به جا بیاور و بدان که یک قدم پیش رفتی و مورد نظر خدا واقع شد و خداوند تو را در پیشرفت امور دنیا و آخرت، راهنمایی کرده و کار فردایت را آسانتر میکند و اگر دیدی در عمل به شرط سستی کردهای، از خدای تعالی معذرت خواهی کن و بنا بگذار که فردا، مردانه به شرط خود عمل نمایی، و به همین حال باش تا خدا درهای توفیق را به روی تو بگشاید.
پى نوشت ها:
.1 أوصاف الأشراف، ص .65
.2 سوره نحل، آیه .52
.3 سوره زمر، آیه .3
.4 سوره بینه، آیه .5
.5 توحید صدوق، باب ثواب الموحدین، ص .27
.6 سوره کهف، آیه .110
.7 بحار، ج 67، ص .249
.8 سوره زمر، آیه .21
.9 سوره مطففین، آیه .14
.10 سوره مزمل، آیه .6
.11 بحار، ج 25، ص .205
.12 سوره همزه، آیات .7 6

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد