خانه » همه » مذهبی » حکیم ناصر خسرو قبادیانی

حکیم ناصر خسرو قبادیانی


حکیم ناصر خسرو قبادیانی

۱۳۹۲/۱۱/۰۱


۱۸۰۳ بازدید

(ناصرخسرو) کیست؟ نظر اسلام راجع به او چیست؟ آیا حکیم یا عارف بوده؟

در سایت طهور با ویرایش مختصری آمده است :ناصرخسرو (۴۸۱–۳۹۴ هجری) یکی از دانشمندان و شاعران مشهور در قرن پنجم هجری محسوب می گردد. ابو معین ناصر پسر خسرو پسر حارث قبادیانی، شاعر، حکیم، نویسنده و سیاح مشهور و داعی بزرگ شیعه اسماعیلی سال ۳۹۴ هـ. در قبادیان بلخ (در شمال افغانستان امروزی) بدنیا آمد است. ناصر خسرو در آعاز زندگی در دربار پادشاهان غزنوی اشتغال داشت اما در اثر خوابیکه دیده بود به قول خودش از خواب غفلت بیدار شد، شغل دیوانی را کنار گذشت و در جستجوی حقیقت، معرفت و کمال به مسافرت پرداخت .تا سال ۴۴۴ هجری در مسافرت بسر برد. در مدت هفت سال ؛ سرزمین عربستان ؛ شمال شرقی ؛ جنوب غربی و مرکزی ایران ؛ آسیای صغیر ؛ شام ؛ سوریه ؛ فلسطین ؛ مصر ؛ قیروان و سودان را سیاحت کرد. مدت سه سال در مصر ماند . درین مسافرت هفت ساله با حکما و دانشمندان علمای ادیان مختلف ملاقات کرد و مباحثات . در مصر با الموید فی الدین شیرازی ملاقات نمود و از طریق وی در مصر بدیدار خلیفة فاطمی (امام اسماعیلی) المستنصربالله رفت . او تشیع اسماعیلی را موافق میل خود یافت و عنوان حجت خراسان را دریافت نمود . در سال ۴۴۴ هـ. به خراسان بر گشت و به دعوت مردم به تشیع اسماعیلی پرداخت ولی با خصومت امرای سلجوقی ترک مواجه شد. امرای سلجوقی ؛ علمای اهل سنت را علیه وی تحریک و باب خصومت را باز کردند ؛ مردم به خانه اش هجوم بردند و به آتش کشیدند و او متواری گشت . ایتدا به مازندران رفت , بعد به گرگان و بالاخره به بدخشان افغانستان پناهنده شد و بقیة عمر خود را در آنجا گذراند. ناصرخسرو بقیه عمر خود را در بدخشان به تحقیق و تآلیف پرداخت و در سال ۴۸۱ هجری پدرود حیات گفت.
آثار او
۱ – سفرنامه (شرح مسافرت هفت ساله) ۲ – زاد المسافرین (عقاید فلسفی او را توضیح می دهد) ۳ – وجه دین (در بارة احکام شریعت به طریقة اسماعیله) ۴ – خوان الاخوان ۵- روشنایی نامه ۶ – سعادت نامه ۷- دلیل المتحرین ۸ – دیوان اشعار ۹-جا مع الحکمتین و کتب چند دیگری منسوب به ناصرخسرو هستند که به مرور زمان از بین رقته اند و یا شاید در مناطق کوهستانی بدخشان در نزد اشخاص و افراد محفوظ هستند. در سایت دانشنامه اسلامی با مختصر تصرفی آمده است :
حکیم ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی مروزی، ملقب به حجت ، شاعر نویسنده، متکلم ؛ فیلسوف، جهانگرد و مبلغ تشیع اسماعیلی است.
گویا از خانواده محتشمی که به کارهای دولتی و شغل دیوانی می پرداختند، برآمد و در بلخ دارای ثروت و املاکی بوده است. از کودکی به فراگیری دانش ها و فنون و ادبیات پرداخت و در همه دانش های متداول عقلی و نقلی، مانند ریاضیات و طب و موسیقی و نجوم و فلسفه و کلام و حکمت استادی یافت. در جوانی به دربار شاهان و امیران راه یافت و به گفته خودش؛ «بارگاه ملوک عجم و سلاطین را چون سلطان محمود غزنوی (389 ـ 421) و پسرش مسعود (421 ـ432)» دیده است.
در کارهای دیوانی دبیر پیشه و متصرف «در اموال و اعمال سلطانی» بود و عنوان «ادیب» و «دبیر فاضل» داشت و با پادشاهان وقت و وزرای برجسته هم مجلس و هم پیاله بود. گویا در آغاز در بلخ در خدمت غزنویان بسر می برد ولی پس از افتادن آن شهر بدست سلجوقیان (432) به خدمت آنان درآمد و به مرو، مقر حکومت ابوسلیمان چغری بیگ بن داود بن مکائیل بن سلجوق (451) رفت و در درگاه او نیز مقامی در خور یافت.
در دوره خدمتش نزد غزنویان یا سلجوقیان به هند و سند و ترکستان سفر کرد . از جوانی شعر می سرود .رفته رفته از این نوع زندگی سرخورد و در پی یافتن حقیقت برآمد ولی پاسخ هایی که به پرسش های بی شمار وی درباره راز خلقت و حکمت شرایع در ظاهر تنزیل و طریقه ظاهریان داده می شود وی را قانع نساخت. در 437 شبی خوابی دید و پس از این خواب، دستخوش تحول روحی شد . نخست به مرو رفت و از شغل دیوانی کناره گرفت و آنگاه رهسپار سفر حج شد (23 شعبان 437) و از راه نیشابور و سمنان و ری و قزوین به آذربایجان رفت و در تبریز، قطران شاعر را دید و از آنجا از راه مرند و خوی و وان و اخلاط و بتلیس و میافارقین و آمد و حران به سرزمین شامات رسید و در هنگامی که هنوز ابوالعلای معری (363 ـ 449) زنده بود، وارد شهر معره النعمان شد. از معره النعمان به طرابلس و صیدا و فلسطین رفت و در 5 رمضان 438 به بیت المقدس رسید و از آنجا رهسپار مکه شد و پس از گزاردن حج به بیت المقدس بازگشت. (5 محرم 439) آنگاه از راه خشکی به طینه و از آنجا با کشتی به تونس و از تونس به مصر رفت. در مصر سه سال بسر برد و به تشیع اسماعیلی گروید و به خدمت خلیفه فاطمی المستنصربالله ابوتمیم معد بن علی (427 ـ487) رسید.
ناصرخسرو از درجات هفتگانه اسماعیلیان، درجات مستجیب، مأذون وداعی را پیمود و به درجه حجتی رسید و از سوی امام فاطمی اداره قسمت خراسان (یا «جزیره خراسان» در تقسیمات اسماعیلیان) بدو واگذار شد. هنگام اقامت در مصر دوبار دیگر به مکه سفر کرد و حج گزارد. (339، 440)
در 441 مصر را ترک گفت و پس از رفتن به مکه و گزاردن حج (442) از راه طائف و تهامه و یمن و احساء و بصره و ارجان و اصفهان و نایین و تون و قاین و سرخس در 26 جمادی الثانی 444 ق به بلخ بازگشت. در بازگشت به وطن به ترویج تشیع اسماعیلی و دعوت به سوی خلیفه فاطمی و مباحثه با علمای اهل سنت پرداخت.
اما دیری نگذشت که بر اثر دشمنی و مخالفت علمای اهل سنت و حکام سلجوقی ناگزیر به ترک بلخ شد (پیش از 453) و به نیشابور و مازندران و سرانجام به یمگان در ناحیه بدخشان که شهری استوار در میان کوه ها بود، پناه برد و ظاهراً تا آخر عمر در آنجا بوده و به اداره کار دعوت اسماعیلی در خراسان سرگرم بوده است. پس از مرگ پیکرش را در یمگان به خاک سپردند و مزار وی در شمار زیارتگاه های معروف اسماعیلیان درآمد.
سال مرگ وی را برخی منابع با اختلاف 458، 471 و جز آن نیز گفته اند. اقامت طولانی ناصرخسرو در یمگان که برابر برخی منابع بیش از 25 سال به درازا کشید تأثیر فراوانی در انتشار مذهب اسماعیلی در میان آنان داشته است و هنوز هم در آن ناحیه مذهب اسماعیلی هواداران بسیار دارد و اسماعیلیان آنجا ناصرخسرو را «پیر ناصرخسرو» یا «شاه ناصرخسرو» می گویند.
منبع :دانشنامه ادب فارسی در آسیای مرکزی، به سرپرستی حسن انوشه، ج 1، ص 867 (نقل از سایت تبیان).

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد