«خالق کل شیء» توحید ذاتی یا توحید افعالی؟
۱۳۹۲/۰۴/۲۰
–
۷۲۴ بازدید
خلق و خالقیت به لحاظ علم کلام اسلامی صفت فعل خداوند است و اعتقاد به اینکه تنها خداوند خالق و آفریننده مستقل جهان هستی است و هیچ کسی جز او خالق مستقل نیست, همان توحید فاعلی(افعالی) حق است.
در مورد وصف مستقل توضیح این که: ممکن است بگوییم خالقیت در ما هم ظهور دارد و ما نیز توانایی خلق را داریم همچنان که صور خیالی یا هنری را پدید می آوریم ولی باید توجه شود که این نوع خالقیت با واسطه و اعطایی حق تعالی است و از آن خود ما نیست, در حالی که خالقیت خداوند از آن خود او و مستقل است.
توضیح بیشتر:
خلق و خالقیت به لحاظ علم کلام اسلامی صفت فعل خداوند است و اعتقاد به اینکه تنها خداوند خالق و آفریننده مستقل جهان هستی است و هیچ کسی جز او خالق مستقل نیست, همان توحید فاعلی(افعالی) حق است.
در مورد وصف مستقل توضیح این که: ممکن است بگوییم خالقیت در ما هم ظهور دارد و ما نیز توانایی خلق را داریم همچنان که صور خیالی یا هنری را پدید می آوریم ولی باید توجه شود که این نوع خالقیت با واسطه و اعطایی حق تعالی است و از آن خود ما نیست, در حالی که خالقیت خداوند از آن خود او و مستقل است.
توضیح بیشتر:
توحید یعنی : ((اعتقاد به وحدانیت و یگانگی خداوند در ذات , صفات و افعال خویش , و عمل کردن بر اساس این اعتقاد)) این تعریف شامل توحید نظری – که در مقام اعتقاد است – و توحید عملی – که در مقام عمل است – می شود. توحید نظری نیز طبق این تعریف به توحید در ذات , توحید در صفات و توحید در افعال تقسیم می شود.
توحید در ذات : یعنی اولا” ذات خداوند یکتا است و هیچ مثل و مانندی ندارد, ثانیا”: ذات او بسیط است و هیچ گونه ترکیبی در آن راه ندارد.
توحید در صفات : یعنی صفات خداوند مانند علم , قدرت , حیات و… گرچه هر یک دارای مفهومی مستقل و متفاوت از دیگری هستند, و ذات خداوند نیز که متصف به این صفات است دارای مفهومی مستقل است , اما همه صفات و ذات خداوند به یک وجود موجود است . بنابراین : اولا، همه صفات الهی در حقیقت یک چیزند و در وجود عین یکدیگرند. ثانیا” صفات خدا زاید و عارض بر ذات نیست , بلکه عین همان ذات است .
توحید در افعال : یعنی اولا” خداوند در افعال خود, مانند خلق , تدبیر, هدایت و… یکتا است و ثانیا” هیچ موجودی غیر از او در فعل خود مستقل نیست بلکه همه وابسته به اویند.
معناى توحید افعالى
: 1 – او در کارهاى خودش نیازى به هیچ کس ندارد .
2 – هیچ موجودى در کار خود از او بى نیاز نیست .
مـطـلـب مـذکـور بـا تـوجـه بـه ویـژگـى علت هستى بخش , که همان قیومیت نسبت به همه مـعـلـولاتـش مـى بـاشـد , ثـابـت مى گردد , زیرا معلول چنین علتى با تمام وجود , قائم به علت وباصطلاح فلسفى ( عین ربط و تعلق و وابستگى ) به اوست و هیچگونه استقلالى از خودش ندارد . خلاصه هر کس هر چه دارد از او و در حیطه قدرت و سلطنت و مالکیت حقیقى وتکوینى اوست , و قدرت و مالکیت دیگران در طول قدرت الهى و از فروع آن است , نه در عرض قدرت او , چنانکه مالکیت اعتبارى ( عبد ) بر اموالى که کسب مى کند در طول مالکیت اعتبارى ( مولى ) است . ( الـعبد و ما فى یده لمولاه ) پس چگونه امکان دارد خداى متعالى نیازمند به کمک کسى باشد که تمام هستى و شوون وجود آنها از او و قائم به او است ؟
(برای مطالعه بیشتر معانی توحید ر.ک : آموزش کلام اسلامی , ج 1, محمد سعیدی مهر, مرکز جهانی علوم اسلامی ).
نوع ادله توحید: برای اثبات هر یک از این مراتب و معانی توحید به ادله متنوعی تمسک می شود که می توان آنها را به دو دسته کلی ادله نقلی و غیر نقلی تقسیم کرد. ادله نقلی یعنی تمسک به قرآن و روایات و ادله غیر نقلی شامل ادله عقلی محض و تفکر در نظام آفرینش و فطرت و امثال آن می شود. برای اثبات توحید در ذات و صفات , علاوه بر ادله نقلی به ادله عقلی محض تمسک می شود که در کتب کلامی و فلسفی موجود است و برای اثبات توحید در افعال علاوه بر آن به آن دسته از ادله عقلی که ناظر به تمام آفرینش است نیز تمسک می شود زیرا نظام آفرینش , فعل خداوند است و توحید افعالی را می توان از فعل خداوند شناخت . اما توحید ذاتی و صفاتی را که ناظر به مقام ذات است نمی توان مستقیما” از فعل او شناخت .
پس از ذکر این دو مقدمه به سؤال شما می پردازیم :
1- دلیل بر یگانگی خداوند از طریق تفکر در نظام آفرینش چگونه تقریر می شود؟
2- آیا خداوند پس از خلق نیز در تدبیر عالم نقش دارد؟
پاسخ سؤال اول : اگر مراد از یگانگی خداوند توحید ذاتی خداوند باشد, گفته شد که ادله غیر نقلی آن ادله عقلی محض است و مستقیما” از طریق تفکر در نظام آفرینش اثبات نمی شود. تفکر در نظام آفرینش – که فعل خداوند است – مستقیما” توحید افعالی را ثابت می کند. در اینجا به ذکر یک دلیل عقلی بر توحید ذاتی اکتفا می کنیم.
ذات خداوند, نامتناهی , کامل و مطلق است و هیچ گونه محدودیتی در آن تصور نمی شود. زیرا وجوب وجود, اقتضا می کند که ذات الهی فاقد هیچ کمالی نباشد چرا که فقدان کمال مساوی با نقص و نیازمندی است و نیازمندی با واجب الوجود بودن سازگاری ندارد. مقدمه دوم : اگر دو خدای واجب الوجود فرض کنیم , لازم است بین آن دو تمایز باشد, زیرا اگر هیچ تمایزی میان آن دو نباشد, دوئیت صدق نمی کند. در این صورت با دو احتمال مواجهیم :
احتمال اول آن است که یکی از دو خدای مفروض کامل مطلق و نامحدود و واجد همه کمالات و دیگری فاقد برخی از کمالات باشد. در این صورت معلوم است که خدای حقیقی همان اولی است و دومی به دلیل نقص و محدودیت نمی تواند خدا باشد. پس این احتمال به توحید می انجامد.
احتمال دوم آن است که هر یک از دو خدای مفروض دارای کمالی باشد که دیگری فاقد آن است نتیجه این احتمال این است که هیچ یک از آنها خدا نباشد.
پاسخ سؤال دوم : تدبیر عالم یکی از افعال خداوند. در توحید افعالی اثبات می شود که هیچ موجودی در فعل خود مستقل نیست بلکه وابسته به خداوند است . سؤال شما این است که آفرینش جهان با همه قوانین منظم آن به دست خداوند است اما آیا پس از خلق نیز تدبیر این جهان به دست او است ؟ به این مطلب از دو زاویه پاسخ می دهیم :
1- فاعلیت مخلوق در سایه فاعلیت آفریدگار: توحید افعالی همه افعال را فعل خداوند می داند. پس آیا توحید افعالی , فاعلیت سایر موجودات را انکار می کند؟ آیا روئیدن گیاه به دست خداوند است یا آب و خاک و هوا و تلاش کشاورز؟ آیا سوزاندن فعل خداوند است یا فعل آتش ؟ فیلسوفان و متکلمان در پاسخ به این سؤال از مسأله فاعلیت طولی بهره می گیرند. هرگاه دو شیء در وقوع فعلی مؤثر باشند, نسبت فاعلیت آنها از دو حال خارج نیست :
الف ) فاعلیت عرضی : گاه چند فاعل در انجام کاری مشارکت می کنند به گونه ای که رابطه آنها با فعل و نیز رابطه آنها با یکدیگر همسان و مشابه است . مثلا” چند نفر با کمک یکدیگر بار سنگینی را از مکانی به مکان دیگر منتقل می کنند. در این صورت فاعلیت فاعل های متعدد فاعلیت عرضی است.
ب ) فاعلیت طولی : این نوع از فاعلیت در جایی است که چند فاعل در انجام فعل تأثیر دارند اما تأثیر برخی از آنها وابسته به برخی دیگر است . در این موارد, فاعلیت فاعل مباشر, که مستقیما” در انجام فعل مؤثر است , معلول فاعل دیگری است که آن فاعل دیگر را فاعل بالسبب می نامند. فاعلیت خداوند نسبت به فاعلیت مخلوقات , فاعلیت بالسبب است.
برای توضیح بیشتر این مطلب باید دقت کرد که فاعلیت هر موجودی فرع وجود او است و همانگونه که همه موجودات در وجود خود وابسته به خداوند هستند در فاعلیت خود نیز وابسته به اویند. پس هر فعلی را هم می توان به اسباب مباشر آن نسبت داد, و هم می توان به خداوند نسبت داد; زیرا وجود فاعل مباشر و فاعلیت او مخلوق خداوند است.
تذکر: غیر از عالم طبیعت , عالم دیگری وجود دارد که به آن ماورای طبیعت گفته می شود. در عالم ماورای طبیعت همه موجودات مجردند و از ماده و مادیات خبری نیست لذا تحقق افعال الهی در آن وابسته به هیچ یک از اسباب و علل مادی نیست . در اصطلاح قرآنی , به عالم طبیعت , ((عالم خلق )) و به عالم ماورای طبیعت ((عالم امر)) گفته می شود. در فرهنگ توحیدی قرآن استناد افعال طبیعی به خداوند تأکید شده است اما در عین حال علل طبیعی نیز انکار نشده اند. لذا گاه افعال به خداوند نسبت داده شده و گاه به اسباب طبیعی.
برای نمونه رزق را که از شئون ربوبی الهی است گاه به خود نسبت می دهد: ((و ما من دابه الا علی الله رزقها; و هیچ جنبنده ای نیست مگر آنکه روزی او بر عهده خدا است )), (هود / 6).
در عین حال تأمین خوراک مادران فرزندان شیرخوار را به عهده پدران می داند: ((و علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف ; و خوراک و پوشاک مادران , به طور شایسته , بر عهده پدران است )), (بقره / 223).
2- وجود مخلوقات پس از خلق نیز وابسته به خداوند است . آنچه در مسأله قبل گفته شد صرفا” درباره افعال مخلوقات و نسبت آن به فعل خداوند بود. اما در این مسأله اثبات می شود که وجود مخلوقات همانگونه که در ابتدای خلق وابسته به خداوند است پس از خلق نیز وابسته به او است . و سر این مطلب این است که ریشه نیاز یک موجود به علت ((امکان )) او است . اگر یک شی را با قطع نظر از ما سوای خودش با وجود بسنجیم از سه حال خارج نیست : یا وجود داشتن برای او ضروری و لازم است یعنی محال است که موجود نباشد, در این حالت به آن واجب الوجود می گویند; یا وجود داشتن برای او ممتنع و محال است یعنی محال است که موجود باشد, در این حالت به آن ممتنع الوجود می گویند; و یا وجود داشتن نه برای او ضروری است و نه ممتنع بلکه می تواند موجود باشد و می تواند نباشد, که به آن ممکن الوجود می گویند. واجب الوجود حتما” موجود است و وجود او نیازی به علت ندارد. ممتنع الوجود محال است که موجود شود و ممکن الوجود اگر علتی آن را موجود کند موجود می شود و الا موجود نمی شود. از این تقسیم می فهمیم سر نیاز به علت ((امکان )) است . اگر شی ممکن الوجودی موجود شد در خواهیم یافت حتما” علتی آن را موجود کرده است.
نکته ای که این مطلب را برای آن گفتیم این است که امکان شی قبل و بعد از وجود تغییر نمی کند. چیزی که ممکن الوجود است بعد از خلق و موجود شدن نیز باز ممکن الوجود است . پس در لحظه دوم وجود نیز چون ممکن الوجود است نیازمند علت است . به عبارت دیگر ممکن الوجود چه در آغاز وجود و چه در بقای وجود وابسته به علت است . پس نمی توان گفت خداوند این جهان را با قوانینش آفرید و از آن پس , این جهان بر پای خود ایستاده است و خودش با قوانینش اداره می شود. خیر, این جهان در بقای وجود نیز هر دم وابسته به او است .
3- استدلال قرآن بر توحید ربوبی . قرآن کریم وجود هر مدبری را غیر از خداوند انکار می کند. استدلال بر این مطلب در مجموع دو آیه ذکر شده است :
((لو کان فیهما آلهه الا الله لفسدتا فسبحان الله رب العرش عما یصفون ; اگر در آسمان و زمین جز ((الله )) خدایان دیگری بود فاسد می شدند ]و نظام جهان بر هم می خورد[ منزه است خداوند پروردگار عرش از توصیفی که آنها می کنند)), (انبیا / 22).
((و ما کان معه من اله ج اذا” لذهب کل اله ج بما خلق و لعلا بعضهم علی بعض سبحان الله عما یصفون ; و معبودی دیگر با او نیست ; که اگر چنین می شد, هر یک از خدایان مخلوقات خود را تدبیر و اداره می کردند, و بعضی بر بعض دیگر برتری می جستند منزه است خدا از آنچه آنان توصیف می کنند)), (مؤمنون / 91).
تحلیل این برهان بدین صورت است که اگر در عالم چند مدبر وجود داشته باشد از سه حالت خارج نیست :
1- هر مدبری به تدبیر همه نظام هستی بپردازد. در این صورت لازمه تعدد مدبر این است که میان آنان اختلاف واقع شود: ((قل لو کان فیهما آلهه الا الله لفسدتا))
2- هر مدبری به تدبیر بخشی از عالم بپردازد. در این صورت لازمه دوئیت این است میان تدبیر دو بخش از عالم تفاوت باشد در حالی که نظام هستی دارای اتحاد و انسجام است و از هر گونه تناقض و دو گانگی مبرا است , (ملک / 3 – 4)
و این وحدت در نظام نشانه وحدت مدبر آن است ((اذا” لذهب کل اله ج بما خلق ))
3- یکی از مدبرها بر دیگر مدبران غلبه و سلطه داشته باشد و همه مدبرهای دیگر را تدبیر کند و به بدین ترتیب اختلاف از بین برود. در این صورت مدبر حقیقی همان یک مدبر است و دیگر مدبرها در واقع ابزار تدبیر اویند زیرا خود آنها تحت تدبیر او قرار دارند ((و لعلا بعضهم علی بعض )).
برای آگاهی بیشتر در مورد خداشناسی و توحید مطالعه کتابهای ذیل مفید خواهد بود:
1. بیست گفتار استاد شهید مرتضی مطهری گفتار هفدهم
2. جهان بینی توحیدی استاد شهید مرتضی مطهری
3. مبدأ و معاد، آیت الله جوادی آملی
4. ولایت در قرآن آیت الله جوادی آملی، ص 119، تأثیر توحید در رفتار انسان.
5. پیام قرآن، ج 2 و 3 (تفسیر موضوعی)، آیت الله مکارم
6. راه خداشناسی، استاد جعفر سبحانی
7. راه شناخت خدا، محمدی ری شهری
8. اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، صص 155 – 153
9. تفسیر تسنیم، آیت الله جوادی آملی، ج 1، صص 42 – 41
10.تفسیر موضوعی قرآن کریم، توحید در قرآن، ج 2، آیت الله جوادی آملی
11. خدا را چگونه بشناسیم، آیت الله مکارم شیرازی
12. الله شناسی (سه جلد)، علامه آیت الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی
13. الهیات, ج 2, حسن محمد مکی عاملی
14. دروس آیت الله جعفر سبحانی, مؤسسه الامام الصادق(ع).
در مورد وصف مستقل توضیح این که: ممکن است بگوییم خالقیت در ما هم ظهور دارد و ما نیز توانایی خلق را داریم همچنان که صور خیالی یا هنری را پدید می آوریم ولی باید توجه شود که این نوع خالقیت با واسطه و اعطایی حق تعالی است و از آن خود ما نیست, در حالی که خالقیت خداوند از آن خود او و مستقل است.
توضیح بیشتر:
توحید یعنی : ((اعتقاد به وحدانیت و یگانگی خداوند در ذات , صفات و افعال خویش , و عمل کردن بر اساس این اعتقاد)) این تعریف شامل توحید نظری – که در مقام اعتقاد است – و توحید عملی – که در مقام عمل است – می شود. توحید نظری نیز طبق این تعریف به توحید در ذات , توحید در صفات و توحید در افعال تقسیم می شود.
توحید در ذات : یعنی اولا” ذات خداوند یکتا است و هیچ مثل و مانندی ندارد, ثانیا”: ذات او بسیط است و هیچ گونه ترکیبی در آن راه ندارد.
توحید در صفات : یعنی صفات خداوند مانند علم , قدرت , حیات و… گرچه هر یک دارای مفهومی مستقل و متفاوت از دیگری هستند, و ذات خداوند نیز که متصف به این صفات است دارای مفهومی مستقل است , اما همه صفات و ذات خداوند به یک وجود موجود است . بنابراین : اولا، همه صفات الهی در حقیقت یک چیزند و در وجود عین یکدیگرند. ثانیا” صفات خدا زاید و عارض بر ذات نیست , بلکه عین همان ذات است .
توحید در افعال : یعنی اولا” خداوند در افعال خود, مانند خلق , تدبیر, هدایت و… یکتا است و ثانیا” هیچ موجودی غیر از او در فعل خود مستقل نیست بلکه همه وابسته به اویند.
معناى توحید افعالى
: 1 – او در کارهاى خودش نیازى به هیچ کس ندارد .
2 – هیچ موجودى در کار خود از او بى نیاز نیست .
مـطـلـب مـذکـور بـا تـوجـه بـه ویـژگـى علت هستى بخش , که همان قیومیت نسبت به همه مـعـلـولاتـش مـى بـاشـد , ثـابـت مى گردد , زیرا معلول چنین علتى با تمام وجود , قائم به علت وباصطلاح فلسفى ( عین ربط و تعلق و وابستگى ) به اوست و هیچگونه استقلالى از خودش ندارد . خلاصه هر کس هر چه دارد از او و در حیطه قدرت و سلطنت و مالکیت حقیقى وتکوینى اوست , و قدرت و مالکیت دیگران در طول قدرت الهى و از فروع آن است , نه در عرض قدرت او , چنانکه مالکیت اعتبارى ( عبد ) بر اموالى که کسب مى کند در طول مالکیت اعتبارى ( مولى ) است . ( الـعبد و ما فى یده لمولاه ) پس چگونه امکان دارد خداى متعالى نیازمند به کمک کسى باشد که تمام هستى و شوون وجود آنها از او و قائم به او است ؟
(برای مطالعه بیشتر معانی توحید ر.ک : آموزش کلام اسلامی , ج 1, محمد سعیدی مهر, مرکز جهانی علوم اسلامی ).
نوع ادله توحید: برای اثبات هر یک از این مراتب و معانی توحید به ادله متنوعی تمسک می شود که می توان آنها را به دو دسته کلی ادله نقلی و غیر نقلی تقسیم کرد. ادله نقلی یعنی تمسک به قرآن و روایات و ادله غیر نقلی شامل ادله عقلی محض و تفکر در نظام آفرینش و فطرت و امثال آن می شود. برای اثبات توحید در ذات و صفات , علاوه بر ادله نقلی به ادله عقلی محض تمسک می شود که در کتب کلامی و فلسفی موجود است و برای اثبات توحید در افعال علاوه بر آن به آن دسته از ادله عقلی که ناظر به تمام آفرینش است نیز تمسک می شود زیرا نظام آفرینش , فعل خداوند است و توحید افعالی را می توان از فعل خداوند شناخت . اما توحید ذاتی و صفاتی را که ناظر به مقام ذات است نمی توان مستقیما” از فعل او شناخت .
پس از ذکر این دو مقدمه به سؤال شما می پردازیم :
1- دلیل بر یگانگی خداوند از طریق تفکر در نظام آفرینش چگونه تقریر می شود؟
2- آیا خداوند پس از خلق نیز در تدبیر عالم نقش دارد؟
پاسخ سؤال اول : اگر مراد از یگانگی خداوند توحید ذاتی خداوند باشد, گفته شد که ادله غیر نقلی آن ادله عقلی محض است و مستقیما” از طریق تفکر در نظام آفرینش اثبات نمی شود. تفکر در نظام آفرینش – که فعل خداوند است – مستقیما” توحید افعالی را ثابت می کند. در اینجا به ذکر یک دلیل عقلی بر توحید ذاتی اکتفا می کنیم.
ذات خداوند, نامتناهی , کامل و مطلق است و هیچ گونه محدودیتی در آن تصور نمی شود. زیرا وجوب وجود, اقتضا می کند که ذات الهی فاقد هیچ کمالی نباشد چرا که فقدان کمال مساوی با نقص و نیازمندی است و نیازمندی با واجب الوجود بودن سازگاری ندارد. مقدمه دوم : اگر دو خدای واجب الوجود فرض کنیم , لازم است بین آن دو تمایز باشد, زیرا اگر هیچ تمایزی میان آن دو نباشد, دوئیت صدق نمی کند. در این صورت با دو احتمال مواجهیم :
احتمال اول آن است که یکی از دو خدای مفروض کامل مطلق و نامحدود و واجد همه کمالات و دیگری فاقد برخی از کمالات باشد. در این صورت معلوم است که خدای حقیقی همان اولی است و دومی به دلیل نقص و محدودیت نمی تواند خدا باشد. پس این احتمال به توحید می انجامد.
احتمال دوم آن است که هر یک از دو خدای مفروض دارای کمالی باشد که دیگری فاقد آن است نتیجه این احتمال این است که هیچ یک از آنها خدا نباشد.
پاسخ سؤال دوم : تدبیر عالم یکی از افعال خداوند. در توحید افعالی اثبات می شود که هیچ موجودی در فعل خود مستقل نیست بلکه وابسته به خداوند است . سؤال شما این است که آفرینش جهان با همه قوانین منظم آن به دست خداوند است اما آیا پس از خلق نیز تدبیر این جهان به دست او است ؟ به این مطلب از دو زاویه پاسخ می دهیم :
1- فاعلیت مخلوق در سایه فاعلیت آفریدگار: توحید افعالی همه افعال را فعل خداوند می داند. پس آیا توحید افعالی , فاعلیت سایر موجودات را انکار می کند؟ آیا روئیدن گیاه به دست خداوند است یا آب و خاک و هوا و تلاش کشاورز؟ آیا سوزاندن فعل خداوند است یا فعل آتش ؟ فیلسوفان و متکلمان در پاسخ به این سؤال از مسأله فاعلیت طولی بهره می گیرند. هرگاه دو شیء در وقوع فعلی مؤثر باشند, نسبت فاعلیت آنها از دو حال خارج نیست :
الف ) فاعلیت عرضی : گاه چند فاعل در انجام کاری مشارکت می کنند به گونه ای که رابطه آنها با فعل و نیز رابطه آنها با یکدیگر همسان و مشابه است . مثلا” چند نفر با کمک یکدیگر بار سنگینی را از مکانی به مکان دیگر منتقل می کنند. در این صورت فاعلیت فاعل های متعدد فاعلیت عرضی است.
ب ) فاعلیت طولی : این نوع از فاعلیت در جایی است که چند فاعل در انجام فعل تأثیر دارند اما تأثیر برخی از آنها وابسته به برخی دیگر است . در این موارد, فاعلیت فاعل مباشر, که مستقیما” در انجام فعل مؤثر است , معلول فاعل دیگری است که آن فاعل دیگر را فاعل بالسبب می نامند. فاعلیت خداوند نسبت به فاعلیت مخلوقات , فاعلیت بالسبب است.
برای توضیح بیشتر این مطلب باید دقت کرد که فاعلیت هر موجودی فرع وجود او است و همانگونه که همه موجودات در وجود خود وابسته به خداوند هستند در فاعلیت خود نیز وابسته به اویند. پس هر فعلی را هم می توان به اسباب مباشر آن نسبت داد, و هم می توان به خداوند نسبت داد; زیرا وجود فاعل مباشر و فاعلیت او مخلوق خداوند است.
تذکر: غیر از عالم طبیعت , عالم دیگری وجود دارد که به آن ماورای طبیعت گفته می شود. در عالم ماورای طبیعت همه موجودات مجردند و از ماده و مادیات خبری نیست لذا تحقق افعال الهی در آن وابسته به هیچ یک از اسباب و علل مادی نیست . در اصطلاح قرآنی , به عالم طبیعت , ((عالم خلق )) و به عالم ماورای طبیعت ((عالم امر)) گفته می شود. در فرهنگ توحیدی قرآن استناد افعال طبیعی به خداوند تأکید شده است اما در عین حال علل طبیعی نیز انکار نشده اند. لذا گاه افعال به خداوند نسبت داده شده و گاه به اسباب طبیعی.
برای نمونه رزق را که از شئون ربوبی الهی است گاه به خود نسبت می دهد: ((و ما من دابه الا علی الله رزقها; و هیچ جنبنده ای نیست مگر آنکه روزی او بر عهده خدا است )), (هود / 6).
در عین حال تأمین خوراک مادران فرزندان شیرخوار را به عهده پدران می داند: ((و علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف ; و خوراک و پوشاک مادران , به طور شایسته , بر عهده پدران است )), (بقره / 223).
2- وجود مخلوقات پس از خلق نیز وابسته به خداوند است . آنچه در مسأله قبل گفته شد صرفا” درباره افعال مخلوقات و نسبت آن به فعل خداوند بود. اما در این مسأله اثبات می شود که وجود مخلوقات همانگونه که در ابتدای خلق وابسته به خداوند است پس از خلق نیز وابسته به او است . و سر این مطلب این است که ریشه نیاز یک موجود به علت ((امکان )) او است . اگر یک شی را با قطع نظر از ما سوای خودش با وجود بسنجیم از سه حال خارج نیست : یا وجود داشتن برای او ضروری و لازم است یعنی محال است که موجود نباشد, در این حالت به آن واجب الوجود می گویند; یا وجود داشتن برای او ممتنع و محال است یعنی محال است که موجود باشد, در این حالت به آن ممتنع الوجود می گویند; و یا وجود داشتن نه برای او ضروری است و نه ممتنع بلکه می تواند موجود باشد و می تواند نباشد, که به آن ممکن الوجود می گویند. واجب الوجود حتما” موجود است و وجود او نیازی به علت ندارد. ممتنع الوجود محال است که موجود شود و ممکن الوجود اگر علتی آن را موجود کند موجود می شود و الا موجود نمی شود. از این تقسیم می فهمیم سر نیاز به علت ((امکان )) است . اگر شی ممکن الوجودی موجود شد در خواهیم یافت حتما” علتی آن را موجود کرده است.
نکته ای که این مطلب را برای آن گفتیم این است که امکان شی قبل و بعد از وجود تغییر نمی کند. چیزی که ممکن الوجود است بعد از خلق و موجود شدن نیز باز ممکن الوجود است . پس در لحظه دوم وجود نیز چون ممکن الوجود است نیازمند علت است . به عبارت دیگر ممکن الوجود چه در آغاز وجود و چه در بقای وجود وابسته به علت است . پس نمی توان گفت خداوند این جهان را با قوانینش آفرید و از آن پس , این جهان بر پای خود ایستاده است و خودش با قوانینش اداره می شود. خیر, این جهان در بقای وجود نیز هر دم وابسته به او است .
3- استدلال قرآن بر توحید ربوبی . قرآن کریم وجود هر مدبری را غیر از خداوند انکار می کند. استدلال بر این مطلب در مجموع دو آیه ذکر شده است :
((لو کان فیهما آلهه الا الله لفسدتا فسبحان الله رب العرش عما یصفون ; اگر در آسمان و زمین جز ((الله )) خدایان دیگری بود فاسد می شدند ]و نظام جهان بر هم می خورد[ منزه است خداوند پروردگار عرش از توصیفی که آنها می کنند)), (انبیا / 22).
((و ما کان معه من اله ج اذا” لذهب کل اله ج بما خلق و لعلا بعضهم علی بعض سبحان الله عما یصفون ; و معبودی دیگر با او نیست ; که اگر چنین می شد, هر یک از خدایان مخلوقات خود را تدبیر و اداره می کردند, و بعضی بر بعض دیگر برتری می جستند منزه است خدا از آنچه آنان توصیف می کنند)), (مؤمنون / 91).
تحلیل این برهان بدین صورت است که اگر در عالم چند مدبر وجود داشته باشد از سه حالت خارج نیست :
1- هر مدبری به تدبیر همه نظام هستی بپردازد. در این صورت لازمه تعدد مدبر این است که میان آنان اختلاف واقع شود: ((قل لو کان فیهما آلهه الا الله لفسدتا))
2- هر مدبری به تدبیر بخشی از عالم بپردازد. در این صورت لازمه دوئیت این است میان تدبیر دو بخش از عالم تفاوت باشد در حالی که نظام هستی دارای اتحاد و انسجام است و از هر گونه تناقض و دو گانگی مبرا است , (ملک / 3 – 4)
و این وحدت در نظام نشانه وحدت مدبر آن است ((اذا” لذهب کل اله ج بما خلق ))
3- یکی از مدبرها بر دیگر مدبران غلبه و سلطه داشته باشد و همه مدبرهای دیگر را تدبیر کند و به بدین ترتیب اختلاف از بین برود. در این صورت مدبر حقیقی همان یک مدبر است و دیگر مدبرها در واقع ابزار تدبیر اویند زیرا خود آنها تحت تدبیر او قرار دارند ((و لعلا بعضهم علی بعض )).
برای آگاهی بیشتر در مورد خداشناسی و توحید مطالعه کتابهای ذیل مفید خواهد بود:
1. بیست گفتار استاد شهید مرتضی مطهری گفتار هفدهم
2. جهان بینی توحیدی استاد شهید مرتضی مطهری
3. مبدأ و معاد، آیت الله جوادی آملی
4. ولایت در قرآن آیت الله جوادی آملی، ص 119، تأثیر توحید در رفتار انسان.
5. پیام قرآن، ج 2 و 3 (تفسیر موضوعی)، آیت الله مکارم
6. راه خداشناسی، استاد جعفر سبحانی
7. راه شناخت خدا، محمدی ری شهری
8. اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، صص 155 – 153
9. تفسیر تسنیم، آیت الله جوادی آملی، ج 1، صص 42 – 41
10.تفسیر موضوعی قرآن کریم، توحید در قرآن، ج 2، آیت الله جوادی آملی
11. خدا را چگونه بشناسیم، آیت الله مکارم شیرازی
12. الله شناسی (سه جلد)، علامه آیت الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی
13. الهیات, ج 2, حسن محمد مکی عاملی
14. دروس آیت الله جعفر سبحانی, مؤسسه الامام الصادق(ع).