۱۳۹۵/۰۶/۲۰
–
۳۹۴ بازدید
۱. نماز یعنى چه؟ خدا چه انتظارى از نماز ما دارد؟!
عده اى معتقدند واژه «نماز» در لغتِ فارسى از لفظ پهلوى نماک (namac) گرفته شده که آن هم از ریشه ایرانِ باستان واژه «نم» (nam)به معناى خم شدن و تعظیم کردن گرفته شده است.[1] از جمله معانى نماز در کتاب هاى لغت فارسى عبارتند از: بندگى، اطاعت، سجود، پرستش، خدمتکارى و فرمان بردارى[2] و در اصطلاح شرعى به مجموعه اذکار و حرکات خاصى گویند که به عنوان ستایش و توجّه بنده به خداوند انجام مى گیرد.
«خواندن نماز» معادل با کلمه «قرائت» در عربى است و از آن جهت که یک قسمت از نماز عبارت از: خواندن و تلفظ کردن حمد و سوره و اذکار است روى این جهت کسى که این اعمال را انجام دهد و این الفاظ را بر زبان جارى کند مى گویند نماز را خواند. اما در قرآن و روایات همه جا سخن از «اقامه» است که معادل فارسى آن «برپا داشتن» مى باشد.
قرآن کریم، درباره «اقامه نماز» بسیار تأکید کرده است؛ تا آن جا که 46 بار، نماز را با واژه «اقامه» در تعبیرهاى گوناگون، تکرار کرده است. شاید بتوان انتظار خداوند را همان «اقامه نماز» گفت؛ براى «اقامه نماز» چند معنا و تفسیر مطرح شده است:
گسترش نماز
بدون تردید از مصادیق «اقامه نماز» گسترش و مطرح کردن نماز در جامعه است. قرآن کریم مى فرماید:
«الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِى الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاَةَ وَ آتَوُا الزَّکَاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَ لِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ»[3]؛ «آنها کسانى هستند که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا مى دارند و زکات را ادا مى کنند و امر به معروف و نهى از منکر مى نمایند».
منظور از «اقامه» این است که تنها خودتان نمازخوان نباشید؛ بلکه چنان کنید که آیین نماز در جامعه انسانى برپا شود و مردم با عشق و علاقه، به آن روى آورند.
نماز با شرایط
به گفته برخى بزرگان[4] «در تمام مواردى که خداوند به نماز سفارش کرده است واژه «اقامه نماز» آمده است تا به این معنا توجّه داده شود که مقصود از نماز، گزاردن نماز واجد شرایط است نه تنها بجاى آوردن ظاهر نماز (بدون روح)».
به گفته بعضى مفسّران، تعبیر «اقامه نماز» به جاى «خواندن» یا «بر پا داشتن نماز»، بیان گر این نکته است که نماز تنها اذکار و حرکات نیست، بلکه باید آن را به طور کامل به پا دارید؛ آن گونه که آثار نماز در چهره و زندگى شما دیده شود؛ تنها لقلقه زبان و راست و خم شدن نباشد، بلکه روح نماز که همان تسلیم مطلق در برابر خدا در همه امور است در زندگى شما جلوه کند و توجّه قلبى به خدا، در نماز حاصل شود.[5] تداوم نماز
برخى «اقامه» را به معناى تداوم در برپایى نماز مى دانند؛ یعنى کسى نماز را به درستى بر پا مى دارد که همیشه آن را ادامه دهد نه این که گه گاهى نماز بخواند:
«فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ. الَّذِینَ هُمْ عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ»[6]؛ «پس واى بر نمازگزارانى که در نماز خود سهل انگارى مى کنند».
در سوره معارج پس از آن که خداوند برخى صفات ناشایست انسان ها را مورد تذکّر قرار مى دهد، اوصاف شایسته آنها را هم ذکر مى کند که از جمله آن:
«إِلاَّ الْمُصَلِّینَ. الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ»[7]؛ «مگر نمازگزارانى که بر نماز خود تداوم دارند».
ظاهر آیه دوام است؛ یعنى هم به وقت، نماز مى خوانند و هم همیشه نماز مى خوانند، این گونه نیست که نماز خواندن آنها مقطعى باشد و چنین نمازى است که اگر جزو برنامه زندگى شد و با شرایط آن بجاى آورده شد انسان را از فحشا و منکر باز مى دارد. و اصولاً برنامه هاى تربیتى جز با تداوم، کارآیى لازم را ندارند، لذا در حدیثى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله مى خوانیم: «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا دَاوَمَ عَلَیْهِ الْعَبْدُ وَ إِنْ قَل»[8]؛ «محبوب ترین اعمال نزد خداوند کارى است که بنده بر آن مداومت داشته باشد هر چند کم باشد».
در یک جمع بندى و با مرورى به آیه هاى قرآن مى توان همه معانى گفته شده را در «اقامه نماز» منظور کرد و آن این که نماز کامل، پیوسته و با خشوع و اثرگذار در جامعه باشد.
شهید مطهرى در این زمینه مى گوید: «به پا داشتن نماز آن است که حق نماز ادا شود؛ یعنى نماز به صورت یک پیکر بى روح انجام نگردد، بلکه نمازى باشد که واقعاً بنده را متوجّه خالق و آفریننده خویش سازد…»[9].
پیشینه نماز
پرسش 2 . آیا نماز در زمان ادیان پیش از اسلام بوده است؟ و اگر وجود داشته شکل خواندن آن در ادیان مسیحى و یهودى و سایر ادیان آسمانى چگونه بوده است؟
با مطالعه پیرامون تاریخ ادیان و مذاهب و همچنین آیات و روایات نقل شده از معصومین علیهم السلام، این مطلب کاملاً روشن مى گردد که قدیمى ترین عبادت در تمامى ادیان نماز بوده است.
از هنگام اقامت حضرت آدم و حوا علیهماالسلام در زمین، خداوند نماز را بر حضرت آدم علیه السلام واجب کرد[10].
کشتى نوح علیه السلام داراى پنجره ها و سوراخ هایى بود که از آن نور خورشید به داخل منعکس مى شد و از این طریق وقت نماز را تشخیص مى دادند[11].
حضرت ابراهیم علیه السلام آن گاه که همسر و فرزند خود را در کنار کعبه نو بنیاد نهاد، دست به دعا برداشت و به خداى متعال چنین گفت: خدایا من، خاندان خود را در سرزمینى غیرحاصل خیز و کنار خانه ات ترک نمودم تا نماز را به پا دارند پس دل هاى مردم را در هواى (گرو) آنان قرار ده[12].
وقتى حضرت موسى علیه السلام به کوه طور آمد و پیام رسالت را دریافت نمود خداوند به او فرمود: «من خداى یکتا هستم. پس مرا عبادت کن و نماز را به پا دار»[13].
حضرت عیسى علیه السلام در گهواره به امر خداوند این گونه سخن گفت: «من بنده خدا هستم که کتاب آسمانى را بر من نازل کرد و مرا پیامبر قرار داد و هر جا که باشم مرا مایه برکت قرار داد و به نماز و زکات تا وقتى که جان در بدن دارم مرا توصیه نمود»[14].
علاوه بر پیامبران اولواالعزم، در آیات و روایات متعدّدى از نماز پیامبرانى همچون؛ شیث، ادریس، یونس، صالح، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، لوط، شعیب، داوود، زکریا، ایوب علیهم السلام و… سخن به میان آمده که همگى گویا وجود نماز در تمامى ادیان و شریعت هاى پیش از اسلام مى باشد[15].
اما در خصوص کیفیت و چگونگى اقامه نماز در ادیان مسیحى و یهودى و سایر ادیان آسمانى پیش از اسلام باید گفت: آنچه براساس تاریخ ادیان و آیات و روایات غیرقابل انکار مى باشد این است که نماز به عنوان عبادت در کلیه ادیان وجود داشته و دارد و متناسب با تکامل دین، روند تکاملى داشته است و این تکامل در دین مبین اسلام ـ همانند جنبه هاى دیگر آن معارف، مثل قوانین، و مقرّرات اجتماعى ـ متناسب با انسان رشد یافته عصر خاتمیت به اوج خود رسیده است[16].
یهودیان روزى سه بار نماز مى خوانند. نماز صبح، نماز عصر و نماز مغرب. نماز در کنیسه بهتر است و در صورتى که حداقل ده نفر مرد حضور داشته باشند، نماز جماعت برقرار مى شود. در این حال یک نفر کاهن، لاوى یا مسن ترین فرد که عبرى را خوب مى داند، جلو مى ایستد و دعاها و متونى از تورات را مى خواند. معروف ترین عبارتى که مى خوانند شِمَعْ (بشنو) (Shema) نام دارد که عبارت است از: «اى اسرائیل بشنو؛ یهوه خداى ما یهوهِ واحد است. پس یهوه خداى خود را به تمامى جان و تمامى قوّت خود محبّت نما».[17]شستن دست ها تا مچ (وضو) و بستن بازوبند و پیشانى بندى که در آن آیاتى از تورات نوشته شده (تفیلین) (Tefilin) براى مردان در نماز صبح واجب است. قبله یهود شهر اورشلیم است.
در مسیحیت نماز به شیوه خاصى که در اسلام وجود دارد مطرح نیست، بلکه آنها در برابر خدا دعا بجا مى آورند. مسیحیان کاتولیک پیش از ورود به کلیسا با آب مقدس خود را تطهیر مى کنند، به این صورت که دست خود را در آب فرو برده و به صلیب مى کشند.[18]یکى از دعاهاى مرسوم براى برگزارى نماز، دعاى زیر است: «اى پدر ما که در آسمانى نام تو مقدّس باد، اراده تو چنان که در آسمان است در زمین نیز به انجام رسد. نان کفاف امروز ما را بده، گناهان امروز ما را ببخش چنان که ما نیز کسانى را که به ما بدى مى کنند ببخشیم. ما را در آزمایش نیاور، بلکه از شریر رهایى ده؛ زیرا ملکوت، قوت و جلال از آن توست. «آمین».[19]البته برخى از حرکت هاى بدن مانند دست ها را رو به آسمان گرفتن و یا خم کردن زانو در نماز مسیحیان مرسوم است.
بنا بر آنچه گفته شد؛ نماز در ادیان آسمانى گذشته نیز سابقه داشته است اگر چه برگزارى آن به شکل هاى متفاوت بوده است.
نماز پیامبر صلى الله علیه و آله
پرسش 3 . آیا پیامبر صلى الله علیه و آله پیش از بعثت و نزول قرآن نماز مى خواندند؟ اگر نماز مى خواندند نماز ایشان چگونه بوده و آیا پس از بعثت نماز تغییر یافته است؟
علاّمه طباطبایى در تفسیر سوره علق به تشریح این مسئله پرداخته و بیان داشته اند: سیاق این آیات دلالت دارد بر این که رسول خدا صلى الله علیه و آله قبل از بعثت نیز مناجات با خدا داشته و نماز مى خوانده. البته نمازهاى پنج گانه با شکل خاص خود و دو رکعتى بود که بعد واجب شد و بنا بر شواهدى نمازهاى قبل از معراج مشتمل بر مقدارى تلاوت قرآن و نیز مشتمل بر سجده بوده است. در بعضى از روایات هم آمده که رسول خدا صلى الله علیه و آله در اوایل بعثت با خدیجه و على علیهماالسلام نماز مى خواندند[20].
امام رضا علیه السلام در خصوص تعداد رکعات نماز و روند تغییر آن فرموده اند: «اصل نماز یک رکعت است چون اصل عدد، یک مى باشد لذا هر گاه نماز را از یک رکعت کمتر بیاورند عمل آورده شده نماز نیست. اما از آنجا که خداوند مى دانست آن یک رکعت را بندگان به طور کامل بجا نیاورده بلکه ناقص ادا مى نمایند لذا یک رکعت دیگر را با آن مقرون ساخت تا با رکعت دوّم نقص رکعت اوّل جبران شود و بدین ترتیب نماز دو رکعت واجب گردید…».[21]در حدیثى امام سجاد علیه السلام با اشاره به چگونگى و علّت تغییر نماز فرموده اند: «در مدینه و زمانى که دعوت عمومى به اسلام آشکار گردید و اسلام قوّت یافت و خداوند متعال جهاد را بر مسلمانان واجب فرمود، رسول خدا صلى الله علیه و آله هفت رکعت به نمازهاى شبانه روز افزود به این ترتیب: دو رکعت به نماز ظهر و دو رکعت به نماز عصر، و یک رکعت به نماز مغرب، و دو رکعت به نماز عشاء و نماز صبح را به همان صورت که در مکّه واجب گردیده بود باقى گذاشت و بر آن نیفزود».[22]در پایان ذکر این مطلب ضرورى مى نماید که افزودن رکعت هاى نماز به دستور و اذن خداوند توسّط پیامبر صلى الله علیه و آله صورت گرفته است زیرا پیامبر مأمور الهى است و از طرف خود چیزى نمى گوید:
«وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوى؛ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ یُوحى»[23]؛ «و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى گوید؛ آنچه مى گوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست».
وجوب نماز
پرسش 4 . خداوند چه احتیاج به نماز ما دارد که آن را واجب کرده است؟
باید بدانیم که خداوند متعال گذشته از این که احتیاجى به نماز بندگان ندارد، اطاعت و طغیان بندگان نیز، نفع و ضررى به او نمى رساند. قرآن مجید در این باره مى فرماید:
«إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِى حَمیدٌ»[24]؛ «اگر همه مردم روى زمین کافر بشوند نقصى بر خدا وارد نیست و کمبودى براى خدا ایجاد نمى شود».
و یا در آیه دیگر مى فرماید:
«وَ مَنْ ینْقَلِبْ عَلى عَقِبَیهِ فَلَنْ یضُرَّ اللَّهَ شَیئا»[25]؛ «هر کس به جاهلیت و گمراهى پسروى کند هرگز خدا را زیان نمى رساند».
اما این که خداوند متعال با وجود این که نیازى به نماز بندگان ندارد، آن را واجب نموده به این دلیل است که، پروردگار عالمیان مى داند چه چیزهایى براى بندگانش مفید بوده و مى تواند سعادت اخروى او را تأمین مى کند و چه چیزهایى زیان بار و نابودکننده مسیر کمال آنها مى باشد؛ خداوند مى داند که اگر انسان را به حال خود واگذارد، نه تنها به کمال و سعادت اخروى نمى رسد، بلکه خود را به ذلّت و پستى مى کشاند؛ لذا از روى محبّت و لطفى که به بندگان خود دارد آنها را به انجام عباداتى همچون نماز دستور داده است.
تصوّر کنید استادى، دانشجویى را به درس خواندن ملزم کند و حتى ممکن است به دلیل درس نخواندن نمره منفى دهد و یا مشروط کند و حال آن که نه به درس خواندن او نیازى دارند و نه ترک تحصیل دانشجو، ضررى به او مى رساند.
بنابراین، آنچه در وجوب نماز وجود دارد، در واقع چیزى نیست جز لطف و رحمتى از سوى پروردگار به بندگانش، تا به این وسیله هر چه بهتر و سریع تر به کمال و سعادت دنیوى و اخروى خود برسند.
و اما درباره وجوب نماز در اوقات خاصّع خداوند مى فرماید:
«أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّیلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً»[26]؛ «نماز را از زوال خورشید تا نهایت تاریکى شب (نیمه شب) برپا دار، و همچنین قرآن فجر (نماز صبح) را، چرا که قرآن فجر مورد مشاهده (فرشتگان شب و روز) است».
دلوک شمس به معنى زوال آفتاب از دائره نصف النهار است که وقت ظهر مى باشد.
از امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه روایت شده است: «دلوک شمس به معنى زوال آن (از دائره نصف النهار) است، و غسق اللیل به معنى نیمه شب است، این چهار نماز است که پیامبر صلى الله علیه و آله آنها را براى مردم قرار داد و توقیت نمود، و قرآن الفجر اشاره به نماز صبح است»[27].
چرایى نماز
پرسش 5 . چرا نماز مى خوانیم؟ مگر چه چیزى در نماز وجود دارد که این قدر آن را با اهمیت کرده است؟
علّت اصلى خواندن نماز و اهمیت آن این است که مجموعه امتیازهایى در نماز وجود دارد که در دیگر عبادات این امتیازها یافت نمى شود. به تعدادى از آنها اشاره مى نماییم:
یارى گرفتن
در قرآن آمده است:
«وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلاّ عَلَى الْخاشِعِینَ»[28]؛ «از صبر و نماز در برخورد با مشکلات نیرو بگیرید؛ همانا نماز سنگین است مگر براى خاشعان».
از همین رو هرگاه مشکلى براى خانواده رسول خدا صلى الله علیه و آله پیش مى آمد ایشان (براى رفع آن) بیان مى داشت: برخیزید نماز (مستحبّى) بخوانید بعد مى فرمود: این دستور خداى من است.[29] و یا در سیره حضرت على علیه السلام مى خوانیم وقتى براى ایشان مشکلى پیش مى آمد، به نماز پناه مى برد و آیه: «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»[30] را تلاوت مى کرد.
امام رضا علیه السلام از پدرانش از امام على علیه السلام روایت کرده که حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: «هر کس یک نماز واجب را بجاى آورد در نزد خداوند یک دعاى مستجاب دارد»[31]. بدون تردید انسان نمازخوان همواره مشمول رحمت و الطاف الهى است.
«وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»[32]؛ «و نماز را برپا دارید، و زکات را بدهید، و رسول (خدا) را اطاعت کنید تا مشمول رحمت (او) شوید».
یاد و رحمت الهى به انسان آرامش، عزّت و اقتدار مى بخشد:
«أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[33]؛ «آگاه باشید، تنها با یاد خدا دل ها آرامش مى یابد!».
عامل رستگارى
از نظر قرآن، نماز عامل فلاح و رستگارى و سعادت انسان است:
«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى. وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى»[34]؛ «به یقین کسى که پاکى جست (و خود را تزکیه کرد)، رستگار شد. و (آن که) نام پروردگارش را یاد کرد سپس نماز خواند!».
در اوصاف متّقین مى فرماید:
«الَّذِینَ یُؤمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ… وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[35]؛ «متّقین کسانى هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان مى آورند؛ و نماز را برپا مى دارند…؛ و آنان رستگارانند».
از همین رو، پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «مفتاح الجنة الصلاة»[36]؛ «نماز کلید بهشت است». و همچنین در جاى دیگر از نماز به عنوان بهاى خرید بهشت یاد فرموده اند: «لِکُلِّ شَى ءٍ ثَمَنٌ وَ ثَمَنُ الْجَنَّةِ الصَّلَوَاتُ الْخَمْسُ»[37]؛ «براى هر چیزى قیمتى است و قیمت بهشت نماز است». در جاى دیگر نماز نور مؤن معرفى شده است: «الصلوة نور المؤن»[38]؛ «نماز نور مؤن است».
ستون و سیماى دین
لازم به ذکر است؛ در دو کتاب حدیثى «وسائل الشیعه» و «مستدرک الوسائل» که شامل روایات و احادیث فقهى شیعه است؛ در مجموع 59000 روایت وجود دارد و از این تعداد تقریبا نوزده هزار حدیث مربوط به نماز است و این مى تواند گویاى اهمیت نماز در اسلام باشد که تقریبا یک سوّم روایات فقهى مربوط به نماز و مقدمات آن است.[39]حضرت باقر علیه السلام مى فرماید: «الصَّلاَةُ عَمُودُ الدِّینِ مَثَلُهَا کَمَثَلِ عَمُودِ الْفُسْطَاطِ إِذَا ثَبَتَ الْعَمُودُ ثَبَتَ الْأَوْتَادُ وَ الْأَطْنَابُ وَ إِذَا مَالَ الْعَمُودُ وَ انْکَسَرَ لَمْ یثْبُتْ وَتِدٌ وَ لاَ طُنُب»[40]؛ «نماز ستون دین است، مَثل نماز، مَثل ستون خیمه است، هرگاه ستون، ثابت و پا برجا باشد میخ ها و طناب ها ثابت خواهند بود و هر گاه کج شده و بشکند میخ و طنابى نمى ماند».
حضرت على علیه السلام در وصیت هاى پایان عمرشان فرموده اند: «اللَّهَ اللَّهَ فِى الصَّلاَةِ فَإِنَّهَا خَیرُ الْعَمَلِ إِنَّهَا عِمَادُ دِینِکُمْ»[41]؛ «خدا را خدا را درباره نماز، چرا که نماز ستون دین شماست».
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: «براى هر چیز چهره اى است و چهره دین شما نماز است، مبادا کسى چهره و سیماى دینش را خراب نماید».[42]
معیار مسلمانى
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: «مَا بَینَ الْمُسْلِمِ وَ بَینَ أَنْ یکْفُرَ إِلاَّ أَنْ یتْرُکَ الصَّلاَةَ الْفَرِیضَةَ مُتَعَمِّداً أَوْ یتَهَاوَنَ بِهَا فَلاَ یصَلِّیهَا»[43]؛ «فاصله بین مسلمانى و کفر نیست جز آن که نماز واجب را از روى عمد ترک کند یا در انجام آن سستى نماید و نماز نخواند».
امام صادق علیه السلام فرمود: «آزمایش کنید شیعه ها را در اوقات نماز که چگونه مواظب آن هستند، و درباره اسرار ما که چگونه آنها را از دشمن ما نهفته مى دارند، و درباره اموال خودشان که چگونه با آنها درباره برادران (دینیشان) یارى مى دهند»[44].
و نیز در جاى دیگر «نماز» علامت و نشانه عمل کنندگان به دین معرفى شده است: «قَالَ لُقْمَانُ لاِبْنِهِ یا بُنَى لِکُلِّ شَى ءٍ عَلاَمَةٌ یُعْرَفُ بِهَا وَ یُشْهَدُ عَلَیهَا… وَ لِلْعَامِلِ ثَلاَثُ عَلاَمَاتٍ الصَّلاَةُ وَ الصِّیامُ وَ الزَّکَاة»[45]؛ «حضرت لقمان به فرزندانش فرمود: براى هر چیزى علامتى است که به وسیله آن علامت شناخته مى شود و به او شهادت داده مى شود،… براى عامل به دین سه علامت است: نماز، روزه و زکات».
محبوب ترین عبادت
حضرت امیرالمؤنین علیه السلام فرمود: «لَیسَ عَمَلٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الصَّلاَةِ»[46]؛ «هیچ عمل و طاعتى نزد خداى با عزّت و جلال از نماز محبوب تر نیست».
امام صادق علیه السلام فرمود: «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الصَّلاَةُ»[47]؛ «محبوب ترین اعمال نزد خداوند متعال نماز است».
و نیز از آن حضرت نقل شده است: «أَوَّلُ مَا یحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ عَلَى الصَّلاَةِ فَإِذَا قُبِلَتْ قُبِلَ مِنْهُ سَائِرُ عَمَلِهِ وَ إِذَا رُدَّتْ عَلَیهِ رُدَّ عَلَیهِ سَائِرُ عَمَلِه»[48]؛ «نخستین چیزى که در روز قیامت بنده براى آن مورد حساب کشى قرار مى گیرد و به آن رسیدگى مى کنند نماز است، اگر نماز پذیرفته شد سایر اعمالش نیز پذیرفته مى شود، و هرگاه نماز مقبول نیفتاد و به بنده بازگردانده شد باقى اعمالش نیز مردود و بازگردانده خواهد شد».
امام صادق علیه السلام از نماز به بهترین اعمال در قیامت یاد مى کند: «إِنَّ أَفْضَلَ الْأَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ یوْمَ الْقِیامَةِ الصَّلاَة»[49]؛ «همانا بهترین عمل در روز قیامت نزد خداوند، نماز است».
دژ محکم
امیرالمؤمنین على علیه السلام فرمودند: «الصَّلاَةُ حِصْنٌ مِنْ سَطَوَاتِ الشَّیطَان»[50]؛ «نماز، دژ محکمى است در مقابل حملات شیطان».
و باز از آن حضرت نقل شده است: «الصَّلاَةُ حِصْنُ الرَّحْمَنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَّیطَان»[51]؛ «نماز، دژ محکم خداوند رحمان و وسیله راندن شیطان است».
احمدبن عامر طائى از حضرت رضا علیه السلام از پدرانش از على علیه السلام روایت کرده که حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: «شیطان از مؤن دلتنگ است مادامى که نمازهاى پنج گانه را بجاى آورد، هرگاه نماز خود را ترک گفت شیطان بر او مسلّط مى گردد و او را گرفتار گناه و فساد مى کند».[52]
نخستین پرسش روز قیامت
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا کَانَ یوْمُ الْقِیامَةِ یدْعُو الْعَبْدَ فَأَوَّلُ شَى ءٍ یسْأَلُ عَنْهُ الصَّلاَةُ فَإِنْ جَاءَ بِهَا تَامَّةً وَ إِلاَّ زُخَّ بِهِ فِى النَّار»[53]؛ «نمازهاى پنج گانه را محافظت کنید، زیرا روز قیامت که مى شود خداوند بنده اش را فرا مى خواند و نخستین چیزى که از او مى پرسد نماز است، اگر آن را به طور کامل انجام داده باشد، (به بهشت مى رود) وگرنه در آتش افکنده مى شود».
نماز همگانى
در پایان گفتنى است؛ هر یک از تکالیف شرعى چه بسا در شرایطى واجب نباشد مثلاً روزه بر بیمار و مسافر و… واجب نیست. خمس و زکات و حجّ بر کسانى که از تمکّن مالى برخوردارند تعلّق مى گیرد. از حضور در صحنه جهاد، زنان، پیرمردان و اصناف دیگرى معافند. اما نماز فریضه اى است همگانى در زمان خوف و در حال امنیت در روز و شب، در تمامى ماه هاى سال بر مرد و زن (البته به استثناى ایام عادت و ولادت)، غنى و فقیر، صحیح و مریض، مقیم و مسافر و… واجب است. حتى قرآن مى فرماید اگر شرایط آن چنان سخت و سهمگین بود که مجال پیاده شدن از مرکب وجود نداشت، پیاده یا سواره باید نسبت به انجام این فریضه اقدام گردد.[54]
نماز و اصول دین
پرسش 6. اگر نماز ستون دین است چرا جزو اصول دین مطرح نشده و به عنوان فروع دین مطرح شده است؟ چرا شیوه نماز و تعداد رکعت هاى آن در قرآن نیامده است؟
در پاسخ به این سؤال گفتنى است: مجموعه دین شامل دو بخش است؛
1. اعتقادات و معارف نظرى؛ 2. تکالیف و دستورات عملى.
«اصول دین» مجموعه عقاید بنیادى و پایه اى دین است مانند اعتقاد به توحید، نبوت و… اما «نماز» گرچه داراى اهمیت فراوان است ولى از آنجا که رفتار دینى است؛ از اصول اعتقادى شمرده نشده و به عنوان «فروع دین» از آن یاد مى گردد[55]. البته از آن جهت که نماز با تمامى ارکان دین اعم از اصول اعتقادى، مبانى اخلاقى، آداب فردى و اجتماعى، نظام سیاسى و اقتصادى اسلام و… پیوند ناگسستنى برقرار نموده به گونه اى که تداوم آن موجب حفظ تمامى این بنیان ها خواهد بود؛ از این عمل عبادى به عنوان ستون دین یاد شده است.
به عنوان نمونه به واسطه اقامه نماز در هر روز چندین نوبت به یگانگى خداوند و رسالت محمدمصطفى صلى الله علیه و آله و همچنین ولایت حضرت على علیه السلام اقرارشده و این گروه از مبانى اعتقادى یادآورى مى شود و یا این که غصبى نبودن و مباح بودن مکان نماز، لباس نمازگزار، آبى که با آن وضو مى گیرد را جزو شرایط صحّت نماز قرار داده شده و این امر نیز نشان دهنده پیوند آداب اجتماعى اسلام مبتنى بر اقتصاد اسلامى با نماز مى باشد. با توجّه به همین رابطه است که در قرآن کریم نماز بلافاصله بعد از ایمان به مبدأ و معاد مطرح شده است:
«إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ»[56].
و اما درباره این که چرا تعداد رکعات نماز در قرآن نیامده، باید دانست؛ روش قرآن بیشتر بیان کلیات و اصول عمومى است و تعیین موارد و جزئیات غالباً بر عهده پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله مى باشد. رسول خدا صلى الله علیه و آله نه تنها مأمور به تلاوت قرآن بود، بلکه در تبیین آن نیز مأموریت داشت، چنان که قرآن مى فرماید:
«وَ أَنْزَلْنا إِلَیکَ الذِّکْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یتَفَکَّرُونَ»[57]؛ «و قرآن را بر تو فرستادیم تا آنچه براى مردم نازل شده است، براى آنها بیان کنى و آشکار سازى، شاید آنان بیندیشند».
خداوند متعال در قرآن همه جزئیات زکات را تعیین ننموده و یا با وجود این که دستور انجام حج در قرآن آمده اما مقدار هفت دور طواف در آن ذکر نگردیده بلکه این موارد را رسول خدا صلى الله علیه و آله براى مردم شرح داده اند.
قبله نماز
پرسش 7 . مگر نه این که خداوند در همه جا حاضر است پس چرا نماز به سمت کعبه خوانده مى شود؟ آیا این کار به بت پرستى شباهت ندارد؟
قرآن کریم مى فرماید:
«فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ…»[58]؛ «پس روى کن به طرف مسجدالحرام و شما مسلمین نیز هر کجا باشید در نماز روى بدان جانب کنید…».
«فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ…»[59]؛ «و اى رسول از هر جا و به هر دیار بیرون شدى روى به جانب کعبه کن و شما مسلمین هم به هر کجا بودید روى بدان جانب کنید…».
همان خدایى که فرموده است به هر طرف رو کنید آنجا وجه خدا است و او از رگ گردن به انسان نزدیک تر است، همو دستور داده است که به هنگام نماز به طرف مسجدالحرام نماز بخوانید.
بر این اساس همه جا بودن خداوند با برگزارى نماز به سوى جهت خاص منافات ندارد. چنان که خدا همه زبان ها را مى داند ولى قرآن را به زبان عربى نازل کرده و باید نماز را به زبان عربى خواند.
نماز خواندن به طرف قبله، نه از این جهت است که خداوند مکان یا جهت معینى دارد. قرآن در ضمن آیات مربوط به قبله مخصوصا در دو مورد، خداوند به این حقیقت تصریح کرده و مى فرماید:
«وَ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ»[60]؛ «مشرق و مغرب از آن خداست و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست».
و در آیه دیگر مى گوید:
«قُلْ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ»[61]؛ «بگو مشرق و مغرب از آن خداست».
بلکه از این نظر است که انسان به حکم این که جسم است هنگام نماز ناچار است به یک طرف متوجّه باشد و چه بهتر که یک جهت همگانى مشخص شود تا رمز وحدت باشد و به سوى ولى اسلام خواسته است از این موضوع حداکثر استفاده را براى تکمیل این عبادت خانه کعبه قدیمى ترین مرکز توحید نیز باشد. خانه اى که به دست قهرمان توحید، ابراهیم خلیل علیه السلام تجدید بنا شده و مورد توجّه تمام راهنمایان توحید و پیغمبران خدا بوده است. توجّه به این مرکز توحید، توجّه به خداست. توجّه عموم مسلمانان جهان در هر شبانه روز پنج مرتبه به این مرکز مقدّس، روح وحدت و یگانگى را در دل و جان آنها پرورش مى دهد و به وحدت اسلامى و هماهنگى مسلمین جهان کمک مى کند و اجتماعات مختلف اسلامى را از شرق و غرب عالم به هم مربوط مى سازد و شوکت و عظمت آنها را ظاهر مى نماید و جهان اسلام را با وحدت هدف و عقیده به دنیا نشان مى دهد.[62]جابربن حیّان از امام صادق علیه السلام پرسید: آیا مرکز بودن کعبه براى نماز اهمیتش بیشتر است، یا براى حج؟ آن حضرت فرمود: مرکزیت آن براى نماز؛ زیرا بسیارى از مسلمانان نمى توانند در تمام عمر حتى یک بار به مکّه بروند؛ ولى هر مسلمان در هر نقطه از جهان، روزى پنج بار به سوى کعبه نماز مى خواند. مى توان گفت در هر شبانه روز پنج بار، نگاه تمام مسلمین جهان در کعبه به هم مى رسد و گویا تمام مسلمانان جهان، شبانه روزى پنج مرتبه در چشمان یکدیگر مى نگرند و سخن آنان در آنجا به هم مى رسد و تکبیر مسلمان در شرق و غرب دنیا، در کعبه شنیده مى شود. این مرکزیت در هیچ یک از ادیان گذشته وجود نداشته و در آینده هم به وجود نخواهد آمد.[63]به عبارت دیگر کعبه مغناطیس دل هاى اهل ایمان و رمز وحدت و استقلال مسلمانان است و ارتباط نماز و کعبه، ارتباطى دائمى است. «اگر کسى از فراز آسمان ها به صفوف نمازگزاران کره زمین بنگرد، دایره هاى متعدّدى را مى بیند که مرکزیت همه آنها کعبه است و توحید، نقطه تمرکز فکر و دل و جان و صفوف مسلمین است».[64]بنابراین، خداوند جهت ندارد؛ ولى ما انسان ها در زندگى و حیات مادى و معنوى خود، نیازمند جهت هستیم و قبله، تعیین کننده جهت حرکت مسلمانان در طول تاریخ بوده و هست. اگر فرض کنیم که نماز بدون قبله بود، چه اتّفاقى مى افتاد؟ هر کس به سمتى نماز مى خواند و همین امر موجب مى شد تا عده اى، جهتى ترجیح بدهند و دیگران را نیز به آن دعوت کنند؛ مثلاً عده اى به مشرق، برخى به مغرب، گروهى به شمال، برخى به جنوب و… این موضوع خود عاملى براى تفرقه و نزاع و درگیرى مى شد؛ قبله، صفوف نماز را متّحد و یکپارچه مى کند و روحیه جامعه پذیرى و الفت در بین مسلمانان و جوامع اسلامى را ایجاد و هویت مستقل فرهنگى در جامعه اسلامى پدید مى آورد.[65] علاوه بر تحقّق وحدت و همدلى، توجّه به قبله توجّه به نداگر یکتاپرستى حضرت ابراهیم علیه السلام، توجّه به زادگاه و خاستگاه دعوت توحیدى پیامبر صلى الله علیه و آله و توجّه به اولین بناء معبد روى زمین است زیرا کعبه اوّلین نقطه اى است که براى عبادت مردم وضع شده است:
«إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَکَّةَ مُبارَکاً»[66].
در پایان گفتنى است؛ نماز و عبادت به سوى کعبه به هیچ عنوان قابل مقایسه با بت پرستى نمى باشد، زیرا مهمترین ویژگى نماز به سوى کعبه این است که انسان در نماز خالق هستى را به عنوان پروردگار خود مورد پرستش و ستایش قرار مى دهد برخلاف بت پرستى که بت را به عنوان «پروردگار» خود دانسته و آن را مورد پرستش و ستایش قرار مى دهد لذا اگر قرار بود در نماز خواندن به سوى کعبه نوعى بت پرستى وجود داشته باشد باید مسلمانان از نظر اعتقادى، به این مسئله خود را ملتزم بدانند و حال آن که تمامى مسلمانانى که به سوى کعبه نماز مى خوانند علاوه بر این که «کعبه» را به عنوان پروردگار خود قبول ندارند، با بررسى محتواى نماز معلوم مى شود در نماز از کعبه هیچ گونه سخن و ستایشى مطرح نشده؛ بلکه همه آنها، کعبه را تنها به عنوان قبله و جهت نماز خود قبول داشته و در نماز نیز تنها خداوند و خالق هستى خود را مورد ستایش قرار مى دهند نه کعبه را.
نماز به زبان عربى
پرسش 8 . چرا حتما باید نماز را به زبان عربى خواند؟
خواندن نماز به زبان عربى، حکمت هاى فراوانى دارد که به برخى از آنها اشاره مى شود:
غناى زبان عربى
غناى زبان عربى از جهت واژگانى، ساختارى و معنایى – به ویژه در حوزه معارف دینى – به گونه اى است که با دیگر زبان ها قابل قیاس نیست. بررسى هاى انجام شده، نشان مى دهد که برخى از مفاهیم قرآنى، در زبان هاى دیگر معادل ندارد. رایج ترین آیه قرآن؛ یعنى «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» به هیچ زبانى ترجمه دقیق نشده است و گویى هیچ مترجمى نمى تواند معادل هاى دقیق براى برخى از واژه هاى به کار رفته در آن بیابد. جالب است بدانید که برخى از مترجمین قرآن در مواردى به جاى معادل گذارى، خود واژه هاى قرآن را به کار مى برند و از این طریق، واژه هاى قرآن وارد بسیارى از زبان ها (چون فارسى، انگلیسى و…) شده است.
به عنوان مثال، مارمادوک پیکتال – یکى از مترجمان نامدار قرآن به زبان انگلیسى – هرگز کلمه God را به جاى «اللّه» به کار نبرده است؛ بلکه Allah را استعمال نموده و آن را از جهات متعددى برتر از God مى داند. و یا دو کلمه «رحمن و رحیم» این دو واژه یکى رحمت عامّه خداوند را مى رساند که شامل مؤمن و کافر است و آن «رحمن» است و یکى رحمت خاصه به مؤمنان را که واژه «رحیم» است.
در فارسى ما دو معادل براى بخشنده نداریم که یکى تعمیم را برساند و دیگر مخصوص بودن آن را براى عدّه اى خاصّ و اگر در ترجمه «رحیم» گفته مى شود مهربان به جهت تنگ بودن قافیه است والا مهربان معادل «رئوف» عربى است و معادل رحیم نیست. بنابراین معادل صریحى براى این دو واژه نداریم و بخشنده و مهربان دو واژه نزدیک به لفظ عربى آن هستند و نه مرادف دقیق.
بنابراین فارسى سازى نماز و یا هر زبان دیگرى نمى تواند دربردارنده تمامى معانى نماز باشد و این امر مساوى با از دست دادن آثار و فواید نماز خواهد شد.
مصونیت از تحریف
خواندن نماز به یک صورت معین، آن را از دستبرد، تحریف و آمیخته شدن به خرافات و مطالب بى اساسى که بر اثر مداخله افراد غیرمتخصص، هنگام ترجمه آن به زبان هاى دیگر، رخ مى دهد، نگاه مى دارد و به این وسیله روح این عبادت اسلامى محفوظ تر مى ماند.
ایجاد روح اتحاد و همدلى در مسلمانان
شاید بتوان گفت به عربى خواندن نماز، بیانگر روح اتحاد در جوامع مسلمانان است. هر مسلمانى در هر جاى عالم باشد به سوى یک قبله و با یک طریق و یک زبان با معبود خوش به راز و نیاز مى پردازد و در هر دیار و کشورى که انسان مسلمان وارد شود ـ هر چند زبان ها متفاوت است ـ اما در هر مسجدى که قدم بگذارد شیوه نیایش با خداى سبحان یکى است و این خود بهترین نوع اتّحاد و همدلى را پدید مى آورد.[67]خواندن نماز به زبان عربى، یکى از نشانه هاى جهانى بودن دین اسلام است؛ زیرا جمعیتى که در یک صف قرار مى گیرند و در یک جبهه فعالیت مى کنند، ناگزیرند، زبان واحدى داشته باشند که به وسیله آن تفاهم کنند؛ یعنى علاوه بر زبان مادرى و محلّى، یک زبان عمومى و جهانى هم داشته باشند. نماز خواندن به یک زبان، از طرف تمام مسلمانان رمز وحدت و نشانه یگانگى مسلمانان است و از آنجا که زبان عربى به اعتراف اهل فن، یکى از وسیع ترین و جامع ترین زبان هاى دنیاست، این حقیقت روشن تر مى شود که تمام فرق مسلمان مى توانند آن را به عنوان یک زبان بین المللى شناخته و از آن به عنوان تفاهم و همبستگى اسلامى استفاده نمایند.
زبان معارف دینى
زبان عربى نه تنها زبان یک قوم؛ بلکه زبان دین ما است و آشنایى با آن، ما را مستقیما با پیام خدا و سنّت قولى پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمه هدى علیهم السلام آشنا مى سازد. عربى بودن نماز، موجب انس و ارتباط دائمى مسلمانان با زبان دین و کتاب آسمانى مى شود و زمینه آشنایى هرچه بهتر و مستقیم تر از معارف دینى را فراهم مى آورد.
اعجاز گونگى
لطافت و زیبایى و اعجازین بودن سوره هاى قرآن، در صورت ترجمه از دست خواهد رفت و زیباترین ترجمه هاى بشرى، هرگز جانشین لطافت و زیبایى کلام خداوند و آهنگ دلنشین و دل نواز آن نخواهد شد. «مارمادوک پیکتال» – در مقدمه ترجمه انگلیسى خود از قرآن – مى نویسد: «قرآن را نمى توان ترجمه کرد؛ زیرا نغمه و آواى بى نظیر و آهنگ دلنشین آن، انسان را دگرگون مى سازد و او را به خشوع و گریه و یا شور و شوق وا مى دارد».[68]
مصونیت فرهنگى
از منظر جامعه شناسى زبان، یکى از مهم ترین ابزارهاى انتقال و پویایى فرهنگى است. فرهنگ پذیرى (Acculturation)و جامعه پذیرى(Socialization) در حد بسیار بالایى وامدار زبان مى باشد. اگر استعمار جدید(Neo_colonialism) با تمام توان خود در بسط زبان خود مى کوشد، از آن روست که بهترین راه تحمیل فرهنگ خود و بیگانه سازى ملت ها با هویت خویش، در گرو تغییر زبان و ادبیات است. براى مسلمانان، پیوند دائمى و فزاینده با زبان عربى – که حاوى فرهنگ، ادبیات و معارف دینى است – یک ضرورت اجتناب ناپذیر است و بدون آن جامعه اسلامى، با شتاب بیشترى دستخوش استحاله فرهنگى خواهد شد. از این رو شارع مقدّس اسلام از طریق نمازهاى پنج گانه، پیوند با زبان دین را نهادینه و دائمى ساخته تا به این وسیله انتقال و پویایى فرهنگ اسلامى، در همه نسل ها و صیانت آن در برابر تهاجمات فرهنگى بیگانگان، در حد بالایى تضمین شود. وحدت زبان ضامن حفظ و مصونیت این عبادت بزرگ از تحریف و آمیختگى با خرافات است.
گذشته از همه این حکمت ها، خداوند که آفریدگار انسان ها است و انسان را براى تکامل و رسیدن به سعادت آفریده است، نماز را به همین شکل وسیله عروج و ارتقاى آدمى قرار داده است که این عروج و پرواز در فضاى معنویت و تعبّد و بندگى است، بندگى که مولاى عارفان على علیه السلام به آن افتخار مى کند: «کفى بى فخرا ان اکون لک عبدا»؛ «خدایا! افتخارم همین بس که بنده تو هستم». البته انسان مى تواند در قالب دعا و نیایش با هر زبان که خواسته باشد با پروردگار خویش راز و نیاز داشته پیوند و ارتباط برقرار نماید. اما نماز، کامل ترین شکل آن است.
در پایان این نکته را یادآورى مى نماییم که دانستن معناى آیات و اذکار نماز باعث بهره مندى بیشتر از نماز و توجّه به خدا مى شود لذا بر هر مسلمان شایسته است نسبت به یادگیرى معناى نماز اقدام نموده و از آنجا که این جملات هر روز چندین نوبت در نمازها تکرار مى شود فراگیرى آن ساده و آسان است.
نماز اوّل وقت
پرسش 9 . دلیل تأکید بر نماز اوّل وقت چیست؟ آیا بهتر نیست هرگاه وقت داشتیم نماز بخوانیم؟
به طور طبیعى هر کارى زمانى ویژه دارد که در صورت تحقّق یافتن در آن زمان، داراى تأثیر بیشتر و مناسب تر خواهد بود. براى مثال، ورزش یا خوردن غذا و مصرف دارو هر کدام زمان خاصى مى طلبد. اگر در شرایط و فرصت مناسب خودش باشد، بسیار آرامش بخش و مفید خواهد بود؛ ولى اگر در زمان و شرایط خاصّ تنظیم شده آن انجام نشود انسان با مشکل مواجه خواهد شد. لذا رسول خدا صلى الله علیه و آله فرموده اند: «الْأُمُورُ مَرْهُونَةٌ بِأَوْقَاتِهَا»[69]؛ «کارها در گرو زمان و فرصت خاص خویشند».
اوقات نماز نیز فرصت هایى هستند که نوعاً مناسب ترین شرایط براى نماز است از همین رو نماز خواندن در آن اوقات نشاط آور، انرژى بخش و داراى تأثیرات ویژه است. مثلاً در مورد نماز ظهر از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «اِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ فُتِّحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ هَبَّتِ الرِّیاحُ وَ نَظَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى خَلْقِه»[70]؛ «به هنگام ظهر درهاى آسمان گشوده مى شود و بادهاى (رحمت) وزیده مى شود و خداوند به مخلوقاتش نظر مى کند» که در مورد بقیه نمازها نیز به همین صورت است[71].
امیرالمؤنین علیه السلام فرموده اند: «هیچ عمل و طاعتى نزد خداى با عزّت و جلال از نماز محبوب تر نیست، پس هیچ چیز از امور دنیا از بجا آوردن نماز در وقت هایش شما را مشغول نگرداند، زیرا خداوند با عزت و جلال جماعت و گروهى را مذمّت کرده و فرموده: «الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ»[72]؛ «کسانى که از نمازشان غفلت مى ورزند یعنى وقت هاى آن را سبک مى شمارند».
در جاى دیگر امام صادق علیه السلام تفاوت نماز اوّل وقت با آخر وقت را چنین بیان داشته اند: «فَضْلُ الْوَقْتِ الْأَوَّلِ عَلَى الْأَخِیرِ کَفَضْلِ الاْخِرَةِ عَلَى الدُّنْیا»[73]؛ «فضیلت اوّل وقت بر آخر آن همانند فضیلتى است که آخرت بر دنیا دارد».
اهمیت این مسئله زمانى به اوج خود مى رسد که از سوى ائمه علیهم السلام خواندن نماز اوّل وقت به عنوان یکى از علائم شیعه مطرح مى گردد.
امام صادق علیه السلامفرموده اند: «امْتَحِنُوا شِیعَتَنَا عِنْدَ مَوَاقِیتِ الصَّلَوَاتِ کَیفَ مُحَافَظَتُهُمْ عَلَیهَا»[74]؛ «شیعیان ما را در اوقات نماز آزمایش کنید که چگونه بر خواندن نماز خود در موعد مقرّر محافظت مى کنند».
برخى آیات قرآن نیز بر لزوم نماز اوّل وقت اشاره دارد. خداوند مى فرماید:
«وَهُمْ عَلَى صَلاتِهِمْ یحافِظُونَ»[75]؛ «و بر نمازهاى خویش، مراقبت مى کنند!».
تفسیر معروف آیه، این است که مراد از محافظت بر نماز، محافظت بر وقت نماز است.[76]«رِجَالٌ لاَّتُلْهِیهِم تَجَرَة وَلاَبَیعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَوةِ»[77]؛ «مردانى که نه تجارت و نه معامله آنها را از یاد خداوند و بر پا داشتن نماز غافل نمى کند».
در روایت آمده: آنها تاجرانى هستند که تجارت و بیع، آنان را از یاد خداوند غافل نمى سازد، هنگامى که وقت داخل مى شود حق آن را ادا مى کنند.[78]«فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یلْقَوْنَ غَیا»[79]؛ «امّا پس از آنان، فرزندان ناشایسته اى روى کار آمدند که نماز را تباه کردند، و از شهوات پیروى نمودند؛ و به زودى (مجازات) گمراهى خود را خواهند دید!»
خداوند متعال در این آیه از گروهى نام برده اند که به دلیل ضایع کردن نماز و پیروى شهوات گرفتار غى[80] خواهند شد. از امام صادق علیه السلام روایت شده: مراد از ضایع کردن نماز در این آیه ترک نماز نیست، بلکه از این ضایع کردن نماز در این آیه تأخیر در نماز است.[81]«فَوَیلٌ لِلْمُصَلِّینَ، الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ»[82]؛ «پس واى بر نمازگزارانى که، در نماز خود سهل انگارى مى کنند».
یونس بن عمّار مى گوید: از حضرت صادق علیه السلام از معناى این آیه سؤال کردم که آیا مراد، وسوسه شیطان است که انسان را گرفتار سهو مى کند؟ حضرت فرمودند: «خیر، هر انسانى گرفتار سهو در نماز مى شود و لیکن مراد این است که نماز مى خواند، ولى آن را در اوّل وقتش نمى خواند»[83].
نماز اوّل وقت موجب عادت دادن شخص به نظم و باعث نشاط و آمادگى و حضور قلب بیشتر در نماز مى باشد؛ علاوه بر این موارد در نصوص دینى نیز آثار دنیوى و اخروى فراوانى براى نماز اوّل وقت نقل شده که مى توان در این زمینه از امور زیر نام برد:
رسول اللّه صلى الله علیه و آله فرمود: «إِنَّ رَبَّکُمْ یقُولُ هَذِهِ الصَّلَوَاتُ الْخَمْسُ الْمَفْرُوضَاتُ فَمَنْ صَلاَّهُنَّ لِوَقْتِهِنَّ وَ حَافَظَ عَلَیهِنَّ لَقِینِى یوْمَ الْقِیامَةِ وَ لَهُ عِنْدِى عَهْدٌ أُدْخِلُهُ بِهِ الْجَنَّةَ وَ مَنْ لَمْ یصَلِّهِنَّ لِوَقْتِهِنَّ وَ لَمْ یحَافِظْ عَلَیهِنَّ فَذَلِکَ إِلَى إِنْ شِئْتُ عَذَّبْتُهُ وَ إِنْ شِئْتُ غَفَرْتُ لَه»[84]؛ «خداى شما مى فرماید: این نمازهاى پنج گانه فریضه است، پس کسى این نمازها را در وقتش بجا آورد و محافظت بر او نماید، روز قیامت مرا ملاقات خواهد کرد. و بر عهده من است که او را وارد بهشت کنم، و کسى که در وقتش نمازها را بجا نیاورد و محافظت بر او نکند، در این صورت بر من است که اگر بخواهم او را عذاب مى کنم، و اگر بخواهم او را مى بخشایم».
امام حسن عسکرى علیه السلام فرموده اند: «موسى به عمران با خداوند سخن گفت و از پروردگار خویش پرسید: خدایا! پاداش کسى که نمازش را اوّل وقت مى خواند چیست؟ خداوند تبارک و تعالى فرمود: خواهش و خواسته او را برآورده مى کنم و بهشت را بر او مباح مى گردانم»[85].
رسول اللّه صلى الله علیه و آله وعده داده: «إِذَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَاهَةً مِنَ السَّمَاءِ عُوفِى مِنْهَا حَمَلَةُ الْقُرْآنِ وَ رُعَاةُ الشَّمْسِ أَى الْحَافِظُونَ لِأَوْقَاتِ الصَّلَوَاتِ وَ عُمَّارُ الْمَسَاجِدِ»[86]؛ «هنگامى که خداوند سبحان، از آسمان آفت نازل کرد حاملین قرآن، رعایت کنندگان خورشید، یعنى کسانى که اوقات نماز را مراعات کنند، و مساجد را آباد مى سازند از این آفت در امانند».
رسول خدا صلى الله علیه و آله: «مَا مِنْ صَلاَةٍ یحْضُرُ وَقْتُهَا إِلاَّ نَادَى مَلَکٌ بَینَ یدَى النَّاسِ قُومُوا إِلَى نِیرَانِکُمُ الَّتِى أَوْقَدْتُمُوهَا عَلَى ظُهُورِکُمْ فَأَطْفِئُوهَا بِصَلاَتِکُم»[87]؛ «وقت هر نماز فرا مى رسد، فرشته اى در میان مردم ندا سر مى دهد برخیزید، به وسیله نمازتان، آن آتش گناه را که خودتان فراهم کردید، خاموش کنید».
امام صادق علیه السلام فرمود: «مَلَکُ الْمَوْتِ یدْفَعُ الشَّیطَانَ عَنِ الْمُحَافِظِ عَلَى الصَّلاَةِ وَ یلَقِّنُهُ شَهَادَةَ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فِى تِلْکَ الْحَالَةِ الْعَظِیمَة»[88]؛ «هنگام مرگ ملک الموت شیطان را (در آن هنگام که مى خواهد ایمان انسان ها را بگیرد) از کسى که محافظت به (اوقات) نماز مى کند، دفع مى کند و شهادتین «اشهد ان لا اله الا اللّه و ان محمداً رسول اللّه» را در این حالت به او تلقین مى کند».
از همین رو، پیامبر صلى الله علیه و آله مى فرماید: «مَا مِنْ عَبْدٍ اهْتَمَّ بِمَوَاقِیتِ الصَّلاَةِ وَ مَوَاضِعِ الشَّمْسِ إِلاَّ ضَمِنْتُ لَهُ الرَّوْحَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ انْقِطَاعَ الْهُمُومِ وَ الْأَحْزَانِ وَ النَّجَاةَ مِنَ النَّار»[89]؛ «بنده اى (نمازگزار) که اهتمام و مواظبت به اوقات نماز نماید، و مواضع آفتاب را براى وقت نمازش دقّت کند، من ضمانت مى کنم براى او راحتى در دم مرگ را و دفع و رفع هموم و درد و اندوه و نجات از آتش جهنم را».
امام باقر علیه السلام فرموده است: «هرگاه نماز در اوّل وقت بالا برود، سفید و درخشان به سوى صاحبش باز مى گردد و به او خطاب مى کند: از من مواظبت نمودى خدا تو را حفظ کند…»[90].
امام باقر علیه السلام فرموده اند: «أَیمَا مُؤمِنٍ حَافَظَ عَلَى الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَةِ فَصَلاَّهَا لِوَقْتِهَا فَلَیسَ هَذَا مِنَ الْغَافِلِین»[91]؛ «هر مؤنى محافظت بر نمازش نماید، و او را در وقتش بجا آورد، از انسان هاى غافل شمرده نمى شود».
نمازهاى پنج گانه
پرسش 10 . چرا باید در پنج نوبت نمازهایمان را بخوانیم؟ چرا تعداد رکعات نماز در هر نوبت با هم تفاوت دارند؟
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، فلسفه اوقات نمازهاى پنج گانه را چنین بیان نموده اند:
نماز صبح؛ «پروردگارم مرا امر نموده که قبل از طلوع خورشید و قبل از آن که کافر براى آفتاب سجده کند، نماز صبح بخوانم؛ تا آن که امتم براى خداوند سجده نمایند، و زود بجاى آوردن آن در پیشگاه خداوند محبوب تر است. این نمازى است که ملائکه شب و روز شاهد آن مى باشند».
نماز ظهر؛ «در این ساعت خداوند نماز را بر من و امتم واجب ساخت و این ساعتى است که جهنمیان را در قیامت به جهنم وارد مى کنند، پس در این ساعت هر مؤنى در حال رکوع یا سجود یا قیام مشغول باشد خداوند سبحان جسدش را بر آتش جهنم حرام مى گرداند».
نماز عصر؛ «و آن در ساعتى است که حضرت آدم از آن میوه که از خوردن آن نهى شده بود، خورد و خداوند او را از بهشت خارج کرد. پس خداوند ذرّیه حضرت آدم را امر به نماز عصر نمود، و خداوند سبحان این نماز عصر را براى امّت من نیز اختیار نمود و این نماز از محبوب ترین نمازها در نزد خداوند است و مرا سفارش نمود به حفظ بیشتر این نماز در بین نمازهاى یومیه».
نماز مغرب؛ «و آن در ساعتى است که خداوند سبحان توبه حضرت آدم را در آن ساعت قبول نمود، در هنگام مغرب دعا مستجاب مى شود، پروردگارم به من وعده داده که دعاى مؤنین را در این وقت مستجاب نماید و این همان نمازى است که خداوند در قرآن مرا به آن امر نموده و فرمود خدا را هنگام شام و صبحگاه در نماز مغرب و صبح تسبیح و ستایش گویید».
نماز عشاء؛ «پروردگارم به من و امتم به نماز عشاء امر فرمود، براى نورانیت قبر و روشن ساختن آن، و این که به من و به امتم نورى روى صراط عطا فرماید، و هر کس قدمى در راه نماز عشاء بردارد، خداوند بدنش را از آتش جهنم حرام مى گرداند و این نمازى است که پروردگار آن را براى مرسلین و انبیاى قبل از من اختیار نمود.[92]از حضرت امام رضا علیه السلام نیز روایت است که به فضل بن شاذان فرمود: «خداوند دوست داشته که بندگانش قبل از هر کارى، ابتدا طاعت خداوند را انجام دهند پس ایشان را در اوّل طلوع روز، امر کرده است که به عبادتش بپردازند و سپس در پى کار و روزى خویش روند و امر دنیاى خود را اداره کنند، پس در این وقت نماز صبح را بر ایشان واجب کرد و چون نیم روز شود از کار دست کشند و آن وقتى است که مردم به جاى خود بازگردند و لباس از تن به در آرند و بیاسایند و به خوردن مشغول شوند و استراحت کنند و در چنین هنگامى خداوند آنان را امر فرموده که ابتدا به ذکر و عبادت او بپردازند، از این رو نماز ظهر را بر ایشان واجب کرده است تا به آن آغاز نمایند و سپس به کارهاى دیگر بپردازند و چون امور شخصى را انجام دادند و خواستند پى کار و کسب خود روند باز دستور نماز عصر را داده که آن را انجام دهند، و سپس به کارى که در نظر دارند رهسپار گشته و به اصلاح آن امر دنیایى خود پردازند، و چون شب شد، لباس از تن بیفکنند و به جایگاه و منزل بازگردند، پیش از هر کار باید به عبادت و ذکر پروردگارشان ابتدا کنند و بعد به امور دیگر بپردازند، از این رو نماز مغرب را بر ایشان واجب فرمود، و چون وقت استراحت و خواب آید و از کوشش فراغت یافتند خداوند دوست داشته است که در آغاز به عبادت و طاعت او پردازند، سپس در پى امورى که مى خواهند انجام دهند روند و آن چنان باشند که ابتدا کرده باشند در هر فصلى از ساعات شبانه روز به طاعت و پرستش او، و از این جهت در این وقت نماز عشاء را واجب کرد. پس چون این دستور را به کار بندند او را فراموش نخواهند کرد و از او غافل نخواهند شد و در این صورت دل هایشان سخت نگردد و رغبتشان نکاهد. چنان که خداوند عزّ و جل خود فرموده است: «یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ»»[93].
کوتاه سخن این که نماز موجب یاد خداست، یاد خدا بهترین وسیله براى خویشتن دارى و کنترل غرایز سرکش و جلوگیرى از روحیه طغیان گرى است، روى همین جهت است که خداوند دستور داده است که آدمى صبحگاهان موقعى که از خواب بیدار مى شود، زندگى را با یاد خدا شروع کرده و شب نیز با یاد خداوند به خواب رود. اداى فریضه صبح، ظهر و عصر، مغرب و عشاء که از برترین اوقات است، باعث مى شود که انسان همواره به یاد خداوند و مقام عبودیت و بندگى باشد.
در پایان گفتنى است؛ سرّ تفاوت رکعات نماز، چه بسا این باشد که نمازهاى یومیّه هر کدام مناسب اوقات خاص خود تعیین شده اند بدین صورت که: صبحگاهان وقتى که انسان از خواب برمى خیزد، روى مصالحى از جمله این که انسان هنوز با مسائل دنیا و زندگى درگیر نشده، نماز دو رکعتى خوانده مى شود و در وسط روز به جهت اشتغال به امور مادى و زندگى نیاز بیشترى براى راز و نیاز و عبادت وجود دارد، تا انسان از یاد خدا غافل نشود و او را فراموش نکند.
آثار تربیتى نمازهاى پنج گانه
پرسش 11 . من قبول دارم نماز خوب است اما آیا بهتر نبود هر روز یک بار نماز مى خواندیم؟
در این باره پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: «نمازهاى پنج گانه چون رود پر آب جارى بر در (خانه) شماست که هر روز پنج بار در آن (خود را) مى شویید».[94] به طورى که اگر در فاصله میان دو نماز غفلت و یا گناهى از انسان سر زد، با برگزارى نماز، انسان به یاد خدا بیاید و گناهش پاک شود. چنان که خداوند مى فرماید:
«إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر»[95]؛ «نماز انسان را از زشتى ها و منکرات باز مى دارد».
«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَى النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یذْهِبْنَ السَّیئاتِ ذلِکَ ذِکْرى لِلذَّاکِرینَ»[96]؛ «در دو طرف روز، و اوایل شب، نماز را بر پا دار؛ چرا که حسنات، سیئات (و آثار آنها را) از بین مى برند؛ این تذکّرى است براى کسانى که اهل تذکّرند!».
از همین رو، نقل شده به پیامبر خدا صلى الله علیه و آله گفتند: فلانى در روز نماز مى خواند و شب ها به دزدى مى پردازد پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «إِنَّ صَلاَتَهُ لَتَرْدَعُهُ»؛ «همانا نمازش جلوى او را خواهد گرفت».
بنابراین، اگرچه نماز یک ارتباط روحى و معنوى است و هدف از آن یاد خداست، اما اسلام خواسته این روح را در قالب یک سلسله برنامه هاى تربیتى پیاده کند و لذا شرایط زیادى را براى آن قرار داده است، شرایط صحیح بودنِ نماز، شرایط قبولى و شرایط کمال نماز و در پرتو همین برنامه هاى تربیتى است که نمازگزار ناچار است که براى صحّت و قبولى نماز خود در این سیستم تربیتى قرار گرفته و رشد نماید؛ مثلاً، از شرایط صحّت نماز مشروع بودن و مباح بودن تمام وسایلى است که در آن به کار مى رود، مانند آب وضو و غسل، جامه اى که با آن نماز مى گزارد و مکان نمازگزار، این موضوع سبب مى شود که او از حرام دورى کند و در کار و کسب خود از هر نوع حرام اجتناب نماید؛ و به مرور زمان با همین روحیه تربیت شده و از مال حرام اجتناب مى نماید.
و یا این که براى قبولى نمازش در پیشگاه خداوند باید زکات و حقوق مستمندان را بپردازد؛ غیبت نکند؛ از تکبّر و حسد بپرهیزد؛ از مشروبات الکلى اجتناب نماید و با حضور قلب و توجّه و نیّت پاک به درگاه خدا رو آورد.
نمازهاى پنج گانه از لحاظ تربیت فردى و اجتماعى نیز داراى فلسفه گوناگونى مى باشد که به اختصار به مواردى از آنها اشاره مى گردد:
نظافت و بهداشت
از آنجا که نمازگزار باید به عنوان «وضو» و «غسل» شستشو کند تا براى نماز آماده شود به طور معمول یک فرد تمیز خواهد بود. از این نظر نماز به بهداشت فردى کمک شایانى مى کند.
انضباط و وقت شناسى
نمازهاى پنج گانه هر کدام براى خود وقت مخصوص و معیّنى دارد و فرد نمازگزار باید نمازهاى خود را در آن اوقات بخواند، لذا این عبادت اسلامى به انضباط و وقت شناسى کمک مؤّرى مى کند. به ویژه نمازگزار باید براى اداى فریضه صبح پیش از طلوع آفتاب از خواب برخیزد، یک چنین فردى گذشته از این که از هواى پاک و نسیم صبحگاهان استفاده مى نماید، به موقع فعالیت مثبت زندگى را آغاز مى کند.
همگرایى
نماز در اوقات معیّن نمودارى از وحدت و یگانگى ملت بزرگ اسلام است؛ زیرا همه مسلمان ها در وقت هاى مخصوصى رو به قبله ایستاده و با آداب خاصى خداوند جهان را مى پرستند، این خود نمونه بزرگى از اتحاد و یگانگى مردم است. هرگاه این نمازها به صورت جماعت برگزار گردد، روح وحدت و اتحاد و مساوات و برابرى، از صف هاى منظم و فشرده نمازگزاران بیشتر نمایان خواهد بود.
پرورش فضائل اخلاقى
نماز روح اخلاص و خداباورى را در انسان افزایش مى دهد و نتیجه آن پرورش فضایل اخلاقى و تکامل روحى انسان است؛ چه تکاملى بالاتر از این که روح ما از جهان محدود ماده و چهار دیوار طبیعت بیرون رفته و با جهان بیکران کمال مطلق «خدا» مرتبط گردد و در انجام وظایف بندگى و کارهاى زندگى، از قدرت نامتناهى و نیروى نامحدود او استمداد بطلبد و خدا را در همه حال حاضر و ناظر خود بداند و به اندازه اى شایسته و لایق گردد که بتواند با او سخن بگوید.
یکى از اهداف نماز خشوع و خضوع در پیشگاه مقام ربوبیت و کنار رفتن پرده هاى تکبر و غرور مى باشد. به طور مؤب ایستادن، رکوع کردن، جبین به خاک ساییدن، سجده و نشستن دو زانو و… همه نشانه هاى خضوع است.
حضرت على علیه السلام مى فرماید: «مِنْ تَعْفِیرِ عِتَاقِ الْوُجُوهِ بِالتُّرَابِ تَوَاضُعاً»[97]؛ «خداى سبحان نماز را مقرّر داشت تا پیشانى از روى تواضع به خاک مالیده شود».
هنگامى که انسان در هر شبانه روز هفده رکعت و در هر رکعت دو بار پیشانى بر خاک در برابر خدا مى گذارد و خود را ذرّه کوچکى در برابر عظمت او مى بیند، از این رو پرده هاى کبر و غرور و خودخواهى را کنار مى زند.
حضرت على علیه السلام بعد از بیان فلسفه عبادت، یکى از آثار نماز را تکبّر زدایى بیان نمود: «خداوند ایمان را براى پاکسازى انسان ها از شرک واجب کرده است و نماز را براى پاکسازى از کبر»[98].
حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز مى فرماید: «جعل اللّه الصلاة تنزیها لکم من الکبر»[99]؛ «خداوند نماز را مقرّر داشت تا دامن انسان را از کبر و منیت پاک گرداند».
خویشتن دارى و کنترل غرایز
از لحاظ تربیتى، یاد خدا بهترین وسیله براى خویشتن دارى و کنترل غرایز سرکش و جلوگیرى از روح طغیان است. «نمازگزار» همواره به یاد خدا مى باشد و کمترین اثر یاد خدا این است که به خودکامگى انسان و هوس هاى وى پایان مى بخشد، چنان که غفلت از یاد خدا و بى خبرى از پاداش ها و کیفرهاى او، موجب تیرگى عقل و خرد و کم فروغى آن مى شود.
بزرگ ترین مصیبت براى رهروان راه حق آن است که هدف آفرینش خود را فراموش کنند. و غرق در زندگى مادى و لذائذ زودگذر گردند، اما نماز به حکم این که در فواصل مختلف در هر شبانه روز پنج بار انجام مى شود، مرتباً به انسان اخطار مى کند و هشدار مى دهد و هدف آفرینش او را خاطر نشان مى سازد… و این نعمت بزرگى است که انسان وسیله اى در اختیار داشته باشد که در هر شبانه روز چند مرتبه به او بیدار باش گوید.[100]هشام بن حکم از امام صادق علیه السلام پرسید: چرا نماز واجب شد، در حالى که هم وقت مى گیرد و هم انسان را به زحمت مى اندازد؟ امام فرمود: «پیامبرانى آمدند و مردم را به آیین خود دعوت نمودند. عده اى هم دین آنان را پذیرفتند، امّا با مرگ آن پیامبران، نام و دین و یاد آنها از میان رفت. خداوند اراده فرمود که اسلام و نام پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله زنده بماند و این از طریق نماز امکان پذیر است»[101].
کنترل هیجانات و آرامش قلبى
مقطع حسّاس جوانى همراه با فوران احساسات و هیجانات درونى مى باشد و به طور طبیعى بخشى از این هیجانات موجب بروز مشکلاتى براى این نسل مى گردد اما از آنجا که خداوند متعال در انس با نماز و یاد خودش آرامش و طمأنینه قرار داده: «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[102]. لذا جوانانى که همراه با نماز رشد مى نمایند جوانانى با وقار، آرام و به دور از هرگونه هیجانات کاذب مى باشند.
حضرت على علیه السلام در خطبه 192 نهج البلاغه معروف به خطبه قاصعه گوشه هایى از مفاسد اخلاقى همچون کبر و سرکشى و ظلم را برمى شمرد و سپس مى فرماید: خداوند بندگانش را، با نماز و زکات و تلاش در روزه دارى، حفظ کرده است. آنگاه در مورد آثار نماز مى فرماید: «تَسْکیناً لاَِطْرافِهِم، تَخْشیعاً لاَِبْصارِهِم، تَذْلیلاً لِنُفُوسِهِمْ، تَخْفیضاً لِقُلُوبِهِم، اِزالَةً لِلْخَیلاءِ عَنْهُم»[103]؛ «نماز به همه وجود انسان آرامش مى بخشد، چشم ها را خاشع و خاضع مى گرداند، نفس سرکش را رام، دل ها را نرم و تکبّر و بزرگ منشى را محو مى کند».
بررسى ها و تحقیقات به عمل آمده نیز نشان داده است که جوانان و نوجوانانى که گرایش به نماز دارند از میزان اعتماد به نفس و کنترل درونى بالا و هیجان خواهى کمى برخوردارند.[104]
تکرار در نماز
پرسش 12 . چرا در نمازها برخى از الفاظ و سوره ها خیلى تکرار مى شود؟
قبل از پاسخ به سؤال به عنوان مقدّمه باید بگوییم که انسان براى ادامه حیات مادّى خود بسیارى از کارها را خواسته یا ناخواسته تکرار مى نماید و اگر تکرار آنها متوقف شود زندگى اش به خطر مى افتد، به عنوان نمونه: نفس کشیدن انسان به طور دائم تکرار مى شود، قلب انسان بدون تعطیلى به ضربان خود ادامه مى دهد، انسان براى رفع خستگى مى خوابد و این کار را بارها و بارها تکرار مى کند بدون آن که از تکرار آن خسته شود، انسان براى زنده نگه داشتن خود بارها و بارها غذا مى خورد، آب مى نوشد و براى حفظ سلامت خود بارها و بارها نظافت بدن را تکرار مى کند و نه تنها این امور زمینه کسالت و خستگى او را فراهم نمى کند بلکه باعث نشاط و شادابى بیشتر وى نیز مى گردد.
با توجّه به مقدّمه گفته شده در پاسخ به این سؤال مى گوییم: همان گونه که انسان در زندگى مادى خود نیاز به تکرار برخى کارها دارد، در زندگى معنوى نیز باید برخى اعمال عبادى همچون نماز را، ذکرها و سوره هاى مهم را بارها تکرار کند تا انسان نشاط معنوى خود را بازآورد و یا تثبیت کند و یا ارتقاء بخشد.
ناگفته نماند گاهى انسان دچار پراکندگى ذهنى و حواس پرتى مى شود و تکرار، موجب جبران مى شود. علاوه بر این که معانى بلند و مطالب مهم این ویژگى را دارد که با هر تکرار، انسان به یکى از ابعاد آن توجّه مى کند و با تکرار الفاظ نورانیت بیشتر براى نمازگزار حاصل مى شود.
کیفیت نماز
پرسش 13 . آیا حتما باید نماز را به این شکل رکوع و سجود انجام دهیم؟ چه اشکالى دارد مانند مسیحیان ایستاده و با احترام مناجات کنیم؟
در ابتدا باید دانست؛ «تنوّع» و «تحرّک» علاوه بر معانى بلند حمد و سوره و اذکار نماز از ویژگى هاى ممتاز «نماز» نسبت به سایر انواع عبادت ها در ادیان مختلف است و این نشانه جامعیت و برترى اسلام است. یکى از آثار تنوع و تغییر وضعیت چه بسا ایجاد حس هشیارى و دورى از یکنواختى است که در توجّه انسان در مراحل عبادت مى تواند بسیار مؤثّر باشد.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرموده: «صلّوا کما رأیتمونى أصلّى»؛ «همان گونه که من نماز مى خوانم، شما نیز بخوانید».[105] شکل عبادت و پرستش به دستور پیامبر از جانب خدا بوده است. وقتى که پذیرفتیم باید نماز بخوانیم نحوه نماز خواندن را باید از فرمان خداوند و پیام آور خدا یاد بگیریم، همانطور که وقتى بیمار مراجعه به پزشک را ضرورى تشخیص داد، چگونگى و نحوه مصرف دارو، تابع نظر و دستور پزشک مى باشد.
علاوه بر این که کیفیت و شکل و نحوه خواندن نماز یک امر تعبّدى است، اسرار و رموزى که در نماز نهفته، هم زیبا است و هم معارف بلند اسلامى در آن قرار داده شده؛ هم تسبیح و تقدیس لفظى است و هم تقدیس عملى مى باشد. رکوع و سجود و تسبیح و تحمید و دعا و تکبیر و سلام و خلاصه همه زیبایى ها در نماز جمع شده است.
نماز سفره اى است گسترده که خداوند آن را در پنج نوبت در شبانه روز براى بندگانش باز مى کند و بر سر این سفره انواع و اقسام غذاهاى لذیذ وجود دارد و هر کس مطابق ذوق و سلیقه و به اندازه توان و مرتبه وجودى و استعداد خود از آن بهره مند مى شود. نماز عبادتى جامع است که مى تواند تمام وجود انسان (از جهات بدنى و ظاهرى گرفته تا جهات ذهنى و قلبى و باطنى) را در خدمت بندگى و پرستش قرار دهد.
تکبیرة الاحرام
پرسش 14 . فلسفه این که نماز با گفتن تکبیر شروع شده و به هنگام گفتن «الله اکبر» دست ها را بالا مى آوریم چیست؟
امام رضا علیه السلام در پاسخ به این سؤال فرموده اند: حق تعالى در ابتداى نماز، تکبیر را واجب نموده زیرا در این جمله ابتداء نام «اللَّه» آمده و حق تعالى اراده اش تعلّق گرفته است که به نام او آغاز شود و این مقصود در ابتدا به تسبیح «سبحان اللَّه» و تحمید «الحمد للَّه» و تهلیل «لا اله الاّ اللَّه» تأمین نمى شوند زیرا «اللَّه» در این کلمات مؤّر آمده است[106].
علاوه بر این که در معناى تکبیر، عظمت الهى به بهترین وجه تجلى مى نماید چرا که «الله اکبر» یعنى خدا برتر از همه موجودات حسّى، عقلى، مُلکى و ملکوتى است، یعنى خدا برتر از آن است که کسى بتواند او را توصیف کند… از همین رو امام صادق علیه السلام مى فرماید: همین که تکبیر مى گویى باید همه چیز نزد تو کوچک شود جز او[107].
اما در خصوص فلسفه بالا آوردن دست ها در احادیث چنین آمده که بلند نمودن دو دست نوعى تضرّع و تواضع است لذا حق تعالى دوست دارد که بندگان در وقتى که یادش مى کنند با حالت تضرّع و تواضع باشند[108].
اسرار نماز
پرسش 15 . فلسفه کارهایى مانند: نیت، قیام، رکوع و سجود در نماز چیست؟
فلسفه نیّت
عنصرى که به عمل انسان، بها مى دهد، نیت و انگیزه و هدف اوست. نیّت، رکن عبادت است. اگر عملى بدون نیّت انجام شود، یا نیّت غیرخدایى داشته باشد، باطل است. نیّت، اصل و اساس عمل است. مقدّس ترین کارها به خاطر نیّت بد، فاسد مى شود و ساده ترین کارها، با نیت خوب، ارزشى بسیار پیدا مى کند.
نیّت خدایى، عامل جذب الطاف الهى است. هر که در راه خدا تلاش کند خداوند هم راه هاى خودش را به او مى نمایاند: «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»[109] و نیت شرط قبولى عمل است.
امام صادق علیه السلام از قول خداى متعال نقل مى کنند و مى فرمایند: «لَمْ أَقْبَلْهُ إِلاَّ مَا کَانَ خَالِصاً»[110]؛ «جز آنچه را خالص براى من مى باشد، نمى پذیرم»[111].
فلسفه قیام
«حقیقت قیام عبارت از ایستادن در پیشگاه پروردگار براى اداء حق عبودیت و بندگى او… و بداند که در فرداى قیامت او را در پیشگاه ذات اقدس خود ایستادنى است که چگونگى آن را این ایستادن تعیین مى کند و لذا سزاوار است که انسان آن چه در توان دارد در تصحیح قیام نماز خود، به کار گیرد…[112].
فلسفه رکوع
رکوع آن است که پس از پایان سوره، به نیت تعظیم و فروتنى در برابر فرمان و عظمت پروردگار، تا حدى خم شویم که دست ها به زانوها برسد، کمر صاف باشد، گردن کشیده باشد.
حضرت على علیه السلام در بیان فلسفه چنین حالتى در رکوع مى فرماید: «معناى کشیدن گردن در رکوع این است که در ایمان به خدا استوارم، اگر چه گردنم زده شود، و معناى سر برداشتن از رکوع و گفتن «سمع اللّه» این است که حمد و ثناى ما را مى شنود، آن خدایى که مرا از نیستى و عدم به وجود آورده است»[113].
فلسفه سجده
سجده، نشان تذلّل و خاکسارى در برابر خداوند و عالى ترین درجه عبودیت است. انسان با سجده، خود را همرنگ با هستى مى کند:
«وَ لِلّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ»[114].
سجده بهترین حالتى است که انسان به خدا نزدیک مى شود. سجده، رمز دوران هاى چهارگانه زندگى انسان است.
حضرت على علیه السلام مى فرماید: سجده اول، یعنى این که از خاک هستم، سر برداشتن رمز زندگى دنیایى است. سجده دوم، رمز مردن و به خاک خفتن است، سر برداشتن از سجده دوّم، رمز محشور شدن است[115] و این کلام امیرالمؤمنین علیه السلاممضمون این آیه است که:
«مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فیها نُعیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْرى»[116]؛ «ما شما را از خاک آفریدیم و به خاک بر مى گردانیم و بار دیگر از خاک، بیرونتان مى آوریم».
سوره حمد
پرسش 16 . چرا باید در نماز، حتماً سوره حمد خوانده شود؟
در خصوص علّت خواندن سوره حمد و عدم جایگزینى دیگر سوره هاى قرآن به چند دلیل عمده مى توان اشاره نمود؛
جامعیت این سوره
سوره حمد آیات الهى از زبان بندگان خداوند است و ارتباط خالق و مخلوق را به اوج مى رساند. امام رضا علیه السلام فرموده اند: «هیچ سوره اى از سوره هاى قرآن مثل سوره حمد مشتمل بر جوامع خیر و حکمت نیست و شرح آن چنین است:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ» با این عبارت بنده آنچه حق تعالى بر او واجب کرده یعنى شکر توفیق یافتنش براى اعمال خیر را ادا مى کند.
«رَبِّ الْعالَمِینَ» این عبارت تمجید حق تعالى و تحمید او بوده و نیز با آن بنده اقرار مى کند که او فقط خداوند؛ خالق و مالک است نه دیگرى.
«الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» با این عبارت بنده عطوفت خالق را نسبت به خود طلب کرده و همچنین پروردگار و نعمت هایش بر جمیع مخلوقات را یادآور مى شود.
«مالِکِ یوْمِ الدِّینِ» اقرار به بعث و زنده شدن مردگان و حساب و مجازات بندگان بوده و نیز با این کلام بنده ملک آخرت را براى حق تعالى اثبات نموده همان طورى که ملک دنیا را برایش ایجاب مى نماید.
«إِیاکَ نَعْبُدُ» با این عبارت بنده رغبت و تقرّب خود به خدا را بیان کرده و نیز خبر مى دهد از اخلاص عمل فقط براى خالق نه دیگرى.
«إِیاکَ نَسْتَعِینُ» بنده با این عبارت از خدا تقاضا مى کند که توفیق و عبادتش را زیاد کرده و نعمت ها و نصرتش را خالق نسبت به او ادامه دهد.
«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» بنده با این جمله از خدا تقاضاى ارشاد کرده و نیز بدین وسیله به ریسمان هدایتش چنگ زده و همچنین از خدا مى خواهد که معرفتش را به او و به عظمت و کبریائیش زیاد نماید.
«صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ» این جمله تأکید بنده نسبت به هدایت و رغبتش در ارشاد شدن را رسانده و نیز با این عبارت بنده متذکّر نعمت هاى حق تعالى بر اولیائش شده و همچنین رغبت و میلش به مثل چنین نعمت هایى را مى رساند.
«غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ» بنده با اداى این عبارت پناه به خدا برده و استعاذه مى جوید از این که در زمره معاندین و کافرین و کسانى باشد که پروردگار و امر و نهى او را خفیف و کوچک مى شمرند.
«وَ لاَ الضَّالِّینَ» با این کلمه بنده از خدا تقاضا مى کند او را معصوم و محفوظ بدارد از این که در گروه آنان که از طریق مستقیم حق تعالى گمراه بوده و بدون عرفان چنین مى پندارند که اعمال پسندیده و شایسته بجا مى آورند باشد.
و بدین ترتیب در این سوره جوامع خیر و حکمت نسبت به امر آخرت و دنیا جمع بوده به طورى که با هیچ چیز دیگرى برابرى نکرده و قابل قیاس نیست.[117] به دلیل همین ویژگى است که نماز بدون سوره حمد ناقص است.
از امام باقر علیه السلام درباره حکم کسى که در نمازش «فاتحة الکتاب» قرائت نکرده بود، سؤل شد؛ حضرت فرمود: «لاَ صَلاَةَ لَهُ إِلاَّ أَنْ یقْرَأَ بِهَا»؛ «نمازش، نماز شمرده نمى شود، مگر این که در آن «فاتحة الکتاب» را قرائت کند.
فواید سوره حمد
روایات متعدّدى در خصوص آثار و فواید این سوره بیان گردیده که در اینجا تنها به دو مورد آن اشاره مى نماییم:
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به جابربن عبداللّه انصارى فرمود: «اى جابر! آیا برترین سوره اى که خدا در کتابش نازل فرموده به تو بیاموزم؟ جابر عرض کرد: آرى، پدر و مادرم فداى تو باد! اى رسول خدا! آن را به من بیاموز. پس رسول اکرم صلى الله علیه و آله سوره «حمد» (امّ الکتاب) را به او تعلیم داد و فرمود: اى جابر! آیا آگاهت سازم از این سوره؟ عرض کرد: چرا، پدر و مادرم فداى تو باد! یا رسول اللّه! از آن مرا باخبر ساز. فرمود: آن شفاى هر دردى است جز مرگ»[118].
امام صادق علیه السلام فرمودند: «اسْمُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ مُقَطَّعٌ فِى أُمِّ الْکِتَاب»[119]؛ «اسم اعظم خداوند، در فاتحة الکتاب مندرج است».
با توجّه به دلایل گفته شده معلوم مى شود سوره حمد، به سبب ویژگى هاى منحصر به فردى که دارد، بر دیگر سوره ها مقدّم است و بر آنها برترى دارد. از این رو در نماز، سوره حمد را مى خوانیم.
آهسته و بلند خواندن نمازها
پرسش 17 . فلسفه آرام خواندن قرائت در نماز ظهر و عصر و بلند خواندن آن در نماز مغرب و عشا چیست؟
جهر و اخفات در نماز – چنان چه از بعضى از روایات استفاده مى شود – یکى از سنّت هاى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله است که خداوند خواسته با این سنّت امّت را نسبت به پاى بندى به سیره و سنّت پیامبرش آزمایش کند کما این که پیامبر خدا در خصوص نماز مى فرمودند: «صلوا کما رأیتمونى اصلى»[120]؛ «نماز بخوانید آن گونه که من مى خوانم».
در علل الشرائع و عیون اخبارالرضا از امام رضا علیه السلام نقل شده که حضرت فرمود: «علّت این که بعضى نمازها باید بلند و بعضى آهسته خوانده شود این است که نمازهایى که باید بلند خوانده شوند (صبح، مغرب، عشاء) در اوقاتى است که هوا نسبتاً تاریک و واجب است بلند خوانده شوند که اگر کسى از آنجا عبور مى کند، بداند که جماعتى در آنجا نماز مى خوانند تا اگر خواست به آنها ملحق شود؛ چون تاریکى مانع دیدن اوست و بلند خواندن باعث مى شود او صداى نمازگزاران را بشنود. ولى دو نمازى که آهسته خوانده مى شوند (ظهر و عصر) به دلیل این که روز است و عملشان کاملاً قابل رؤت است، احتیاج به بلند خواندن ندارد»[121].
در روایت است که از امام صادق علیه السلام سؤل شد که چرا باید نمازهاى جمعه، مغرب، عشاء و صبح را بلند خواند ولى نماز ظهر و عصر را آهسته؟ حضرت فرمود: «زیرا پیامبر صلى الله علیه و آله وقتى به معراج رفتند اوّلین نمازى که خدا بر او واجب کرد، نماز جمعه بود؛ آنگاه خداوند به ملائکه امر کرد تا پشت سر پیامبر صلى الله علیه و آله بایستند و به پیامبر صلى الله علیه و آله دستور داد که نمازش را بلند بخواند تا فضل و برترى خود را به ملائکه نشان دهد. سپس نماز عصر را بر او واجب کرد، ولى کسى را به پیامبر صلى الله علیه و آله اضافه نکرد تا به وى اقتدا کند؛ از این رو دستور داد تا آهسته قرائت کند. سپس نماز مغرب را واجب کرد و ملائکه را به پیامبر صلى الله علیه و آله افزود. پس امر کرد تا بلند بخواند و همین طور در نماز عشاء. وقتى فجر نزدیک شد، پیامبر صلى الله علیه و آله از آسمان نزول کرد، آنگاه خداوند نماز صبح را بر او واجب کرد و امر کرد تا بلند بخواند تا فضل خود را به مردم نشان دهد، چنان که به ملائکه فضل خود را نشان داده بود»[122].
قنوت نماز
پرسش 18 . فلسفه قنوت چیست و چرا در هنگام قنوت دست ها را بالا ببریم؟
بهترین حالت به هنگام دعا این است که انسان دست ها را به طرف بالا گرفته و درخواست خود را مطرح مى کند.
امام صادق علیه السلام مى فرماید: «هیچ بنده اى دستش را به سوى خداوند عزیز جبار دراز نمى کند مگر این که خداوند حیا مى کند از این که آن را خالى برگرداند و در آن قرارمى دهد از فضل و رحمت خودش آن قدر که بخواهد، به همین جهت هر گاه کسى از شما دعا کرد دست خود را برنگرداند تا این که آن را به سر و صورتش بکشد».[123]اما چرا به طرف بالا؟ مگر خداوند در همه جا حضور ندارد؟
حضرت على علیه السلامدر پاسخ همین سؤل فرمودند: «وقتى از نماز فارغ شدید، دستانتان را به طرف آسمان بالا ببرید و دعا کنید. سؤل شد: مگر خداوند در همه مکان ها نیست؟ حضرت فرمود: درست است. سؤل کرد: پس چرا دستمان را به طرف آسمان بالا ببریم؟ حضرت فرمود: آیا قرآن نخوانده اید که فرموده است: «رزق شما و آنچه وعده داده شده اید، در آسمان است». پس از کجا باید رزق را طلب کرد؟ باید از موضع و جاى رزق و آنچه که خداوند وعده کرده، طلب نمود که آسمان است».[124]
تشهّد نماز
پرسش 19. فلسفه و اسرار تشهّد در نماز چیست؟ آیا پیامبر صلى الله علیه و آله هم در تشهّد براى خودش صلوات مى فرستاد؟
در ابتدا گفتنى است؛ پیامبر صلى الله علیه و آله یک شخصیت حقیقى دارد به عنوان یک انسان و یک شخصیت حقوقى به عنوان پیامبر و فرستاده خدا و از این جهت احترام مقام رسالت و شخصیت حقوقى پیامبر صلى الله علیه و آله حتى براى خود پیامبر صلى الله علیه و آله نیز لازم است. از این رو پیامبر صلى الله علیه و آله موظّف بودند نماز را همان گونه که خداوند امر فرموده است، بجاى آورند. قرآن مجید نیز مى فرماید:
«إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبِى یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً»[125]؛ «خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مى فرستد؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم (فرمان او) باشید».
از آن جایى که رسول اکرم صلى الله علیه و آله خود در رأس مؤنان است؛ آیه شامل خود آن حضرت نیز مى شود که به مؤنان دستور مى دهد به پیامبر صلوات بفرستند، بنابراین پیامبر صلى الله علیه و آله موظّف به فرستادن صلوات و درود بر خود بودند.
و اما درباره اسرار تشهّد گفتنى است؛ «تشهّد تجدید و تکرار شهادتین است که تجدید ایمان و اسلام است و اعتراف به مبعوث شدن بعد از مرگ»[126] در تشهّد گواهى به یگانگى خدا و رسالت پیامبر در کنار هم آمده و پیوند نبوّت و رهبرى را با توحید و عبودیت مى رساند.
تشهّد شاید گویاى این باشد که این گواهى را هر کس باید با آگاهى و اعتقاد عمیق خود اظهار بدارد و بیعت خویش را با خدا و رسول، تجدید کند.
در شهادت به رسالت و عبودیت حضرت محمد صلى الله علیه و آله هم عظمت مقام آن حضرت نهفته، که خداوند، شهادت به رسالت او را در کنار توحید قرار داده است، هم پیوند نمازگزار را با خط رهبرى الهى و قدردانى از او مى رساند، و هم مقدّم بودن (عَبْدُهُ) بر (رسُولُه) مى رساند که رمز رسالت پیامبر، عبودیت اوست، و چون بنده خدا بوده به مقام پیامبرى برگزیده شده است.
فراز دیگر تشهّد، صلوات است. گرچه اهل سنّت، این جمله را در تشهّد نمى خوانند، ولى امام شافعى از رهبران اهل سنّت در شعرى چنین سروده است:
یا أهلَ بیت رسولِ اللَّهِ حبُّکمُ
فرضٌ من اللَّهِ فى القرآنِ أنزلهُ
کفاکمُ من عظیمِ القدرِ أنّکمُ
من لم یصلِّ علیکم لا صلاةَ لهُ
اى خاندان پیامبر! محبّت شما بر ما فرض است و خدا این را در قرآن نازل کرده است.
در عظمت قدر شما همین بس که هر کس بر شما صلوات نفرستد، نمازش، نماز نیست.[127]در کیفیت صلوات بر پیامبر و آلش و نیز در اصل آن، حدیث هاى متعدّدى در کتب تفسیر و فقه و حدیث اهل سنّت نیز آمده است. حتّى در صحیح بخارى روایت است که از پیامبر صلى الله علیه و آله پرسیدند: ما چگونه صلوات بفرستیم فرمود: بگویید: «اللّهم صلّ على محمّد و عَلى آل محمدٍ»[128].
در احادیث دیگرى نیز آل محمد در کنار نام پیامبر آمده است.[129]و در احادیثى، نکوهش از کسانى شده که هنگام صلوات بر محمّد صلى الله علیه و آله اهل بیت آن حضرت را یاد نمى کنند، همچون حدیث پیامبر که فرمود: «مَنْ قالَ صلّى الله على محمّد، و لم یصَلِ على آلهِ لم یجِدْ ریحَ الجَنةِ»[130]؛ «کسى که بگوید: صلّى اللّه على محمّد و بر آل او صلوات نفرستد بوى بهشت را درک نخواهد کرد».
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: «مَنْ اَرادَ التَوسُّلَ اِلى وَ اَنْ تکُونَ لَهُ عِنْدى یدُ اُشَفِّعُ لَهُ بها یوْمَ القیامَةِ فَلْیصَلِّ عَلى اَهل بیتى وَ یدْخِلِ السُرورَ عَلیهمْ»[131]؛ «کسى که مى خواهد به من توسّل پیدا کند و این که براى او در نزد من دست شفاعت کننده اى برایش باشد پس باید بر اهل بیت من صلوات بفرستد و سرور و شادى را در آنها ایجاد کند».
به هر حال، یاد کردن از آل پیامبر صلى الله علیه و آله در صلوات، نشان قدرشناسى از دودمان پیامبر صلى الله علیه و آله و عمل به توصیه خود آن حضرت است.[132]
سلام نماز
پرسش 20. وجود سلام در نماز چه فلسفه اى دارد و چرا به جاى این که در اوّل نماز گفته شود در آخر نماز گفته مى شود؟
آخرین مرحله نماز، سلام و درود فرستادن بر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، بندگان صالح و همه نمازگزاران است. «تکبیرة الاحرام» اجازه ورود به نماز و «سلام» اجازه خروج از آن است.
درباره حکمت و فلسفه «سلام» مى توان به موارد زیر اشاره کرد:
یگانگى و همدلى مسلمانان
نمازگزار وقتى در سلام نماز به همه مؤنان و بندگان صالح و بر خودش سلام مى دهد، احساس مى کند که تنها نیست و یکى از آحاد امّت بزرگ اسلام است و با مردان خدا، در هر جاى زمین، احساس همبستگى مى کند.
واژه سلام دو معنا دارد؛
1. درود و تحیّت و آرزوى سلامتى کامل براى مؤنان،
2. نام مقدّس خداوند.
بر این اساس، نمازگزار به اذن پروردگار، سلامتى و امان از عذاب را براى مؤنان درخواست مى کند.
امام صادق علیه السلام مى فرماید: «معنى السلام فى دَبر کلّ صلاةٍ الامان»[133]؛ «معناى سلام در آخر هر نمازى، امان است»؛ اگر نماز را در حالى که قلبش خاضع است بجاى آورد، از بلاهاى آخرت در امان خواهد بود[134].
جلب رحمت الهى
امام على علیه السلام مى فرماید: «السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»؛ «از خدا ترحّم خواستن براى خود و همه بندگان است، که این خود سبب ایمن شدن از عذاب قیامت است»[135].
یادآورى نام الهى
امام صادق علیه السلام فرموده است: «سلام، یکى از اسم هاى خدا است و اگر مى خواهى سلام نماز را به خوبى انجام داده و معنایش را ادا کنى، پس باید از خدا بترسى و دین، قلب و عقلت را سالم نگه دارى و آنها را به ظلمت گناه نیالایى».[136]
تلقین نیکى ها و شایستگى ها
یکى از درس ها و ثمرات نماز این است که هر نمازگزارى، در هر شبانه روز، پنج بار به خود تلقین مى کند که: از بندگان نیکوکار و شایسته خداوند است «السلام علینا و على عباد الله الصالحین». کسى که نماز مى خواند، اگر به معناى این جمله توجّه کند، وجدانش تحت تأثیر قرار مى گیرد و سعى مى کند با پیام آن تلقین، مخالفت نکند و اعمال خلاف مرتکب نشود و خود را هر چه بیشتر به نیکوکاران، نزدیک سازد.[137] نمازگزار با سلام دادن، نشان مى دهد که دوست دار و خیرخواه همه خوبان و نیکوکاران است و همواره آرزوى سلامتى آنان را دارد. این مسئله باعث نزدیکى قلب ها به هم و مستحکم تر شدن دوستى ها و برادرى ها است.[138]گفتنى است که سلام فقط براى شروع و آغاز دیدار نیست؛ بلکه در فرهنگ و لغت عرب، به معناى خداحافظى نیز مى باشد. آنان زمانى که از یکدیگر جدا مى شوند، مى گویند: «سلام علیکم».
درباره «سلام آخر» نماز گفته شده است: انسان در نماز، ارتباطى وثیق با خدا برقرار و با دیگران قطع رابطه مى کند. اما در پایان نماز – که بازگشت از معراج است – با خلق خدا ارتباط پیدا مى کند و در این مرحله به مؤنان و صالحان سلام و درود مى فرستد.
تکبیر بعد از نماز
پرسش 21 . فلسفه این که در پایان نماز سه بار «اللّه اکبر» مى گوییم و دست ها را به بالا مى آوریم چیست؟
آنچه مورد توصیه روایات و در نتیجه فتواى مراجع محترم تقلید است، این مى باشد: «مستحبّ است نمازگزار پس از اتمام نماز، سه مرتبه دست ها را بالا آورده و در همین حالات سه مرتبه «اللّه اکبر» هم بگوید؛ هم چنین به هنگام سلام بدون روى گرداندن از قبله به جانب راست توجّه کند و اگر در سمت چپ او نیز کسى هست به سمت چپ نیز اشاره و سلام را تکرار کند و اگر نماز جماعت است یک سلام نیز به سمت جلو به سمت امام ادا نماید»[139].
در خصوص علّت استحباب این عمل نیز یکى از شاگردان حضرت صادق علیه السلاممى گوید: از حضرت امام صادق علیه السلام پرسیدم به چه علّت نمازگزار پس از سلام نماز سه مرتبه تکبیر گفته و با هر تکبیر دست ها را بلند مى کند؟ ایشان پاسخ فرمودند: بدین علّت که وقتى پیامبر صلى الله علیه و آله، مکه را فتح نمود، نماز جماعت ظهر را با اصحابش در کنار حجرالاسود اقامه کرد و آنگاه که سلام نماز را داد دست ها را بلند کرد و سه مرتبه تکبیر گفت و این دعا را خواند: «لا اله الا الله وحده وحده انجز وعده و نصر عبده و اعز جنده و غلب الاحزاب وحده فله الملک و له الحمد یحیى و یمیت و هو على کل شى ء قدیر»[140]؛ «پس رو به یارانش فرموده و خطاب کردند: این تکبیرات و دعا را هیچ وقت بعد از اداى نماز واجب، فراموش نکنید، چرا که ذکر تکبیرات بعد از سلام نماز و خواندن دعاى مذکور به منزله سپاس و تشکّر از خداوند بر پیروزى اسلام و مسلمانان بر کفر و الحاد است».
بنابراین، «اللّه اکبر» در واقع شعار برترى و اعتلاى مکتب توحید و پیروزى اسلام بر کفر است که در فتح مکّه تحقّق پیدا کرد و لذا است که نماز با «اللّه اکبر» شروع مى گردد و مستحبّ است که با «اللّه اکبر» ختم شود.
برخى براى این تکبیر آخر نماز اسرارى را نیز مطرح نموده اند:
1. هر تکبیر به یک نوع از توحید الهى اشاره دارد: توحید افعالى، توحید ذات خدا، توحید در اسماء و صفات و نمازگزار با هر تکبیر زبان به اعتراف مى گشاید.
2. بلند کردن دست ها و نزدیک ساختن به گوش، اشاره به دور افکندن تعلّق خاطر خود حتى نسبت به نماز است تا مبادا عجب و خودبینى در قلب او راه یابد.
3. اظهار ذلّت، عجز، قصور و تقصیر خویش در محضر مقدّس حضرت بارى تعالى است.[141]
آثار سیاسى و اجتماعى نماز
پرسش 22 . نماز چه تأثیرى در زندگى سیاسى – اجتماعى افراد مى گذارد؟
آثار سیاسى – اجتماعى نماز جماعت را در چندین شاخص مهم مى توان یافت؛
برقرارى وحدت اجتماعى
نماز باعث بروز همکارى اجتماعى بین نمازگزاران مى شود؛ اگر این همکارى بین مردم در شئونات مختلف زندگى اجتماعى باشد و این همکارى ها افزایش یابد، زمینه براى انجام کارهاى خیر که جنبه عمومى دارد و همچنین، تعهدات اجتماعى نمازگزاران نسبت به جامعه افزایش مى یابد. این گونه تعاملات اجتماعى که برخاسته از روحیه معنوى و خدامحورى است، تنها در بُعد مادى همچون کمک مالى به نیازمندان خلاصه نمى شود؛ بلکه در ابعاد مختلف عاطفى و معرفتى نیز مى باشد و هر چه این ابعاد گسترش بیشترى پیدا نمایند، میزان ناامیدى و انفعال اجتماعى در جامعه کمتر مى شود.[142]
جامعه پذیرى افراد
نماز به صورت مستقیم و غیرمستقیم در جریان جامعه پذیرى افراد تأثیر مى گذارد. تأثیر مستقیم نماز در جامعه پذیرى بدین صورت است که نمازگزاران با پذیرش و درونى ساختن ارزش هاى موجود در نماز، رفتارى مطابق با انتظارات جامعه اسلامى از خود بروز مى دهند. تأثیر غیرمستقیم نماز در جامعه پذیرى بستگى به میزان تأثیر نماز و دین در سایر نهادها و نظام هاى اجتماعى در جامعه دارد. با توجّه به تأثیر فراوان نماز و دین در نهادها و نظام هاى اجتماعى در جامعه اسلامى مى توان بیان نمود که نماز تأثیرى بنیادى در نهادها و نظام هاى اجتماعى جامعه داشته و به همین میزان، نماز تأثیر غیرمستقیم فراوانى بر جامعه پذیرى افراد دارد.[143]
تشخیص و اطاعت از رهبرى
براى امام جماعت شرایطى گفته شده که در صورت وجود آن شرایط مى توان به وى اقتدا کرد. مشکل امروز مسلمانان آن است که نماز مى خوانند ولى رهبرانشان افراد ترسو و وابسته و دست نشانده و بدون ملاک هاى الهى اند. با زبان از خداوند راه مستقیم مى خواهند، ولى در عمل بیراهه مى روند. امام جمعه و جماعت علاوه بر دارا بودن زهد و تقوا، باید شخصیت آگاه به مسایل روز و انسانى با بصیرت باشد در غیر این صورت نمى تواند جامعه اسلامى را به سمت کمال و پیشرفت رهنمون باشد.
امام باقر علیه السلام در این زمینه مى فرماید: «کُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَةٍ یجْهِدُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ لاَ إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْیهُ غَیرُ مَقْبُول»[144]؛ «هر کسى که به خدا ایمان دارد و عبادت هاى طاقت فرسا هم انجام مى دهد ولى امام لایقى از طرف خدا ندارد، تلاشش بى فایده است».
در صورتى که مسئولین و دست اندکاران جامعه از نمازگزاران واقعى باشند و در مساجد حضور پیدا کنند، این امر خود باعث ایجاد و افزایش تفاهم سیاسى و اعتماد متقابل مردم و مسئولان مى شود و از امکانات، محدودیت ها و قابلیت طرفین باخبر شده و زمینه پذیرش انتقادات سازنده بین مسئولین و مردم نیز فراهم مى گردد.[145]کوتاه سخن این که از نظر «سیاسى» نماز و به خصوص نمازهاى جمعه و اعیاد نشانگر شکوه و اتحاد مسلمانان و همچنین زمینه ساز پویایى و رشد سیاسى جوامع اسلامى مى باشد و همین امور دست به دست هم مى دهد تا مسلمانان همواره براى مقابله با توطئه هاى دشمن آماده بوده و در نتیجه دشمنان اسلام را در پیاده نمودن نقشه هاى شومشان ناکام بگذارند.
رفاه بى نمازها
پرسش 23. اگر نماز خواندن در رفع بلاها مؤّر است؟ پس چرا اروپایى ها وضعشان خیلى بهتر از ماست؟!
در این باره اشاره به چند نکته شایان توجّه است؛
1. ارتباط و تأثیرگذارى متقابل جسم و روح و جهان مادى و معنویت به روشنى قابل اثبات است و بر کسى پوشیده نیست که نشاط روحى و شادى روانى بر شادابى جسمى اثر مثبت دارد هم چنان که سلامتى و تندرستى بر آسایش و آرامش درونى انسان تأثیرگذار است. البته میزان تأثیرگذارى متقابل وابسته به عوامل و موانع متعدّد است.
2. نشانه نظام مندى جهان آن است که هر رفتارى و سلسله عواملى، نتیجه خاص خودش را داشته باشد. به طور مثال اگر دانه گندم کاشته شود و مراحل داشت و رسیدگى به خوبى انجام شود برداشت محصول خوبى را نیز چه بسا به دنبال داشته باشد و در این باره تفاوتى میان مسلمان و غیرمسلمان نیست بلکه هر کس نتیجه کار منظم یا نامنظم خود را خواهد دید که در فرهنگ دینى از این نظام مندى عمومى به «مشیّت عام» نام برده شده است.
بنا بر دو اصل پیش گفته؛ انسان باید براساس نظام مندى جهان فعالیت کند و نباید مسلمان بودن با نمازخوان بودن بهانه شود که کارها از مسیر خودش با تخصّص هاى لازم آن انجام نگیرد. اما باید دانست عوامل شکل دهنده نظام مندى جهان، شامل عوامل مادى و عوامل معنوى مى شود و غفلت از هر کدام خسارت ها و ناکامى هاى خاص خودش را به دنبال خواهد داشت. توجّه به عوامل معنوى در کنار عوامل مادى از غرور و ناامیدى جلوگیرى مى کند و انسان را از بن بست نجات مى دهد. آیا مى توان خنثى شدن توطئه آمریکا در طبس را با تمامى تجهیزات مادى استکبار جهانى انکار کرد و عوامل معنوى را نادیده گرفت؟!
آیا مى توان موفقیت هاى انسان هاى مؤن و عالمان وارسته را با حداقل زندگى مادى انکار کرد؟! از این لطف ویژه خداوند به بندگان خوب در اصطلاح به «مشیّت خاص» و «توفیق الهى» یاد مى شود.
کسانى که مشمول لطف خاص مى شوند انتظار بیشترى نیز از آنها هست چنان که حضرت یونس علیه السلام به دلیل کم حوصلگى به سختى دریا و شکم ماهى گرفتار شد در حالى که گناهى از او سر نزده بود. کسانى که در محیط مذهبى و خانواده مذهبى نیز رشد کرده اند انتظار بیشترى از آنان هست و اگر نماز را سبک بشمارند چه بسا گرفتارى هایى به سراغ آنان بیاید که براى پیروان ادیان دیگر چنین اتّفاقى نیفتد.
در هر صورت عوامل معنوى مانند رعایت تقوا، یاد خدا و نماز نقش بسیار مهمى در آسایش زندگى طبیعى انسان دارد. خداوند مى فرماید:
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرى فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکا»[146]؛ «و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت».
و از سوى دیگر خداوند متعال فرموده است:
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض»[147]؛ «و اگر اهل شهرها و آبادى ها، ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مى گشودیم».
البته آثار متعدّدى که براى عبادتى مانند نماز در روایات بیان شده به این معنا نیست که لزوما همه آنها با هم در یک فرد ظهور مى یابد بلکه ممکن است در هر فردى متناسب با شرایط روحى و جسمى او برخى در آنها تحقّق یابد و یا در فردى که آمادگى و زمینه کامل دارد همه آنها محقّق شود.
هم چنین، آثار مادى و معنوى فراوانى که در آیات و روایات براى نماز بیان شده مشروط به وجود شرایطى مثل اخلاص و توجّه و حضور در نماز و مانند آن مى باشد و علاوه بر آن باید موانع موجود بر سر راه تحقق این آثار نیز برطرف گردد. مثلاً اگر انسان نماز شب بخواند ولى از گناهان پرهیز نداشته باشد و یا نسبت به والدینش رعایت احترام را نکند و یا به حق النّاس بى توجّه باشد، بدون شک این آثار زمینه تحقّق و تبلور پیدا نمى کند.
بنا بر آنچه گفته شد نماز و عبادت، برکات متعدّدى در زندگى انسان دارد که در جوامع توسعه نیافته با این همه مشکلات، زندگى تحمّل پذیر شده است و اگر در جوامع توسعه یافته نیز نماز و عبادت نهادینه شود به طور بدیهى موفقیت هاى آنان بیشتر خواهد بود در غیر این صورت اگر چه ظاهر زندگى شان رفاه مند باشد ولى آرایش پایدار و معنوى نخواهند داشت. چنان چه مصرف بالاى داروهاى ضدافسردگى و آرامش بخش در آن کشورها دلیل روشنى بر این واقعیت است.
قلب پاک
پرسش 24. آیا بهتر نیست که به جاى نماز ظاهرى، قلب پاک داشته باشیم؟ خیلى ها نماز مى خوانند اما مشکل دارند؟
در این باره اشاره به چند نکته شایان توجّه است؛
1. بدیهى است در اسلام کیفیت، بیشتر از کمیت و باطن، بیشتر از ظاهر و ریشه بیشتر از ریش!! مورد توجّه و تأکید قرار گرفته است.
2. تأثیرگذارى متقابل ظاهر و باطن قابل انکار نیست چنان که آراستگى چهره و لباس در نشاط و شادابى روحیه مؤّر است و آلودگى لباس و بدن در تنفّر درونى انسان مؤر است. هم چنین پریشان حالى عدم رسیدگى به آرامش را به دنبال دارد و نشاط و سرحالى توجّه به آراستگى و خودآرایى را در پى دارد.
3. مهم تر از دو نکته پیش گفته آن است که حفظ ظاهر در حفاظت باطن تأثیر بسزایى دارد. چنان که به طور طبیعى پوست میوه ها در سالم نگه داشتن خود میوه و جلوگیرى از نفوذ گرد و خاک… به میوه جلوگیرى مى کند. به طور مثال اگر پوست موز کنده شود نگهدارى آن مشکل است و اگر پوست نازک خرماى رطب برداشته شود به سرعت بخش اصلى خرما ترشیده و غیرقابل استفاده مى شود.
همین رابطه در ظاهر و باطن عبادات وجود دارد اگر چه ظاهر شریعت، همانند پوسته است و آنچه مهم است باطن و حقیقت و پاکى قلب است. اما اگر ظاهر رعایت نشود چه بسا باطن به سرعت دچار آسیب شود.
البته چه بسا هر «ریش دارى»، «ریشه» پاک نداشته باشد! و هر باحجابى عفّت و حیاى قابل قبول نداشته باشد و هر نمازخوانى پاکى قلب ممتاز نداشته باشد. اما کسى که داراى قلب پاک است اگر نماز را کنار بگذارد رفته رفته زنگار بر دل او مى نشیند و کسى که حجاب را رعایت نمى کند، رفته رفته آسیب پذیر مى شود. اتّفاقاً مهم ترین نقش نماز حفظ پاکى دل و جلوگیرى از کدورت قلب است. این که در همه نمازها از خدا مى خواهیم ما بر «صراط مستقیم» ثابت قدم باشیم به همین جهت است.
نکته پایانى این که چه کسانى از پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان علیه السلام دلشان پاک تر است؟! در حالى که این بزرگان بیش از دیگران به نماز همّت داشتند بنابراین کسانى که به طور واقعى خواهان قلب پاک و پاکى در زندگى هستند از بهترین کارها «نماز» است.
پی نوشت ها
________________________________________
[1]. بن خلف تبریزى، برهان قاطع، تحقیق محمد معین، ج4، ص2167.
[2]. فرهنگ دهخدا، ج14، انتشارات دانشگاه تهران، ص22731.
[3]. حج 22، آیه 41.
[4]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فى غریب القرآن، دمشق بیروت، دارالعلم الدارالشامیة، 1412ق، اول، ص 491.
[5]. ر.ک: ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 1، ص209، دارالکتب الاسلامیة؛ محمد محمّدى اشتهاردى، نماز از دیدگاه قرآن و عترت.
[6]. ماعون 107، آیه 5 و 4.
[7]. معارج 70، آیه 23 و 22.
[8]. الکافى، ج2، ص 82.
[9]. آشنایى با قرآن، سوره هاى حمد و بقره، صص67 و 68.
[10]. مجلسى، بحارالانوار، ج11، ص196.
[11]. همان، ج11، ص333.
[12]. ابراهیم 14، آیه 37
[13]. طه 20، آیه 14.
[14]. مریم 19، آیه 31 و 30.
[15]. براى اطلاع بیشتر رجوع کنید: سیماى نماز، حسین انصاریان، فصل: نماز در آئینه ى حیات انبیا و امّت ها.
[16]. مجتبى کلباسى، یکصد و ده پرسش درباره نماز، ستاد اقامه نماز، نهم، 1388ش، ص 114.
[17]. تثنیه 6: 5-4. البته آنان در قرائت آن، به جاى لفظ یهوه، از ادوناى استفاده مى کنند.
[18]1 .Houghton Mifflin Books .A History :Prayer .(2005) Carol Zaleski, Philip Zaleski.
[19]. متى، 6:9.
[20]. سیّدمحمدحسین طباطبایى، تفسیر المیزان، ترجمه موسوى همدانى و سیّدمحمدباقر، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374ش، پنجم، ج20، ص 551.
[21]. علل الشرائع، ج1، ص 261.
[22]. من لایحضره الفقیه، ج1، ص 455.
[23]. نجم 53، آیه 3 و 4.
[24]. ابراهیم 14، آیه 8.
[25]. آل عمران 3، آیه 144.
[26]. اسراء 17، آیه 78
[27]. ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الإسلامیة، 1374ش، اول، ج12، ص 221.
[28]. بقره 2، آیه 45.
[29]. سنن النبى صلى الله علیه و آله، با ترجمه، ج1، ص 158.
[30]. بقره 2، آیه 45.
[31]. سنن النبى صلى الله علیه و آله، با ترجمه، ج1، ص 158.
[32]. نور 24، آیه 56.
[33]. رعد 13، آیه 28.
[34]. اعلى 87، آیه 15 و 14.
[35]. بقره 2، آیات 5-3.
[36]. عوالى اللآلى، ج1، ص 322.
[37]. جامع الأخبار، ص 73.
[38]. شهاب الاخبار، ص 50.
[39]. محمد وحیدى، دانستنى هاى لازم از نماز، قم: مؤسسه بوستان کتاب مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، 1387ش، چهارم، ص 24.
[40]. وسائل الشیعة، ج 4، ص 27.
[41]. بحارالأنوار، ج75، ص100.
[42]. الکافى، ج3، ص 270.
[43]. بحارالأنوار، ج79، ص 216.
[44]. همان، ج 71، ص 391.
[45]. همان، ج 13، ص 415.
[46]. وسائل الشیعه، ج4، ص113.
[47]. الکافى، ج3، ص 264.
[48]. من لایحضره الفقیه، ج1، ص 208.
[49]. محدث نورى، مستدرک الوسائل، قم: مؤسه آل البیت علیهم السلام، ج 3، ص 42.
[50]. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 175.
[51]. همان.
[52]. مسند الإمام الرضا علیه السلام، ج2، ص 156.
[53]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص 31.
[54]. محمدرضا رضوان طلب، پرستش آگاهانه، ستاد اقامه نماز، 1375ش، دوم، ص 84.
[55]. مجتبى کلباسى، یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، پاییز 1380ش، چاپ نهم، ج 2، ص54.
[56]. توبه 9، آیه 18.
[57]. نحل 16، آیه 44.
[58]. بقره 2، آیه 144.
[59]. همان، آیه 150.
[60]. بقره 2، آیه 115.
[61]. بقره 2، آیه 142.
[62]. ناصر مکارم شیرازى و جعفر سبحانى، پاسخ به پرسش هاى مذهبى.
[63]. محمد محمدى رى شهرى، مناظره در رابطه با مسائل ایدئولوژیک، صص 84 و 85.
[64]. قرائتى، محسن، پرتوى از اسرار نماز، ص109، تهران: ستاد اقامه نماز، چاپ هفدهم 1378.
[65]. مجتبى کلباسى، یکصد و ده پرسش درباره نماز، ستاد اقامه نماز، 1388، نهم، ص 44.
[66]. آل عمران 3، آیه 96.
[67]. مجتبى کلباسى، یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، 1388، نهم، ص 24.
[68]1. The Meaning of The Glorious Quran Muslim World Legue-Rabita Pickthall.Muhammad M .3 .p 7791.
[69]. بحارالأنوار، ج74، ص 166.
[70]. وسائل الشیعة، ج 7، ص 66.
[71]. مجتبى کلباسى، یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، 1388، نهم، ص89.
[72]. وسائل الشیعة، ج4، ص113.
[73]. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 36.
[74]. بحارالأنوار، ج65، ص149.
[75]. انعام 6، آیه 92.
[76]. طباطبایى، سیّدمحمدحسین، تفسیر المیزان، موسوى همدانى، سیّدمحمدباقر، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374ش، پنجم، ج7، ص389.
[77]. نور 24، آیه 37.
[78]. تفسیر نمونه، ج14، ص486.
[79]. مریم 19، آیه 59.
[80]. امام کاظم علیه السلام در خصوص «غى» فرموده اند: «آن کوهى از مس گداخته که در وسط جهنم مى چرخد»، بحارالأنوار، ج23، ص 223.
[81]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصرخسرو، 1372ش، سوم، ج6، ص 802.
[82]. ماعون 107، آیه 4 و 5.
[83]. وسائل الشیعة، ج 4، ص 114.
[84]. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص29.
[85]. بحارالأنوار، ج 13، ص 327.
[86]. مستدرک الوسائل، ج 3، ص149.
[87]. صدوق، أمالى، ص 496.
[88]. من لایحضره الفقیه، ج1، ص 137.
[89]. بحارالأنوار، ج 80، ص9.
[90]. وسائل الشیعة، ج4، ص 108.
[91]. الکافى، ج3، ص 270.
[92]. کتاب جامع آیات و احادیث موضوعى، ج1، به نقل از: وسائل الشیعة، ج 4، ص 14.
[93]. علل الشرائع، ترجمه ذهنى تهرانى، ج1، ص 835.
[94]. پیام پیامبر صلى الله علیه و آله، ترجمه فارسى، ص 667.
[95]. عنکبوت 29، آیه 45.
[96]. هود 11، آیه 114.
[97]. سیّدرضى، نهج البلاغه، قم: هجرت، 1414ق، اوّل، ص 294.
[98]. نهج البلاغه، ترجمه دشتى، ص 683.
[99]. محدّث اربلى، کشف الغمة فى معرفة الأئمة، تبریز، بنى هاشمى، 1381ق، اوّل، ج1، ص 483.
[100]. تفسیر نمونه، ج 16، صص 290 و 291.
[101]. علل الشرائع، ج2، ص 317.
[102]. رعد 13، آیه 28؛ «تنها با یاد خدا دل ها آرامش مى یابد!».
[103]. نهج البلاغه، ص 294.
[104]. ر.ک: بررسى شیوه هاى تشویق و ترغیب کودکان و نوجوانان به نماز جماعت، ملیحه اسلامیان.
[105]. بحارالانوار، ج85، ص292.
[106]. علل الشرائع، ترجمه ذهنى تهرانى، ج1، ص 823.
[107]. بحارالانوار، ج 81، ص 230؛ عبدالرزاق گیلانى، مصباح الشریعة، تهران، پیام حق، 1377ش، اول، باب13.
[108]. علل الشرائع، ترجمه ذهنى تهرانى، ج1، ص 837.
[109]. عنکبوت 29، آیه 69.
[110]. بحارالأنوار، ج 67، ص 243.
[111]. قرائتى، محسن، پرتوى از اسرار نماز، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، هجدهم، 1387، صص 115 و 116.
[112]. حاج میرزا جواد ملکى تبریزى، اسرار الصلوه، انتشارات پیام آزادى، 1363، ص 323.
[113]. بحارالأنوار، ج 81، ص 253.
[114]. نحل 16، آیه 49.
[115]. بحارالانوار، ج 82، ص139.
[116]. طه 20، آیه 55.
[117]. علل الشرائع، ترجمه ذهنى تهرانى، ج1، ص 825.
[118]. بحارالأنوار، ج89، ص 237.
[119]. وسائل الشیعة، ج 6، ص 38.
[120]. بحارالأنوار، ج 82، ص279.
[121]. علل الشرائع، ترجمه ذهنى تهرانى، ج1، ص 833 ؛ وسائل الشیعه، ج 6، ص 82، ح 7406.
[122]. وسائل الشیعه، ج 6، ص 83، ح 7407.
[123]. همان، ج 7، ص 51، چاپ آل البیت.
[124]. تحف العقول عن آل الرسول صلى الله علیه و آله، ص 118.
[125]. أحزاب 33، آیه 56.
[126]. بحارالأنوار، ج 81، ص 253.
[127]. الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج3، ص 245.
[128]. صحیح بخارى، ج 8، باب الصلاة على محمّد.
[129]. تفسیر فخر رازى، ج 25، ص 227 ؛ کنزالعّمال، ج 1، ص 495.
[130]. وسائل الشیعة، ج 7، ص 203.
[131]. همان.
[132]. محسن قرائتى، پرتویى از اسرار نماز، ص 186.
[133]. مصباح الشریعة، ص 95.
[134]. محسن قرائتى، پرتویى از اسرار نماز، مرکز فرهنگى درس هایى از قرآن، 1387ش، هجدهم، ص 162.
[135]. وسائل الشیعة، ج 6، ص 392.
[136]. امام خمینىره، آداب الصلاة، ص399.
[137]. رموز نماز، ص 83.
[138]. مجتبى کلباسى، یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، پاییز 80ش، چاپ نهم، ج 2، ص 27.
[139]. مستدرک الوسائل، ج 5، ص 52 ؛ عروة الوثقى، ج 1، ص 540.
[140]. وسائل الشیعة، ج 6، ص 452.
[141]. ر.ک: آداب نماز، امام خمینىره، ص 377.
[142]. علیرضا وحدت پناه، نماز و جامعه شناسى، ستاد اقامه نماز و احیاى زکات، بهار 84، دوم، ص 164.
[143]. همان، ص 53.
[144]. الکافى، ج 1، ص 183.
[145]. علیرضا وحدت پناه، نماز و جامعه شناسى، ص 162.
[146]. طه 20، آیه 124.
[147]. أعراف 7، آیه 96.