خانه » همه » مذهبی » درخواست دستورالعمل اخلاقی

درخواست دستورالعمل اخلاقی


درخواست دستورالعمل اخلاقی

۱۳۹۵/۰۲/۲۶


۱۶۸۹ بازدید

سلام خدمت شما. من مدتیه که دجار سردرگمی شدم . نمیتونم تشخیص بدم کدوم راه درسته. دچار شبهات بسیاری شده ام . در مورد خیلی چیزا و تحقیق هم کردم نمیدونم حرف کی درسته .یکی فلسفه و عرفان نظری رو رد میکنه یکی استاد اخلاق پیشنهاد میده یکی استاد داشتنو رد میکنه. یکی فرقه گنابادی رو پیشنهاد میده یکی چله نشینی پیشنهاد میده. در مورد خیلی از مسایل مانند ولایت فقیه و حتی مسایل مربوط به مورد قرآن و … هم دچار شبهه و سردرگمی شدم
میخواستم ببینم در روایات و یا کلام و کتاب استاتید اخلاق و عرفان راهی یا دستورالعملی رو دادن که از خداوند طلب هدایت کنم و خدا راه درست رو به طریقی به من نشون بده تا روی عقایدم قرص و محکم بشه و مطمئن بشم که این راه درسته؟ ممنون

با سلامپرسشگر گرامی، تشخیص حقّ از باطل ، در پاره اى از موارد در همه ى زمانها دشوار بوده ، هست و خواهد بود و اختصاصى به زمان خاصّى ندارد . اینکه فرموده اند : پل صراط از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است به این سبب است که صراط آخرتى ، ظهور راه حقّ در دنیاست . تشخیص حقّ از باطل در مقام شناخت ، گاهى چنان ظریف است که گویى کسى بخواهد مویى را به صورت طولى به دو نیم کند ( موشکافى کند ) و عمل به آن بعد از تشخیص ، چنان دشوار است که گویى کسى بخواهد بر لبه ى تیز شمشیر راه رود .
اگر به تاریخ گذشته نظرى اندیشمندانه و عبرت گیرانه بیندازیم خواهیم یافت که تشخیص حقّ و عمل به آن ، همواره دشوار بوده و همواره اندک انسانهایى توانسته اند در این دو میدان به طور کامل موفّق باشند . گروهى در هر دو میدانِ شناخت و عمل ، بازنده شده اند گروه دیگرى نیز گرچه در میدان شناخت حقّ ، موفّق شده اند ولى در میدان عمل بازمانده بوده اند . یکى از درسهاى مهمّ عاشورا نیز همین است که به ما مى آموزد یافتن حقّ و پایبند بودن به آن تا چه اندازه مهمّ ، سرنوشت ساز و در عین حال دشوار است . در صحنه ى عاشورا کسانى دست به آن جنایت هولناک زدند یا در آن بى طرف ماندند که امام حسین ( ع ) و اصل و نسب او را مى شناختند ، ولى با این حال راه را به خطا رفتند . بسیارى از اینها افرادى بودند اهل عبادت و تلاوت قرآن ، که از روى جهل به موازین شناخت حقّ از باطل ، قربه الى الله به جنگ با امام حسین آمده بودند تا آنجا که برخى از آنها براى حضور در جنگ با خلیفه ى خدا در رود فرات غسل مى کردند . عمر ابن سعد ، آن هنگام که به عنوان فرمان حمله ندا مى داد : « یَا خَیْلَ اللَّهِ ارْکَبِى وَ بِالْجَنَّهِ أَبْشِرِى . یعنى اى لشکر خدا سوار شوید و بشارت بهشت را دریافت کنید . » 1، مخاطبش چنین افرادى بودند که به خیال باطل خود ، جهاد فى سبیل الله مى کردند . عدّه اى نیز در بین این قوم جانى بودند که حقّ را شناخته بودند ولى از روى علم و عمد کج مى رفتند .
چگونه باید بین حق و باطل تشخیص داد ؟
براى این منظور امیرالمومنین ( ع ) قاعده اى کلّى بیان کرده ، فرموده اند : « إِنَّ دِینَ اللَّهِ لَا یُعْرَفُ بِالرِّجَالِ بَلْ بِآیَهِ الْحَقِّ وَ اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَهُ . یعنى همانا دین خدا با افراد شناخته نمى شود بلکه با نشانه هاى حقّ شناخته مى شود . پس حقّ را بشناس ! اهل حقّ را هم خواهى شناخت . » 2پس راه شناخت افرادِ حقّ از افرادِ باطل ، گفتارها و کردارهاى حقّ از گفتارها و کردارهاى باطل ، جریانات حقّ از جریانات باطل ، سیاستهاى حقّ از سیاستهاى باطل ، حکومتهاى حقّ از حکومتهاى باطل و . . . شناخت خود حقّ است . و حقّ همان دین حقیقى الهى است . چرا که حقّ مطلق خداوند متعال بوده و مصدر و مبداء هر حقّى نیز اوست .
حال سوال این است که حقّ را چگونه باید شناخت ؟ راه اساسى براى شناخت حقّ ، راه عقل منطقى است چرا که عقل ذاتاً حجّت بوده و حجّیّت دیگر ابزارهها و معیارهاى شناخت حقّ ، به پشتوانه تأیید عقل منطقى است . لذا براى شناخت حقّ باید راه و رسم درست اندیشیدن و تعقّل را یاد گرفت . باید با منطق درست اندیشیدن آشنا شد . چرا که بسیارى از اوقات انسانها توهّمات و تخیّلات و مظنونات خود را به اشتباه حاصل عقل و فکر مى پندارند . ارسطو زمانى که علم منطق را تنظیم و تدوین مى نمود اساساً هدفش همین بود که با گشودن راه منطق و عمومى نمودن آن ، راه را بر اهل باطل و فریبکاران فکرى ببندد . چون در زمان او افرادى به نام سوفیست با انواع مغالطات و برهان نماها ، مردم را به بیراهه مى کشاندند لذا او قواعد درست اندیشیدن را تدوین نمود تا در سایه ى آن ، استدلال و سخن و نظر درست از استدلال و سخن و نظر نادرست بازشناخته شود .
قواعد منطق ، به صورت تکوینى در سرشت همه ى انسانهاى عاقل وجود دارد لکن این قواعد به صورت بالقوّه و استعداد هستند ، لذا باید به مرور زمان شکوفا شوند . و راه شکوفا نمودن آنها ، تفکّر و تعقّل مداوم و مستمرّ است . از اینروست که دین اسلام ، تعقّل و تفکّر را افضل عبادات دانسته و افراد رویگردان از تعقّل را بدترین موجودات شمرده است . « إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ . یعنى بدترین جنبندگان نزد خدا ، افراد کر و لالى هستند که تعقّل نمى‌کنند . » 3پس باید تعقّل و تفکّر مستمرّ داشت تا قواى عقلانى انسان رشد نمایند . البته شکّى نیست که خواندن کتب منطقى و همچنین خواندن کتب افرادى که داراى ذهن منطقى هستند ، روند منطقى شدن ذهن را سرعت مى بخشد . ( براى این منظور مطالعه کتب زیر مفید خواهد بود : آموزش منطق ، محسن غرویان کتب شهید مطهرى ، چرا که این دانشمند بزرگوار از ذهن قوى منطقى برخوردار بوده لذا در تشخیص جریانات انحرافى نیز بسیار توانا بوده است . نهج البلاغه ، که تراوشات منطقى ترین ذهن عالم بوده و براى اهل دقّت ، سرشار از فرمولهاى کشف حقیقت است . )
رعایت تقوا، راه مطمئن شناخت حق :
باید متوجّه بود که عقل و فکر نیز مثل بسیارى دیگر از امور ، آفاتى دارند لذا در کنار تقویت قوّه ى عقل ، که قوّه ى تشخیص حقّ و باطل است ، باید از آفات عقل و فکر صحیح نیز برحذر بود . آفاتى چون تعصّبات گوناگون ملّى ، مذهبى ، قومى ، نژادى ، زبانى و دیگر انواع تعصّبات ، زودباورى ، دیرباورى و شکّاکیّت افراطى ، پیش داورى در قضاوتها و تحمیل اغراض بر عقل . و از همه مهمتر باید مواظب نفس امّاره بود که دائماً در صدد است تا عقل را اسیر خود نموده در خدمت خود بگیرد .
خداوند در قرآن کریم راه داشتن تشخیص درست و صحیح و انتخاب درست از نادرست را داشتن تقوا دانسته است که به بیان و تفسیر آن مى پردازیم :
« یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ » یعنى اى کسانى که ایمان آورده‌اید اگر از ( مخالفت فرمان ) خدا بپرهیزید براى شما وسیله‌اى براى جدایى حق از باطل قرار مى‌دهد ( و روشن‌بینى خاصى که در پرتو آن حق را از باطل خواهید شناخت ) و گناهان شما را مى‌پوشاند و شما را مى‌آمرزد و خداوند فضل و بخشش عظیم دارد .
در این آیه مى‌فرماید : اى کسانى که ایمان آورده‌اید اگر تقوى پیشه کنید و از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید به شما نورانیت و روشن‌بینى خاصى مى‌بخشد که بتوانید حق را از باطل به خوبى تشخیص دهید ( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً ) .
فرقان صیغه مبالغه از ماده فرق است و در اینجا به معناى چیزى است که به خوبى حق را از باطل جدا مى‌کند .
این جمله کوتاه و پر معنا یکى از مهم‌ترین مسائل سرنوشت‌ساز انسان را بیان کرده و آن اینکه در مسیر راهى که انسان به سوى پیروزى‌ها مى‌رود همیشه پرتگاهها و بیراهه‌هایى وجود دارد که اگر آنها را به خوبى نبیند و نشناسد و پرهیز نکند چنان سقوط مى‌کند که اثرى از او باقى نماند در این راه مهم‌ترین مساله ، شناخت حق و باطل ، شناخت نیک و بد ، شناخت دوست و دشمن ، شناخت مفید و زیان بخش ، و شناخت عوامل سعادت و یا بدبختى است ، اگر به راستى انسان این حقائق را به خوبى بشناسد رسیدن به مقصد براى او آسان است .
مشکل این است که در بسیارى از این گونه موارد انسان گرفتار اشتباه مى‌شود باطل را به جاى حق مى‌پندارد و دشمن را به جاى دوست انتخاب مى‌کند ، و بیراهه را شاهراه .
در اینجا دید و درک نیرومندى لازم است و نورانیت و روشن‌بینى فوق العاده .
آیه فوق مى‌گوید : این دید و درک ثمره درخت تقوى است اما چگونه تقوى و پرهیز از گناه و هوى و هوسهاى سرکش به انسان چنین دید و درکى مى‌دهد شاید براى بعضى مبهم باشد اما کمى دقت پیوند میان این دو را روشن مى‌سازد .
توضیح اینکه : اولا نیروى عقل انسان به قدر کافى براى درک حقایق آماده است ولى پرده‌هایى از حرص و طمع و شهوت و خودبینى و حسد و عشق‌هاى افراطى به مال و زن و فرزند و جاه و مقام همچون دود سیاهى در مقابل دیده عقل آشکار مى‌گردد ، و یا مانند غبار غلیظى فضاى اطراف را مى‌پوشاند و پیداست که در چنین محیط تاریکى انسان چهره حق و باطل را نمى‌تواند بنگرد ، اما اگر با آب تقوى این غبار زدوده شود و این دود سیاه و تاریک از میان برود دیدن چهره حق آسان است .
و ثانیا مى‌دانیم که هر کمالى در هر جا وجود دارد پرتوى از کمال حق است و هر قدر انسان به خدا نزدیک‌تر شود پرتو نیرومندترى از آن کمال مطلق در وجود او انعکاس خواهد یافت ، روى این حساب همه علم و دانش‌ها از علم و دانش او سر چشمه مى‌گیرد و هر گاه انسان در پرتو تقوى و پرهیز از گناه و هوى و هوس به او نزدیک‌تر شود و قطره وجود خود را به اقیانوس بیکران هستى او پیوند دهد سهم بیشترى از آن علم و دانش خواهد گرفت . 4
لذا در طول تاریخ در حالات مردان و زنان پرهیزکار روشن‌بینى‌هایى مشاهده مى‌کنیم که هرگز از طریق علم و دانش معمولى قابل درک نیست ، آنها بسیارى از حوادث را که در لابلاى آشوب‌هاى اجتماعى ریشه آن ناشناخته بود بخوبى مى‌شناختند و چهره‌هاى منفور دشمنان حق را از پشت هزاران پرده فریبنده مى‌دیدند ! .
این اثر عجیب تقوى در شناخت واقعى و دید و درک انسان‌ها در بسیارى از روایات و آیات دیگر نیز آمده است ، در سوره بقره آیه 282 اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ : تقوى پیشه کنید و خداوند بشما تعلیم مى‌دهد و در حدیث معروف آمده است المؤمن ینظر بنور اللَّه : انسان با ایمان با نور خدا مى‌بیند و در نهج البلاغه در کلمات قصار مى‌خوانیم اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع : زمین خوردن عقل‌ها غالبا به خاطر برق طمع است که چشم عقل را از کار مى‌اندازد و پرتگاه‌ها و لغزش‌گاهها را نمى‌بیند .
ثالثا – از نظر تجزیه و تحلیل عقلى نیز پیوند میان تقوى و درک حقایق قابل فهم است ، زیرا مثلا جوامعى که بر محور هوى و هوس مى‌گردد و دستگاه‌هاى تبلیغاتى آنها در مسیر دامن زدن به همین هوى و هوسها گام بر مى‌دارد ، روزنامه‌ها مروج فساد مى‌شوند ، رادیوها بلندگوى آلودگى و انحرافات مى‌گردند ، و تلویزیون‌ها در خدمت هوى و هوسند ، بدیهى است در چنین جامعه‌اى تمیز حق از باطل ، و خوب از بد ، براى غالب مردم بسیار مشکل است ، بنا بر این آن بى تقوایى سرچشمه این فقدان تشخیص و یا سوء تشخیص است .
و یا فى المثل در خانواده‌اى که تقوا نیست و کودکان در محیط آلوده پرورش مى‌یابند و از همان طفولیت به فساد و بى‌بندوبارى خو مى‌گیرند در آینده که بزرگ مى‌شوند تشخیص نیکى‌ها از بدى‌ها براى آنها مشکل مى‌شود ، اصولا بکار افتادن نیروها و انرژى‌ها و هدر رفتن این سرمایه‌ها در راه گناه موجب مى‌شود که مردم از نظر درک و اطلاع ، در سطحى پائین قرار گیرند و افکار منحطى داشته باشند هر چند در صنایع و زندگى مادى پیشروى کنند .
بنا بر این به خوبى مى‌بینیم که هر بى تقوایى سر چشمه یک نوع ناآگاهى و یا سوء تشخیص است ، بهمین جهت در دنیاى ماشینى امروز جوامعى را مشاهده مى‌کنیم که از نظر علم و صنعت بسیار پیشرفته‌اند ولى در زندگى روزانه خود چنان گرفتار نابسامانى‌ها و تضادهاى وحشتناکى هستند که انسان را در تعجب فرو مى‌برد اینها همه عظمت این گفته قرآن را روشن مى‌سازد .
و با توجه به اینکه تقوا منحصر به تقواى عملى نیست ، بلکه تقواى فکرى و عقلى را شامل مى‌شود این حقیقت آشکارتر خواهد شد ، تقواى فکرى در برابر بى‌بندوبارى فکرى به این معناست که ما در مطالعات خود به دنبال مدارک صحیح و مطالب اصیل برویم و بدون تحقیق کافى و دقت لازم در هیچ مساله‌اى اظهار عقیده نکنیم ، آنها که تقواى فکرى را بکار مى‌بندند بدون شک بسیار آسانتر از بى‌بندوباران به نتائج صحیح مى‌رسند ولى آنها که در انتخاب مدارک و طرز استدلالى بى‌بند و بارند اشتباهاتشان فوق العاده زیاد است .
لازم به یاد آورى است که مومن باید با اطلاع و آگاه و اهل مطالعه و بررسى اوضاع و حوادث اجتماع و محیط اطراف خود باشد و در جریان اتفاقات و شرایط حاکم بر زندگى اجتماعى و سیاسى جامعه خود و سایر جوامع باشد تا بتواند درست تصمیم بگیرد و صرفا داشتن تقوا براى انتخاب کافى نیست و آدمى را از علم و آگاهى بى نیاز نمى سازد . در مقابل نیز بسیارى از مردم با وجود داشتن آگاهى فراوان از اجتماع و دنیا به خاطر نداشتن نورانیت و تقوا قادر به تحلیل درست اوضاع و شرایط و عوامل و ریشه هاى دخیل در آنها نیستند . بنابراین علم و عمل ، آگاهى و تقوا در کنار هم انسان مومن را قادر مى سازد که بتواند با روشن بینى در لحظات حساس زندگى تصمیم درستى بگیرد و انتخاب هایش شایسته باشد و در تشخیص درست دچار اشتباه نگردد .
راه هاى در امان ماندن از فتنه ها
براى امان ماندن از هر فتنه اى مخصوصا فتنه هاى آخرالزمان ، راهکارهایى کلى وجود دارد که مورد اشاره قرار مى گیرد اما راهکارهاى جزئى در مقابل هر فتنه را باید هر شخصى با توجه به این کلیات استخراج نماید . {J برخى از راهکارهاى کلى و عمومى
در این زمینه امام على ( ع ) که با فتنه هاى مختلفى در دوران زندگى خود روبه رو بود ، عواملى را سفارش نموده استکه به نمونه هایى اشاره مى شود :
1. هوشمندى و زیرکى
على ( ع ) فرمود : « در فتنه ها چونان شتر دو ساله باش ، نه پشتى دارد که سوارى دهد و نه پستانى تا او را بدوشند» جملات فوق اشاره به این مطلب دارد که انسان در فتنه با زیرکى و هوشمندى حرکت کند نه به فتنه گران سوارى دهد ، و نه به آنها باج عطا کند ، در عین حالى که ناظر فتنه هاست خود را از آلوده شدن حفظ نماید .
2. آگاهى و شناخت از اوضاع زمان
انسان هر چند هوشمند و زیرک باشد اگر از جریانات اجتماعى و رگه هاى نفاق و فتنه آگاهى نداشته باشد ممکن است ناآگاهانه وارد آن شود ، به این جهت لازم است نسبت به اوضاع زمانه آگاه بود . على ( ع ) مى فرماید : «شما اى عرب ها ، هدف تیر هاى بلا هستید که نزدیک است . از مستى هاى نعمت بپرهیزید ، و از سختى هاى عذاب الهى بترسید و بگریزید و در فتنه هاى در هم پیچیده ، به هنگام پیدایش نوزاد فتنه ها و آشکار شدن باطن آنها ، و برقرار شدن قطب و مدار آسیاى آن ، با آگاهى قدم بر دارید»
3. تمسک به سنت پیامبر ( ص ) و اهل بیت عصمت ( ع )
پیامبر اکرم ( ص ) و اهل بیت عصمت راه صحیح را براى همه بیان فرموده ، الگو قرار دادن آنها و پیروى نمودن از سخنان آنها ، و همین طور تمسک و توسل به آنها و پیروى از ولایت فقیه انسان را از فتنه حفظ مى کند . على ( ع ) براى محفوظ ماندن از فتنه ها مى فرماید : « پس باید بر سنت پیامبر ( ص ) باقى مانید که برپاست و بر آثار رسالت تکیه نمایید که آشکار است ، به عهد نزدیکى که بسته اید وفادار مانید که یادگار پیامبر بر آن تکیه دارد . . .» در جاى دیگر فرمود : « اى مردم امواج فتنه ها را با کشتى هاى نجات [ اشاره به سخن پیامبر اکرم ( ص ) که فرمود : مثل اهل بیت من همانند کشتى نجات است ] در هم بشکنید و از راه اختلاف و پراکندگى بپرهیزید»
برخى راهکارهاى جزئى
بر محفوظ ماندن از فتنه هاى آخر الزمان راهکارهاى موردى و خاصى نیز وجود دارد که برخى از آنها از این قرار است :
1. شناخت امام زمان : عامل مهم در نگهدارى انسان از فتنه شناخت امام زمان ( عج ) است . امام صادق ( ع ) فرمود : « به درستى که بهترین و واجب ترین فریضه ها بر انسان شناخت پروردگار و اقرار به بندگى است . . . و پس از آن شناخت فرستاده خدا است و گواهى دادن به پیغمبرى او . . . و بعد از آن شناختن امامى است که به صفت و نامش در حال سختى و راحتى به او اقتدا مى نمایی.
2. تقویت ایمان : بعد از شناخت لازم است ایمان خویش را نسبت به معتقدات مخصوصا وجود و عنایات حضرت مهدى تقویت نمود . پیامبر اکرم ( ص ) فرمود : « مهدى غیبتى دارد بعضى از شیعیان و دوستانش که ثابت نمى ماند در آن غیبت بر امامت او ، مگر کسانى که خداوند قلب آنها را با ایمان تمرین داده باشد…» آنچنان ایمان و اعتقادى باید پیدا کرد که هیچ عاملى باعث تردید انسان نشود ، امام صادق ( ع ) درباره کسانى که خود را در فتنه هاى آخرالزمان حفظ کرده اند و لیاقت همراهى امام زمان را پیدا کنند چنین مى فرماید : « مردانى که گویا دل هایشان پاره هاى آهن است . . . غبار تردید در ذات خداى ، خاطرشان را نمى آلاید . . . همانند چراغ هاى فروزانند ، گویا دل هایشان نور باران است [ بر اثر ایمانى که دارند ] و از ناخشنودى پروردگارشان هراس دارند ، براى شهادت دعا مى کنند و آرزومند کشته شدن در راه خدایند».
3. دعا براى حفظ ایمان : هر چند تلاش انسان براى حفظ و تقویت ایمان کارساز است ولى فراموش نکنیم که در هر کارى نیاز به توفیق الهى دارد ، لذا باید براى حفظ و تقویت ایمان نیز باید دعا کرد . در حدیثى مى خوانیم که راوى عرض کرد : شیعیان در دوران غیبت چه کار کنند [ تا ثابت و استوار بمانند ] فرمود : بر شما باد به دعا کردن و انتظار فرج کشیدن ، راوى عرض کرد چگونه دعا کنیم ، فرمود : مى گویى : « . . . بار خدایا . . . هیچ نگهدارنده اى جز تو برایم نیست ، بار خدایا مرا از منازل دوستان خود دور مگردان و دلم را پس از آن که هدایت کرده اى منحرف منماى ، خدایا مرا به ولایت کسى که اطاعتش را بر من واجب ساخته اى هدایت فرماى.
4. تزکیه و خودسازى : میان ایمان و رفتار و صفات انسان رابطه مستقیمى است ، اگر انسان از نظر رفتار و صفات وارسته باشد ایمانش تقویت مى شود ، و اگر آلوده به گناهان و صفات رذیله باشد ایمانش رو به ضعف و نابودى مى رود ، به این جهت براى حفظ و تقویت ایمان باید خود را پاکیزه کرد . امام صادق ( ع ) مى فرماید : « هر کس که دوست مى دارد از اصحاب حضرت قائم ( عج ) باشد ، مى بایست منتظر باشد و در این حال به پرهیزکارى و اخلاق نیکو رفتار نماید ، در حالى که منتظر باشد ، پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش قائم ( عج ) به پاخیزد و پاداش او همچون پاداش کسى خواهد بود که آن حضرت را درک کرده است پس کوشش کنید و در انتظار بمانید ، گوارا باد شما را اى گروه مشمول رحمت خدا » امام حسن عسکرى درباره کسانى که دور حضرت مهدى را مى گیرند خطاب به فرزندش فرمود : « قومى به آستانه ات گرد آیند که خداوند آنان را از سرشتى پاک و ریشه اى پاکیزه و گرانبها آفریده است . دل هایشان از آلودگى و نفاق و پلیدى و شقاق پاکیزه است در برابر فرمان هاى دینى فروتن اند .
و دل هایشان از کینه و دشمنى پیراسته ، رخسارشان براى پذیرش حق آماده و سیمایشان با نور فضل و کمال آراسته آیین حق را مى پرستند و از اهل حق پیروى مى کنند » تمامى این افراد در آخرالزمان زندگى مى کنند و در دوران اوج فتنه ها بسر مى برند ، ولى خود را حفظ مى کنند .
5. استقامت و بردبارى : امام هفتم فرمود : « هنگامى که پنجمین فرزندم غایب شد مواظب دین خود باشید ، مبادا کسى شما را از دین خارج کند . او ناگزیر غیبتى خواهد داشت به طورى که گروه از مؤمنان از عقیده خویش بر مى گردند ، خداوند به وسیله غیبت ، بندگان خویش را آزمایش مى کند». از روایت فوق استفاده مى شود که انسان سخت آزمایش مى شود و گروهى بر اثر عدم استقامت از دین خارج مى شوند ولى آنهایى که استقامت دارند مى مانند ، امام حسین ( ع ) فرمود : « براى امام مهدى ( عج ) غیبتى است در این غیبت برخى از دین بر مى گردند و برخى ثابت قدم مى مانند هر کس در این غیبت صبر کند و بر مشکلاتى که از سوى دشمنان ایجاد مى شود ، استقامت کند به قدرى از اجر خداوند بهره مند مى گردد که انگار در کنار پیامبر ( ص ) با شمشیر با دشمنان جنگیده است».
دوست عزیز، در مکاتبه های بعدی شبهات خود را به صورت مصداقی برایمان ارسال نمایید، تا راهنمایی های لازم برایتان صورت گیرد.
پی نوشت
1. بحار الأنوار ، ج 44 ، ص 391
2. إرشاد القلوب إلى الصواب ، ج 2 ، ص 296
3. الأنفال : 22
4. تفسیر نمونه ، ج 7 ، ص : 142
موفق و موید باشید، بازهم با ما سخن بگویید.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد