۱۳۹۸/۰۸/۰۷
–
۱۰۰۹ بازدید
سلام.
یه دعا یا ذکر یا عبادت میخوام برای تعجیل در مرگ خودم.
ممنون میشم.
1. آنچه از روایات استفاده می شود این است که نباید هیچ گاه از خداوند طلب مرگ نمود بلکه آنچه ممدوح و مطلوب است طلب عمر طولانی در صراط طاعت و بندگی خداوند است.
البته اگر طلب مرگ نمودن از خداوند ناشی از عشق و محبت وصف ناشدنی برای وصول به خداوند و رهایی از تعلقات باشد، این طلب مرگ ممدوح است. چنانچه خداوند در قرآن کریم می فرماید: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکمُ ْ یُوحَی إِلیَ َّ أَنَّمَا إِلَاهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کاَنَ یَرْجُواْ لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَ لَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا» یعنی بگو: «من فقط بشری هستم مثل شما امتیازم این است که به من وحی می شود که تنها معبودتان معبود یگانه است پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند!»
اما اگر طلب مرگ به دلیل برخورد با مشکلات زندگی و ضعف نفس باشد کاری قبیح و ناپسند است زیرا فلسفه همه مشکلات و سختیها در زندگی انسان پرورش روحیه مقاومت و مبارزه در برابر ناکامیها و شکوفایی استعدادهای انسانی و تقویت بنیه ایمان و و اعتقاد الهی انسان است و این مهم با آرزوی خلاصی یافتن زود هنگام از دنیایی که رَحِمی برای رشد و تکامل صورت انسانی است سازگاری ندارد. آنان که چشم باز کرده و از این دار به ظاهر بلا، مفارقت کرده اند و به دیار باقی شتافته اند، به تصریح آیه شریفه قرآن آرزوی بازگشت دوباره دارند تا جبران مافات نمایند.
مگر نخوانده ای این آیه کریمه قرآن را که خداوند فرمود: حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ (مومنون/99-100)
یعنی زمانی که مرگ یکی از آنان فرارسد، می گوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید! شاید در آنچه ترک کردم و کوتاهى نمودم عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او مى گویند:) چنین نیست! این سخنی است که او به زبان مى گوید(و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخی است تا روزى که برانگیخته شوند
آری آنان در آن دیار به عیان می یابند که دنیا با تمامی مشکلات و سختیهایش بهترین عوالم برای خودسازی و خودشناسی است و تمامی رنجها و ابتلائاتش جز برای ایجاد قوام در ایمان و استحکام در عمل صالح نیست.
2. در این مورد به بخشی از کلام عالم بزرگوار مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی توجه کنید :
آرزوی مرگ نکن/ تو محدودی؛ راهها محدود نیست
«رُوِیَ عن رَسوُلِ الله(صَ) قال: لا یَتَمَنَیَنَّ أَحَدُکُمُ المَوتَ لِضُرٍّ نَزَلَ بِه»، حضرت فرمودند: هیچگاه احدی از شما برای ضرر، حادثه و گرفتاریای که، «نَزَلَ بِه»، بهسوی او فرود آمده درخواست و تمناّ و آرزوی مرگ نکند!
وقتی در شدّت گرفتاری قرار گرفته ای، خیال می کنی که همه راه ها به سوی تو مسدود است. این به خاطر آن است که تو خودت محدود هستی، لذا خیال می کنی راه ها مسدود است. در حالی که اینطور نیست. وقتی به بالا رو کنی و سراغ آن موجودی که محدود نیست و لایتناهی است بروی، خواهی دید که هیچ راهی برای او مسدود نیست. به خصوص آن هم در شب های ماه مبارک رمضان که گفتم همه حجاب ها برطرف شده است. دقّت کنید!
گره از کارم باز کن!
این روایت از پیغمبراکرم است که می گوید: وقتی گرفتار شدی و ضرری متوجّه تو شد، عصبانی نشو تا اینکه بگویی: خدایا! مرگم را برسان! اصلاً و ابداً چنین چیزی نگو! برو به خدا بگو: خدایا! گره را باز کن!
آرزوی مرگ، قطعکنندۀ مسیر
در اینجا به چند روایت اشاره می کنم؛ هرچه همه را بازگشت به یک چیز می کند. از پیغمبراکرم است که دارد: «رُوِیَ عَن رَسوُلِ الله(ص) لاَ یَتَمَنَّیَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمُ الْمَوْتَ إِمَّا مُحْسِنًا فَلَعَلَّهُ أَنْ یَزْدَادَ خَیْرًا وَ إِمَّا مُسِیئًا فَلَعَلَّهُ أَنْ یَسْتَعْتِبَ»، هیچکدام از شما درخواست و آرزوی مرگ نکند، چرا؟ چون یا از افراد نیکوکار محسوب می شود و چون آدم نیکوکاری است اگر در اینجا بماند، مرتّباً کار نیک می کند و بر نیکی هایش افزوده می شود. پس چرا بمیرد؟ نیکی کند، خوبی کند، تا به خوبیهای خود اضافه کند، «وَ إِمَّا مُسِیئًا فَلَعَلَّهُ أَنْ یَسْتَعْتِبَ»، نعوذبالله!
و اگر از کسانی که نیکی کردن ملکه اش باشد نیست و به اصطلاح بدکاره و گناهکار است، در اینجا یک احتمال وجود دارد که اگر بماند میتواند توبه کند و برگردد. در روایتی که از پیغمبراکرم بود چند حالت را بیان فرمودند و یکی هم همین بود.
آرزوی بازگشت به دنیا
روایت دیگری از پیغمبراکرم است که: «لا تَمَنَّوُا المَوتَ فَاِنَّهُ یَقطَعُ العَمَلَ وَ لا یُرَدُّ الرَّجُلَ فَیَستَعتِبُ»، نگاه کنید! حضرت اینجا علّت را چیز دیگری بیان میکنند، البتّه با آن هم سو است، امّا به بیان دیگر. حضرت می فرماید: هیچکدام از شماها آرزو و تقاضای مرگ نکنید، چرا؟ چون اگر بمیری، دیگر نمی توانی کاری انجام دهی، «فَاِنَّهُ یَقطَعُ العَمَل»، تمام شد، «وَ لا یُرَدُّ الرَّجُل»، و بازگشتی هم نیست، «فَیَستَعتِب»، میخواهی برگردی و جبران کنی، امّا دیگر راه بازگشت بسته شده است.
این همان است که در آیه قرآن هم میآمده است که وقتی هنگام مرگ می رسد و حُجب کنار می رود، ملکات و اعمال خود را که نگاه می کند به وحشت می افتد، «رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ». آنجا آرزوی بازگشت به دنیا می کند. به خدا می گوید: خدایا! «رَبِّ ارْجِعُونِ»، من را به دنیا برگردان. شاید عمل صالح انجام دهم. امّا جواب چه می آید؟ «کَلّا»، راه بازگشتی نیست. این همان است که در اینجا می فرماید.
مواظب باش، چه دعایی میکنی!
چه آرزویی می کنی؟ درصدد این باش که خودت را اصلاح کنی! در روایت دیگری از پیغمبراکرم(ص) است اینها غالباً از پیغمبر است. «لا تَمَنَّ المَوتَ فَاِنَّ هَولَ المُطَّلَع شَدید وَ إِنَّ مِنَ السَعادَۀ أَن یَطوُلَ عُمرُ العَبد وَ یَرزُقَهُ الله اَلإنابَه»، تقاضای مرگ نکنید، چرا؟ صحنه قیامت سخت وحشتناک است، «فَاِنَّ هَولَ المُطَّلَع شَدید»، از سعادتِ شخص است، یعنی از سعادتمندی عبد است که طول عمر پیدا کند، برای اینکه موفّق بشود خداوند انابه را روزی او گرداند؛ یعنی رو بهسوی خدا کردن را نصیبش کند.
بیانات حسابشده در روایات/ آیا برای رفتن به جهنّم شتاب میکنی؟
من فکر می کنم که حضرات ائمّه در بعضی از روایات طرف های سؤالکننده را برنداز هم می کردند و این جملات را می گفتند. هر کدام از بیانات به گونه ای حساب شده است و هر کدام با بیانی دیگر و علّت را در قالب دیگری ریخته است.
«لا یَتَمَنَّ اَحَدُکُم المَوت فَإِنَّهُ لا یَدری ما قَدَّم لِنَفسی»، هیچکدام از شما درخواست مرگ نکند، چرا؟ چون نمی دانی که چه چیزی جلوتر برای خودت را پیش فرستادی! هیزم جهنّم فرستادی، یا نهال های زیبا برای بهشت؟ کدامیک از اینها است؟
در یک روایت دارد: «لا تَمَنَّ المَوت فَإِن کُنتَ مِن أَهلِ الجَنَّۀ فَالبَقاءُ خَیرٌ لَک وَ إِن کُنتَ مِن اَهلِ النّار فَما یُعجِلُکَ إِلَیها»، چرا درخواست مرگ می کنی؟ اگر اهل بهشت باشی بمانی بهتر است، چرا؟ چون کارهای بهشت ساز بیشتر انجام می دهی؛ امّا اگر اهل آتش باشی، چرا برای رفتن به جهنّم شتاب می کنی؟ حالا اگر جهنّمی باشی مقداری دیرتر بروی بهتر نیست؟ نگاه کنید! با هرکسی یک طور صحبت می کنند.
بمانی و اطاعت خدا کنی، بهتر است یا با معصیت بمیری؟
روزی کسی خدمت امام صادق(ع) آمد، «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى الصَّادِقِ (ع) فَقَالَ قَدْ سَئِمْتُ الدُّنْیَا»، و گفت: از این دنیا خسته شدم، «فَأَتَمَنَّى عَلَى اللَّهِ الْمَوْتَ»، جنابعالی برای من از خدا درخواستِ مرگ بکنید! «فَقَالَ (ع) تَمَنَّ الْحَیَاةَ لِتُطِیعَ لَا لِتَعْصِیَ»، حضرت فرمودند: برو و از خدا عمر بخواه که اطاعت خدا کنی، نه اینکه او را معصیت کنی، «فَلَأَنْ تَعِیشَ فَتُطِیعَ خَیْرٌ لَکَ مِنْ أَنْ تَمُوتَ»، تو اگر بمانی و اطاعتِ خدا کنی برای تو بهتر است، تا اینکه بمیری، «فَلَا تَعْصِیَ وَ لَا تُطِیع»، چون وقتی مُردی، نه اطاعتی وجود دارد و نه عصیانی. هیچکدام نیست! این خوب است یا اینکه بمانی و اطاعت خدا کنی؟ شکّی نیست ماندن و اطاعت خدا کردن بهتر است!
هلاکت ابدی از خدا نخواه!
موسی بن جعفر(ع) شنید که شخصی از خدا تقاضای مرگ می کند، «سَمِعَ مُوسَى(ع) رَجُلًا یَتَمَنَّى الْمَوْتَ فَقَالَ لَهُ هَلْ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ قَرَابَةٌ یُحَامِیکَ لَهَا؟»، حضرت فرمودند: بین تو و خدا خویشاوندیای وجود دارد تا از تو پشتیبانی کند؟ «قَالَ لَا»، گفت: نه! قوم وخویشی با خدا ندارم، «قَالَ فَهَلْ لَکَ حَسَنَاتٌ قَدَّمْتَهَا تَزِیدُ عَلَى سَیِّئَاتِکَ؟»، آیا حسناتی داری که پیش فرستاده باشی تا بر گناهانت غلبه کنند؟ «قَالَ لَا» گفت: نه! ندارم، «قَالَ فَأَنْتَ إِذاً تَتَمَنَّى هَلَاکَ الْأَبَدِ»، حضرت فرمود: پس تو هلاکت ابدی از خدا می خواهی. آدم عاقل که اینطوری نمی کند!
جذب ائمّه به سوی رحمت و سعادت الهی
من این روایت را مطرح کرده و دسته بندی نمودم. در علّت ها هم علّت تکراری نیاوردم، چنانچه هر کدام از آن ها یک تعبیر و یک قالب جدا داشت. امّا تمام اینها در یک چیز مشترک هستند؛ حتّی آنهایی هم که نسبت به غیر باشد، همین طور است که همه با هم هم سو هستند و آن این اصلی است که عرض میکنم؛ ائمّه می خواهند افراد را بهسوی سعادت بکِشند.
آیا شما غیر از این را می فهمید؟ نه! واقعاً همین است که می خواهند بندگان را بهسوی سعادت و رحمت خدا بکِشند. این جذب است، جذب بهسوی سعادت و رحمت. نمی خواهند آنها رویگردان شوند. میخواهند جلوی رویگردانی اینها را بگیرند. توجّه کنید! آنها در یک چیز مشترک اند و آن اصل جذب بهسوی رحمت خدا و سعادت ابدی است. آنها دنبال این هستند. ائمّه هیچکس را نمی خواهند مأیوس و ردّ کنند. یک جا نمی بینیم که اینطور باشد.
این بحث هایی که می کنم، تقریباً بحث های ریشه داری است و کمتر کسی هم به این سبک بحث کرده است. امّا توجّه داشته باشید که اینجا با جایی که «تقاضای شهادت» می کنند، اشتباه نشود! بین این دو فرق بگذارید! کما اینکه در قبل، در بحث لعن و نفرین، گفتم که این بحث راجع نباید به مؤمن و مشرک و کافر خلط شود. مشرک و کافر را قرآن هم لعن کرده، آن ربطی به اینها ندارد، اینها را با هم خلط نکنید!
دعای تقاضای شهادت
شما در دعاها ببینید! این را به ما آموخته اند که شما تقاضای شهادت کنید! این هم مرگ است، امّا مرگ فی سبیل الله. بگذارید از ماه رمضان بگویم. در دعاهای شبهای ماه رمضان این را می خوانید: «وَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ حَجَ بَیْتِکَ الْحَرَامِ وَ قَتْلًا فِی سَبِیلِکَ فَوَفِّقْ لَنَا»، این دعای ماه رمضان است که در هر شب میخوانیم. این را به عنوان نمونه گفتم که در دسترس ما است. تقاضا می کند: «قَتلاً فی سَبیلِکَ فَوَفِّق لَنا»، این موت عین سعادت است؛ یعنی چه؟ یعنی شهادت عین سعادت است.
دعا برای شهادت
لذا چون عین سعادت است، در ادعیه ما ترغیب شده است که نسبت به شهادت دعا کنید! چون این عین سعادت است. لذا معصومین(صلوات الله علیهم اجمعین)، هم می بینیم که در ادعیه، دعا نسبت به شهادت را مطرح کرده اند و هم در عمل دعوت به شهادت کردهاند. از این طرف در ادعیه دعا نسبت به شهادت را بیان کردهاند و هم در نسبت به دعوت، دعوت کردنِ مردم به شهادت را گفتهاند.
البته اگر طلب مرگ نمودن از خداوند ناشی از عشق و محبت وصف ناشدنی برای وصول به خداوند و رهایی از تعلقات باشد، این طلب مرگ ممدوح است. چنانچه خداوند در قرآن کریم می فرماید: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکمُ ْ یُوحَی إِلیَ َّ أَنَّمَا إِلَاهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کاَنَ یَرْجُواْ لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَ لَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا» یعنی بگو: «من فقط بشری هستم مثل شما امتیازم این است که به من وحی می شود که تنها معبودتان معبود یگانه است پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند!»
اما اگر طلب مرگ به دلیل برخورد با مشکلات زندگی و ضعف نفس باشد کاری قبیح و ناپسند است زیرا فلسفه همه مشکلات و سختیها در زندگی انسان پرورش روحیه مقاومت و مبارزه در برابر ناکامیها و شکوفایی استعدادهای انسانی و تقویت بنیه ایمان و و اعتقاد الهی انسان است و این مهم با آرزوی خلاصی یافتن زود هنگام از دنیایی که رَحِمی برای رشد و تکامل صورت انسانی است سازگاری ندارد. آنان که چشم باز کرده و از این دار به ظاهر بلا، مفارقت کرده اند و به دیار باقی شتافته اند، به تصریح آیه شریفه قرآن آرزوی بازگشت دوباره دارند تا جبران مافات نمایند.
مگر نخوانده ای این آیه کریمه قرآن را که خداوند فرمود: حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ (مومنون/99-100)
یعنی زمانی که مرگ یکی از آنان فرارسد، می گوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید! شاید در آنچه ترک کردم و کوتاهى نمودم عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او مى گویند:) چنین نیست! این سخنی است که او به زبان مى گوید(و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخی است تا روزى که برانگیخته شوند
آری آنان در آن دیار به عیان می یابند که دنیا با تمامی مشکلات و سختیهایش بهترین عوالم برای خودسازی و خودشناسی است و تمامی رنجها و ابتلائاتش جز برای ایجاد قوام در ایمان و استحکام در عمل صالح نیست.
2. در این مورد به بخشی از کلام عالم بزرگوار مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی توجه کنید :
آرزوی مرگ نکن/ تو محدودی؛ راهها محدود نیست
«رُوِیَ عن رَسوُلِ الله(صَ) قال: لا یَتَمَنَیَنَّ أَحَدُکُمُ المَوتَ لِضُرٍّ نَزَلَ بِه»، حضرت فرمودند: هیچگاه احدی از شما برای ضرر، حادثه و گرفتاریای که، «نَزَلَ بِه»، بهسوی او فرود آمده درخواست و تمناّ و آرزوی مرگ نکند!
وقتی در شدّت گرفتاری قرار گرفته ای، خیال می کنی که همه راه ها به سوی تو مسدود است. این به خاطر آن است که تو خودت محدود هستی، لذا خیال می کنی راه ها مسدود است. در حالی که اینطور نیست. وقتی به بالا رو کنی و سراغ آن موجودی که محدود نیست و لایتناهی است بروی، خواهی دید که هیچ راهی برای او مسدود نیست. به خصوص آن هم در شب های ماه مبارک رمضان که گفتم همه حجاب ها برطرف شده است. دقّت کنید!
گره از کارم باز کن!
این روایت از پیغمبراکرم است که می گوید: وقتی گرفتار شدی و ضرری متوجّه تو شد، عصبانی نشو تا اینکه بگویی: خدایا! مرگم را برسان! اصلاً و ابداً چنین چیزی نگو! برو به خدا بگو: خدایا! گره را باز کن!
آرزوی مرگ، قطعکنندۀ مسیر
در اینجا به چند روایت اشاره می کنم؛ هرچه همه را بازگشت به یک چیز می کند. از پیغمبراکرم است که دارد: «رُوِیَ عَن رَسوُلِ الله(ص) لاَ یَتَمَنَّیَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمُ الْمَوْتَ إِمَّا مُحْسِنًا فَلَعَلَّهُ أَنْ یَزْدَادَ خَیْرًا وَ إِمَّا مُسِیئًا فَلَعَلَّهُ أَنْ یَسْتَعْتِبَ»، هیچکدام از شما درخواست و آرزوی مرگ نکند، چرا؟ چون یا از افراد نیکوکار محسوب می شود و چون آدم نیکوکاری است اگر در اینجا بماند، مرتّباً کار نیک می کند و بر نیکی هایش افزوده می شود. پس چرا بمیرد؟ نیکی کند، خوبی کند، تا به خوبیهای خود اضافه کند، «وَ إِمَّا مُسِیئًا فَلَعَلَّهُ أَنْ یَسْتَعْتِبَ»، نعوذبالله!
و اگر از کسانی که نیکی کردن ملکه اش باشد نیست و به اصطلاح بدکاره و گناهکار است، در اینجا یک احتمال وجود دارد که اگر بماند میتواند توبه کند و برگردد. در روایتی که از پیغمبراکرم بود چند حالت را بیان فرمودند و یکی هم همین بود.
آرزوی بازگشت به دنیا
روایت دیگری از پیغمبراکرم است که: «لا تَمَنَّوُا المَوتَ فَاِنَّهُ یَقطَعُ العَمَلَ وَ لا یُرَدُّ الرَّجُلَ فَیَستَعتِبُ»، نگاه کنید! حضرت اینجا علّت را چیز دیگری بیان میکنند، البتّه با آن هم سو است، امّا به بیان دیگر. حضرت می فرماید: هیچکدام از شماها آرزو و تقاضای مرگ نکنید، چرا؟ چون اگر بمیری، دیگر نمی توانی کاری انجام دهی، «فَاِنَّهُ یَقطَعُ العَمَل»، تمام شد، «وَ لا یُرَدُّ الرَّجُل»، و بازگشتی هم نیست، «فَیَستَعتِب»، میخواهی برگردی و جبران کنی، امّا دیگر راه بازگشت بسته شده است.
این همان است که در آیه قرآن هم میآمده است که وقتی هنگام مرگ می رسد و حُجب کنار می رود، ملکات و اعمال خود را که نگاه می کند به وحشت می افتد، «رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ». آنجا آرزوی بازگشت به دنیا می کند. به خدا می گوید: خدایا! «رَبِّ ارْجِعُونِ»، من را به دنیا برگردان. شاید عمل صالح انجام دهم. امّا جواب چه می آید؟ «کَلّا»، راه بازگشتی نیست. این همان است که در اینجا می فرماید.
مواظب باش، چه دعایی میکنی!
چه آرزویی می کنی؟ درصدد این باش که خودت را اصلاح کنی! در روایت دیگری از پیغمبراکرم(ص) است اینها غالباً از پیغمبر است. «لا تَمَنَّ المَوتَ فَاِنَّ هَولَ المُطَّلَع شَدید وَ إِنَّ مِنَ السَعادَۀ أَن یَطوُلَ عُمرُ العَبد وَ یَرزُقَهُ الله اَلإنابَه»، تقاضای مرگ نکنید، چرا؟ صحنه قیامت سخت وحشتناک است، «فَاِنَّ هَولَ المُطَّلَع شَدید»، از سعادتِ شخص است، یعنی از سعادتمندی عبد است که طول عمر پیدا کند، برای اینکه موفّق بشود خداوند انابه را روزی او گرداند؛ یعنی رو بهسوی خدا کردن را نصیبش کند.
بیانات حسابشده در روایات/ آیا برای رفتن به جهنّم شتاب میکنی؟
من فکر می کنم که حضرات ائمّه در بعضی از روایات طرف های سؤالکننده را برنداز هم می کردند و این جملات را می گفتند. هر کدام از بیانات به گونه ای حساب شده است و هر کدام با بیانی دیگر و علّت را در قالب دیگری ریخته است.
«لا یَتَمَنَّ اَحَدُکُم المَوت فَإِنَّهُ لا یَدری ما قَدَّم لِنَفسی»، هیچکدام از شما درخواست مرگ نکند، چرا؟ چون نمی دانی که چه چیزی جلوتر برای خودت را پیش فرستادی! هیزم جهنّم فرستادی، یا نهال های زیبا برای بهشت؟ کدامیک از اینها است؟
در یک روایت دارد: «لا تَمَنَّ المَوت فَإِن کُنتَ مِن أَهلِ الجَنَّۀ فَالبَقاءُ خَیرٌ لَک وَ إِن کُنتَ مِن اَهلِ النّار فَما یُعجِلُکَ إِلَیها»، چرا درخواست مرگ می کنی؟ اگر اهل بهشت باشی بمانی بهتر است، چرا؟ چون کارهای بهشت ساز بیشتر انجام می دهی؛ امّا اگر اهل آتش باشی، چرا برای رفتن به جهنّم شتاب می کنی؟ حالا اگر جهنّمی باشی مقداری دیرتر بروی بهتر نیست؟ نگاه کنید! با هرکسی یک طور صحبت می کنند.
بمانی و اطاعت خدا کنی، بهتر است یا با معصیت بمیری؟
روزی کسی خدمت امام صادق(ع) آمد، «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى الصَّادِقِ (ع) فَقَالَ قَدْ سَئِمْتُ الدُّنْیَا»، و گفت: از این دنیا خسته شدم، «فَأَتَمَنَّى عَلَى اللَّهِ الْمَوْتَ»، جنابعالی برای من از خدا درخواستِ مرگ بکنید! «فَقَالَ (ع) تَمَنَّ الْحَیَاةَ لِتُطِیعَ لَا لِتَعْصِیَ»، حضرت فرمودند: برو و از خدا عمر بخواه که اطاعت خدا کنی، نه اینکه او را معصیت کنی، «فَلَأَنْ تَعِیشَ فَتُطِیعَ خَیْرٌ لَکَ مِنْ أَنْ تَمُوتَ»، تو اگر بمانی و اطاعتِ خدا کنی برای تو بهتر است، تا اینکه بمیری، «فَلَا تَعْصِیَ وَ لَا تُطِیع»، چون وقتی مُردی، نه اطاعتی وجود دارد و نه عصیانی. هیچکدام نیست! این خوب است یا اینکه بمانی و اطاعت خدا کنی؟ شکّی نیست ماندن و اطاعت خدا کردن بهتر است!
هلاکت ابدی از خدا نخواه!
موسی بن جعفر(ع) شنید که شخصی از خدا تقاضای مرگ می کند، «سَمِعَ مُوسَى(ع) رَجُلًا یَتَمَنَّى الْمَوْتَ فَقَالَ لَهُ هَلْ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ قَرَابَةٌ یُحَامِیکَ لَهَا؟»، حضرت فرمودند: بین تو و خدا خویشاوندیای وجود دارد تا از تو پشتیبانی کند؟ «قَالَ لَا»، گفت: نه! قوم وخویشی با خدا ندارم، «قَالَ فَهَلْ لَکَ حَسَنَاتٌ قَدَّمْتَهَا تَزِیدُ عَلَى سَیِّئَاتِکَ؟»، آیا حسناتی داری که پیش فرستاده باشی تا بر گناهانت غلبه کنند؟ «قَالَ لَا» گفت: نه! ندارم، «قَالَ فَأَنْتَ إِذاً تَتَمَنَّى هَلَاکَ الْأَبَدِ»، حضرت فرمود: پس تو هلاکت ابدی از خدا می خواهی. آدم عاقل که اینطوری نمی کند!
جذب ائمّه به سوی رحمت و سعادت الهی
من این روایت را مطرح کرده و دسته بندی نمودم. در علّت ها هم علّت تکراری نیاوردم، چنانچه هر کدام از آن ها یک تعبیر و یک قالب جدا داشت. امّا تمام اینها در یک چیز مشترک هستند؛ حتّی آنهایی هم که نسبت به غیر باشد، همین طور است که همه با هم هم سو هستند و آن این اصلی است که عرض میکنم؛ ائمّه می خواهند افراد را بهسوی سعادت بکِشند.
آیا شما غیر از این را می فهمید؟ نه! واقعاً همین است که می خواهند بندگان را بهسوی سعادت و رحمت خدا بکِشند. این جذب است، جذب بهسوی سعادت و رحمت. نمی خواهند آنها رویگردان شوند. میخواهند جلوی رویگردانی اینها را بگیرند. توجّه کنید! آنها در یک چیز مشترک اند و آن اصل جذب بهسوی رحمت خدا و سعادت ابدی است. آنها دنبال این هستند. ائمّه هیچکس را نمی خواهند مأیوس و ردّ کنند. یک جا نمی بینیم که اینطور باشد.
این بحث هایی که می کنم، تقریباً بحث های ریشه داری است و کمتر کسی هم به این سبک بحث کرده است. امّا توجّه داشته باشید که اینجا با جایی که «تقاضای شهادت» می کنند، اشتباه نشود! بین این دو فرق بگذارید! کما اینکه در قبل، در بحث لعن و نفرین، گفتم که این بحث راجع نباید به مؤمن و مشرک و کافر خلط شود. مشرک و کافر را قرآن هم لعن کرده، آن ربطی به اینها ندارد، اینها را با هم خلط نکنید!
دعای تقاضای شهادت
شما در دعاها ببینید! این را به ما آموخته اند که شما تقاضای شهادت کنید! این هم مرگ است، امّا مرگ فی سبیل الله. بگذارید از ماه رمضان بگویم. در دعاهای شبهای ماه رمضان این را می خوانید: «وَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ حَجَ بَیْتِکَ الْحَرَامِ وَ قَتْلًا فِی سَبِیلِکَ فَوَفِّقْ لَنَا»، این دعای ماه رمضان است که در هر شب میخوانیم. این را به عنوان نمونه گفتم که در دسترس ما است. تقاضا می کند: «قَتلاً فی سَبیلِکَ فَوَفِّق لَنا»، این موت عین سعادت است؛ یعنی چه؟ یعنی شهادت عین سعادت است.
دعا برای شهادت
لذا چون عین سعادت است، در ادعیه ما ترغیب شده است که نسبت به شهادت دعا کنید! چون این عین سعادت است. لذا معصومین(صلوات الله علیهم اجمعین)، هم می بینیم که در ادعیه، دعا نسبت به شهادت را مطرح کرده اند و هم در عمل دعوت به شهادت کردهاند. از این طرف در ادعیه دعا نسبت به شهادت را بیان کردهاند و هم در نسبت به دعوت، دعوت کردنِ مردم به شهادت را گفتهاند.