طلسمات

خانه » همه » مذهبی » درس‌ها و عبرت‌های نهضت ملى شدن نفت ایران

درس‌ها و عبرت‌های نهضت ملى شدن نفت ایران


درس‌ها و عبرت‌های نهضت ملى شدن نفت ایران

۱۳۹۴/۰۵/۲۷


۱۸۷۹ بازدید

درس‌ها و عبرت‌های نهضت ملى شدن نفت ایران

مرورى برحوادث پنجاه‌ساله قبل از نهضت ملی شدن نفت

ایران، در عهد شاهان نالایق قاجار، پس از دو مرحله شکست در

جنگ‌های یازده‌ساله خود با روسیه تزارى و عقد قراردادهای ننگین و اسارت
آور

گلستان و ترکمانچای با آن کشور،صحنه رقابت دولت‌های اروپایى به
ویژه

انگلستان براى گرفتن امتیازات مشابه از سلاطین نالایق قاجار گردید. در این

میان،عجیب‌ترین قرارداد، قراردادى بود که دولت ایران با «بارون
ژولیوس

رویتر» منعقد کرد که به
موجب آن، امتیاز بهرهبردارى

و استفاده از کلیه جنگل‌ها، نهرها، معادن ذغال سنگ، آهن، مس،سرب، نفت و غیره، به

مدت هفتادسال به یک شرکت خارجی واگذار مى
شد و سهم ایران پس

از بهره
بردارى 15% از منافع خالص بود. (یعنى سهم صاحب ثروت

تقریبا 16 بود) این قرارداد، به حدى عجیب و باورنکردنى بود که حتى «لردکرزن
»

از سیاستمداران مشهور انگلستان و از پایه
گذاران سیاست

استعماری آن کشور، درباره این قرارداد، چنین مى
نویسد:«واگذارى

کلیه منابع صنعتى یک مملکت به دست خارجی، حقیقتا عجیب و غریب به
نظر

مى
آید و حرارت انگلیس دوستی در تهران در هیچ تاریخى تابه

این درجه بالا نرفته بود.»

در مقابل چنین قراردادى رجال، جاهل و متملق وابسته به دربار،

نامه
اى به ناصرالدینشاه نوشته و

اظهار داشتند که در طول دوهزاروپانصد سال تاریخ ایران، چنین قدم بزرگى به نفع ملت

ایران برداشته نشده است! ولى با اعتراض و تظاهر مردم
سرانجام،

شاه مجبور شد صدراعظم، مشیرالدوله را که نقش
بسزایى در عقد

این قرارداد داشت عزل کند و عملا قرارداد«رویتر» به
حالت

تعلیق درآمد؛ البته استعمار انگلستان از پاى
ننشست و بهموجب

قرارداد «دارسى
» امتیاز نفت را بهمدتشصتسال

به
دست آورد.(1901 – 1961م)با مشاهده تزلزل،در ارکان حکومتى

سلسله قاجار و وضع آشفته ایران، انگلستان
رضاخان را بهقدرت

رسانید و درصدد برآمد تا با ترویج فرهنگ
غربى، تحت عنوان

تجدد و تمدن، اسلام را که بزرگترین مانع
استبداد و استعمار

بود از سر راه بردارد، تادیگر، مقاومتى دربرابر استعمارگرى آن کشور صورت نگیرد.

جالب این
که خودرضاخان درباره اینکه

انگلیسیها او را بر سرکار آورده
اند وخواهان تمدید مدت

اعتبار امتیاز نفت جنوب هستند، درحضور هیات هشت
نفرى

مشاورین خصوصى خود، به این دونکته اعتراف کرده
است.

حاج میرزا یحیى دولتآبادى، در کتابخاطراتش

در این باره چنین مى
نویسد: «سردار سپه از روىروحیات

نظامى، حرفها را صریح و به اصطلاح عوام، پوست
کنده

مى
زند؛ چنان که در یکى از جلسههاى

مشاوره خصوصى
که در خانه دکتر محمدخان

مصدق السلطنه منعقد بود و ازوطن
پرستى،

صحبت
به میان آمد، او گفت: مثلا مرا

انگلیسیان
سرکار آوردند اما وقتى آمدم، به

وطنم خدمت کردم…» و درجاى دیگر مى
گوید:

«انگلیسیان چند مطلب از دولت ایران
مىخواهند،

از جمله، تمدید مدت اعتبار امتیاز نفت جنوب،معروف به امتیاز دارسى…
» (1)

رضاخان ماموریتخود را بهخوبى

انجام داد؛ زیرا پس ازتحکیم پایه
هاى حکومتخود

و مسلط شدن براوضاع، نقاب ازچهره عوام
فریبانه خود برگرفت و

با لغو قرارداد «دارسى
» در سال1312

شمسى قرارداد دیگرى که به
مراتب، بدتر از قرارداد اولبود

با دستیارى تقى
زاده و چندنفر دیگر، با دولت انگلستانمنعقد

کرد. (قرارداد مشهور به قرارداد 1933) مطابق قرارداد«دارسى
»

پس از انقضاى مدت قرارداد، کلیه تاسیسات شرکت
نفت که

میلیونها دلار قیمت داشت
به ایران تعلق مىگرفت،

ولى
رضا خان با انعقاد قرارداد جدید، مانع از این امر

گردید، علاوه
براین، سى و دو سال، به مدت قرارداد، افزود.

سرانجام، باعوض شدن اوضاع و شرایط در جنگ جهانى دوم، در شهریور1320 رضاشاه، به
دست

ارباب خود سرنگون شد.

در طولسالهاى حکومت رضاخان، قتلعامهایىچونکشتارفجیع

مسجدگوهرشاد و جلوگیرى از ترویج و تعلیم احکام دین، کشف
حجاب

بانوان و شهیدکردن مردان بزرگى، همچون مدرس و بازگذاشتن دست افرادى همچون کسروى در

کوبیدن اسلام وروحانیت، همگى به
هدف ریشهکن

کردن دین از قلوب مردم ونابودى روحانیت صورت گرفت، ولى نفوذ دین در میان مردم
مسلمان،

بیش از آن بود که انگلستان مى
پنداشت. در نتیجه،علىرغم

تصورانگلستان، پس از شهریور 1320 احساسات ضداستعمارى مردم مسلمان به
اوج

خود رسید. دراین شرایط جدید،مجلس دوره چهاردهم، به پیشنهاد دکتر مصدق طرحى را به
تصویب

رسانید که به
موجب آن، دولتها از مذاکره درباره اعطاىامتیازنفتبه

خارجیان منع شده ودرصورت
تخلف،به سهتاهشتسال

حبس وانفصال ازخدمات دولتى محکوم مى
شدند.

مطلبى که جاى سؤال و تحقیق بیشتر دارد این است که درهمان زمان،

یکى از نمایندگان مجلس، در جلسه 12 آذر 1323ماده واحده
اى

را به مجلس پیشنهاد کرد و خواهان الغاء قرارداد1933 م. در ارتباط با امتیاز نفت

جنوب گردید. براى این
که اینطرح در

مجلس مطرح شود، مى
بایست پیشنهاد کننده، موافقتعدهاى

از نمایندگان را جلب کند، اما وقتى که طراح، طرح خودرا به دکتر مصدق ارائه داد، وى

از امضاى آن خوددارى کرد. (2)

متن آن ماده واحده، پس از ذکر مقدمهاى

چنین بود: «… مجلس
شوراى ملى

ایران، امتیاز نفت جنوب را که در دوره استبداد، به
شرکت

دارسى واگذار شده
بود و در موقع دیکتاتورى

نیز آن راتمدید و تجدید نموده
اند بهموجب

این قانون الغاء مى
نماید.» (3)

البته ممکن است گفته شود: گرچه تصویب طرح پیشنهادىدکتر

مصدق در ممنوعیت دادن امتیاز جدید، عملا تلاش دولت
روسیه را

در گرفتن امتیاز نفت
شمال (باسهم 50 – 50) بهعنوانرقیب

دولت انگلستان، خنثى کرد ولى او هنوز شرایط داخلى وخارجى را براى الغاى امتیاز نفت

جنوب مناسب نمى
دید.

 

سیر تحولات قبل و بعد از ملى شدن نفت ایران

پس از افشاگریهاى دکتر مصدق و بعضى دیگر از نمایندگان، درمجلس

چهاردهم، حمله به انگلستان، در داخل و خارج ازمجلس ادامه داشت و دولت انگلیس نیز در

صدد تجدید قراردادنفت
بهمنظور

تحکیم پایه
هاى قرارداد سال 1933 بود؛ زیرا بااعتراف تقى

زاده (وزیر دارایى زمان رضاخان هنگام انعقادقرارداد 1933 و یکى از امضاء کنندگان

آن) در مجلس پانزدهم،مبنى براین که در امضاى قرارداد مذکور، آلت دستى، بیش نبوده
است

و نیز افشاى این مطلب که انعقاد و تصویب آن قرارداد، درشرایط خفقان و اختناق صورت

گرفته
است، عملا این قرارداد درداخل و خارج از ایران، بىاعتبار

شده
بود. در همین زمان، یعنىچند

روز قبل از حادثه پانزدهم بهمن، آیت
الله کاشانى، اعلامیهشدید

اللحنى علیه شرکت نفت انگلیس صادر کرد و عده
اى ازنمایندگان

طرح الغاء قرارداد را به مجلس تقدیم نمودند، ولى
دولت

انگلستان که در صدد تغییر اوضاع به
نفع خودبود، حادثه15بهمن1327

وتیراندازى (ساختگى یاواقعى) به شاه رابه
وجود آورد. نقشه

طورى طرح
ریزى شدهبود که در هر

صورت، (چه
شاه کشته مىشد ویازنده

مى
ماند) شرایط بهنفع انگلستانتغییر

یابد. امابا ناکام ماندن ترور شاه، مزدورانش این حادثه
رامستمسک

قرارداده وبه سرکوبى
آزادى خواهان پرداختند.

آیتالله کاشانى، رهبر روحانى مبارزات

سیاسى آن روز،شبانه با وضع اهانت
آمیزى بهوسیله

سرتیپ متین
دفترى، فرماندار نظامى تهران در منزلشان دستگیر

و به قلعه فلک
الافلاک در خرمآباد

و سپس به کرمانشاه منتقل و از آن جا به
لبنان تبعید گردید.

(4) در این دوره، مجلس فرمایشى، مؤسسان
تشکیل شد و با تغییر

قانون اساسى، بعضى اختیارات، از جمله
اختیار انحلال مجلس،

به
شاه واگذار گردید و بهمنظور

قانونى
کردن قرارداد 1933 طرح خائنانهاى

موسوم به «قرارداد الحاقى
گس – گلشائیان»

در اواخر دوره پانزدهم، به مجلس برده
شد، ولىبا

نطق طولانى حسین مکى و مقاومت معدودى از نمایندگان،به تصویب نرسید و دوره پانزدهم

مجلس، به پایان رسید. (5) مبارزات پیگیر و شجاعانه ملت ادامه یافت و در این

زمان،عبدالحسین هژیر، وزیر دربار، به
دست رادمردى شجاع و

مؤمن
از فدائیان اسلام، بهنام

سیدحسین امامى به
قتل رسید.

در دوره شانزدهم مجلس، جبهه ملى که بهتازگى

اعلام
موجودیت کردهبود توانست هشت

نفر از نمایندگان خود، ازجمله، دکتر مصدق را به مجلس بفرستد. با انتخاب آیت
اللهکاشانى

از طرف مردم تهران و تلاش بعضى از علماى بزرگ،نظیر مرحوم آیت
الله

العظمى بروجردى، ایشان در خرداد 1329با استقبال با شکوه و بى
نظیر

مردم تهران (که در میان آنان دکترمصدق و نمایندگان جبهه ملى نیز بودند) به
وطن

بازگشتند. (6)

دریکى از نخستین جلسات مجلس شانزدهم، پیام آیتالله

کاشانى،مبنى براعتراض به تبعید غیرقانونى خود و علل آن و بى
اعتبارىمصوبات

مجلس ساختگى مؤسسان (مجلس سناى سابق) وقرارداد تحمیلى نفت، به
وسیله

دکتر مصدق قرائت
شد.

درقسمتى از این پیام آمدهاست: «

نفت ایران متعلق به ملت ایران
است و بهر

ترتیبى که بخواهد نسبت
به آن رفتار مىکند

و قراردادقانونى که با اکراه و اجبار تحمیل شود، هیچ نوع ارزش قضایى
ندارد

و نمى
تواند ملت ایران را از حقوق مسلمه

خود محروم
کند.» (7) با عنوان

شدن ملى کردن صنعت نفت در سراسر کشور،آیت
الله کاشانى طى

اعلامیه مفصلى، کوشش در این راه راتکلیف دینى و وطنى ملت مسلمان اعلام کردند. پس از

آن،علما ومجتهدین بزرگى،نظیرآیت
الله سیدمحمدتقى

خونسارى،بهاءالدین محلاتى، عباسعلى شاهرودى، سید محمود روحانى
قمى

و کلباسى با صدور اعلامیه
هایى و نیز در پاسخ بهاستفتائات

مردم، برلزوم ملى کردن صنعت نفت و حمایت ازآیت
الله کاشانى

تاکید کردند. (8) از این رو، انگیزه اصلى مردم درحمایت از این نهضت، معتقدات مذهبى

آنان بود. اما در صحنه
سیاسى، پس از برکنارى ساعد و على

منصور، شاه براى مقابله بابیدارى و یکپارچگى مردم، سپهبد رزم
آرا

را که فردى دیکتاتور وحامى منافع انگلستان بود، به نخست
وزیرى

منصوب کرد. او باتلاش فراوان، سعى کرد تا قرارداد الحاقى «گس – گلشائیان
»

را به
تصویب برساند و در مجلس، صریحا به ملت ایران اهانت

کرد واداره صنعت عظیم نفت، به وسیله ایران را غیر ممکن دانست؛ولى سرانجام،

در16اسفند1329توسط خلیل طهماسبى، عضوفدائیان اسلام، به
قتل

رسید و از صحنه سیاست
خارج شد.

با کشته شدن رزمآرا اوضاع بهکلى

عوض شد و مردم نیز باهدایت
آیتالله

کاشانى وهماهنگى
بعضىازنمایندگان

مجلس،تظاهرات واجتماعاتى در حمایت از ملى شدن صنعت نفت
برپاکردند.

سرانجام، لایحه ملى شدن نفت در 29 اسفند 1329 درمجلس به
تصویب

رسید.

 


نخست وزیرى دکتر مصدق

پساز قتل رزمآرا،حسیناعلاء،وزیردربار

وقت،به نخست
وزیرىرسید ولى وى پس

از مدت کوتاهى استعفا داد. در این هنگام، باپیشنهاد جمال
امامى،

سرکرده اکثریت مخالف جبهه ملى، دکترمصدق، نخست وزیرى را برعهده گرفت.

مساله مهم در اینجا اعضاى کابینه دکتر

مصدق است که
تعدادى از آنها در کابینه قبلى نیز شرکت

داشتند. در این میان،سرلشکر زاهدى،که لودر کودتاى 28 مرداد ونقشى اساسى وتعیین

کننده در آن داشت، به
عنوان وزیر کشور و باقر کاظمى،بهعنوان

وزیر امور خارجه که در یکى از کابینه
هاى سابق و دردروه

رضاخان نیز همین سمت را برعهده داشت، معرفى شدند.

بعدازمعرفىکابینه،یکىازنمایندگان

مجلس، درجلسه دوازده
اردیبهشت 1330 چنینگفت:

«… من
موافقم بادکترمصدق ولى

بااین وزراى فراماسون و قزاق که در این کابینه هست مخالفم. ماازدکترمصدق انتظار

نداشتیم وزیر فراماسون و قزاق بیاورد… من باوزیر کشورى که نظامى باشد مخالفم، با

دیکتاتورى مخالفم
» (9)

آیتاللهکاشانى،

دست دکترمصدق را درانتخاب
اعضاء کابینهاش،کاملا

بازگذاشت وهیچ
گونهتوصیهاى

نیز نکرد. این مطلب را طى
اطلاعیهاى

قبل از معرفى کابینه اعلام نمود. (10) در این دوره(اردیبهشت 1330 تا مرداد 1331)

آیت
اللهکاشانى، بارهاحمایتخود

رااز دولت دکترمصدق اعلام داشت و براى مقابله
با مشکلات و

کارشکنیهاى داخلى و خارجى، تظاهرات وسخنرانیهایى برپا مى
شد.

با پیامها و اعلامیههاى آیتاللهکاشانى،

نقشه
ها و توطئههاى عدهاى

که درصدد ایجاد اختلافات
مذهبى، بین شیعه و سنى و یا با

پیشنهاد اخراج زنان از ادارات، درصدد اخلال و آشوب بودند، خنثى شد؛ حتى وقتى که
انگلستان،دولت

دکترمصدق را تهدیدبه حمله نظامى کرد، ایشان
با شجاعت، خطاب

به خبرنگاران خارجى فرمودند: اگر این کارصورت گیرد، حکم جهاد مى
دهم.

زمانى که کارکنان صنعت نفت
با تحریک تودهایها

و دیگر توطئه
گران داخلى و خارجىاعتصاب

کرده
بودند، آیتالله کاشانى با

اعلامیه
هایى آنها را بههمکارى و

اتحاد دعوت کردند و هنگامى که دکتر مصدق به
انتشار اوراق

قرضه ملى دست زد، آیت
الله کاشانى خرید آنها ویارى دولت را

یک امر واجب شرعى، اعلام کرد. (11)

 

قیام 30تیر و بازگشت دکتر مصدق به قدرت

در شرایط حساس آن دوران، دکتر مصدق، بهخاطر

اختلاف
باشاه در مورد تصدى سمت وزارت جنگ، در 25 تیر

1331بدون مشورت وحتى اطلاع آیت
الله کاشانى و دیگر همرزمانشاستعفاى

خود را تسلیم شاه کرد. شاه بلافاصله، قوام السلطنه راکه فردى مورد اعتماد دربار و

ازکهنه
کاران عالم سیاستبود،

برسرکار آورد و او نیز شروع به ارعاب و تهدید مردم کرد. آیت
اللهکاشانى

مردم را به مبارزه دعوت کرد و در مصاحبه با خبرنگاران، سوگند یاد کرد که اگر قوام

برکنار نشود، اعلام جهاد مى
کند وشخصا کفن پوشیده؛ مردم را

همراهى خواهدکرد. (12)

در همین زمان، دو بار، دکتر امینى از طرف قوام براىپیشنهاداتى

درباره معرفى وزارى مورد اعتماد آیت
اللهکاشانى

به
منزل ایشان رفت؛ ولى ایشان در جواب او گفتند: با بودن

دکترمصدق، هیچ
کس نمىتواند نخستوزیر

باشد. (13)

از طرف دیگر، شاهبا احساس خطر، حسین

علاء، وزیر درباررا در 28 تیر ماه به منزل آیت
الله کاشانى

فرستاد. ایشان با تندى
جواب دادند که به شاه بگویید: اگر

مصدق برسرکار برنگرددشخصا به خیابان خواهم
آمد ومبارزه را

متوجه دربار خواهم کرد.ایشان حتى
ارسنجانى، معاون سیاسى

قوام
السلطنة در آن زمان ووزیر کشاورزى در سالهاى 40 و 41،

را که از طرف قوام،پیشنهادانتخاب شش وزیر رابه
ایشان دادهبود،

باتندى رد کردند وضمن نامه
اى به وزیر دربار نوشتند: «اگر

تا فردا مصدق بر سرکاربرنگردد، شخصا مبارزه را به
طرف

دربار، رهبرى خواهم کرد.
» (14)

سرانجام، با قیام ملت در 30تیر، به رهبرى آیتالله

کاشانى، شاه
به برکنارى قوام تن داده و مصدق با سربلندى، با

در اختیار گرفتن
سمت وزارت دفاع به پست نخستوزیرى

بازگشت.

عملکرد دکتر مصدق و آغاز جداییها و اختلافات (مرداد

1331 تا مرداد 1332)

دکتر مصدق پس از بازگشتبهقدرت،

سرلشکر احمد وثوق رابه عنوان معاون وزارت دفاع، یعنى معاون خود، برگزید.سرلشکر وثوق

کسى بود که چند روز قبل از آن، به عنوان
فرمانده ژاندارمرى،

دستور شلیک به کفن پوشان قیام 30تیر درکاروانسراى سنگى و همچنین کفن پوشان

کرمانشاه، همدان وقزوین را صادر کرده
بود.(او پس از کودتاى

28 مرداد در همین
مقامابقاءگردید.)ازجمله

کسانى که
به فرماندهى یکىاز

واحدهاى
مهمانتظامى منصوب

گردید،سرتیپ،متین دفترى بود.

او که در سال 1327 فرماندار نظامى تهران بود؛ شبانه ازطریق بام

خانه آیت
الله کاشانى وارد منزل شده وایشان را باخشونت و

اهانت دستگیر و تبعید کرده
بود. (این واحد نظامى،بعد از

کودتاى 28 مرداد 1332 قبل از دیگران وفادارى خود را به
شاه

اعلام کرد.) بر طبق اسناد به
دست آمده از لانه جاسوسىانگلستان،

یعنى از خانه ریچارد سدان، مدیرعامل شرکت نفت
ایران و

انگلیس، وى نقش فعالى در برقرارکردن رابطه باانگلستان و جاسوسى براى آنان داشته
است.

(15) او داماد دکترمصدق بود و در زمان سلطنت رضاخان، به
مقام

نخست
وزیرىرسید. علىرغم

این سوابق، دکتر مصدق او را از اعضاى هیات
ایرانى، به هنگام

مسافرت به شوراى امنیت قرار داد و اعتراض
سایر اعضاى هیات

نیز به جایى نرسید.

از دیگر افرادى که بهموجب اسناد خانه

سدان، سالها براى
شرکت نفت جاسوسى مىکردهاست

وازطرف دکتر مصدق به
سمت معاون وزارت کارمنصوب شد،

دکترشاپوربختیار بود.این
انتصابات و انتصاب بعضى دیگر، نظیر

دکتر اخوى به سمت
وزارت دارایى و نصرتالله

امینى به سمت
شهردار تهران، مورداعتراضآیتاللهکاشانى

قرارگرفت.ایشان طى نامه
اى خصوصى،نسبتبه

این انتصابات که عملا پایمال کردن خون شهداى قیام
30تیر

محسوب مى
شد اعتراض کردند؛ چرا که مسببین آنحادثه

و عاملین کشتار مردم، نه تنها به مجازات نرسیدند بلکه
بعضى

از آنها نظیر سرلشکر وثوق، ترفیع درجه یافتند.

در این میان، بعضى از اطرافیان غرب زده دکتر مصدق که باروحانیت

میانه خوشى نداشتند نزد او از وحانیت
بدگوییهامىکردند.

دکتر مصدق نیز در ششم مرداد 1331 نامه تندى به
آیتالله

کاشانى نوشت و از ایشان خواست که از هرگونه دخالت
در امور

سیاسى کشور خوددارى کنند. (16) واقعیت این بود که
دکتر مصدق

پس از روى کار آمدن مجدد، روش جدایى دین ازسیاست را که قوام
السلطنة

نیز برآن تاکید داشت پیشه خودساخت؛ ولى آیت
الله کاشانى

بارهاگفته
بودند که در اسلام، دیناز

سیاست جدا نیست: اسلام، با تشکیلات کلیسایى فرق دارد ومشارکت روحانیون در سیاست
بهمعناى

رسیدگى به
امورمسلمین است که خود یک وظیفه مشخص دینى است.

(17) دکترمصدق به
گواه یادداشتهاى سیاسى ارسنجانى، معاون

سیاسى
قوام و رئیس تبلیغات او در حکومت چهار روزهاش،

که در سال
1335 منتشر گردید، تمام قدرت خود را براى حمایت

ازقوام
السلطنة و استخلاص وى بهکار

برد. او براى لغو قانون
تعقیب و مجازات قوامالسلطنة

به عنوان مفسد فى
الارض ومصادره اموال او که در تاریخ 12

مرداد 31 به تصویب مجلس
رسیدهبود،

قانونى تحت عنوان «اجازه تعقیب قوام
» به مجلسبرد

که هدف او این بود که قانون قبلى را لغو کند. (18)


دکتر مصدق و رابطه با آمریکا

دکتر مصدق در زمان نخستوزیرى، قرارداد

تاسیس لانه
جاسوسى آمریکا بهنام

«اداره اصل چهار»، را رسما با آمریکامنعقد کرد و به جاسوسان آمریکا رسما امکان داد

که در تمام
شؤون مالى و کشاورزى ایران مداخله کنند. و یکى

از خانه
هاىبزرگ خویش را در خیابان

فلسطین (کاخ سابق) به مبلغ ماهیانه
3500 تومان به لانه

جاسوسى آمریکا اجاره داد. او درنامه خودبه ترومن در5 تیرماه 1330 مى
نویسد:«…نظربهاینکه

بین ملتین
ایران و آمریکا همواره روابط

دوستانه برقرار بوده و ملت
بزرگ

وارجمندآمریکااز طرفداران جدى آزادى و حاکمیت ملل شناخته
شده

وفداکاریهاى آن ملت
نیک نهاد،دردو جنگ

اخیربهترین گواه
این معنى است لازم دانستم

که خاطر آن حضرت را از جریانات
اخیر

مستحضر سازم و یقین دارم که دولتهاى آزاد جهان
خصوصادولت

دوست ماآمریکادراین موضوع مهم
از معاضدتبه

آمال ملى ایران خوددارى نخواهند کرد
» (19) این نامه در حالى
نوشته مىشد

که
یک ماه قبلازآن،آیتالله

کاشانى درپیامى،که دراجتماع مردم، در رابطه با اعتراض به مداخلات بیگانگان

دربهارستان تشکیل شده
بود قرائت گردید، چنین آوردهبودند:«…ملت

مسلمان ایران اکنون به
فضل الهى از خواب

غفلت
بیدارشده و به حقوق خود آشنا گردیده،

تا اساس استقلال کامل
سیاسى و اقتصادى خود

را مستقر نکند، از پاى نخواهد نشست
وعموما

تنفر خود را از مداخلات استقلال شکنانه انگلسیها وآمریکاییهابه سمع عالمیان مى
رساند».

(20)

دکتر مصدق در مسافرت خود به آمریکا چهل و دو روز درآن کشور

اقامت کرد و پس از بازگشت در قسمتى از گزارش سفرخود چنین گفت: «… در واشنگتن مدت

بیست و پنج روز با آقاى
ژرژمکگى،

معاون وزارت خارج آمریکا، در تماس بودم. اوبعضى
روزها دوبار

به
دیدن من مىآمد… بنده صاف

وپوست
کنده عرض کنم که آقاى ژرژمکگى

با من در این مدت
بیست و پنج روز مثل یک برادر صمیمى

بود…» (21) لازم به ذکراست که شخص مذکور، مامور شرکتهاى نفتى آمریکا بوده
استو

روابط حسنه دکتر مصدق با آمریکاییها آن چنان بود که گاهى
بین

او و لویى
هندرسن، سفیر کبیر آمریکا، ملاقاتهاى هفتساعته

صورت مى
گرفت. (22) او با پذیرش و تمدید قرارداد «جم- آلن»

ارتش ایران را تحت تسلط مستشاران آمریکایى نگه
داشت و امور

اقتصادى ما بیش از پیش در قبضه آنان قرارگرفت. (23)

لویى هندرسن، سفیر آمریکا در ایران، در گزارشفروردین

ماه 1331 خود، راجع به وضعیت
سیاسى ایران براىمقامات

وزارت خارجه و دستگاههاى جاسوسى آمریکامى
نویسد: «دکتر مصدق

چه در مورد قبول شرایط بانک
بینالملل

براى حل مساله نفت ایران و چه درباره قرارداد نظامى
ایران و

آمریکا حسن نیت
بهخرج داده و با

نظرات آمریکاییهاروى موافق داشته
است، ولى در این جریانات

فقط یک عامل
مزاحم مداخله کرده که مانع حل قضیه بهنفع

آمریکا شده
است واین عامل مزاحم که مانع تسلیم ایران بهنظرات

بانک بین
الملل وادامه همکارى بین ایران و آمریکا مىباشد

آیت
الله کاشانىاست…» (24) بعد

از ترومن، آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا شد ودکتر مصدق در قسمتى از نامه خود به او

چنین نوشت: «اکنون
که در اثر

اقدامات رکت
سابق و دولت انگلستان، ملت

ایران دربرابر مشکلات اقتصادى و سیاسى بزرگى قرار گرفته
است

که
ادامه این وضع از نظر بینالملل

نیز ممکن است عواقب خطیرى
داشتهباشد

واگر دراین موقع کمک مؤثر و فورى به این مملکت
نشود

شاید اقداماتى که فردا به
منظور جبران

غفلت امروز به
عملآید

خیلى دیر باشد… ملت ایران امیداوار است که با مساعدت وهمراهى دولت آمریکا موانعى

که در راه فروش نفت ایران ایجادشده برطرف شود و چنانچه رفع موانع مزبور براى آن

دولت
مقدور نیست کمکهاى اقتصادى مؤثرى

بفرمایند تا ایرن بتوانداز سایر منابع خود استفاده نماید…
» (25)

اعتماد بیش از حد دکترمصدق به آمریکاییها در حالى که آنها درصدد

تصاحب منابع
نفتى ایران و گرفتن ماهى از آب گلآلود

بودند از سیاستمدارکهنه
کارى چون مصدق (26) دور از انتظار

بود. جاى تعجب است
که نخستوزیرى که

او را به
صورت قهرمان ملى و رهبر نهضتملى

شدن نفت معرفى کردند در مقابل رئیس
جمهور آمریکا اینچنین

دست تکدى دراز کند و حکومت
خود را آن چنان ضعیفبشمرد

که تنها راه نجات کشور را کمک آمریکا بداند.

 

زمینههاى

کودتاى 28 مرداد و عوامل شکست نهضت

1.   

با اینکه دکتر مصدق قبل از رسیدن به مقامنخستوزیرى

بارها ضمن نطقهایى در مجلس، مخالفت
خود رابا واگذارى

اختیارات قانونگذارى به یکى از وزرا یا دولت اعلام
کرده و

آن را مخالف قانون اساسى مى
دانست در تیر ماه 1331 ازمجلس

تقاضاى اختیارات قانونگذارى به
مدت شش ماه را نمودکه مجلس،

در آن موقع با این تقاضا موافقت نکرد و او تحت
عنوان اختلاف

با شاه بر سرگرفتن پست وزارت جنگ در 25تیرماه استعفاء کرد، ولى سرانجام پس از به
قدرت

رسیدن مجدددر 21 مرداد 1331 این اختیارات را از مجلس گرفت وبراى باردوم در دى ماه

همان سال تقاضاى تمدید این اختیارات را کرد.در آن موقع، آیت
اللهکاشانى

که رئیس مجلس شوراى ملى بودندطى نامه
اى به مجلس لایحه

مزبور را ناقض اصول 11، 13، 24،25، 27 قانون اساسى و اصول 7، 27، 28 متمم آن دانسته

و به
شدت با این امر مخالفت کردند و از اصل تفکیک قوا بهعنوانضامن

بقاى دموکراسى و آزادى ملت دفاع کردند.

2.   

عدم دستگیرى و مجازات مسببین کشتار مردم در 30 تیرماه 1331 و نجات

قوام
السلطنة از اعدام و مصادره اموال، باحمایت دکتر مصدق

که قبلا بدان اشاره شد. این انتصابات وکوتاهیها در مجازات جنایتکاران، مردم انقلابى

را از مجاهدت وجانفشانى در راه نهضت دلسرد مى
کرد و اعتراض

جامعه
روحانیتبهویژه

آیت
الله کاشانى را درپى داشت، ولى دکترمصدق به گونهاى

عمل کرد که عوامل حزب توده و روزنامه
هاىجیرهخوار

دولت، زشت
ترین ناسزاها و تهمتها را به آن روحانىمجاهد

نسبت دهند. به
عنوان مثال، وقتى که ایشان در اسفند،1331 با

خروج شاه از کشور مخالفت کرد، زیرا آن را توطئه
حساب شده

دربار و عوامل خارجى مى
دانستند، ایشان را بهسازش

با دربار متهم کردند. لازم به
ذکر است که دکتر مصدق باخروج

شاه موافق بود و حتى مخارج سفر او را به
میزان دههزاردلار

تامین کرد. (27)

3.   

دکتر مصدق با این که براى بار دوم، اختیارات ویژهقانونگذارى

را از مجلس گرفت و با این که در دادن این اختیارات
به او

پنجاه نفر از هشتاد نماینده مجلس آن دوره، راى مثبت
دادهبودند

و انتخابات این دوره از مجلس در زمان خود دکترمصدق انجام گرفته
بود،

پس از برگزارى انتخابات، درباره آن
گفت: «بااین حال،

اطمینان کامل دارم که 80 % از نمایندگانى که
به مجلس مىروند،

نماینده حقیقى ملت
خواهند بود و جزبهصلاح

مملکت کارى نمى
کنند. (28)

باوجود همه این مسایل، اوبراى از بین بردن مصونیت پارلمانى

نمایندگان مخالف، در صددانحلال مجلس برآمد؛ زیرا عده
اى از

نمایندگان مجلس در مقابل
خلافکاریهاى دولتسکوت

نمى
کردند و چند نفر از آنان طرحاستیضاح

دولت رامطرح کردند.دکترمصدق مدعى شدکه مجلس
در کار دولت

کارشکنى مى
کند و باعذرهاى گوناگون از حضور درمجلس و جواب،

خوددارى کرد و سرانجام با رفراندمى عجیب
و غریب در 12 مرداد

1332 مجلس را منحل کرد.

جالب این که کودتاى 28 مرداد تنها شانزده روز پس ازانحلال مجلس

به
اجراء درآمد چرا که دیگر، سنگرى بهناممجلس

براى افشاى نقشه
ها و توطئههاى

دشمنان وجود نداشت
و دستشاه و

حامیان داخلى و خارجى
اش براى اجراى نقشهکودتا

به سرکردگى سرلشکر زاهدى باز بود.

بامطالعه حوادث سیزدهماهه، بیننخست

وزیرى مجدد دکترمصدق تا کودتاى 28 مرداد، به این نتیجه مى
رسیم

که استعمارانگلستان با همکارى ظاهر و پنهان مقامات آمریکایى و دستگاه
جاسوسى

این کشور، تنها راه غلبه بر نهضت ملى مردم ایران و به
شکست

کشاندن آن را جدا کردن مردم و دولت دکتر مصدق ازروحانیت مبارز، که پرچمدار مبارزات

سیاسى – مذهبى آن
آیتالله کاشانى

بود، تشخیص داد. از این رو نقشه
هاى وسیعىبراى

ایجاد اختلاف و بدبینى در میان این دو قشر، به اجراء درآمد و در این راه از عوامل

حزب توده و چپ گرایان تاروشنفکران غرب زده وابسته به
خود،

حداکثر استفاده را بردند.دکتر مصدق نیز به عمق فاجعه
اى که

بعد از کنار گذاشتن آن
روحانى مجاهد، پیش خواهد آمد پى نبرد

و همواره فکر مى
کردکه دولت او براى همیشه، حمایت تودههاى

مردمى را با آن
اتحاد و همبستگى سىتیر

1331 به
دنبال خود دارد. وقتى کهآیتالله

کاشانى مقدمات کودتا را مشاهده کرد و توطئه دربار به
سرکردگى

سرلشکر زاهدى و هماهنگى آمریکا و انگلیس باهدایت ژنرال «شوراتسکف
»

(عامل سیا در تهران) و «هندرسن
»سفیر کبیر آمریکا و دیگر

عوامل مزدور داخلى را جهت
سرنگونى دکتر مصدق محرز دید، یک

روز قبل از کودتا با لحن
تلخ و شکوهآمیزى

که از خاطر رنجیده
اش حکایت مىکردحتمى

بودن وقوع کودتا را طى نامه
اى بهوى

اطلاع داد. درقسمتى از این نامه آمده
است:

«…صلاح دین وملتبراىاین

خادم اسلام بالاترازاحساسات
شخصى است و

على
رغم غرض ورزیها وبوق وکرناى تبلیغاتشما،

خودتان بهتر از هرکس مى
دانید که هم و غمم

در نگهدارى
دولت جنابعالى است که خودتان

به بقاى آن مایل نیستید. ازتجربیات روى
کارآمدن

قوام ولجبازى
هاىاخیر،برمن

مسلم
استکه

مى
خواهید مانند سىام

تیر کذایى یک بار دیگر ملت را تنهاگذاشته و قهرمانانه بروید
».

زاهدى را که من با زحمت در مجلس
تحت

نظروقابل
کنترلنگاه

داشته
بودمبالطایفالحیلخارج

کردیدوحالا همان طورکه واضح بوده،در صددبه
اصطلاح،

کودتاست.
اگر نقشه شما نیست که مانند سى
ام

تیر عقب نشینى کنید وبه ظاهر قهرمان زمان بمانید و اگر حدس و نظر من صحیح
نیست

که همان طور که در آخرین ملاقاتم به شما گفتم و به
هندرسن

هم گوشزد کردم که آمریکا ما را در گرفتن نفت ازانگلیسها کمک کرد و حالا به
صورت

ملى و دنیاپسندى
مىخواهد

به دست جنابعالى این ثروتها را به چنگ آورد و اگرواقعا با دیپلماسى نمى
خواهید

کنار بروید این نامه من سندى درتاریخ ملت ایران خواهد بود که من شما را با وجود همه

بدیهاى
خصوصىتان

نسبت
به خودماز

وقوع حتمى یک کودتا به وسیله
زاهدى که

مطابق با نقشه خود شماست آگاه کردم که فردا جاى
هیچ

گونه عذر موجهى نباشد
».

متاسفانه دکترمصدقبهجاىاقدامات

فورى و پیشگیرانه جواب
زیر را خدمت آیتاللهکاشانى

ارسال کرد: «27 مرداد، مرقومه
حضرت

آقا به وسیله آقاحسن آقاسالمى زیارت شد، اینجانب
مستظهر

به پشتیبانى ملت ایران هستم والسلام.»
(29)

با توجه به جواب دکتر مصدق، به این نکته پى مىبریم

که
یکى از عوامل دیگرى که در شکست نهضت ملى مؤثر بود،سیاست

مماشات و سازش در مقابل توطئه
گران بود. به عنوانمثال،

سرلشکر زاهدى دو نوبت (یکى در شهریور 1331 ودیگرى در اوایل اسفند 1331) به
اتهام

شرکت در طرح کودتاعلیه دولت مصدق وکمک به ایل
بختیارى براى

شورش،دستگیر (30) ولى هر بار با وساطت دربار آزاد شده
بود.

این
سیاستبه حدى در سرنگونى دولت

او مؤثر بود که حتى یکى
از شیفتگان دکتر مصدق نسبتبه

او انتقاد کرده و مى
نویسد:

باوجود اینکه دکتر مصدق از فعالیت پشت

پرده اطلاع کافى
داشت… با پیروى از سیاست همیشگى خود که

مبنى بر عدم
قاطعیت و مماشات بود، حتى پس از شروع کودتا، تا

عمق
حادثه را درک نکرد حاضر نشد که حتى بنابر درخواست و

اصراربعضى از یاران صدیقش با اعلام رادیویى از مردم استمدادبطلبد. (31) از این رو

مى
بینیم، که در سىام تیر با اینکه

شاه بر سرقدرت و دکتر مصدق برکنار شده
بود، اما وحدت و

یکپارچگى
مردم با هدایت روحانیت، شاه را به زانو درآورد و

مصدق به
قدرت بازگشت ولى در 28 مرداد با این که شاه فرارى

بود ومصدق با سمت وزارت دفاع بر سرقدرت بود، کودتا به
وقوعپیوستبعد

از وقوع کودتا و روى کار آمدن سرلشکر زاهدى، وقتى که دولت مذاکره را با دولت

انگلستان آغاز کرد.

آیتاللهکاشانى

به مبارزه با حکومت
برخاسته و نسبتبه

وضع اختناق
آمیز آن روز و بى اعتبارى مصوبات مجلس هیجدهم

وقراردادهاى نفت
باکنسرسیوم، به سازمان ملل نامهاى

نوشتند. دراعلامیه
اى که در رابطه با عقد قرارداد با

کنسرسیوم صادر کردندصریحا به سیاستهاى آمریکا و همکارى و تجدید رابطه بادولت

انگلستان حمله کردند. (32) بنابراین مى
بینیم که مبارزاتایشان

حتى پس از کودتاى 28 مرداد علیه دولت زاهدى ومذاکرات او با آمریکا و انگلستان جهت

عقد قراردادهاى نفتى ومحوآثارنهضت ملى کردن نفت ادامه داشت. سخنگوى دولت
زاهدى

ازایشان به عنوان شخص مجهول الهویه
اى که مىخواهدجنجال

راه
بیندازد ونظمرابرهم زندنامبرد

وبانقشه حساب
شدهاىفرزندجوانش،

سیدمصطفى رامسموم کرد.سپس
با دستگیرى وزندانى کردنآن

عالم مجاهد،ایشان راتاآستانه اعدام پیش بردند واگرایستادگى جامعه روحانیت،به ویژه
آیتالله

العظمى
بروجردى، قدسسره، نبودازآن

مهلکه،نجات
نمىیافتند. (33)

البته دربار شاه در هرزمان سعى مىکرداز

وجهه علماى دین
و مراجع و روحانیون مورد اعتماد و علاقه

مردم به
نفع خوداستفاده کرده و یا حداقل، حیثیت آنها را لکهدار

کند. به همین
دلیل مىبینیم که بعد

از کودتاى 28 مرداد، سرلشکر زاهدى
بدون اطلاع قبلى وبهطورناگهانى

به منزل آیت
اللهکاشانى رفته

وسوگند یاد کرد که راه مصدق را در مساله نفت ادامه دهد و آیت
الله

کاشانى از او خواستند که براى اثبات صداقت
خود، دستورآزادى

افراد دستگیر شده را صادر کند و مطبوعات نیز آزاد باشند.و… ولى
به

محض مخالفت واثبات سرسپردگى زاهدى به آمریکاو انگلستان، ایشان مخالفت و مبارزه خود

را با دولت او شروع
کردند و شاه در آخرین لحظات عمر ایشان

براى بدنام کردن آن
عالم مجاهد، بدون اطلاع قبلى، به عنوان

عیادت به منزل ایشان
آمد، ولى ایشان از او روى گردانده و با

او صحبتى نکردند. (34)

 

نتیجهگیرى

«درسها و عبرتها»

از آنجا که یکى از نیرنگهاى قدیمى استعمار، در مقابله بانهضتهاى

انقلابى و مردمى، این است که وقتى متوجه شود که
دیگر نمىتواند

رو در روى ملت
بایستد و دیگر کارى از دستعوامل

مزدور وشناخته شده داخلى ساخته
نیست،عواملخود

رادرصفوف انقلابیون،به عنوان چهره
هاى ملى و دلسوز محرومینجازدهتا

رفته رفته
انقلاب را ازدورن تهى کرده و به سوى اهداف

وخواسته
هاى خود بکشاند. از این رو، وقتى که پیروزى انقلابشکوهمند

اسلامى
ایران درسال 57 نزدیک بود استعمار غرب بهسرکردگى

آمریکا در صدد علم کردن و جازدن چهره
هایى از اینقبیل

برآمد. به عنوان مثال، براى جلوگیرى از پیروزى انقلاب ونگه
داشتن

شاه بر سرقدرت، شاهپوربختیار رابه
عنوان یک چهرهملى،

مبارز ودلسوز ملت
بر سر کار آوردند، در حالى که او اززمان

دکتر مصدق و قبل از آن براى شرکت
سابق نفت جاسوسىمىکردهاست

واسنادآن در سال 1330 از خانه ریچارد سدان که
در آن زمان،

لانه جاسوسى انگلستان نام گرفت، کشف شده
بود.او کسى بود که

قبل از روى کار آمدن و زمانى که هنوز عضوجبهه ملى بود خطاب به سپهبد مقدم، رئیس

ساواک چنین
مىگوید: «خمینى پیش

افتاده است و فعلا کارى نمى
شود کرد،ما براى این که بتوانیم

رهبرى جنبش را از اختیار او خارج کنیم
باید منتظر فرصت و

زمان باشیم، اما تا آن موعد نرسیده ما بایدحتى
المقدور، دوش

به دوش خمینى حرکت کنیم و پس از آن درفرصت مناسب او را کنار زنیم و خودما آن

توانایى را پیدا کنیم که
مستقلا عمل کنیم. این خواست همه

ماست.» (35)

و هم از این روست که مىبینیم رهبر کبیر

انقلاب و بنیانگذارجمهورى اسلامى حضرت امام خمینى(قدس
سره)

بارها در طى
دوران حیاتشان، درباره عوامل پیروزى انقلاب

اسلامى ایران
صحبت فرمودند که در یکى از آن سخنان، عامل مهم

پیروزى
انقلاب اسلامى و تداوم آن را اسلامى بودن نهضت و

فداکارى وجانفشانى براى مکتب ذکر کردند و عامل شکست و ناتمام
ماندن

نهضت ملى شدن نفت در دوران دکتر مصدق را تکیه برملى
گرایى

بیان فرمودند. (36)

ایشان بارها ملى گرایى را نکوهشکرده و

مى
فرمودند: ما اسلام را مىخواهیم

و از ملى
گرایى سیلىخوردهایم

و… ماچقدر سیلى از این ملیت
خوردیم، مانمىتوانیم

تحمل کنیم به این که هر کس، هر جورى دلش
مىخواهد،

خیر، من دلم مى
خواهد که حالا دمکرات باشد، مندلم

مى
خواهد که ملى باشد، من دلم مىخواهد

که ملى واسلامى باشد» ما از اینها ضربه دیده
ایم، ما اسلام

را مى
خواهیمغیر اسلام را نمىخواهیم…

(37) از عوامل مهم شکست نهضت
ملى، در آن عصر این است که هیچ

یک از رجال سیاسى ومذهبى، مبارزه خود را متوجه دربار و شخص شاه که عامل فسادو توطئه

و وابستگى کشور به اجانب بود نکرد. شاید بتوان دراین
باره

چنین گفت که آنان یا آن دید وسیع سیاسى و گسترده رانداشتند و یا شرایط اجتماعى را

مناسب براى چنین اقدامى
نمىدیدند.

در این زمینه رهبر کبیرانقلاب امام خمینى(قدس
سره) در قسمتى

از سخنان خود، در باره دوران نهضت ملى
شدننفت

فرمودند: «… قدرت دست دکتر مصدق آمد لیکن اشتباهات
هم

داشت، او براى مملکت مى
خواستخدمت

کند لکن اشتباه
هم داشتیکى از

اشتباهات او این بود که آنوقتى که قدرت
دستش آمد این را

(شاه) خفه
اش نکرد که تمام کند قضیه را. اینبراى

او کارى نداشت
بلکه ارتش دست او بود همه قدرتها دستاو

بود و این همه این ارزش را نداشت. آن وقت این طور نبود که
آدم

قدرتمندى باشد، مثل بعد که شد، آن وقت ضعیف بود لکن
غفلتشد

و غفلت دیگر این که مجلس را ایشان منحل کرد… (38)

پىنوشتها:

1- شهید سید حسنآیت،

چهره حقیقى مصدق
السلطنة،به نقلاز:

حیات یحیى،ج 4، (قم: دفتر انتشارات اسلامى، 1363)، ص 343 و 328


2 و 3- همان، ص 43

و 192-200

4- گروهى از

هواداران نهضت اسلامى ایران واروپا، روحانیت واسرار فاش نشده ازنهضت ملى شدن صنعت

نفت، (قم:دارالفکر،1358)،ص 72

5- خواندنیها،

شماره 37، تیرماه، 1328

6- روزنامه

اطلاعات، 21 خردادماه، 1329

7- روحانیت واسرار

فاش
نشده، پیشین، ص 80

8- روزنامهاطلاعات،17

و23 و24 و26 و27؛اسفند 1329؛9فروردین 1330

9- مذاکرات مجلس،

جلسه 143 روز یکشنبه 22 اردیبشهت 1330

10 و11 و12-

روحانیت واسرار فاش نشده،پیشین،ص 21-25 و122

13 و 14 و 15 و16-

سیدحسن آیت، پیشین، ص 284،ص 283 و ص 64

17- روزنامه

اطلاعات، 26 اسفند 1329 و 15 خرداد 1330

18 و 19- شهید سید

حسن آیت، پیشین، ص 67 و 79 و 80

20- روحانیت

واسرار فاش نشده، پیشین، ص 124

21 و22 و23 و24-

شهید سید حسن آیت، پیشین، ص 69 و 70

25 و26- مهدى

بهار، میراث خواراستعمار،(تهران:امیرکبیر،1357)، ص
2764-

روزنامه اطلاعات،19اسفند 1331 و13 و23اسفند 1331

28 و 29- سیدحسن

آیت، پیشین، ص 81 و 215

30- روحانیت

واسرار فاش
نشده،پیشین، ص 220؛ ص 187 و ص 40-51

31و32- جامى،گذشته

چراغ راه
آیندهاست،(تهران:ققنوس،1362)،

ص
658 و689

33 و34 و35-

روحانیت واسرار فاش نشده،پیشین، ص 187 وص 40-51

36- امام

خمینى(ره)،17/آبان/1372،صداى جمهورى اسلامى
ایران.

37 و38-امام

خمینى(ره)، صحیفه نور، ج 12، (تهران: وزارت ارشاد اسلامى، 1361)، ص 256؛ ج 3، ص
36

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد