درس هایی از مکتب اخلاقی امام جواد(علیه السلام)
۱۳۹۲/۰۲/۳۱
–
۸۶۶ بازدید
ابوجعفر ثانی امام محمدبن علی(علیهماالسلام) مشهور به امام جواد و امام محمدتقی، نهمین اختر فروزان آسمان ولایت نقش اساسی در هدایت مردم به سوی حقیقت داشته و در مقام تعلیم و تزکیه انسانها بسیار کوشیده است.
حضور در مدرسه تعلیم و تربیت ایشان به حکم آیات و روایات واجب است؛ چرا که یکی از اسوه های کامل انسانیت از سوی خداوند است و عدم فراگیری از آموزه های ایشان به معنای نقص در دین و ایمان خواهد بود. از این رو نویسنده بر خود ضروری دانسته تا در مکتب و مدرسه ایشان حضور یافته و خوشه ای از آن برگیرد و به خوانندگان تقدیم کند.
محبت در اطاعت
ابوجعفر ثانی امام محمدبن علی(علیهماالسلام) مشهور به امام جواد و امام محمدتقی، نهمین اختر فروزان آسمان ولایت نقش اساسی در هدایت مردم به سوی حقیقت داشته و در مقام تعلیم و تزکیه انسانها بسیار کوشیده است.
حضور در مدرسه تعلیم و تربیت ایشان به حکم آیات و روایات واجب است؛ چرا که یکی از اسوه های کامل انسانیت از سوی خداوند است و عدم فراگیری از آموزه های ایشان به معنای نقص در دین و ایمان خواهد بود. از این رو نویسنده بر خود ضروری دانسته تا در مکتب و مدرسه ایشان حضور یافته و خوشه ای از آن برگیرد و به خوانندگان تقدیم کند.
محبت در اطاعت
براساس آموزه های قرآنی، مسلمان کسی است که به همه امور از غیب و شهود، رستاخیز و قیامت، فرشتگان و پیامبران، وحی و کتب آسمانی و مانند آن ایمان داشته باشد و هرگز میان پیامبران(ع) فرق نگذارد. (بقره، آیات 136 و 285؛ آل عمران، آیه 84)
هرگونه تفرقه میان پیامبران(ع) یا ایمان به برخی از امور و انکار و کفر نسبت به برخی دیگر (نساء، آیه 150) و نگاه تبعیضی، موجب خروج از اسلام و ایمان و ورود به عالم کفر و انکار است؛ چرا که میان کفر و ایمان راه میانه ای نیست که بتوان انتخاب کرد.
در مسئله ولایت نیز باید به این مطلب اشاره کرد که هرگونه انکار یکی از اولیای الهی و معصومان(ع) و یا سنت و سیره ایشان به معنای کفر خواهد بود، ولایت آنان که به حکم آیاتی از جمله آیه 59 سوره نساء اثبات شده و موید به حکم امضایی و تشریحی و تفصیلی رسول الله(ص) است، می بایست به طور کامل و مطلق پذیرفته شود.
خداوند سنت و سیره چهارده معصوم(ع) را همان حکم الله دانسته است و از مردم خواسته که به سنت و سیره ایشان توجه داشته باشند. لذا از هر چیزی که نهی فرموده می بایست پرهیز کرد و به هر چیز فرمان داده، باید عمل شود؛ (حشر، آیه 7) چرا که بسیاری از احکام و تفصیل انجام و عمل آن، از طریق پیامبر(ص) و مدینه العلم و اوصیا و اولیا و خلفای واقعی منصوب از سوی خداوند، بیان شده است. از این رو آنان اسوه های حسنه الهی هستند که باید از ایشان پیروی و اطاعت کرد.(احزاب، آیه 21)
این در حالی است که برخی بر این باورند که محبت نسبت به آنان کافی است و همین می تواند انسانها را از عذاب الهی و دوزخ آتشین رهایی بخشد، چرا که وظیفه اصلی همان محبت است. (شوری، آیه 23) اما باید توجه داشت که محبت بدون اطاعت محقق نمی شود. خداوند در آیه 31 سوره آل عمران از کسب محبت از طریق اطاعت و پیروی، سخن به میان آورده است. نمی توان مدعی محبت کسی شد و از دیگری اطاعت و پیروی کرد و یا برخلاف دستور و فرمان محبوب رفتار نمود.
پس هر کسی می خواهد محبوب خداوند شود لازم است با اطاعت از چهارده معصوم این راه را بپیماید که در برگیرنده محبت و اطاعت است. (فرقان، آیه57) البته این وجوب محبت و اطاعت هم برای خود مردم است و سودی به چهارده معصوم نمی رسد (سبا، آیه47) چنانکه سود و زیان ایمان و کفر، به خود آنان می رسد و خداوند بی نیاز از ایمان و کفر مردمان است. پس خداوند باید بر آنها منت گذارد که اینان را به هدایت و ایمان رهنمون ساخته است. (حجرات، آیه17)
اطاعت از چهارده معصوم(ع) به سبب آنکه انسانهایی خدایی هستند و در مقام مظهریت ربوبیت الهی نشسته اند، عین اطاعت خداوند است؛ (آل عمران، آیات32 و 132؛ آیه 59) و هر گونه تمرد و عصیان نسبت به سخنان و سنت و سیره عملی ایشان به معنای مخالفت با خداوند است. (مائده، آیه 92) و آسیب این مخالفت نیز به خود مردم می رسد و هیچ زیانی برای معصومان(ع) ندارد. (انفال، آیات1 و 20و 46)
کسب رحمت و محبت الهی (نور، آیه56؛ آل عمران، آیات 31و 32) و هر هدایت و کمالی در گرو اطاعت و محبت این اسوه های الهی است که در ایات بسیاری آمده است. بنابراین باید ایشان را به عنوان محور خداشناسی و متاله شدن و اسوه های کامل بپذیریم و در پی ایشان برویم و دین خود را از آنان بیاموزیم. در این مقام اگر می خواهیم از اسوه های الهی پیروی کنیم می بایست دین داری براساس سبک زندگی آنان را پیشه گیریم و به محضر اهل بیت عصمت و طهارت رفته و از ایشان دین بیاموزیم؛ چرا که تنها راه رسیدن به هر کمال و هر هدایتی است. امام جواد(ع) در این باره می فرماید: دین شناسی، قیمت هر متاع گرانقدر و نردبان ترقی برای وصول به هر مقام بلندی است. (الحدیث جلد2 صفحه380)
پس اطاعت از امام جواد(ع) همانند اطاعت و محبت نسبت به پیامبر(ص) و نفس و جان آن حضرت (آل عمران، آیه61) یعنی امیرمؤمنان علی(ع) به حکم آیات بسیار، امری واجب است و مخالفت با او در حکم تمرد و عصیان از خداست. پس لازم است تا در مدرسه ایشان حاضر شده و کسب علم و تربیت کرده و رضایت و محبت خداوند و اطاعت او را برای خود به ارمغان آوریم.
امام جواد(ع) درباره ارتباط تنگاتنگ میان محبت و اطاعت حتی گام را از این نیز فراتر می نهد و می فرماید که حتی اگر کسی به سخن گوینده ای گوش فرادهد، در حقیقت بندگی او را کرده است. آن حضرت می فرماید: کسی که به سخن گوینده ای گوش فرا دارد با این عمل وی را بندگی کرده است. اگر گوینده سخن از خدا می گوید او خدا را بندگی کرده و اگر ناطق و سخن گو از زبان شیطان و افکار شیطان سخن می گوید، شیطان را بندگی نموده است. (الحدیث جلد2 صفحه129)
براساس آیات و روایات، اینگونه نیست که پس از رحلت پیامبر(ص) ارتباط آسمان و زمین گسسته شده باشد، بلکه این ارتباط همواره تا قیامت ادامه خواهد یافت و روح اعظم و فرشتگان بر اساس آیات سوره قدر بر اولیای معصوم از اهل بیت عصمت و طهارت (احزاب، آیه33) فرود می آیند و مقدرات کائنات، مشخص ومعلوم می شود. (سوره قدر، دخان، آیات 3 و 4) از این رو امام جعفر صادق(ع) هنگامی که حدیث می کند، گاه به حکم «کلم الناس بقدر عقولهم، با مردمان به اندازه فهم و درک عقلی ایشان سخن گو» وقتی حدیث می کرد، آن را به واسطه پدران تا خداوند نقل می کرد و گاه دیگر مستقیم می فرمود: قال الله تعالی، بی آنکه واسطه ای را بیان کند؛ چرا که مستقیم از خداوند می شنید ولی ایشان تشریع جدیدی نداشتند، بلکه بیانگر همان احکام تشریعی بودند که بر قلب پیامبر(ص) نازل شده بود و به حکم وراثت این علوم به ایشان منتقل می شد و ارتباط برقرار بود.
امام باقر(ع) در این باره فرموده است: امیرالمومنین به ابن عباس فرمود همانا شب قدر در هر سالی هست و در آن شب، امر (سرنوشت و قضا و قدر) آن سال فرود می آید و برای آن امر سرپرستانی است بعد از رسول خدا(ص). ابن عباس گفت: آنها کیانند؟ فرمود: من هستم و یازده تن از فرزندان صلبی من که امامان محدث باشند. (اصول کافی جلد 2 صفحه 481)
درسهایی از مکتب اخلاقی امام جواد(ع)
بی گمان شناخت اصول دین، امری عقلانی و از دانش حکمت و فلسفه است؛ اما شکی نیست که همگان در حد و مرزی نیستند که حقایق عقلانی را نیز به درستی درک کنند؛ چرا که انسان ها همانند معادن گوناگون هستند و نمی توان کانی زر و سیم و مس و ذغال سنگ یا فیروزه و عقیق و زمرد را یکی دانست. هر کسی در مرتبه عقل برتر باشد همانند زر و آن دیگری سیم و یا مس است. از این رو باید باتوجه به فهم و درک مخاطبان سخن گفت؛ چرا که فراتر از درک و فهم ایشان سخن گفتن موجب گمراهی یا گمراهی بیشتر آنان می شود.
اگر واقعا در امور عقلانی نیازمند راهنما نبودیم کتاب الله و سنت معصومان(ع) این اندازه انباشته از مباحث عقلانی و هستی شناسی و انسان شناسی و جهان بینی نبود؛ چرا که می بایست این مسایل را به عقل مردم واگذار می کردند و به مسایلی غیرعقلانی یا همان احکام و قوانین بسنده می کردند؛ زیرا در این مسئله احکام و قانون است که بی شک نمی توان با عقل بدان رسید هر چند که گاه برخی از علل و فلسفه احکام درک می شود ولی چگونگی آن به تمام و کمال درک نخواهد شد.
در مسایل اخلاقی که آن نیز خاستگاه عقلانی دارد؛ چرا که عقل عملی به ما می آموزد که حسن و قبیح چیست؟ و از چه اموری به عنوان بد و زشت پرهیز کنیم و به چه اموری به عنوان خوب و زیبا بپردازیم؟ باز ما در این امور اخلاقی نیازمند راهنما هستیم تا درجه عالی اخلاق را به ما نشان دهد. به این معنا که انسان ها با عقل خویش حسن و قبح امور اخلاقی را درک می کنند، ولی احسن و برترین امور اخلاقی را که ادب و مکارم اخلاق نامیده می شود، به سادگی درک نمی شود. از این رو پیامبر(ص) ماموریت خویش را بیان مکارم اخلاقی دانسته و فرموده است: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق و محاسنها؛ جز برای اتمام مکارم و محاسن اخلاقی برانگیخته نشده ام.
پس همان گونه که در علوم نقلی بی هیچ اما و اگری نیازمند راهنما و اسوه های الهی هستیم، در علوم عقلانی همچون هستی شناسی و جهان بینی و اخلاق زیستی هم نیازمند ایشان هستیم. از این رو دوزخیان با نگاهی به وضعیت شقاوت و بدبختی خود می گویند: قالوا لو کنا نسمع أو نعقل ما کنا فی أصحاب السعیر؛ و گویند: اگر شنیده و پذیرفته بودیم یا تعقل کرده بودیم در میان دوزخیان نبودیم. (ملک، آیه10)
پس در علوم عقلانی چون اخلاق نیز نیازمند اسوه های معصوم هستیم تا اوج مکارم اخلاقی و تمام آن را به ما بیاموزند و ما را به سوی رفتاری محبوب و مقبول هدایت کنند تا براساس آن خدایی شده و صفات حسنای الهی را در خود ظهور و فعلیت بخشیم.
بی گمان نفس انسانی به سبب حضور در کالبد مادی و زندگی مادی دنیوی نیازهایی دارد که موجب می شود تا راه افراط را بپیماید و انسان را از مسیر فضایل دور سازد. بزرگترین دشمن انسان، نفس و هواهای آن است؛ چراکه برای ارضای خواسته هایش انسان را به سوی هر ظلم و بیدادی می کشاند و از فضایل اخلاقی دور کرده و انسانی ضداخلاقی را می سازد. از این رو امام جواد(ع) نسبت به هواهای نفسانی و تسلط آن هشدار می دهد و آن را ریشه هر کاری می داند که برآیند آن سقوط از اخلاق و انسانیت است. آن حضرت می فرماید: کسی که بر مرکب شهوات خویش سوار است و خودسرانه می تازد هرگز از لغزش و سقوط رهایی نخواهد داشت. (الحدیث، جلد2، صفحه215)
امام محمدتقی(ع) همچنین می فرماید: هرکس پیروی هوای نفس خویش کند، دشمن خود را به آرزویش رسانده است. (انوارالبهیه، صفحه290)
آن حضرت(ع) درباره پیروی از هواهای نفس هشدار می دهد و می فرماید: کسی که بر اسب شهوات و هوسرانی سوار شد لغزشهای او جبران پذیر نیست. (انوارالبهیه، صفحه290)
مردی به امام جواد(ع) گفت: مرا اندرز ده. حضرت(ع) فرمود: آیا تو اندرز می پذیری؟ گفت: آری! آنگاه امام جواد فرمود: صبر را تکیه گاه خودساز و با فقر دست به گردن شو و شهوت ها را دور ساز و با هوای نفس مخالفت ورز و بدان که همواره در دیدرس خدا هستی (خداوند همیشه بر اعمالت ناظر است)، پس ببین چگونه باید باشی. (تحف العقول- ترجمه حسن زاده صفحه825)
بسیاری از مردم مبنای رفتاری خویش را خواسته های نفسانی خود قرار می دهند و براین باورند که باید خواسته خود را برآورده کرد. پس هر آنچه را که مورد علاقه ایشان است، محبوب می دانند. درحالی که بیشتر انسان ها به آن حد از بلوغ نرسیده اند که عقل، مدیریت تن و روان ایشان را به عهده گرفته باشد، بلکه بیشتر تحت تأثیر هواهای نفسانی هستند. از این رو امام جواد(ع) هشدار می دهد و می فرماید: در انجام آنچه تو را در حق و حقیقت پایدار می سازد و تو آن را دوست نداری شجاع باش و به جا آور و از اقدام به آنچه تو را به سوی هوای نفس دعوت می کند و مورد علاقه تو است خودداری کن. (انوارالبهیه، صفحه291)
غیر از نفس و هواهای آن، دشمن بیرونی سوگند خورده ای به نام ابلیس و پیروان شیطانی او داریم که باید مواظب باشیم تا بر ما مسلط نشوند. البته شیاطین تنها از نوع جنیان نیستند، بلکه انسان هایی هم هستند که از برادران (اسراء، آیه27) حزب شیطان و اولیای او (مجادله، آیه19 و آیات دیگر) هستند و می بایست از آنها اجتناب کرد. اینها همان کاری را می کنند که ابلیس شیطانی می خواهد. از این رو باید از هرکسی که اهل شر است پرهیز کرد که ایشان همان اولیاء و دوستان و برادران شیطان هستند. امام جواد (ع) می فرماید: از رفاقت با شرور بپرهیزید که مانند شمشیر، ظاهری خوب و اثری بد دارد. (الحدیث، جلد3، صفحه 234؛ انوارالبهیه، صفحه 292)
از نظر امام جواد(ع) کسی که امر خیری را بر شخص پنهان می کند و او را نسبت به کارهای خیر و خوب آشنا نمی سازد و چیزی نمی آموزد او نیز دشمن است؛ چرا که با کتمان حق و خیر، تو را از حرکت در مسیر صلاح و اصلاح باز داشته است و این بازدارندگی در شکل سکوت نیز دشمنی است. آن حضرت (ع) می فرماید: با تو دشمنی کرده است آنکه برای پیروی هوی و خواسته های خود، رشد و صلاح را از تو پنهان داشته است. (انوارالبهیه، صفحه 292)
از نظر امام جواد (ع) موافقت و رضایت قلبی با کاری به معنای مشارکت است. از این رو در قیامت بسیاری از انسانها نسبت به حکم الهی اعتراض دارند که ما این کار خوب یا بد را نکرده ایم ولی چرا به نام ما در کارنامه ثبت شده است. براساس آموزه های قرآنی رضایت قلبی نسبت به کاری یا ترک امر به معروف و نهی از منکر در صورت امکان به معنای مشارکت در آن کار است؛ از این جهت خداوند ساکتین نسبت به رفتار اصحاب سبت را مجازات کرده و آنان را نیز به میمون تبدیل کرده است و تنها آمران و ناهیان را نجات و رهایی بخشیده است که در قرآن بیان شده است. از این رو امام (ع) هشدار داده و می فرماید: هر کس در کاری حضور داشته باشد ولی آن را ناپسند دارد مانند کسی است که در آن کار حضور نداشته است و هر کس در کاری حضور نداشته باشد ولی به آن کار رضایت دهد مانند کسی است که خود در آن کار حضور و شرکت نموده است. (تحف العقول، ترجمه حسن زاده، صفحه 826)
انسان به سبب فشارهای درونی هواهای نفسانی و بیرونی وسوسه های شیطانی، دچار گناه و خطا می شود ولی باید توبه کند تا از تاثیرات بد آن در امان ماند. پس اگر خطا و گناهی مرتکب شده ایم به سرعت توبه کنیم و اجازه ندهیم تا گرفتار بلایی شویم. امام جواد(ع) فرمودند: تأخیر در توبه، خود را فریب دادن است و امروز و فردا کردن زیاد، باعث سرگردانی است و پیامد عذرتراشی برای خدا، هلاکت است و پافشاری بر گناه در اثر آسوده خاطر بودن از مکر خداست «و از مکر خدا آسوده خاطر نباشد مگر کسانی که زیانکارند.» (سوره اعراف، آیه 99؛ تحف العقول، ترجمه حسن زاده، صفحه 828)