خانه » همه » مذهبی » دعا می‌کنم که همه به ولایت امام زمان(عج) و امام علی(ع) شهادت دهند

دعا می‌کنم که همه به ولایت امام زمان(عج) و امام علی(ع) شهادت دهند


دعا می‌کنم که همه به ولایت امام زمان(عج) و امام علی(ع) شهادت دهند

۱۳۹۳/۰۲/۳۱


۵۶ بازدید

ماجرای شیعه شدن یک جوان وهابی

حمید شیرانی جوان شیعه شده گفت: خواستم بر کتاب علامه امینی نقدی بنویسم و نام آن را علامه امینی دروغگوی بزرگ بگذارم اما بعد از جستجو در کتاب‌های اهل سنت و وهابیت دریافتم تمام روایت‌های کتاب الغدیر صحیح است.

ماجرای شیعه شدن یک جوان وهابی

حمید شیرانی جوان شیعه شده گفت: خواستم بر کتاب علامه امینی نقدی بنویسم و نام آن را علامه امینی دروغگوی بزرگ بگذارم اما بعد از جستجو در کتاب‌های اهل سنت و وهابیت دریافتم تمام روایت‌های کتاب الغدیر صحیح است.

به گزارش جهان به نقل از تسنیم، حمید شیرانی، وهابی شیعه شده در برنامه شب آسمانی شبکه قرآن و معارف سیما در رابطه با چگونه شیعه شدن با امیر مهرداد خسروی مجری این برنامه به گفتگو نشست و گفت: وهابیت معتقد است تا زمانی که شیعه در اسلام است یک ناپاکی بر روی اسلام قرار دارد، آن ها زاویه دید ما را نسبت به بحث امامت، زیارت قبور ائمه (ع) و شهادت تغییر می‌دادند و با روش‌های روانشناسی خود به ما مسلط می‌شدند. اکثر وهابی‌ها سطح سوادشان پایین است اما آن‌ها که تحصیل‌ کرده هستند و مطالعه‌ای می‌کنند متوجه می‌شوند که در اطرافشان چه خبر است.

وی تأکید کرد: هدف وهابیت این است که جمعیت را به سمت خودشان بکشند و بیشتر افراد مستعدی که به سمت وهابیت کشیده می‌شوند اهل سنت هستند برای همین است که وهابیون اهل سنت را به ظاهر برادر خود می‌دانند تا جمعیت عظیمی را با خود متحد کنند درحالی که در باطن نسبت به اهل سنت کینه‌ی زیادی دارند و خون آن ها را مباح می‌دانند، حتی وهابیت زن‌های اهل سنت را حلال می‌دانستند.

وی ادامه داد: آن‌ها معتقدند که می‌خواهیم اسلام را مانند نانی پاک به جهان عرضه کنیم اما در حقیقت وهابیت قسمت ناپاک اسلام است. وهابی‌ها نیز چون نان با کیفیت و اسلام ناب ندیده‌اند وقتی وهابیت‌ را می‌بینند می‌پذیرند و چون شیعه در ذهن آن‌ها بد ترسیم شده می‌ترسند به سمت عقاید شیعه بروند زیرا آن‌ها اسلام ناب را ندیده‌اند.

این جوان تازه شیعه شده جریان ایمان آوردنش به مکتب تشیع را این چنین بیان کرد: به منطقه کرمان سفری داشتم یک شیعه در محل کارش چند روایت به نقل از کتاب وهابیت نوشته و در بالای سرش چسبانده بود یکی از این احادیث به نقل از رسول‌الله (ص) بود که فرموده بود اگر کسی بمیرد و امام زمانش را نشناسد مرگش با جهالت است و یکی دیگر حدیث ثقلین بود. وقتی این‌ها راخواندم با خودم گفتم شیعه‌ها دروغ می‌گویند. چه کسی می‌آید کتاب وهابیت را ورق بزند و درستی این احادیث را پیگیر شود.

شیرانی افزود: بعد ازآن مصمم شدم تا ببینم این احادیث واقعا در کتب اهل سنت و وهابی هم هست یا نه؟ به سراغ منابع وهابیت و اهل سنت رفتم و دیدم واقعا چنین احادیثی وجود دارد و دریافتم تنها شیعیان هستند که به این احادیث چنگ می‌زنند تا گمراه نشوند. بعد از این دائما در شک به سر می‌بردم و سر نماز با خودم می‌گفتم نکند که من اشتباه می‌کنم که به شکل وهابی ها نماز می خوانم بنابراین به خود جرأت دادم که به سمت کتاب‌های شیعه بروم و با گروه تبلیغی شیعه شروع به مطالعه کردم. آن‌ها ابتدا در مورد اختلافات با من صحبت نکردند بلکه بحث عقل و امامت را با من مطرح نمودند.

وی تأکید کرد: کتاب‌هایی که در شیعه شدنم بسیار موثر بودند کتاب الغدیر علامه امینی رحمة الله علیه، نهج البلاغه، کتاب دکتر تیجانی و شب‌های پیشاور بود. ابتدا کتاب الغدیر را که خواندم آن قدر ناراحت شدم که کتاب را محکم به دیوار کوبیدم و تصمیم گرفتم تا نقدی بر آن بنویسم و نام کتاب را دروغگوی بزرگ علامه امینی بگذارم زیرا در رابطه با بعضی اصحاب پیامبر (ص) مطالبی بود که مرا ناراحت می کرد در نهایت با تصمیم بر این که بر کتاب علامه نقد بنویسم پیگیر روایت‌ها شدم متوجه شدم تمام روایت‌ها درست است و همه‌ی ادله‌ی آن از کتاب‌های وهابیت و اهل سنت نقل شده است، اما همچنان در تردید بودم.

شیرانی اضافه کرد: یک شب که داشتم دعای سی و سوم صحیفه سجادیه را می‌خواندم خوابم برد این دعا مضمونش این است که خدایا پای مرا به سمت خوبی‌ها ببر. صبح روز بعد خواب دیدم در شهر شیعه نشینی هستم فردی به نام علی مرا بیدار کرد و گفت حمید بلند شو وضو بگیر و نماز بخوان. پس از آن که بلند شدم تا وضو بگیرم در خواب دیدم دو تن از دوستانم در حال مشاجره هستند پس از آن دیدم که نماز جماعت شیعه برپاست. می‌خواستم به شکل وهابی‌ها نماز بخوانم که فردی به من گفت دیگر نیازی نیست و مثل شیعیان نماز بخوان. آن جا ایستادم و مثل شیعیان نماز خواندم. آن‌جا در تشویش به سر می‌بردم. دیدم که یک روحانی شیعه به من نگاه کرد و لبخند زد و این لبخند مانند آبی بر روی آتش بود. جالب این جاست که دقیقا آن لحظه با صدای دوستم از خواب بیدار شدم و تمامی اتفاقاتی که در خواب برایم افتاده بود یک به یک اتفاق افتاد.

وی اظهار داشت: بعد از این جریان به دنبال کتاب تعبیر خواب رفتم اما چون صبح زود بود هیچ کتابخانه ای باز نبود. یک روحانی شیعه را دیدم و به او گفتم آیا شما تعبیر خواب بلدید؟ او پیشنهاد کرد به دارالقرآن برویم. درآنجا جمعی از روحانیون حضور داشتند. خوابم را آنجا تعریف کنم. وقتی خواب را برایشان تعریف کردم گفتند خواب شما تعبیر ندارد و مفهومی است. خودت باید بفهمی دنبال چه منظوری بوده‌ای. همان لحظه بلند شدم و در کمال تعجب همگان به شهادت آقا امیر المومنین(ع) ایمان آوردم از همان جا بود که تازه فهمیدم که رسالت بزرگی بر دوش من است و کار من آغاز شده است.

وی با بیان این مطلب که بعد از شیعه شدنش بسیار مورد آزار وهابی‌ها قرار گرفته گفت: پس از شیعه شدنم وهابی ها با کتک زدن و تهدید کردن، من و خانواده ام را تحت فشار گذاشتند اما بعد از اینکه متوجه شدند تهدید کارساز نیست به من پیشنهاد پول دادند و گفتند هر چه قدر شیعه ها به تو پول داده اند ما دو برابر آن را به تو می‌دهیم تا از این بازی‌ها دست برداری! من گفتم این بازی نیست حقیقت است.

شیرانی افزود: هرچند خانواده‌ام مدتی مرا ترک کردند اما بسیار نگران من بودند و می ترسیدند که وهابی ها مرا بکشند. در نهایت پدرم و مادرم پیشنهاد دادند که مهاجرت کنم. من شرایط خوبی برای مهاجرت نداشتم اما حکم پیغمبر (ص) این بود. در نهایت از این شهر به آن شهر دنبال انتقالی بودم اما یک روز که از قم می‌گذشتم برای زیارت وارد شهر شدم رفتم حرم حضرت معصومه (س) دیدم همه مردم از بی‌بی حاجت می‌خواهند همان جا دست به دامان بی‌بی شدم و در کمال حیرت وقتی از حرم بیرون آمدم مردی بلوچی با من آشنا شد و وقتی جریان من را فهمید با یک تماس تلفنی مشکل انتقالی مرا از بیمارستان حل کرد و من در جوار حضرت معصومه(س) قرار گرفتم.

این جوان شیعه شده بیان داشت: نداشتن اسکان و سرپناه مشکل اصلی دیگر من بود. به دلیل نداشتن خانه نمی‌توانستم همسرم را از سیستان و بلوچستان به قم بیاورم باز هم به حرم رفتم و گفتم بی‌بی، من قرار بود از شما تنها یک حاجت بخواهم اما باز هم حاجتی دارم. در حرم دعا کردم بار دیگر از حرم که بیرون آمدم مردی به دلیل لهجه ام توجه اش به سمت من جلب شد و با اصرار از من پرسید که در قم چه می کنی؟ بعد از شنیدن ماجرای من، مرا به یک برنامه تلویزیونی دعوت کرد دقیقا بعد از برنامه تلویزیونی بود که مردی با اصرار خواسته بود تا مرا ببیند. وقتی مرا دید با خواهش از من خواست که تا در خانه‌ی او اسکان پیدا کنم و این گونه بود که بعد از ایمان آوردنم مشکلاتم با عنایت ائمه(ع) به راحتی حل شد.

وی تصریح کرد: در حال حاضر عشق به ولایت و ائمه(ع) مثل عسل شیرین است الان به اهل بیت (ع) عشقی پیدا کرده ام که به خاطر آن خدا را شکرگزارم خصوصا حضرت زهرا (س) که اصلا نه در زندگی من کمرنگ، که اصلا وجود نداشت. من از خدا خواستم که مرا به راه راست هدایت کند. در ابتدا هم می‌دانستم که شیعه حق است اما در آن زمان طنابی از تعصب به دور گردن من قرار گرفته بود.

وی اظهار داشت: به تک تک شیعیان به خصوص جوانان شیعه می گویم که دعاهای شیعیان به خصوص دعای کمیل نعمت بزرگی است که در دست شیعیان است و وهابی‌ها هیچ بهره ای از آن‌ها نمی برند، حتی از دعای کمیل که مضمونی زیبا و عارفانه دارد و مطلبی در رابطه با حقانیت شیعه در آن نیست.

وی تأکید کرد: زمانی که من شیعه شدم هرچند وهابی ها اهل سنت منطقه را بر ضد من تحریک می کردند اما از برادران اهل سنت بلوچستان تشکر می کنم زیرا تحت تأثیر بازی آن ها قرار نمی گرفتند و همه دوستان و همکاران اهل سنتم از من حمایت می کردند و این باعث دلگرمی من می شدند.

این جوان شیعه شده در پایان گفت: دعا می‌کنم که همه به شهادت ولایت امام زمان(عج) و امام علی(ع) شهادت دهند و امیدوارم روزی برسد که بدون وجود فرقه ای ضاله همه انسان ها در راه حقیقت گام بردارند.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد