طلسمات

خانه » همه » مذهبی » دلایل خلافت خلفا

دلایل خلافت خلفا


دلایل خلافت خلفا

۱۳۹۳/۰۷/۲۶


۱۲۸ بازدید

این گمانه در مورد اهل سنت درست نیست و آگاهان از اهل سنت نیز این گونه از اندیشه سیاسی خود دفاع نمی کنند، زیرا نه امامت در اندیشه سیاسی شیعه حکومتی موروثی است و نه حکومت موروثی در تفکر اهل سنت منتفی و ملغی شده است. برای توضیح بیشتر مسأله را از دو سو برمی رسیم:
یک. اندیشه سیاسی شیعه
در تفکر شیعی امامت و حکومت موروثی نیست؛ بلکه امام دارای شرایطی باید باشد که اساس آن عصمت، مشروعیت الهی و تعیین آن از جانب خداوند و ابلاغ آن به وسیله نص نبوی و امام بر حق قبلی است. امامان معصوم(ع) به امر الهی از طریق نص نبوی معرفی شده اند و ادله آن در منابع شیعه و سنی موجود است.

این گمانه در مورد اهل سنت درست نیست و آگاهان از اهل سنت نیز این گونه از اندیشه سیاسی خود دفاع نمی کنند، زیرا نه امامت در اندیشه سیاسی شیعه حکومتی موروثی است و نه حکومت موروثی در تفکر اهل سنت منتفی و ملغی شده است. برای توضیح بیشتر مسأله را از دو سو برمی رسیم:
یک. اندیشه سیاسی شیعه
در تفکر شیعی امامت و حکومت موروثی نیست؛ بلکه امام دارای شرایطی باید باشد که اساس آن عصمت، مشروعیت الهی و تعیین آن از جانب خداوند و ابلاغ آن به وسیله نص نبوی و امام بر حق قبلی است. امامان معصوم(ع) به امر الهی از طریق نص نبوی معرفی شده اند و ادله آن در منابع شیعه و سنی موجود است. البته این امامان همگی از اهل بیت پیامبر(ص) هستند. ولی این به معنی پذیرش حکومت موروثی نیست بلکه به جهت اجتماع شرایط لازم در آنان است. برخی از نصوص مربوط به این مسأله در منابع اهل سنت از قرار زیر است:
1. « لایزال امر الناس ماضیا ما ولیهم اثنا عشر رجلا»(صحیح مسلم به شرح نوری، ج12، ص202؛ نیز: الصواعق المحرقه، ص18 و نیز: تاریخ الاسلام، سیوطی، ص10)؛ «کار مردم پیوسته می گذرد تا آنگاه که دوازده مرد بر آنان فرمان برانند.»
2. « انّ عده الخلفاء بعدی عده نقباء موسی»(کنزالعمال، ح14971)؛ « شمار جانشینان من به تعداد نقبای موسی(12 نفر) است».
3. « لایزال الدین قائما حتی تقوم الساعه او یکون علیکم اثنا عشر خلیفه کلهم من قریش»(صحیح مسلم، ج6(کتاب الاماره)؛ صحیح بخاری، ج4، ص165؛ سنن ابی داود، ج3، ص106؛ مسند احمدبن حنبل، ج5، ص86-108)؛ « تا وقتی که دوازده خلیفه و جانشین بر شما حکومت کنند، دین پیوسته برپاست».
4. « لاتزال هذه الائمه مستقیما امرها … حتی یمضی منهم اثنا عشر خلیفه کلهم من قریش …»(منتخب کنزل العمال، ج5، ص388 و مستدرک الصحیحین، ج3، ص617)؛ «این امر(دین اسلام) به سر نمی آید تا اینکه تا دوازده خلیفه و جانشین را پشت سر گذارد».
5. « بر این امت دوازده خلیفه حکومت خواهند کرد به عدد نقبای بنی اسرائیل».(منتخب کنزالعمال)
6. امام علی(ع) در توضیح انحصار امامت در قریش می فرماید: « ان الائمه من قریش فی هذا البطن من هاشم لاتصلح علی سواهم …»(نهج البلاغه، خ142)؛ «امامان از قریش، تنها از نسل هاشم هستند و امامت بر غیر آنان شایسته نیست …».
7. « الائمه بعدی اثنی عشر، تسعه من صلب الحسین و التاسع مهدیهم»(کفایه الاثر، ص23(به نقل از موسوعه الامام علی بن ابیطالب، ج2، ص48)، نظیر این روایات را -که از اهل سنت در مورد تعداد ائمه(ع) وارد شده است- می توان در سایر منابع مطالعه کرد.(ر.ک: الف. ینابیع الموده، ص2 .44؛ ب. البدایه و النهایه، ج6، ص3 .247؛ پ. سنن ابن ماجه، ج4، 1367/4085؛ ت. مسند احمدبن حنبل، ج5، ص183/645؛ ث. سنن ابی داود، 4/107)
8. در روایت سفیان بن عینیه به نقل ینابیع الموده از پیامبراکرم(ص) نقل شده است: «همواره دین پایدار است تا آنکه قیامت به پا شود یا بر شما دوازده خلیفه حکم رانند که همه آنان از بنی هاشم اند».(ینابیع الموده، ج3، باب 77)
9. امام الحرمین جوینی از ابن عباس از پیامبر(ص) نقل می کند: « انا سید النبیین و علی ابن ابیطالب سید الوصیین و ان و اوصیایی بعدی اثنا عشر اولهم علی بن ابیطالب و آخرهم المهدی»؛(فرائد المسطین، ج2، ص312)؛ «من سرور پیامبرانم و علی سرور اوصیا. اوصیای بعد از من دوازده نفرند، اولشان علی است و آخرشان مهدی».
10. ابن عباس از پیامبر(ص): «جانشینان و اوصیای من و حجت های خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند، اولشان برادرم و آخرشان فرزند من است».
پرسیده شد: برادرتان کیست؟
فرمودند: علی بن ابیطالب.
پرسیده شد: فرزندتان کیست؟
فرمودند: مهدی، همان کسی که زمین را پر از عدل و داد کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده است …».(همان؛ روایات متعدد دیگری در این باب وجود دارد، بنگرید:
الف. العلامه السید مرتضی العسکری، معالم المدرستین، ج1، ص333-341، تهران، بعثت، چ دوم، 1406ه.ق؛ ب. السید عبدالرحیم الموسوی، فی رحاب اهل البیت، الامامه و النص، المجمع العالمی لاهل البیت، بی جا، 1426، ه.ق الطبعه الثانیه)
بنابراین با نصوصی که از پیامبراکرم(ص) در مورد تعداد ائمه(ع) وارد شده و اهل سنت و شیعه آن را نقل کرده اند، حقانیت شیعه اثبات می شود. اضافه بر آن در مورد امامت ائمه دوازده گانه- چه به صورت دسته جمعی و چه به صورت فرد به فرد- نصوص وارد شده و هر یک از امامان، امام بعد از خود را معرفی کرده است.(برای آگاهی بیشتر بنگرید: الف. امامان دوازده نفرند؛ ب. منتخب الاثر فی الامام اثنی فی عشر)
دو. اندیشه سیاسی اهل سنت
اهل سنت امامت را از آسمانی بودن و وابستگی به تعیین و نصب الهی به زمین منتقل کرده و آن را کاملا بشری و به تعبیری دیگر از این جهت سکولار کردند. بنابراین تفاوت بنیادین شیعه و سنی در اینجا در مسأله الهی و بشری بودن حکومت و مسأله شرط بودن و نبودن عصمت امام است.
اما این که پس از زمینی شدن حکومت ساز و کار ایجاد و کاربست و حفظ و انتقال قدرت سیاسی چیست، متأسفانه در این زمینه اندیشه سیاسی اهل سنت بسیار آشوبناک و فاقد یک اصل اساسی و ضابطه و نظریه جامعی در جهت تعیین امام و حاکم است و همواره به تناسب تغییر وضع حکومتها در جهت توجیه آنها تغییر کرده و تابع وضع موجود بوده است. این مسأله تا آنجا ادامه یافته که اتفاقا به توجیه و حمایت از نظامهای موروثی بسیار فاسد بنی امیه و بنی عباس نیز کشیده شده است. به عنوان مثال ابوبکر در نبردی که بین مهاجران و انصار در سقیفه پدید آمد غالب شد و به تعبیر خلیفه دوم «فلتةً» برگزیده شد و با بیعت چند تن از مهاجران به حکومت دست یافت و همین مبنای توجیه مشروعیت سیاسی در اهل سنت شد. سپس ابوبکر عمربن خطاب را برای حکومت پس از خود نصب کرد و در پی آن نصب خلیفه پیشین نیز یکی از مبانی مشروعیت در میان اهل سنت قرار گرفت. عثمان از شورای انتصابی خلیفه دوم بر آمدو این نیز یک توجیه سیاسی شد. تنها امام علی(ع) پس از عثمان توسط مردم به رهبری انتخاب شدند و در نتیجه انتخاب مردم نیز یک مبنا برای حکومت شد. پس از آن حضرت مردم با امام حسن(ع) بیعت کردند ولی معاویه با غلبه در جنگ به قدرت سیاسی مسلط شد. آن گاه «قهر و غلبه» نیز یکی از مبانی مشروعیت در میان اهل سنت شد. سپس معاویه خلافت را به سلطنت موروثی تبدیل کرد و یزید را ولیعهد خود قرار داد و این رویه پس از او در بنی امیه و بنی عباس ادامه یافت و ولایتعهدی نیز یک مبنای مشروعیت شد. هم اکنون نیز در برخی از کشورهای اسلامی مانند اردن، عربستان و … این روند ادامه دارد.
اکنون دیدگاه برخی از اندیشمندان نامدار اهل سنت را تقدیم می کنیم، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
قاضی القضات ابویعلی(متوفی 458) معاصر ماوردی در کتاب الاحکام السلطانیه، نظر گروهی از صاحبنظران اهل سنت را درباره انتخاب امام، پیشین مطرح کرده است.
امامت، با اعمال زور و قدرت نیز حاصل می شود و نیاز به گزینش و عقد ندارد؛ بنابراین، هر کس که به زور شمشیر، پیروزی به دست آورد و بر مسند حکومت و خلافت نشست و «امیرالمؤمنین» خوانده شد، هر کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، جایز نیست که شبی را به روز آورد و چنین مردی را پیشوا و امام خود نداند؛ خواه چنین کسی، صالح و نیکوکار باشد و یا فاسق و تبهکار؛ زیرا او امیرالمؤمنین و فرمانش بر همگان، نافذ است.(ابویعلی محمد بن الحسین الفرا الحنبلی، الاحکام السلطانیه، ص20)
سپس ابویعلی درباره پیشوای دیگری که برای به دست آوردن قدرت و بیرون آوردن زمان حکومت از دست وی می جنگد و هر کدام سپاه و یاوری برای خود دارند، می نویسد:
نماز جمعه و خطبه آن، به نام مرد پیروز خوانده می شود(آن گاه چنین دلیل می آورد) عبدالله بن عمر، هنگام حره با مردم مدینه نماز جماعت می گذاشت و می گفت: « نحن مع من غلب»؛ یعنی من با کسی هستم که پیروز شود.(همان، ص23)
امام الحرمین جوینی(متوفی 478ه.ق) از دانشمندان بزرگ اشاعره در کتاب الارشاد، مقررات گزینش امام را چنین آورده است:
در عقد امامت، اتفاق آرا شرط نیست بلکه بدون آن نیز امامت شکل می گیرد، زیرا ابوبکر به امامت رسید، آن هم پیش از این که خبر به امامت رسیدنش به گوش دیگر صحابه و اطراف کشور اسلامی برسد. بنابراین در تشکیل امامت فقط هماهنگی و اجماع امت، شرط نیست و چون اجماع امت، شرط صحت امامت نیست، در تعداد نفرات ارباب حل و عقد و صاحب نظران در گزینش امام، حدی معین و تعدادی مشخص، به صورت ثابت شده، در دست نیست. بنابراین، امامت با موافقت و صلاح دید حتی یکی از ارباب حل و عقد نیز صورت می گیرد.(امام الحرمین جوینی، کتاب الارشاد، باب الاختیار، ص424)
برای تشکیل امامت، موافقت یکی دو نفر از صاحب نظران، کافی است.(ابن عربی، شرح سنن ترمذی، ج13، ص229) علامه محدث، قرطبی(متوفی 671 ه.ق) می نویسد: اگر یک نفر از صاحب نظران و معتمدان مردم هم امام را تعیین و معرفی کند، کافی است و انتخاب او بر دیگران، واجب است زیرا عمر در سقیفه بنی ساعده، یک تنه عقد بیعت با ابوبکر بست.
سعدالدین تفتازانی در شرح المقاصد گفته است:
هر که مدعی امامت باشد و با قهر و غلبه، مالک رقاب مسلمانان گردد، اگر چه فاسق یا جاهل باشد، امامت برای او منعقد می شود … اطاعت مردم، واجب است، مادام که مخالف حکم شرع نگوید؛ خواه عادل باشد، خواه جایر.(تفتازانی، شرح المقاصد، ج5، ص233)
این گفتار تفتازانی،‌ بیانگر سه مطلب از دیدگاه ایشان است:
ا1. نحوه تعیین امام: یکی از اموری که امامت به وسیله آن ثابت می شود، این است که کسی مدعی امامت باشد و با قهر و غلبه، بر مسلمانان مسلط شود و مالک رقاب آنان گردد.
2. شرایط امام: در امام، عدالت و علم، معتبر نیست بلکه امامت برای جاهل و فاسق نیز منعقد می شود.
3. اطاعت از امام: اطاعت از هر امام، واجب است، مادام که مخالف شرع نگوید، چه عادل و چه جایر و ظلم.(جهت آگاهی بیشتر بنگرید: جمعی از نویسندگان، امامت پژوهی صص71-76، مشهد، دانشگاه عدم اسلامی رضوی)

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد