دولت و تئوریسینهای روزهای خوش؛ نگاهی انتقادی به سخنان تئوریسین لیبرال دولت
۱۳۹۵/۱۰/۱۰
–
۹۸ بازدید
دولت محترم دل به داشتههای بومی خود ببندد. دل بستن به تئوری و تئوریسینهای غربی نهتنها برای دولت دستاوردی ندارد، بلکه میتواند به ضد آن تبدیل شود. از یک سو با تئوریهای اشتباه مواجه است که در سریعترین زمان ممکن مشخص میشوند و از دیگر سو، این تئوریهای اشتباه نیز با پا پس کشیدن تئوریسینهایشان به ضد خود تبدیل میشوند.
دکتر سریعالقلم اخیراً در یادداشتی در سایت عصر ایران، به برداشت ذهنی آمریکاییها نسبتبه ایران اشاره کردهاند و بیان داشتهاند که «ما باید دقیق باشیم و فهم ریاضیگونهی محاسبات خارجی را جایگزین پایکوبی نکنیم. درست قالببندی کردن (Framing) مسائل کشور و درست درصدگذاری کردن آنها بسیار تعیینکننده است. وقتی موضوع هستهای یکنهم است، قاعدتاً نباید آن را هشتنهم جلوه داد. تقابل موجود، گسترده و دامنهدار است.»
اتفاقاً دکتر سریعالقلم در اینجا نکتهای صحیح بیان کردهاند. موضوع کاملاً شفاف است. دقیقاً موضوع دشمنی ایران و آمریکا با هم، یک فهم ریاضیگونه است. فهم ریاضیگونهی سیاست خارجی آمریکا به ما میگوید که آمریکاییها نمیتوانند با ایران دست دوستی بدهند. ماجرا روشن است. دشمنی ایران و آمریکا ابعاد ایدئولوژیک دارد. اتفاقاً همان ایدئولوژی مطمح نظر جناب دکتر سبب شده است که اختلافات دو کشور عمیق باشد؛ یعنی ایدئولوژی لیبرال دموکراسی.
تا اینجای بحث روشن است، اما چرا جناب دکتر بیان نداشتهاند که علت این فهم نادقیق از معادلات ریاضیوار مسائل سیاست خارجی، اشتباه محاسباتی مسئولان امر درخصوص توجهات کدخدای دنیا بوده است. دلیل آن ایراد در برداشت تئوریسینهای لیبرال دولت نیست؟ چرا بهجای پذیرفتن اشتباه محاسباتی و عذرخواهی از مردم، بهدنبال توجیه اشتباهات با کلمات بهاصطلاح علمی هستند.
در جایی دیگر بیان میدارند که «این یک غفلت تبلیغاتی دستگاه دیپلماسی بود که مسائل سیاست خارجی با غرب را به موضوع هستهای تقلیل داد. شاقول انتظارات اشتباه تنظیم شد و انتظارات غیرواقعی در ذهن خاص و عام جا افتاد. در سیاست بینالملل، کشورها عموماً و دائماً اهرم میسازند تا امتیاز بگیرند.»
این قسمت فرمایش ایشان نیز صحیح است که غفلت دستگاه سیاست خارجی سبب شد تا شاقول انتظارات مردم بالا برود. اما کسی که در کرهی مریخ زندگی میکند و نسبتبه پیوند فکری و معنوی موجود چیزی نمیداند، گمان میکند که این نوع برداشت یک برداشت بیطرفانه و علمی است که گزارههای صحیح را بهصورت منصفانه کنار هم قرار داده است.
اما ایراد کار کجاست؟ ایراد کار در نتیجهی مطمح نظر ایشان نیست. کمااینکه در کل یادداشت ایراد در نتیجهی ایشان نیست. ایراد در بیان مغلطهی معروف بیان بخشی از واقعیت و نه کل واقعیت است. بیان میشود که دستگاه سیاست خارجی و دولت دچار اشتباه در شناساندن دقیق اختلافات ایران و غرب شده است، اما بیان نمیشود که چهکسی این موضوع را به دولت بد فهمانده است. اهالی سیارهی زهره به رئیسجمهور و دستگاه سیاست خارجیاش اشتباه فهماندهاند یا همین علمای علم سیاست؟
مگر نوع برداشت دولت از غرب دقیقاً همان چیزی نیست که ایشان از غرب داشتهاند؟ دولت نیز بیان میکند که در صورت رابطه با غرب، مشکلات اقتصادی و بلکه آب خوردن مردم نیز حل و رفع خواهد شد. مگر توسعهیافتگی که ایشان در ذهن دانشجویان علوم سیاسی درونی کردهاند، دقیقاً همان الفبایی را ندارد که دولت پی میگیرد؟ پس مشکل کجاست؟ آیا مشکل در اینجاست که دوستان دولت در حال تنها گذاردن آن هستند؟
در جایی دیگر از این یادداشت ایشان بیان داشتهاند: «بهترین اهرم ایران در مقابل نظام بینالملل، غرب، شرق و همسایگان، راضی بودن و امیدوار بودن مردم ایران از زندگی است. مهمترین پایهی امنیت ملی ایران، راضی بودن مردم است. مهمترین اصل در حکمرانی، نگاه حلالمسائلی به گرههای داخلی است. اگر نرخ مهاجرت صفر شود، ایران در بالاترین ردهها، امنیت ملی تضمینشده خواهد داشت. دستگاه دیپلماسی وظیفه دارد جهان را در داخل معرفی کند و ذهنها را دقیق کند. اپراتور بودن حداقل کار است.»
ابتدائاً باید بیان داشت در این خصوص نیز جناب دکتر درست بیان داشتهاند. دقیقاً بهترین اهرم ایران در طول تاریخ بعد از انقلاب، راضی بودن مردم از کشورشان و دستاوردهایشان بوده است. درست است که گاهی برخی نااهلان سیاست را در دست گرفتهاند که خود را بهطور صحیح به مردم معرفی نکرده بودند، اما مردم در طول تاریخ انقلاب خود از انقلابشان راضی و خوشنود بودهاند.
اما باز هم این برداشت اول از دیدگاه ایشان است. تا اینجای کار ایرادی نیست. دقیقاً بهترین ابزار ایران، راضی بودن مردم است، اما مشکلی که گزارهی مورد استفادهی ایشان از آن رنج میبرد، مسئلهی نگاه ایشان به آینده و نه شرایط فعلی است. ایشان بههیچوجه بیان نمیدارند که بهترین اهرم ایران در شرایط فعلی رضایت مردم است؛ یعنی بخش بزرگی از واقعیت را در استفاده از کلمات مثبت خود نادیده میگیرند. چرا؟
به عبارت دیگر، اشتباه در این است که ایشان برآن است که ایران باید بهدنبال راضی نگه داشتن مردم در آینده باشد و نه اینکه در شرایط فعلی این مهم را در اختیار دارد. این دقیقاً همان چیزی است که بخش زیادی از جامعهی دانشگاهی ما از آن رنج میبرد: بیان واقعیتهای ایران بدون وارد کردن پیشفرضهای ایدئولوژیک. درحالیکه کشور همین الآن نیز از این نعمت رضایتمندی تا حد بسیار زیادی بهرهمند است و یکی از دلایل ثبات و اجماع موجود در این کشور همین راضی بودن مردم است.
بهتر نیست نقاب ایدئولوژیک از چهره فروافتد تا بهتر تحلیل به وجود آید؟ حتماً بهتر است و مهمتر از آن ضروری است که ایشان به دوستانشان در دولت بیان کنند که مردم را از این راضی بودن ناراضی نکنند. ضروری است که مردم را همچون قبل به کشورشان امیدوار نگه دارند. ضروری است که دستاوردهای ملی را مانع پیشرفت اقتصادی تعریف نکنند و ازدستدادههای ملی را دستاورد نشمارند. چرخ زندگی مردم را به چیزهایی گره نزنند که اساساً ریشه در اوهام دارد.
در اینجا احتمالاً باید گفت دولت محترم اشتباه محاسباتی انجام داده است. دولت فخیمه باید میدانست که لیبرالهای اطراف دولت تا جایی از او حمایت میکنند که تئوریهایشان به مشکل برنخورد. همین که تئوریهای آنها به مشکل برخورد، اظهار میکنند که اشتباه دولت این بود که این و آن را در نظر نگرفت. حال اگر کسی نسبتبه نوع مراودات بین دولت و این تیم لیبرال نیز آگاهی نداشته باشد، گمان خواهد کرد که همه چیز اینگونه است که اینان میگویند.
ایشان در قسمتی دیگر از مقالهی خود اظهار میدارند که آمریکا تئوری حصر و تحریم را در برابر ایران در نظر دارد و بهدنبال عملی کردن آن است. این بخش از فرمایش ایشان نیز صحیح است. دقیقاً درست است آمریکاییها بهدنبال این تئوری در قبال ایران بودهاند، اما ایراد سخن ایشان در این موضوع نیست. به این جملات دقت کنید:
«امروز مهمترین نهاد اقتصادی کشورها، دیپلماسی اقتصادی است که فرصتها را از خارج به داخل منتقل میکند. کشور ما در برابر یک چالش تاریخی-فکری قرار گرفته است. ماهیت بنیادی این چالش، فکر و تئوری است. کدام تئوری امنیت ایران را تضمین میکند و او را به یک کشور قدرتمند اقتصادی برای نیمقرن آینده تبدیل میکند؟ اینکه ایران یک قدرت اقتصادی منطقهای شود، بسیار به نفع اقتصاد، امنیت و مردم ایران است. آیندهی برجام در گرو فرمولی است که نیروهای سیاسی داخلی پیرامون توانمندی اقتصاد ملی و جهتگیریهای سیاست خارجی با محوریت یک منطق مشترک به دست آورند. اگر خود این ابتکار عمل را به خرج ندهیم، با شرایط جدیدی که در آمریکا، اروپا و خاورمیانه در حال شکلگیری است، عوامل بیرونی، تئوری حصار را تشدید خواهند کرد.»
بعید است کسی تصور کند که این جملات اشتباه است، این مقدمات درست هستند، اما جناب دکتر چه نتیجهای میخواهند از این جملات بگیرند؟ اقتصاد کشور مشکل دارد و بارها و بارها توسط نخبگان کشور این موضوع بیان شده است، اما این مقدمه است. نتیجهای که یادداشت ایشان میخواهد بگیرد دقیقاً برعکس در مقدمهی یادداشتشان بیان شده است. در غیر این صورت، کلمات و برداشت ذهنی آمریکاییها که ایشان از آن سخن میگویند، گزارههای ناصحیحی نیستند.
اما آنجا که ایشان میگویند: «کدام تئوری امنیت ایران را تضمین میکند»، درجهی ابهام بالایی دارد. چرا؟ چون سالهاست که نخبگان عالی کشور در حال بیان این موضوع هستند که مشکلات اقتصادی کشور به دست آمریکاییها حل و رفع نخواهد شد. چشم دوختن به آمریکا برای حل مشکلات داخلی کشور خطاست، چون آمریکاییها هم دروغگو هستند، هم فریبکار و هم ناقض عهودشان. بنابراین باید به داخل چشم دوخت. باید دستاوردهای کشور را در داخل مورد بررسی قرار داد.
«تئوری اقتصاد، عامل امنیت» دقیقاً موضوعی است که بسیاری از دلسوزان کشور برآن واقفاند. پس چه برداشتی در ذهن ایشان هست که بیان میکنند کدام تئوری امنیت ایران را تضمین میکند؟ تئوری مورد توجه ایشان را نیز دوستانشان در دولت به بهترین وجه ممکن و در سریعترین زمان قابل تصور به پیش بردند، اما به نتیجه منتهی نشد. پس دوباره چه خوابی برای کشور دیدهاند؟
در مقدمهی یادداشت، ایشان بیان میکنند که اختلافات ایران و آمریکا نُه است که موضوع هستهای یک از آن نُه است. این سخن نیز صحیح است. همیشه و توسط بسیاری از دلسوزان گفته میشد که اختلافات ایران و آمریکا اینگونه که دولت تصور میکند نیست و طیف اختلافات بسیار گسترده است. اساساً تصور دولت دربارهی این موضوع که با بستن موضوع هستهای با آمریکا، بسیاری از مشکلات حل میشود، تصوری واهی است.
اما مشکل در استفاده از این جمله توسط ایشان نیست. بایستی اظهار داشت که دقیقاً ایشان بهصورت ماهرانهای جای مقدمه و نتیجه را در این یادداشت جابهجا کردهاند. در مقدمه ایشان بیان میکنند که «یکی از نکاتی که باراک اوباما و جان کری در طول رفتوبرگشتهای برجام بارها و بارها تکرار کردند، این بود: ما طیفی از اختلافات با ایران داریم. فعلاً بر یک اختلاف و حل آن متمرکز شدهایم. فعلاً هشت اختلاف دیگر قابل حل نیستند. تعریف خود را از جمهوری اسلامی تغییر ندادهایم و به او نیز اعتماد نداریم. مبنای برجام، اعتماد نیست، بلکه نظارت، حضور، روشهای دیجیتالی، راستیآزمایی و بازگشت تحریم در صورت تخلف است.»
آنچه ایشان در نتیجه بیان داشتهاند، این بوده است که ایران بایستی بهدنبال تحکیم بنیهی اقتصادی خود باشد و در مقدمه بیان میکنند که موضوع هستهای یک از نه اختلاف ایران و آمریکاست. با توجه به اشراف ایشان نسبتبه قدرتی که دولت دارد و توانایی و ناتوانی دولت در برآورده کردن نیازهای مردم، به نظر صحبت کردن از تقویت بنیهی اقتصادی فقط یک آدرس غلط است.
احتمالاً ایشان در پی محور قرار دادن آن اختلافات مطمح نظر برای تصور واهی حل شدن مسائل اقتصادی کشور هستند. اگر این است که به نظر چنین میرسد، بایستی اشاره کرد که طیف اختلافات ایران و آمریکا نه این هشت طیف مورد توجه ایشان، بلکه طیف وسیع و فراوانی است که در اینجا مجال سخن گفتن درخصوص آنها نیست.
و علاوه بر آن بایستی به تئوریسینهای غربی دانشگاههای ایران یادآوری کرد که مشکلات غرب و بهخصوص آمریکا با ایران با این جملهسازیها حل نخواهد شد. اساساً بنایی برای حل شدن این مشکلات وجود ندارد. تازمانیکه جمهوری اسلامی ماهیت انقلابی داشته باشد، مشکلات آمریکا با او حل نخواهد شد.
موضوع مشخص است. مشکلات را جمهوری اسلامی نساخته است که حال با دیپلماسی لبخند و غیرلبخند حل شود. مشکل را خود غربیها درست کردهاند. مشکل در برداشت توسعهطلبانهی آمریکاییها نسبتبه مردم ایران است، نه در حل شدن پروندهی هستهای و دهها دردسری که غربیها برای ایران به وجود آوردهاند.
تکلیف چیست؟ شفاف است. دولت محترم دل به داشتههای بومی خود ببندد. دل بستن به تئوریهای غربی و تئوریسینهای غربی نهتنها برای دولت دستاوردی ندارد، بلکه شبیه سکهی است که دو طرف آن شبیه هم هستند. یک طرف سکه اشتباه بودن این تئوریهاست که در سریعترین زمان ممکن مشخص میشود و یک طرف دیگر این تئوری نیز پا پس کشیدن تئوریسینهای این تئوریها از حمایتهایشان است. بهعبارتی نهتنها این تئوریها و حمایتها ماهیت ماندگاری ندارند، بلکه سبب میشوند به ضد هدفی که دولت از آن تصور میکرد نیز تبدیل شوند.
*گروه بین الملل برهان/برهان ۱۳۹۵/۹/۲۸