۱۳۹۴/۱۱/۱۹
–
۱۰۱۰ بازدید
آیا امیرالمؤمنین(علیه السلام) برای اثبات امامت و ولایت خود، یادی از حدیث غدیر کرده است؟
واقعه غدیر خم از ابتدای وقوع در روز هجدهم ذی الحجه سال دهم از هجرت نبوی(صلی الله علیه و آله و سلم) و از همان قرن های نخستین تا عصر حاضر پیوسته و بدون انقطاع از حوادث غیرقابل تردید بوده است، به طوری که دوست داران اهل بیت(علیهم السلام) به این واقعه ایمان داشته و دشمنان بدون این که تردید یا انکاری در آن راه دهند، آن را روایت کرده اند. در تاریخ به نمونه هایی از احتجاج و دلیل آوردن به حدیث غدیرخم اشاره شده است به گونه ای که نخستین استدلال، کیفیت گفت و شنودی است که به وسیله شخص امیرالمؤمنین(علیه السلام) با صحابه در مسجد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و بعد از رحلت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) وقوع یافته است.پس از آن نیز امیرمؤمنان(علیه السلام) در موارد بسیاری به حدیث غدیر احتجاج کرده اند همچنین نمونه هایی از مناشده از سوی امام روایت شده است؛ (مناشده سوگند دادن دیگران برای بیان موضوعی است)[ مناشده: سوگند خورانیدن، سوگند دادن کسی را به خدا. (لسان العرب، ج3، ص 422) گویا در مناشده فردی دیگری را قسم می دهد و از او درخواست یاری می کند.] که امام برخی از صحابه را سوگند دادند تا به ماجرای غدیر اشاره نماید، علامه امینی به تفصیل به آن اشاره نموده است[ الغدیر، ج1، ص 327.].در این پاسخ به نمونه هایی از آن به اختصار اشاره می شود: 1. بار نخستین که امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به اجبار برای بیعت آوردند و حضرت امتناع کرد، در آنجا فرمود: «… گمان ندارم پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر خم برای احدی حجتی و برای گوینده ای سخنی باقی گذاشته باشد. قسم می دهم کسانی را که از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر «من کنت مولاه فعلی مولاه…» را شنیدند که برخیزند و شهادت دهند». دوازده نفر از اهل بدر برخاستند و به ماجرای غدیر شهادت دادند و سایر مردم هم در این باره مطالبی گفتند، به طوری که عمر از ترس مجلس را تعطیل کرد!![ طبرسی، الاحتجاج، ج1، ص 70؛ بحار الانوار، ج 28، ص 186.].2. بار دوم که حضرت را طناب برگردن و شمشیر بالای سر به اجبار برای بیعت آوردند، عمر گفت: بیعت کن و گرنه تو را می کشیم. حضرت فرمود: «ای مسلمانان، ای مهاجران و انصار، شما را به خدا قسم می دهم آیا از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدید که در روز غدیر خم چه می فرمود…»؟ همه تصدیق کردند و گفتند: آری به خدا قسم.[ بحار الانوار، ج 28، ص 273.]
3. در میدان جنگ جمل در بصره، امیرالمؤمنین(علیه السلام) به طلحه فرمود: تو را به خدا قسم می دهم، آیا از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدی که می فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه». گفت: آری. فرمود: پس چرا به جنگ من آمده ای؟ گفت: «در خاطرم نبود و فراموش کرده بودم»![ المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 419، حدیث 5594؛ خوارزمی، المناقب، ص182، حدیث 221؛ امینی، الغدیر، ج 1، ص 379 و380.]
4. امیرمؤمنان(علیه السلام) به سال 35 هجری در «یوم الرحبه »[ رحبة، حیاط مسجد کوفه بود که به دلیل وسعت، محلی برای اجتماعات تلقی می شد. امام این احتجاج را در رحبه مسجد کوفه بیان داشت.] که بسیاری از شاهدان واقعه غدیر از دنیا رفته بودند، به تعدادی از شاهدان غدیر خم اشاره فرموده از آن حادثه مهم یاد کردند. أحمد بن حنبل (متوفی241ق) پیشوای حنبلیان در مشهورترین کتاب خود به نام مُسند، به حدیث یوم الرحبه به روایت های مختلف، اشاره نموده است[ مسند احمد، ج 4، ص 370، ح 19823؛ ج 5، ص 366، ح 23808.]؛ در مسند او چنین روایت می شود:
علی(علیه السلام) مردم را در رحبه جمع نمود سپس فرمود: خدا را به گواهی میطلبم و از هر مسلمانی که در روز غدیر خم بوده میخواهم که برخیزد و آنچه را از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده، بازگوید. سی نفر برخاستند و ابونعیم نوشته؛ مردم زیادی برخاستند و شهادت دادند که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در آن روز دست علی را گرفت و به مردم گفت: آیا میدانید که من نسبت به مؤمنان از خودشان اولی هستم؟ گفتند بلی ای رسول خدا. آن حضرت فرمود: هرکس که من مولای اویم پس علی نیز مولای اوست.
ابوطفیل میگوید من از رحبه خارج شدم در حالی که در قلبم چیزی بود (برای من سؤالی مطرح بود) لذا زید بن أرقم را ملاقات کردم و به او گفتم من از علی(علیه السلام) شنیدم که چنین و چنان میگفت. زید گفت: انکار نکن. من هم از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) این مطلب را شنیدم[ مسند احمد، ج 4، ص 370، شماره 19321.].
احمد بن حنبل در حدیثی دیگر، از شهادت 12 نفر از بازماندگان جنگ بدر یاد می کند: عبدالرحمن بن ابی لیلی روایت می کند: علی را در روز رحبه دیدم که مردم را سوگند داد و به گواهی طلبید و می گفت: تنها کسی بپاخیزد و شهادت دهد که خود پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را در آن حال دیده باشد. عبدالرحمن می گوید: دوازده نفر از کسانی که در بدر شرکت داشتند برخاستند. گویا من هماکنون به آنها مینگرم. گفتند: ما گواهی میدهیم روز غدیر خم از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدیم که میگفت:
«آیا من نسبت به مؤمنان از خودشان اولی نیستم؟ و همسرانم مادرانشان نیستند؟»[ احزاب، آیه 7.]
گفتیم: بلی.
فرمود: «هر کس که من مولای اویم پس علی هم مولای اوست»[ مسند احمد، ج 1، ص 119، شماره 961.].
به گزارش احمد بن حنبل، سه نفر از صحابه ای که در غدیر بودند و در یوم الرحبه از شهادت دادن استنکاف ورزیدند، به نفرین امام علی(علیه السلام) گرفتار شدند[ همان، شماره 964.]. او حتی به فردی از صحابه اشاره می کند که به دلیل سکوت از شهادت بر واقعه غدیر، بینایی اش را از داد[ همان، ج 6، ص 510، شماره 22633.].
5. در واقعه جنگ صفین در سال 37 قمری مردی از لشکر معاویه قرآن به دست به میدان مبارزه آمد در حالی که این آیه را تلاوت می کرد:
(((عَمَّ یَتَسَاءلُونَ. عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ…)))[ نبأ، آیات 1 و 2.].
حضرت شخصاً به جنگ او رفتند و ابتدا پرسیدند: آیا نبأ عظیم را که مردم بر سر آن اختلاف دارند می شناسی؟ آن مرد گفت: نه!! فرمود:
«به خدا قسم منم نبأ عظیم که بر سر آن اختلاف دارند. بر سر ولایت من نزاع دارید… در روز غدیر دانستید و روز قیامت خواهید دانست که چه کردید»؟[ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 80.].
3. در میدان جنگ جمل در بصره، امیرالمؤمنین(علیه السلام) به طلحه فرمود: تو را به خدا قسم می دهم، آیا از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدی که می فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه». گفت: آری. فرمود: پس چرا به جنگ من آمده ای؟ گفت: «در خاطرم نبود و فراموش کرده بودم»![ المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 419، حدیث 5594؛ خوارزمی، المناقب، ص182، حدیث 221؛ امینی، الغدیر، ج 1، ص 379 و380.]
4. امیرمؤمنان(علیه السلام) به سال 35 هجری در «یوم الرحبه »[ رحبة، حیاط مسجد کوفه بود که به دلیل وسعت، محلی برای اجتماعات تلقی می شد. امام این احتجاج را در رحبه مسجد کوفه بیان داشت.] که بسیاری از شاهدان واقعه غدیر از دنیا رفته بودند، به تعدادی از شاهدان غدیر خم اشاره فرموده از آن حادثه مهم یاد کردند. أحمد بن حنبل (متوفی241ق) پیشوای حنبلیان در مشهورترین کتاب خود به نام مُسند، به حدیث یوم الرحبه به روایت های مختلف، اشاره نموده است[ مسند احمد، ج 4، ص 370، ح 19823؛ ج 5، ص 366، ح 23808.]؛ در مسند او چنین روایت می شود:
علی(علیه السلام) مردم را در رحبه جمع نمود سپس فرمود: خدا را به گواهی میطلبم و از هر مسلمانی که در روز غدیر خم بوده میخواهم که برخیزد و آنچه را از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده، بازگوید. سی نفر برخاستند و ابونعیم نوشته؛ مردم زیادی برخاستند و شهادت دادند که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در آن روز دست علی را گرفت و به مردم گفت: آیا میدانید که من نسبت به مؤمنان از خودشان اولی هستم؟ گفتند بلی ای رسول خدا. آن حضرت فرمود: هرکس که من مولای اویم پس علی نیز مولای اوست.
ابوطفیل میگوید من از رحبه خارج شدم در حالی که در قلبم چیزی بود (برای من سؤالی مطرح بود) لذا زید بن أرقم را ملاقات کردم و به او گفتم من از علی(علیه السلام) شنیدم که چنین و چنان میگفت. زید گفت: انکار نکن. من هم از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) این مطلب را شنیدم[ مسند احمد، ج 4، ص 370، شماره 19321.].
احمد بن حنبل در حدیثی دیگر، از شهادت 12 نفر از بازماندگان جنگ بدر یاد می کند: عبدالرحمن بن ابی لیلی روایت می کند: علی را در روز رحبه دیدم که مردم را سوگند داد و به گواهی طلبید و می گفت: تنها کسی بپاخیزد و شهادت دهد که خود پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را در آن حال دیده باشد. عبدالرحمن می گوید: دوازده نفر از کسانی که در بدر شرکت داشتند برخاستند. گویا من هماکنون به آنها مینگرم. گفتند: ما گواهی میدهیم روز غدیر خم از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدیم که میگفت:
«آیا من نسبت به مؤمنان از خودشان اولی نیستم؟ و همسرانم مادرانشان نیستند؟»[ احزاب، آیه 7.]
گفتیم: بلی.
فرمود: «هر کس که من مولای اویم پس علی هم مولای اوست»[ مسند احمد، ج 1، ص 119، شماره 961.].
به گزارش احمد بن حنبل، سه نفر از صحابه ای که در غدیر بودند و در یوم الرحبه از شهادت دادن استنکاف ورزیدند، به نفرین امام علی(علیه السلام) گرفتار شدند[ همان، شماره 964.]. او حتی به فردی از صحابه اشاره می کند که به دلیل سکوت از شهادت بر واقعه غدیر، بینایی اش را از داد[ همان، ج 6، ص 510، شماره 22633.].
5. در واقعه جنگ صفین در سال 37 قمری مردی از لشکر معاویه قرآن به دست به میدان مبارزه آمد در حالی که این آیه را تلاوت می کرد:
(((عَمَّ یَتَسَاءلُونَ. عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ…)))[ نبأ، آیات 1 و 2.].
حضرت شخصاً به جنگ او رفتند و ابتدا پرسیدند: آیا نبأ عظیم را که مردم بر سر آن اختلاف دارند می شناسی؟ آن مرد گفت: نه!! فرمود:
«به خدا قسم منم نبأ عظیم که بر سر آن اختلاف دارند. بر سر ولایت من نزاع دارید… در روز غدیر دانستید و روز قیامت خواهید دانست که چه کردید»؟[ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 80.].