۱۳۹۴/۱۲/۰۱
–
۲۲۱۷ بازدید
آیا این درست است که مجتبی نواب صفوی ، مدام به آیت الله بروجردی اهانت میکرد ؟
درباره رابطه مرحوم نواب صفوی و همکاران او با مراجع و علمای برجسته شیعه سخنان زیادی وجود دارد. مرحوم نواب در آغاز حرکت انقلابی خود، فتوای دو تن از مراجع نجف (حوزه ای که در آن روز نواب در آن تحصیل می کرد) را با خود همراه داشت و علاوه بر آن، او با آیت الله بروجردی از طریق مجتهدان صاحب نام آن زمان حوزه، نظیر حضرت امام خمینی (ره)، آیت الله مرعشی نجفی، آیت الله حجت، آیت الله صدر رابطه داشته است و این بیان کننده آن است که «شهید نواب صفوی» اگرچه خود روحانی صاحب کمالی بود، حرکت خود را بر مبنای پذیرش مذهبی استوانه های اسلامی تنظیم کرده بود که یکی از این استوانه های عظیم عبارت بود از مرحوم آیت الله بروجردی که این ارتباطات و حمایت های متقابل در سال های آغازین فعالیت های فدائیان اسلام بسیار مشهود بود. با این حال شواهد تاریخی حاکی از این است که فدائیان از سال 29 مشکلاتی با دستگاه آقای بروجردی پیدا کردند(جریان ها و سازمان های مذهبی سیاسی ایران، رسول جعفریان، نشر مولف، ص176) این اختلافات نه یک اختلاف بنیادی و ریشه ای بلکه اختلاف در خط مشی سیاسی و نوع مقابله با رژیم و با توجه به شرایط سیاسی آن زمان بود. به عنوان نمونه یکی از اقدامات فداییان اسلام مقابله با برگزاری تشییع جنازه رضاشاه بود که با مخالفت آیت الله بروجردی روبرو شد زیرا آیت الله بروجردی بیش از هر چیز به احیای حوزه علمیه تخریب شده قم می اندیشید و این نوع تحرکات را باعث سرکوب مجدد روحانیت و از دست رفتن اولین امکان ها برای بازسازی مبنایی ترین تشکیلات هدایت عمومی شیعیان کشور می دانست. بر همین اساس ایشان در یکی از جلسات درس خود از فداییان اسلام به عنوان طلاب و سادات عصبانی یاد کرده بود که باید موعظه شوند و از فداییان اسلام خواسته بود که روش خود را دنبال نکنند و چنین استدلال می کرد که ما تحولات زیادی را در عمرمان دیده ایم. در جریان مشروطیت و… دیدیم که کارها چگونه شروع و به کجا ختم شد. (broujerdi.org/content/view/1065/68/)
آنچه برای آیت الله بروجردی در ان مقطع زمانی اولویت داشت احیای حوزه علمیه بود . ایشان به حوزه علمیه به عنوان مرکزی برای نشر معارف اسلامی در ایران و به تبع آن تربیت روحانیون عالم و با تقوی برای ترویج اسلام اعتقاد فراوان داشتند و از این رو برای نیل به این هدف تمام تلاش خود را صورت می دادند. درگیر شدن با حکومت می توانست باعث حساسیت رژیم نسبت به حوزه علمیه و فشار بر این مرکز نوپای اسلامی شود. از این رو ایشان مشی فدائیان اسلام را نمی پسندیدند .از سوی دیگر آیت الله بروجردی آمادگی مردمی را هم برای همراهی در تحرکات مبارزه جویانه نامساعد یافته بودند . مرحوم آیت الله سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی این سخن را از آیت الله بروجردی نقل کرده است: «گاهی تشری به دربار می زنیم. اما می دانیم که مردم آمادگی ندارند و اگر تهدید و فشار پیش بیاید شانه خالی خواهند کرد. این گونه نیست که تا پای جان بایستند.»
فرجام غم انگیز مشروطه نیز تاثیر بسیاری بر فکر و ارزیابی بزرگانی مثل آیت الله بروجردی داشت. آیت الله بروجردی که به گفته خودش در واقعه مشروطه از نزدیکان استادش مرحوم آیت الله آخوند خراسانی بود، به خوبی به یاد داشت که پس از رخنه ایادی بیگانه در امر مشروطه و شهادت شیخ فصل الله نوری، مرحوم آخوند چگونه از اقدامات خود پشیمان شده بود و لذا از دخالت در امور سیاسی که به گفته خودش سر نخ آن در دست اجانب بود سخت هراس داشت. خود آن مرحوم می فرمود: «از آن موقع که دیدم مرحوم استاد آخوند و مرحوم نائینی که آن همه زحمت در تاسیس و تداوم کار مشروطه متحمل شده بودند پس از شهادت حاج شیخ فضل الله و حوادث دیگر ملول و افسرده شده اند، حالت وسواسی برای من پیدا شده است که تا یک واقعه سیاسی پیش می آید از اقدام فوری حتی الامکان پرهیز می کنم مبادا کاری به زیان مسلمین انجام گیرد. خیلی ها به این وسواس و اضطراب من در امر سیاست ایراد می گیرند ولی من هم نمی توانم جز این رفتاری داشته باشم.»
(www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewArticle&ArticleID=98)
در نقطه مقابل بر خلاف آیت لله بروجردی که اعتقاد داشتند در مقطع کنونی حرکت های انقلابی و پر شور نتیجه ای نخواهد داشت، نواب و یارانش معتقد بودند که برای تحقق اهداف خود مبنی بر تشکیل حکومت اسلامی و اجرای احکام شرع مقدس می باید دست به اقدام انقلابی و مسلحانه زد. فدائیان اسلام در اجراى احکام اسلام در کشور و از میان برداشتن رجال فاسد هیچ گونه مسامحه اى به خرج نمى دادند. هسته اصلى این تشکل را گروهى از طلاب تشکیل مى دادند.به نظر آنان اگر مراجع نمى توانند دست به کارهاى انقلابى بزنند، دلیلى ندارد که طلاب نیز بنشینند و سکوت کنند. شهید نواب صفوى در بازجویى، خود را سرباز اسلام و آیت اللَّه بروجردى را افسر اسلام خواند و اعلام کرد تا زمانى که سرباز هست، افسر به میدان نمى رود.(مجله یاد (بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی )، ش6، ص 37، روزنامه کیهان 30/10/81,آخرین بازجویی نواب در 1/9/34)
گرایش فدائیان اسلام به آیت الله کاشانی به دلیل نزدیکی دیدگاهها و خط مشی سیاسی ایشان با این گروه بود .
بر این اساس فدائیان قصد رویارویی با آیت الله بروجردی را نداشتند و کمابیش به رغم انتقادهایی که داشتند برای نشان دادن وفاداری خود اقداماتی می کردند. از آن جمله یک بار که عبدالحسین واحدی – مرد شماره 2 فدائیان- در فیضیه سخنرانی کرد، در پایان وصیت نامه اش را خواند و آیت الله بروجردی را وصی خود قرار داد که می توانست ابراز ارادت فدائیان را به مرجعیت نشان دهد(جریان ها و سازمان های مذهبی-سیاسی ایران، همان، ص 178)
در مورد اهانت فدائیان اسلام به ساحت آیت الله بروجردی نیز باید گفت چنین مطلبی صحت ندارد و جمعیت فدائیان اسلام علیرغم انتقادهایی که به خط مشی سیاسی آیت الله بروجردی داشتند هرگز حاضر به اهانت به ساحت مرجعیت نبودند، البته برخی با توجه به برخی مطالب منتشره در کتاب «راهنمای حقایق» یا «اعلامیه فدائیان اسلام» و دیدگاه های تندی که در این بیانیه سیاسی خطاب به برخی روحانیون سیاسی ساکت حوزه های علمیه ابراز شده است، تلاش دارند مخاطب این بندها را آیت الله بروجردی عنوان نمایند که با توجه به آنچه گفته شد قطعا چنین انتسابی درست نبوده و فدائیان اسلام به دلیل اینکه خاستگاه اصلی شان روحانیت و مرجعیت بود هرگز چنین توهین هایی را به مراجع و حتی مراجع منتقد خود روا نمی داشتند از این رو با توجه به اینکه یکی از هدف های انتقادات تندو آتشین فدائیان، روحانیون درباری بودند که در راه مطامع دنیایی حاضر بودند حتی اصول مسلم اسلامی را هم قربانی نمایند، به نظر می رسد مخاطب نواب صفوی در این بیانیه نیز همین قشر از روحانیون باشند که در گذشته «عالم درباری» و امروزه به اصطلاح «روحانی نما» خوانده می شوند.
آنچه برای آیت الله بروجردی در ان مقطع زمانی اولویت داشت احیای حوزه علمیه بود . ایشان به حوزه علمیه به عنوان مرکزی برای نشر معارف اسلامی در ایران و به تبع آن تربیت روحانیون عالم و با تقوی برای ترویج اسلام اعتقاد فراوان داشتند و از این رو برای نیل به این هدف تمام تلاش خود را صورت می دادند. درگیر شدن با حکومت می توانست باعث حساسیت رژیم نسبت به حوزه علمیه و فشار بر این مرکز نوپای اسلامی شود. از این رو ایشان مشی فدائیان اسلام را نمی پسندیدند .از سوی دیگر آیت الله بروجردی آمادگی مردمی را هم برای همراهی در تحرکات مبارزه جویانه نامساعد یافته بودند . مرحوم آیت الله سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی این سخن را از آیت الله بروجردی نقل کرده است: «گاهی تشری به دربار می زنیم. اما می دانیم که مردم آمادگی ندارند و اگر تهدید و فشار پیش بیاید شانه خالی خواهند کرد. این گونه نیست که تا پای جان بایستند.»
فرجام غم انگیز مشروطه نیز تاثیر بسیاری بر فکر و ارزیابی بزرگانی مثل آیت الله بروجردی داشت. آیت الله بروجردی که به گفته خودش در واقعه مشروطه از نزدیکان استادش مرحوم آیت الله آخوند خراسانی بود، به خوبی به یاد داشت که پس از رخنه ایادی بیگانه در امر مشروطه و شهادت شیخ فصل الله نوری، مرحوم آخوند چگونه از اقدامات خود پشیمان شده بود و لذا از دخالت در امور سیاسی که به گفته خودش سر نخ آن در دست اجانب بود سخت هراس داشت. خود آن مرحوم می فرمود: «از آن موقع که دیدم مرحوم استاد آخوند و مرحوم نائینی که آن همه زحمت در تاسیس و تداوم کار مشروطه متحمل شده بودند پس از شهادت حاج شیخ فضل الله و حوادث دیگر ملول و افسرده شده اند، حالت وسواسی برای من پیدا شده است که تا یک واقعه سیاسی پیش می آید از اقدام فوری حتی الامکان پرهیز می کنم مبادا کاری به زیان مسلمین انجام گیرد. خیلی ها به این وسواس و اضطراب من در امر سیاست ایراد می گیرند ولی من هم نمی توانم جز این رفتاری داشته باشم.»
(www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewArticle&ArticleID=98)
در نقطه مقابل بر خلاف آیت لله بروجردی که اعتقاد داشتند در مقطع کنونی حرکت های انقلابی و پر شور نتیجه ای نخواهد داشت، نواب و یارانش معتقد بودند که برای تحقق اهداف خود مبنی بر تشکیل حکومت اسلامی و اجرای احکام شرع مقدس می باید دست به اقدام انقلابی و مسلحانه زد. فدائیان اسلام در اجراى احکام اسلام در کشور و از میان برداشتن رجال فاسد هیچ گونه مسامحه اى به خرج نمى دادند. هسته اصلى این تشکل را گروهى از طلاب تشکیل مى دادند.به نظر آنان اگر مراجع نمى توانند دست به کارهاى انقلابى بزنند، دلیلى ندارد که طلاب نیز بنشینند و سکوت کنند. شهید نواب صفوى در بازجویى، خود را سرباز اسلام و آیت اللَّه بروجردى را افسر اسلام خواند و اعلام کرد تا زمانى که سرباز هست، افسر به میدان نمى رود.(مجله یاد (بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی )، ش6، ص 37، روزنامه کیهان 30/10/81,آخرین بازجویی نواب در 1/9/34)
گرایش فدائیان اسلام به آیت الله کاشانی به دلیل نزدیکی دیدگاهها و خط مشی سیاسی ایشان با این گروه بود .
بر این اساس فدائیان قصد رویارویی با آیت الله بروجردی را نداشتند و کمابیش به رغم انتقادهایی که داشتند برای نشان دادن وفاداری خود اقداماتی می کردند. از آن جمله یک بار که عبدالحسین واحدی – مرد شماره 2 فدائیان- در فیضیه سخنرانی کرد، در پایان وصیت نامه اش را خواند و آیت الله بروجردی را وصی خود قرار داد که می توانست ابراز ارادت فدائیان را به مرجعیت نشان دهد(جریان ها و سازمان های مذهبی-سیاسی ایران، همان، ص 178)
در مورد اهانت فدائیان اسلام به ساحت آیت الله بروجردی نیز باید گفت چنین مطلبی صحت ندارد و جمعیت فدائیان اسلام علیرغم انتقادهایی که به خط مشی سیاسی آیت الله بروجردی داشتند هرگز حاضر به اهانت به ساحت مرجعیت نبودند، البته برخی با توجه به برخی مطالب منتشره در کتاب «راهنمای حقایق» یا «اعلامیه فدائیان اسلام» و دیدگاه های تندی که در این بیانیه سیاسی خطاب به برخی روحانیون سیاسی ساکت حوزه های علمیه ابراز شده است، تلاش دارند مخاطب این بندها را آیت الله بروجردی عنوان نمایند که با توجه به آنچه گفته شد قطعا چنین انتسابی درست نبوده و فدائیان اسلام به دلیل اینکه خاستگاه اصلی شان روحانیت و مرجعیت بود هرگز چنین توهین هایی را به مراجع و حتی مراجع منتقد خود روا نمی داشتند از این رو با توجه به اینکه یکی از هدف های انتقادات تندو آتشین فدائیان، روحانیون درباری بودند که در راه مطامع دنیایی حاضر بودند حتی اصول مسلم اسلامی را هم قربانی نمایند، به نظر می رسد مخاطب نواب صفوی در این بیانیه نیز همین قشر از روحانیون باشند که در گذشته «عالم درباری» و امروزه به اصطلاح «روحانی نما» خوانده می شوند.