راه مقابله با شک- دوای شک زیاد- شکاک- اقسام شک- انواع شک
۱۳۹۴/۱۰/۲۶
–
۹۷۷ بازدید
سلام.درهمه ی امور شک میکنم راه مقابله با شک چیست.باتشکر
اقسام شکّ و راه درمان آنها
باید متوجّه بود که هر پدیده ای در عالم هستی علّتی و حکمتی دارد ؛ که شک در اعتقادات نیز از این امر مستثنی نیست. گاه شک در اعتقادات می تواند نعمتی از جانب خدای حکیم باشد که بنده ی خود را از این طریق به سوی یقینهای بالاتری سوق می دهد ؛ لذا شک از هر سنخی که باشد می تواند باعث رشد و ترقّی انسان شود به شرط آنکه انسان از شک خود نتیجه نگیرد. برخی افراد به محض اینکه در چیزی شک می کنند حکم می کنند که آن چیز وجود ندارد یا باطل است ؛ درحالی که شک نه یقین است و نه انکار ، بلکه در بین این دو قرار دارد ؛ لذا شخص شاکّ تا دلیلی بر اثبات یا ردّ هر کدام از دو سمت مساله نداشته باشد منطقاً باید تا حصول یقین ، طرفی را بپذیرد که با فرض درست بودنش تکلیفی بر عهده ی انسان می آید. مثلاً اگر کسی در وجود آخرت شکّ داشت، باید تحقیق نماید و در روند تحقیق باید در مقام عمل، فرض را بر وجود معاد بگذارد. در این صورت اگر به فرض ثابت نمود که معادی وجود دارد، چیزی از دست نداده است. امّا اگر در مدّت تحقیق، فرض را بر عدم وجود معاد گذاشت، و در روند تحقیق ثابت نمود که معادی وجودی دارد، مدّتی را به باطل رفته است. اگر به کسی گفتند این غذا مسموم است، ولی او در این امر شکّ داشت، باید مساله را بررسی کند، و در روند تحقیق باید بنا را بر درستی آن خبر بگذارد. چون اگر بنا را بر عدم درستی آن بگذارد و در روند تحقیق آن غذا را بخورد، و سپس معلوم شود که حقیقتاً غذا مسموم بوده، ضرر کرده است. این برهان را می گویند: برهان معقولیّت؛ یعنی عقل حکم می کند که در مدّت تحقیق، جانبی را مراعات کنیم که با فرض درستی اش تکلیفی بر گردن ما خواهد بود، که انجام ندادنش برای ما زیان خواهد داشت.
شک ، بسته به منشاء آن اقسامی دارد که عبارتند از شک روانشناختی ، شک نفسانی و شک منطقی.
از توضیحاتی که شما بزرگوار ارائه داده اید به نظر می رسد که شکّ شما از سنخ شکّ روانشناختی است، که آن را شکّ وسواسی هم می گویند. البته از آنجا که شکّ منطقی هم می تواند موجب تشدید شکّ روانشناختی شود، لذا ما در این نامه ، بنا را بر این می گذاریم که شک منطقی هم دارید. لذا بعد از بیان اقسام شکّ و راه درمان آنها، مطالبی هم در باب خداشناسی خدمت شما بزرگوار عرضه خواهد شد.
ـ اقسام شکّ و راه علاج آن
شکّ روانشناختی(شکّ وسواسی):
این گونه شکّ علل متعدّدی می تواند داشته که برخی جسمی اند و برخی جنبه ی روحی و روانی دارند.
در برخی افراد ، علّت این گونه شک، شرایط فیزیولوژیکی بدن است؛ تغییرات زیاد هورمونی که در دوران نوجوانی ( تا حدود بیست سالگی) در بدن رخ می دهد معمولاً عوارضی چون شکّاکیّت ، اضطراب و واسواس عملی یا فکری را در پی دارد که این عوارض معمولاً تا بیست سالگی از بین می روند ؛ مگر اینکه شخص با بها دادن بیش از اندازه به این امور مانع از زوال طبیعی آنها شود. همچنین ممکن است در برخی افراد ، این تغییرات هورمونی با تاخیر همراه بوده تا سنین بالاتر از بیست سالگی نیز برسد.
نحوه ی تربیت شخص نیز در پیدایش شکّ روانشناختی مؤثّر است. مثلاً افرادی که در کودکی زیاد زیر ذرّه بین والدین یا مربّیان قرار دارند و زیاد مورد امر و نهی قرار می گیرند؛ یا والدینشان روی برخی مسائل مثل طهارت و نجاست یا بهداشت و … حسّاس هستند، ممکن است گرفتار این قسم شکّاکیّتها بشوند. البته برخی محقّقین، به وجود منشاء ژنتیکی شکّاکیّت وسواسی نیز باور دارند.
گفتیم که طبق توضیحات ارائه شده از سوی شما بزرگوار، به نظر می رسد که شکّ شما هم از همین سنخ باشد. لذا مناسب است که با یک روانشناس متدیّن نیز مشاوره ای داشته باشید. البته این نوع شکّها اغلب با روشی که خواهیم گفت، درمان می شوند امّا در موردی که منشاء جسمانی دارند نیاز به دارو هم پیدا می شود که باید با تجویز متخصّص باشد. امّا راه اصلی درمان این گونه شکّها، بی اعتنایی نمودن به شکّ است. شخصی که چنین شکّی دارد، باید متوجّه باشد که شیطانی مأمور شده تا با سوء استفاده از زمینه های فیزیولوژیکی یا ژنتیکی یا تربیتی یا محیطی شخص، او را دچار پریشانی روانی کرده و در مقام عمل، او را به ترک عبادات وادار سازد. وقتی شخص شاکّ و وسواسی این مطلب را دانست، باید بداند که راه مقابله با چنین شیطانی، بی اعتنایی کردن به القائات و وساوس اوست. فردی که دچار وسواس فکری یا عملی است، مانند کسی است که مجبور است در محیط پر سر و صدایی درس بخواند. اگر چنین شخصی به صداهای اطرافش توجّه کند روشن است که نمی تواند درس بخواند؛ امّا اگر به آن سر و صداها توجّه نکند و آن صدها را نادیده بگیرد، بعد از مدّت کوتاهی خواهد یافت که آن صدها مانع درس خواندنش نیست. امّا باز به محض اینکه به آن صداها توجّه کند، دوباره تمرکز خود را از دست می دهد. پس برای حفظ تمرکزش باید آن صدها را نشنیده بگیرد؛ انگار نه انگار که سر و صدایی وجود دارد. فرد گرفتار وسواس هم مدام در ذهن و قلبش نجواهای مزاحمی را احساس می کند، گویی که کسی مدام در ذهن و قلبش نجوا می کند. البته واقعاً هم کسی دارد در گوش جان او نجوا می کند؛ هم از روایات استفاده می شود که شیاطین در گوش اینها نجوا می کنند، هم عرفا مشاهده کرده اند که واقعاً شیطانی در گوش جان اینها نجوا می کند. حال باید چه کند؟ کاری که چنین شخصی باید بکند این است که به آن نجواهای درونی بی اعتناء باشد؛ به نحوی که گویی اصلاً چنین ندای درونی وجود ندارد. با این روش، بعد از مدّتی شخص به حالت عادی باز می گردد. البته شیاطین ممکن است بعدها باز این نوع حمله ها را تکرار کنند؛ که باز راه مقابله اش همان بی اعتنایی کردن است. البته در کنار بی اعتنایی نمودن به این نجواها، تکرار فراوان ذکر «لا اله الّا الله» در طول روز به مدّت طولانی مثلاً چهل روز یا بیشتر نیز در رفع این حالت مؤثّر است. البته بهانه های این قسم وسواس را هم باید از دست نفسمان بگیریم؛ یعنی باید در اموری که ذهنمان آنها را بهانه قرار می دهد، کسب یقین کنیم. چون بسیاری اوقات، این گونه از شکّ، خود را بر روی شکّ منطقی سوار می کند؛ و به عنوان محملی از آن استفاده می کند.
شکّ نفسانی:
علّت دوم شک در اعتقادات ، تمایل پنهانی نفس امّاره به امور دنیوی است که با اعتقاد به خدا و قیامت و دیگر امور دینی در تضادّ است ؛ لذا نفس سعی می کند با ایجاد شکّ در این گونه اعتقادات ، راه خود را باز نماید. امّا از آنجا که فریب نفس بسیار مخفیانه است ، انسان اکثر اوقات متوجّه ترفندهای آن نمی شود. گاه اینگونه امیال نفسانی ، چنان خود را استتار می کنند که شخص ، شک نفسانی خود را ناشی از حسّ حقیقت جویی می پندارد. در چنین شکهایی انسان معمولاً با انواع مغالطات از براهین عقلی فرار می کند و انتظار دارد که خدا برای او معجزه یا نشانه ای خاصّ نشان دهد. برای اینکه معلوم شود شک انسان از این عامل ریشه گرفته است یا نه ، باید منصفانه امیال و اعمال و خواستهای درونی خود را کاوید ؛ اگر در این کاوش دقیق ، انسان متوجّه شد که امیالی در او وجود دارند که خداباوری و دین باوری مانع از بروز آنهاست باید شک خود را منتسب به نفس امّاره کرده با آن به مبارزه برخیزد. این دو گونه از شک ، در حقیقت شکّ علمی نیستند بلکه شکّ روانشناسانه و اخلاقی اند.
باید دانست که عامل نفسانی کما بیش در همه ی انسانها ـ به جز معصومین(ع) ـ وجود دارد؛ البته با درجات مختلف. لذا این قسم شکّاکیّت با درجات مختلف در همه هست؛ که اگر جلویش سدّ نشود، می تواد رشد کرده، خانمان ایمان را بسوزاند. این نوع شکّ وقتی با شکّ وسواسی همراه شود، بسیار خطرناکتر هم می شود.
شکّ منطقی:
امّا عامل سوم شک در اعتقادات ، نداشتن یقین عقلی محکم و استوار است. برای وجود خدا و حقّانیّت نبوّت و امامت و معاد و فروعات آنها ، براهین عقلی متعدّدی ، در سطوح مختلف اقامه شده است. لذا باید تلاش نمود که اعتقادات دینی را با براهینی هرچه محکمتر اثبات نمود ، به گونه ای که شک در آن راه نیابد. برای این منظور روشن است که باید وقت گذاشت و کتابهایی چون کتب شهید مطهری را مطالعه نمود ؛ برای نمونه چهار جلد نخست مجموعه آثار شهید مطهری را. اگر اعتقادات انسان از راه برهان عقلیِ محکم باشد در آن صورت از عهده دو عامل پیش گفته نیز راحتتر می تواند برآید. امّا با ضعف در این حیطه ، دو عامل قبلی و به خصوص عامل نفسانی که به نوعی در اکثر انسانها وجود دارد ، می توانند بسیار خطرناک باشند. بنا بر این ، لازم است که حضرت عالی در کنار راه حلّ سابق الذکر، برای خود وقتی را هم اختصاص دهید تا با یک برنامه ریزی درست و منطقی ، اعتقادات را از راه اصولی آن از راه کتب معتبر فرابگیرید. البته باید مواظب بود که نفس همواره با این کار مخالفت خواهد نمود و سعی خواهد کرد به بهانه های گوناگون راه تحصیل برهان را ببندد. پس قبل از هر چیز برای این کار ، همّتی بزرگ و روحیّه ای حقیقت جو و خستگی ناپذیر لازم است. باید دانست که هر متاعی قیمتی دارد ؛ متاع یقین نیز بهایی دارد ؛ و بهای آن تحمّل رنج مطالعه و تحقیق و تعقّل است. حقیقت همواره در مرتبه ی بالاست لذا مثل بالا رفتن از یک آسمانخراش باید از برج علم بالا رفت تا به حقیقت و یقین دست یافت ؛ البته در مراتب میانی این برج بلند ، آسانسورهایی نیز تعبیه شده است ؛ لکن مراتبی از برج یقین را باید از پلّه ی عقل و برهان و با پای همّت طی نمود. دنیای بی ارزش که خداوند متعال آن را متاع قلیل خوانده است ، بی تلاش و همّت به چنگ نمی آید کجا رسد کالای یقین که معصوم(ع) در حقّش فرموده است:« ما اوتى النّاس اقلّ من الیقین . ــ کمترین چیزی که به مردم داده شده یقین است.» همچنین باید دانست که راه کسب یقین ، در درجه ی اوّل تعقّل و اقامه برهان است ؛ امّا با این مقدار ، برای همه ، یقین قلبی حاصل نمی شود ؛ یقین قلبی در اکثر افراد ، زمانی حاصل می شود که انسان نفس خود را مطیع عقل نماید ؛ و این امر حاصل نمی شود مگر با تمرین مداوم و با نشان دادن عظمت خدا و اولیای او به قلب و با ذکر مداوم. لذا باید مدام قدرت و شوکت الهی را در قاب طبیعت به قلب نشان داد و آثار اهل بیت را مطالعه نمود و عجائب و شگفتی های کلام این بزرگواران را مشاهده کرد و شیرینی آنها را چشید.
باید متوجّه بود که هر پدیده ای در عالم هستی علّتی و حکمتی دارد ؛ که شک در اعتقادات نیز از این امر مستثنی نیست. گاه شک در اعتقادات می تواند نعمتی از جانب خدای حکیم باشد که بنده ی خود را از این طریق به سوی یقینهای بالاتری سوق می دهد ؛ لذا شک از هر سنخی که باشد می تواند باعث رشد و ترقّی انسان شود به شرط آنکه انسان از شک خود نتیجه نگیرد. برخی افراد به محض اینکه در چیزی شک می کنند حکم می کنند که آن چیز وجود ندارد یا باطل است ؛ درحالی که شک نه یقین است و نه انکار ، بلکه در بین این دو قرار دارد ؛ لذا شخص شاکّ تا دلیلی بر اثبات یا ردّ هر کدام از دو سمت مساله نداشته باشد منطقاً باید تا حصول یقین ، طرفی را بپذیرد که با فرض درست بودنش تکلیفی بر عهده ی انسان می آید. مثلاً اگر کسی در وجود آخرت شکّ داشت، باید تحقیق نماید و در روند تحقیق باید در مقام عمل، فرض را بر وجود معاد بگذارد. در این صورت اگر به فرض ثابت نمود که معادی وجود دارد، چیزی از دست نداده است. امّا اگر در مدّت تحقیق، فرض را بر عدم وجود معاد گذاشت، و در روند تحقیق ثابت نمود که معادی وجودی دارد، مدّتی را به باطل رفته است. اگر به کسی گفتند این غذا مسموم است، ولی او در این امر شکّ داشت، باید مساله را بررسی کند، و در روند تحقیق باید بنا را بر درستی آن خبر بگذارد. چون اگر بنا را بر عدم درستی آن بگذارد و در روند تحقیق آن غذا را بخورد، و سپس معلوم شود که حقیقتاً غذا مسموم بوده، ضرر کرده است. این برهان را می گویند: برهان معقولیّت؛ یعنی عقل حکم می کند که در مدّت تحقیق، جانبی را مراعات کنیم که با فرض درستی اش تکلیفی بر گردن ما خواهد بود، که انجام ندادنش برای ما زیان خواهد داشت.
شک ، بسته به منشاء آن اقسامی دارد که عبارتند از شک روانشناختی ، شک نفسانی و شک منطقی.
از توضیحاتی که شما بزرگوار ارائه داده اید به نظر می رسد که شکّ شما از سنخ شکّ روانشناختی است، که آن را شکّ وسواسی هم می گویند. البته از آنجا که شکّ منطقی هم می تواند موجب تشدید شکّ روانشناختی شود، لذا ما در این نامه ، بنا را بر این می گذاریم که شک منطقی هم دارید. لذا بعد از بیان اقسام شکّ و راه درمان آنها، مطالبی هم در باب خداشناسی خدمت شما بزرگوار عرضه خواهد شد.
ـ اقسام شکّ و راه علاج آن
شکّ روانشناختی(شکّ وسواسی):
این گونه شکّ علل متعدّدی می تواند داشته که برخی جسمی اند و برخی جنبه ی روحی و روانی دارند.
در برخی افراد ، علّت این گونه شک، شرایط فیزیولوژیکی بدن است؛ تغییرات زیاد هورمونی که در دوران نوجوانی ( تا حدود بیست سالگی) در بدن رخ می دهد معمولاً عوارضی چون شکّاکیّت ، اضطراب و واسواس عملی یا فکری را در پی دارد که این عوارض معمولاً تا بیست سالگی از بین می روند ؛ مگر اینکه شخص با بها دادن بیش از اندازه به این امور مانع از زوال طبیعی آنها شود. همچنین ممکن است در برخی افراد ، این تغییرات هورمونی با تاخیر همراه بوده تا سنین بالاتر از بیست سالگی نیز برسد.
نحوه ی تربیت شخص نیز در پیدایش شکّ روانشناختی مؤثّر است. مثلاً افرادی که در کودکی زیاد زیر ذرّه بین والدین یا مربّیان قرار دارند و زیاد مورد امر و نهی قرار می گیرند؛ یا والدینشان روی برخی مسائل مثل طهارت و نجاست یا بهداشت و … حسّاس هستند، ممکن است گرفتار این قسم شکّاکیّتها بشوند. البته برخی محقّقین، به وجود منشاء ژنتیکی شکّاکیّت وسواسی نیز باور دارند.
گفتیم که طبق توضیحات ارائه شده از سوی شما بزرگوار، به نظر می رسد که شکّ شما هم از همین سنخ باشد. لذا مناسب است که با یک روانشناس متدیّن نیز مشاوره ای داشته باشید. البته این نوع شکّها اغلب با روشی که خواهیم گفت، درمان می شوند امّا در موردی که منشاء جسمانی دارند نیاز به دارو هم پیدا می شود که باید با تجویز متخصّص باشد. امّا راه اصلی درمان این گونه شکّها، بی اعتنایی نمودن به شکّ است. شخصی که چنین شکّی دارد، باید متوجّه باشد که شیطانی مأمور شده تا با سوء استفاده از زمینه های فیزیولوژیکی یا ژنتیکی یا تربیتی یا محیطی شخص، او را دچار پریشانی روانی کرده و در مقام عمل، او را به ترک عبادات وادار سازد. وقتی شخص شاکّ و وسواسی این مطلب را دانست، باید بداند که راه مقابله با چنین شیطانی، بی اعتنایی کردن به القائات و وساوس اوست. فردی که دچار وسواس فکری یا عملی است، مانند کسی است که مجبور است در محیط پر سر و صدایی درس بخواند. اگر چنین شخصی به صداهای اطرافش توجّه کند روشن است که نمی تواند درس بخواند؛ امّا اگر به آن سر و صداها توجّه نکند و آن صدها را نادیده بگیرد، بعد از مدّت کوتاهی خواهد یافت که آن صدها مانع درس خواندنش نیست. امّا باز به محض اینکه به آن صداها توجّه کند، دوباره تمرکز خود را از دست می دهد. پس برای حفظ تمرکزش باید آن صدها را نشنیده بگیرد؛ انگار نه انگار که سر و صدایی وجود دارد. فرد گرفتار وسواس هم مدام در ذهن و قلبش نجواهای مزاحمی را احساس می کند، گویی که کسی مدام در ذهن و قلبش نجوا می کند. البته واقعاً هم کسی دارد در گوش جان او نجوا می کند؛ هم از روایات استفاده می شود که شیاطین در گوش اینها نجوا می کنند، هم عرفا مشاهده کرده اند که واقعاً شیطانی در گوش جان اینها نجوا می کند. حال باید چه کند؟ کاری که چنین شخصی باید بکند این است که به آن نجواهای درونی بی اعتناء باشد؛ به نحوی که گویی اصلاً چنین ندای درونی وجود ندارد. با این روش، بعد از مدّتی شخص به حالت عادی باز می گردد. البته شیاطین ممکن است بعدها باز این نوع حمله ها را تکرار کنند؛ که باز راه مقابله اش همان بی اعتنایی کردن است. البته در کنار بی اعتنایی نمودن به این نجواها، تکرار فراوان ذکر «لا اله الّا الله» در طول روز به مدّت طولانی مثلاً چهل روز یا بیشتر نیز در رفع این حالت مؤثّر است. البته بهانه های این قسم وسواس را هم باید از دست نفسمان بگیریم؛ یعنی باید در اموری که ذهنمان آنها را بهانه قرار می دهد، کسب یقین کنیم. چون بسیاری اوقات، این گونه از شکّ، خود را بر روی شکّ منطقی سوار می کند؛ و به عنوان محملی از آن استفاده می کند.
شکّ نفسانی:
علّت دوم شک در اعتقادات ، تمایل پنهانی نفس امّاره به امور دنیوی است که با اعتقاد به خدا و قیامت و دیگر امور دینی در تضادّ است ؛ لذا نفس سعی می کند با ایجاد شکّ در این گونه اعتقادات ، راه خود را باز نماید. امّا از آنجا که فریب نفس بسیار مخفیانه است ، انسان اکثر اوقات متوجّه ترفندهای آن نمی شود. گاه اینگونه امیال نفسانی ، چنان خود را استتار می کنند که شخص ، شک نفسانی خود را ناشی از حسّ حقیقت جویی می پندارد. در چنین شکهایی انسان معمولاً با انواع مغالطات از براهین عقلی فرار می کند و انتظار دارد که خدا برای او معجزه یا نشانه ای خاصّ نشان دهد. برای اینکه معلوم شود شک انسان از این عامل ریشه گرفته است یا نه ، باید منصفانه امیال و اعمال و خواستهای درونی خود را کاوید ؛ اگر در این کاوش دقیق ، انسان متوجّه شد که امیالی در او وجود دارند که خداباوری و دین باوری مانع از بروز آنهاست باید شک خود را منتسب به نفس امّاره کرده با آن به مبارزه برخیزد. این دو گونه از شک ، در حقیقت شکّ علمی نیستند بلکه شکّ روانشناسانه و اخلاقی اند.
باید دانست که عامل نفسانی کما بیش در همه ی انسانها ـ به جز معصومین(ع) ـ وجود دارد؛ البته با درجات مختلف. لذا این قسم شکّاکیّت با درجات مختلف در همه هست؛ که اگر جلویش سدّ نشود، می تواد رشد کرده، خانمان ایمان را بسوزاند. این نوع شکّ وقتی با شکّ وسواسی همراه شود، بسیار خطرناکتر هم می شود.
شکّ منطقی:
امّا عامل سوم شک در اعتقادات ، نداشتن یقین عقلی محکم و استوار است. برای وجود خدا و حقّانیّت نبوّت و امامت و معاد و فروعات آنها ، براهین عقلی متعدّدی ، در سطوح مختلف اقامه شده است. لذا باید تلاش نمود که اعتقادات دینی را با براهینی هرچه محکمتر اثبات نمود ، به گونه ای که شک در آن راه نیابد. برای این منظور روشن است که باید وقت گذاشت و کتابهایی چون کتب شهید مطهری را مطالعه نمود ؛ برای نمونه چهار جلد نخست مجموعه آثار شهید مطهری را. اگر اعتقادات انسان از راه برهان عقلیِ محکم باشد در آن صورت از عهده دو عامل پیش گفته نیز راحتتر می تواند برآید. امّا با ضعف در این حیطه ، دو عامل قبلی و به خصوص عامل نفسانی که به نوعی در اکثر انسانها وجود دارد ، می توانند بسیار خطرناک باشند. بنا بر این ، لازم است که حضرت عالی در کنار راه حلّ سابق الذکر، برای خود وقتی را هم اختصاص دهید تا با یک برنامه ریزی درست و منطقی ، اعتقادات را از راه اصولی آن از راه کتب معتبر فرابگیرید. البته باید مواظب بود که نفس همواره با این کار مخالفت خواهد نمود و سعی خواهد کرد به بهانه های گوناگون راه تحصیل برهان را ببندد. پس قبل از هر چیز برای این کار ، همّتی بزرگ و روحیّه ای حقیقت جو و خستگی ناپذیر لازم است. باید دانست که هر متاعی قیمتی دارد ؛ متاع یقین نیز بهایی دارد ؛ و بهای آن تحمّل رنج مطالعه و تحقیق و تعقّل است. حقیقت همواره در مرتبه ی بالاست لذا مثل بالا رفتن از یک آسمانخراش باید از برج علم بالا رفت تا به حقیقت و یقین دست یافت ؛ البته در مراتب میانی این برج بلند ، آسانسورهایی نیز تعبیه شده است ؛ لکن مراتبی از برج یقین را باید از پلّه ی عقل و برهان و با پای همّت طی نمود. دنیای بی ارزش که خداوند متعال آن را متاع قلیل خوانده است ، بی تلاش و همّت به چنگ نمی آید کجا رسد کالای یقین که معصوم(ع) در حقّش فرموده است:« ما اوتى النّاس اقلّ من الیقین . ــ کمترین چیزی که به مردم داده شده یقین است.» همچنین باید دانست که راه کسب یقین ، در درجه ی اوّل تعقّل و اقامه برهان است ؛ امّا با این مقدار ، برای همه ، یقین قلبی حاصل نمی شود ؛ یقین قلبی در اکثر افراد ، زمانی حاصل می شود که انسان نفس خود را مطیع عقل نماید ؛ و این امر حاصل نمی شود مگر با تمرین مداوم و با نشان دادن عظمت خدا و اولیای او به قلب و با ذکر مداوم. لذا باید مدام قدرت و شوکت الهی را در قاب طبیعت به قلب نشان داد و آثار اهل بیت را مطالعه نمود و عجائب و شگفتی های کلام این بزرگواران را مشاهده کرد و شیرینی آنها را چشید.